۱- صدور حکم اشتباه

بسیاری اتفاق می افتد در مراحل تعقیب و رسیدگی و دادرسی و صدور حکم در اثر اشتباهات قضات یا سوء جریان محاکمات و یا اعترافات بی اساس که در مراجع قضایی صورت می‌گیرد و منتهی به صدور دادنامه می شود و پس از قطعیت یافتن دادنامه پس از بررسی های مجدد و کشف ادله جدیدی مشخص می‌گردد که حکم صادره با دلایل صادقانه نبوده است که در این حالت با کشف و دستگیری متهم اصلی و مدارک و مستندات موثق بی گناهی محکوم اولیه مشخص می‌گردد.مانند زمانی که فردی تحت تأثیر عوامل خارجی و یا اختلافات محلی اعتراف به قتل عمدی نماید ولی بعداً مشخص می‌گردد که او قاتل نبوده است و دیگری قاتل است لذا دادگاه هم با اجازه دیوان عالی کشور برای بار دیگر رسیدگی می‌کند و تکلیف امر را مشخص می کند. در اینجا ناگزیر برای اعاده حیثیت متهم اول دادگاه می بایست حکم اعاده حیثیت او را صادر نماید و وی را نمی توان منتظر گذاشت تا مرور زمان اعاده حیثیت فرارسد زیرا اولاً وی مجرم نبوده و با حکم بعدی مبرا از گناه شناخته شده است. ثانیاًً با برائت او انتظار مرور زمان بی مورد خواهد بود ‌بنابرین‏ در این موارد لازم است در ضمن حکم مجرمیت متهم دوم حکم اعاده حیثیت متهم اول نیز صادر گردد. و ‌به این ترتیب سابقه محکومیت از سجل کیفری او محو گردد

۲-اعاده اعتبار تاجر ورشکسته

همان طوری که می‌دانیم یک تاجر ورشکسته در نتیجه حکم ورشکستگی برخی از صلاحیتهای حقوقی خود را از دست می‌دهد.به طوری که ‌بر اساس ماده ۴۱۸ قانون تجارت تاجر ورشکسته از تاریخ صدور حکم از مداخله در تمام اموال خود ممنوع بوده و مدیر تصفیه قائم مقام قانونی وی محسوب شده حق دارد بجای او از اختیارات مذبور استفاده نماید وقتی این محرومیت مدنی ازبین می رود که تاجر مذکور موفق به اعاده حیثیت تجاری شود که این ترتیب را قانون تجارت در مواد ۵۶۱ الی ۵۷۵ بیان نموده است. که این نوع اعاده حیثیت از نظر قانون‌گذار ما به صورت اعاده حیثیت قضائی است که محتاج به صدور حکم از طرف دادگاه می‌باشد.

از طرف دیگر در ماده ۵۷۵ قانون تجارت ورشکستگان به تقلب وهمچنین اشخاصی که برای سرقت یا کلاهبرداری یا خیانت در امانت محکوم شده اند مادامی که از جنبه جزایی اعاده حیثیت نکرده اند نمی توانند از جنبه تجاری اعاده اعتبار نمایند لذا در این حالت است که می بینیم با حذف مقررات اعاده حیثیت حتی تاجری که طلب طلبکاران را به طور کامل پرداخت نموده باشد باز هم در حق وی حکم اعاده اعتبار صادر نخواهد شد و این امر مانعی است برای تجار ورشکسته و موجبات لطمات اقتصادی به کشور نیز خواهد شد. از لحاظ جزایی ورشکستگی به دو دسته تقسیم می‌گردد:

الف- ورشکستگی به تقصیر

از میان این سه نوع ورشکستگی دو نوع اخیر آن یعنی ورشکستگی به تقصیر و ورشکستگی به تقلب دارای جنبه کیفری بوده و از نظر قانون تجارت و قانون مجازات اسلامی، تاجری که ورشکستگی او در نتیجه تقصیر یا تقلب حاصل شده باشد مجرم و قابل تعقیب و مجازات خواهد بود.

به طور کلی نه در قانون تجارت و نه در قانون مجازات اسلامی تعریفی از بزه ورشکستگی به تقلب و تقصیر بعمل نیامده است ؛ لیکن ماده ۵۴۹ قانون تجارت در رابطه با ورشکستگی به تقلب اشعار می‌دارد: « هر تاجر ورشکسته که دفاتر خود را مفقود یا قسمتی از دارایی خود را مخفی و یا به طریق مواضعه و معاملات صوری از میان برده و همچنین هر تاجر ورشکسته که خود را به وسیله اسناد و یا به وسیله صورت دارایی و قروض به طور تقلب به میزانی که در حقیقت مدیون نمی باشد، مدیون قلمداد نموده است، ورشکسته به تقلب اعلام و مطابق قانون جزا مجازات می شود.» ‌در مورد ورشکستگی به تقصیر نیز در هیچ یک از دو قانون فوق الاشعار، تعریفی به چشم نمی خورد، لیکن ‌در مورد این بزه نیز ماده ۵۴۱ قانون تجارت مقرر داشته: « تاجر در موارد ذیل ورشکسته به تقصیر اعلان می شود:

۱ در صورتی که محقق شود مخارج شخصی یا مخارج خانه مشارالیه در ایام عادی بالنسبه به عایدی او فوق العاده بوده است.

۲ در صورتی که محقق شود تاجر نسبت به سرمایه خود مبالغ عمده صرف معاملاتی کرده که در عرف تجارت مرهوم یا نفع آن منوط به اتفاق محض است.

۳ اگر به قصد تأخیر انداختن ورشکستگی خود خریدی بالاتر یا فروشی نازل تر از مظنه روز کرده باشد یا اگر به همان قصد وسایلی که دور از صرفه است به کار برده تا تحصیل وجهی نماید اعم از اینکه از راه استقراض یا صدور برات یا به طریق دیگر باشد.

۴ اگر یکی از طلبکارها را پس از تاریخ توقف بر سایرین ترجیح داده و طلب او را پرداخته باشد.» همچنین بموجب ماده ۵۴۲ قانون تجارت : « در موارد ذیل هرتاجر ورشکسته ممکن است ورشکسته به تقصیر اعلام شود.

۱ اگر به حساب دیگری و بدون آنکه در مقابل عوضی دریافت نماید تعهداتی کرده باشد که نظر به وضعیت مالی او در حین انجام آن ها آن تعهدات فوق العاده باشد.

۲ اگر عملیات تجارتی او متوقف شده و مطابق ماده ۴۱۳ این قانون ۱ رفتار نکرده باشد.

۳ اگر از تاریخ اجرای قانون تجارت مصوب ۲۵ دلو ( بهمن ماه)۱۳۰۳و۱۲ فروردین ماه و ۱۲ خرداد ۱۳۰۴ دفتر نداشته یا دفاتر او ناقص یا بی ترتیب بوده یا در صورت دارایی وضعیت حقیقی خود را اعم از قروض و مطالبات به طور صریح معین نکرده باشـد.» ( مشروط بر اینکه در این موارد مرتکب تقلبی نشده باشد.)

ب- ورشکستگی به تقلب

عنصر قانونی

بزه ورشکستگی به تقلب علاوه بر ماده ۵۴۹ قانون تجارت که در سطور پیشین بدان اشاره گردید، ماده ۶۷۰ قانون مجازات اسلامی است که مقرر مــی دارد: « کسانی که به ‌عنوان ورشکستگی به تقلب محکوم می‌شوند، به مجازات حبس از یک تا ۵ سال محکوم خواهند شد.» در بررسی ارکان و عناصر متشکله این بزه و تبیین ماهیت جرم ورشکستگی به تقلب بررسی عناصر مادی و روانی این بزه ضروری است که ذیلاٌ بدان پرداخته می شود.

عنصر مادی جرم

در خصوص عنصر مادی این بزه ناگزیر از رجوع به مقررات قانون تجارت هستیم، زیرا ماده ۶۷۰ ق.م.ا صرفاٌ به بیان مجازات این بزه بسنده کرده و در مقام بیان رکن مادی این بزه نمی باشد. بطورکلی عنصر مادی این بزه را باید عبارت از توسل و تشبت به اعمال و وسایل متقلبانه و خدعه آمیزی دانست که در ماده ۵۴۹ قانون تجارت بدان اشاره گردیده است.

این اعمال و وسایل عبارتند از:

۱ مفقود کردن دفاتر تجارتی.

۲ مخفی کردن قسمتی از دارایی.

۳ از بین بردن دارایی از طریق مواضعه و معاملات صوری.

۴ مدیون قلمداد کردن خود به صورت متقلبانه.


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 24 آذر 1401نظر دهید »

    • سیف و مرزوقی(۱۳۸۷) به بررسی رابطه ابعاد معرفت شناختی و خودکارآمدی با عملکرد تحصیلی دانش آموزان مقطع راهنمایی در درس علوم تجربی پرداختند. این تحقیق که در میان ۳۷۵ دانش آموز سال سوم راهنمایی شهرستان شیراز انجام شد. نتایج نشان داد که هر چه دانش آموزان ساختار دانش تجربی را منسجم تر و فرایند یادگیری را تدریجی و تجمعی تر بدانند، خودکارآمدی بیش تری را در حل مسائل، آزمون و کاربرد این درس تجربه می نمایند. افزون بر این، تحلیل مسیر نشان داد که خودکارآمدی، قوی ترین عامل پیش‌بینی کننده عملکرد تحصیلی است و ابعاد باورهای معرفت شناختی به طور عمده از طریق خودکارآمدی، عملکرد تحصیلی دانش آموزان را در درس علوم تجربی پیش‌بینی می‌کنند.

    • شاوران، سلیمی و همایی(۱۳۸۷)، به بررسی عملکرد تحصیلی دانشجویان دانشگاه اصفهان ‌بر اساس فرهنگ های چندگانه آنان انجام شد. در یک پژوهش پیمایشی و با ۲۹۶ آزمودنی انجام شد. نتایج پژوهش نشان داد که، F مشاهده شده در سطح P<0/05 تفاوت معناداری را بین عملکرد تحصیلی دانشجویان ‌بر اساس قومیت آن ها نشان نداد و تنها در بعد معدل بین آن ها تفاوت معنی داری وجود داشت. عملکرد تحصیلی دانشجویان با فرهنگ های مختلف نشان داد همچنین ‌بر اساس عواملی مانند محل سکونت، منطقه آب و هوایی محل زندگی و تعداد خانوار تفاوت معناداری در زمینه عملکرد تحصیلی مشاهده نشد.

    • شکری، دانشورپور و عسکری(۱۳۸۶)، به بررسی تفاوت های جنسیتی در عملکرد تحصیلی: نقش صفات شخصیت پرداختند. در نمونه ای به تعداد ۴۱۹ دانشجو انجام شد و نتایج تحلیل واریانس چندمتغیری اثر اصلی معنادار عامل جنسیت را نشان داد. نتایج تحلیل مسیر نیز نشان داد که اثر مستقیم و اثر کل متغیر برونزای پژوهش( جنسیت) تنها از طریق عامل های وظیفه شناسی و روان رنجوری بر عملکرد تحصیلی معنادار است.

      • ملکی(۱۳۸۵) در پژوهش خود گزارش کردند که پرداختن به اهداف تربیت در برنامه های غیر رسمی نسبت به سایر فعالیت های مساعدتر می‌باشد. ‌بنابرین‏ سرپرستان و مربیان در طراحی برنامه های فوق برنامه شایسته است تحقق این اهداف را که شامل هدف های جسمانی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، اخلاقی، دینی، عاطفی و سیاسی است دنبال نمایند.

    • ترابی(۱۳۸۵) به بررسی تاثیر فعالیت های فوق برنامه بر پیشرفت تحصیلی می پردازد. و در پژوهش خود ‌به این نتیجه می‌رسد که فعالیت های فوق برنامه بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تاثیر دارد.

    • فضلی خانی و همکاران(۱۳۸۴) در بررسی خود درباره شرکت در برنامه های فوق برنامه گزارش کردند که این گونه فعالیت ها را جزیی از برنامه منظم مدرسه می دانند که در توسعه تجربیات تربیتی دانش آموزان نقش و اهمیت خاصی را ایفا می کند.

    • اعرابیان، خداپناهی، حیدری و صدق پور(۱۳۸۳) به بررسی رابطه باورهای خودکارآمدی بر موفقیت تحصیلی ۳۷۶ دانشجوی دختر و پسر دانشگاه شهید بهشتی پرداختند، و تحلیل نتایج با بهره گرفتن از آزمون t مستقل و تحلیل واریانس و ضریب همبستگی پیرسون نشان دادند که باورهای خودکارآمدی با موفقیت تحصیلی دانشجویان رابطه معناداری ندارد، همچنین باورهای خودکارآمدی با توجه به جنسیت و ‌گروه‌های تحصیلی معنادار نیست.

    • اثنی عشرکهنوجی(۱۳۸۳) به بررسی رابطه خودکارآمدی تحصیلی و پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان دختر و پسر شهرستان رفسنجان پرداخت، و در نتایج خود بیان داشت که بین خودکارآمدی تحصیلی و پیشرفت تحصیلی، رابطه معنی داری وجود دارد و بین خودکارآمدی و جنسیت رابطه معناداری وجود ندارد.

    • امیرتاش(۱۳۸۳) در بررسی فوق برنامه و اوقات فراغت، با تأکید برفعالیت های ورزشی در دانشگاه تربیت معلم تهران از دیدگاه مدیرن، اعضای هیئت علمی و کارکنان آن پرداخته بود و نتایج آن حاکی از این است که بیش از ۹۰ درصد آزمودنی ها، این گونه فعالیت ها را برای سلامتی جسم و روان، همچنین ارتقای روحیه همکاری در محیط کار خیلی ضروری یا ضروری می دانند.

  • استوار( ۱۳۸۰) به بررسی تاثیر فعالیت های فوق برنامه بر پیشرفت تحصیلی می پردازد. و در پژوهش خود ‌به این نتیجه می‌رسد که شرکت در فعالیت های فوق برنامه بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تاثیر ندارد.

۲-۳-۲٫ تحقیقات خارجی:

    • یازیسی، سییاز و آلتون[۲۹](۲۰۱۱) در پژوهش خود به پیش‌بینی خودکارآمدی در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دبیرستانی پرداخته بودند. آن ها در نتایج خود بیان داشتد که جنس و خودکارآمدی می‌تواند پیشرفت تحصیلی را پیش‌بینی کند. همچنین پیشرفت تحصیلی دختران بیشتر از پسران است.

    • چانگ و سالومون[۳۰](۲۰۱۰) در پژوهش به بررسی رابطه بین خودکارآمدی با پیشرفت تحصیلی پرداختند و تحلیل نتایج نشان داد که، خودکارآمدی رابطه مثبت و معنی داری با پیشرفت تحصیلی دارد.

    • لی لیان[۳۱](۲۰۱۰) در پژوهش نقش انگیزش، خودکارآمدی، و پیشرفت تحصیلی دانشجویان را نسبت به درس آمار و روش تحقیق مورد بررسی قرار داد، و نتایج پژوهش نشان داد که نگرش و خودکارآمدی به طور قابل توجهی می‌توانند پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را پیش‌بینی کنند.

    • کارول[۳۲] و همکاران(۲۰۰۹) در پژوهش خود خودکارآمدی و پیشرفت تحصیلی را در دانش آموزان دبیرستانی استرالیا مورد بررسی قرار دادند، و نتایج آن ها حاکی از این بود که، خودکارآمدی با پیشرفت تحصیلی اثرمثبت و معناداری دارد. همچنین در مدل نهایی ارتباط بین آرمان های عامی و پیشرفت تحصیلی معنی داری نبوده است.

    • دانیل ریز[۳۳] (۲۰۰۸)، به بررسی تاثیر فعالیت های فوق برنامه بر پیشرفت تحصیلی پرداختند همچنین ‌به این نکته اشاره نمودند که شرکت در فوق برنامه های ورزشی و دیگر فوق برنامه ها از قبیل عضویت در ‌گروه‌های دانش آموزان موجب افزایش توانایی ها و بهبود نوجوانان در نتیجه کاهش بزه کاری می شود.

    • سینپ[۳۴](۲۰۰۸) در بررسی تاثیر فعالیت های فوق برنامه عنوان می‌کند، که شرکت در فعالیت های فوق برنامه موجب کاهش فساد و پرشدن اوقات فرلغت آن ها می شود، و جوانانی کهدر فعالیت های فوق برنامه مشارکت دارند کمتر سراغ بزهکاری، نوشیدن مشروبات الکلی، مصرف موادمخدر می‌روند. فعالیت های فوق برنامه علاوه بر تاثیر بر پیشرفت تحصیلی، افزایش اعتماد به نفس، مهارت های اجتماعی و رفتاری بر سلامت دانش آموزان نیز مؤثر هستند.

    • کلیپ[۳۵]( ۲۰۰۷) در زمینه تاثیر فعالیت های فوق برنامه بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مطالعه ای انجام داد. محصلین را باید به شرکت در فوق برنامه ها تشویق کرد. فعالیت هایی مثل فعالیت های خارج از کلاس که موقعیت به تجربه در آوردن دانش کسب شده در کلاس را برای آن ها فراهم می‌کند؛ تاثیر مستقیم بر پیشرفت تحصیلی دارد.

    • کوهن[۳۶](۲۰۰۷) در پژوهش خود ‌به این نتیجه رسیده است که، شرکت در فوق برنامه ورزشی موجب کاهش رفتارهای مخاطره آمیز می شود. مدارس فوق برنامه های ورزشی بیشتری دارند دانش آموزان شان کمتر رفتارهای مخاطره آمیز جنسی از خود نشان می‌دهند.


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 24 آذر 1401نظر دهید »

جوهانسون[۹۵] و همکاران (۲۰۰۱) در مطالعه خود نشان دادند که مهمترین عوامل خطر ساز افسردگی پس از زایمان، عوامل اجتماعی دموگرافیکی مانند سطح تحصیلات، اجاره ای بودن مسکن مورد سکونت و دریافت خدمات بیمه ای و مهمترین عوامل خطرساز شخصیتی، عوامل درکی فرد از خود به عنوان شخص عصبی، غمگین بودند. از نظر روان شناختی سابقه ی بیماری روانی در شخص، سابقه خانوادگی ناراحتی های روانی، سابقه افسردگی پس از زایمان در مادر زائو می‌باشد.

بیفولکو و همکاران (۲۰۰۲) نشان دادند وجود هر نوع دلبستگی ناایمن با افسردگی یک ساله ارتباط دارد. همچنین ارتباط سبک دلبستگی با افسردگی بالینی با تفاوت درجات سبک ها ناایمنی و تفاوت اجتنابی خصمانه و غیر خصمانه افزایش می‌یابد و همچنین نشان دادند که سبک های ناایمن با عوامل آسیب پذیری افسردگی از جمله روابط صمیمی و اطمینان بخش و عزت نفس در چهارچوب یک مدل از افسردگی ارتباط متقابل دارند.

آرامسون و همکاران (۱۹۹۰) نشان دادند که نوجوانان افسرده، دلبستگی ایمن والدین پایین تری را در مقایسه با غیر افسرده ها گزارش می‌کنند.

مورفی و بیتز (۱۹۹۷) نشان دادند که دلبستگی دل مشغول و مضطرب با سطوح بالای افسردگی ( با تأکید بر بازنمایی منفی خود به عنوان یک عامل کلیدی افسردگی) ارتباط دارد. آن ها نتیجه گرفتند که خود انتقادی به عنوان عامل آسیب پذیری افسردگی شدید، مؤلفه‌ ی هر دو سبک دلبستگی دلمشغولی و مضطرب است.

هورتیز (۱۹۹۶) به نقل از موسوی (۱۳۸۸) دریافتند که دلبستگی اضطرابی به خصوص در میان مصرف کنندگان مواد که تشخیص افسردگی داشتند بیشتر بود.

ترزی (۲۰۱۳) در بررسی نقش سبک دلبستگی ایمن بر راهبردهای مقابله دانشجویان ترک با یک نمونه ۲۲۵ نفری نشان داد که سبک دلبستگی ایمن و سبک مقابله برنامه ریزی فعال، اجتنابی و پذیرش/ بازسازی در ارتباط بودند.

یارنوز- یابن [۹۶](۲۰۱۰) در بررسی سبک های دلبستگی و سازگاری با طلاق در یک گروه ۴۰ نفری از زنان طلاق گرفته با سبک اسپانیا نشان داد سبک های دلبستگی پیش‌بینی کننده سازگاری زنان بعد از طلاق است و تحلیل رگرسیون مشخص نمود که سبک دلبستگی ایمن و اجتنابی عواطف منفی را پیش‌بینی کرد.

اکنود و الکلیت(۲۰۰۸) در بررسی سبک های دلبستگی ، استرس پس از سانحه و تروما در نمونه ای ۳۲۸ نفری از دانشجویان با بهره گرفتن از پرسش نامه سبک دلبستگی بزرگسالان، مقابله با استرس و حمایت اجتماعی نشان دادند که سبک های دلبستگی در ارتباط با مقابله و حمایت اجتماعی بوده و دانشجویان را از شدت علایم پس از سانحه محافظت می‌کند.

در مطالعه واترز[۹۷](۱۹۹۷) مشخص گردید افرادی که از افسردگی رنج می‌برند و نمی توانند با مشکلات کنار آیند، نسبت به کسانی که افسرده نیستند، در مدیریت زمان و فرایند سازگاری پس از طلاق مشکلات بیشتری دارند.

ناکش ایسیکواتیس[۹۸]، دوترا [۹۹]و وتسن[۱۰۰](۲۰۰۲) پی بردند که سبک دلبستگی ایمن با عملکرد سالم و سبک دلبستگی دوسوگرای اضطرابی با کناره گیری و درون گرایی رابطه دارد.

در پژوهشی که به وسیله پلاتز و همکاران (۲۰۰۵) به منظور بررسی رابطه بین طرحواره های ناسازگار و دلبستگی بزرگسالی انجام گرفت، نتایج نشان داد که طرحواره ها به صورت معنی داری مطابق با گروه بندی سبک دلبستگی متفاوتند، گروه دارای سبک دلبستگی بیمناک ، درجه بیشتری از طرحواره های ناسازگار را داشتند که به وسیله ی گروه دل مشغول دنبال می شد.

در پژوهش منز[۱۰۱] و همکاران (۲۰۱۰) بررسی کردند که آیا طرحواره های ناسازگار می‌توانند رابطه بین ابعاد اضطرابی و اجتنابی دلبستگی و نشانگان آسیب شناسی روانی را تبیین کنند؟ نتایج نشان داد که رابطه ی بین اضطراب دلبستگی و آسیب شناسی روانی به گونه ی کامل به وسیله ی شناخت ها، بویژه طرد و بریدگی و خود جهت دهی مورد واسطه گری قرار می‌گیرد. رابطه بین اجتناب دلبستگی و آسیب شناسی روانی تا حدی به وسیله نقش واسطه گری شناخت ها بویژه طرد و بریدگی تحت تاثیر قرار گرفت ( منز و همکاران ،۲۰۱۰).

پالی و همکاران (۲۰۰۵) نیز در تحقیقی به بررسی رابطه بین سبک دلبستگی و رضایت زناشویی پرداختند و نشان داداند که دلبستگی ایمن با رضایت زناشویی زوجین همبستگی مثبت داشته است. از سوی دیگر بیان داشته اند ۳۸% زوجین به دلیل عدم برخورداری از رضایت زناشویی قادر به حل تعارضات زندگی خود نبوده اند که این امر در ۴/۶۲ درصد زوجین منجر به جدایی از یکدیگر شده است.

کیم (۲۰۰۵) به بررسی رابطه بین سبک های دلبستگی بزرگسالان و هوش هیجانی دریافت که دلبستگی ایمن با هوش هیجانی رابطه مثبت دارد و سبک دیگر دلبستگی سخن دلبستگی اجتنابی و دلبستگی مضطرب دوسوگرا با هوش هیجانی دارای رابطه منفی هستند.

سنتا و گبل(۲۰۰۵) با مقایسه فراوانی شدت هیجان های افراد واجد سبک های مختلف دلبستگی در موقعیت های تحریک پذیر، نتیجه گرفتند که آزمودنی های با سبک دلبستگی اجتنابی، بعد از بروز خطا از طرف همراهانشان، عکس العمل منفی بیشتری در مقایسه با ‌گروه‌های دیگر نشان می‌دهند.

کافتسیوس و سایدرادیز(۲۰۰۶) رابطه بین دلبستگی، حمایت و رفاه اجتماعی را درجوانی و بزرگسالی بررسی کردند و ‌به این نتیجه رسیدند که بین دلبستگی اضطرابی و رفاه اجتماعی رابطه ی معکوس وجود دارد. و این ارتباط معکوس در گروه جوانان نسبت به بزرگسالان قوی تر است. رابطه دلبستگی اجتنابی با رضایت مندی و حمایت اجتماعی در گروه بزرگسالان نیز منفی بود.

مولر، وانگ و ویکبرگ(۲۰۰۶) رابطه سبک دلبستگی در روابط زوج ها را پس از والد شدن، بررسی کردند، نمونه شامل ۱۲۸ مادر و ۱۲۳ پدر که از یک مرکز مراقبت از سلامت فرزندان در جنوب سوئد، انتخاب شده بودند.نتایج تحقیق نشان داد، مادران و پدرانی که دلبستگی اضطرابی بیشتری گزارش داده بودند از روابط زناشویی نیز رضایت کمتری داشتند و ‌بنابرین‏ ، سبک دلبستگی اضطرابی می توان عدم رضایت مندی زناشویی پدران و مادران بعد از والدشان را به طور معناداری پیش‌بینی کند.

وانگ و همکاران (۲۰۰۶) دلبستگی عاطفی، رضایت زناشویی و رضایت والدینی را مورد بررسی قرار دادند. در این تحقیق، رابطه بین سبک های دلبستگی و روابط بین زوجین، بعد از تبدیل شدن به پدر و مادری در۲۵۱ نفر (۱۲۸) مادر و (۱۲۳) پدر بررسی شد. سبک های دلبستگی به کمک مقیاس روابط نزدیک و روابط زوجین به وسیله مقیاس سازگاری زوجین برای هر عضوی بررسی شدند. ارزیابی نتایج نشان می‌دهند که پدران و مادرانی که دفعه اول والدین شدند امتیازات بالایی در دلبستگی ناایمن داشتند مادران و پدران دفعه ی دوم در دلبستگی اجتنابی امتیازات بیشتری داشتند و در روابط همسری خود کمتر خوشحال بودند. سبک های دلبستگی به طور قابل ملاحظه ای عدم رضایت در روابط زوجین را برای والدین دفعه ی دوم نشان دادند.

طبق تحقیقات فوناگی و تارکت و گرگلی(۲۰۰۰) دلبستگی ایمن اساس فراگیری آن چیزی است که ظرفیت ذهنی سازی نامیده می شود. به معنای ظرفیت پاسخ بر طبق حالت های ذهنی خود و دیگران. ظرفیت ذهنی سازی مراقبت کننده می‌تواند پیوند کودک با والدینش را تقویت کند.


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 24 آذر 1401نظر دهید »

۱-۱-۴-۲-روش های مدرن حل و فصل اختلافات

در خصوص روش های مدرن می توان گفت هنگامی که این فرایند راه اندازی شود، یک تصمیم توسط داور اتخاذ می‌گردد. اگر فرایند تصمیم گیری نهایی تحت کنترل طرفین قرارداد باقی بماند، تکنیک حل اختلاف “غیر تصمیمی” با هدف “تسهیل کردن” راه حل اختلاف توسط طرفین قرارداد می‌باشد.

دو دسته بندی کلی از تکنیک‌های مدرن می‌توانند با هم ترکیب شوند، و به کرّات، بواسطه یک فرایند رسمی شده از تکنیک‌های غیرتصمیمی مختلف پیش از به وجود آمدن اختلاف برای استفاده از یک تکنیک تصمیمی مورد نیاز می‌باشد. به عنوان مثال، اگرچه تمرکز این پایان نامه بر روی استفاده از یک تکنیک تصمیمی، داوری، است، قوانین نمونه پیشنهاد شده برای این مبحث نیازمند دو شرکت کننده (طرفین معامله) برای استفاده از دو تکنیک غیر تصمیمی پیش از آنکه آن ها به دنبال اصلاح داوری باشند می‌باشد. قوانین نمونه‌ای که شرکت کنندگان پس از راه اندازی فرایند “داوری” نیاز دارند،، به عنوان اولین مورد راه اندازی فرایند ساختاریافته مذاکرات و ، عدم توافق پس از مذاکره ، به دنبال میانجی‌گر می‌باشند. بر اساس مقررات نمونه‌ این تکنیک‌ها به عنوان بخشی از فرایند “داوری” برای توسعه مؤثر اطلاعات نوشته شده ضروری، در مذاکره/ فاز میانجی‌گری فرایند برای تسهیل حل داوطلبانه اختلاف راه اندازی می‌شوند. از آنجا که اطلاعات نوشته شده عینا در فرایند داوری مورد استفاده قرار می‌گیرند اگر تکنیک‌های غیر تصمیمی با شکست مواجه شوند، طرفین قرارداد انگیزه‌ای درونی برای تشخیص مناسب اختلاف در مذاکره / فاز میانجی‌گری دارند.

هنگامی که روش‌های تصمیمی/ غیر تصمیمی پایه گذاری شدند، اغلب برای دسته بندی بیشتر گزینه‌های ممکن روش حل اختلافات بواسطه مرتبط کردن آن‌ ها با یکی از انواع شناخته شده تکنیک‌های روش‌ حل اختلاف : مذاکره، میانجی‌گری، دادرسی کوتاه، و داوری مفید هستند. به هر حال، همان‌ طور که پیش از این اشاره شد، این دسته بندی‌ها بیشتر برای مرجع تاریخی و توصیفی به عنوان مخالفت با تعریف آنچه که ممکن است می‌باشند. این مورد در واقع حوزه‌ای می‌باشد که تنها محدودیت‌های واقعی آان‌هایی می‌باشند که توسط سطح دانش حل اختلاف و خلاقیت طرفین قرارداد اعمال شده است.

۱-۱-۵-روش های جایگزین حل و فصل اختلافات و مزایای آن

هدف اساسی کلیه رشته‌های حقوقی، تهیه و ارائه راه حل حقوقی برای اختلافاتی است که ناگزیر میان اعضای یک جامعه بروز می‌کند. حقوق داخلی در این خصوص موفق شده است سلسله مقرراتی را فراهم نماید که در مجموع کامل و رضایت بخش است. در حقوق بین الملل نیز مثل حقوق داخلی، هدف، تهیه یک سلسله مقرراتی است، با این تفاوت که کوچک‌ترین خلاء در این زمینه موجب نابودی و ایجاد خطر می شود.(ضیائی بیگدلی،۱۳۸۶: ۵۰۱)

روش های فوق الذکر که در واقع مصادیقی از «روش های جایگزین» می‌باشند در مقایسه با روش های قضایی، دارای مزایا و محاسنی به شرح زیر می‌باشند:

    1. توسل ‌به این روش ها در مقایسه با روش های معمول قضایی از حیث هزینه و زمان برای دولت‌ها به صرفه و صلاح افراد می‌باشد؛ زیرا این روش ها اجرای سریع داشته و احتیاج به تعیین وقت طولانی مانند محاکمه قضایی ندارند.(صابری انصاری،۱۳۸۱: ۲۸۱)

    1. در روش های جایگزین از رویه هایی استفاده می شود که مبنای آن ها حقوق و عرفی است که از بطن نظام‌های حل اختلاف تجاری بین‌المللی استخراج شده است؛ لذا از بی طرفی کامل نسبت به زبان، قانون و فرهنگ ساختاری دول متبوع طرفین اختلاف برخوردارند. اجرای این روش ها نیز در حوزه حقوق نفت و گاز نیز هیچ گونه هیچ نوع جانبداری خاصی نسبت به یکی از طرفین اختلاف ندارد. به علاوه می‌تواند برای تشکیل جلسات رسیدگی، یک حوزه ‌صلاحیتی بی طرف را برگزیند که از علائق تابعیتی دو طرف برکنار باشد.

    1. در دعاوی بسیار تخصصی در حوزه نفت و گاز، از طریق بهره‌برداری از روش‌های مذکور، می توان اطمینان حاصل کرد که میانجی و یا داور از تخصصی فنی و علمی مرتبط با موضوعات مختلف برخوردار است.

    1. در این روش ها امکان رسیدگی به طور کاملا محرمانه وجود دارد. با اعمال این روش طرفین می‌توانند اطمینان حاصل کنند طرح دعوی و پیگیری اختلاف موجود میان آن ها به بروز ضررهای احتمالی بزرگ‌تر که ممکن است در اثر افشای اسرار تجاری آن ها ایجاد شود، منجر نخواهد شد. برای مثال در روش میانجی‌گری به عنوان یکی از مدل های مهم پیشنهادی در حوزه حل و فصل اختلافات، محرمانگی طرف‌های اختلاف را در مقابل فشارها و صدمات غیر ضروری از ناحیه افراد و ‌گروه‌های بیرونی، از جمله موکلان و خبرنگاران عمومی حفظ می‌کنند. هم طرف های اختلاف و هم میانجی به سودمند بودن انجام محرمانه جلسات و گفتگوها اذعان دارند.(گرشاسبی،۱۳۸۸: ۸۸)

  1. توسل به روش های فوق برای حل و فصل اختلافات برای همه اشخاص صرف نظر از ملیت آن ها امکان‌پذیر است و نیازی نیست که شخص متقاضی از طریق عوامل ارتباطی نظیر تابعیت یا اقامتگاه با یکی از دولت های عضو یک معاهده به خصوص پیوستگی و ارتباط داشته باشد. افراد، مؤسسات و شرکت‌هایی که دارای اهلیت حقوقی هستند می‌توانند حل و فصل اختلافات خود را در حوزه نفت و گاز بدین طریق حل و فصل کنند. همچنین یک نهاد و ارگان دولتی هم می‌تواند طرف یک اختلاف ارجاع شده به مرکز قرار گیرد به شرط اینکه ارگان مذبور همانند هر نهاد دیگری رضایت کتبی خود را برای ارجاع اختلاف به رویه های مذکور اعلام دارد.

۱-۲-انواع روش های جایگزین حل و فصل اختلافات

۱-۲-۱-مذاکره[۱]

فرایند مذاکره و تصمیم گیری مشترک با مداخله یا نظارت مقامهای رسمی یا میانجی یا شخص بی طرفی که تسهیل کننده یا پیش برنده گردهمایی و جریان مذاکره و دستیابی به راه حل محسوب می شود، یافتن پاسخ اجتماعی ترمیمی آثار آن و نیز پرداختن به علل درگیر شده و اختلاف دارند تشکیل می شود.

یکی ازکم هزینه ترین، معمول ترین و غیر رسمی ترین راه های حل و فصل اختلافات تجاری بین‌المللی از گذشته تا به امروز انجام مذاکره و گفتگو است. در مذاکره طرفین اختلاف به جای مراجعه به داوری یا دادگاه سعی می‌کنند اختلاف را از طریق گفتگو حل و فصل نمایند.اصولا گفتگو و مذاکره نه تنها به روابط تجاری موجود لطمه نمیزند، بلکه باعث تقویت روابط می شود.گفتگو و مذاکره به طرفین این اجازه را خواهد داد که با حفظ روابط تجاری خود،اختلاف را حل و فصل نمایند، که این نقطه ی قوتی نسبت به سایر شیوه های حل اختلاف به حساب می‌آید .مذاکرات به چند صورت ممکن است انجام گیردگاه به صورت مستقیم و گاه با دخالت شخص یا اشخاص ثالث انجام می‌گیرد. انجام مذاکره به شیوه اخیر با عنوان سازش و میانجگری بیان می شود. در این قسمت صرفا انجام مذاکرات مستقیم بین طرفین بدون دخالت و مشارکت میانجی بررسی می شود.


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 24 آذر 1401نظر دهید »

رابعاً: هر چند در خصوص پذیرش حقوق زارعانه در رویه قضایی ایران، رویه الزام آوری که همان رأی‌ وحدت رویه می‌باشد وجود ندارد ولی وجود رأی‌ اصراری ‌در سال‌ ۱۳۷۹ و پذیرش ضمنی آن در آرا وحدت رویه و آرای صادره از دادگاه های تالی می‌تواند منبعی برای استناد و ارشاد قضات در موارد مشابه باشد.

مبحث دوم : بایسته های حقوق زارعانه

گفتار اول: برسی حقوق زارعانه از لحاظ عرفی

عرف قاعده ای است که به تدریج و خود به خود میان همه مردم یا گروه ویژه ای از آن ها به عنوان قاعده الزام آور مرسوم شده است.[۶۹] از این تعریف سه خصیصه ضروری عرف یعنی استمرار ، عمومیت و الزام آور بودن ، استنتاج می شود. فراتر از این عرف همانند قانون از اراده عمومی منبعث می شود(کاتوزیان ، ۱۳۷۷، ص ۳۷۴). با این تفاوت که تأثیر اراده عمومی در ایجاد عرف مستقیم است و در قانون غیر مستقیم؛ زیرا در وضع قانون اراده عمومی به طور غیر مستقیم و از طریق نمایندگان خویش در قوه قانونگذاری تأثیر گذار است.. ولی در هر دو حالت جنبه‌های مختلف گزاره های حقوقی هستند که به عنوان منابع حقوق مطرح می‌شوند و بی جهت نیست که ژنی حقوقدان فرانسوی به طور تلویحی از مردم به حقوق دانان ‌تعبیر می کند و در تعریف عرف می‌گوید «عرف مجموعه وقایعی است که وجود حس حقوقی را بین مردم نشان می‌دهد و همین احساس اجباری بودن است که عرف را از سایر عادات ورسوم ممتاز می‌سازد».[۷۰]

از آنجا که حقوق زارعانه هم از حیث حقوقی و هم از جهت جامعه شناسی قابل بحث است. در هر دو شاخه نیز عرف تاثیر به سزایی در شکل گیری مفهوم قواعد و هنجارهای مربوطه داشته است که البته قواعد حقوقی با نیروی دولت و هنجارهای جامعه شناختی با الزامات ملموس افراد جامعه حمایت می‌شوند اما باید دانست که مفهوم عرف در حقوق و جامعه شناسی یکسان نیست. با وجود این که عرف در حقوق در کنار قانون و رویه قضایی به عنوان یکی از منابع آن مطرح می‌گردد، در جامعه شناسی در معنای وسیع تری به کار رفته است. در جامعه شناسی به قواعد هنجاری عرف اطلاق می شود و به همین جهت جامعه شناسان، قوانین را نیز در زمره عرف به حساب می آورند. [۷۱] با چنین دیدگاهی عرف یک منبع حقوق در میان سایر منابع نیست به گونه ای که آن را تنها منبع حقوق می دانند،[۷۲] حال آن که احراز این تمایز به راحتی به دست نمی آید؛ زیرا همچنان که گفتیم آنچه محصول غیر مستقیم اراده عمومی است قانون است نه عرف.

‌به این دلیل که عرف یک قاعده خود جوش و مستمری است که بلاواسط از خواست عموم مردم نشأت می‌گیرد و از این حیث نمی توان بین عرف حقوقی و عرف جامعه شناختی وجه افتراقی قایل شد.

عرف هر چند در مقایسه با قانون شکننده و تغییرپذیر است اما در مقابل، به واقعیت نزدیک تر بوده و بهتر از هر چیزی روابط افراد را مشخص می‌سازد در کشورهای پهناوری چون ایران که از اقوام ، مذاهب و مسلک های گوناگون، در وضعیت آب و هوایی و اقلیمی متفاوت و متنوعی در آن به سر می‌برند، عرف بهتر از قانون برای واقعیت های منطقه یا محدوده ای که عرف در آن شکل گرفته قاعده می‌سازد هر چند در مناطق و جاهای دیگر خلاف این عرف، بوده باشد.

حق زارعانه که در روابط زارع و مالک شکل گرفته به شدت متاثر از اقتضائات منطقه ای است که خود معلول عرف است و گویی عرف که از بطن هنجارهای نیرومند و غیر قابل انکار گروه ها و اجتماعات برخواسته بهتر از قانون که با نگرشی یکسان درصدد اعطای حق یا الزام به تکلیف است، حقوق زارعین را در می‌یابد؛ مثلاً این نکته که زارع از نظر زمین داری باید در مقابل مالک تأمین داشته باشد برای او کمال اهمیت را دارا است. در این مورد قانون اندک تأمینی برای زارعی که زراعتی کرده باشد قائل است لیکن عرف در اغلب نقاط تا حدی از رعیت حمایت می‌کند و در این خصوص اصول و قواعدی مقرر نموده است. چنان که در کرمان سهمی از محصول که عاید زارع می شود به « باردار » و « کشتدار »، « آبدار » یعنی آنچه زارع در قبال آماده کردن زمین جهت کشت و بابت کشت و مراقبت و بابت درو و برداشت محصول می‌گیرد و مالک زمانی می‌تواند زارع را از ملک خود براند که دسترنج شخم و سایر کارهای انجام شده توسط زارع را بپردازد و بنابر سنت تنها در نوروز و یا مهرماه می‌تواند زارع را اخراج کند. در یزد و رفسنجان نیز اگر مالک زارعی را اخراج کند طبق معمول به او عوض می‌دهد و این عوض یا دسترنج در برابر کاریست که در مدت تصرف زمین انجام داده است.

در آذربایجان زارع به حکم عرف و عادت از بعضی حقوق تصرف بهره مند است و چنان که می‌نامند که مشروط به احیا زمین و استمرار زراعت می‌باشد «جور» گفته می شود این حق تصرف را حق ((جور)) گفته می شود و در هنگام تخلیه مالک می بایست عوض آن را بدهد و در اصفهان کشاورزان که اراضی مورد تصرف خود را از طریق معامله یا به صورت قهری انتقال می‌دهند بدون آن که مالکیت بر آن داشته باشند که ‌به این حق مزد می‌گویند. [۷۳]

در برخی مناطق دیگر مانند ارومیه املاک به قطعات تقسیم می‌شوند و قطعات موصوف به نام متصرفین شناخته می‌شوند نه به نام مالکین و متصرفین که در آن زراعت و اقدام به کشت درخت و باغ می نمودند و اگر مالک قصد اخراج زارع و متصرف را داشته باشد می بایست قیمت درختان و زراعت ریشه دار متصرف را پرداخت نماید، همچنین در بخش های قبل از اصلاحات ارضی و حتی گاهاً بعد از آن هر چند اراضی از حیث مالکیت متعلق به مالکین و خوانین بودند و اساساً به طور مستقیم یا حتی غیر مستقیم نیز در اراضی مورد تملک خویش زراعت نمی نمودند ولی اراضی دارای متصرفین و کشاورزان خاص بودند و متصرفین سهم خاصی در اراضی را در تصرف داشتند و گاهی نیز هر چند بر آن اراضی مالکیت نداشتند نسق زراعی خود را به دیگران واگذار یا حتی به اجاره می‌دادند .همچنین در خوزستان نیز اراضی به قطعات بین زارعین تقسیم و آن ها قادر به نقل و انتقال آن ها بودندو همچنین حق تصرف مذبور از طریق ارث به ورثه می رسید، در خراسان نیز زارعین نسبت به اراضی مورد تصرف خود دارای نوعی حق تقدم بودند و همچنین در صورت ترک ده توسط زارع پس از کشت و کار زمین مالک می بایست دسترنج او را پرداخت نماید. در بعضی از مناطق فارس نیز برای زارعین نوعی حق سرقفلی ایجاد می شد که قابل نقل و انتقال از طریق فروش یا ارث می‌باشد. در شمال کشور نیز حق سرقفلی به گونه ای متفاوت از حقوق متصرفین و زارعین ایجاد می شد که هنگام انعقاد قرار داد اجاره، زارع مقداری را به مالک پرداخت می نمود و به گونه ای حق تقدم در اجاره را همان گونه که در اجاره و سرقفلی املاک تجاری مرسوم می‌باشد و مستاجر زارع می‌توانست ملک مورد تصرف خود را به دیگری اجاره دهد و یا سر قفلی آن را دریافت نماید. [۷۴]


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 24 آذر 1401نظر دهید »

1 ... 27 28 29 ...30 ... 32 ...34 ...35 36 37 ... 479

شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
جستجو
آخرین مطالب