جوهانسون[۹۵] و همکاران (۲۰۰۱) در مطالعه خود نشان دادند که مهمترین عوامل خطر ساز افسردگی پس از زایمان، عوامل اجتماعی دموگرافیکی مانند سطح تحصیلات، اجاره ای بودن مسکن مورد سکونت و دریافت خدمات بیمه ای و مهمترین عوامل خطرساز شخصیتی، عوامل درکی فرد از خود به عنوان شخص عصبی، غمگین بودند. از نظر روان شناختی سابقه ی بیماری روانی در شخص، سابقه خانوادگی ناراحتی های روانی، سابقه افسردگی پس از زایمان در مادر زائو میباشد.
بیفولکو و همکاران (۲۰۰۲) نشان دادند وجود هر نوع دلبستگی ناایمن با افسردگی یک ساله ارتباط دارد. همچنین ارتباط سبک دلبستگی با افسردگی بالینی با تفاوت درجات سبک ها ناایمنی و تفاوت اجتنابی خصمانه و غیر خصمانه افزایش مییابد و همچنین نشان دادند که سبک های ناایمن با عوامل آسیب پذیری افسردگی از جمله روابط صمیمی و اطمینان بخش و عزت نفس در چهارچوب یک مدل از افسردگی ارتباط متقابل دارند.
آرامسون و همکاران (۱۹۹۰) نشان دادند که نوجوانان افسرده، دلبستگی ایمن والدین پایین تری را در مقایسه با غیر افسرده ها گزارش میکنند.
مورفی و بیتز (۱۹۹۷) نشان دادند که دلبستگی دل مشغول و مضطرب با سطوح بالای افسردگی ( با تأکید بر بازنمایی منفی خود به عنوان یک عامل کلیدی افسردگی) ارتباط دارد. آن ها نتیجه گرفتند که خود انتقادی به عنوان عامل آسیب پذیری افسردگی شدید، مؤلفه ی هر دو سبک دلبستگی دلمشغولی و مضطرب است.
هورتیز (۱۹۹۶) به نقل از موسوی (۱۳۸۸) دریافتند که دلبستگی اضطرابی به خصوص در میان مصرف کنندگان مواد که تشخیص افسردگی داشتند بیشتر بود.
ترزی (۲۰۱۳) در بررسی نقش سبک دلبستگی ایمن بر راهبردهای مقابله دانشجویان ترک با یک نمونه ۲۲۵ نفری نشان داد که سبک دلبستگی ایمن و سبک مقابله برنامه ریزی فعال، اجتنابی و پذیرش/ بازسازی در ارتباط بودند.
یارنوز- یابن [۹۶](۲۰۱۰) در بررسی سبک های دلبستگی و سازگاری با طلاق در یک گروه ۴۰ نفری از زنان طلاق گرفته با سبک اسپانیا نشان داد سبک های دلبستگی پیشبینی کننده سازگاری زنان بعد از طلاق است و تحلیل رگرسیون مشخص نمود که سبک دلبستگی ایمن و اجتنابی عواطف منفی را پیشبینی کرد.
اکنود و الکلیت(۲۰۰۸) در بررسی سبک های دلبستگی ، استرس پس از سانحه و تروما در نمونه ای ۳۲۸ نفری از دانشجویان با بهره گرفتن از پرسش نامه سبک دلبستگی بزرگسالان، مقابله با استرس و حمایت اجتماعی نشان دادند که سبک های دلبستگی در ارتباط با مقابله و حمایت اجتماعی بوده و دانشجویان را از شدت علایم پس از سانحه محافظت میکند.
در مطالعه واترز[۹۷](۱۹۹۷) مشخص گردید افرادی که از افسردگی رنج میبرند و نمی توانند با مشکلات کنار آیند، نسبت به کسانی که افسرده نیستند، در مدیریت زمان و فرایند سازگاری پس از طلاق مشکلات بیشتری دارند.
ناکش ایسیکواتیس[۹۸]، دوترا [۹۹]و وتسن[۱۰۰](۲۰۰۲) پی بردند که سبک دلبستگی ایمن با عملکرد سالم و سبک دلبستگی دوسوگرای اضطرابی با کناره گیری و درون گرایی رابطه دارد.
در پژوهشی که به وسیله پلاتز و همکاران (۲۰۰۵) به منظور بررسی رابطه بین طرحواره های ناسازگار و دلبستگی بزرگسالی انجام گرفت، نتایج نشان داد که طرحواره ها به صورت معنی داری مطابق با گروه بندی سبک دلبستگی متفاوتند، گروه دارای سبک دلبستگی بیمناک ، درجه بیشتری از طرحواره های ناسازگار را داشتند که به وسیله ی گروه دل مشغول دنبال می شد.
در پژوهش منز[۱۰۱] و همکاران (۲۰۱۰) بررسی کردند که آیا طرحواره های ناسازگار میتوانند رابطه بین ابعاد اضطرابی و اجتنابی دلبستگی و نشانگان آسیب شناسی روانی را تبیین کنند؟ نتایج نشان داد که رابطه ی بین اضطراب دلبستگی و آسیب شناسی روانی به گونه ی کامل به وسیله ی شناخت ها، بویژه طرد و بریدگی و خود جهت دهی مورد واسطه گری قرار میگیرد. رابطه بین اجتناب دلبستگی و آسیب شناسی روانی تا حدی به وسیله نقش واسطه گری شناخت ها بویژه طرد و بریدگی تحت تاثیر قرار گرفت ( منز و همکاران ،۲۰۱۰).
پالی و همکاران (۲۰۰۵) نیز در تحقیقی به بررسی رابطه بین سبک دلبستگی و رضایت زناشویی پرداختند و نشان داداند که دلبستگی ایمن با رضایت زناشویی زوجین همبستگی مثبت داشته است. از سوی دیگر بیان داشته اند ۳۸% زوجین به دلیل عدم برخورداری از رضایت زناشویی قادر به حل تعارضات زندگی خود نبوده اند که این امر در ۴/۶۲ درصد زوجین منجر به جدایی از یکدیگر شده است.
کیم (۲۰۰۵) به بررسی رابطه بین سبک های دلبستگی بزرگسالان و هوش هیجانی دریافت که دلبستگی ایمن با هوش هیجانی رابطه مثبت دارد و سبک دیگر دلبستگی سخن دلبستگی اجتنابی و دلبستگی مضطرب دوسوگرا با هوش هیجانی دارای رابطه منفی هستند.
سنتا و گبل(۲۰۰۵) با مقایسه فراوانی شدت هیجان های افراد واجد سبک های مختلف دلبستگی در موقعیت های تحریک پذیر، نتیجه گرفتند که آزمودنی های با سبک دلبستگی اجتنابی، بعد از بروز خطا از طرف همراهانشان، عکس العمل منفی بیشتری در مقایسه با گروههای دیگر نشان میدهند.
کافتسیوس و سایدرادیز(۲۰۰۶) رابطه بین دلبستگی، حمایت و رفاه اجتماعی را درجوانی و بزرگسالی بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که بین دلبستگی اضطرابی و رفاه اجتماعی رابطه ی معکوس وجود دارد. و این ارتباط معکوس در گروه جوانان نسبت به بزرگسالان قوی تر است. رابطه دلبستگی اجتنابی با رضایت مندی و حمایت اجتماعی در گروه بزرگسالان نیز منفی بود.
مولر، وانگ و ویکبرگ(۲۰۰۶) رابطه سبک دلبستگی در روابط زوج ها را پس از والد شدن، بررسی کردند، نمونه شامل ۱۲۸ مادر و ۱۲۳ پدر که از یک مرکز مراقبت از سلامت فرزندان در جنوب سوئد، انتخاب شده بودند.نتایج تحقیق نشان داد، مادران و پدرانی که دلبستگی اضطرابی بیشتری گزارش داده بودند از روابط زناشویی نیز رضایت کمتری داشتند و بنابرین ، سبک دلبستگی اضطرابی می توان عدم رضایت مندی زناشویی پدران و مادران بعد از والدشان را به طور معناداری پیشبینی کند.
وانگ و همکاران (۲۰۰۶) دلبستگی عاطفی، رضایت زناشویی و رضایت والدینی را مورد بررسی قرار دادند. در این تحقیق، رابطه بین سبک های دلبستگی و روابط بین زوجین، بعد از تبدیل شدن به پدر و مادری در۲۵۱ نفر (۱۲۸) مادر و (۱۲۳) پدر بررسی شد. سبک های دلبستگی به کمک مقیاس روابط نزدیک و روابط زوجین به وسیله مقیاس سازگاری زوجین برای هر عضوی بررسی شدند. ارزیابی نتایج نشان میدهند که پدران و مادرانی که دفعه اول والدین شدند امتیازات بالایی در دلبستگی ناایمن داشتند مادران و پدران دفعه ی دوم در دلبستگی اجتنابی امتیازات بیشتری داشتند و در روابط همسری خود کمتر خوشحال بودند. سبک های دلبستگی به طور قابل ملاحظه ای عدم رضایت در روابط زوجین را برای والدین دفعه ی دوم نشان دادند.
طبق تحقیقات فوناگی و تارکت و گرگلی(۲۰۰۰) دلبستگی ایمن اساس فراگیری آن چیزی است که ظرفیت ذهنی سازی نامیده می شود. به معنای ظرفیت پاسخ بر طبق حالت های ذهنی خود و دیگران. ظرفیت ذهنی سازی مراقبت کننده میتواند پیوند کودک با والدینش را تقویت کند.