سه محقق آلمانی نیز به نامهای وبر،گراونیتز و هارهوف[۸۲] (۲۰۰۹) تحقیقی با عنوان “تاثیر آموزشهای کارآفرینی” انجام دادند. آن ها سعی در یافتن پاسخ به این سوالات کردند که آیا آموزشهای کارآفرینی موجب افزایش نیات کارآفرینانه می شود و به طور کلی آیا آموزش به دانش آموزان کمک میکند تا در یابند چه اندازه واجد شرایط کارآفرینی هستند؟
در تحقیقی که راشید[۸۳] انجام داد به” بررسی نقش آموزش بر افزایش نگرش های خاص و خصوصیات کارآفرینانه” پرداخت ، برای این منظور او افراد را در دو گروه تجربی و نظری قرار داد و در مورد گروه اول آموزشهای خاص کارآفرینی را به مرحله ی اجرا گذاشت. نتایج حاکی از آن است که افراد گروه تجربی به شکل محسوسی نمرات بالاتری از مقیاس نگرش کارآفرینانه را به خود اختصاص دادهاند ( به نقل از رابینسون و همکاران ،۱۹۹۱).
رابینسون و همکاران[۸۴] (۱۹۹۱) بر اساس تحقیقات خود به این نتیجه رسیده اند که نگرش ها بهترین پیشبینی کنندگان برای تمایلات کارافرینانه میباشند. همچنین می توان بیان داشت که نگرش ها آموخته میشوند و زمانی که بر اساس تعلیمات خانوادگی ، محیط اجتماعی و کار ایجاد گردیده اند ، می توان با آموزش و یادگیری در آن ها تغییراتی ایجاد نمود.بر این اساس میزان و نوع نگرش افراد نسبت به کارآفرینی میتواند سطح فعالیت در این زمینه را تحت تاثیر قرار دهد.
اگزین و فیش بین[۸۵] (۱۹۷۵) بر اساس الگوی رفتار طرح ریزی شده معتقدند که با تاثیر گذاری بر باورهای برجسته افراد می توان قصد آن ها را به سمت رفتاری خاص تحریک نمود. بر همین اساس نتایج پژوهش داگلاس و شفرد[۸۶] (۲۰۰۰) نشان داد که آموزش های کارآفرینی بر نگرش خاص به کارآفرینی تاثیر گذار بوده و این نگرش ها ، قصد کارآفرینی را در فرگیران به وجود می آورد.
تحقیقی در سال (۲۰۰۱) در دانشگاه کلاسکو کالدونین در زمینه آموزش مهارتهای اصلی در دانشگاه ها که با مشارکت نمایندگان چهار مؤسسه آموزش عالی انجام گرفت ، به این موضوع مهم اشاره شده بود که در کنار سایر آموزشها باید به ایجاد نگرشها در مؤسسات آموزش عالی نیز توجه شود(بوتوملی، موریسون، تاک[۸۷]، ۲۰۰۳).
پژوهشی توسط پاپاناستاسیو[۸۸](۲۰۰۲) در قبرس انجام گرفته است. این پژوهش تحت نظارت TIMSS که یک گروه بینالمللی برای مطالعه وضعیت آموزش ریاضیات و علوم در چهل و پنج کشور جهان است، صورت پذیرفته است. طی این پژوهش ، میزان تاثیر چهار عامل خانواده، تقویت کننده ها ، تدریس و جو مدرسه بر روی نگرشهای دانش آموزان نسبت به علم مورد بررسی قرار گرفته است.نتایج این تحقیق نشان میدهد که در میان چهار عامل، تدریس ، بیشترین تاثیر (۴۷%) را بر نگرش دانش آموزان داشته و نشان دهنده این است که اگر برنامه های درسی به درستی تدوین و اجرا شوند ، با وجود عامل رقیب میتوانند تاثیر قابل توجهی بر نگرش های دانش آموزان داشته باشند(حاتمی و فردانش، ۱۳۸۴).
تام[۸۹] (۲۰۰۹)، اثر آموزش کارآفرینی بر نگرشهای کارآفرینانه دانشجویان را بررسی میکند و نگرش کارآفرینانه را به عنوان متغیر عملیاتی در نظر گرفته است. نتایج حاکی از آن است که آموزش کارآفرینی بر افزایش نگرش کارآفرینانه مؤثر است و تغییر قابل توجهی در نگرش کارآفرینانه دانشجویان، قبل و بعد از دوره آموزش کارآفرینی مشاهده شد.
محمد نور و همکاران[۹۰](۲۰۰۹)، به تحقیق در مورد میزان نگرش کارآفرینانه دانشجویان در مالزی پرداختهاند و با بررسی ۵۷ دانش آموخته دروس کارآفرینی و ۵۷ دانشآموخته که واحدهای کارآفرینی را نگذرانده بدین نتیجه دست یافتند که تفاوت معناداری در میزان نگرش کارآفرینانه دانشجویان دسته اول با دسته دوم وجود دارد.
«رامایا»[۹۱]و«هران»[۹۲] (۲۰۰۵) به بررسی «نیت و قصد کارآفرینانه»[۹۳] در بین دانشجویان دانشگاه «ساینز»[۹۴] مالزی پرداختهاند. در این تحقیق که بر اساس پرسشنامه صورت گرفته است، ۱۲۸۱ نفر از دانشجویان رشتههای مختلف مورد پرسش قرار گرفته و «قصد و نیت کارآفرینی» در آنان از طریق متغیرهای «نیاز به موفقیت »[۹۵]، «استقلال طلبی»[۹۶]، «اعتماد به نفس»[۹۷]، «دسترسی و تأمین منابع»[۹۸]، «هنجارهای نظری فرد»[۹۹]، مورد ارزیابی و سنجش قرار گرفته است. نتایج تحقیق نشان از رابطه مثبت بین تمامی موارد فوق با قصدونیت کارآفرینانه دانشجویان دارد.
تحقیقات”کریستین لوج[۱۰۰]” و”نیکولاس فرانک[۱۰۱]” (۲۰۰۵) وجود رابطه بین مثبت” نیت کارآفرینی” [۱۰۲] و ریسک پذیری و “مرکز کنترل درونی”[۱۰۳] را اثبات نموده است.
هوارد[۱۰۴](۲۰۰۴) در پژوهشی تاثیر توسعه ی قابلیتهای کارآفرینی (استقلال طلبی، ریسک پذیری، انگیزه پیشرفت، کنترل درونی و اعتماد به نفس و جسارت خلاقیت) را بر کارآفرینی ۴۵۰ نفر از دانش آموزان مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید که رابطه مستقیمی بین این قابلیتها و توانایی کارآفرینی افراد وجود دارد.
در پژوهشهای دیگری که در ارتباط با منبع کنترل و کارآفرینی افراد انجام شده است، کارافرینان دارای مرکز کنترل درونی توصیف شده اند.
احمد[۱۰۵](۱۹۸۵) در پژوهشی نشان داد که افراد کارآفرین دارای کنترل درونی ، تمایل به ریسک پذیری و انگیزه پیشرفت هستند.
مک کللند[۱۰۶](۱۹۶۱) ویژگی های افراد کارآفرین را شامل انگیزه پیشرفت، ریسک پذیری، کنترل درونی، خلاقیت و استقلال طلبی میداند. بر اساس تحقیقات انجام شده، پرورش ویژگیهای ذکر شده در افراد باعث تقویت قابلیتهای کارآفرینی آنان می شود.
دبرا ال.تروایت[۱۰۷](۲۰۱۱) ، در تحقیقی با عنوان تاثیر آموزشهای مهارتی و توسعه در نگرش کارمند تا جایی که به آموزش و مهارت در کسب و کار مربوط می شود به بررسی رابطه ی بین تجارب مهارتی و نگرش و همچنین نگرش درباره مهارت شغلی کسب شده می پردازد ، تحقیقات وی نشان میدهد که رابطه ای مستقیم بین تجارب آموزشهای مهارتی مثبت یک شخص و نگرش ها و تخصص آن شخص وجود دارد. در این مطالعه ۸/۸۶ % آنهایی که آموزشهای مهارتی به روزی داشتند ، بیشترین نگرش مثبت را نسبت به آموزشهای مهارتی داشتند ، علاوه بر آن ۸۰% آنهایی که نگرش های مهارتی منفی داشتند ، نیز دید منفی به تخصص خود داشتند.
ساهینیدیس و بوریس[۱۰۸](۲۰۰۸) ، تحقیقی با عنوان “رابطه ی بین میزان اثربخشی آموزش های مهارتی دریافت شده توسط کارمندان و نگرش های آن ها” ، انجام دادند. نتایج تحقیق آن ها نشان میدهد که رابطه ی چشم گیری بین میزان اثربخشی آموزش های مهارتی دریافت شده توسط کارمندان و تعهد، رضایت شغلی و انگیزه کارمندان وجود دارد.
استون و میسون[۱۰۹](۱۹۸۹)، در تحقیقی با عنوان “نگرش و ریسک: پیدا کردن رابطه” ، نشان دادند که ریسک ممکن است به عنوان یک ساختار مبتنی بر باور در نظر گرفته شود که در آن باورها نسبت به نتایج آتی که با عنوان توقعات مورد اندازه گیری قرار می گیرند، در بر دارنده ی ارزیابی فرد از ریسک میباشد. این شباهت مبتنی بر باور، یک اشتراک ادراکی آشکار بین ریسک و نگرش را بیان میدارد. همچنین یافته های تحقیق آن ها نشان میدهد که رابطه ی آماری قوی بین اندازه گیری ساختارهای ریسک و نگرش وجود دارد.همچنین این تحقیق نشان میدهد که این دو ساختار (ریسک و نگرش)، شاید برخی از عناصر حوزه ی مفهومی مشابه را در این مفهوم که هر دو ساختار مبتنی بر باور هستند به اشتراک داشته باشند.