گردشگری در جهان به همراه آغاز مدرنیته شکل گرفت. مدرنیته اشکال مختلف زندگی را تنها بر پایه قابلیتهای آن ها در تولید منافعی که توسط افراد مصرف میشوند، مورد ارزیابی قرار داده و با مفاهیمی همچون همواره به پیش رفتن و کنار گذاردن کهنه نگرش تازه انسان را به جهان و به خویش سبب گردید و بدین گونه با پیدایش بعد تازهای از دگرگونی دائمی، انهدام رسوم و فرهنگ سنتی را در صحنه زندگی اجتماعی رقم زد . تفکیک میان کار و اوقات فراغت یکی از این دگرگونیها میباشد که در آن کار در قالب ضرورت و گردشگری در قالب اوقات فراغت، که دمی آسودن از کار را برای تجدید قوا فراهم میآورد، قرار میگیرد. اوقات فراغت به عنوان زمانی از بیداری انسان، که فرد بتواند آن را به میل و دلخواه خود بدون هیچ گونه الزامی بگذارند، در مدرنیته مابین تمایز خانه و کار صورت رسمی به خود گرفت. اوقات فراغت به عنوان یک مفهوم جدید نمایانگر گذار از کار در مفهوم سنتیاش بود که با توسعه نوآوریهای تکنولوژیکی و مدیریتی، با افزایش مصرف در جهان بوروکراتیک؛ عقلگرا و افسونزدایی شده، این فرصت را مهیا کرد ـ که هر چند کوتاه ـ انسان از اجبارها و محدودیتهای نظم اجتماعی مدرن رها شود( فرزین،۱۳۸۴).
۲-۴-۲ تعاریف گردشگری
تعاریف زیادی از گردشگری ارائه شده است که برخی از آن ها به شرح زیر استگردشگری مجموع پدیده ها وارتباطات ناشی از کنش متقابل میان گردشگران ، سرمایه ، دولتها و جوامع میزبان ، دانشگاه ها و سازمانهای غیر دولتی ، در فرایند جذب ، حمل ونقل ، پذیرایی و کنترل گردشگران و دیگر بازدیدکنندگان است (وارنر[۴۳]۱،۲۰۰۰) .
در تعریف فنی دیگری سازمان جهانی گردشگری گردشگری را از ابعاد مختلف ، بر اساس تمایز در رویکرد به مکان بازدید ، به صورت زیر تقسیم کردهاست(سازمان جهانی گردشگری).
گردشگری عبارت است از فعالیت های افرادی که برای استراحت ،کار و دلایل دیگر به خارج از محیط سکونت معمول خویش سفر کرده ، حداکثر برای یک سال متوالی در آنجا اقامت میکنند(پاپلی وسقایی،۱۳،۱۳۸۵).
گردشگری داخلی (یا بومی): در این حالت اشخاص مقیم یک کشور حداکثر برای مدت دوازده ماه به محلی در کشور خودشان که خارج از محیط معمولی زندگی آنهاست سفر میکنند و هدف اصلی آن ها از این سفر انجام کاری نیست که سرانجام ان دریافت مزد از محل مورد بازدید باشد (همان ماخذ).
گردشگری خارج (یا بینالمللی) : افراد برای حداکثر مدت دوازده ماه به کشوری که محل اقامت معمول آن ها نیست و خارج از محیط معمول زندگی شان قرار دارد سفر میکنند و هدف اصلی آن ها از این بازدید انجام کاری نیست که سرانجامش دریافت مزد از کشور مورد بازدید باشد . صنعت گردشگری رامی توان از ابعاد مختلف نیز توصیف نمود .( پاپلی یزدی،سقایی،۱۳۸۵).
در بعد جغرافیایی گردشگری زمانی از فعالیت گذراندن اوقات فراغت یا تفریح که مستلزم غیبت شبانه از مکان مسکونی عادی است تعریف می شود(اسکینر،۱۹۹۹).
از بعد اجتماعی نیز تعریف گردشگری ، فصل مشترک بین زندگی عادی ساکنان بومی و زندگی غیر عادی گردشگران را در بر میگیرد(برنارد،۱۹۹۶). این دو تعریف خود نشان تمایز مابین تعاریف مختلف از گردشگری است که هر یک بر گرفته از موضوعهای مورد نظر در مطالعات گردشگری اند.گردشگری به عنوان یکی از عظیم ترین صنایع دنیا با بسیاری از بخش های اصلی اقتصاد جهانی ارتباط دارد . هر پدیده ای نظیر گردشگری که با ابعاد اقتصادی ، فرهنگی،اجتماعی و زیست محیطی زندگی بشر به شکل پیچیده ای درارتباط بوده و بر سه سطح تولید ، ارائه وخدمات متکی باشد، به آسانی قابل تعریف نیست.(پاپلی یزدی،سقایی،۱۳۸۵) .
کلاوسون[۴۴]۱ وکنچ[۴۵]۲ (۱۹۶۶)ومیشل[۴۶]۳ (۱۹۸۴) معتقدند که ترکیب پیچیده عوامل مختلف درسیستم های اقتصادی اجتماعی و عدم توجه به آنهاتعریف گردشگری رادشوارمی نماید.تعاریف مختلف گردشگری،هرکدام باقواعد خاص خود،ارتباط میان تحقیقات گردشگری و رشته های مختلف علمی رامنعکس می نمایند(دهدشتی،۱۳۹۰). صنعت گردشگری بارشته هایی نظیرروانشناسی، جامعه شناسی ،انسان شناسی وجغرافیاواقتصاد مربتط است وبه نظر می رسد که این روابط در واقع نشان دهنده نوعی تعریف ازاین صنعت است.اما علی رغم وجودارتباط میان گردشگری وسایررشته های علمی افرادی نظیرلیپر[۴۷]۴ (۱۹۸۱)معتقدند که صنعت گردشگری رامی توان سیستم بازی درنظر گرفت که پنج عنصر موجود در آن با محیط زیست دارای واکنش متقابل هستند(رنجبران وزاهدی،۱۳۸۹).
واژه شناسی گردشگری ۲-۴-۳
لغت گردشگریtourism از کلمهtour به معنای گشتن اخذشده که ریشه درلغت لاتینturns به معنای دورزدن،رفت وبرگشت بین مبداومقصدوچرخش داردکه ازیونانی به اسپانیایی وفرانسه ودرنهایت به انگلیسی راه یافته است(اکسفورد[۴۸]۵،۱۹۷۳).درفرهنگ وبسترگردشگری به سفری که درآن مسافرتی به مقصدی انجام می گیردو سپس باز گشتی به محل سکونت رادربردارد،اطلاق میگردد(وب استر،۱۹۷۳).در فرهنگ لغت لانگمن گردشگری به معنای مسافرت و تفریح برای سرگرمی معناشده است(لانگمن[۴۹]۶ ،۱۹۸۸).درفرهنگ لاروس گردشگری به معنای مسافرت برای تفریح( لذت یارضایت)آمده است(لاروس[۵۰]۷ ،۱۹۹۱).درفرهنگهای فارسی گردشگری باجهانگردی مترادف ودراقطارعالم سفرکردن معناشده است.درفرهنگ دهخداجهانگردبه معنای جهان گردنده،آنکه دراقطارعالم بسیارسفرمی کندوسیاح معناشده است.هم نوایی معنایی دولغت جهانگردی و سیاحت در فرهنگ فارسی از دیدگاه تاریخی فرهنگ نویسان ما نشأت میگیرد و اهدافی فارغ از نگرش جدید و چشم انداز آینده پیرامون گردشگری به معنی امروزی آن (گردشگری) را شامل می شود. (پاپلی یزدی،سقایی،۱۳۸۵). هر کلمه بار مفهومی و معنایی خاصی را به ذهن متبادر میکند . گاه یک کلمه یا یک اصطلاح در ذهن افراد دریایی از مطالب را بیان میکند . به علاوه هر فرد بر مبنای فرهنگ ، زبان ، مذهب ،سطح سواد و تخصص خود معانی و ادراکات متفاوتی از یک کلمه و اصطلاح در ذهن خواهد داشت . به علاوه هر کلمه و اصطلاحی ممکن است از نظر قانونی بار مفهومی خاصی داشته باشد که کلمه دیگر همان مفهوم و ارزش قانونی را القا نکند .همین بار مفهومی کلمات و اصطلاحات است که زمینههای سیاست گذاری ،برنامه ریزی و اعتبارگذاری و بودجه ریزی را به وجود خواهد آورد (معصومی،۱۳۸۵).
۲-۴-۴تفاوت جهانگردی و گردشگری
تفاوت ماهوی بین جهانگردی و گردشگری وجود دارد . جهانگردی اساسا یک کار فرهنگی و به قصد شناخت و سیر در آفاق و انفس و برای نزدیکی به خداوند و تبلیغ دین انجام می شد، در حالی که گردشگری اساسا یک کار اقتصادی است که بیشتر لذت بردن و احساس آرامش کردن، فرار از گرفتاریهای شهری ، و ارضای حس لذت جویی و کنجکاوی صورت می پذیرد . هر دو مسافرت است ولی ماهیت و نتایج حاصل از آن ها کاملا با هم متفاوت است(پاپلی یزدی،سقایی،۱۳۸۵) .