۲-۳-۳-۱)سیستمهای درون سازمانی یا رابطهای
نظام حاکمیت درون سازمانی، سیستمی است که در آن شرکتهای پذیرفته شده هر کشور تحت مالکیت و کنترل تعداد کمی از سهامداران اصلی هستند، که ممکن است اعضای خانوادهی مؤسس یا گروه کوچکی از سهامداران مانند بانکهای اعتباردهنده، شرکتهای دیگر یا دولت باشند. به سیستمهای درون سازمانی به دلیل روابط نزدیک رایج بین شرکتها و سهامداران عمدهی آنها، سیستمهای رابطهای نیز گفته می شود.
در مدل نظام حاکمیت درون سازمانی مشکلاتی نیز وجود دارد، هرچند که به واسطه روابط نزدیک بین مالکان و مدیران، مشکل نمایندگی کمتری بروز می کند (چون اینها هردو یکی هستند)، لیکن به واسطه سطح تفکیک ناچیز مالکیت و کنترل مدیریت، از قدرت، سوءاستفاده می شود. سهامداران اقلیت نمی توانند از عملیات شرکت آگاه شوند، شفافیت اندکی وجود دارد و سوء استفاده احتمالی از منابع مالی، نمونه ای از مشکلات این سیستم است.
۲-۳-۳-۲)سیستمهای برون سازمانی
در این سیستمها، شرکتهای بزرگ به وسیله مدیران کنترل میشوند و سهامداران خود در مدیریت شرکت نقشی ندارند و فقط در انتخاب مدیران تأثیرگذارند. این وضعیت منجر به جدایی مالکیت از مدیریت می شود. همانطور که در نظریه نمایندگی دیده می شود، مشکل هزینه های سنگینی است که به سهامداران تحمیل می شود. اگرچه در سیستمهای برون سازمانی، شرکتها مستقیماً به وسیله مدیران کنترل میشوند، به طور غیرمستقیم نیز تحت کنترل اعضای برون سازمانی همچون نهادهای مالی و سهامداران انفرادی هستند.
۲-۳-۴)نقش سرمایه گذاران نهادی در حاکمیت شرکتی
گروه های متعددی در حاکمیت شرکتی نفوذ دارند. در این میان، سهامداران به ویژه سرمایه گذاران نهادی نقشی مهم ایفا میکنند. از دیدگاه نظری، سرمایه گذاران نهادی جایگاه توانمندی در حاکمیت شرکتی دارند که می توانند بر مدیریت شرکت نظارتمؤثری داشته باشند. زیراآنها می توانند بر مدیریت شرکت نفوذ چشمگیری داشته و همچنین منافع گروه سهامداران را همسو کنند. روشهای نظارت سهامداران بر مدیریت، عموماً در چارچوب نظریه نمایندگی معرفی می شود. هر روز براهمیت نقش نظارتی سرمایه گذاران نهادی افزوده می شود. زیرا آنها بسیار بزرگ و بانفوذ شدهاند و در عین حال تمرکز حاکمیت قابل ملاحظهای را به دست آوردهاند. البته در نوشته های حاکمیت شرکتی از تمرکز مالکیت به عنوان سازوکاری مهم یاد می شود که مشکلات نمایندگی را کنترل می کند و حمایت از منافع سرمایه گذاران را بهبود میبخشد (شلیفر و ویشنی[۳۶]، ۱۹۹۷). باوجوداین،چنین تمرکزی میتوانداثرات منفی هم داشته باشد، مانند دسترسی به اطلاعات محرمانه که عدم تقارن اطلاعاتی را بین آنها و سهامداران کوچکتر ایجاد می کند. سرمایه گذاران نهادی همچنین می توانند تضادهای نمایندگی را به واسطه وجودشان در مقام کارگمار (مالک) عمده،که مشکلات برخاسته از جدایی مالکیت و کنترل را کاهش میدهد،بیشترکنند. اگرچه با رشد تمرکز مالکیت این مشکل هم برطرف می شود.
با این حال،در نوشته های دانشگاهی بر اهمیت نقش سرمایه گذاران نهادی درحاکمیت شرکتی که با نظارت برمدیریت شرکت انجام می شود،تأکید شده است. برای مثال ،اگراوا لونوبر[۳۷](۱۹۹۶) بیان کردهاندکه نقش فعال سرمایه گذاران نهادی می تواند اثر مثبتی برعملکرد مالی شرکتهای سهامی داشته باشد.
دو مکتب فکری در مورد نقش سرمایه گذاران نهادی در شرکت وجود دارد. یک مکتب فکری بیان می کند که سهامداران نهادی ذاتاً کوتاهمدتگرا هستند. این سرمایه گذاران نهادی،سرمایه گذاران موقتی هستندکه در تعیین قیمت سهام عمدتاًً به سود جاری توجه دارند تا سودهای بلندمدت (بوشی[۳۸]،۱۹۹۸). ارزیابی منظم عملکرد و رتبه بندی عملکرد سرمایه گذاران نهادی انگیزههایی را درآنها برای اتخاذ افق سرمایه گذاری کوتاه مدت ایجاد می کند (بلکوکافی[۳۹]،۱۹۹۴). این افق کوتاهمدت،سرمایه گذاران نهادی را از انجام هزینه های نظارت باز میدارد. زیرا بعید است که منافع این نظارت درکوتاهمدت نصیب آنها شود. به علاوه به دلیل نیاز به تغییردر پرتفوی،به منظور بهبود عملکرد،زمان و منابع کافی در اختیار سرمایهگذران نهادی قرار ندارد تا خود را درگیر نظارت شرکتهای موجود در پرتفوی نمایند. به علاوه قراردادهای پاداش مدیران عمدتاًً به سودهای جاری و قیمت سهام شرکت وابسته است.بازار نیروی کار مدیریتی نیز قیمت مدیران را بر اساس عملکرد شرکت تعیین می کند و تعویض مدیرعامل بر اساس عملکرد سودهای جاری انجام می شود. معاملات سرمایه گذاران نهادی به اخبار سودهای جاری حساس است، لذا مدیران انگیزه های فراوانی برای جلوگیری از کاهش سود دارند.
اما مکتب فکری دیگر بیان می کند هنگامی که حاکمیت سهام شرکت در بین عدهی کمی سرمایه گذار (به ویژه سرمایهگذران نهادی) متمرکز باشد، مشکلات جدایی مالکیت و کنترل کاهش مییابد. هنگامی که سهامی که نهادها ،مالک آن هستند ، افزایش یابد،خروج از شرکت؛هزینه بیشتری دارد، زیرا فروشهای عمدهی سهام معمولاً مستلزم تحقیقات عمده است (بلکوکافی،۱۹۹۴).همچنین چون این سهامدران ،ارزش پولی دارند،در صورت غیرفعال ماندن سرمایه گذاران نهادی و یا آگاه نبودن از عملکرد ضعیف شرکتهای موجود در پرتفوی، آنها در معرض زیان بیشتری نسبت به سرمایه گذاری که منافع کمتری در شرکت دارند،قرار می گیرند.
عمده مطالعات انجام شده در اقتصادهای نو ظهور و بازارهای سهام کمتر توسعه یافته نشان میدهد که اولاً رابطه مثبتی بین تمرکز مالکیت و عملکرد شرکت وجود دارد و ثانیاًً سرمایه گذاراننهادی)اشخاص حقوقی( در نظارت بر عملکرد مؤسسه مؤثرتر از سهامداران دولتی و انفرادی هستند(Xu & Wang,1999). مک کانل و سرواس[۴۰] ( ۱۹۹۰)، کیوگورسکی[۴۱] ( ۲۰۰۶) تأیید میکنند که تأثیر سرمایه گذار نهادی بر ارزش شرکت به طور کلی مثبت است. نویسی و نیکر[۴۲](۲۰۰۶) نشان دادند که سرمایه گذاران نهادی انگیزه بیشتری برای نظارت بر مدیریت دارند. بنابرین، حضورشان رابطه مثبت بر ارزش شرکت خواهد گذاشت. ایزدی نیا و رسائیان[۴۳]( ( ۲۰۱۰ نیز به این نتیجه دست یافتند که مالکیت نهادی با متغیرهای عملکر د شرکت شامل QtobinوROA رابطه مثبت معناداری دارد. در مقابل، مشایخی و بزاز[۴۴]( ( ۲۰۰۸٫ و نمازی و کرمانی[۴۵] (۲۰۰۸) به این نتیجه دست یافتند که مالکیت نهادی با متغیرهای عملکرد شرکت شامل Qtobin و ROE ،ROA رابطه منفی معناداری دارد.
۲-۳-۵)نقش هیئت مدیره درحاکمیت شرکتی