اول بعد زمانی تصمیم که به نوعی به مدت تصمیم و چگونگی استفاده از زمان باز میگردد.
دوم، زمان به عنوان یک واسطه در میان اجزای مختلف تصمیم که درزمان های مختلف اتخاذ می شود.
سوم، زمان به عنوان یک منبع و عامل محتوایی که کوتاه و یا محدود بودن آن میتواند تاثیرات جدی بر تصمیم داشته باشد.
چهارم، زمان به عنوان یک کالا که در تصمیم میتواند خود یک موضوع باشد، بخصوص در عصر حاضر که هر گونه تأخیر کوتاه میتواند پیامدهای جدی برای سازمان داشته باشد. (آصفی، ۱۳۷۵٫ ۷-۲۰).
اکثر مدیران تصمیم گیری را یک واقعه جدا که در یک نقطه مکانی و زمانی خاص اتفاق می افتد می دانند. در این ارتباط برخی از مدیران به حالتی میرسند که به آن رهبر تک نقطه ای می گوئیم. رهبر تک نقطه ای، در انزوا فکر میکند، سپس مشورت می طلبد، گزارش ها را میخواند، بیشتر فکر میکند، و سپس میگوید که بله یا خیر وسازمان را مامور تحقق آن میسازد، در حالی که باید به تصمیم با نگاه اجتماعی و سازمانی برخورد نمود.واقعیت آن است که تصمیم گیری یک حادثه و یا واقعه و یا پیشامد نیست.یک فرایند است که در طول یک هفته، یک ماه و یا یک سال آشکار می شود.
تصمیم گیری مملو از نگرانی راجع بازیگران قدرت است و مملو از تفاوت های ظریف شخصی و تاریخ و سابقه نهادی وسازمانی است. تصمیم گیری با بحث و مذاکره قرین بوده و نیازمند پشتیبانی همه سطوح سازمانی برای اجراست. تصمیم گیر خوب آن است که معتقد است که تصمیم یک فرایند است که مدیر آن را آشکارا و در جمع طراحی و مدیریت می کند. تصمیم گیر بد فکر میکند که تصمیم در یک لحظه ساخته می شود و او آن را به تنهایی کنترل میکند . (مرتضاییمقدم، ۱۳۸۰ . ۱۱- ۱۷).
۲ – ۶ – گام های تصمیم
اصل مدیریت تصمیم گیری است، زیرا به وسیله و توسط تصمیم گیری میباشد که مدیر تمامی وظائف خود را به انجام می رساند. برای نیل به هدف، تصمیم گیری لازم است. و تصمیم گیر می باید ازمیان استراتژی های موجود یکی را انتخاب کند و بکارگیرد. کیفیت و ماهیت این استراتژی، ماهیت عوامل محیطی خارج از کنترل سازمان و قدرت رقبا و ماهیت و شدت رقابت آن ها باسازمان از جمله عواملی است که موفقیت و یا عدم موفقیت تصمیم گیرنده در نیل به هدف بستگی به آن دارد .
تصمیم گیری، اصل و اساس برنامه ریزی را تشکیل میدهد. زیرا بدیهی است طرح، برنامه، سیاست و خط مشی نمی تواند وجود داشته باشد مگر اینکه کسی، در جایی، تصمیمی گرفته باشد. مدیر معمولا تصمیم گیری را وظیفه اصلی خود بشمار می آورد، زیرا عملا مشاهده می کند که باید دائم به فکر این باشد که چه راهی را برگزیند و چه کاری را انجام دهد، چه کسی را مامور و مسئول چه کاری کند و کار کی، کجا، و چگونه انجام گیرد. حتی سازمانها بدون اجماع نیز عمل می نمایند.
پنج گام در تحلیل تصمیم گیری عمومی وجود دارد که به ترتیب عبارتند از:
الف – شناسایی و تعریف مسئله
ب – جستجو برای یافتن راه حل های احتمالی
ج – بررسی نمودن عواقب ناشی از هر راه حل
د – انتخاب یکی از مدل های تصمیم گیری
ه – بکاربردن یکی از مدل های تصمیم گیری و اتخاذ تصمیم . Bhargava; 1993;62-5 ) )
۲ – ۷ – فرآیندهای تصمیم گیری
فرآیندهای تصمیم گیری متنوع و متعدد است و به صورت کلی می توان آن ها را در سه دسته جای داد:
تصمیم گیری های فردی:
تصمیم گیری های فردی مدیران را می توان در دو بخش تحلیل نمود. بخش اول رهیافت عقلایی است که نشان میدهد که چگونه مدیران سعی میکنند که تصمیم بگیرند. در بخش های بعدی به این روش و نکات قوت و ضعف آن خواهیم پرداخت و بخش دوم روش عقلایی محدود است که شرح میدهد که چگونه واقعا یک تصمیم با محدودیت هایی که در زمان و امکانات مدیر با آن ها مواجه است ساخته می شود. ( سعادت، ۱۳۷۲٫ ۴۸ – ۵۲).
تصمیم گیری های سازمانی:
سازمانها ترکیبی از مدیرانی را در خود دارند که تصمیم گیری های عقلایی و یا شهودی انجام میدهند، با این تفاوت که در یک سازمان، تنها یک مدیر نیست که تصمیم میگیرد. در سازمانها علاوه بر مدیران متعدد، در شناخت مسئله و راه حل های آن تعدادی از بخش ها و ادارات، نظرات متفاوت و حتی سازمان های دیگر دخالت دارند. ساختار داخلی سازمان و درجه ثبات محیط خارجی سازمان نیز بر تصمیم گیری سازمانی موثرند. سه دسته فرآیندهای مربوط به تصمیم یگری سازمانی وجود دارد که عبارتند از:
الف – رهیافت علمی مدیریت،
ب – مدل کارنگی،
ج – مدل ظرف زباله.
رهیافت علمی مدیریت، به نوعی دنباله و تعمبم روش عقلایی تصمیم گیری است. این روش در خلال جنگ جهانی دوم شکل گرفت. در آنزمان استفاده از ریاضیات و آمار برای مسائل بزرگ نظامی مطرح شد و تحقیق در عملیات به عنوان یک علم جدید در توسعه سلاح ها و سیستم های جنگی مؤثر گشت . علم مدیریت یکی از ابزارهای مناسب برای تصمیم گیری سازمانی است در زمانی که مسئله قابل تجزیه و تحلیل و متغیرها قابل شناسایی و اندازه گیری هستند . البته این روش دارای اشکالاتی نیز میباشد. به عنوان مثال، عدم وجود جایگاهی برای قضاوت و اعمال دیدگاه های انسانی یکی از نقاط ضعف است، زیرا بهرصورت، اطلاعات کمی نمی تواند تمامی مشخصات یک سیستم را به تصمیم گیر منتقل نماید. مدل کارنگی، این روش توسعه روش های مربوط به رهیافت عقلایی محدود در تصمیم گیری فردی اما در سطح تصمیم گیری سازمانی است. مطالعات گروه کارنگی نشان داد که تصمیمات سازمانی با شرکت مدیران متعددی شکل گرفته و انتخاب نهایی بستگی به ائتلافی مابین مدیران دارد. ائتلاف ، یک پیمانی است مابین مدیران متعدد ی که در مورد اهداف وسازمانی و اولویت های سازمان توافق نظر دارند. فرایند ائتلاف خود دارای پیامدهای مهمی بر رفتار تصمیم سازی در سازمان دارد.
اول آنکه تصمیمات بر این اساس ساخته میشوند که باعث رضایت مدیران شوند و نه اینکه راه حل بهینه یافت شود. رضایت به معنای آن است که سازمان به نوعی یک راه حل را که اهداف متعدد سازمان را در نظر دارد، قبول می کند به عوض آنکه به دنبال راه حلی با حداکثر نمودن منافع باشد.
دوم آنکه مدیران به دنبال حل مشکلات آنی به وسیله راه حل های کوتاه مدت هستند. به نظر سایمون و همکاران او، این همان عنوان تحقیق مشکل گرا است. به نظر آنان مدیران به محیط نزدیک خود برای یافتن یک راه حل که سریعا مشکل آنان را حل نماید هستند. ( آصفی، ۱۳۷۵ . ۷ -۲۰ ).
تصمیم گیری در سازمان های یادگیر:
تحولات سریع در محیط بیرونی سازمان ها تولید عدم اطمینان بیشتر برای تصمیم گیری می کند. سازمان های جدید و بخصوص سازمان هایی که با تولید اطلاعات در سطح جهانی و از جمله در شبک های مجازی سروکار دارند، سازمان هایی هستند که باید هر لحظه مفاهیم نو و جدید فراگیرند. این نوع سازمان ها با عدم اطمینان فزاینده ای در شناسایی مشکل و حل آن روبرویند. یکی از روش هایی که میتواند به تصمیم گیری در چنین سازمان هایی کمک نماید، تلفیقی از فرایند تدریجی و مدل کارنگی است. اساس مدل کارنگی، ائتلاف بود که میتوانست در مرحله شناسایی مشکل مارا یاری دهد. زیرا زمانی که مسئله، مبهم است و یا مدیران درمورد آن اتفاق نظر ندارند، مباحثه، مذاکره و ائتلاف مورد نیاز است. زمانی که توافق بر روی شناخت مسئله ایجاد شد، سازمان به راه حل نزدیک شده است.