۱- مسائل اخلاقى در ارتباط با خالق
۲- مسائل اخلاقى در ارتباط با خلق
۳- مسائل اخلاقى در ارتباط با خویشتن
۴- مسائل اخلاقى در ارتباط با جهان آفرینش و طبیعت
مساله شکرگزارى (شکر منعم) و خضوع در مقابل خداوند و رضا و تسلیم در برابر فرمان او و مانند این ها، جزء گروه اول است. تواضع و فروتنى، ایثار و فداکارى، محبت و حسن خلق، همدردى و همدلى و مانند آن، از گروه دوم مىباشد. پاکسازى قلب از هرگونه ناپاکى و آلودگى، و مدارا با خویشتن در برابر تحمیل و فشار بر خود و امثال آن، از گروه سوم است. عدم اسراف و تبذیر و تخریب مواهب الهى و مانند آن، از گروه چهارم است.
همه این اصول چهارگانه، شاخههایى در قرآن مجید دارد که در بحثهاى موضوعى آینده در تک تک مباحث اخلاقى به آن اشاره خواهد شد.
البته این شعب چهارگانه با شعب چهارگانهاى که در کتاب «اسفار» فیلسوف معروف «ملاصدرا شیرازى» و پیروان مکتب او آمده است، متفاوت است. آنها مطابق روش معروف خود که انسان را در مسیر سعادت به مسافرى تشبیه مىکنند و مسائل خودسازى را به سیر و سلوک تعبیر مىنمایند، براى انسان چهار سفر قائل شدهاند:
او مىگوید سالکان از عرفا و اولیاء الله چهار سفر دارند:
۱- سفر از خلق به سوى حق (السفر من الخلق الى الحق)
۲- سفر به حق در حق (السفر بالحق فى الحق)
۳- سفر از حق به سوى خلق به وسیله حق (السفر من الحق الى الخلق بالحق)
۴- سفر به حق در خلق (السفر بالحق فى الخلق)
ناگفته پیداست که این سفرهاى اربعه یا مراحل چهارگانه خودسازى و سیر و سلوک الى الله، راه دیگرى را مىپیماید، هر چند شباهت هایى در پارهاى از قسمت ها میان آن و شاخههاى چهارگانه اخلاق که در سابق به آن اشاره کردیم وجود دارد.
در قرآن مجید مجموعه آیاتى وجود دارد که به نظر مىرسد اصول کلى اخلاق در آن ترسیم شده است.
از جمله، مجموعه آیات سوره لقمان است، که از این آیه شروع مىشود:
«ولقد آتینا لقمان الحکمه ان اشکرلله; ما به لقمان حکمتبخشیدیم (و به او الهام کردیم) شکر خدا را به جاى آور!» (سوره لقمان/۱۲)
در زمینه معارف و عقائد، نخستسخن از شکر منعم مىگوید، و مىدانیم مساله شکر منعم، نخستین گام در طریق شناختخداست؛ و به تعبیر دیگر - همانگونه که علماى علم عقائد و کلام تصریح کردهاند - انگیزه حرکتبه سوى شناختخداوند همان مساله شکر نعمت است؛چرا که انسان، هنگامى که چشم باز مىکند خود را غرق نعمتهاى فراوانى مىبیند، و بلافاصله وجدان او وى را به شناختبخشنده نعمت دعوت مىکند، و این آغاز راه براى معرفه الله است.
سپس به سراغ مساله توحید مىرود، و با صراحت مىگوید: «لاتشرک بالله ان الشرک لظلم عظیم; چیزى را همتاى خدا قرار نده که شرک ظلم عظیمى است!»
و در مرحله دیگر، سخن از معاد مىگوید که دومین پایه مهم معارف دینى است؛مىگوید: «یابنى انها ان تک مثقال حبه من خردل فتکن فى صخره او فى السموات او فى الارض یات بها الله؛ پسرم! اگر به اندازه سنگینى دانه خردلى (عمل نیک یا بد) باشد و در دل سنگى یا گوشهاى از آسمانها و زمین قرار گیرد، خداوند آن را (در قیامتبراى حساب) حاضر مىسازد! » (سوره لقمان/ ۱۶) .
فصل دوم
جهان بینی سعدی
جهان بینی سعدی
زبان هر کس آینه افکار ، احوال ، درونی ها و جهان بینی اوست و با بررسی واژگان و موضوعات گوناگون غزل های سعدی ، گویی ، زبان و ذهن او تا حدودی برای ما شفاف می شود .
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
عواطف و احساسات او ، ابعاد و زوایای گوناگون شخصیتش ، کام ها و ناکامی هایش ، امید ها و ناامیدی هایش ، مرادها و نامرادی هایش همه در چشم ما رنگ می گیرند . باید دانست که چرا سعدی با صراحت می گوید : « از دست زمانه در عذابم » ما باید زمانه سعدی را به شناسیم . جامعه اش را به شناسیم . با اهل روزگارش آشنا شویم . به موقعیت فردی و اجتماعی اش واقف شویم . چه کسانی با او رفاقت می کردند و چه کسانی با او دشمن بوده اند ؟ چرا بسامد واژه هایی چون « عتاب » ، « سرزنش » و « ملامت » در غزل هی او بسیارند ؟
نعدی را هزار تعنت کنند ، طعنه زنند ، از عشق منعش کنند، او پای از طریق محبّت نمی کشد و
می گوید :
عــشق بـازی نـه من آخــر بـه جهـان آوردم یـا گنـاهی اسـت که اول مـن مسـکین کـردم
اینکــه پنـدم دهـی از عشـق و ملامـت گـویی تــو نبـودی که مـن این جـام محبـت خوردم
(سعدی، ۱۳۸۴ : ۱۲۵)
از بسیار بیت ها و غزل های او چنین بر می آید که از دست مردم بی بصر زمانه اش رنج می کشد ، به او غبطه می خورند ، حسادت می ورزند ، نسیت غفلت و جهالت به او می دهند ، دیوانه اش می خوانند ، سرزنشش می کنند ، از او سعایت می کنند ، با او دشمنی می کنند ولی سعدی ، آن نیست که ره انتقام بر گیرد!
با خاطر آزرده می گوید :
روز دیـوان جـزاسـت مـن و دامـن تــو تــا بگـویـی دل سعـدی بـه چـه جـرم آزردم
( مشیری ، ۱۳۷۸ : ۱۰۰-۱۰۱ ) .
سعدی معمولا مخاطب را « به سر نمی داوند » ! می گوید « زهی خیالت مردم بر سر ندویدم »!
سعدی کمال مطلق را نه تنها در جمال مقیده که در هر مخلوق ، زشت و زیبا مشاهده می کند ، … نظام خلقت اعجاب آور و درخور تحسین ، و از هر عیبی مبرّاست . سعدی مرد عشق است . هم تشنه – چه شیرین و چه تلخ - سعدی بر اساس جهان بینی اش که توحید است ، غزل می سراید و وحدت در دریای غزل های او سراسر موج می زند . گویی سعدی رسالت خود می داند که سنگینی بار عشق را متحمل شود که آسمان و زمین بر نتافتند و « جبال » و « آدم » آن را بر دوش کشیدند که ستمکار و نادان بود .
قضا و قدر گری : از آنجا که پرورش سعدی در کودکی و دانش اندوزی وی در جوانی ( در نظامیه بغداد) بر مبنای آموزش های غالب اشاعره و تلقین اندیشه و باور پیرامون انسجام می گیرد طبیعی است که این اصول و احکام یکی از دو ستون جهان بینی وی گردد . ستونی که از لحاظ نظری نقش بنیادی و عمده دارد .
مباهله و گذشت : رکن دیگر جهان بینی سعدی برخی آموزش های تصوف است . این اموزش ها که در موارد زیادی دارای جنبه های متغییر و گاهی حتی متضاد با اصول و احکام اشاعره می بوده بر سعدی تاثیر ویژه داشته و از شدت تعصب های وی کاسته است .
واقع بینی : پیروی کورکورانه ای که اشاعره از افراد خواهان بودند نتیجه ای جزء تعصب و درختی در برابر واقعیات زندگی نمی توانست به بار آورد و این امر به صورت ( تلفیقات اولیه و تربیت مدرسه ) مشخصه اندیشه های نخستین دوران زندگی سعدی هم هست … تاثیر مخالف تصوف بر جهان بینی سعدی گذشته از افزایش شور و شوق و جلادان نازکی طبع در نزدیک ساختن وی بر خلق و اشنا کردن او به درد ها و خواست های آنان نیز نمایان می شود ، که خود بر واقع بینیش در مسائل زندگی فردی و اجتماعی می افزاید .
دوگانگی : یکی از ویژگی های چشمگیر جهان بینی سعدی دوگانگی و تضاد آن است . پی بردن بر دوگانگی نظران اخلاقی سعدی کار دشواری نیست و هر کس نوشته های او را یکی دوبار ورق بزند کمی در آن ها ژرف گردیده باشد کم و بیش به این تضاد ها پی می برد . دشتی در کتاب قلمرو سعدی تضاد و تناقض گویی سعدی را ناشی از جهان دیدگی وی می داند ، در حالی که چنین تعللی نمی تواند پایه منطقی داشته باشد . برانگینسکی برای توجیه دوگانگی سعدی راه حل ویژه ای یافته است : سعدی دارای دو سیما است . او دو رو نیست اما دو سیما دارد . دو رویی نیرنگ است ولی سعدی در نو.شته های خود صمیم و شریف است . او کسی را نمی فریبد ، منتهی خود در چشم داشت های خویش گول می خورد . یک سیمای سعدی الهام آمیز است ، مردانه وار ، و شکسته از سالیان مبارزه و رنج است.سیمای انسانی که در محرومیت و تلاش و همبازی سرنوشت مردم ساده بود ، سیمای دیگرش سست و نازک نارنجی ، سیمای انسانی است که با پستی های زندگی سازش کرده است . این نظر هم بدون خدشه نیست و نظر خواننده منصف را به خود معطوف نمی کند .میانه روی و سازش کاری سعدی : یکی دیگر از عوامل تعیین کننده در جهان بینی و نظریات اخلاقی سعدی موقعیت جویی اوست . سعدی چه از لحاظ وابستگی طبقاتی و چه از نظر ایدوئولوژی خود سخنگوی سود و اندیشه طبقات میانه دوران خویش است . ولی درعمل و مسائل زندگی روزانه سعدی همه جا غمخوار محرومان و زیردستان است و از آنان دفاع می کند . به عنوان مثال در گلستان به حجاج بن یوسف چون مظهر فرمانروایان ستمگر چنین خطاب می کند :
بــه چــه کـار آیـدت جهـــان داری مُـردنــت بـه کـــه مــــردم آزاری
و یا در جای دیگر واقعیت زندگی محرومان را چنین می نماید :
گر در شهر یــک سـر نیشتــر اســت در پـای کسی رود که رویـش تر است
( هخامنشی ، ۱۳۵۵ : ۵۷-۶۹)
تاثیر پذیری سعدی از قرآن در بوستان
سعدی پس از فراغت از تحصیل و بهره مندی از اساتید بزرگ عصر و زمان خود در ایران و سیر و سیاحت و دانش اندوزی در جوامع علمی و دانشگاهی دیگر کشورها در مقدمه بوستان این معنی را با بیانی شیرین ابراز می دارد :
۳-۹کتیبههای مسجد شیخ لطف الله
منبع:www.tourism.isfahancht.ir
وهمان طور که آرتور ابهام پوپ گفته است:
«کوچکترین نقطه ضعفی در این بنا دیده نمی شود، اندازه ها بسیار مناسب، نقشه طرح بسیار قوی و زیبا و به طور خلاصه توافقی است بین یک دنیای شور و هیجان و سکوت آرامش با شکوهی که نماینده ذوق سرشار زیباییشناسی بوده است و منبعی جز ایمان مذهبی و الهام آسمانی نمیتواند، داشته باشد.» (پوپ، ۱۳۶۶، صفحه۲۱۹)
فصل چهارم
حکمت ساختار و تزیینات مسجد شیخ لطف الله
۴-۱ معماری مسجد شیخ لطف الله
معماری قدسی بیش از هر چیز در وجود مساجد تجلی مییابد و از آنجایی که معماری مساجد بر طبق اصول ربانی و الهی است، پس هدف معماری اسلامی این است که، برای انسان یادآور آن مکان مقدسیباشد که از آن به این دنیای مادی هبوط کرده است، تا شاید تصویری از بهشت را برای انسان تداعی کند. این هدف در معماری و تزیینات مساجد اسلامی به وضوح دنبال میشود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
تمامی مساجد اسلامی، معمولاً دارای قاعده یکسان و عناصر مشترکی در معماری هستند، واین از آن جهت است که همه مساجد از اصول الهی برای ساخت استفاده میکنند. اما همان طور که پیشتر گفته شد مسجد شیخ لطف الله فاقد صحن، مناره، حیاط و شبستان است، عناصری که جزء لاینفک معماری مساجد اسلامی است و دلیل این تفاوت اصلی این است که «این مسجد، یک مسجد خصوصی است و اغیار در آن وارد نمیشدند.»(شهبازیشیران، ۱۳۸۹، ص۲۴) این ویژگی در گوشه گوشه مسجد به خصوص در تزیینات و معماری آن به چشم میخورد.
۴-۱-۱ معماری فضای خارجی مسجد شیخ لطف الله
بنای مسجد ازطریق سردر و جلوخانی با شکوه با میدان نقش جهان در ارتباط است و همینارتباط، سبب توجه معمار به نمای ورودی آن شده است. درب ورودی مسجد، فضایی است واسطۀ میان بیرون ودرون.خود آن نه درون است ونه تنها بیرون ودر عین حال تعلق مکانی وزمانی به هر دو قسمت را داراست.میان دو فضا و دو زمان بودن ودر آن جاری وسیال شدن، حریم مقدس درب را مشخص میسازد.
حرمت درب مسجد شیح لطف الله نه فقط در اندیشه وذهن،بلکه در مسیر گذار وتوالی وپیچیدن از غربت تنهایی به حریم آشنایی صحن مسجد وراه یافتن از تاریکی به نور(وبالعکس)مستتر می باشد. به نظر می رسد که این نما با رعایت اصول دقیق هندسی، طراحی و ساختهشده باشد. فقدان مناره و ارتفاع نسبتا کم سردر، احتمالاً به عمد، مجال بهتری رابرای عرضه و خودنمایی گنبد فوق العادهی مسجد فراهم کرده است. حرکت از درب ورودی به سوی مسجد نیز بیان معمارانهای است برای این نکته که همۀ ابعاد وجودمان باید در راه خداوند وبه سوی او گام بردارد.«قلُ انّ صلاتی ونسکی ومحیای ومماتی لله ربّ العالمین.» «بگو بدرستی که نماز وعبادت وزندگی ومرگ من،از آنِ پروردگار جهانیان است» ( سوره انعام، آیه ۱۶۲)
۴-۱ مقرنسکاری جلوخان مسجد شیخ لطف الله
منبع: آرشیو نگارنده
مقرنسها، برجستهترین تزیین سردر مسجد شیخ لطف الله است.(تصویر ۴-۱) به دلیل منعکس شدن نورمتکثر از هر یک از لبههای مقرنسها،«تمثیلی از فیضان نور در عالم مخلوق خداوندی است.»(بلخاری، ۱۳۹۰، ص۳۷۸)
در مجموع، در فضای ورودی مسجد،نور وتاریکیهای منقطع فرصتی برای مکث ودرنگ واندیشه دراختیار رهروان مینهند. تزیینات ورودی این مسجد از قبیل مقرنسها وشمسهها و کتیبهها و…. در فضای ورودی،رقصسماع ذرات مادی در برابر عظمت خالق را به نمایش می نهد.
این عوامل فیزیکی، نقش مهمی در کشش انسان به سوی بالا،به سوی مطلق وبینهایت،از زمین سخت وبی روح دارد.تزیینات شمسه در تزیین ورودی این مسجد نماد مصور شده نور فیزیکی است که در دو دیوار جلوخان به صورت قرینه نقش شده است.
۴-۲ تزیینات شمسه در جلوخان مسجد شیخ لطف الله
منبع: آرشیو نگارنده
در واقع درب مسجد، دلالت بر فاصله نمیکندبلکه حجابی است که برمفهوم فاصلۀ «گذار» (گذشتن از غربت تنهایی به حریم آشنایی) زده شده است.از روشنایی بیرون به تاریکی در میآییم وآنگاه که به خود میآییم،با پیچی ملایم دوباره به روشنایی ونور وارد می شویم.«یخرجهم من الظلمات الی النور»« آنها را از ظلمت به سمت نور هدایت میکند»(سوره بقره، آیه ۲۵۷)
۴-۱-۲ معماری داخل مسجد شیخ لطف الله
۴-۱-۲-۱راهرو
چرخش ۴۵ درجه در راهروی مسجد، باعث شده تا بازدید کننده پس از گذشتن از مدخل تاریک که سمبولی ازظلمت و تاریکی دنیوی و جهل است به فضای اصلی و محوطه زیر گنبد وارد شود، که سرشار از نور و روشنی است و نماد روشنایی و نور خداوندی است. در واقع این چرخش بازدیدکننده را از تاریکی به نور، هدایت میکند و باعث گسست از مشغلههای دنیوی برای وصل به مراتب معنوی میشود و در نهایت، از فرش به عرش خداوندی میبرد.
۴-۳ پیچ ورودی مسجد شیخ لطف الله با زاویه ۴۵ درجه
منبع: www.tourism.isfahancht.ir
پیچ ورودی که ما را به قبله هدایت می کند،روایت از پیچش وانقلابی در سوی او بودن وبه سمت او رفتن دارد. (تصویر۴-۳)پیچش به سمت قبله،بیان فیزیکی حرکت به سوی خداست که تجلی حکمت عارفانهی نقشبسته بر معماری است.
ره عقل جز پیچ در پیچ نیست بر عارفانه جز خدا هیچ نیست(بوستان سعدی)
۳-۱-۲-۲صحن مسجد
بعد از رسیدن به راهروی مسجد، وارد محوطه زیر گنبد میشویم. فرم معماری این محوطه مانند دیگر مساجد اسلامی است. یعنی بنایی دارد با قاعده مربع، قاعده هشتوجهی گنبد و گنبدی نیمدایره بر فراز آن، که«این شیوه در معماری مساجد اسلامیدر ابتدا، از معماری خانه کعبه اقتباس شده استبه این صورت که بنای کعبه به صورت مربع است و صف نمازگزاران حلقههایی مدور شکلی را به وجود میآوردهاند. صف نمازگزاران رو به قبله و در مدارهای موازی هم قرار میگیرند. محوری که از مرکز این مدارها و از کعبه میگذرد بیانتها و غیرمادی به نظر میآید.قاعده مربع در مساجد اسلامی برگرفته از بنای مربع شکل کعبه است و گنبد مدور برگرفته از صف نمازگزاران به دور خانه کعبه است.» (شریف تهرانی، ۱۳۹۰، ص۵) «در مرحله بعدی فرم معماری مساجد اسلامی الهام گرفته شده از مسجد پیامبر است.»( نصر، ۱۳۹۰،ص۵۳)واضح است که این دو بخش، یعنی قاعده مربع و گنبد، به ترتیب به زمین و آسمان اشاره دارند. «پیوستگى میان گنبد و فضاى مکعب زیر آن در معمارى اسلامى، از طریق ایجاد مقرنسپیوند میخورد. فضای ابداعی مقرنس همانند مظهر نسبت آسمان به زمین است.گنبد چونان مظهر آسمان و فضای مکعب زیر آن چونان مظهر زمین و قوس مقرنسکاری شده چونان حلقه واسطه زمین تلقی میپردازد.»(هوف، ۱۳۸۶، ص۲۷)در واقع با بهره گرفتن از گنبد که تجلی مفهوم آسمان است،آسمان به طور سمبلیک به فضای مسقف مساجد متصل میگردد.اتصال گنبد به فضای مربع زیرین،نمادی از اتصال آسمان به زمین وناسوت به لاهوت است وبیان معمارانۀ این امر در اسلام به این معناست که عالم ماده ومعنا باهم،ودر اتصال باهمند که معنا ومفهوم می یابند.«گنبد در مساجد بالاترین نقطه را تشکیل میدهد که نماد «اصل وحدت» و «روح» است که، تمام موجودات را در عالم هستی با پروردگار یکتا مربوط میسازد.» (بورکهارت، ۱۳۸۹،ص۱۴۸)
«این جزء معماری نه تنها در فرهنگ اسلامی که در تمامی فرهنگها نماد کرویت و دایره است و دایره زیباترین و کاملترین شکل است که کمال را تداعی میکند.(چون دایره ماندالا[۱۰] در فرهنگ هندو). همچنین شکل گنبد که گنبد مینا یا آسمان را تداعی میکند خود نشاندهنده در برگرفتن تمامی خلقت میباشد(توسط آسمان) و این نکته با این معنا که دایره نماد تمامیت و کمال است انطباق دارد.» (بلخاری، ۱۳۹۰،ص ۳۸۴)
قاعده هشت وجهی گنبد کنایه از «کرسی الهی» و نیز فرشتگان هشتگانه[۱۱]، است و قاعده مربع یا چهارگوشه هم نماد جهان جسمانی روی زمین است. برای درک رموز ساختمان این مسجد باید به آیات کیهانشناختی قرآن از جمله «آیهالکرسی»و بسیاری از آیات دیگر قرآن( یونس آیه ۳، اعراف آیه ۵۴، توبه آیه ۱۲۹) و احادیث نبوی رجوع کرد.طبق این منابع، روح که متعلق به عالم امر الهی است، در اوج و مرکز قرار دارد. در ذیل این جهان، فرشتگان هستند که پایههای عرش الهی را بر دوش دارند و در سلسه مراتب نزولی به جهان محسوس ختم میشود.
«حضرت رسول(ص) در روایت معراج خویش، گنبد عظیمی را توصیف میکند که از صدف سپید ساخته شده و بر چهار پایه در چهار کنج قرار گرفته و بر آنها چهار کلام اولین سورهی فاتحهالکتاب نوشته شده بود: بسم الله الرحمن الرحیم، و چهار جوی آب و شیر و عسل و خمر که انهار سعادت ازلی و سرمدی(بهشتی) است، از آنها جاری بود،گنبد بر مربعی قرار داشته و حد فاصل آن هشتگوشهای بوده است.»(بورکهارت، ۱۳۸۹، ص۱۴۸)
« مِّن عِلمِهِ اِلاّ بِما شاءَ وَسِعَ کُرسِیّهُ أاسّمواتِ وَ الارضَ وَ لا یؤُدُهُ حِفظُهُما وَ هُوَ العَلِیُّ العَظیمُ » و آنان به چیزی از دانش او احاطه ندارند، کرسیاش آسمان و زمین را فراگرفته و نگهداری آن بر او مشقت آور نیست، و او بلند مرتبه و بزرگ است.( سوره بقره، آیه ۲۵۵)
باید به این معنای کلّی، معنای دقیقتری را هم افزود؛ و آن اینکه اگر سراسر پیکر بنای مسجد شیخلطف الله و البته تمامی مساجد اسلامی، را از بالا به پایین بنگریم، مجموعهی اجزای آن نمایندهی سیر از خداوند یکتا،که تارک گنبد نشانهی آن است، به سوی کثرات می باشد. گویی همهی بنا تا پی و شالوده از آن منشعب شده است. و برعکس، اگر از پایین به بالا نگاه کنیم، نشاندهندهی رجوع کثرات است به آن واحد.
فرم گنبد این مسجد، نمادی از رسیدن وحدت از کثرت است. در بالاترین قسمت گنبد شمسهای زیباست که نماد نور خداوندی است وبه آن معناست که همه چیز به سوی خدا میرود و کشش و حرکت همه موجودات به وحدتی زیبا ختم میشود.
۴-۱-۲-۳ محراب
محراب، محوریترین بخش در معماری مساجد است و البته عنصری است که در مذاهب دیگر از جمله مسیحیت، نیز وجود دارد. در واقع محراب، مکانی است که مریم مقدس در آن به عبادت میپرداخت و همچنین فرشتگان در آنجا برای وی طعام میآوردند.
«هر زمان زکریا واردِ محراب او (مریم) میشد، غذای مخصوصی در آنجا میدید…» (سوره آلعمران، آیه ۳۷)
«و هنگامی که او در محراب ایستاده، مشغول نیایش بود…»( سوره آل عمران، آیه۳۹)
«واژه محراب در لغت به معنای محل جنگ و جهاد است و از دیدگاه راغب اصفهانی در مفردات[۱۲]،محراب مسجد را از آن رو محراب گویند که محل جنگ با شیطان و هوای نفس است. اما اعتقاد عمومی به شکل دیگری است و برای آن کیفیتهای خاصی را قائل هستند. مثلاً آن را دروازه بهشت و مهبط (محل هبوط و نزول وحی)اشراق الهی میدانند. این افکار را عناصر و عواملی چون شکل قوسدار آن، تعبیه چراغ مسجد در مرکز آن و قاببندی آن با کتیبههای قرآنی از سوره نور دامن میزنند.»(بلخاری، ۱۳۸۸، ص۶۲)
محرابدر جهت خانه کعبه قرار میگیرد، یعنی به سمت قبله، فرم بنای محراب تداعی کننده آیه شریفه سوره نور است. همچنان که خداوند در این آیه میفرماید:
«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَهٍ مُّبَارَکَهٍ زَیْتُونِهٍ لَّا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»
« خداوند نور آسمانها و زمین است مَثَل نور خداوند همانند چراغدانى است که در آن چراغى (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابى قرار گیرد، حبابى شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان، این چراغ با روغنى افروخته مىشود که از درخت پربرکت زیتونى گرفته شده که نه شرقى است و نه غربى (روغنش آنچنان صاف و خالص است که) نزدیک است بدون تماس با آتش شعلهور شود نورى است بر فراز نورى و خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت مىکند، و خداوند به هر چیزى داناست.»(سوره نور، آیه۳۵)
با توجه به نحوهی ساخت مقرنسهای آویخته از محراب، نوری که با آنها برخورد میکند، میشکند و دوباره با شدت بیشتری منعکس میشود و محراب را به یک نقطه نورانی و روحانی تبدیل میکند که تداعیکننده همان چلچراغ آویخته از آسمان است. همچنین محراب وظیفه منعکسکردن صوت و پراکندن صدای حق را دارد.
بورکهارت در اینباره توضیح میدهد که:
«محراب طاقچه یا کاو دیواری است که در وهله اول نقش صوتگیری دارد، یعنی کلماتی را که به سوی آن بیان میشوند، منعکس میسازد. در واقع به علت انعکاس کلام خداوند در نماز، رمز حضور پروردگار محسوب میشود. »(بورکهارت، ۱۳۸۹،ص۱۵۳)
بزرگترین امتیاز حافظ که در رواج شعرش تاثیر داشته است، امیدوار بودن او است. در مشکلات زندگی تلقین میکند که باید راضی به رضای حق باشیم و در حال رضا امیدوار به آیندهء بهتری باشیم. برای همین حافظ از رحمت حق نومید نیست و امیدوار آیندهء بهتری است:
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
«ســـاقی بیا که هاتف غـیبم به مژده گفت با درد صـــبرکن که دوا مـــیفرستمـت»
(حافظ،۱۳۸۷: ۷۸ )
اگر صبری نباشد مسلماً ظفری در کار نیست و بدون ظفر نیز صبر بیمعنا و مفهوم است لذا آن چه حاصل میآید، شاید گفت این دو با این که دوستی دیرینهاند، در همه ابعاد نیز مکمل همدیگر نیز هستند.
« صبر و ظفــــر هر دو دوستان قدیمـــند بـــــــــــر اثر صبــر نوبـــت ظفر آید»
(حافظ،۱۳۸۷: ۹۹)
حافظ معتقد است، سر انجام صبر به یقین فتح و ظفر، شیرینی و وصال است. صبور به یقین پاداش صبر و تحمل محنت خود را دریافت میکند هم چنان که او به چنین پاداشی رسید:
«این همه شهـــد و شکر کز سخنم میریزد اجر صـبری است کز آن شاخ نباتم دادند»
(حافظ،۱۳۸۷: ۸۳ )
خیلی از فراز و فرودهای زندگی با مقوله صبر انجام رسیده است، یعنی انسان در جهت فتح قله فراز همیشه از این مهم بهره گرفته و در فرود زندگی نیز باز پشتوانه اش صبر بوده است.
گرت چو نوح نبی صبرهست در غم طوفان بلا بگــــردد و کام هـــــزارساله برآید»
(حافظ،۱۳۸۷: ۸۲)
حافظ میفرماید، اگر چه ممکن است دستیابی به کام دل و آرزوها زمان دراز و رنج بسیار را در پی داشته باشد امّا هم چنانکه حضرت یعقوب پس از مررارتهای فراوان سر انجام چشمش به دیدار یوسف روشن شد، همه صابران چنین نیز نتیجه مبارکی را خواهند گرفت:
« این که پیرانه سرم صحبت یوسف بنواخت اجر صبریست که در کلـــبه احزان کردم»
(حافظ،۱۳۸۷: ۱۶۱)
«صبـــر کن حافظ به سخـــتی روز و شب عاقبت روزی ــــبیابی کـــــــــــام را»
(حافظ،۱۳۸۷: ۴۳ )
۵- جایگاه صبر و سکوت در آثار سعدی
۵-۱- منزلت صبر در آثار سعدی
صبرجمیل سعدی، خشیت احترام آمیز و عشق توأم با توکُّل است و سرو نماد سرسبزی و چونان روح نماد بی مرگی و نامیرایی است و «قامت» توجه و میل صنوبر دل به سوی دلدار است.
مهشید مشیری در کتاب «سرو قامت دوست»، تأملی در ترجیع بند سعدی، مینویسد: «صبراز موضوعات محوری کلام سعدی است. صبر همراه با هم معناها، متضادها، که از نظر قیاسی (خواه صوری، خواه معنایی) با صبرمربوطند، جملگی در یک مقوﻟﮥ قیاسی قرار میگیرند. صبر در غزلها ۷۳ بار ،صبر کردن ۲۷ بار، صبور ۱۲ بار، صبوری ۲۱ بار، تحمل ۱۷ بار، تحمل کردن ۲۲ بار، طاقت ۳۹ بار، شکیب ۱۳ بار، شکیبایی ۱۶ بار، شکیبیدن ۴ بار، و مقوﻟﮥ صبرجمعاً ۲۴۷ بار در غزلها به کار رفته است و همین موضوعات در ترجیعبند نیز مورد استفاده قرار گرفته . «(مشیری،۱۳۸۲ :۱۴۳)
سعدی در غزلها در این باب میگوید:
بر جور و بی مرادی و درویشی و هلاک آن را که صـــابری است، محبت نه کار اوست
سعدی اگــــــر طالبی، راه رو و رنج بر کعبهی دیـــدار دوسـت، صبر بیـــابان اوست
چــند نصیحت کنند ،بیخبرانم به صبر درد مــــرا ای حکیـــم، صبر نه درمان اوست
(سعدی،۱۳۷۴ :۵۰۱)
سعدی خوب میداند که صبر ما را وامیدارد که دریابیم قدرت ما یگانه وﺳﻴﻠﮥ حل مشکل نیست. در گلستان در حکایت مشتزن، «کم جوشیدن» را مُرادف «صبر» به کار میبرد: «دولت به کوشیدن است، چاره کم جوشیدن است». سعدی در واقع صبررا، نه یک روش منفعلانه، بلکه نوعی کوشش فعالانه و چارهجویانه میداند و آن را به عنوان یک تصمیم معرفی میکند و در ترجیعبند نیز میگوید:
قســــمی کـــــــه مــــرا نیافریدند گــــر جــــهدکنــــم، میســـــرم نیست
فکـــرم به همــــان جهــــان بگردید کز گـــوشــــــهی صبـــــر بهـترم نیست
با بخـــــت جـــدل نـــمیتوان کـرد اکنـــــون که طـــــریق دیــگرم نـــیست
بنشینــــم وصــــبر پیـــــش گیرم دنـــــبالهی کـــــار خویــش گـــــــیرم
(همان :۸۲۳)
سعدی صبررا سیرت اهل صفا میداند و میگوید چارﮤ هر دردی ثبات است و مدارا و تحمل. میداند که گنج صبراختیار لقمان است. در ذکر وفات امیرفخرالدین ابی بکر میگوید:
خدای عزّ و جل قبض کرده بنده ی خویـش تو نیز صبر کن ای بنده ی خدای پرست
(همان :۴۸۶)
در گلستان میگوید: «طریق درویشان ذکر است و شکر خدمت و طاعت و ایثار و قناعت و توحید و توکل و تسلیم و تحمل» (همان :۴۸۶)
در ترجیع بند خصوصاً در ابیات زیر صراحتاً به فضیلت صبر میپردازد که همان تحمل است:
ای ســــــرو بلــــند قــــامــت دوســت وه وه که شــمایـلـت چــه نیـکـوســت
در پــــــای لــــطافت تــــو مـیــــــراد هر ســرو ســهــی که بــر لب جـوسـت
بســـــــیار مــــــــلالتــــــم بکــردنـد کانــدر پــی او مــرو که بــد خـوســت
ای سخــــــت دلان ســــــست پیـــمان ایــن شــرط وفــا بـــود که بی دوست
بنشینیم و صبر پیش گیرم
دنبــاله کار خویــش گیرم
از پیـــــــش تـــــو راه رفتـنــم نیـــست هــمــچــون مــــگــس از بـرابر قنـد …
افتــــــادم و مصـــــلحت چنـــیـن بــود بــی بــنــد نــگیــرد آدمــی پــنــد
مــــستوجب ایـــن و بــــیـش از اینــــم بــاشــد کــه چــو مــردم خــردمـند
بنشینم و صبر پیشه گیرم
دنباله کــار خویش گیـرم
آنــدام تــو خــود حــریــر چــیـنــســت دیــگــر چــه کــنــی قــبـای اطـلــس؟
۵-۱-۴-۵٫ دشمنان داخلی و خارجی
مستکبرین و مفسدین جهان که همان مخالفین واقعی ارزشهای الهی و انسانی هستند، از بزرگترین ریشههای ایجاد فساد در جهان هستند و در هر جامعه، به هر رنگ و لباس وجود دارند و با هر وسیلهای از جمله منکرات قتل، فحشاء، اعتیاد و… مردم جوامع را بخصوص جوانان و زنان را به فساد میکشانند، و در این راه از همه ظرفیتها و توان خود، از جمله قدرت اقتصادی و سیاسی ونظامی و تکنولوژی و… استفاده میکنند. خدای تعالی نیز در قرآن کریم میفرمایند: « وَمِنهُم مَّن یُؤْمِنُ بِهِ وَمِنْهُم مَّن لاَّ یُؤْمِنُ بِهِ وَرَبُّکَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِینَ»[۶۲۱] برخی مردم ایمان دارند و برخی دیگر اعتقاد ندارند و علاوه بر این بیایمانی، دست به فساد و ارتکاب منکرات میزنند. جمله(ربک أعلم بالمفسدین) نشانه این است که کسانی که ایمان ندارند، در واقع به ارزشهای دین و اصول کرامت انسانها پشت میکنند و در مقابل این اصول نیز به ظلم و ستم و فساد میپردازند، و خدای تعالی به حال آنان آگاه است. مولی علی علیهالسلام میفرماید: «و اما أعدا الله فدعاوهم فیها الضلال»[۶۲۲] دشمنان خدا کسانی هستند که در فضاهای مسموم و شبههناک دعوت به گمراهی و ضلالت میکنند و اجتماع را به فساد و تباهی میکشانند.
۶-۱-۴-۵٫ رسانه های جمعی
امروزه کسی منکر نقش رسانههای جمعی - بویژه تلویزیون و ماهوارهها - در تأثیر بر ساختارهای فرهنگی و اعتقادی جوامع نمیباشد. این مولفه عصر حاضر به یک صنعت بزرگ تبدیل شده است که گروه هدف آن، قلب و روح انسانها است، زیرا غالباً در دست مفسدان و ظالمان قرار دارد، کنترل افکار جوامع را بدست میگیرند و با مجاب کردن جامعه، واسطه ترسیم ایدئولوژیها و مبانی نادرست، به تخریب بشر و تحریف حقایق و فاسد کردن اجتماع میپردازند. یک برنامه جذاب در الگوسازیهای مثبت و منفی، بیشتر از ساعتها سخنرانی و بیشتر از هزاران جلد کتاب موثرتر است. ریشه بسیاری از منکرات و مفاسد را باید در فیلمهای سینمایی و سریالی، برنامههای طنز و آگهی های مستهجن و میهج فاسد جستجو کرد، که البته در خلال این برنامهها، توهین به ارزشهای دینی، تفسیرهای انحرافی از دین، ایجاد شبهات فراوان برای مردم، زمینه را برای بیاعتقادی کامل در جامعه پدید میآورند. لذا کنترل رسانههای جمعی در اصلاح حکومت و جامعه و مردم اجتماع و خانواده ها، تأثیر حیاتی دارد و رسانه های جمعی به تنهایی، خود یک اجتماع میباشند و افشای فساد از این طریق مانند این است که یک اجتماع عظیم درحال انجام مفاسد و منکرات میباشند و این طبیعی است فساد بصورت دسته جمعی، تخریب بیشتری به همراه دارد.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۲-۴-۵٫ برخی علل و آفات مهم دیگر در عدم توفیق فریضه در اصلاحات اجتماعی:
۱- عدم شناخت درست از روحیات و علایق و اعتقادات خود و مخاطبان
۲- عدم شناخت صحیح پدیده ها
۳- بیتوجهی به شیوه های اجرایی موفق در این فریضه و متدهای گوناگون، استفاده نکردن از تجربیات موفق در این مسیر و نسنجیدگی به خرج دادن
۴- کاربردی نکردن برخی مسائل و احکام دینی پیرامون این فریضه
۵- اعتقاد نداشتن به مضر بودن گناه
۶- مقاومت و مخالفت گناهکاران
۷- عدم رعایت مراتب و شرایط
۸- عدم همکاری مردم و حکومت
۹- بیتفاوتی و تساهل و تسامح در امور دینی
۱۰- کوته فکری و ارتجاعی عمل کردن
۱۱- جهل و نادانی
۱۲- تکبر و خودبینی
۱۳- حقدو کینه و حسد و اعمال سلایق شخصی
۱۴- حیا و شرم در مواجهه با مردم
۱۵- سستی و بیحوصلگی و تنبلی
۱۶- محبت و دوستی افراطی
۱۷- بداخلاقی و بدزبانی و توهین و تحقیر دیگران
۱۸- توقع بیش از حد
۱۹- تنگ نظری و مقدس مآبی و غرور کاذب
۲۰- شخصیتزدگی
۲۱- افراط و تفریط درخوش گمانی یا بدگمانی نسبت به دیگران
۲۲- توقعات نابجا از خود و دیگران داشتن
۲۳- توجیهات نابجا
۲۴- کسب شهرت و قدرت ومال وموقعیت
۲۵- القائات شیطانی و وسوسه های نفس اماره با تزیین منکرات و تطویع و یا با تلبیس و به اشتباه انداختن و مشتبه کردن امور برای طرفین(آمروناهی یا مأمور و منهی).
۲۶- دوستی و رفاقت با گنهکاران و محبت به آنها
۲۷- نسیان و فراموشی
۲۸- انحراف و اضلال توسط دیگران
۲۹- نفاق و دورویی
۳۰- استضعاف جسمی و مالی و اعتقادی و علمی
۳۱- ضعف ایمان و عقیده و همچنین ضعف نفس
۳۲-نداشتن اعتماد به نفس و روحیه بالا
۳۳- ترسهای نابجا و بیمورد
۳۴- میل به فساد و بیتوجهی به اصلاح جامعه و خود و خانواده
۳۵- مخالفت و ملامت دشمنان
۳۶- مخالفت حکومتها
۳۷- مخالفت متنفذین و مرفهین جامعه
۳۸- وابستگی شدید به گنهکار
۳۹- مخالفت و سرزنش مردم
۴۰- موقعیت گنهکار
۴۱- غفلت والدین از فرزندان
۴۲- دلسوزی و علایق کاذب و افراطی والدین نسبت به اعضای خانواده و…
همه از عواملی هستند که اجرای موفق امر و نهی را با آسیبها و آفات جدی روبرو میکند و البته این مسائل هم در مورد آمران وناهیان صادق است و آنها را در معرض خطر قرار میدهد و هم گناهکاران و عاملان منکرات را میتواند دچار آسیبهای جبرانناپذیر نماید. بدیهی است که تمامی این موارد ریشه در روایات ائمه معصومین(علیهمالسلام) دارند، ولیکن ذکر همه آنها به شکل مستند، موجب طولانی شدن بحث میشود و شایسته است که در پژوهشی مستقل پیرامون آنها به کاوش و کنکاش پرداخته شود.
۵- ۵٫ آثار سوء منکرات در جامعه
کتابخانه ای و اسنادی،تهیه پرسشنامه ومطالعه میدانی
مهم ترین علت های مهاجرت روستایی در این شهرستان عبارت بود از کمبود اب و زمین،محرومیت و ضعف خدماتی،بیکاری و درامد اندک
شمس الدینی/گرجیان
۱۳۸۹
عوامل موثر در مهاجرت روستائیان به شهرها، با تاکید بر شبکه مهاجرت (مورد: دهستان رستم دو)
تحلیلی –توصیفی با تکیه بر مطالعات کتابخانه ای و میدانی
عوامل متعدد اقتصادی، اجتماعی و طبیعی در مهاجرت روستائیان دهستان موثر بوده اند. در این میان، حدود ۸۰ درصد از مهاجرین مورد مطالعه عوامل اقتصادی از جمله جستجوی شغل و دستیابی به درآمد بیشتر را مهمترین دلیل کوچ خود ذکر کرده اند.
خواجه نوری
/سروش
۱۳۸۵
بررسی عوامل مؤثر بر نگرش جوانان به مهاجرت از کشور (نمونه مورد مطالعه: جوانان شهر شیراز)
پیمایشی و با بهره گرفتن از پرسشنامه
متغیرهای ارزیابی مهاجرت،جنسیت،هویت اجتماعی و نظر گروه مرجع (خانواده و دوستان)بهطور مستقیم بر نگرش نسبت به مهاجرت تأثیر دارند.
پوداحمد/فرهودی/
حبیبی/کشاورز
۱۳۹۰
بررسی نقش کیفیت محیط سکونتی در مهاجرت های درون شهری مطالعه ی موردی بافت قدیم خرم اباد
پیمایشی و انجام مصاحبه میدانی
ساکنان از امنیت محله و ارامش در ان اظهار رضایت نسبی داشتند ودر مورد سایر معیارها رضایت مندی کمتر از حد متوسط بوده است.
رضوانی/شاهچراغ
۱۳۹۰
پیوندهای روستایی-شهری ،شبکه های مهاجرت و توسعه روستایی مورد مطالعه ناحیه دهملا،استان سمنان
توصیفی و تحلیلی
مشارکت مهاجران روستایی ساکن شهرها ،عامل بسیار مهمی در توسعه روستایی است و تقویت و استمرار ان با تلاش مدیران محلی و نیز تغییر کمک های فردی و مصرفی به کمک های عمومی و سرمایه گذاری از جمله پیشناهادها برای اثر بخشی بیشتر ان است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
آرتور لوییس
—
تفسیر علل مهاجرت نیروی کار
—
اقتصاد را شامل دو بخش سنتی (کشاورزی روستایی) و مدرن (تولید صنعتی شهری) میداند.
۴-۲ پیشینه نظری
۱-۴-۲ نظریه راونشتاین[۱] ( Ravenstein)
نخستین نظریه رسمی را درباره مهاجرت اقتصاد دان انگلیسی راونشتاین در سال ۱۸۵۵ ارائه داد. وی مشاهدات خود را تحت عنوان قوانین مهاجرت به گونه ای طراحی نمود که در ان مولفه های فاصله ، عوامل جاذبه و دافعه ، جریان متقابل و ویژگی های مکانی و فضایی محل سکونت از عوامل مهم در مهاجرت تلقی می شوند. ارنست راونشتاین از اولین نظریه پردازان مهاجرت می باشد. او یک جامعه شناس انگلیسی است که در سال ۱۸۸۹ از یک سری اطلاعات آماری انگلیس و ولز بهره گرفت تا “قوانین مهاجرت” خود را گسترش دهد. او نتیجه گرفت که مهاجرت به وسیله یک فرایند “فشار-کشش” صورت می گیرد. راونشتاین بر این باور بود که علت اولیه برای مهاجرت، فرصت های اقتصادی خارجی بهتر است. نظریه های زیادی قدم به قدم به دنبال راونشتاین بوجود آمدند و نظریه های غالب در دانش معاصر تغییراتی کم و بیش بر نتایج آن داشته است. روانشتاین در سال ۱۸۸۵ مقاله معروفی تحت عنوان “قوانین مهاجرت” ارائه کرد. خلاصه این قوانین به شرح زیر است:
<< 1 ... 436 437 438 ...439 ...440 441 442 ...443 ...444 445 446 ... 477 >>