ملامحمّدطاهر ادعای ابنعربی مبنی برترجیح خودش برخاتم انبیا (صلیاللهعلیهوآله)به این عبارات استناد کرده است که میگوید: «لما مثل النبی (صلیاللهعلیهوآله) النبوه بالحایط من اللبن وقد کل[۲۶۹]سوی موضع لبنه واحده وکان (صلیاللهعلیهوآله) تلک اللبنه غیرانه (صلیاللهعلیهوآله) لایراها الا[۲۷۰] کماقال لبنه واحده ،…فلابد ان یری نفسه تنطبع فی موضع تلک اللبنتین فتکون خاتمالاولیاء تلک اللبنتین فیکمل الحایط».[۲۷۱]و[۲۷۲] ملامحمّدطاهراشکالات قول افضلیت بر خاتم انبیا را درچند وجه ذکر میکند.
اینکه ابن عربی گفته: « ما روی عنه شبه النبوه بالحایط وقال ان حایط النبوه قدتم ولم ینقص منه الا لبنه واحده وانا تلک اللبنه».[۲۷۳]این مرد تشبیه کرده نبوت را به دیوار وگفته که دیوارنبوت تمام شده واز اوخشتی باقی نمانده مگریک خشت واین دیوار تمام نمیشود مگربه خشت من.وهمچنین تشبیه کرده ولایت را به دیواری که ازطلاو نقره ساخته شده واین دیوار نیز فقط به دوخشت کامل میشود خشتی ازطلا وخشتی ازنقره ونفس خودش رابه دوخشت طلا و نقره، و ولایت بنابرآنچه که تصریح کرده اعظم از نبوت دانسته است.
اینکه او ادعا کرده که علم را از معدنی اخذکرده که ملائکه از آن اخذ میکنند.شکی نیست که اخذ علم بدون واسطه اعظم است ازاخذ به واسطه ملک.[۲۷۴]
اینکه ابن عربی ادعا کرده که خاتم اولیا نیز میباشد «کان ولیا وآدم بین الماءو الطین» و این بزرگتراست از«کان نبیا وآدم بین الماءوالطین» زیرا بنابر ادعای خودش منصب ولایت اعظم از منصب نبوت است.
انه ادعی خاتم الرسل من حیث ولایته نسبته مع الخاتم للولایه نسبه الانبیا والرسل معه فینتج هذا الکلام انه اشرف من خاتم الانبیا فی الولایه کما ان خاتم الانبیا اشرف من حیث الرساله من سایرالرسل.الویل کل الویل لمن سمع کلمات هذا الرجل وشک فی کفره و[فی] کذبه وافترائه وجرأته فی الدین.[۲۷۵]ملامحمّدطاهر میگوید تعجب است از شیعه وسنی که چگونه تصدیق میکنند این مدعی کذاب را و او را انکار نمیکنند، درحالی که شکی نیست دراینکه او در زمره مسلمین نیست تاچه رسد که در زمره مؤمنین باشد.
تا قبل از ظهور ابن عربی دوجنبه نظری وعملی تصوف، درکلام مشایخ وبزرگان تصوف به طور پراکنده وجود داشت، اما دارای یک دستگاه نظام مندِ هستی شناختی نبود.گرچه آثاری همچون زبده الحقائق، تمهیدات، المواقف، والتعرف دربردارنده مسائل مهم عرفانی بودند.اما دغدغه هستی شناختی عرفا که برای جبران ضعف علم کلام درمسائل توحید ودیگرمسائل مهم بود، با ورود ابن عربی جنبه نظری تصوف، جانی تازه گرفت، که شروعی بود برای یک ساختارمعرفتی جدید.مسأله ختم ولایتی که ابن عربی مطرح میکند، باعث انتقادات بسیاری شده است.مصادیقی که ابن عربی برای خاتم اولیا مطرح کرده میتوان به چهار مورد اشاره کرد:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
ولایت وخاتمیت حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف).[۲۷۶]
ولایت وخاتمیت حضرت عیسی.[۲۷۷]
خاتمیت وولایت حضرت علی (علیهالسلام) واقطاب.[۲۷۸]
ولایت وخاتمیت مرد عرب.[۲۷۹]
۸-۵-۳.جامع تشبیه وتنزیه
محمّدطاهرعباراتی ازمحی الدین نقل میکندمبنی برجمع بین تنزیه وتشبیه، واین عقیده را کفرمیداند، ازجمله این عبارت: «مما یدل علی سوء اعتقاده وسخافه عقله ما ذکره فی فص ایناسیه فی کلمه الیاسیه: فان العقل اذا تجرد لنفسه من حیث اخذه العلوم نظره کانت معرفته بالله علی التنزیه لاعلی التشبیه واذا اعطاه الله المعرفه بالتجلی کملت معرفته بالله فنزه فی موضع وشبه فی موضع ورأی سریان الحق بالوجودفی الصور الطبیعیه والعنصریه، ومابقیت له صوره الا و تری عین الحق عینها».[۲۸۰]
ازجمله کسانی که در نظر ملامحمدطاهر قمی، در ردیف ابن عربی قرار دارندوبا آنها همان معامله ای دارد که با ابن عربی داشته؛ قیصری شارح فصوص است.قیصری میگوید: «و مِمَّا خَطِیئاتِهِمْ فهی التی خطت بهم…».[۲۸۱]ملامحمّدطاهر وجه دلالت این عبارات برکفرصاحب آنهارا اینطور بیان میکند: «قوم نوح مستغرق دررحمت وعلم شده اندواین خلاف ضرورت دینی است ونص کتاب الهی، که از آنها فهمیده میشود، که قوم نوح ازمغضوبین بوده واز رحمت الهی به دور بوده اند وخداوند برآنها غضب کرده وآنهارا غرق کرده».[۲۸۲]البته بعضی از متأخرین محققین علم عرفان نظری، نظر ابن عربی درباب تشبیه وتنزیه را کاملا مخالف با نظر ملامحمّدطاهرقمی دانسته، ومواضع ابن عربی را به موضع کلامی مکتب تشیع، بسیار نزدیک دیده اند. [۲۸۳]
۸-۵-۴.عدم خلود درعذاب
محمّدطاهرقمی به این جملات ابن عربی درفص «حکمه نفسیه فی کلمه یونسیه» که میگوید: «و أما أهل النار فمآلهم إلى النعیم، ولکن فی النار إذ لا بد لصوره النار بعد انتهاء مده العقاب أن تکون برداً و سلاماً على من فیها.وهذا نعیمهم. فنعیم أَهل النار بعد استیفاء الحقوق نعیم خلیل الله حین أُلقِیَ فی النار فإنه علیه السلام تعذب برؤیتها و بما تَعَوّد فی علمه وتقررمن أنها صوره تؤلم من جاورها من الحیوان.وماعلم مراد الله فیها و منها فی حقه»[۲۸۴].وهمچنین کلام قیصری شارح فصوص که میگوید: «فبعد وجود هذه الآلام وجد برداً وسلاماً مع شهودالصوره اللونیه فی حقه، وهی نارفی عیون الناس».[۲۸۵]بانگاه تکفیری نگریسته ومیگوید وجه دلالت این عبارت برکفر، واین که گفته عذاب اهل آتش ألمیاست که حاصل میشود برای آنها هنگام رویت آتش وموقع انداختن آنها درآتش، واطرافیان توهم میکنندکه اودرآتش عذاب میشود؛ این است که منظورخدا ازخلق آتش این نبوده که بسوزاند وعذاب کند. «حیث لا یعلم انه لیس مراد الله بخلق النار الاحراق والتعذیب بعد ما القی فی النار ووجدها بردا وسلاما زال عنه الالم الناشی من التوهم حیث علم مراد الله ولاشک ان هذه العقیده السخیفه کفر وزندقه».[۲۸۶]
۸-۵-۵.فاعل تمام افعال خداست
مورد دیگری که نزد ملامحمّدطاهر مشعر به کفر بوده این عبارت ابن عربی است که میگوید: «وما یُذَمُّ الإنسان لعینه و إنما یذم الفعل منه، و فعله لیس عینه، وکلامُنَا فی عینه.ولا فعل إلا الله، ومع هذا ذُمَّ منها ما ذم و حُمِدَ منها ما حمد…فلامذموم إلا ما ذمه الشرع، فإنَّ ذم الشرع لحکمه یعلمها الله أومن أَعْلَمه الله».[۲۸۷]محمّدطاهراین کلمات را دال برجبر میداند؛ زیرا میگوید تمام افعال از خداست.وبا وجود اینکه افعال از خداست بعضی را ذم کرده وبعضی رامدح، وشکی نیست که این عقیده جبریه است.کما اینکه درفص «حکمه امامیه فی کلمه هارونیه» میگوید: «عدم قوه ارداع هارون بالفعل ان ینفذ فی اصحاب العجل بالتسلیط علی العجل کما سُلّط موسی علیه، حکمه من الله ظاهره فی الوجود لیُعبد فی کل صوره. و اذهبت الا تلک الصوره بعد ذلک فما ذهبت الا بعد تلبست عند عابدها بالالوهیه».[۲۸۸] ملامحمّدطاهر وجه دلالت این عبارت محی الدین برکفر را اینطور بیان میکند: این عبارت دلالت دارد که خدا هارون را برسامری مسلط نکرد، تا اینکه مردم گوساله راعبادت کنند؛ چون خداوند اراده کرده بود که درتمامی صورتها عبادت شود.شیخ الاسلام قم می گوید: بی تردیداین تفکر کفراست.[۲۸۹]
این بحث نیزهمچون بحث تشبیه وتنزیه درنظر بعضی از متأخرین از محققین علم عرفان نظری به فکرشیعی نزدیک بوده ونظرابن عربی را دربحث جبر واختیار بسیارنزدیک به مفهوم «امربین الامرین»که ازائمه (علیهمالسلام) رسیده، میدانند.[۲۹۰]
۸-۵-۶.همه مذاهب اهل نجات هستند
محمّدطاهر درنقد ابن عربی در این باره به فص «حکمه احدیه فی کلمه هودیه» استناد کرده که میگوید: «فإِیاک أن تتقید بعقد مخصوص و تکفر بما سواه فیفوتک خیرکثیر بل یفوتک العلم بالأمرعلى ما هو علیه.فکن فی نفسک هیولى لصور المعتقدات کلها فإِن الله تعالى أوسع وأعظم من أن یحصره عقد دون عقد فإِنه یقول «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ الله»[۲۹۱]و ما ذکرأیناً من أین…».[۲۹۲] ازجهت اینکه ابنعربی اهل هر مذهبی را مصیب میداند و هر مصیبی نیزمأجور و هر مأجوری نیزسعید و هرسعیدی نیز مَرضی، در حالی که به تواتر ازرسول خدا رسیده که فرموده امتش به هفتاد وسه فرقه منشعب میشوند، ویکی از آنها ناجی است ومابقی درآتش جهنم هستند.همچنین صریح بعضی ازآیات که دلالت دارد براینکه بعض ازمردم درآتش هستندویا بعضی شقی وبعضی سعید.به همین دلیل نظر ابن عربی در این مورد به مذاق ملامحمدطاهر خوش نیامده، و رد کرده است.
مهمترین اشکالات ملامحمّدطاهر درنقد ابن عربی، حول محورهایی بود که ذکر شد.درادامه به نقدهای ملامحمّد طاهرنسبت به شیخ محمود شبستری ولاهیجی میپردازیم.
۸-۶.شیخ محمود شبستری ولاهیجی
ملامحمّدطاهر وبعضی از شاگردانش، نسبت به شیخ محمود شبستری و شارح ابیات وی یعنی؛ لاهیجی بسیار بدبین بوده و این دو را در ردیف دیگر بزرگان تصوف مورد نقد قرار میدادند.در ادامه به چند مورد از این انتقادات اشاره میکنیم.
۸-۶-۱.خیالی بودن ماسوی الله
ملامحمّدطاهرمیگوید، این طایفه خدا را محض اسم بی مسمی میدانند، بلکه وجود غیرخدا را محال میدانند.وی به این ابیات ازگلشن راز استناد کرده که گفته:
همــه آن است و این مانـند عنقاست جز ازحــق جمله اسم بیمسماست[۲۹۳]
عدم موجود گردد این مـــحال است وجـود از روی هـستی لایزال است[۲۹۴]
ملامحمّدطاهر ازلاهیجی درشرح این بیت میگوید: وجود دائماً واحداست وبرحقیقت حقیقی خود بلاتغییراست، ومعدوم موجود نمیگردد، زیرا قلبِ حقایق ممتنع است.پس همانطور که ممکنات و محدثات دراول معدوم بوده اند، همیشه معدوم میباشند.موجودیت نیز عبارت است از؛ تجلی ذات قدیم به صورت اینها.اینکلماتِ صاحب وشارح ابیات در جایجای تألیفات ضدتصوفی ملامحمد طاهر مورد استناد قرار گرفته است.
۸-۶-۲.اعتقادبه وحدت وجود
اشکال دیگری که شیخ الاسلام قم به صاحب گلشن راز دارد این است که وی معتقد به وحدت وجود است.ذات حق، وجود مطلق است وعین همه اشیاء وذکر وتسبیح همه ذرات عالم را انا الحق میداند:
انا الحق کــشف اسرار اســــت مـطلق جز از حـق کیست تا گوید انا الحق[۲۹۵]
همه ذرات عــــالم همـــچو منــصور تو خواهی مست گیر و خواه مخمور
در ایـــن تســبیح و تـــهلــیلند دائـم بدیــــن معنی هــــمیباشند قـائم
۸-۶-۳.دین دربت پرستی است
محمّدطاهر، شیخ محمود شبستری را از مریدان وپیروان ابن عربی میداند، زیرا او در فصوص گفته که الله تعالی به هارون نصرت داد تاسامری، امت موسی را گوساله پرست کند، تاخدا درهمه صور عبادت شود.به همین دلیل شیخ محمود درگلشن راز میگوید:
مسلمان گر بدانستی که بـت چیـست بدانستی که دین در بتپرستی است
شاگرد ملامحمّدطاهرنیزهمچون استادش علاوه برشیخ محمود شبستری کتاب گلشن راز وی را به سخره گرفته است.صاحب رساله اعتقادیه میگوید: «زندیق محمود که درگلشن راز، که درنظرِ بصیرت گندیده تراست ازمستراح، گفته:
مسلمان گربدانستی که دین چیست بدانسی که دین دربت پرستی است».[۲۹۶]
۸-۶-۴.شیعیان گبرند
محمّدطاهرقمی یکی دیگرازاعقادات شبستری را، گبرخواندن شیعیان میداند.وی به این بیت از گلشن راز استناد کرده که گفته:
هر آن کس را که مذهب غیر جبر است نبـــی فرمود کـــو مانند گبر است[۲۹۷]
۸-۷.حسن بصری، سامری هذه الامه
محمّدطاهرقمی، حسن بصری را اینطور معرفی میکند: «حسن بصری که غریق دریای بدعت و ضلالت ومقتدای ارباب شقاوت است، اول کسی است که رهبانیت را در میان اهل اسلام رواج داده وشاگردان او مثل؛ رابعه عدویه، حبیب اعجمی، مالک دینار وغیرایشان دربصره بنای صومعهها کردند وصومعه نشینی وترک نکاح وگوشت و بوی خوش وبسیاری ازسنن نبویه ودعوای کرامات ومعجزات کردند وعوام اهل سنت رافریفته خود ساختند وبعد ازآن جماعتی ازبلخ مثل؛ شقیق بلخی، ابراهیم ادهم وغیرایشان این طریقه را ازحسن بصری وشاگردانش استفاده نموده ودرسایر بلاد ماوراءالنهر وخراسان شایع ومتعارف شد».[۲۹۸]وی ازکتاب احتجاج کلامی نقل میکندکه امیرالمؤمنین علیعلیهالسلام وقتی بصره رافتح کرد مروانیان ازجمله حسن بصری برحضرت هجوم آوردندکه همراه خود لوح های داشت وسخنان امیرالمؤمنین را مینوشت، امیرالمؤمنین با آواز بلند فرمود: چه میکنی؟ گفت: آثارشما را مینویسم تا بعد از شما بدان حدیث کنم.امیرالمؤمنین فرمود: برای هرقومی سامری میباشد و تو سامری این امت هستی.[۲۹۹]
۸-۸.علاءالدوله سمنانی
یکی ازبزرگان قافله تصوف، علاءالدوله سمنانی است که ازسوی محمّدطاهر به عنوان تابعان حلاج و بایزید معرفی میشود.وی علاءالدوله را از اکابرمشایخ نوربخشیه دانسته، و ناجی دانستن تمام فرقه های مسلمانان را ازانحرافات وی میشمارد.
ملامحمّدطاهر،مطلبی ازعلاءالدوله نقل میکند مبنی بر یاوری شیطان برای مخلصان، که نشان ازکفر و حماقت قائل آن میداند.وی علاءالدوله سمنانی را ازجمله اولیای اهل سنت میداندکه گفته: «بعداز بیست وسه سال که سلوک طریق حق کردم، شیطان مرا وسوسه میکرد در بقای نفس بعدازخراب بدن.پس چون اورا الزام دادم به من گفت که یارمخلصانم درمعارف ومشوش کننده جماعتی که در اعتقادات متزلزلند.وهمچنین ادعای وی مبنی برامامت ومهدی بودن را نیز ذکر میکند».[۳۰۰]
وی تابعان حلاج وبایزید راچندین سلسله میداند، ولی سلسلهای که اهل ایران آن راخوش داشته اند سلسله نوربخشیه است.اولمزدقانی مرید علاءالدولهسمنانی وعلاءالدوله مریدعبدالرحمن اسفراینی و او نیز مرید نجم کبری واو مرید عماریاسر بدلیست، و او مرید ابونجیب سهروردیست و او مریداحمد غزالیست واو مرید ابوبکر جولاست و او مریدعلی کاتب واو مرید ابوعلی رودباریست و او مرید جنید بغدادی واومرید سری سقطی واو مریدمعروف کرخی است.[۳۰۱]محمّدطاهرمیگوید: «مخفی نماند که او ادعای امامت میکرده ومیگفته من مهدیم ».[۳۰۲]
نباید ازاین نکته غافل ماند که انتقادهای ملامحمّدطاهر قمی دربحث«مخالفت بانفس»و«وحدت وجود»وهمینطور بعضی دیگر از مباحث که نظرات مخالفین وموافقین تصوف به اجمال بررسی شد، یک جانبه و از داوری منصفانه به دور است.
۹.ناقدین محمّدطاهرقمی
باوجود اینکه ملامحمّدطاهر دارای مقام وجایگاه سیاسی واجتماعی بود، سبب نشدکه ازانتقادات مخالفین به دور باشد.کسانی بودند که ملامحمّدطاهرراهم سنگ خودش مورد نقد قرارداده ومتذکر اموری شده که بیشک جای تامل دارد.انتقاداتی که به جایگاه اجتماعی وسیاسی اوداشته مثل؛ ملا خلیل قزوینی که انتقاد عمده اوبه جمع کردن منصب قضاوت وامامت جمعه درملامحمّدطاهر دانسته.وی جمع شدن این دو منصب راصلاح نمیداند.همچنین محمّدمؤمن طبیب که به انتقادات ملا محمّدطاهر درزمینه صوفیه جواب داده که جای تامل دارد.وی اشتهای ریاست ونفسانیات را از مشکلات شیخ الاسلام قم دانسته است.نکات مهمی که درکلمات ملامحسن فیض کاشانی و محمّد مؤمن طبیب تنکابنی وجود دارد به آنها اشاره خواهد شد.
۹-۱.مجلسی اول
فتح باب مناظرات ملامحمّدطاهرقمی با همعصری خودیعنی؛ ملامحمّدتقی مجلسی است.بنابر آنچه که فصول دوم ازابواب اصول الفصول التوضیح به مجلسی اول نسبت داده شده[۳۰۳]، مجلسی دراین جوابها به دفاع ازتصوف پرداخته ورفتار این طریقهها را ازمستحسنات دانسته است.اما آنچه مهم به نظر میرسد درابتدا باید نظرات ملامحمّدتقی مجلسی درتأییدتصوف مطرح کرد.نظراتی که ملامحمّد طاهرقمی ومیرلوحیسبزواری به دنبال همانها بوده که مخالفت شدیدخود رابامجلسی اول اظهارکنند.
این زیرمعیار از طریق سنجش شاخص های طراحی مناسب فرآیندهای شرکت با حداقل شکست و آسیب پذیری، کنترل بخش اعظم فرآیندهای سازمان از طریق کنترل کیفیت آماری، استفاده از تکنیک های تجزیه و تحلیل آماری برای کاهش واریانس فرآیندها، استفاده از نمودارهای ویژه برای برای کنترل و نظارت فرایند تولید و منترل فرایند از طریق سیستم های کنترل فرایند آماری اندازه گیری می شود(Zeng et al, 2014, 9).
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
تعمیرات و نگهداری پیشگیرانه:
این زیرمعیار از طریق سنجش شاخص های به روز سازی تجهیرات فرسوده برای جلوگیری از خرابی و توقف های حاصله از آن، بهبود عملکرد تجهیزات با طراحی مجدد تجهیزات، برآورذ طول عمر تجهیزات برای تدوین برنامه ریزی تعمیر یا تعویض، استفاده از تکنیک های تحلیل خرابی برای پیش بینی طول عمر تجهیزات و تجزیه و تحلیل آماری توقفات اصلی اندازه گیری می شود(Zeng et al, 2014, 10).
عملیات پاکسازی:
این زیرمعیار از طریق سنجش شاخص های تاکید شرکت بر قرار دادن وسایل و تجهیزات در مکان های مشخص شده، افتخار شرکت به پاکیزگی و تمیزی، پاکیزه بودن شرکت در همه ی زمان ها، یافتن سریع لوازم مورد نیاز کارکنان در محل کار توسط آنها و عدم سازماندهی و آلودگی اندازه گیری می شود(Zeng et al, 2014, 10).
اطلاعات کیفیت:
این متغیر از طریق سنجش شاخص های وجود نمودارهای درصد ضایعات در سالن ها، وجود نمودارهای برنامه ی زمانبندی شده در سالن ها، وجود نمودارهای نقطه ای برای آمار خرابی و از کارافتادگی دستگاه ها در سالن ها، دسترسی کارکنان به اطلاعات در صورت آمادگی برای مشاهده و دسترسی کارکنان به اطلاعات بهره وری در صورت آمادگی برای مشاهده اندازه گیری می شود(Zeng et al, 2014, 10).
عملکرد کیفیت:
فرایند بررسی و تحلیل ابعاد کیفیتی سازمان برای شناسایی خواسته ها و نیازمندی های مشتریان و سعی در لحاظ نمودن آنها در تمامی مراحل طراحی و تولید در متون به عملکرد کیفیت اطلاق می شود. این متغیر از طریق سنجش شاخص های عملکرد، اقدامات برجسته، ثبات و دوام، همراستایی، ماندگاری و استمرار، قابلیت خدمت دهی، زیبایی و تصویر محصول و در نهایت کیفیت ادراک شده اندازه گیری می شود(Zeng et al, 2014, 10).
قلمرو زمانی تحقیق جاری از پاییز سال ۱۳۹۳ می باشد و تا تابستان ۱۳۹۴ ادامه دارد.
قلمرو مکانی تحقیق شرکت های تولیدی در استان گیلان است.
قلمرو موضوعی تحقیق جاری تاثیر توانمندی در اجرای ابعاد سخت افزاری و نرم افزاری مدیریت کیفیت بر عملکردنواوری با توجه به نقش میانجی عملکرد کیفیت است که در حوزه ی مدیریت تولید و عملیات قرار دارد.
فصل دوم
ادبیات تحقیق
پیدایش مدیریت کیفیت جامع یکی از مهمترین جنبه های عملکرد مدیریت است(فاضلی و رحیمیان، ۱۳۹۲، ۱۶). مدیریت کیفیت جامع یک رویکرد بهبود کیفیت کل گرا برای شرکت هایی با هدف بهبود عملکرد از لحاظ کیفیت و نوآوری برای دو دهه گذشته مطرح شده است. سازمان هایی که از مدیریت کیفیت جامع استفاده می کنند منافع بسیاری از جمله تولید محصولات با کیفیت بالاتر، رضایت بیشتر مشتریان، کاهش هزینه، بهبود مالی، کیفیت و نوآوری در عملکرد و علاوه بر این بهبود رضایت کارکنان نصیب آنان می شود. علاوه بر این، اگر مدیریت کیفیت فراگیر با موفقیت پیاده سازی شود، یک مزیت رقابتی محسوب می شود(Zehir et al, 2012, 273). مدیریت کیفیت نه تنها پایه و اساسی مهم در توسعه نوآوری است بلکه کاتالیزوری حیاتی در فرایند نوآوری محسوب می شود(کزازی و شول، ۱۳۹۲، ۵). سیستم های مدیریت کیفیت بخش های مختلف سازمان را به فرا گرفتن کارهای تیمی مجبور می کند. و با این کار تمامی بخش های مختلف یک سازمان را جهت تولید بهینه و ارائه محصول با کیفیت به هم پیوند می دهد، تا نتیجه ای فراتر از انتظارات مشتریان بوجود آورد(Almansur, 2013, 20). مدیریت کیفیت جامع یکی از کامل ترین و کاراترین فلسفه های مدیریتی است که به نحو شایسته ای مباحث کیفیت و رضایت مشتری را در بردارد. مدیریت کیفیت جامع یک رویکرد مدیریتی برای بهبود عملکرد سازمانی، به خصوصی عملکرد نوآورانه به شمار می رود(اکبری و همکاران، ۱۳۹۲، ۳۶).
از نقطه نظر نوآوری نیز بررسی تأثیر مدیریت کیفیت جامع بر عملکردهای نوآوری دارای اهمیت است. این کار از یک سو می تواند به توسعه فعالیت های مدیریتی در سازمان کمک نموده و از سوی دیگر، یک منبع مهم در تعریف و تقویت عملکردهای نوآوری سازمان مورد استفاده قرار گیرد(فارسیجانی و سمیعی نیستانی، ۱۳۸۹، ۱۱۹). مفاهیم کیفیت و نوآوری راهنماهای دنیای کسب و کار امروزی هستند. دستیابی به هر دو نوع عملکرد (عملکرد کیفیت و عملکرد نوآوری) کار ساده ای نیست، شرکت ها باید یکی را در مقابل دیگری در اولویت قرار دهند. به نوآوری و کیفیت نمی توان در یک زمان دست یافت به دلیل آن که کسب و کار به طور کلی ابتدا به مفهوم مدیریت کیفیت در درون ساختار شرکت پرداخته و سپس به نوآوری روی می آورد(Zehir et al, 2012, 273). بین مدیریت کیفیت جامع و نوآوری در سازمان هایی که با مدیریت کیفیت جامع رابطه دارند یک محیط مفیدی برای نوآوری فراهم خواهد شد(فاضلی و رحیمیان، ۱۳۹۲، ۲۵).
عملکرد نوآوری
۲-۱-تعاریف عملکرد نوآوری
عملکرد نوآوری یک شرکت را قادر به دستیابی دانش جدید، محصول جدید و تولید جدید می کند. نتایج نشان داد که شدت و تنوع تحقیق و توسعه فعالیت های بین المللی به عنوان تعیین کننده ی عملکرد نوآوری است(Hsu et al, 2014, 7). عملکرد نوآوری بوسیله ی متغییرهای سهم فروش محصول جدید، محصولات جدید شرکت در بازارهایی داخلی و خارجی و فروش کلی ارزیابی می شود(Kafouros et al, 2014). آلگرو همکاران[۸] نوآوری را توسط ارزیابی ارتباط بین فرایندهای توسعه و تحقیق، عملکرد نوآوری و رشد سازمانی بیان کردند. و نوآوری و عملکرد نوآورانه مربوط به ظرفیت شرکت و قابلیت های ایجاد دانش و کسب و انتشار آن است. که منجر به معرفی فرایندهای جدید، محصولات و ایده ها در سازمان می شود و در نهایت معرفی کننده ی عملکرد نوآورانه ی مثبت سازمانی است(Noori, 2014, 2). عملکرد نوآوری به عنوان راس نهایی فعالیت های نوآوری محسوب می شود و منجر به بهبود عملکرد تولید شامل عملکرد کیفیت و محصول می شود(Zeng et al, 2014, 3).
توانایی در کسب و کار و تجارت های شبکه ایی و روابط درون سازمانی و دستیابی به نوآوری ها برای ارتقاء و فرصت های کسب و کار به منزله ی یک نیروی محرکه در رشد و عملکرد نوآوری محسوب می شود. و مطالعات و پژوهش های متعددی تاثیرات ارتباطات درون سازمانی بر عملکرد نوآوری را نشان داده است. اسینگرینچ و همکاران[۹] نشان دادند که روابط درون سازمانی منجر به تقویت تحقیق و توسعه و ارتباط عملکرد نوآوری سازمان می شود(Ren et al, 2014, 1). پژوهشگران دریافتند که اکثر تحقیقات در زمینه ی نوآوری، بر نوآوری محصول در شرکت های تولیدی تاکید دارند. از دیدگاه سازمانی، موفقیت واقعی نوآوری در بازار اتفاق می افتد. ایجاد معیارهای بازاریابی نوآورانه برای کمک به شرکت ها در انتقال عقاید و محصولات خوب به سمت فروش و درآمد و عایدی مناسب، لازم و ضروری است. تغییر قوانین و مقررات مربوط به نوآوری استراتژیک، عامل کلیدی موفقیت بسیاری از مدیران بازار بوده است. به علاوه، شرکت ها باید تلاش کنند تا فرهنگ مناسب، ساختار، محرک ها، سیستم ها و فرآیندهای مناسبی را که منجر به تسهیل نوآوری می شوند پدید آورند. گفتنی است که نوآوری الزاما منجر به فروش بیشتر شرکت نمی شود(غفاری آشتیانی و پیرمحمدی، ۱۳۸۷، ۳۲).
ساختار سازمانی همچنین دارای تاثیر مثبتی بر عملکرد سازمانی است. و ساختار سازمانی سیاست ها و خط و مشی ها و چارچوب های است که یک سازمان در ارتباطات و عملکرد و وظایف خود از آن پیروی می کند. با این تعاریف واضح است که ساختار یک سازمان تاثیر مثبت و غیر مستقیم معناداری بر عملکرد نوآوری و پیشرفت یا عدم پیشرفت آن دارد(Vang Helgesen, 2009, 10). مدیریت عملکرد نوآوری در استراتژی کسب و کار منجر به افزایش نتایج کسب و کار شرکت می شود. در وضعیت اقتصادی، نوآوری و عملکرد نوآوری یک اولویت استراتژیک بالا برای شرکت ها محسوب می شود و بسیاری آن را به عنوان عوامل رشد قوی اقتصادی مورد توجه قرار داده اند. و از این جهت بررسی عملکرد نوآوری برای شرکت ها مهم است. افزون بر این شرکت ها باید بدنبال پایداری در عملکرد نوآوری باشند(Noori, 2014, 2). نوآوری و انجام کارها و اقدامات جدید براساس ایده های نو از اموری است که شاید هیچ کس در اصل آن تردیدی نداشته باشد. در زیر تعاریفی از نوآوری بیان شده است(اسکندری و همکاران، ۱۳۹۰، ۱۰):
نوآوری به عنوان یک عامل تعیین کننده برای رقابتی بودن ملتها؛
یکی از عوامل اصلی زیربنایی رقابت پذیری بین المللی کشورها و بهره وری آنها؛
محور رشد خروجی و بهره وری؛
محرک کلیدی رشد بهره وری نیروی کار و منبع اصلی شکوفایی اجتماعی؛
به عنوان یک عامل کلیدی پویایی های صنعت، هم از لحاظ ترکیب و هم سازماندهی؛
یک جزء حیاتی برای تقویت بهره وری و عاملی تعیین کننده برای موفقیت اقتصادی.
نگاه به نوآوری فقط به عنوان محصول یا فرایند، بدون تشخیص رابطه درونی بین آنها از مثال های «تفکر جزئی نگر» است. نوآوری های محصول عمدتاً با نقش آفرینی واحدهای تحقیق و توسعه و جلوتر از سایر بخش های سازمان شکل گرفته و بسیار پیش آمده است، به طوریکه بدنه اصلی سازمان از این نرخ بالا عقب می ماند و در بسیاری از موارد فرایند و ظرفیت تولید اجازه دنباله روی از نرخ بالای نوآوری محصول را نمی دهد(اسکندری و همکاران، ۱۳۹۰، ۱۰).
هر اندازه یک سازمان بزرگتر باشد، کارایی و اثر بخشی آن هم بیشتر است ولی با توجه به سن شرکت، شرکت های جوانتر نوآورتر هستند. اما پژوهشگران گزارش کردند که شرکت های تولیدی کوچک و متوسطی که به ثبت رسیده اند تمایل بیشتری به افزایش آگاهی درباره نوآوری دارند. شرکت های تولیدی کوچک و متوسطی که دارای سرمایه گذاری های خارجی بوده اند، عملکرد بهتری در رابطه با فروش دارند. رقابت، در یک محیط بین المللی باعث می شود که شرکت برای داشتن خلاقیت و نوآوری بیشتری به چالش بیفتد، زیرا امروزه نوآوری کلید اصلی برای ماندن در صحنه رقابت است. جهانی شدن برای بعضی از شرکت های تولیدی کوچک و متوسط که فاقد نیروی انسانی کافی، منابع مالی، مهارت در زبان و چشم انداز بین المللی هستند، یک امر هولناک و دلهره آور است. هم ویژگی های مبتنی بر استراتژی و هم عوامل مرتبط با رقابت، تأثیر مستقیم بر نوآوری سازمانی دارند(غفاری آشتیانی و پیرمحمدی، ۱۳۸۷، ۳۲).
تعریف بسیاری برای عملکرد نوآوری وجود دارد. و می ت
وان آن را از راه های بسیاری مورد ارزیابی قرار داد. نوآوری و عملکرد نوآوری از عواملی مانند، استراتژی، ساختار و فرهنگ یک سازمان تاثیر می پذیرد. همیلتون[۱۰] بیان کرد که همه ی سازمان دارای یک منحنی عملکرد نوآوری ذاتی هستند که به راحتی می تواند مورد مقایسه در زمینه های ارزش خالص هر پروژه و سرمایه گذری های مرتبط با آن اندازه گیری شود. از اینرو این منحنی پیش بینی کننده ی درآمد آینده، سود و رشد نوآوری، و یا به عبارتی دیگر عملکرد نوآوری سازمانی است. و استراتژی های نوآوری نیز عوامل قابل مشاهده ایی هستند که تحت تاثیر عملکرد نوآوری قرار دارند. و این استراتژی در عملکرد نوآوری در یک سازمان به عنوان نوآوری متناسب با تولید و محصول و عوامل مرتبط به بازار می شود(Vang Helgesen, 2009, 5-7).
آلجری و همکارانش[۱۱]عملکرد نوآوری محصول را به عنوان یک ساختاری با ابعاد متمایز و متفاوت مجسم کرده اند که عبارتند از(Tohidi & Jabbari, 2012, 521):
اثربخشی و کارایی نوآوری: این بخش میزان نوآوری را منعکس می کند و همچنین نشان دهنده ی تلاش جهت دستیابی به موفقیت می باشد.؛
عملکرد نوآوری: عملکرد نوآوری محصول عامل مهمی است که جهت اندازه گیری عملکرد محصولات مورد استفاده قرار می گیرد. عملکرد محصول باید از طریق زمان و هزینه تمایزگذاری شده پذیرفته شود.
در جهان پویای کسب و کار امروز شرکت ها به شدت به دنبال کسب مزیت رقابتی هستند، تا بتوانند بدین وسیله بر رقبای خود پیشی بگیرند .بدون تردید، توسعه محصول جدید مقدمه ای برای ورود به این مرحله است. با توجه به کوتاه شدن چرخه عمر محصول، فشار زیادی به منظور کاهش هزینه و زمان توسعه محصول وجود دارد. سریع تر شدن زمان ارائه به بازار برای محصولات جدید می تواند به حجم بالاتری از فروش منجر شود. بنابراین، این امر بسیار مهم است که فرآیندهای توسعه محصول ساده گردند تا پروژه های توسعه سرعت یابد(رمضانیان و همکاران، ۱۳۹۱، ۱۸۶). سرعت در بازار در واقع زمان سپری شده بین ایده ی معرفی محصول جدید و راه اندازی در بازار است، که بر عملکرد نوآوری محصول تاثیر می گذارد. ساختارهای تولید به این صورت است که زمان توسعه را کاهش می دهند و به شرکت ها کمک می کنند تا از نظر عملکرد نوآوری، محصولات یا تولیدات شان ارتقا یابد(Bouncken et al, 2015, 2).
ساختار فرایندهای ضعیف به تکرارهای بیهوده منجر می گردد که ممکن است سبب تاخیر در ارائه محصول به بازار و از دست دادن فرصت های فروش گردد. اگرچه محصولات جدید فرصت های جدیدی برای شرکت ها ایجاد می کنند، ولی نباید ریسک قابل توجه ای که این محصولات دارند نادیده گرفته شود .اگرچه محصولات جدید و نوآورانه عامل تعیین کننده ای در کسب مزیت رقابتی برای شرکت ها محسوب می شود، اما وضعیت های جدید و پیچیده ای برای تیم توسعه محصول به وجود می آورد که با خود ابهامات زیادی به همراه دارند(رمضانیان و همکاران، ۱۳۹۱، ۱۸۶). مارینوآ[۱۲] عملکرد شرکت ها را بر اساس دانش بازار و این انتشار دانش تاثیر توانایی بهره برداری فرصت های بازار بطور ویژه نشان می دهد، که منجر به عملکرد نوآوری می شود. از طرف دیگر قابلیت های بازار نشان دهنده ی توانایی جذب ارزش ها و نوآوری، و بطور تاثیر گذارتر موجب نوآوری بیشتر شرکت می شود و مزیت رقابتی می شود(Ren et al, 2014, 3).
توسعه ی محصول جدید موجب پیشرفت های فناوری، محصولات، فرایندها و خدمات می شود که این به نوبه خود مشارکت قطعی مشتریان و اجزای دیگر سازمان های تجاری را در بر دارد. نوآوری یک محصول راه حلی جدید و خلاقانه برای شرایط و تمایلات فعلی می باشد و نیازهای پنهان و آشکار و خواسته های مشتریان و سهامداران را برآورده می کند. نوآوری برای حفظ پیشرفت اکثریت سازمان ها ضروری است. اگر نیروی حیاتی یک سازمان تجاری، جریان نقدی باشد، نوآوری راهکاری برای تجدید قوای سازمان می باشد تا با موفقیت بیشتری در بازار تقاضا رقابت کنند. توسعه محصولات جدید روی بهبود موقعیت راهبردی و توانایی ارائه محصول سازمان از طریق هدایت وخلاقیت تمرکز دارد(قاسمی نژاد و شاه میری، ۱۳۹۲، ۲).
محصولاتی که برای عموم تازگی دارند و بر اساس فناوری های نوآورانه باشند، مشخصه ها و مزایایی را ارائه می دهند که در بازارهای کنونی و از طریق محصولات جاری موجود نیستند. محصولات جدید تغییرات جهشی را به فناوری ها و به روش تحویل محصولات به بازارها اعمال می نمایند. آنها فناوری نوآورانه را برای پاسخگویی به نیازهای مشتریان با تغییرات جهشی مربوط به بازار، به کار می گیرند. توسعه یک محصول نوآورانه نیازمند توجه به جنبه ها و عناصر اصلی و کلیدی فرایند تولید است. هدف اساسی توسعه محصول جدید ایجاد ارزش برای سازمان، مشتریان، صاحبان سهام و تمام بخش های درگیر می باشد. مشتریان موجود و بالقوه به دنبال نتایج مثبت و با ارزش می باشند. دستیابی به نیازهای مشتری و ارائه مزایای استثنایی، اساس ایجاد ارزش و توسعه محصول جدید می باشد. در زمینه ایجاد ارزش، فرایند توسعه محصول جدید باید جنبه های مثبت را ارتقا داده و از جنبه های منفی بکاهد و همچنین مزایا را افزایش داده و متقابلاً معایب، سختی کارکردن و هزینه های مرتبط با هر محصول را کاهش دهد(قاسمی نژاد و شاه میری، ۱۳۹۲، ۵). تنوع و پذیرش در شرکت به افزایش عملکرد نوآوری و رشد و ترقی شرکت کمک می کند. افزون بر این شرکت ه
ا می توانند مزایای را در جهت بهبود عملکرد و نوآوری بدست آورند. که مزیت اول شامل، متمایز سازی شایستگی و صلاحیت شرکت، در بخش تولید و تنوع محصول شده و مزیت دیگر آن به اشتراک گذاری منابع و توانایی تحقیق و توسعه است(Chen, 2012, 119).
توسعه ی محصول جدید فرآیندی است که در آن محصول یا خدمتی جدید به بازار عرضه می شود. موفقیت این فرایند را می توان با تعریف شاخص هایی که نشان دهنده ی میزان این موفقیت یا عدم موفقیت است، اندازه گیری کرد(مانیان و همکاران، ۱۳۹۰،۱۳۶). کاربرد و موفقیت پروژه یا محصول جدید ممکن است به عنوان ابعاد عملکرد نوآوری در نظرگرفته شوند. در واقع می توان گفت عملکرد نوآوری به معنای پاداش بازار برای کمک به محصولات نو و جدید جهت فروش و سودهایی می باشد که سازمان به آن دست می یابد(Wu, 2013, 1995). پژوهش های قبلی نشان می دهند که اندازه گیری های عملکرد نوآوری شامل معرفی محصولات جدید، خطوط تولید جدید، و اصلاحات و تعدیل ها می باشند و مشتقات آنها می توانند به عنوان بهترین فعالیت های یک شرکت محسوب شوند. از طرفی، استراتژی نوآوری تحقیق و توسعه به طور مثبتی بر عملکرد نوآوری یک شرکت تاثیر می گذارند(Wu, 2013, 1995).
۲-۱-۱- تاریخچه عملکرد نوآوری
شومپتر، نوآوری را معرفی یک ترکیب جدید از عوامل تولید و حالت های مختلف یک نظام یا به عبارتی یافتن یک تابع تولید جدید می داند. عوامل این نظام، شناخت یک محصول جدید، یافتن یک فرایند تولیدی جدید، دستیابی به بازار جدید، بکارگیری منابع جدید و نهایتا طراحی یک سازمان جدید است. نوآوری تکنولوژیکی بین سال های مطرح شده است و دانشمندان و متفکرین ۱۹۶۰-۱۹۵۰ مختلفی در این زمینه اظهار نظر نموده اند که به دو موضوع تولید و فرایند نوآورانه توجه بیشتری داشته اند. در این مرحله ابداع و اختراع به مرحله تجاری سازی منجر شده و تأثیر بسزایی در رشد اقتصادی کشورها داشته است، پس از این مرحله به نوآوری سیستماتیک و فرآیندگرایی توجه بیشتری شده است. به گونه ای که دیوید و نورث در سال ۱۹۷۱ ادعا می کنند که تغییرات سیستماتیک و رشد اقتصادی امریکا، از این مرحله شروع می شود. نگرش نوآوری صنعتی توسط فریمن بین سال های ۱۹۸۰-۱۹۷۰ مطرح گردید. مشخصات این نگرش انجام تحقیقات پایه، اختراع، توسعه و نوآوری است. فریمن از جمله ویژگی های نوآوری در این دوره را، فزاینده بودن آن اعلام می دارد که این موضوع به دلیل امکانات تولید بهتر در دوران صنعتی، فرصت های بیشتری برای خلق ایده های جدید و نیازهای فزاینده جوامع بشری ایجاد می نماید. در سال های ۱۹۹۷-۱۹۸۷ بر نظام های نوآوری تاکید بیشتری شده است. نوآوری علمی در سال ۱۹۹۳ مطرح شد و این نوآوری عبارت است از ایجاد، ارزیابی، مبادله و کاربرد ایده های جدید به منظور برتری یافتن بنگاه های اقتصادی در بازار کالا و خدمات، که منجر به شکوفایی اقتصاد ملی و توسعه اجتماعی می شود(آقا داود و همکاران، ۱۳۸۹، ۱۳۵-۱۳۷).
۲-۱-۲- اهمیت عملکرد نوآوری
نوآوری در صنایع به واسطه مقابله با رقابت روزافزون، رفتار متغیر مصرف کننده و رشد سریع تکنولوژی اهمیت دارد. عملکرد اقتصادی سازمان ها و صنایع به طورکلی وابسته به ظرفیت آنها برای نوآوری است. نوآوری مفهومی چندوجهی است که عاملی در جستجوی روش های جدید انجام کارها ذکر شده است(سلطانی و همکاران، ۱۳۹۱، ۲). نوآوری به عنوان یک ایده یا رفتار مربوط به یک محصول، خدمت، دستگاه، سیاست و برنامه ها که جدید و مورد پذیرش سازمان قرار گرفته است، قلمداد می شود. نوآوری را باید فرآیندی شامل طرح ایده نو، کسب دانش لازم از طرق مختلف، تبدیل ایده و دانش یا تکنولوژی به محصول یا خدمت جدید و ارائه آن به بازار(مشتری) و پذیرش آن از سوی مشتری دانست(کزازی و شول، ۱۳۹۲، ۴). با در نظر گرفتن فشار رقابتی حاکم بر بازار، اندازه گیری عملکرد نوآوری از اهمیت خاصی برخوردار است(کزازی و شول، ۱۳۹۲، ۴). نوآوری سازمانی به عنوان منبع مهم مزیت رقابتی پایدار می باشد. فرایند نوآوری شامل کسب، انتشار، استفاده از دانش جدید و موجود می باشد. نوآورپذیری یک سازمان دقیقا با توانایی آن سازمان در استفاده و به کار بردن منابع دانش خود مرتبط است(برومند و رنجبری، ۱۳۸۸، ۵۰).
در حالی است که افراد در زندگی روزانه به چنین مهارتهایی یعنی تفکر نقادانه، استدلال و اثبات زیاد نیازمندند. انسانها باید یاد بگیرند که در تصمیم گیریهای اساسی تصمیمهای منطقی و آگاهانه بگیرند و بتوانند دلایل کافی برای انتخابهای خود ارائه کنند. علم ریاضیات یکی از بهترین دانشها برای توسعهی چنین مهارت هاست پس میبایست مهمترین هدف تدریس ریاضیات را، آموزش استدلال منطقی به دانشآموزان بدانیم. تا شهروندانی با توانائی استدلالی مناسب تربیت کنیم. کیفیت زندگی هر فرد به چگونگی اندیشهی او وابسته است. کسانی که نقادانه میاندیشند، به همان نسبت میتوانند سئوالات مناسبتر بپرسند و اطلاعات مربوط به هم را بهتر جمع آوری کنند، این اطلاعات را به طور صحیحتری دستهبندی نمایند، دلایل منطقی آنها را استخراج کنند و به نتایج بهتری دست یابند. علاوه بر این آنها میتوانند با بررسی مداوم و ماهرانهی تفکرات خود، کیفیت تفکرشان را توسعه داده و بنابراین زندگی موفقتری را برای خود طرح ریزی کنند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در بخش ۳- ۵ دانشآموزان بیشتر، در کلاسهای با انگیزه و فعالی ظاهر میشوند که آنها را به فعالیت هوشی وادارند. معلمانی را دوست دارند که بیشتر، آنها را به فکر وا میدارند. درسهایی را ترجیح میدهند که از آنها بخواهند تفسیر کنند، تجزیه و تحلیل کنند، اطلاعات را دستکاری کنند و یا دانش و مهارتی را که آموختهاند در مسائل تازه و موقعیتهای تازه به کار ببرند.
در بخش ۳-۶ الکساندر یاکووله ویچ خین چین: از اهرمهای تربیتی ریاضیات دقت منطقی و استواری نتیجه گیریهایی است که موجب میشود که فرد با تفکری منطقی بار آید. از طرف دیگر آگاهیهای مضمونی- عینی باعث وسعت بخشیدن دیدگاههای فرد میشود و سطح کلی فرهنگ را بالا میبرد. و زمینه را برای تربیت سیاسی و جهت گیریهای انسانی و میهنی او فراهم میکند. ریاضیات، امکانهای ملموس زیادی در تربیت اخلاقی دارد. همچنین باید یاد کنیم از تأثیر تربیتی دادههایی که در متن مسألهها وجود دارد. منطقی کردن اندیشه، مسألهی اصلی و نخست معلم ریاضیات است، به نحوی که آشنایی دانشآموزان با خود محتوای دانش ریاضی، در مقایسه با آن، باید در مرحلهی دوم قرار گیرد. جنبهی کلی و اساسی عملکرد تربیتی آموزش ریاضیات، که تا حد زیادی، موجب پایدار شدن جنبههای دیگر این عملکرد است، همان عادت کردن دانشآموزان و ارزش استدلال است.در ریاضیات، استدلالهایی که خصلتی کامل نداشته باشند و نتوانند کار را، به طور مطلق، به پایان برسانند و کوچکترین امکانی برای اعتراض باقی بگذارند، بی رحمانه اشتباه به حساب میآیند و، به عنوان چیزی بی فایده، کنار گذاشته میشوند، در ریاضیات، نمیتوان و نباید حکمی را تا «نیمه» و یا «به تقریب» ثابت کرد؛ یا استدلال کامل وجود دارد که هیچ گونه بحثی را، دربارهی حکمی ثابت شده باقی نمیگذارد و یا به طور کلی استدلالی وجود ندارد. دانشآموزی که در برابر همهی اعتراضها دفاع میکند و ناچار میشود همهی انتقادهای دیگران را ساکت کند، ناگزیر از طعم ناشی از شادی پیروزی هم لذت میبرد. در ضمن، به روشنی احساس میکند که استدلال کامل و درست، تنها سلاحی است که او را به این پیروزی میرساند. هر بار که این موضوع را احساس کند، به ناچار یاد میگیرد که به این سلاح احترام بگذارد و سعی کند آن را، همیشه همراه خود داشته باشد و به طور طبیعی نه تنها در ریاضیات، بلکه در هر بحث و مناظرهای بیشتر و پیگیرانه تر، به سمت استدلال کامل و درست کشیده میشود. وآن وقت،هربار که با مسألهای مواجه میشود، تلاش میکند تا از تمام ذخیرهی استدلالهایی که در چنین موقعیتی به کار میآیند، برای خلع سلاح مخالفان خود استفاده کند. این روند تربیتی، برای منطقی کردن تفکر، اهمیتی تعیین کننده دارد.
- مبارزه علیه تعمیمهای غیرقانونی: طبیعی دان، نتیجهگیری هایش بر اساس استنتاجهای استقرایی است که یکی از اساسیترین محورهای روش شناسی در این نوع دانشها است اما در ریاضیات، وضع به طور اساسی، به گونهی دیگری است. یعنی نتیجهگیری هایش براساس استدلال قیاسی است که خاص ریاضیات است و دربارهی دانشهای طبیعی و زندگی عملی، به هیچ وجه قابل اجرا نیست. ولی عادت به دقت انتقادی، برای هرگونه تعمیمی ضرورت دارد.
- مبارزه علیه شبیه سازیهای بی پایه: نتیجهگیری از راه شباهت، چه در دانشهای تجربی و چه در زندگی عادی، روشی معمولی و قانونی، برای کشف قانون مندیهای تازه است. در ریاضیات، نتیجهگیری از راه شباهت به طور کلی، منع شده است، تربیت ریاضی ذهن و خو گرفتن به این موضوع، که نتیجهگیری براساس شباهت، تنها میتواند در خدمت روشهای آزمایشی باشد و، به خودی خود، هیچ گونه نیروی استدلالی ندارد، به ناچار آدمی را وامی دارد تا در همهی زمینههای دیگر اندیشه هم، با احتیاط بیشتر نسبت به این نوع استنباطها روبرو شود و به خاطر بیاورد که، در هیچ حالتی، نمیشود بدون دقت کافی و بدون پیدا کردن نشانههای اساسی دیگری، تنها بر اساس شباهت داوری کرد.
- مبارزه به خاطر تفکیک کامل: در حالتهای معمولی و وقتی که با قضاوت علمی سروکار نداریم خواست مربوط به تفکیک کامل، در هر گام، نقض میشود. مثلا میگوییم، دانشآموز ایوانف به هیچ وجه قابل اصلاح نیست، زیرا نه محبت در او اثر میکند و نه تهدید. در اینجا، فراموش میکنیم که به جزء محبت یا تهدید، راههای دیگری هم، برای اصلاح دانشآموز وجود دارد، از جمله اینکه میتوانیم، با حوصله و آرامش، برای قانع کردن او تلاش کنیم، ما در واقع، با قضاوت خود، به تفکیک کامل حالتهای ممکن نپرداخته ایم و این اصل منطقی را نقض کرده ایم. برخلاف دو توقعی که در بالا مطرح کردیم(مبارزه با تعمیمهای غیرقانونی و مبارزه با شبیه سازیهای بی پایه) توقع مربوط به تفکیک کامل، یعنی به حساب آوردن همهی حالتهای مختلف و ممکن، تنها به ریاضیات مربوط نیست و دربارهی هر تفکر یا داوری درستی، باید در نظر گرفته شود. ولی بی نقص بودن مسألهی تفکیک به تمام حالتهای ممکن در هیچ جا، به روشنی و قاطعیت ریاضیات نیست و هیچ کس، مثل یک ریاضیدان خوب،اشتباه ناشی از تفکیک کامل را، با این سرعت و بی رحمی، مورد حمله قرار نمیدهد. به همین دلیل است که درسهای ریاضی باید در تربیت دانشآموزان و عادت دادن آنها به رعایت این مهمترین قانون داوری درست، نقش جدی داشته باشد.
- مبارزه به خاطر کمال و استواری طبقهبندی ها: بر همگان روشن است که اگر ذهن نپخته و تربیت نشدهای، تمایل به طبقهبندی داشته باشد، دچار اشتباههای گوناگونی میشود؛ عمومیترین این اشتباه عبارت از خراب کردن کمال و تمامیت طبقهبندی و خراب کردن استواری و یگانگی آن است. خراب کردن تمامیت طبقه بندی، به این معنا است که مفهومهایی وجود داشته باشند که در هیچ یک از طبقهها وارد نشده اندو یا اینکه، همهی طبقهها مورد توجه قرار نگرفته اند. مثال ساده، دانشآموزی در برابر پرسش «چه واحدهای نظامی را میشناسید؟» پاسخ میدهد «زمینی، دریایی و هوایی» و واحدهای سر رشته داری، ارتباطات و بسیاری دیگر را فراموش میکند. استواری طبقه بندی، که طبق قاعدهی معینی انجام گرفته باشد و نشانهی شناسایی آنها مشخص باشد . این توقع، که برای درست و دقیق اندیشیدن، بی اندازه ضروری است نه تنها در داوریها و استدلالهای عادی و زودگذر، بلکه حتی در بسیاری حالتهای جدی هم، اغلب مورد توجه قرار نمیگیرد. نمونه ساده از بی پایگی و نا استواری طبقهبندی ها: ضمن نام بردن از انواع کشتی ها، از کشتیهای پارویی، تفریحی، بادبانی، موتوری و نظامی نام برده میشود؛ روشن است که، این تقسیم بندی براساس نیروی محرکهی کشتی آغاز میشود، ولی عنوان آخری، این اساس را به هم میزند. هر ذهن منطقی و تربیت شده ای، نا استواری مبنای طبقهبندی را، کمبودی جدی برای استدلال و داوری میداند. و دوباره، نقش دانش ریاضی ظاهر میشود.در درسهای ریاضیات است که دانشآموز راه طبقهبندی درست، کامل و استوار را میبیند و میتوان خود را با آن تطبیق دهد.اسلوب تفکر-ریاضیات، به هر امتیازی که بخاطر صحت منطقی نتیجه گیریهای خود دارد، در اسلوب و شیوهی تفکر هم، با دانشهای دیگر متفاوت است. اسلوب تفکر را، تا حد زیادی، میتوان از روی روشنی و صراحت بستگیهای نظری، سادگی و روشنی ساختمانهای علمی، عینی بودن مفهومها و غیر آن باز شناخت، و همهی اینها هم، به نوبهی خود، با ثمر بخش بودن شاخههای دانش و آموزش علمی و، همراه با آن، با آهنگ پیشرفت دانش، بستگی کامل دارند. بعضی از جنبههای اسلوب تفکر ریاضی، اهمیت عمومی و گستردهای دارند. فراگیری بعضی جنبههای تفکر ریاضی میتواند در بهتر کردن شیوهی اندیشهای در سایر شاخههای دانش و با فعالیتهای عملی مفید باشد، و وسیلهی نیرومند و ثمربخشی برای اندیشهی انسانی به حساب میآید. تلاش برای رسیدن به حد اعلای طرح منطقی استدلال و داوری، از ویژگیهای ریاضیدانان است. جنبهی اختصاصی اسلوب تفکر ریاضی، که تا این درجهی کمال در هیچ دانش دیگری وجود ندارد، ارزش و ارج بسیاری را در خود نهفته است. بدیهی است که این اسلوب، حداکثر امکان را برای حرکت درست اندیشه فراهم میآورد و آن را مصون از اشتباه میسازد. آن چه از طریق درسهای ریاضی در این باره به دست میآید، میتواند اهمیت فوقالعادهای برای بالا بردن فرهنگ عمومی تفکر دانشآموزان داشته باشد. جنبهای دیگر که به اسلوب ریاضی تفکر مربوط میشود و میتوانیم، در این جا، از آن یاد کنیم، خصلت اختصارگویی است، تعیین و تمایل آگاهانه در جهت پیدا کردن کوتاهترین مسیر منطقی به سوی هدف و کنار گذاشتن همهی آن چه که برای استدلال کامل و بی نقص ما، ضرورت ندارد. برای ریاضیات، اختصار گویی اندیشه، قانونی است انکار ناپذیر که در طول سدههای بسیار، به رسمیت شناخته شده است. درسهای ریاضی، بهتر از هر درس دیگری، میتواند عادت به اختصار گویی و حرکت مستقیم به طرف مقصد و گم نشدن در اندیشههای اضافی و غیر لازم را در دانشآموزان به وجود آورد. سپس، باید از تقسیم بندی روشن استدلال و داوری نام برد، که یکی دیگر از خصلتهای اسلوب تفکر ریاضی است. هر نماد یا علامت ریاضی، معنای معینی دارد؛ تبدیل یک نماد به نماد دیگر و یا جابجا کردن آن، موجب تحریف میشود و، گاهی، مفهوم موضوع مورد بررسی را، به کلی، از بین میبرد. دقت در نمادهای ریاضی، جزو عادتهای دانشآموز میشود. این عادت به تدریج فضای فکری اورا اشغال میکند و، سرانجام، منجر به اسلوبی عام برای تفکر او میشود. مارکس و انگلس با دلیل کافی تأکید میکنند که ریاضیات، نه تنها وسیلهی پر مضمون و روشن کننده برای قانونهای تفکر دیالکتیکی است، بلکه در ضمن، به صورتی دایمی و منظم، به تکامل توانایی و مهارت دیالکتیکی ما، در روند تفکر کمک میکند.
اهمیت ریاضیات از جنبههای اخلاقی و تربیت مهین دوستی: تجربهی سالهای طولانی، به من نشان داده است که، یادگیری دانش ریاضی- کم کم و به تدریج- ناگزیر در جوانان تأثیرهایی میگذارد که رنگ روشن اخلاقی دارند و، در طول زمان، میتوانند به مهمترین سیمای اخلاقی آنان منجر شوند.
- درست کاری و حق گویی: در مشاجرههای عادی، هر طرف دعوا از جایی آغاز میکند که مسألهی مورد نزاع را بهتر به نفع او حل کند. تنها دانش ریاضی است که از همهی این جنبههای نامعقول، مبرا است. دانش ریاضی، هرگز «فرضیه ای» پیشنهاد نمیکند که، برای اثبات درستی یا نادرستی آن، نیاز به بحث و مشاجره باشد تا زمانی که طرحی اثبات نشده باشد، به طور کامل، بیرون از گنجینهی دانش قرار دارد و هیچ کس به ذهنش خطور نمیکند، به دفاع از آن برخیزد؛ و اگر ثابت شده باشد، هیچ کس دربارهی درستی آن تردید نمیکند و، در نتیجه، به ناچار مورد قبول همگان قرار میگیرد. ریاضیات، هیچ گونه موقعیت بینابینی را به رسمیت نمیشناسد.
- پایداری و مردانگی: هر کار جدی در زمینهی کسب و تحکیم دانش، در هر رشته علمی که باشد، مستلزم تلاش ذهنی سخت و منظم، پایداری در برطرف کردن دشواریها و برخورد مردانه با ناکامیهاست. در ریاضیات، هدفی که براساس نتیجهگیری از یک دستور ریاضی تعیین شده است، روشن و مشخص است. ولی در تألیفات تاریخی یا ادبی، نمیتوان لحظهای را نشان داد که دستور کار، به صورتی قطعی و کامل، به پایان رسیده باشد از طرف دیگر، دانشآموز آن صلاحیت و اختیار را در خود احساس نمیکند که بتواند، نتیجهی کار خود را ارزیابی کند. جنبهای دیگر که اختصاص به درسهای ریاضی دارد خصلت آفرینندگی و پژوهش گرانهی تکلیفهای ریاضی است که، بیش از سایر دانشها موجب رشد و تحکیم نیروی فکر و معنوی دانشآموزان میشود.
- تربیت میهن دوستی: مسألهی استفاده از درسهای ریاضی، برای تربیت و تحکیم حس سرافرازی و افتخار نسبت به زادگاه خود و عشق به آن، دشواریهای به همراه دارد که، بیش از همه، به خصلت انتزاعی بودن دانش ریاضی مربوط میشود.
در بخش ۳-۷ افلاطون: پرورش عمومی و کلی روح مقدم بر هر گونه تخصص فنی و حرفهای باید مبتنی بر مطالعهی ریاضیات باشد. ریاضیات به مثابهی ابزاری همگانی و عمومی است که انطباق دقیق فکر با اشیاء را در هر موردی تضمین میکند. فایدهی علوم ریاضی هدف عالیتری دارد و آن این است که موجب میشود روح از وجود خود، از کمال مطلوب خود و از برترین ارزشها آگاه شود.هدف اساسی ریاضیات مادی نبوده بلکه تربیتی خواهد بود. استفاده ازروشهای آموزش سقراطی در قلمرو علوم ریاضی بدانها ارزش تربیتی محض می بخشد. بهرهای که انسان از فرا گرفتن این علوم میبرد به معلومات ناشی از این تعلیمات یا به موارد استعمال این علوم در زندگی کمتر بستگی دارد تا به سهمی که در تسهیل سیر عقل دارد. وسیلهای ایدهآل برای گذر از ظلمت به نور، ریاضیات است. تفکر ریاضی ذهن را برای توجه به صورتهای عالیتر تفکر آماده میکند. از این رو راه رستگاری، راه درک حقیقت، زیبایی و نیکی از ریاضیات میگذرد ریاضیات دریچهی ورود به ذهن خداست.
در بخش ۳-۸ روبن هرش: انسان گرایی ریاضیات را یک پدیدهی اجتماعی- تاریخی- فرهنگی میداند که بر اساس احتیاجات علوم و زندگی شکل میگیرد، اشیاء ریاضی را شبیه پول، کارت دعوت و … موجودی در شعور جمعی و احکام ریاضی را شبیه قانون، مذهب و … مؤلفهای از آگاهی اجتماعی ما تلقی می کند و معتقد است که بدون انسانها، ریاضیاتی وجود ندارد.
در بخش ۳-۹ ابوزید عبدالرحمن ابن محمد ابن خلدون حضرمی: به نظر وی ابتدا باید خواندن و نوشتن و حساب کردن را یاد داد و پس از آن به آموزش قرآن و معنای آن پرداخت. هندسه به خرد، فروغ و به اندیشه راستی میدهد. زیرا همهی براهینش به روشی روشن و سبکی آشکار است. از همین جهت، غلط در قیاس هایش راه ندارد.لذا به ممارست آن فکر از خطا دور میگردد. بر اثر این روش روشن، هوش و بینش به هندسه دان دست میدهد.
در بخش ۳-۱۰ آیت اله حسن حسن زاده آملی: علم به قوانین حسابی و قواعد مسائل عددی در تقویت نفس انسانی از اعظم وسائل است. به خصوص علم هندسه که در تعدیل و تقویم ذهن و فکر و قلم و بیان تأثیری به سزا دارد. حکما و فلاسفهی بزرگ گفته اند: برای رسیدن به معرفت حقایق اشیاء، فکر را باید به علوم ریاضی ورزش داد. علوم ریاضی برای حکیم به مثابت مسطره برای خطاط است. همچنان که مسطره، مشاق را از کجی و بی نظمی در کتابت حروف و انحراف سطور حافظ است، علوم ریاضی نیز فکر را از خطا و اوجاج و انحراف باز میدارند و به آن استقامت و اعتدال میدهند. لذا انسانهای ورزیده در علوم ریاضی صاحب رأیی صائب، و نظری ثاقب، و کم گوی و گزیده گوی، و دیر گوی و نکو گوی میشود. عبارات و الفاظ آنان نوعاً حساب شده است. قلم آنان بسیار رصین و متین است. اکثر علما و فلاسفه در ریاضیات تبحر داشتند و حتی بسیاری در ریاضیات صاحب کتاب و رساله بودهاند و این نشان از اهتمام ایشان به فراگیری علوم ریاضی دارد و هم اهمیت این علم. از آن جا که برای بالا بردن دقت در علوم برهانی لازم است تا علاوه بر فرا گرفتن روشهای صحیح استدلال، نسبت به تمرین آنها برای ملکه شدنشان اقدام شود، در اغلب کتابهای منطقی و برهانی چنین سفارشاتی مبنی بر ریاضت و تمرین در علوم برهانی به چشم میخورد.
در بخش ۳-۱۲ استاد داوود صمدی آملی: راه تطهیر قوهی خیال کسانی که ذهنهای متفرق دارند ابتدا خواندن ریاضیات است و بعد مباحث منطقی، فلسفی و عرفانی است.
در بخش ۳-۱۳ گادفری هرولد هاردی : هر ریاضیدان واقعاً مستعدی که میشناختم به ریاضیات وفادار مانده است، و این نه به خاطر فقدان بلند پروازی، بلکه، برعکس به خاطر وفور آن بوده است. همهی آنها تشخیض میدادهاند که اگر برای آنها راهی در زندگی وجود داشته باشده که به موقعیت ممتازی بیانجامد، این راه ریاضیات است. ریاضیدان، مانند نقاش یا شاعر، نقش پرداز است. ولی نقشهای او ماندگار ترند چون از ایده ساخته میشوند و این ایدهها تنها ابزار کاری ریاضیدان است، بنابراین نقشهای او احتمالاً بیشتر از نقشهای نقاش یا شاعر میپایند زیرا ایده دیرتر از کلمه کهنه میشود.
در بخش ۳-۱۴ رنه دکارت: به این نتیجه رسیده بود که ریاضیات “در قیاس با هر ابزاری که به انسان برای کسب معرفت به ارث رسیده، قویترین ابزار است.”
در بخش ۳-۱۵ جان دیویی: در مدرسهی آزمایشگاهی وی، سه گروه درس تنظیم شد که یکی از آنها علوم و ریاضیات بود. رشد دانش علمی و مهارت ریاضی به طور مستمر در همهی سنین تحقق داده میشد تا جزء مفاهیم علمی اولیه تضمین گردد و عادت استفاده از طرق علمی در کودک پدید آید.
در بخش ۳-۱۶ و. ف. کانل: ویژگی و فایدهی ریاضیات این بود که اولاً ذهن را تمرین میداد و ثانیاً پایهای برای آموزش علوم ناب فراهم میآورد. موفقیت در درس ریاضیات با بسیاری متغیرهای شخصی، اجتماعی، اداری و تربیتی که در موردشان از دانشآموزان و آموزگاران در غالب طرحی که هیئت “آی. ای. ای” کسب اطلاع شده بود، ارتباط داده شد.
در بخش ۳-۱۷ اریک تمپل بل: در حالت کلی ریاضیات راههای متعددی برای باز شدن فکر در اختیار ما قرار میدهد. ریاضیات این کمک را به ما میکند تا مشکلات و موضوعات زندگی را بهتر و راحتتر تجزیه و تحلیل کنیم.
در بخش ۳-۱۸ ادوارد لی ثور اندایک: “حساب اگر درست تدریس شود، انضباط فکری اصیل بی نهایت ارزشمندی ایجاد میکند؛ در شاگرد عادتی پدید میآورد مانند تمرکز فکری، توالی استدلالی، دقت مطلق و رضایت از حقیقت منتجه، که به نظر نمیرسد به طور مشابه از مطالعهی هر درس دیگری مناسب مرحلهی ابتدایی آموزش حاصل شود".
در بخش ۳-۱۹ وینچ: اگر دستیابی به اصول، مثلاً در زمینهی چگونگی استدلال در ریاضیات، آگاهانه باشد، انتقال قابل ملاحظهای به وضعیتهای وسیعتر صورت میگیرد.
علاوه بر اینها در بین مریدان شیخ از شیعیان خراسان و ماوراءالنهر نیز بودهاند و تشیع خود را به هیچ رو در تعارض با تصوف شیخ نمیدیدهاند.[۱۸]
قاضی نورالله شوشتری معتقد است، شیخ نجم الدین بر اساس این که «پیران او منحصر در دوازده امام بودند، لاجرم در جانب مریدان نیز رعایت عدد پیران نموده و چنانچه در تاریخ گزیده مسطور است، در مدت عمر دوازده مرید بیش قبول نکرد.[۱۹]
شیخ آقابزرگ تهرانی (ره) در طبقات اعلام الشیعه نام نجمالدین کبری را جزو رجال شیعه یاد کرده است. یکی از مهمترین دلایل قرابت و نزدیکی طریقت نجم الدین با عرفان شیعی،مسئله ولایت میباشد، بی جهت نیست که طریقه کبرویه سریعتر از دیگر طرق جنبه های شیعی خود را آشکار نمود و در مناطق شیعه مذهب با اقبال و رغبت فوقالعاده مواجه گردید.
از دیگر ویژگیهای نجم الدین کبری و برخی عارفان مکتب او، ارتباط و نزدیکی آموزهها و تعالیم آنان با آموزهها و تعالیم مکتب تشیع است، به ویژه آنکه سلسلهی عرفانی ذهبیه که در قرن هشتم و نهم هجری از این مکتب منشعب شد، کاملاً رنگ و بوی تشیع دارد.
۳ـ۳ـ بهاءالدین ولد بلخی
محمد بن حسین خطیبی معروف به بهاءالدین ولد بلخی و ملقب به سلطانالعلماء،پدر مولانا است وی از بزرگان صوفیه بود، سلسله او در تصوف، به امام احمد غزالی میپیوست، ولادت وی در تاریخ ۵۴۳ ق و در تاریخ ۶۲۸ وفات یافت، اعتقاد فراوان مردم بلخ باعث حسد و بغض سلطان محمد خوارزمشاه به وی شد.
سبب عمده وحشت خوارزمشاه از او، این بودکه بهاءالدین ولد همواره برمنبربه حکیمان وفیلسوفان دشنام میداد و آنان را بدعتگذار میخواند. گفتههای او بر سر منبر بر امام فخرالدین رازی که سرآمد حکیمان آن روزگار و استاد خوارزم شاه نیز بود گران آمد و پادشاه را به دشمنی با وی برانگیخت. بهاءالدین ولد وقتی احساس خطر کرد، ترک وطن کرد و سوگند خورد که تا آن پادشاه بر تخت سلطنت نشسته است بدان شهر باز نگردد. فرزند وی جلال الدین در آن زمان تنها پنج ساله بود.
کدورت فخر رازی با بهاءالدین ولد از سال ۶۰۵ هجری آغاز شد؛ و مدت یک سال این رنجیدگی ادامه یافت و چون امام فخر رازی در سال ۶۰۶ هجری از شهر بلخ مهاجرت کرده است، بنابراین نمیتوان خبردخالت فخر رازی را در دشمنی خوارزمشاه با بهاءالدین درست دانست. ظاهراً رنجش بهاءالدین ازخوارزمشاه نمیتواند موجب مهاجرت وی از بلاد خوارزم و شهر بلخ گردد. بلکه دلیل واقعی این مهاجرت اخباروحشتناک، آثارقتلعامها و نهب و غارت و ترکتازی لشکریان مغول و تاتار در بلاد شرق و ماوراءالنهر میباشد، خطراتی که مردم دوراندیشی چون بهاءالدین را به ترک شهر و دیار خود واداشته است.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
اشعار سلطان ولد پسر جلالالدین در مثنوی ولد نامه این نظریه را تأیید میکند. چنانکه گفته است:
کرد از بلخ عزم سوی حجاز بود در رفتن و رسید و خبر کرد تاتار قصد آن اقلام بلخ را به ستد و به رازی راز شهرهای بزرگ کرد خراب |
زان که شد کارگر در او آن راز که از آن راز شد پدید اثر منهدم گشت لشکر اسلام کشت از آن قوم بیحد و بسیار هست حق را هزار گونه عقاب[۲۰] |
این تنها دلیل متقنی است که مهاجرت بهاءالدین از بلخ قبل از ۶۱۷ هجری که لشکریان مغول و چنگیز به بلخ هجوم بردند را تایید میکند.بنابراین سال عزیمت او از شهر حوالی سال ۶۱۷ بوده است.
۳ـ۳ـ ۱ ـ بهاء ولد و تقریب
بهاء ولد اختلاف میان ادیان و مذاهب را سودمند و ترجیح یکی بر دیگری و تعصب بر آن را لازمهی زندگی و ناشی از جوهر آدمیت میداند. با وجود این، پراکندگی ادیان و مذاهب وی را به این نتیجه میرساند که تنها باید یک راه اختیار کرد و راهی بهتر از راه محمد (صلّی اللّه علیه و آله)نیست.[۲۱]بهاء ولد خود را صاحب وحی به معنای عام و نبی بدون شریعت میدانست.
۳ـ۴ـ عطار نیشابوری
فَریدالدّین ابو حامد محمّد عطّار نِیشابوری در سال۵۴۰ ه. ق در نیشابور متولد و در سال ۶۱۸ ه. ق. در شادیاخ نیشابور درگذشت.وی یکی از عارفان و شاعران ایرانی بلند نام ادبیات فارسی در پایان سده ششم و آغاز سده هفتم است.نام او «محمّد»، لقبش «فرید الدّین» و کنیهاش «ابو حامد» بود و در شعرهایش بیشتر عطّار و گاهی نیز فرید تخلص کرده است. نام پدر عطّار ابراهیم (با کنیهی ابوبکر) و نام مادرش رابعه بود.
او داروسازی و عرفان را از شیخ مجدالدّین بغدادی فرا گرفته بود وبه کار عطاری و درمان بیماران میپرداخت. مذهب او را اهل سنت معرفی کرده اند، اما در دوران معاصر، برخی با استناد به اشعارش، بر این باورند که وی پس از چندی به تشیع گرویده یا دوستدار اهل بیت بوده است.[۲۲] استناد این افراد به اشعاری است که از نظر اکثر اساتید این حوزه و عطارشناسان معروف، منسوب به ایشان است و توسط افرادی هم تخلص یا به نام ایشان سروده شدهاند و این مهم را میتوان به راحتی از ابیاتی در خسرونامه فهمید هر چند که ایشان در مقدمه منطقالطیر (مقامات طیور) به نکوهش متعصبین پرداختهاند و به این افراد توصیه کردهاند که هم محب اهل بیت باشند و هم دوستدار خلفای راشدین.
عطار یکی از پرکارترین شاعران ایرانی به شمار میرود و بنا به نظر عارفان در زمینه عرفانی از مرتبهای بالا برخوردار بوده است؛ چنانکه مولوی درباره او چنین سروده است:
هفت شهر عشق را عطار گشت | ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم |
پس از تسلط چنگیز خان مغول بر بلاد خراسان، شیخ عطار نیز به دست لشکر مغول اسیر گشت. مغولی میخواست او را بکشد، شخصی گفت: این پیر را مکش که به خونبهای او هزار درم بدهم. عطار گفت: مفروش که بهتر از این مرا خواهند خرید. پس از ساعتی شخص دیگری گفت: این پیر را مکش که بابت خونبهای او یک کیسه کاه به تو خواهم داد. شیخ فرمود: بفروش که بیش از این نمیارزم. مغول از گفته او خشمناک شد و او را هلاک کرد.
آثار مسلم عطار طبق تحقیقات دقیق استاد محمدرضا شفیعی کدکنی بدین شرح است:
اسرارنامه، الهی نامه، منطقالطیر، مصیبت نامه، مختارنامه، تذکرهالاولیا، دیوان اشعار.
عطار، مست رخ داد عشق است، هر چند خود، بسیار به توصیف عشق میپردازد، اما بر این
باور است که درک رخ داد عشق، در گرو تجربهی مستقیم عشق است.
در این که در این فرض ولی صغیر و یا مجنوت اعم از ولی قهری و یا ولی امر با رعایت غبطه و مصلحت مولی علیه اختیار تصمیمگیری در رابطه با حق قصاص را دارند یا خیر بین فقیهان اسلامی به شرح زیر اختلاف نظر وجود دارد:
در میان فقها نظریات متعددی مطرح است که خلاصه به شرح زیر است:[۸۱]
لزوم انتظار تا بلوغ صغیر و تصمیم گیری وی در مورد حق قصاص
جواز صلح در مقابل مال جانی توسط ولی صغیر در صورت اقتضای مصلحت
اختیار ولی در استیفای قصاص یا صلح در مقابل مال بنا به اقتضای مصلحت
اختیار ولی در استیفای قصاص عفو در مقابل مال یا عفو مجانی قاتل بنا به اقتضای مصلحت
لزوم انتظار تا بلوغ صغیر در صورت نزدیک بودن آن و لزوم احتیاط در غیر اینصورت
پس از انقلاب اسلامی و بر اساس تاکید اصل چهارم قانون اساسی[۸۲] یکی از اهداف و وظایف اصلی حکومت اسلامی، سامان بخشیدن مجازات جرایم مختلف بر مبنای شریعت اسلام، تعیین گردد در راستای انجام این وظیفه مهم و اساسی و در سالهای اول بعد از انقلاب قوانین متعددی یکی بعد از دیگری به تصویب رسیدند که مقررات آنها عمدتا ناظر به حقوق جزای اختصاصی بود از جمله این قوانین قانون حدود و قصاص است که در تاریخ ۳/۶/۱۳۶۱ به تصویب رسیده است.
این قانون در واقع با توجه به زمان تصویب پیکره قوانین جزایی ماهوی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی را تشکیل میداد.
ماده ۵۲ قانون حدود قصاص در رابطه با موضوع بحث مقرر میداشت که هر گاه ولی دم صغیر یا مجنون باشد ولی او پدر یا جد پدری یا قیم منصوب از طرف آنها یا حاکم شرع با رعایت غبطه صغیر و مجنون قصاص میکند یا قصاص را به مقدار دیه یا کمتر و یا بیشتر از آن تبدیل می کند و اگر ولی دم غائب باشد و غیبت او طولانی شود حاکم شرع ولی اوست و برابر مصلحت تصمیم میگیرد.
در رابطه با ماده فوق الاشعار ذکر نکاتی به شرح زیر لازم و ضروری به نظر میرسد:
اگرچه از متن ماده فوقالذکر به نحوی که تنظیم شده است ترتیب استنباط نمیگردد ولی بدیهی است که با بودن ولی قهری یا وصی منصوب از طرف او حاکم ولایتی نسبت به ولی دم صغیر یا مجنون در این فرض ندارد.
با توجه به موازین فقهی[۸۳] و قانونی [۸۴]به نظر میرسد که عبارت قیم منصوب از طرف آنها که در متن ماده فوقالذکر استعمال گردیده است مناسب نباشد زیرا قیم از طرف مقامات صلاحیتدار قضایی در صورت نبودن ولی قهری و وصی او و برای اداره اموال صغیر یا مجنون تعیین میگردد بنابراین منظور قانون گذار از کلمه قیم، همان وصی است که منصوب از طرف پدر یا جد پدری است.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
در قسمتی از رای شماره ۷۴-۲۱/۲/۷۱ شعبه ۱۶ دیوان عالی کشور آمده است: «… در مورد رضایت بانو … به قیمومیت…. (صغیر) که آقای دادیار اجرای احکام اعلام نموده به استناد ماده ۵۲ قانون حدود و قصاص باید قرار موقوفی تعقیب صادر شود موجه به نظر نمیرسد زیرا منظور از قیم مقید در ماده ۵۲ قیمی است که از طرف پدر یا جد پدری منصوب شده باشد.[۸۵]
رعایت غبطه صغیریا مجنون از طرف ولی لازم و ضروری است بنابراین اگر ولی در اتخاذ تصمیم نسبت به حق قصاص ولی دم صغیر یا مجنون رعایت غبطه وی را نکند در این صورت اقدام او فاقد ارزش و اعتبار قانونی و شرعی است.
احراز و تشخیص رعایت غبطه ولی دم صغیر یا مجنون از سوی ولی با دادگاه است بنابراین اگر دادگاه احراز کند که اقدام ولی منطبق با غبطه مولی علیه نبوده است در این صورت میتواند نسبت به آن ترتیب اثر ندهد.
ماده ۵۲ قانون حدود و قصاص اختیار ولی را به استیفای قصاص و یا تبدیل آن به دیه کامل یا کمتر یا بیشتر از آن محدود کرده است. بنابراین ولی اعم از ولی قهری یا حاکم حق اعطای عفو به صورت مطلق یا مجانی را ندارد و اعطای چنین عفوی به لحاظ ضرر محضی که برای ولی دم صغیر یا مجنون دارد باطل و فاقد اثر و ارزش قانونی و شرعی است.
در نظریه شماره ۲۹۳۵/۷-۹/۵/۱۳۶۹ اداره حقوقی قوه قضاییه در این خصوص آمده است که: با توجه به ماده ۵۲ قانون حدو قصاص اولیای دم به طور مطلق حق عفو ندارند و بایستی رعایت غبطه صغیر از طریق تبدیل قصاص به مقدار دیه یا کمتر و یا بیشتر از آن اقدام نمایند. بنابراین در صورتی که دادگاه احراز کند اولیای دم با عفو جانی مطلقا گذشت کردهاند و قصاص را به منظور غبطه صغیر به دیه یا کمتر یا بیشتر از آن تبدیل نکردهاند میتواند به آن ترتیب اثر ندهد. ولی در صورتی که در تبدیل قصاص به دیه و به نحو مذکور در ماده ۵۲ قانون حدود و قصاص توافق شده باشد لازم نیست دادگاه وارد ماهیت چگونگی توافق به منظور این که آیا غبطه صغار لحاظ شده یا خیر بشود.[۸۶]
۶- از متن ماده ۵۲ قانون حدود و قصاص به نحوی که تدوین شده است این طور استنباط میگردد که اختیار تبدیل قصاص به دیه یا کمتر و یا بیشتر از آن صرفا در اختیار ولی است در صورتی که در تبدیل قصاص به دیه رضایت جانی نیز شرط است و ولی تنها در صورت قبول جانی میتواند قصاص را به دیه تبدیل کند.
زیرا مجازات قتل عمدی به نحوی تعیین قصاص است نه قصاص و دیه به نحو تخییر، بنابراین ولی در صورتی میتواند قصاص را به دیه یا کمتر و یا بیشتر از آن تبدیل کند که جانی موافقت داشته باشد.
۷- منظور از حاکم شرع در متن ماده ۵۲ قانون حدود و قصاص رئیس دادگاه نیست.[۸۷]بنابراین رئیس محکمه به استناد این ماده نمیتوانست قصاص را به دیه یا کمتر یا بیشتر از آن تبدیل کند.
در قسمتی از رای شماره ۷۴-۲۱/۲/۷۱ صادره از شعبه ۱۶ دیوان عالی کشور آمده است : تصمیم رئیس دادگاه نیز در مورد تعیین دیه به عنوان رعایت غبطه صغیر صحیح نیست زیرا برا ساس تصمیم متخذه از طرف شورای عالی قضایی اختیارات حاکم شرع در خصوص مورد به جناب آقای دادستان کل کشور تفویض و به کلیه مراجع قضایی بخشنامه و جلب نظر معظم له ضرورت دارد.[۸۸]
۸- همانطور که متن ماده ۵۲ قانون حدود و قصاص حکایت دارد حاکم شرع در کنار پدر و جد پدری منصوب از طرف آنها قرار گرفته و در صورت فقدان آنها میتواند حق قصاص مربوط به ولی دم صغیر یا مجنون را استیفا و یا آن را به کیفیتی که در آن ماده مرقوم آمده است تبدیل به دیه کند. بنابراین نظر آندسته از صاحب نظران که برای حاکم شرع در این ماده جنبه استقلالی قائل نشده و صرفا پدر و جد پدری و یا قیمت منصوب از طرف ولی یا حاکم شرع را دارای اختیارات مقرره در ماده فوق الذکر دانستهاند صحیح و منطقی تلقی نمیگردد.
۹- با توجه به قسمت اخیر ماده ۵۲ قانون حدود و قصاص تنها در صورتی که غیبت ولی دم طولانی باشد حاکم ولی اوست و برابر مصلحت ولی دم غائب اقدام میکند مضافا این که تصمیمگیری حاکم و اختیار او در این زمینه با توجه به متن ماده مرقوم و موازین فقهی، محدود به استیفای قصاص یا تبدیل آن به دیه یا کمتر و یا بیشتر از آن است. بنابراین با توجه به ملاک مقرر در ماده و موازین فقهی حاکم در این فرض، اختیار عفو مطلق و مجانی را ندارد.
با تصویب قانون مجازات اسلامی صاحب نظران در رابطه با بقا یا عدم بقا ماده ۵۲ قانون حدود و قصاص اختلاف نظر دارند.
عدهای معتقدند که قانون گذار ماده ۲۶۶ قانون مجازات اسلامی را جانشین ماده ۵۲ قانون حدود و قصاص کرده است.[۸۹]
در ماده ۲۶۲ قانون مجازات اسلامی آمده است اگر مجنی علیه ولی نداشته باشد و یا شناخته نشود و یا به او دسترسی نباشد ولی دم ولی امر مسلمین است و رئیس قوه قضائیه با استیذان از ولی امر و تفویض اختیار به دادستانهای مربوطه نسبت به تعقیب جرم و تقاضای قصاص یا دیه حسب مورد اقدام می کند.
با توجه به مصادیق و موضوعات مطروحه در متن ماده ۲۶۶ قانون مجازات اسلامی به شرح فوق نمیتوان گفت که ماده ۲۶۶ قانون مجازات اسلامی عینا یا با اندکی تغییرجانشین ماده ۵۲ قانون حدود و قصاص گردیده است زیرا حکم مقرر در ماده ۲۶۶ قانون مجازات اسلامی صرفا ناظر به قسمت اخیر ماده ۵۲ قانون حدود و قصاص و در رابطه با ولی دم غائبی است که غیبت او طولانی و دسترسی به وی امکانپذیر نیست و در رابطه با سایر موضوعات مطروحه در ماده ۵۲ قانون حدود و قصاص یعنی در فرضی که ولی دم مقتول صغیر یا مجنون است ماده ۲۶۶ قانون مجازات اسلامی ساکت است.و بر این اساس قانون جدید مجازاتاسلامی حکم این مسأله را بیان داشته و در ماده ۳۵۴ مقرر داشته: «اگر مجنی علیه یا همه اولیای دم یا برخی از آنان ، صغیر یا مجنون باشند، ولی آنان با رعایت مصلحتشان حق قصاص، مصالحه و گذشت دارد و همچنین می تواند تا زمان بلوغ یا افاقه آنان منتظر بماند. اگر برخی از اولیای دم، کبیر و عاقل خواهان قصاص باشند، می توانند مرتکب را قصاص کنند، لکن در صورتی که ولی صغیر یا مجنون خواهان اداء یا تامین سهم دیه مولی علیه خود ز سوی آنها باشد باید مطابق خواست او عمل کنند. مفاد این ماده در مواردی که حق قصاص به علت مرگ مجنی علیه یا ولی دم به ورثه آنان منقل می شود نیز جاری است. این حکم در مورد جنایاتی که پیش از لازم لاجرا شدن این قانون واقع شده است نیز جاری است.»
گفتار چهارم- عدم دسترسی
اگر ولی مقتول واحد و غائب باشد در رابطه با کیفیت استیفای قصاص و یا عفو جانی بین فقیهان اختلاف نظر است عدهای از فقیهان معتقدند که در این فرض باید منتظر ماند تا غایب حاضر شود و در رابطه با استیفای قصاص یا عفو جانی خود تصمیم بگیرد.[۹۰]
تعداد دیگر بین غیبت کوتاه مدت و طولانی غایب تفاوت قائل شده و گفتهاند که اگر غیبت کوتاه باشد باید تا آمدن غائب صبر کرد، ولی اگر غیبت طولانی باشد امر غائب به عهده ولی امر است و او بر اساس مصلحت غائب در خصوص مورد اقدام میکند.[۹۱]
قانون گذار در قانون حدود و قصاص مصوب سال ۱۳۶۱ از نظریه اخیر پیروی کرده و در قسمت آخر ماده ۵۲ قانون حدود و قصاص در این خصوص مقرر داشته است که «… اگر ولی دم غایب باشد و غیبت او طولانی شود حاکم شرع ولی اوست و برابر مصلحت تصمیم میگیرد.»
با توجه به قسمت اخیر ماده ۵۲ قانون حد و قصاص، در صورتی حاکم شرع میتواند در رابطه با قصاص در این فرض اقدام کند که اولا: ولی دم غائب باشد ثانیا: غیبت او طولانی میشود بنابراین اگر ولی دم غائب باشد ولی غیبت او طولانی نباشد باید صبر کرد تا ولی دم غائب حاضر گردد خود نسبت به حق قصاص تصمیم بگیرد.
این قسمت از ماده ۵۲ قانون حدود و قصاص با توجه به ماده ۲۶۶ قانون مجازات اسلامی حفظ شده و به استناد ماده اخیر الذکر اگر به ولی مجنی علیه دسترسی نباشد ولی دم او ولی امر مسلمین است و رئیس قوه قضائیه یا استیذان از ولی امر و تفویض اختیار به دادستانهای مربوطه نسبت به تعقیب مجرم و تقاضای قصاص یا دیه حسب مورد اقدام می کند.
البته این اقدام قانون گذار و راه حل پیشبینی شده در ماده ۲۶۶ قانون مجازات اسلامی ۱۳۷۰ مبنی بر اعطای اختیار تصمیمگیری در رابطه با حق قصاص ولی دم غائب از آنجایی که تضمین کننده حقوق ولی دم غائب و همچنین مانع بلاتکلیفی و تحمیل مجازات مضاعف بر جانی است از هر جهت قابل دفاع به نظر میرسد. قانون جدید مجازات سلامی شبیه همین مقرره را در ماده ۳۵۶ آورده است« اگر مقتول یا مجنی علیه یا ولی دمی که صغیر یا مجنون است ولی نداشته باشد، و یا ولی او شناخته نشود و یا به او دسترسی نباشد،ولی او مقام رهبری است و رئیس قوه قضائیه با استیذان از مقام رهبری و در صورت موافقت ایشان، اختیار آن را به دادستان های مربوط تفویض می کند.»
مبحث دوم- اولیای دم متعدد و شرایط طرفین
در حالتی که اولیاء دم متعددند ممکن است بین آنها اختلاف بوجود آید بدین لحاظ این فصل را به این مسئله اختصاص دادیم و حالات مختلف مورد بررسی قرار گرفت.
بند اول- اولیای دم متعدد
تعداد اولیای دم یا به اعتبار تعدد ورثه مقتول است و یا به اعتبار تعدد مقتول. از آنجایی که کیفیت استیفای قصاص یا صلح اولیای دم در هر یک از موارد فوق متفاوت و از احکام خاصی پیروی میکند لذا در این قسمت از بحث نظریههای فقیهان اعم از امامیه و عامه را در رابطه با کیفیت استیفای قصاص یا صلح قصاص اولیای دم در هر یک از موارد فوق به طور جداگانه مورد بررسی قرار میدهیم.
گفتار دوم– تعدد اولیای دم به اعتبار تعدد ورثه
بند اول-همه اولیای دم دارای اهلیت
اگر ورثه مقتول متعدد و اهلیت لازم را برای استیفای قصاص یا عفو از جانی دارا باشند در این صورت اگر همه ورثه خواهان قصاص جانی باشند میتوانند با رعایت مقرراتی او را قصاص کنند همچنین اگر همه ورثه خواهان دیه یا عفو جانی باشند تحت شرایطی حق قصاص آنان ساقط میگردد اگر ورثه در عفو جانی توافق نداشته باشند به این معنا که بعضی که آنها خواهان قصاص و بعضی دیگر خواهان دیه یا عفو جانی باشند در این صورت بحث این است که آیا با عفو بعضی از اولیای دم حق قصاص بقیه ساقط میگردد؟ به عبارت دیگر، اگر اولیای دم متعدد و بعضی از آنها خواهان قصاص و بعضی دیگر خواهان دیه یا عفو جانی باشند، آیا در این فرض ، حق قصاص با عفو بعضی از اولیای دم ساقط میگردد.
ماده ۲۶۴ قانون مجازات اسلامی که جانشین ماده ۵۰ قانون حدود و قصاص مصوب سال ۶۱ گردیده است در رابطه با اولیای دم متعدد احکام مختلفی را بیان داشته است.
در ماده ۲۶۴ قانون مجازات اسلامی ۱۳۷۰ آمده است که در صورتی که ولی دم متعدد باشد موافقت همه آنها در قصاص لازم است چنانچه همگی خواهان قصاص قاتل باشند، قاتل قصاص میشود؛ و اگر بعضی از آنها خواهان قصاص و دیگران خواهان دیه خواهان قصاص میتوانند قاتل را قصاص کنند؛ لکن باید سهم دیه سایر اولیای دم را که خواهان دیه هستند بپردازد و اگر بعضی از اولیای دم به طور رایگان عفو کنند، دیگران میتوانند بعد از پرداخت سهم عفو کنندگان به قاتل او را قصاص کنند.
با توجه به متن ماده به شرح فوق و به منظور تبیین موضوع ذکر مطالبی ضروری به نظر میرسد:
۱- همانطور که قبلا گفتیم قانونگذار در این ماده علی رغم صراحت ماده ۲۶۸ قانون مجازات اسلامی ۱۳۷۰ مبنی بر تعلق ابتدایی حق قصاص برای مجنی علیه، آثار انحلالی بودن حق قصاص را مورد پذیرش قرار داده است .بنابراین منظور قانون گذار از عبارت صدر ماده مبنی بر موافقت همه اولیای دم در قصاص موافقت آنها در استیفا و اجرای قصاص است نه لزوم موافقت آنها در اصل قصاص به این معنا که عدم موافقت احد از اولیای دم و در خواست صلح یا عفو از سوی او مسقط حق قصاص بقیه اولیای دم گردد. [۹۲]
۲- اگر اولیای دم متعدد بعضی خواهان قصاص و بعضی دیگر خواهان دیه باشند اولیای دمی که خواهان قصاص قاتل هستند میتوانند جانی را قصاص کنند به شرط اینکه سهم دیه سایر اولیای دم را که خواهان دیه هستند بپردازد.
۳- با توجه به مبانی فقهی قضیه، اولیای دم خواهان قصاص سهم و نصیب دیه اولیای دم خواهان دیه را براساس میزان استحقاق آنها از یک دیه کامل پرداخت میکنند هر چند این مقدار کمتر یا بیشتر از میزان دیه توافقی بین اولیای دم خواهان دیه و قاتل باشد.
<< 1 ... 466 467 468 469 470 471 ...472 ...473 474 475 ...476 477 >>