نتایج تحقیقات آن ها نشان داد که کاهش عدم تقارن اطلاعات، رفتار مدیریت سود را بهبود میبخشد و در مقایسه با سرمایهگذاریهای کوتاه مدت، سرمایهگذاریهای بلند مدت نقش نظارتیتری داشته و به طور مؤثر رفتار منفی مدیریتی را کاهش داده و موجب افزایش کیفیت سودها میشوند. همچنین با در نظر گرفتن تفاوت در سبک سرمایهگذاری و اهداف بلند یا کوتاه مدت سرمایهگذاری، وقتی عدم تقارن اطلاعات کم باشد، صندوقهای سرمایهگذاری بلند مدت میتوانند بر مدیریت سودها نظارت کنند و بنابرین کیفیت درآمدها را افزایش دهند. با این وجود وقتی عدم تقارن اطلاعات بیشتر میشود، اثر نظارتی صندوقهای سرمایهگذاری بلند مدت به شدت کم میشود، در حالی که سرمایهگذاریهای کوتاه مدت و مدیریت سودها به هم مربوط هستند و بنابرین کیفیت سود را کاهش میدهند. بنابرین بهبود دقت سیستمهای اطلاعرسانی در چین و نظارت بر رفتار سرمایهگذاران نهادی برای اداره شرکت دارای اهمیت ویژه است.
۲-۷ تحقیقات انجام شده در داخل کشور
قائمی و وطنپرست (۱۳۸۴) به بررسی نقش اطلاعات حسابداری در کاهش عدم تقارن اطلاعاتی در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. یکی از عوامل مؤثر بر روند قیمت سهام شرکتها، نشانه ها و علائمی است که به صورت اطلاعات و پیشبینیهای مختلف از داخل آن شرکتها در دسترس سرمایهگذاران و سهامداران قرار میگیرد. از جمله اطلاعات منتشر شده، اعلان سود برآوردی هر سهم برای سال مالی آینده میباشد.آن ها در تحقیق خود وجود سطح عدم تقارن اطلاعاتی و تاثیر آن بر روی قیمت سهام و حجم مبادلات در ۲۱ روز قبل و بعد از اعلان سود برآوردی هر سهم شرکتها را مورد بررسی قرار دادند. از این رو ۱۲۱ مورد اعلان سود را برای ۹۳ شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران برای سالهای ۱۳۸۳-۱۳۸۱ بررسی کردند. برای گردآوری داده های مورد نیاز تحقیق از نرمافزار تدبیر پرداز استفاده شده است. نتایج حاصل از تحقیق نشان میدهد که در طی دوره مورد مطالعه عدم تقارن اطلاعات در بورس اوراق بهادار تهران بین سرمایهگذاران وجود داشته و این امر در دوره های قبل از اعلان سود به مراتب بیشتر از دوره های پس از اعلان سود میباشد. همچنین مشخص گردید که عدم تقارن اطلاعات بر حجم مبادلات و قیمت سهام تأثیرگذار بوده، به طوری که در دوره قبل از اعلان سود، حجم مبادلات افزایش یافته و قیمت سهام شرکتها نیر دچار نوسان شدند. به عبارت دیگر، سرمایهگذاران توانستهاند در دوره قبل از اعلان سود، بازده غیر عادی کسب کنند.
نوروش و سپاسی و نیکبخت (۱۳۸۴) به بررسی مدیریت سود در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. این پژوهش چگونگی مدیریت سود در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق تهران در طی سالهای ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۲ مورد بررسی قرار میدهد. مدیریت سود با بهره گرفتن از پارامترهای اندازه، نسبت بدهی به سرمایه و نرخ مؤثر مالیات، مورد بررسی قرار گرفته است. جامعه آماری پژوهش، کلیه شرکتهای پذیرفته در بورس اوراق بهادار تهران میباشد. از میان جامعه مورد نظر ۹۰ شرکت به صورت نمونهگیری تصادفی انتخاب شده که داده های مربوط به مدیریت سود آنان از صورتهای مالی این شرکتها جمع آوری گردیده و برای تجزیه و تحلیل متغیرها از نرمافزار Eviews استفاده شده است. در پژوهش فوق، روش جونز برای اثبات مدیریت سود مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها نشان میدهد که مدیران شرکتهای بزرگ از اقلام تعهدی برای به حداقل رساندن مالیات شرکتهایشان استفاده میکنند. همچنین در صورت بزرگ بودن شرکت و زیاد بودن بدهی شرکت، تمایل مدیران به مدیریت سودشان بیشتر خواهد شد.
سجادی، دستگیر، فرازمند و حبیبی( ۱۳۸۴)، در تحقیق به بررسی عوامل مؤثر بر مدیریت سود در شرکتهای پذیرفته شده در بورس تهران پرداختند.در این تحقیق عوامل مؤثر بر مدیریت سود در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادر تهران بررسی شده است. این مطالعه بر اساس طرح تحقیق نیمه تجربی انجام شده است و برای تجزیه و تحلیل داده ها از شاخصهای آماری مدل رگرسیون لجستیک، ضریب همبستگی، کای دو و همچنین مقایسه میانگینها استفاده شده است. بر اساس نتایج تحقیق در سطح معناداری پنج درصد، عواملی مانند تغییر در عملکرد شرکت و پیشبینی رشد سودهای آینده شرکت با مدیریت سود رابطه مستقیم دارد. اما، بین مدیریت سود و پارامترهایی نظیر اندازه شرکت و ساختار مالکیت آن، رابطه معنیداری وجود ندارد.
مشایخی و مهرانی و کرمی (۱۳۸۴)، به بررسی نقش اقلام تعهدی اختیاری در مدیریت سود شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. بدین منظور ارتباط جریانات نقدی حاصل از عملیات و اقلام تعهدی اختیاری مورد بررسی قرار گرفت، که اقلام تعهدی اختیاری از طریق مدل تعدیل شده جونز محاسبه شده و به عنوان معیار مدیریت سود در نظر گرفته شده است. نتایج حاصل از آزمون فرضیه تحقیق نشان داد که در شرکتهای مورد مطالعه در این تحقیق مدیریت سود اعمال شده است. در واقع مدیریت در هنگام کاهش وجوه نقد حاصل از عملیات که بیانگر عملکرد ضعیف واحد تجاری بوده است، به منظور جبران این موضوع، اقدام به افزایش سود از طریق افزایش اقلام تعهدی اختیاری کردهاست. نتایج این تحقیق مطابق با نتایج حاصل از مطالعات یون و میلر (۲۰۰۳) و مطالعات بسیار دیگری در این زمینه است که تغییرات اقلام تعهدی اختیاری را به طور معکوس در رابطه با تغییرات وجوه نقد حاصل از عملیات ارزیابی کردهاست.
حساس یگانه و دیگران (۱۳۸۷)، رابطه بین سرمایهگذاران نهادی و ارزش شرکت را مورد بحث و بررسی قرار دادهاند. در این تحقیق، نگرشهای مختلفی (فرضیه نظارت کارآمد و فرضیه همگرایی منافع) در مورد سرمایهگذاران نهادی، مورد آزمون قرار گرفت. به طور کلی یافته های این تحقیق، شواهدی در ارتباط با تاثیر مثبت سرمایهگذاران نهادی بر ارزش شرکت فراهم میآورد که مؤید فرضیه نظارت کارآمد بوده و بیان میدارد که سرمایهگذاران نهادی، محرکهایی برای بهبود عملکرد دارد و توان تنبیه مدیرانی که در جهت منافعشان حرکت نمیکنند را نیز دارا میباشند.