« تفکر مذهبی در شعر کودکان گروه های سنی ... | طرح های پژوهشی و تحقیقاتی دانشگاه ها در مورد ارزیابی توسعه گردشگری با استفاده از ... » |
۲-۳-۳-۱ زبان:
هیچ نوع سندی برای نظام نگارش رایج در آسیای مرکزی در زمان هخامنشیان غیر از آرامی وجود ندارد. (فرای.۱۱۰).زبان شناسان، زبان ترکمنی را جزو زبان های گروه « اوغوز» میدانند که به آذربایجانی و ترکی جدید بسیار نزدیک استالبته بر اساس بررسی های آیرونز، ترکمن ها با سایر مردمان ترک آسیای مرکزی، بویژه قزاق و قرقیز، خویشاوندی فرهنگی قوی تری نسبت به نزدیک ترین خویشاوندان زبانی خود دارند.(آیرونز به نقل از منگز.۵۳-۵۴) شاید، یکی از دلایل تأثیر گذار در حفظ سنت، باور و اعتقادات ترکمانان را، بتوان، دشواری زبان آنان و حساسیتشان در تلفظ صحیح واژگان،بشمار آورد.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۲-۳-۳-۲ اسب:(اسبهای آسمانی)
ترکمن ها سوار کاران قابلی بودند و اسب های بسیار خوبی در اختیار داشتند. آثاری از اسب های ترکمن تا چهارصد سال پیش از میلاد مسیح در گورستان های پازیریک بدست آمده است که نشان می دهد در آن زمان نیز اسبهای ترکمن را مانند زمان کنونی با نمد می پیچیدند. امپراتوران سلسله «هان » در چین عاشق این اسب های لاغر اندام و کشیده ترکمن بوده و آنها را اسب های آسمانی می نامیدند.(بیگدلی،۲۰۸:۱۳۸۳)ابن فضلان۳۰، در سفرنامه خود دربیان آداب غزها، اشاره به ذبح اسب متوفی جهت خوراک می کند. به عقیده سومر، غزها بعد از گرویدن به اسلام، بطور کلی از خوردن گوشت اسب خودداری کردند. زیرا مذهب حنفی، که غزها پیرو آن بودند، بطور کلی خوردن آن را مباح ندانسته است.(سومر،۸۲:۱۳۹۰- ۸۳)
در سفرنامه های متعددی چون «سفرنامه مارکوپولو»،« سفرنامه ترکستان و ایران» هنری مورز،« سفرنامه بارنز» آلکس بارنز و…دلایل شهرت اسب ترکمن را علاوه بر سرعت، قدرت، خوراک اندک و طاقت زیاد آن در حمل بار می دانند. وامبری نیز در مورد علاقه و توجه ترکمانان به اسب آورده است:« ترکمن اسبش را حتی به زن و فرزند و حتی گاهی به خودش هم آنرا ترجیح می دهد». امروزه، پرورش اسب و مسابقات اسب دوانی، در شهرهای بزرگی چون گنبد کاووس، آق قلا و بندرترکمن جریان داشته و نقش مهمی در زندگی تراکمه ایفا می کند.
۲-۳-۳-۳ موسیقی:
درباره سابقه ساز و آواز ترکمن های ایران اطلاعات اندکی در دست است. موسیقی ترکمنی نیز همانند موسیقی سایر ملل ریشه در عقاید مردم دارد. نوازنده به ترکمنی «بخشی» نامیده می شود. امین الله گلی در کتاب خود به نام سیری در تاریخ سیاسی و اجتماعی ترکمن ها اشاره به دو معنای متفاوت این کلمه در تاریخ می کند:« در ایام اویغورها، بخشی به کسی که خط اویغوری را بتواند بخواند اطلاق می شده و یا در زبان چینی کلمه بخشی از کلمه پاکشی به معنای استاد و کسی که حالات شامان را به خود می گرفته اطلاق می شده است.»
از سازهای متداول در بین ترکمنان می توان به کمانچه(قجق)، نی(توتیک)، زنبورک( قووز) و دوتار اشاره کرد. بخشی های ترکمن از دو تار استفاده می کنند که اصطلاحاً به آن « تامدره»تنبوره۳۱ می گویند.
ترکمن ها به موسیقی بزرگ خود « مقام»۳۲ می گویند. امروزه در حدود ۵۰۰ مقام ترکمنی وجود دارد که هر کدام دارای سبک مخصوص به خود است. مقام های ترکمنی، هر کدام از حادثه ای سخن می گویند. مثلاً « گوگ دفه مقام» اشاره به منفجر کردن قلعه ترکمن ها توسط روس ها دارد.(گلی،۲۸۷:۱۳۶۶)از اینرو می توان موسیقی را ناقل و حافظ خاطرات جمعی ترکمانان دانست.
۲-۳-۳-۴ فرش:
بنا برگفته صفر مراد نیازف، اولین رئیس جمهور ترکمنستان پس از استقلال، «فرش برای ما هنر است و برای نیاکان ما علم و فلسفه بود.» فرش در میان چادرنشینان یک وسیله ی تجملی و تفننی نیست بلکه ضرورتی است که همگان، زن و مرد، فقیر و غنی و…بدان نیازمندند.در ابتدا، فرش و نمد، برای پوشاندن منازل سیار چادر نشینان ضرورت داشت. بجای در، مدخل چادر را با یک قالیچه خاص که «انسی »نامیده می شود، می آراستند.فرش در اُبه ترکمن، محل استقرار مهمان و بزرگ خانواده بود. بر سرتاسر دیوار کیسه هایی می آویختند، که بزرگترین آنها را «جوال» و کیسه های کوچکتر را،«توبره ( توربا)» می نامیدند. زنان ترکمن از جوال و توربا برای نگهداری وسایل خود استفاده می کردند.هنگامیکه یک ترکمن راهی سفر می گشت، زین نمدی، یک قالیچه جانمازی بنام نمازلیق و یک جفت خورجین بافته شده را همواره، با خود داشت. بدینسان قالیچه را می توان، همواره یار ترکمن، در سراسر زندگی کوچواره اش بشمار آورد.
۲-۴ ساختار اجتماعی تراکمه:
درشمال شرق ایران، سه طایفه بزرگ عشایر ترکمن، بنام های یموت، گوگلان و تکه، بعد از ۱۳۰۴ه.ش. اسکان یافتند. از آن زمان، طایفه یموت (دامدار)،در دشت گرگان، گوگلان ها، ساکن، در ناهمواریهای مرکزی استان گلستان تا مرز خراسان شمالی و تکه ها در شهرستان بجنورد مرکز استان خراسان شمالی زندگی می کنند.
ساخت قبیله ای در بین ترکمن ها، از طایفه، تیره(اونلیق)، اوبا که همان روستا است و اوی که مسکن خانواده گسترده ترکمن است، شکل می گیرد:
طایفه- طایفه یکی از اجزای ایل است، که در بین ترکمن ها، بزرگترین ساختار اجتماعی آنان را شامل می شود. طایفه مشتمل بر چندین تیره و هر تیره از چندین اوبه و هر اوبه از تعدادی اوی، تشکیل شده است. طایفه مهمترین عامل وحدت، قومیت و عصبیت ترکمن هاست، به شکلی که، ترکمن ها پس از آنکه خود را ترکمن نامیدند، لزوماً نام طایفه خود را به زبان می آورند. عموماً آداب و رسوم یک طایفه با طوایف دیگر متفاوت است.
تیره- مشتمل بر چندین روستاست که در یک محدوده جغرافیایی همگن زندگی می کنند. در اکثرموارد، بین تیره ها، رابطه مستحکم دیده نمی شود. افراد هر تیره، از شرایط اقتصادی و اجتماعی هم مطلع، اما همبستگی کمتری نسبت به طایفه در بین آنها برقرار است.
اوبا(اوبه)- اوبه واحد سکونت چندین خانوار، در یک محدوده جغرافیایی مانند ده و روستاست. در هر خانواده گسترده، ریش سفید خانواده، مسئولیت اقتصادی، ارتباطی و اجتماعی را عهده دار است. از ویژگی های اوبه، همسانی روابط خانوادگی، آداب و رسوم و مراسم مذهبی و اعیاد آنان است.
اوی(خانه ترکمن)- در گذشته از آلاچیق و امروزه از بناهای مستحکم با طرح و نقشه رسمی ساخته می شود. کاربرد منازل جدید، بیشتر به سبک قدیمی است. مشتمل بر یک اتاق نشیمن که علاوه بر ساکنین، مهمانان در آنجا پذیرایی می شوند. بزرگترین اتاق متصل به اتاق نشیمن متعلق به یاشولی یا بزرگ خانوار و همسرش می باشد و دو تا سه اتاق دیگر، به فرزندان متأهل و مجرد اختصاص داده می شود. اوی، کوچکترین واحد اقتصادی-اجتماعی است که سنن، آداب، تربیت و ارزش ها در آن از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود.
۲-۴-۱هرم قدرت:
هرم قدرت در بین ترکمن ها، از کوچکترین واحد اجتماعی(اوی) به یاشولی( آق سقل- مسن ترین مرد) و سپس روحانیون تعلق دارد، که در حل و فصل امور نقش اساسی را ایفا می کنند. این سلسله مراتب در ساختارهای بزرگتر (اوبه، اونلیق، طایفه) نیز کاملاً صادق و کاربرد دارد. در بین ترکمن های امروز، همانند گذشته روحیه مذهبی بسیار قوی تر از روحیه قومی است. لذا آق سقل روحانی از ویژگی های کاریزماتیک برخوردار بوده و مورد احترام عموم قرار دارد.
۲-۴-۲ طوایف یموت:
یموت در اصل یاویموت بود یاوی را به ترکی دشمن میگویند. موت عربی است که به معنی مرده و در جایی دیگر به معنای «برده»آمده است.بعدها یاوی موت تبدیل به یموت می شود. (معینی،۱۸۷:۱۳۴۴)«یموت ها یکی از چندین گروه نسبی بزرگ هستند و با یکدیگر، ناحیه وسیعی را در بخش جنوب غربی آسیای مرکزی، شوروی سابق و نواحی مجاور ایران و افغانستان اشغال کرده اند. تمامی این گروه ها به یک زبان صحبت می کنند. اساسا دارای سنت فرهنگی مشابه و مشترکی هستند و به تئوری منشأ مشترک، خواه با نیای اسطوره ای یکسان، «اغوزخان» و یا جذب از طریق هم مکانی بااخلافاغوزخان اعتقاد دارند.»(آیرونز،۵۳:۱۳۸۶).
طایفه یموت،از نظر حرفه به دو بخش متمایز چمور و چاروا تقسیم می شوند. چمور یا کشاورزان، بطورسنتی در درجه اول کشاورز هستند و عمدتا به کشت گندم و جو اشتغال دارند ودامداری فعالیت اقتصادی ثانوی آنها را تشکیل می دهد. چمور ها در طول زمستان در نزدیکی اراضی کشاورزی خود( جنوب و مجاور منطقه جنگلی) اردو می زدند و در این زمان کار شخم و بذرپاشی را انجام می دادند. آنان در طول بهار به جهت حفظ سلامت خود و احشام از حشراتی چون پشه و مگس به سمت شمال ( منطقه خشک تر) کوچ می کردند. در انتهای بهار،تعدادی از هر خانوار، برای درو محصول، راهی جنوب می شدند و سپس برای گذراندن باقی ایام فصل خشک مجدداً رهسپار شمال می گشتند. بنابراین، تحرک آنان عبارت بود از کوچ شمال به جنوب و بالعکس. هدف از این کوچها بیشتر افزایش آسایش زندگی و احتراز از خطرات بهداشتی بود تا استفاده از مراتع محدود و پراکنده. چارواها یا چادر نشینان بادیه نشین، اساسا رمه دار هستند و در درجه نخست به پرورش گوسفند و بز اشتغال دارند و پرورش اسب، شتر و گاو شیری برای آنها در مراتب بعدی قرار می گیرد. بسیاری از چارواها، درکنار رمه داری به جهت خود مصرفی به کشت گندم و جو نیز می پردازند.چارواها که در شمال قلمرو چومورها( در منطقه جلگه ای- صحرایی) زندگی می کردند، به علت تفاوت در احشام دوره و روش کوچ پیچیده تری داشتند. آنها در فصول خشک، گرداگرد منابع دائمی آب، چاه ها ، چشمه ها یا کنار رودخانه اردو می زدند و سپس در طول فصل باران ( زمستان و بهار)درسراسر سرزمین های پیرامون خود پراکنده می گردیدند.برای آنان فصل باران زمان مراقبت شدید از گله است و زمستان فصل زایش بره. آنها در طول این فصل شب ها بره ها را برای محافظت از سرما در چادرهای خود نگهداری می کردند. منطقه سکونت گاه چارواها در فصل باران نسبتا پرعلف است. در این فصل از سال، در مناطق جلگه ای – صحرایی، حوضچه های (گل) متعددی از آب باران بوجود می آمد که کوچ نشینان می توانستند از آن برای نیازهای خانگی و همچنین آب دادن به احشام استفاده کنند. در فصول خشک، کوچ نشینان با حرکت دادن احشام در کنار رودخانه های گرگان، اترک و یاچاه های آب، نیازهای احشام را برآورده می کردند.بنا به نظر آیرونز، سازمان اجتماعی و شرایط سیاسی دو گروه،با وجود تفاوت در اقتصاد، مگر در موارد جزیی یکسان است.( آیرونز،۱۵۰-۱۵۳)
۲-۴-۳ تقسیمات عشیرتی یموت:
یموت ها از شرق به غرب، در حد فاصل دریای خزر، در شهرستان گنبد کاووس و از شمال به مرز ترکمنستان و از جنوب، به حد فاصل روستاهای فارس نشین استقرار دارند. یموت ها شامل طوایف:
جعفربای، با ۹ تیره یارعلی و ۸ تیره نور علی.
آق و آتابای، که طایفه آتابای از ۱۲ تیره و طایفه آق از ۷ تیره تشکیل شده اند.
طوایف داز و دَوِجی، که طایفه دازاز ۷ تیره و طایفه دوجی از ۸ تیره شکل گرفته اند.
۲-۴-۴ طوایف گوکلان:
وجه تسمیه گوک یعنی سبز و لان به معنای جا و مکان است. محل زندگی آنان جایی سر سبز است و بنا به روایتی، مصریان بر روی رودخانه اترک سدی از قیر و سرب می سازند و در نتیجه گوکلان ها مجبور می شوند از آب باتلاق ها استفاده کنند تا اینکه شخصی لنگ سوار بر اسب خاکستری به پیش آنها آمده می گوید در پشت سد آتش روشن کنید تا قیر و سرب آب شود و چون اینها این شخص را ناجی خود می دانند نام آن را بر قبیله خود می گذارند که در ابتدا گوگ لنگه گلی بوده، سپس تحریف شده بصورت گوگلان در آمده. سرزمین این قبیله در مسیر رودخانه های حاجیلر که از مینودشت میگذرد، واقع شده.مردم گوگلان افرادی کشاورزندودر پرورش کرم ابریشم و بدستآوردن محصول آن آشنا میباشند این مردم سابقاً با روسیه تجارت داشتند وبیشترگاو، گوسفندوپارچه های ابریشمی صادر میکردند.سرزمین گوگلان بسیار حاصلخیز است و زراعت آنان احتیاج چندانی به آب ندارد.بعلت اعتیاد به تریاک مخصوصا در سابق مانند سایر طوایف ترکمن درکارها استقامت وپشتکار ندارند. بنا به روایت ترکمنها، گوکلانیها در موقع حمله مغول قای نامیده می شدند. (معینی،۱۷۸:۱۳۴۴).
۲-۴-۵ تقسیمات عشیرتی گوگلان:
طایفه گوگلان، دارای دو فرقه، دودورقه و حلقه داغی است:
طایفه قُرُق از ۷ تیره ، طایفه نیقاق از ۵ تیره تشکیل شده است.
طایفه حلقه داغی، دارای ۱۲ تیره است.
ترکمن ها بنا بر روایات قدیمی، خود را از نژادهای مختلف به نام خلق می نامند. این خلق ها چنین نام گذاری شده اند: چاودور، ارزاری، آل علی، قره، سالور، ساریق، تکه، گوگلان و یموت.جمعیت جعفربای ها، حدود ۵ برابر جمعیت گوگلان هاست که در منطقه دشت در دو طرف گرگان رود زندگی می کنند. آمار تفکیک شده ای از جعفر بای ها در دست نیست بلکه شواهد حاکی از آنست که حدود پانصد هزار نفر از طوایف یموت و صد هزار نفر گوگلان در منطقه زندگی می کنند.۳۳
۲-۵عوامل مهم در تبیین ساختار اجتماعی طوایف ترکمن:
۲-۵-۱ خانواده:
خانواده، یکی از مهمترین عوامل در حفظ ساختار اجتماعی است که این مهم در فرهنگ ترکمن، دارای معنایی وسیع تر از دیگر فرهنگ هاست. در عده ای از محققین در ترسیم یک جامعه قبیله ای چادرنشین و رمه دار، بر این باورند که « در یک جامعه قبیله ای قدیم، تمام اعضای آن می بایستی به امرار معاش قبیله خود کمک کنند و تنها زنان و پیرمردان که دیگر توانایی شکار یا جنگیدن را نداشتند، خود را وقف کارهای دیگری می کردند. بدین ترتیب، یک قبیله دارای دو طبقه می شد. گروهی که اشتغال به جنگیدن و شکار داشتند و گروهی که به نیازهای گروه دیگر از جمله مسائل روحانی می پرداخت.»۳۴(فرای،۴۸:۱۳۸۶) آنها پیشرفت چنین جامعه ای را منوط به رشد کشاورزی آن می دانستند. آنچنان که تاریخ شهادت می دهد، آسیای مرکزی محل برخورد آرا و عقاید و بعلت موقعیت های خاص اکولوژیکی عرصه تاخت و تاز قبایل مختلف بودو در چنین شرایطی داشتن مرد به معنای تضمین حیات جامعه ( قوم و قبیله) به حساب می آمد. شاید یکی از دلایلی هم که امروزه ترکمن ها به تعداد فرزند ذکور بالغ خود قربانی می کنند همین باشد.
۲-۵-۲مردان:
جامعه ترکمن، جامعه ایمردسالار و بنیادش بر پدر تباری استوار است. علیرغم نقش حساس زن در اقتصاد خانواده تمام تصمیمات در خانواده توسط مردان اتخاذ می شودو زنان حق شرکت در کارها و جماعات مردانه را ندارند. بنا بر سنت، مرز بین فعالیت مردان و زنان بطور دقیق مشخص شده است.« مردان به کارهایی از قبیل دامداری، زراعت( شخم زدن و برداشت محصول) لایروبی و ارتباط با بازار وپیشه های مختلف می پردازند»(محمدی،۲۰:۱۳۸۸)در نظام تقسیم کار، نقش تصمیم گیری در درجه اول از آن ریش سفیدان (یاشولی) است.
۲-۵-۳ زنان:
اگر چه رونق زندگی ترکمن از زن است، اما در فرهنگ سنتی آنان، زن همواره از طریق یک مرد با جامعه پیوند یافته و مطیع همسر خود است. مردانند که سرنوشت او را رقم می زنند و حتی نامش را به میل خود تغییر می دهند.در نظام اجتماعی تراکمه، کارهایی چون وجین کردن، شیردوشی، تهیه فرآورده های لبنی، جمع آوری و خشک کردن میوه ها، تمیز و شانه کردن پشم، خوراک دادن به دام و طیور، بافت قالی، گلیم، جوال، خورجین و پارچه با زنان بوده است(محمدی،۲۰:۱۳۸۸)
در فصول خشک سال، کوچ های مکررعامل حیاتی برای بقای قبیله و احشام چاروا به شمار می آید. بر اساس مشاهدات آیرونز، زنان، بخش اعظم کارهای مربوط به کوچ را انجام می دادند ومسئولیت آماده سازی پشم بهاره گوسفندان و بافت قالیچه را برعهده داشتند.کوچ نشینان ترکمن در نوعی آلاچیق به نام «اوی» زندگی می کنند و با تفاوتهایی مسکن تمام قبایل صحرانشین آسیای میانه محسوب می شود.اوی قرنها حافظ ترکمن های دامدار از سرما و گرما بوده. برپا کردن اوی کار زنان است، همانگونه که تمام نمدهای پوشش روی اوی و داخل آن، خورجین ها، جوال ها، قالیچه ها و پشتی ها کار اوست. انداختن نمد در بالاترین قسمت سقف اوی نیز بر عهده زن بزرگ فامیل است.(همان،۱۶)
۲-۵-۴ تأثیر جغرافیا بر فرهنگ:
یکی از عومل مؤثر در بررسی های فرهنگی، شناخت جغرافیای یک منطقه است.«شواهد تاریخی و باستان شناسی مشخص می کند که سبک زندگی کوچ نشینان اولیه استپ ۲۴۰۰ سال پیش، بسیار شبیه به ساکنین استپ نشین امروز همچون مغول ها، قزاق هاریا، قرقیز ها، ازبک ها و ترکمن ها است»(Thompson,1993:67) از اینرو، محیط، عامل تعیین کننده ای برای اهمیت عناصر طبیعی بشمار می رفت. به عنوان مثال، به گفته دوته:« در مورد افراد بیابانگرد، اولین نشانه، اهمیت ستاره است.»۳۵ بی تردید نظم حرکات اجرام آسمانی برای چادر نشینان، علاوه بر تعیین جهت های زمینی ومسیر حرکت، زیست هماهنگ با فصل و نظم بخشیدن به زندگی را به همراه داشته. برای آنان، قدرت در آسمان بود، « آنچه در آسمان پیش می رفت استعاری و معنا دار بود. هم نماد اصولی بود که احساس می کردند به زندگیشان نظم می بخشد و هم نیرویی بود که در ورای اصولشان قرار داشت.»(کراپ،۲۵:۱۳۸۳) آنها اتفاقات غیر معمول کیهانی مانند خسوف یا کسوف را شوم می پنداشتند و آنها را مؤثر در حیات خود می دانستند. «سودمندی آسمان برای تعقل انسان را می توان از قدمت ستاره شناسی و رسوخ عملی اساطیر آسمانی در تمام شئون زندگی مردم باستان، دریافت.»(همان،۴۴) برای مثال اوزیریس، خدای عالم اموات، برای مصریان باستان معانی مختلفی بسته به نمادپردازی سماوی آن پیدا می کند. بنابراین، همواره در چنین قبایلی فرد یا افرادی برای حفظ موجودیت اجتماع و تضمین موفقیت در کشاورزی، شکار و پیروزی در جنگ، به تحلیل حرکات اجرام آسمانی و اجرای مناسک آیینی خاص می پرداختند. گزارشات باستان اخترشناسان از «یادداشت های نجومی» بابل، تصاویر درون اهرام مصر، کتیبه های مربوط به دوره شانگ در چین، پرو و…جملگی حاکی از، نقش و اهمیت بسیار زیاد مشاهدات نجومی در، تسکین مردم و تثبیت حکومت ها دارد.(کراپ،۵۲-۵۹)به اعتقاد پورفسور پوپ، انسان در عصر شکار می کوشید به کمک جادو به هدف خود دست یابد، اکنون هم با همان نیاز و ناتوانی چنین احساس می کند که، نیروهای پنهانی که رشته مرگ و زندگی او را در دست دارند، باید آشکار و مهار شوند. این نیاز بطور مکرر در جهت جلب مرافقت ابر و آفتاب به اندازه کاشت و برداشت صورت واقعی و عملی داشت. بلای بزرگ ناباروری بود چه در زن، چه در دام و چه در زمین که با زحمت بسیار شخم زده می شد. باروری موهبت عظمی و ضرورت زندگی عشایری بود.(پوپ،۱۳۰) « موضوع باروری، همچنان محور زندگی مردمان فلات ایران باقی ماند و از آن آثار هنری که این مردمان برای نشان دادن نیرو های باروری پدید آوردند و بواسطه عمق احساس و کاربرد در زمان دراز جنبه قداست پیدا می کردند…همه تصویرهای پربار گل و بوته، انواع درخت های مربوط به آفرینش جهان، ستایش باغ، پرستش شاعرانه گل که تا امروز بر هنرهای تزیینی و تصویری غلبه دارد، همه مراحلی بوده اند از طلب رزق و روزی.»(همان) آسمان تا پایان دوره ساسانی، بعنوان برترین نیرو تلقی می گردید.
۲-۵-۵ اعتقادات مذهبی و باورها:
فقدان منابع مکتوب، آگاهی از آیین های نا معمول بومی آسیای مرکزی پیش از هخامنشیان را در هاله ای از ابهام قرار داده است. محققینی چون فرای براین باورند، اعتقادات مقبول عامه در آسیای مرکزی، شامل ارواح متفاوت آب، درختان،کوه ها، بیابان ها و جزو آنها بوده. وی تهاجمات مداوم ملل شمالی و شرقی را عامل مؤثر در تغییر اعتقادات، عمل و عادات ساکنینآسیای مرکزی دانسته است.(فرای،۸۹:۱۳۸۶)عده ای دیگر از مردم شناسان، افزون بر تأثر محیطی حاکم بر باور غزها، تجارت و مراوده با مردمان یکجانشین - که دارای دین های پیچیده تری نسبت به صحرانشینان بودند- را عامل اصلی تغییرات فرهنگی این گروه به شمار می آورند.(محمدی،۱۸:۱۳۸۸) بنابر مطالعات گسترده آیرونز،اعتقادات مربوط به شمنی و تانگری بین ترکمنان همراه با دیگر اقوام همجوار در اقوام آسیای مرکزی، از باورهای بسیار کهن می باشد. این اعتقادات و باور ها در جنبه های مختلف فرهنگی خود را نشان می دهد. از جمله آیین پر خوانی، ذکر خنجر، مراسم طلب باران یا <سوید قازان>. این آیین ها و مراسم بصورت واقعی در جامعه ترکمن وجود داشته و تا به امروز نیز حفظ شده است.(آیرونز،۲۶:۱۳۶۲)
قرن دوم میلادی یک دوره تاریک در سراسر مشرق زمین است، دوره ای بود که بسیاری از دگرگونی ها قریب الوقوع می نمود. در خاورمیانه، مسیحیت و یهودیت کتب دینی خود را تدوین می کردند.«وفاداری و هویت ها در حال تغییر بود، زیرا دین، بیشتر بصورت معیار هویت فرد در می آمد تا اینکه صرفا در تبعیت یک فرمانروای ویژه ای باشد…آیین ها و فلسفه های مرموز به وفور دیده می شد، لکن در آسیای مرکزی به نظر می رسد که ترتیب قدیم آیین ها و باورهای محلی هنوز متداول و باب بود که نخست آیین بودا و فقط مدتها بعد ادیان دیگر جهانی -…-چون مانویت همه را به مبارزه می طلبد.»(فرای،۱۶۸) متن های دینی و نقاشی های یافته شده در ترکستان شرقی ( سین جیانگ)، همراه با اسناد باستان شناختی و مکتوب از دیگر مناطق آسیای مرکزی، حاکی از پیوند اندیشه های دینی ای چون مسیحیت، یهودیت، آیین بودا، آیین زرتشت دارد که خود را در مانویت متجلی می کنند. بنا بر نظر فولتس، مانویت در قرن هشتم میلادی، دین رسمی امپراتوری ترک اویغور۳۶ و تبدیل به یک نیروی سیاسی قوی در ترکستان شرقی گردید.(فولتس،۶:۱۳۸۵ - ۸)
مانی،متولد سال ۲۱۶ در نزدیک تیسفون و از تبار اشکانیان بود. آموزه های وی یکی از انواع آیین های گنوسی است که از آراء ادیانی چون مسیحیت، زرتشت و تا حدودی بودایی متأثر است. مانی در رساله خود، کفالایا، اشاره به شوم بودن دوازده برج منطقه البروج در آفرینش و همچنین، نیک بودن ماه و خورشید، به عنوان ابزار اصلی یافتن ذرات نور می کند. مانویان، موجوداتی را نیک انگاشته و برج دوازده گانه را شوم و دارای نیرویی زیان آور می پنداشتند. بر اساس تحقیقات ویدن گرن، مورب و مربع در تفکر مانویان نحس، و مثلث و مسدس را سعد می دانستند. مانی، دنیا را به چهار قسمت نموده که هر کدام از آنها به دو مثلث متصل شده اند.
فرم در حال بارگذاری ...