بخش اول
فرهنگ سازمانی
۲- ۲تعریف فرهنگ سازمانی
تاکنون تعاریف متعددی از فرهنگ سازمانی عنوان گردیده است. در واقع تعریف فرهنگ سازمانی در قالب مشخصی امکانپذیر نیست یعنی تعریفی که به طور عام مورد پذیرش واقع شده باشد وجود ندارد. فرهنگ سازمانی در سیستم اعتقادی سازمان آشکار شده و به تناوب از طریق زبان، نمادها و آداب و رسوم که منعکس کننده رفتار ناشی از یک سیستم اعتقادی میباشد بیان میگردد. فرهنگ سازمانی از یک سو پیوند دهنده اجزای داخل سازمان و از سوی دیگر عامل تفکیک کننده هر سازمان از دیگر سازمانها است(آلن،۲۰۰۶)[۷]. اکثر مشکلات در خصوص مطالعات فرهنگ سازمانی ناشی از عدم توافق در مورد تعریف آن است. که در نتیجه بین مطالعات مختلف برخورد پیش میآید. بنابرین با توجه به اهمیت و ضرورت ارائه تعریفی مشخص از فرهنگ سازمانی به برخی تعاریفی که از سوی صاحب نظران عنوان شده است اشاره میکنیم. فرهنگ سازمانی را میتوان تلاش دیگری برای رسیدن به احساس، معنی، خصوصیت یا تصویر یک سازمان دانست که شامل بسیاری از مفاهیم اولیه سازمان غیررسمی، هنجارها، ارزشها، ایدئولوژی و سیستمهای آشکار شده میباشد. آنچه که صورت بندی حاضر را به عنوان فرهنگ سازمانی مشخص میکند اساس انسان شناسانه آن است(ایران زاده،۱۳۸۷،ص۹۶).
موریس[۸] فرهنگ سازمانی را الگوی منحصر به فرد از مفروضات، ارزشها و هنجارهای مشترک فعالیتهای جامعهپذیری میداند و زبان، سمبلها و عملیات سازمان را شکل میدهد(رضائیان،۱۳۸۳،ص۱۵۴).
فرهنگ سازمانی شامل اعتقادات مشترک افراد سازمانی درباره چگونگی انجام چیزها اولویتها است. برخی دیگر از محققین پیشنهاد میکنند که فرهنگ سازمان کلید فهم و اثر بخش تر در سازمانها میباشد و عده دیگر هم مانند براون، بریمن و پتی گرو، اثربخشی و کارایی را در سازمانها به عوامل متفاوت و دلایلی به غیر از فرهنگ سازمانی نسبت میدهند. در تحقیقی که در سال ۱۹۹۶ توسط جیمز ویز در دانشگاه ویندسر کانادا انجام گرفت و هدف این تحقیق پژوهش و کشف ارتباطهایی بود که میان رهبری مبادلاتی (توسط سوالاتی در مورد رفتار رهبری و فرهنگ سازمانی اندازه گیری میشد) و تاثیرات سازماندهی در برنامه های تفریحی کنفرانسهای آمریکای میانه بود. در هر صورت هیچ سبک رهبری خاص بین رهبری مبادلاتی و تاثیرات سازماندهی آشکار نشد. بلکه یک ارتباط خاص بین قدرت فرهنگ سازماندهی و تاثیرات سازماندهی کشف شد (جولازاده،۱۳۸۸،ص۲۷).
تعاریف فرهنگ سازمانی از دیدگاه تنی چند از صاحب نظران مدیریت
۱- پیترز و واترمن[۹]: یک سلسله از ارزشهای مشترک مسلط و همبستهای که با مفاهیم مادی چون داستانها، اسطوره ها تکیه کلامها و ضرب المثلها منتقل میشود.
۲- گوردون[۱۰]: نظامی از فرضیات و ارزشهای سازمان که به طور گسترده رعایت میشود و به الگوی رفتاری خاص منجر میگردد.
۳- ویلیام اوچی: یک سلسله نهادها، تشریفات و اسطوره ها که منتقل کننده ارزشها و باورهای اساسی آن سازمان به کارکنانش میباشد.
۴- چارلز اورایلی[۱۱]: یک نظام و نظارت اجتماعی و بالقوه که در برابر نظام نظارت رسمی قرار دارد.
۵- دیل و کندی[۱۲]: روشهای انجام کارها در سازمان بر اساس ارزشهای اساسی .
۶- رابینز: ادراک تقریبا یکسانی از سازمان که در همه اعضایی سازمان وجود دارد.
۷- اسپندر[۱۳]: باوری که هر یک از اعضا در آن سهم دارند(زارعی متین،۱۳۸۴،ص۶۶)
یکی از جالبترین تعاریفی که شاید دربرگیرنده بسیار باز تعاریف دیگر هم باشد توسط شاین[۱۴] ارائه شده است. فرهنگ سازمانی الگویی است از پیش فرضهای بنیادینی که گروهی خاص در راه حل مشکلات برای انطباق خود با محیط و دستیابی به یکپارچگی و انسجام خلق، کشف یا ایجاد کردهاست این الگو در مسیر حرکت این گروه اعتبار یافته و ثابت کرده که سودمند و کارساز است در نتیجه به عنوان شیوه درست ادراک کردن، تفکر، احساس و رفتار انتقال مییابد. بدین ترتیب فرهنگ در مقابله با مشکلات آموخته میشود.
۲-۳ ویژگیهای فرهنگ
با بررسیهای زیادی که از فرهنگهای مختلف به عمل آمده، چنین به نظر میآید که علیرغم تفاوتهای موجود، همۀ فرهنگها دارای ویژگیهایی هستند که تعدادی از آن ها را میتوان به شرح زیر معرفی کرد:(اردلان،۱۳۸۷،ص۱۷)
۱ـ فرهنگ آموختنی است. فرهنگ خصوصیتی غریزی است و ذاتی نیست. فرهنگ نظامی است که پس از زاده شدن انسان در سراسر زندگی آموخته میشود.
۲ـ فرهنگ آموخته میشود. انسان میتواند عادتهای آموختهشده خود را به دیگران منتقل کند.
۳ـ فرهنگ اجتماعی است عادتهای فرهنگی، ریشههای اجتماعی دارند و شماری از مردم که در گروه ها و جامعه ها زندگی میکنند در آن شریک اند.
۴ـ فرهنگ پدیدهای ذهنی و تصوری است. عادتهای گروهی که فرهنگ از آن ها پدید میآید به صورت هنجارها یا الگوهای رفتاری، آرمانی ذهنی میشوند یا در کلام میآیند.
۵ـ فرهنگ خشنودیبخش است. هر فرهنگی که نتواند از عهدۀ تعیین هدف اعلای زندگی برآید از برآوردن آرمانهای عالی حیات نیز ناتوان است. عناصر فرهنگی تا زمانی که بر افراد یک جامعه خشنودی نهایی میبخشد میتوانند پایدار بمانند.
۶ـ فرهنگ سازگاری مییابد. فرهنگ دگرگون میشود و فراگرد دگرگونی آن همراه با تطبیق و سازگاری است.
۷ـ فرهنگ یگانهساز است. عناصر هر فرهنگ گرایش به آن دارند تا پیکری یکپارچه و به هم بافته و سازگار پدید آورند و این سازگاری به زمان نیاز دارد.
همچنین فردلو تانز نیز شش ویژگی با شرح زیر برای فرهنگ عنوان میکند: (اردلان،۱۳۸۷،ص۱۷)
– قابل یادگیری است.
– اشتراکی است.
– از یک نسل به نسل دیگر قابل انتقال است.
– نمادی است. (استفاده از یک چیز برای نشان دادن چیز دیگری).
– دارای الگو است. (تغییر در یک بخش به تغییرات در بخش دیگر منجر میشود).
– قابل تعدیل است.
با توجه به مفهوم فرهنگ و ویژگیهای آن میتوان نتیجه گرفت که رفتار انسان اصولاً بر باورهای فرهنگی متکی است. باورهایی را فرهنگی میگوییم که به صورت نسبی در جامعه پذیرش زیادی دارند. منشأ این باورها متفاوت است. گاهی ریشه در شرایط تاریخی یا جغرافیایی یا مذهبی یا حوادث ویژه و یا در علم دارد. ولی آنچه که مسلم است این است که بخش اعظمی از باورهای فرهنگی در قالب اصول اعتقادی ظاهر میشوند و یا همچنین میتواند از تعاملات سازمانی ناشی شود
۲-۴ فرهنگ سازمان