۴- توانایی برقراری روابط پر عطوفت: افراد بهنجار قادرند روابط نزدیک و رضایت بخشی با دیگران برقرار کنند. آن ها به احساسات دیگران حساس هستند و دیگران را برای برآوردن نیازهای خود تحت فشار نمیگذارند. در اغلب موارد افراد دچار اختلالات روانی آنقدر نگران حفاظت از امنیت خود هستند که کاملاً خود محور میشوند. به دلیل اشتغال ذهنی مفرط به احساسات و تقلاهای خود به دنبال محبت هستند، ولی نمیتوانند متقابلاًٌ محبت کنند. در بعضی موارد از صمیمیت وحشت دارند، چون روابط قبلشان مخرب بوده است.
۵- مولد بودن: افراد سازگار قادرند تواناییهای خود را در فعالیتهای سودمند به کار اندازند. آن ها شوق زندگی دارند و لازم نیست در زندگی روزمره خود را به زور بکشانند. در اغلب موارد کمبود دائمی انرژی و احساس خستگی زیاد نشانه های تنش روانی ناشی از مسائل حل نشده است.
برای تعریف نابهنجاری توافق کلی برای معیارهای آن وجود ندارد، هر چند در توصیف نابهنجاری اغلب بر یک یا چند تعریف زیر تکیه شده است.
۱- انحراف از هنجارهای آماری:
کلمه نابهنجار به معنای «دور از هنجار» است. بسیاری از خصوصیات از قبیل قد، وزن و هوش یک جمعیت دارای مقادیر مختلفی است. اکثر افراد قد متوسطی دارند. در حالی که تعدادی نیز به میزان نابهنجاری بلند یا کوتاه قد هستند. یکی از تعاریف نابهنجاری بر فراوانی آماری مبتنی است. رفتار نابهنجار فراوانی آماری ندارند یا از هنجار انحراف دارد اما طبق این تعریف کسی هم که بسیار با هوش یا شاد باشد باید در طبقه نابهجار قرار بگیرد. پس در تعریف رفتار نابهنجار باید چیزی بیش از عدم فراوانی آماری را لحاظ کنیم.
۲- انحراف از هنجارهای اجتماعی:
هر جامعهای برای رفتارهای قابل قبول معیارها و هنجارهای معینی دارد، رفتاری که از این هنجارها انحراف قابل توجهی داشته باشد نابهنجار محسوب میشود. معمولاً و نه همیشه آمار این گونه رفتارها نیز در آن جامعه فراوان نیست. ولی اگر انحراف از هنجارهای اجتماعی را معیار تعریف نابهنجاری بدانیم چندین مسئله پیش میآید. رفتاری که در یک جامعه خاص بهنجار محسوب میشود ممکن است در جامعه دیگری نابهنجار باشد. مسئله دیگر آن است که مفهوم نابهنجاری حتی در یک جامعه نیز در طول زمان تغییر میکند. چهل سال پیش اکثر آمریکاییها کشیدن ماریجوانا یا نیمهبرهنهبودن را از جمله رفتارهای نابهنجار میدانستند. امروزه این رفتارها بیشتر تفاوتهایی در سبک زندگی تلقی میشود نه، علائم نابهنجاری.
۳- غیر انطباقی بودن رفتار:
بسیاری از دانشمندان علوم اجتماعی به جای تعریف رفتار نابهنجار بر حسب انحراف از هنجارهای آماری یا اجتماعی مهمترین معیار را تأثیر این رفتار بر سلامت فرد یا گروه اجتماعی میدانند. طبق این معیار، رفتار اگر غیر انطباقی باشد یا به عبارت دیگر آثار منفی بر فرد یا جامعه داشته باشد نابهنجار است. بعضی رفتارهای منحرف مخل سعادت فرد است. برای مثال زنی که دست به خودکشی زده است یا شخصی که آنقدر مشروب میخورد که نمیتواند سر کار رود. برخی دیگر از رفتارهای منحرف به جامعه آسیب میرساند، مثلاً شخص بدگمانی که نقشه ترور مسئولان مملکتی را میکشد. تمامی این رفتارها بر حسب معیار غیر انطباق بودن نابهنجار است.
۴- ناراحتی شخصی:
چهارمین معیار نابهنجاری احساس ناراحتی ذهنی فرد است نه رفتاری. اغلب کسانی که بیمار روانی تشخیص داده میشوند، احساس بیچارگی و بدبختی میکنند. آن ها مضطرب، افسرده و ناراحت هستند و اکثرشان از بی خوابی، بی اشتهایی و دردهای متعدد رنج میبرند. گاهی ناراحتی شخص میتواند تنها نشانه نابهنجاری باشد در صورتی که برای یک مشاهده کننده اتفاقی ممکن است رفتار وی بهنجار به نظر آید.
هیچکدام از این تعاریف توصیف کامل و رضایتبخشی در مورد رفتار نابهنجار به دست نمیدهند. در بسیاری موارد برای تشخیص نابهنجاری هر چهار معیار در نظر گرفته میشود. (هیلگارد، جلد ۲، ص ۱۵۳)
طبقه بندی رفتار نابهنجار
طیف وسیعی از رفتارها نابهنجار طبقه بندی شده است. بعضی رفتارهای نابهنجار حاد و گذرا است و از حوادث پر فشار خاص ناشی میشود، درحالی که برخی دیگر مزمن و همیشگی است. مشکلات رفتاری و هیجان هر شخصی بی همتاست: نمیتوان دو نفر را یافت که درست به یک شکل رفتار کنند یا تجارب یکسانی در زندگی داشته باشند. البته وجود مشابهتهای کافی متخصصان سلامت روانی را قادر ساخته که بیماریهای روانی را در مقولههای متعددی طبقه بندی کنند. طبقه بندی روانی که اکثر متخصصان سلامت روان در این کشور استفاده میکنند «کتابچه راهنمای تشخیص و آماری اختلالات روانی ویرایش چهارم» است (به اختصار DSM-IV) که کاملاً با نظام بینالمللی سازمان جهانی بهداشت تدوین همخوان است. این کتابچه مقولههای فرعی متعددی را نیز تحت هر یک از این عناوین اصلی فهرست کردهاست. همچنین علائم لازم برای هر تشخیص را نیز توصیف کردهاست. هر فرد بر حسب پنج بعد یا محور مجزا ارزیابی میشود. محوراول شامل: اختلالاتی که معمولاً برای اولین بار در دوران نوزادی، کودکی، یا نوجوانی ظهور میکند – دلیریوم دمانس، نسیان و اختلالات شناختی – اختلالات مصرف مواد روان گردان–روان گسیختگی – اختلالات خلقی –اختلالات اضطرابی – اختلالات جسمی شکل –اختلالات تجزیه ای – اختلالات جنسی – اختلالات خوردن – اختلالات خواب – اختلالات ساختگی – اختلال نظارت بر تکانه میباشد.
محور دوم شامل اختلالات شخصیت و عقب ماندگی ذهنی و محور سوم فهرستی از هر اختلال جسمانی که ممکن است در شناخت و درمان شخص مؤثر باشد و محور چهارم ثبت وقایع پرفشاری که ممکن است باعث شروع اختلال شده باشد مثل طلاق یا مرگ عزیزان و محور پنجم ارزیابی نحوه کارکرد شخص به لحاظ اجتماعی و شغلی در سال گذشته میباشد.
سه محور سه ،چهار و پنج، برای تشخیص ضروری نیستند ولی به این دلیل لحاظ شدهاند که به عوامل غیر از علائم مشخص نیز در سنجش عمومی توجه شود. تمامی این محورها و متغیرها در تعیین پیش آگهی درمان مفید است.
در کتابچه راهنمای تشخیص و آماری اختلالات روانی ویرایش چهارم سعی شده است تا با گروهبندی اختلالات بر اساس علائم رفتاری بسیار مشخص و بدون لحاظ کردن منشأ یا نحوه درمان هر اختلال، اتفاق نظر بیشتری به دست آید. هدف آن است آنچه متخصصان بالینی مشاهده میکنند، طوری توصیف شود که ارتباط دقیق بین متخصصان سلامت روان امکان پذیر باشد. در بسیاری از فرهنگها اختلالات روانیای وجود دارد که متناظر با هیچ اختلالی در در این کتابچه نیست ، اما در فرهنگهای دیگر با علائم متفاوتی تظاهر میکند. برخی دیگر از این اختلالات ممکن است واقعاً منحصر به فرهنگهایی باشد که اختلالات در آن وجود دارد. (اتکینسون و همکاران، ۱۹۸۳، ترجمه براهنی و همکاران).
دیدگاههای مختلف درباره اختلالات روانی