-
- والدین گرم(با محبت) و کنترل کننده: این والدین اجازهی کسب تجربه و یادگیری را از کودک می گیرند. آن ها به جهت افراطی بودن موجب سلب آزادی لازم از فرزندانشان میشوند. کودکان این والدین معمولاً حالتهای خوداتکایی بیشتری را نشان می دهند و در مقایسه با کودکانی که والدین گرم و آزادگذارنده دارند، خصومت و پرخاشگری بیشتری از خود نشان می دهند(شیفر، ۱۹۹۳؛ به نقل از محمدی، ۱۳۸۴).
-
- والدین سرد و کنترل کننده: رفتارهای سرد و خصومتآمیز این والدین که بیشتر با تنبیه میباشد به همراه سختگیری و محدودیت شدیدی که نسبت به فرزندان خود اعمال میکنند، موجب احساس خصومت شدید در فرزندان آن ها می شود. از سویی عدم اجازه به کودک در ظاهر ساختن این احساس خصومت، کودکان را عصبی بار میآورد. این کودکان معمولاً در روابط اجتماعی ناموفق هستند و گوشهگیری، خجالت و عدم اعتماد به نفس در این کودکان وجود دارد(شیفر، ۱۹۹۳؛ به نقل از محمدی، ۱۳۸۴).
- والدین سرد و آزاد گذارنده: همراه شدن فقدان محبت با عامل آزاد گذارندگی موجب بروز رفتار پرخاشگرانه به شدیدترین حالت در فرزندان این والدین می شود(شیفر، ۱۹۹۳؛ به نقل از محمدی، ۱۳۸۴).
۲-۱-۷-۴- نظریه سبکهای فرزندپروری کرون و پولساک
سبکهای فرزندپروری از نظر کرون و پولساک[۶۶] در برگیرنده دو بعد مثبت و سه بعد منفی است. دو بعد مثبت به شرح زیر است:
حمایت: میزان حمایتی که کودک در فعالیتهای خود از والدینش دریافت میکند.
ستایش: میزان بازخوردهای کلامی مثبت که کودک از والدینش دریافت می کند. همچنین سه بعد منفی عبارتند از:
سرزنش کردن: شیوهای که والدین از طریق آن واکنش کلامی منفی به کودکان خود نشان می دهند.
محدودیت: اجازه ندادن یا تشویق نکردن رفتارهای پاسخگویی خودانگیخته یا تصمیمسازی در کودکان.
بیثباتی یا ناهماهنگی: ادراک بیثباتی در رفتارهای والدین به وسیله کودک به طوریکه کودک رفتارهای والدین را در تمامی اوقات نسبت به خود غیرقابل پیش بینی ادراک میکند(کرون و پولساک، ۱۹۹۵؛ به نقل از پناه علیها، ۱۳۸۹).
۲-۲- پیشینه پژوهش
در این قسمت پژوهشهای پیشین در زمینه متغیرهای پژوهش ارائه می شود.
۲-۲-۱- پژوهشهای پیشین در زمینه مشکلات رفتاری کودکان با نیازهای ویژه و سبکهای فرزندپروری والدین
تیموری و یوسفی(۱۳۸۷) به مقایسه سبکهای فرزندپروری والدین دارای کودک نارسایی توجه- بیشفعال با والدین دارای کودک بهنجار پرداختند. یافته های پژوهش آن ها بیانگر این بود که میانگین سبک فرزندپروری مقتدرانه در گروه کودکان بهنجار بالاتر بوده و میانگین سبک استبدادی در والدین گروه بیشفعال بیشتر بوده و سبک سهلگیرانه در هر دو گروه یکسان بوده است. همچنین یافته های پژوهش بیان می کند هر چه میزان مشکلات رفتاری کودکان بیشتر باشد، والدین بیشتر سبک استبدادی را اعمال میکنند.
علیزاده، آپلکویست[۶۷]، کولیج[۶۸](۲۰۰۷) به بررسی اعتماد به نفس والدین، سبکهای فرزندپروری و تنبیه بدنی در خانوادههای دارای کودک با نارسایی توجه- بیش فعالی پرداختند و به این نتایج رسیدند که والدین دارای کودک مبتلا به اختلال نارسایی توجه- بیشفعالی اعتماد به نفس کمتری دارند و در فرزندپروریشان، مشارکت و محبت کمتری را نشان میدهند.
یوسفا، سلطانیفر و عبداللهیان(۲۰۱۱) به مقایسه استرس مادران کودکان عادی و دارای نارسایی توجه- بیشفعال پرداختند. نتایج بیانگر این بود که میان استرس و سبکهای فرزندپروری والدین کودک عادی و والدین کودکان نارسایی توجه- بیشفعال تفاوت معناداری وجود دارد. مادرانی که کودک طبیعی دارند، بیشتر از سبک فرزندپروری اقتداری استفاده میکنند و مادران کودک دارای نارسایی توجه- بیشفعالی بیشتر سبک فرزندپروری استبدادی به کار میبرند.
۲-۲-۲- پژوهشهای پیشین در زمینه مشکلات رفتاری کودکان و سبکهای فرزندپروری والدین
رضائیان و همکاران(۱۳۸۵) مدل علّی متغیرهای خانواده، ادراک خود نوجوانان و اختلال سلوک را بررسی کردند. هدف از پژوهش آن ها بررسی رابطه متغیرهای خانواده(مشکلات روانی، شیوه فرزندپروری، رضایت زناشویی)، ادراک خود نوجوانان و بروز اختلال سلوک در نوجوانان بود. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد بین مشکلات سلوک و مشکلات روانی والدین، سبک فرزندپروری والدین و ادراک خود نوجوانان رابطه معناداری وجود دارد. اختلال روانی و سبک فرزندپروری والدین از طریق اثرگذاری بر ادراک خود نوجوانان، پیشآمادگی اختلال سلوک در فرزندان را افزایش میدهد. همچنین اختلال روانی و سبک رفتاری مستبدانه پدر بیشتر از مادر در بروز اختلال سلوک نقش دارد.
کمیجانی و ماهر(۱۳۸۶) در پژوهشی شیوه فرزندپروری نوجوانان با مشکلات سلوک و نوجوانان عادی را مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که والدین دارای نوجوانان با مشکلات سلوک، سبک فرزندپروری استبدادی دارند و کمتر سبک فرزندپروری اقتداری دارند ولی در استفاده از سبک فرزندپروری سهلگیرانه بین هر دو گروه تفاوت معناداری مشاهده نشد. همچنین آزمودنیهای پسر تحت تأثیر شیوه فرزندپروری هر دو والدشان هستند، در صورتی که آزمودنیهای دختر تحت تأثیر شیوه فرزندپروری مادرشان هستند. یافته های جانبی این پژوهش نیز بیان می کند که میزان افت تحصیلی در نوجوانان با مشکلات سلوک بیشتر از
آزمودنیهای دیگر است.
رضوی، محمودی و رحیمی(۱۳۸۷) رابطه رضایت زناشویی و سبکهای فرزندپروری با مشکلات رفتاری کودکان را مورد پژوهش قرار دادند. یافته ها در این پژوهش رابطه معنادار و معکوسی میان رضایت زناشویی و سبک فرزندپروری مسئولانه با مشکلات رفتاری فرزندان را نشان داد. در بررسی تفاوت بین نوع سبکهای فرزندپروری و میزان مشکلات رفتاری فرزندان، تفاوت معناداری تأیید شد ولی در بررسی رابطه میان سبکهای فرزندپروری استبدادی و مشکلات رفتاری فرزندان، نتیجه معکوس گرفته شد. یافته های فرعی پژوهش بیان می کند که اختلافات زناشویی والدین و تعارضات خانوادگی و استفاده از سبکهای فرزندپروری سهلگیرانه پیش بینیکننده قوی مشکلات رفتاری در کودکان است و شیوه مسئولانه حاکی از روش صحیح تربیتی است که از بروز مشکلات رفتاری در فرزندان جلوگیری می کند.
قنبری، نادعلی و سیدموسوی(۱۳۸۸) به بررسی رابطه سبکهای فرزندپروری والدین با نشانگان دروننمود (اضطراب- افسردگی، افسردگی- کنارهگیری و شکایتهای جسمی) در ۲۷۱ نفر از مادران کودکان پسر ۷ تا ۹ سال مشغول به تحصیل در مدارس ابتدایی پرداختند. یافته های این پژوهش حاکی از این بود که سبک فرزندپروری مقتدرانه با تمام نشانه های دروننمود رابطه منفی و معناداری دارد و در مقابل سبک فرزندپروری مستبدانه با تمام نشانهها رابطه مثبت و معناداری دارد. بر اساس نتایج تحلیل رگرسیون، سبک مقتدرانه
پیش بینیکننده منفی و معنادار و سبک مستبدانه پیش بینیکننده مثبت و معنادار برای تمام نشانه های دروننمود است. یافته های جانبی پژوهش نشان میدهد که کنترل همراه با صمیمیت، مهمترین عامل در پیشگیری از نشانه های دروننمود است.