« سایت دانلود پایان نامه : دانلود پایان نامه بررسی فقهی وحقوقی تعامل علم قاضی با ... | نگاهی به پژوهشهای انجامشده درباره : خوشهبندی مبتنی ... » |
بوردیو (۲۰۰۲-۱۹۳۰) جامعه شناس فرانسوی و از فعالان جنبش دانشجویی دهه ی شصت در فرانسه با با فلسفه آغاز کرد(تنهایی ،۳۱۸:۱۳۹۱). دبیر فلسفه در دبیرستان مولن و استاد دانشکده ادبیات الجزیره بود که در سال ۱۹۶۴ در مدرسه مطالعات عالی علوم اجتماعی فرانسه مشغول به فعالیت می شود و بعد از آن سردبیر مجله عمل پژوهش در علوم اجتماعی مرکز جامعه شناسی اروپایی می شود.سرانجام وی در ۲۳ژانویه ۲۰۰۲ درگذشت.
او در اندیشه ها و نوشته هایش بر ساختارگرایی می تازد وآنها را به عینی گرایی صرف متهم می کند ، اما همچنان از ساختارگرایی در اندیشه های خود بهره می جوید هرچند که آن را اندکی تغییر می دهد .وی به دلیل نادیده گرفته شدن معنایی که عاملان برای کنش خود قائل هستند از ساختارگرایی نقد می کند و جریانی تحت عنوان ساختارگرایی تکوینی یا ساختارگرایی بوردیویی بنیان می نهد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
بوردیو با تخصص گرایی افراطی مخالفت کرده و از تکه تکه شدت جامعه شناسی انتقاد می کند و همواره خود وسایر جامعه شناسان را به مطالعه افکار و اندیشه های وبر ، دورکیم و مارکس دعوت می نماید.
در خصوص نابرابری های اجتماعی معمولا دو سنت عمده ماقبل بوردیو وجود داشت که عبارتند از:
اندیشه های مارکس و مارکسیسم که اقتصاد را عامل نابرابری می دانستند.
اندیشه های وبر که قدرت ، ثروت و منزلت را در نابرابری دخیل می داند.
بوردیو به دنبال تلفیق دو اندیشه فوق می باشد.لذا نظریه قشربندی بوردیو بدین شرح است:
وی سه طبقه را در جامعه معرفی می کند:
طبقه مسلط
طبقه خرده بورژوازی
طبقه پایین
در طبقه مسلط دو قشر عمده وجود دارد
بخش مسلط طبقه مسلط
بخش فرودست طبقه مسلط
بخش مسلط طبقه مسلط نیز به دوبخش کوچک تر تقسیم می شود:
بورژوازی قدیمی یا صاجبان صنایع
کارکنان عالی رتبه بخش خصوصی
اما بخش فرودست طبقه مسلط را کسانی تشکیل می دهند که سرمایه فرهنگی زیادی دارند اما فاقد اقتصادی هستند ، بوردیو اساتید دانشگاه را نمونه ای مناسب برای بخش فرودست طبقه مسلط می داند.
در طبقه خرده بورژوازی که از حقوق بگیران ، کارگران مستقل یا کارمندان تشکیل شده نیز سه بخش وجود دارد:
خرده بورژوازی رو به افول
خرده بورژوازی اجرایی
خرده بورژوازی جدید
۱-شامل صنعت کاران و پیشه ورانی است که از تعداد آنها کاسته می شود و عموما در مشاغل قدیمی فعالیت می کنند و به آنها خرده بورژواری سنتی نیز می گویند.
۲-شامل کارمندان ، کارکنان رده متوسط بنگاههای تولیدی خصوصی ، تکنسین ها و آموزگاران تشکیل شده است.
۳-شامل کسانی می شود که از سرمایه فرهنگی بالایی دارند اما سرمایه اجتماعی آنها بسیار پایین است. مثلا کسانی که سالها درس خوانده و کار علمی انجام داده اند ، اما نتوانسته اند که عناوینی برای خود دریافت کنند
طبقه پایین کسانی هستند که در پایین ترین فضای اجتماعی قرار گرفته اندو فاد هر نوع سرمایه می باشند(بون ویتز ،۷۵:۱۳۹۱-۶۵).
کینگزلی دیویس و ویلبرت مور
ایده دیویس و مور در خصوص قشربندی اجتماعی در سال ۱۹۴۵میلادی مطرح شد.سوالی که آنها در ان خصوص مطرح کرده بودند ، این بود که چرا قشربندی اجتماعی با کارکرد مثبت در جامعه لازم به نظر می رسد؟ آنها به این سوال چنین پاسخ می دهند:
جامعه همانند ارگانیسمی است که باید نیازهای آن برآورده شوند تا جامعه سالم باقی بماند. در این میان یکی از نیازهای اساسی ، موقعیت ها و پست هایی است که باید به وسیله افراد ماهر پر شود. قشربندی اجتماعی مکانیسمی است که این نیازها را برآورده خواهد کرد(لهسایی زاده ،۵۰:۱۳۷۷).
چارچوب نظری
این پژوهش بر اساس نظریه ترکیبی قشربندی اجتماعی ح.الف. تنهایی انجام خواهد شد که در این قسمت از پژوهش به شرح این نظریه خواهیم پرداخت:
براساس شاخص های زندگی اجتماعی افراد جامعه به دو طبقه فرادست و فرودست تقسیم می شوند. این شاخص ها عبارتند از : ۱- مالکیت و دارایی که شامل مالکیت سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی می شود.۲- قدرت اجتماعی ۳- برنامه ریزی و مدیریت.
یکی از مهم ترین پدیده های مهم در قشربندی اجتماعی ، تشکیل منش و اخلاق طبقاتی می باشد. منش طبقاتی به پرورش دادن اخلاق انسانی در فرایند اجتماعی شدن برای زندگی و خدمت در یک نظام طبقاتی در چارچوبی نسبتا پایدار و منظم گفته می شود.اخلاق پدرسالارانه حالت تابویی و مقدس در میان دو طبقه را بوجود می آورد که این حالت منجر به ایجاد منش طبقاتی می شود.یکی از انواع منش طبقاتی شرقی است که به استبداد شرقی نیز معروف است. در منش طبقاتی شرقی هرگونه ظلم و ستم از طرف طبقه فرادست علیه طبقه فرودست حاکی از الطاف پدرانه ، خیرخواهانه و مدبرانه می باشد.اخلاق پدرسالارانه یا شرقی مانع فعالیت برخی از قشرها می شود و آنها در شرایطی مواضع انقلابی خود را ازدست می دهند. پس همانطور که قبلا نیز اشاره ای شد دو سنخ آرمانی طبقه ، فرادست و فرودست می باشند که طبقه فرادست دارای سه شاخص فوق(مالکیت ، قدرت اجتماعی و برنامه ریزی و مدیریت) می باشد ولی طبقه فرو دست فاقد این شاخص ها می باشند.
به طور کلی در هر طبقه چهار قشر وجود دارد که عبارتند از : ۱-قشر اصلی ۲- قشرفرعی ۳-قشر حاشیه ای ۴-قشربیرونی. پس در هر جامعه ای هشت قشر وجود دارد که چهار قشر در طبقه فرادست و چهار قشر دیگر در طبقه فرودست جامعه قرار می گیرند که با یکدیگر در حال کنش متقابل هستند. حال به بررسی این اقشار می پردازیم:
الف) طبقه فرادست
۱-قشر اصلی: مهم ترین قشر طبقه فرادست می باشد . این قشر باعث بوجودآمدن طبقه فرادست می شود.
۲-قشر فرعی: که کارگزاران نیز نامیده می شوند و کسانی اند که حامی قشر اصلی می باشند و آنها را برای رسیدن به اهدافشان یاری می رسانند.
۳-قشر حاشیه ای: کسانی که در کنار نظام تقسیم کار اجتماعی می باشند ولی نقش فعالی ندارند.
۴-قشر بیرونی: کسانی که خارج از نظام تقسیم کار اجتماعی قرار دارند و بیرون از این نظام وارد حوزه فعالیتهای طبقه می شوند.
پس در یک نگاه کلی قشر اصلی سازنده ی تمام تار و پود نظام تقسیم کار اجتماعی است.قشر فرعی به قشر اصلی جلا می دهد ، زیبایش می کند ، توجیهش می کند و از زشتی هایش می کاهد. قشر حاشیه ای در داخل نظام تقسیم کار هست ولی موثر نیست و در حاشیه بوده و تاثیر چندانی ندارد. قشر بیرونی داخل جامعه نیست خارج از نظام تقسیم کار عمل کرده و از بیرون آمده است(فراتی ،۱۱:۱۳۸۳).
امکان دارد در شرایطی هر کدام از قشرها نیز زیرمجموعه های کوچکتری تقسیم شوند. مثلا در دوره پیامبر قشر اصلی به دو قشر اصلی سیاسی و قشر اصلی اقتصادی تقسیم شده بود.
اما اعضای هر کدام از اقشار فوق چه کسانی بودند؟
در قشر اصلی معمولا مالکین بزرگ ، نظامیان و علمای درباری قرار داشتند در دوره پهلوی اول معمولا خانواده دربار ، وزرا و کابینه و وکلای مجلس جز این قشر بودند.
قشر فرعی شامل ادبا ، روحانیون ، شعرا ، هنرمندان ، فلاسفه و دانشمندانی هستند که در کنار قشر اصلی بوده و وظیفه اصلی آنها توجیه اعمال طبقه حاکم می باشد حال از زبان دین باشد یا ادبیات و یا حتی هنر. برای آنها شیوه توجیه مهم نبود مهم خود توجیه کردن بود.
قشر حاشیه ای: معمولا این قشر به دو قشر کوچک تر نیز تقسیم می شود: قشر حاشیه ای درونی و قشر حاشیه ای بیرونی. در برخی از جوامع فقط یکی از این دو قشر وجود دارد و در برخی دیگر از جوامع هر دو آن. معمولا در دوره پهلوی اول هر دو قشر وجود داشتند.
قشر حاشیه ای درونی شامل چماقداران و لوطی ها بودند در شهرها معمولا پاتوق های قمار بازی داشتند و با کلانتری ها کنار می آمدند.
قشر حاشیه ای بیرونی مثل سیستم عشایر است ، یک ارتش بی جیره و مواجب که هرگاه نیاز باشد از آنها استفاده می شود.
معمولا افراد از طبقات پایین یا فرودست جامعه به قشر حاشیه ای مهاجرت طبقاتی می کنند. در بیشتر وقت ها آنان همان اراذل و اوباش حاشیه نشین های طبقه فرودست هستند که مهاجرت طبقاتی نموده اند.
قشر بیرونی که خارج از نظام تقسیم کار اجتماعی قرار دارند از رایزنان ، مستشاران نظامی ، فرهنگی ، اقتصادی و یا هنرمندان و فلاسفه ای هستند که از خارج می آیند و در خصوص مسائل کشور نظر می دهند.
ب) طبقه فرودست
این طبقه نیز همچون طبقه فرادست دارای چهار قشر اصلی ، فرعی ، حاشیه ای و بیرونی می باشد که به بحث در خصوص هر کدام از آنها می پردازیم
فرم در حال بارگذاری ...