-
- تعیین تحولات بنیادی مورد نیاز در حیطه عوامل محیطی و گروههای ذینفع بانکها برای بهبود فضای کسب و کار
۱-۵ فرضیه های تحقیق
۱-۵-۱ فرضیه اصلی:
برای بهبود فضای کسب و کار، تحولات بنیادی در صنعت بانکداری ایران ضروری میباشد.
۱-۵-۲ فرضیه های فرعی:
-
- انجام تحولات در حیطه رسالت ها و اهداف بانکها موجب بهبود فضای کسب و کار می شود.
-
- انجام تحولات در حیطه استراتژی ها و خط مشی های بانکها موجب بهبود فضای کسب و کار می شود.
-
- انجام تحولات در حیطه ساختار و وظایف بانکها موجب بهبود فضای کسب و کار می شود.
- انجام تحولات در حیطه عوامل محیطی و گروههای ذینفع بانکها موجب بهبود فضای کسب و کار می شود.
۱-۶ تعریف واژگان تخصصی
مهندسی مجدد[۵]: طراحی ریشه ای فرآیندها،تشکیلات و فرهنگ سازمان برای دستیابی به جهش هایی خارق العاده در عملکرد آن سازمان. مهندسی مجدد یعنی بازاندیشی بنیادین و طراحی نو و ریشه ای فرآیندها، برای دستیابی به بهبود و پیشرفتی شگفت انگیز در معیارهای حساس امروزی همچون قیمت، کیفیت،خدمات و سرعت (همر و چمپی، ۱۳۷۵).
چشم انداز[۶]: تصویر چیزی است که سازمان قصد دارد در آینده آن گونه باشد.(هریسون، ۱۳۸۹).
خط مشی[۷]: یک برنامه عمومی است که به منزله راهنمای عمل، مدّ نظر مدیران قرار گرفته و نحوه اجرای برنامه را برای مسئولان اجرایی سازمان معین می کند؛ ضمن آنکه وسیله مؤثری برای کنترل عملیات به شمار میآید (رضائیان، ۱۳۷۹).
فرایند[۸] : مجموعه ای از فعالیت های به یکدیگر وابسته که هدف همه آن ها تامین رضایت و نیاز مشتری است. هر فرایند با یک تأمین کننده مواد اولیه آغاز می شود و با یک مشتری پایان مییابد (سوری، ۱۳۸۶).
توسعه[۹]: توسعه در لغت به معنای رشد تدریجی در جهت پیشرفته شدن، قدرتمندتر شدن و حتی بزرگترشدن است. در واقع توسعه را می توان کوششی برای ایجاد تعادلی تحقق نیافته یا راه حلی در جهت رفع فشارها و مشکلاتی که پیوسته بین بخش های مختلف زندگی اجتماعی و انسانی وجود دارد دانست (لشکری، ۱۳۸۶).
بانک[۱۰]:واژه بانک اصطلاحی قدیمی از زبان آلمانی (bank) است که در ایتالیا مفهوم نیمکت[۱۱] از این واژه استخراج شده و از آنجا که صرافان ایتالیایی در فلورانس روی نیمکتهایی در نزدیکی محل های داد و ستد قرار می گرفتند این اصطلاح به معنی بانک تلقی شد (پژویان،۱۳۸۵).
۱-۷ خلاصه
در این فصل پژوهشگر در ابتدا به بیان مسئله و اهمیت انجام و اهداف پژوهش پرداخته و واژه ها و مفاهیم کلیدی در انتهای این فصل ارائه شده است.
فصل دوم
ادبیات تحقیق
۲-۱ مقدمه
برای بیان ضرورت انجام مهندسی مجدد در سازمانها ابتدا بهتر است با ارائه مثال هایی به بیان تفاوت مدیریت سنتی و جدید پرداخت. فردی از محلی میگذشت، دو نفر را مشاهده کرد که یکی از آن ها چالهای می کند و دیگری آن را پر می کند. کنجکاو شده پرسید این کار شما چه معنی دارد؟ پاسخ می دهند: ما سه نفری کار می کنیم و بین ما تقسیم کار وجود دارد، نفراول چاله می کند، دیگری لولهگذاری می کند و سومی آن را پر می کند. امروز نفر دوم غایب است و ما کار خودمان را انجام میدهیم. این حکایت که تفاوت اصلی مدیریت سنتی و مدیریت جدید یا تفاوت «اداره کردن» و «مدیریت» را تشکیل میدهد، ضرورت مهندسی مجدد را آشکار میسازد (فرج وند، ۱۳۸۲) به عنوان مثالی دیگر، می توان تصور کرد در اتاق عمل، جراح پس از باز کردن قفسه سینه، بگوید من فقط مسئول بریدن هستم و برود (سپهری، ۱۳۸۱).
مهندسی مجدد نگاه و رویکردی نوین در مدیریت است که از دهه ۹۰ میلادی با باز اندیشی، طراحی مجدد و زیر سوال بردن مفهوم تقسیم کار که اصل و اساس بسیاری از سازمان های امروزی است متحول کننده سازمانهای مختلفی در کشورهای صنعتی بوده است و به دلیل نگاه تازهای که به سازمانها داشته است سبب تحول تعالی بسیاری از سازمانها گردیده است.نگاهی که در آن دگرگون کردن فرآیندها، ساختارها و سلسله مراتب نهفته است.مهندسی مجدد به دنبال استفاده از هوشمندی و نبوغ کارکنان و بیدار کردن استعدادهای خفته آنان است.
حامیان مهندسی مجدد فرایند کسب وکار(BPR[12])معتقدند شیوه های قدیمی انجام کسبوکار از طریق گروههای وظیفهای،سلسله مراتب عمودی و مشاغل کاملاً تعریفشده، بیش از این موفقیت به بار نخواهد آورد. مشتریان خواهان کیفیت و خدمت متنوعتر و بهتر و تحویل به موقع هستند(Dey،۱۹۹۹).
مهندسی مجددبیش از آنکه یک تکنیک و روش بهبود باشد، یک دیدگاه تغییر و رویکرد ساختار شکن است بعبارت بهتر یک تحول در مدیریت است.مهندسی مجدد با دگرگون سازی و طراحی جدید، تغییر ذهنیت، فرهنگ و نظام ارزشی در ساختار فرآیندها و روش استفاده از منابع و امکانات تحول بنیادی ایجاد میکند. در مهندسی مجدد شرکت از بنیاد دگرگون میگردد که این دگرگونی،دگرگونی در ذهن(طرز تفکر و نگرش مدیران و کارکنان) در فرهنگ و نظام ارزشی در فرآیندها، پردازش ها، ساختار و سازماندهی در روش استفاده از منابع و امکانات و دگرگونی در روش استفاده از تکنولوژیاطلاعات و ارتباطات در سازمانها است(سوری، ۱۳۸۶).
جذابیتBPR در توانایی ارائه راه های تغییر بنیادین در عملکرد سازمانی است. این کار به وسیله سادهسازیو روانسازی فرآیندهای کلیدی کسبوکار، حذف تمامی گامهای غیر ضروری و بدون ارزشافزوده، کاهش تعداد مراحل یا ایستگاههای انتقال کار و افزایش سرعت گردش کار انجام پذیرفته و در اغلب موارد سیستمها و فناوری اطلاعات در آن نقش بهسزایی دارند(Mohanty، ۱۹۹۸).
همر و چمپی بیان داشتند که BPR مترادف با اتوماسیون، مهندسی نرمافزار، تجدیدساختار، سازماندهی مجدد، کاهش اندازه، یا هموارسازی[۱۳] سازمان نیست بلکه،BPR در بردارندهی بازاندیشی بنیادین در چگونگی انجام کارها و توسعه فرایند های جدیدی است که به طور گستردهای متفاوت و نوآور هستند و بهبودهای چشمگیر موردنظر را ارائه میدهند.مهندسی مجدد فرایند باید روی مشتری به وسیله فرآیندی جدید که سرانجام به مشتری مزیت بخشد، تمرکز کند و حاصل آن باید فرآیندی باشد که رضایت مشتری را تأمین کرده و برای شرکت صرفهجویی به دنبال داشته باشد(Murray،۲۰۰۰).در نگاه تازه ای که در مهندسی مجدد ایجاد میگردد، مردم یا مشتریان، اصلی ترین ذینفعان سازمان ها هستند زیرا، در نهایت جامعه (مردم و مشتریان) بهای خدمات و محصولات تولیدی سازمانها و نیز سود سرمایه صاحبان آن را پرداخت میکنند.
مهندسی مجدد فرایند کسب وکار را باید به عنوان یک اقدام استراتژیک و میان وظیفهای دید و اگر به دنبال عرضه منافعی برای سازمان است، باید با سایر جنبههای مدیریت یکپارچهشود. پیش نیاز اصلی این است که مدیران قبل از اینکه دست به کار مهندسی مجددشوند، جزئیات موجود در فرآیندهای جاری را درک نمایند(Sohal&O’Neill ،۱۹۹۹) .