نتیجه چرخه دانشی آن است که در آن داده ها به اطلاعات تبدیل میشوند. اطلاعات، دست چین و تقویت گردیده و تبدیل به دانش می شود. این دانش سپس به کار گرفته می شود و نتایج آن مستند میگردد و داده ها و اطلاعات جدید و توجیه فرایندهایی را در پی دارد. شکل(۱-۲)عناصر تشکیل دهنده این چرخه را نشان میدهد.
شکل(۱-۲ )حلقه دانش
(منبع : رادینگ ،۱۳۸۳،ص۵۳)
مدیران میتوانند با به کارگیری مدیریت دانش، سرمایه های دانشی سازمان را به وجود آورند و به معنای واقعی کلمه باعث رشد پایه دانش از طریق گسترش وسیع آن شوند، کاربرد دانش را به کار اندازند و داده ها و اطلاعات آن رادر اختیار بگیرند.
۲-۳-۱۰- فرایند های مدیریت دانش
اکتساب دانش[۱۲]
برای انجام دادن هر کاری لازم است که اطلاعات و دانش صریح در آن رابطه گردآوری و تحلیل شود که این شروع فرایند اکتساب دانش از طریق زیر ساخت مدیریت دانش است. دو فرایندی را که از طریق آن سازمان ها دانش و اطلاعات را کسب میکنند عبارت است از: یادگیری سازمانی و جستجو
اکتساب اطلاعات سازمانی از طریق جستجو می توان به سه شیوه انجام داد:
-
- اسکن کردن
-
- جستجو کردن
- نظارت عملکردی
اسکن کردن به طیف گسترده ای از اطلاعات از محیط خارجی اشاره دارد. جستجوی متمرکز هنگامی اتفاق می افتد که اعضاء سازمانی یا واحد ها به طور فعال در یک بخش کوچک از محیط درونی یا خارجی جستجو میکنند که اغلب در واکنش به مشکلات فرصتهای مشکوک یا واقعی میباشند. نظارت عملکردی برای حد وسط دریافت های متمرکز و گسترده اثربخش سازمانی برای تحقق اهداف از پیش تعیین شده یا الزامات سهامداران مورد استفاده قرار میگیرد.
یادگیری سازمانی یک نقشاساسی در اکتساب دانش دارد. دو نوع یادگیری به نام نوع اول و نوع دوم وجود دارد که با یادگیری های حلقه ای و دو حلقه ای نیز نام برده میشوند از این دیدگاه اکتساب و خلاقیت دانش مطمئنا شامل تعامل بین دو نوع یادگیری است که یک نوع مارپیج پویا را تشکیل میدهند. سنگه بیان میدارد بسیاری از سازمانها از تواناییهای یادگیری رنج می برنداو برای مطالعه این بیماری و ارتقاء ظرفیت سازمانی برای یادگیری، سازمان یادگیرنده را به عنوان یک مدل علمی پیشنهاد کرد. وی استدلال میکند که سازمان یادگیرندهظرفیتی برای دو یادگیری (تولیدی) فعال و یادگیری تطبیقی (غیر فعال) دارد.
به دست آوردن دانش ضمنی که نمی تواند به طور مستقیم پردازش شود یک قسمت اساسی از این مرحله است و موجب توسعه بهبود ها و خلاقیت ها روی محصولات یا پرداز ش ها و هم چنین باعث ایجاد ارزش می شود و در نهایت به قسمتی از دانش جدید درسیستم تبدیل می شود (pp41-42،۱۹۹۹،zack).
سازماندهی دانش
سازمانها، مقدار زیادی اطلاعات را روزانه دریافت میکنند که باید آن را طبقه بندی، تقسیم و توزیع کنند. بر طبق نظر داونپورت سازماندهی و طبقه بندی دانش بایستی که شایستگی اصلی برای سازمان های آینده باشد وظیفه مدیریت منابع انسانی است که برای سازماندهی دانش موارد زیر را انجام دهد:
-
- تصمیم گیری جهت تشخیص اینکه چه دانشی مهم است
-
- ایجاد یک فرهنگ لغت دانشی
-
- ایجاد شاخص ها و ابزارهای جستجو
- طبقه بندی و پالایش دانش به طور مداوم
این فرایند باید در نگاشت نهایی سازماندهی شود نگاشت دانش سازمان مهمترین فعالیت آماده کردن کاربران با دسترسی علمی به اطلاعات است. تکنیک نگاشت دانش[۱۳]، یک مدل سلسله مراتبی یا ساختار سلسله مراتبیبوجود می آورد که در آن دانش میتواند با یک روش استاندارد جمع آوری و طبقه بندی شود.
در سطح شرکت، ایجاد نگاشت دانش که نیازهای کاربران از جمله مشتریان را برآورده سازد یکی از مهمترین چالش های سازمان است. یک نگاشت دانش منطقی میتواند بر اساس بازخورد مشتری و کاربرد موردی به دست آید.
به منظور شناخت بازار دانش، مدیران دانشی بایستی به کاربران دانشی گوش بدهند تا مطمئن شوند دانشی که به وجود می آورند جذاب و تا حد ممکن در دسترس میباشد.
کلید اصلی، مشاهده درخواست های دانشی و تعیین شرایط خاص میباشد که تحت این شرایط آن ها این دانش را میسازند مثلا در سازمانی که شبکه دانشی از خبرگان خارجی همراه با کاربران که ارجاعات خبرگی می خواهند تشکیل شده، احتمال دارد که کاربران و خبرگان از همان اصطلاحات استفاده نکنند و این موقعیت باعث دوباره کاری و ناسازگاری شود طراحی نگاشت های دانشی موجب طبقه بندی مفید و دقیق می شود و این اطمینان را به وجود می آورد که میتواند به طور عمده این ریسک را کاهش دهد. نگاشت های دانش مدل هایی هستند که نه تنها مستندات دانش صریح را شناسایی میکنند بلکه همچنین میتوانند دانش ضمنی که در ذهن افراد وجود دارد را شناسایی کنند.
چنین مدل هایی کوشش نمی کنند دانش خبره را بگیرند و داخل یک مخزن قرار گیرند اما در عوض برای نگهداری موضوعاتی از قبیل خبرگی و مهارت و اطلاعات خیلی مفید است. برای چنین مدل هایی گرفتن دانش فرد خبره امکان ندارد زیرا زمان و پیچیدگی محتوی مانع میشوند (p60 ،۱۹۹۸ Davenport).
سازمانها با داشتن بهترین دانش به مزیت رقابتی نمی رسند مگر اینکه بهترین استفاده را از آن بکنند. به منظور بهترین استفاده از دانش، دانش بایستی به طور کامل برای فعالیت های سازمان به کار برده شود و این نیاز دارد که همه فرایندهای دیگر دانش اساساً ایجاد، توزیع وهمچنین اشتراک گذاری رخ دهد. سازمانها نیاز به بهره برداری و بهره ور ساختن دانش دارند و علاوه بر این کاربرد آن به بازخور یادگیری توسط عمل نیاز دارند، که شامل کاربرد های دانش موجود برای یک موقعیت جدید و به دست آوردن یادگیری زمینه ای آن و سپس پایان حلقه است.
یک راه به کار بردن پاداش مالی و اجتماعی برای الگوهای رفتاری جدید است که استفاده از دانش را تشویق میکند و به طور فعال رفتارهایی که به چنین فرهنگی کمک نمی کند را خنثی سازد.
استقلال برای تصمیم گیری و تحمل اشتباهات نیز از جمله راه های کاربرد دانش جدید در سازمان است.
کاربرد دانش بایستی فعالیت ها یادگیری را به پیش ببرد ، ارزیابی کاربرد دانش میتواند نشان دهد که فعالیت های دانش واقعا انجام شده است.
از آنجا که قلب دانش در بحث درون انجمنی قرار دارد برای اهرمی استفاده کردن دانش، مدیریت دانش بایستی انجمنی را که در مورد یک موضوع آگاه هستند یا به آن موضوع علاقه دارند و هم چنین افراد استفاده کننده از آن موضوع را شناسایی کند. برای استفاده از دانش، سیستمهای مدیریت دانش به زیر ساخت هایی برای کسب و اهرمی کردن استفاده دانش نیاز دارند.
موانع خلق دانش و استفاده از دانش در سازمان به شرح زیر است: