ارزیابی اولیه
نظریه عقلانی – عاطفی الیس میتواند ما را در درک فرایند ارزیابی کمک کند. بر اساس این نظریه ما میتوانیم فرایند ارزیابی اولیه را به سه مرحله تقسیم کنیم: مرحله اول شامل رویدادی از زندگی است که الیس آن را رویداد فعال کننده می نامد. مرحله دوم، ارزیابی این رویداد است. این ارزیابی از نظام اعتقادی ذهنی ما سر چشمه میگیرد. مرحله سوم شامل عواطف، احساسات و فشارهای احتمالی است که نتیجه نحوه ارزیابی ما از رویدادهای زندگی است. ارزیابی های نامعقول و غیر منطقی به تنش و ناراحتی بیش از اندازه منجر می شود و تجارب منفی به دنبال دارند. هدف درمان عقلی عاطفی این است که فرد با ارزیابی های سازگارانه تر، احساس کنترل بیشتری بر زندگی خود داشته باشد (کلینکه، ۱۹۹۴، ترجمه محمد خانی،۱۳۸۸).
تحریف های شناختی، مشابه ارزیابی های غیر منطقی هستند زیرا، موجب میشوند ما خودمان را در رویدادهای زندگی یک قربانی ببینیم تا یک مبارز (مقابله کننده) بنابرین، ناراحتی و تنش بیشتری را در ما ایجاد میکنند(فریمن۱۲۱۹۸۷،نقل از شارف،ترجمه فیروزبخت،۱۳۸۳).
۱- مقدمه
با گسترش تکنولوژی و شرایط گذار از جامعه سنتی به جامعه صنعتی به حجم دشواریها و رنجهای انسانها افزوده شده است و عوارضی چون اضطراب، افسردگی، خودکشی، اعتیاد، طلاق، فرار از تحصیل، احساس پوچی و… را بیشتر از گذشته شاهد هستیم. به موازات این دشواریها روانشناسان و پژوهشگران راههای ارزشمندی را در پیش چشم انسانهای خواستار سلامت گشودهاند که تأمین کننده بهداشت روانی آن ها باشد. از نظر جورج آلبی (۱۹۸۲) یکی از مؤلفههای اساسی بهداشت روانی مهارتهای مقابلهای است، در این نوشته به بررسی این عامل مهم پرداخته شده است.
۲- تعریف
از دیدگاه لازاروس و فولکمن (۱۹۸۴) مقابله عبارت است از: تلاشهای فکری، هیجانی و رفتاری فرد که هنگام رو به رو شدن با فشارهای روانی به منظور غلبه کردن، تحمل کردن و یا به حداقل رساندن عوارض استرس به کار گرفته میشود (دافعی ۱۳۷۶).
مقابله، نیازمند بسیج و آمادهسازی نیروها و انرژی فرد است که با آموزش و تلاش به دست میآید، لذا با کارهایی که به طور خودکار انجام میشود تفاوت اساسی دارد.
۳- تدابیر و منابع مقابلهای
تدابیر مقابلهای افکار و رفتارهایی هستند که پس از روبه رو شدن فرد با رویداد استرسزا به کار گرفته میشوند در حالی که منابع مقابلهای ویژگیهای خود شخص هستند که قبل از وقوع استرس وجود دارند، مانند برخورداری از عزت نفس، احساس تسلط بر موقعیت، سبکهای شناختی، منبع کنترل، خوداثربخشی و توانایی حل مسئله (وفایی بوربور ۱۳۷۸). از جمله امور مهم در این رابطه ارزیابی فرد از تواناییهای خودش برای رویارویی با مسئله است. این ارزیابیها ممکن است مطابق با واقعیت و تواناییهای واقعی فرد باشد و یا مطابق با واقعیت و تواناییهای او نباشد، ولی هر چه هست برداشتهای فرد از تواناییها و قابلیتهایش تعیین کننده اصلی برای مقابله با دشواریها میباشد. اگر فرد احساس ناتوانی بکند با وجود همه مهارتهایی که آموخته نخواهد توانست از عهده مشکل برآید. ارزیابی افراد از توانایی خود برای رویارویی با مسائل طی سه مرحله شکل میگیرد که در شکل دادن به رفتارهای مقابلهای خیلی مؤثر است:
۱٫ در این مرحله فرد به ارزیابی موقعیت پیشبینیکننده استرس و تهدید میپردازد. مثلاً شخص این سئوال را از خود میپرسد که آیا موقعیت تهدیدکننده است یا خیر؟
۲٫ در این مرحله فرد به ارزیابی توانایی خود جهت انجام دادن کاری در ارتباط با موقعیت استرس زا میپردازد، در این باره فرد از خود میپرسد برای حل مسئله پیش آمده چه میتوان کرد؟
۳٫ در مرحله سوم فرد به ارزیابی مجدد موقعیت میپردازد که آیا قضاوت او از موقعیت یا منابع موجود برای رویارویی درست بوده است یا نه. او رفتارهای خود را بر این اساس تعدیل و بازسازی میکند (دافعی ۱۳۷۶).
۳- انواع مقابله
به طور کلی در برخورد با وضعیتهای استرس زا دو نوع مقابله از طرف افراد به کار گرفته میشود:
مقابله های کارآمد
مقابله های ناکارآمد
آنچه تحت عنوان مهارتهای مقابلهای مطرح میشود همان روشهای برخورد با مسائل است که از طرف فرد به طور آگاهانه طراحی و به اجرا درمی آید و نتیجه آن حل مسئله و یا افزایش ظرفیت روانشناختی فرد برای از سرگذراندن موفقیت آمیز شرایط بحرانی و دور ماندن از آسیبهای ناشی از بحرانهای روحی پیش آمده است. مقابله های ناکارآمد نیز تلاشهایی هستند که گرچه برای مقابله با شرایط دشوار به کار گرفته میشوند ولی نوعاً به بدتر شدن اوضاع و پیچیدهتر شدن وضعیت منجر میشوند، لذا نمی توان از این دسته مقابله ها به مهارت تعبیر کرد. مثلاً فردی که برای کاستن از استرس به مواد مخدر روی میآورد، گرچه نوعی مقابله با استرس و هیجان منفی در کوتاه مدت به وقوع میپیوندد ولی باید هزینه این لذتهای کوتاه مدت را به صورت تحمل اعتیاد و عوارض شوم آن بپردازد (ریو ۱۹۹۷ ترجمه سید محمدی ۱۳۷۶).
۳-۱- انواع مقابله های کارآمد
مقابله های مؤثر و کارآمد که ما را در برابر استرسها و شرایط دشوار یاری میدهند به دو دسته تقسیم میشوند:
۳-۱-۱- مقابله متمرکز بر مسئله
مقابله های متمرکز بر مسئله، عبارت از عملکردهای مستقیم فکری و رفتاری فرد میباشد که به منظور تغییر و اصلاح شرایط تهدید کننده محیطی انجام میشود. به بیان دیگر مقابله متمرکز بر مسئله به تلاشهای فرد برای تغییر وضعیت و گلاویزی مستقیم با مشکل مربوط میشود.(پاری ۱۹۹۱ ترجمه مقدسی ۱۳۷۵).
هیچ کس بدون کوشش نمیتواند به چیزی دست یابد. تصمیم گیری در مورد این که فرد هنگام استرس چه کار باید بکند نیازمند به قضاوت خود او است، که این قضاوتها متأسفانه به وسیله هیجانات منفی که در اثر تجارب منفی گذشته به وجود آمدهاند تحت تأثیر قرار میگیرند. مثلاً فردی که بحران زده است اگر در گذشته به ندرت تجربهای موفقیت آمیز در تأثیر گذاردن بر دنیا برای تغییر اوضاع داشته و علاوه بر آن افسردگی در او تولید ناامیدی کرده باشد احتمالاً حتی با وجود کارهای فراوانی که میتواند برای اصلاح وضعیت خود انجام بدهد در صدد مقابله با مسئله برنمی آید. این افراد به جای این که خود را بازیگر نقش اصلی در زندگی بدانند خود را قربانی اعمال، رفتار و تلقینات دیگران میدانند. ناباوری نسبت به کارایی خود مانع بزرگی برای حل مسئله است، چون در این حالت فرد کمترین تلاشی برای حل مسئله انجام نمی دهد (پاری ۱۹۹۱ ترجمه مقدسی ۱۳۷۵).