فصل دوم
ادبیات پژوهش
۲-۱ مقدمه
در این فصل ابتدا به بررسی مفاهیم و تاریخچه مربوط به متغیرهای تحقیق یعنی گردشگری و موسیقی پرداخته می شود. در انتهای این فصل نیز به بررسی و مرور پیشینه پژوهش های انجام در رابطه با گردشگری و موسیقی پرداخته می شود.
۲-۲ گردشگری
۲-۲-۱ تعریف گردشگری
واژه گردشگری نخستین بار در سال ۱۸۱۱ در مجله انگلیسی به نام اسپورتینگ ماگازین آمد. در آن زمان این لغت به معنای مسافرتبه منظور تماشای آثار تاریخی و بازدید از مناظر طبیعی برای کسب لذت به کار میرفت(محلاتی، ۱۳۸۰). ریشه این واژه از اصطلاح Tornus یونانی و لاتین گرفته شده، که یکی از معانی آن گردش کردن و یا گشتن است و با پسوند Ism به صورت اسم مصدر Tourism یا گردشگری درآمده است(رهنمایی، ۱۳۷۸).
واژه توریست به کسی اطلاق می شود که صرف نظر از کنجکاوی به قصد تفنن و تفریح سفر میکند(اونیل[۵]، ۲۰۰۲). بورکارت و مدلیک(۱۹۸۱) گردشگری را سفری کوتاه معرفی میکنند که در آن گردشگربرای سیر و سیاحت به منطقه ای خارج از محل سکونت و کار خود می رود(کاظمی، ۱۳۸۵).
صنعت گردشگری صنعتی است چند کاره در دهه های اخیر به عنوان یک منبع برای توسعه پایدار مورد توجه بسیاری از کشورهای جهان قرار گرفته است اثرات اقتصادی گردشگری در دهه اخیر مورد توجه قرار گرفته است که از جمله این اثرات می توان به کسب درآمد ارزی، افزایش درآمد ملی جامعه میزبان، افزایش درآمد دولت، افزایش سرمایه گذاری، توزیع مجدد ثروتهای بینالمللی، افزایش اشتغال نیروی کار، توسعه صنایع دستی و کالاهای محلی را نام برد(یوسفی پور، ۱۳۷۹).
گردشگری به طور کلی به علت خصلت بین رشتهای خود قابلیت نگرشهای متفاوت را دارا میباشد، که خود سبب ارائه تعاریف بسیاری از آن گردیده است. در تعاریف اولیه بیشتر بر بعد فاصله تأکید گردیده و گردشگران بر مبنای فاصلهای که از محل مسکونی داشتند، طبقهبندی میشدند. به گونهای که کمیسیون ملی گردشگری آمریکا (۱۹۷۳) در تعریف گردشگری داخلی فاصله پنجاه مایل را در نظر گرفته که دربر گیرنده تمامی سفرها به جز سفر برای کار میشد. گارتنر[۶](۱۹۹۶)، تعاریف فاصلهای صرف نظر از خطا و اشتباهات، تنها به این دلیل که کمیتی اقتصادی و آماری را برای پدیده گردشگری آماده میکند، مورد قبول واقع گردید. در حالی که این تعاریف فاصلهای به تنهایی نمیتوانست گردشگری را به خوبی توصیف کند. آن ها تنها بر جنبه تقاضا تأکید داشتند و عرضه و همچنین اثرات ناشی از گردشگری را نادیده میگیرند. از این رو گردشگری به تعاریف دیگری احتیاج پیدا میکند. بر این مبنا تعاریف دیگری ارائه میگردد که هر یک از آن ها در ابعاد مختلف، گردشگری را توصیف میکنند. در بعد جغرافیایی گردشگری زمانی از فعالیتگذران اوقات فراغت یا تفریح که مستلزم غیب شبانه از مکان مسکونی عادی است تعریف میشود. از بعد اجتماعی نیز تعریف گردشگری، فصل مشترک بین زندگی عادی ساکنان بومی و زندگی غیرعادی گردشگران را دربر میگیرد. این دو تعریف خود نشان تمایز مابین تعاریف مختلف از گردشگری است. که هر یک بر گرفته از آیتمهای مورد نظر در مطالعات گردشگری میباشند(جواهرزاده، ۱۳۹۰).
بعضی از تعاریف نیز سعی نمودند هم پوشی عوامل مختلف را در توصیف گردشگر در نظر گیرند. به گونهای که کولتمن در تعریف خود بعد فاصله و جنبههای اقتصادی را مدنظر دارد. او گردشگری را مسافرتی کوتاهمدت که از نقطهای شروع و در نهایت به همان نقطه باز میگردد و در طول مسافرت بر اساس یک برنامه و سفر خاص، از مکانها و جاهای متعدد دیدار میشود و مبالغ زیادی ارزی که گردشگران خرج میکنند، عاید کشور میزبان میگردد، تعریف نموده است. همچنین در تلاشی دیگر با در نظر گرفتن بعد تجربه و انتخاب آگاهانه و از روی اختیار، گردشگری مسافرتی داوطلبانه و موقتی که به علت بهرهگیری از چشماندازهای تازه و تجربیات جدید در یک سفر نسبتا طولانی شکل میگیرد، تعریف شده است.با این وجود، تعاریف گردشگری تا هنگامی که در چارچوب یک نگرش کلنگر قرار نگرفته، توانایی توصیف تمامی ابعاد این پدیده بین رشتهای را نداشتند. تعاریف خارج از نگرش کلنگر، تنها سعی در توصیف گردشگر کیست؟ داشته، که بتوان از این طریق یک چارچوب کمیتگرا را برای گردشگری و توجیه نگرش پوزیتیویستی با آن فراهم آورد. در حالی که این تعاریف از پرداختن به ماهیت گردشگری در یک ساختار شکنی و آنگاه تجدید ساختار آن باز ماندند. در این بین تقسیمبندی مسافران نیز نادیده گرفته شد و گردشگر زمینه اطلاقی پیدا نکرد. اما با رشد نگرشهای کلنگر در وهله اول تقسیمبندی مسافران نیز جلوهای عملی یافت. همراه با تقسیمبندی مسافرتها نگرش کلنگر در چارچوب مطالعات سیستماتیک، همه اجزای گردشگری، کارکردها و ساختارهایش در ارتباط با هم و شیوه های که تحت تأثیر قرار داده یا تحت تأثیر قرار میگیرد و اشکال و عوامل مرتبط با آن مورد مطالعه قرار گرفت. گردشگری در این چارچوب اینگونه تعریف می شود: گردشگری مجموع پدیدهها و ارتباطهای ناشی از کنش متقابل میان گردشگران، سرمایه، دولتهای میزبان، جوامع میزبان، دانشگاه ها ی جامعه و سازمانهای غیردولتی، در فرایند جذب، حملونقل،پذیرایی و کنترل این گردشگران و دیگر بازدیدکنندگان میباشد(جواهرزاده، ۱۳۹۰).
کمیسیون ملی گردشگری امریکا (۱۹۷۳) در تعریف گردشگری داخلی فاصله پنجاه مایل را درنظر گرفته که در برگیرنده تمامی سفرها به جز سفر برای کار می شد(گاردنر[۷]،۱۹۹۶).
کولتمن گردشگری را مسافرتی کوتاه که از نقطه ای شروع و در نهایت به همان نقطه بازمی گردد و در طول مسافرت بر اساس یک برنامه و سفر خاص از مکان ها و جاهای متعدد دیدار می شود و مبالغ زیادی ارز که گردشگران عاید کشور میزبان میکنند،تعریف نموده است (کولتمن[۸]، ۱۹۹۵)
از بعد اجتماعی نیزگردشگری فصلی بین زندگی عادی ساکنان بومی و زندگی غیرعادی گردشگران را در برمی گیرد (بارنارد[۹]، ۱۹۹۶). در این تعریف به وجه اجتماعی و نیز نوع زندگی اقوام مختلف، اشاره شده است.
از منظر جغرافیائی،گردشگری زمانی از فعالیت گذران اوقات فراغت یا تفریح که مستلزم غیبت شبانه از مکان مسکونی عادی است تعریف می شود (اسکینر[۱۰]، ۱۹۹۹).
از دیگر تعاریف گردشگری می توان به تعاریف فنی اشاره کرد که توسط سازمان جهانی گردشگری (WTO) ارائه گردیده است. این تعاریف بر اساس تمایز قائل شدن در رویکرد به مکان بازدیدتقسیم بندی را پیرامون گردشگری در ابعاد مختلف انجام دادهاند،که به صورت زیر میباشد(WTO، ۱۹۹۳):