۲-۳-۴-۷٫ جان بالبی[۶۳]
اضطراب در نظام بالبی یک واکنش نخستین و غیر قابل تقلیل به چیزی دیگر است و از جدائی و قطع رابطه دلبستگی بین مادر و کودک ناشی میگردد. بالبی بر این نکته تأکید میکند که ویژگیهای بنیادی شخصیت ویژگیهائی هستند که در طول زمان گسترش مییابند و میتوانند به منزله طیفی از راه های ممکن تحول این مفهوم در اصل توسط ودینگتن در قلمرو جنینشناسی بکارگرفته شده است مورد نظر قرارداده شوند و این نکته که کدام راه دنبال خواهد شد( راه هایی که در آغاز به روی همه باز هستند)، به عوامل متعددی وابسته است. پارهای از این عوامل دیگر به آسانی تمیز داده میشوند چه تأثیرات آن ها تا سالهای دوردست زندگی منعکس میگردند و دربین متغیرهایی که تأثیرات عمیقی بر تحول شخصیت دارند از تاثیر مادر آغاز میشوند تجربهای که در جریان سالهای کودکی و نوجوانی در چارچوب روابط با والدین ادامه مییابد و موجب میشود که کودک بتواند به بناکردن الگوهای عملیاتی نائل گردد ، الگوهائی که پیشبینی رفتار چهرههای درآمیخته با دلبستگی نسبت به وی را در موقعیتهای مختلف ممکن میسازند و مبنای همه امیدها و همه طرحهای فرد را در طول زندگی تشکیل میدهند (بالبی،۱۹۶۰)
تجربه های جدایی از چهرههای دلبستگی، صرف نظر از کوتاه بودن یا طولانی بودن مدت جدایی و تجربه های از دست دادن یا تهدیدهای جدایی یا رهاشدگی ، همگی در منحرف کردن تحول از راهی که در درون مرزهای بهینه قراردارد بسوی راهی که در بیرون از این مرزها واقع است مشارکت دارند. خوشبختانه، اینگونه انحرافها همواره شدید و دوامدار و مکرراند و در نتیجه بازگشت به مسیر اصلی را مشکل و گاهی غیر ممکن میگردانند( بالبی،۱۹۷۳) معهذا بالبی خاطر نشان میسازد که جدائی ، تهدید به جدایی و از دست دادن موضوع عشق ، تنها عواملی نیستند که انحراف از خط بهینه را به دنبال دارد بلکه بسیاری از محدودیتها و نارساییهایی که در مراقبتهای والدین مشاهده میشوند واجد تأثیر مشابهی هستند. همچنین انحرافها میتوانند به دنبال هر حادثه زندگی که موجب تنش یا بحران میشود قرار میگیرد بخصوص اگر بر فردی اثر کنند که تحول نایافته است.
۲-۳-۵٫ سن بروز و شیوع اختلال اضطراب
اختلال اضطراب سومین اختلال شایع روانی بعد از افسردگیها و سوء مصرف الکل است. به طور کلی هراسهای شایعترین اختلال طبقه اختلالات اضطرابی هستند. در درمانگاههای سرپایی میزان اضطراب بین ۱۰٪ تا ۲۰٪ افراد مبتلا به اختلال اضطرابی است (ویتچین[۶۴] و دیگران ۱۹۹۹).
مطالعه همه گیرشناسی و اجتماعی، میزان شیوع اختلال را در همه سنین در همه دوره های زندگی بین ۴ تا ۱۳٪ در جمعیت کلی گزارش کردهاند (ملسون و مارچ ۲۰۰۰) در راهنمای تشخیصی آماری اختلالات روانی، ۱۹۹۴ سن شروع آن را از ۱۰ تا ۲۰ سالگی ذکر کردهاند، سیر آن را اغلب پیوسته و مدت زمان متوسط آن ۲۰ سال و بهبودی آن به خودی خود غیرمحتمل است.
پژوهشها نشان میدهد که تنها یک چهارم مبتلایان بهبود مییابند. ضمن آنکه میزان بهبودی در بیمارانی که دارای تحصیلات بالاتر، سن شروع بالاتر و دیگر اختلالات توأم روانی نیستند بیشتتر است. شیوع این اختلال در زنان بیش از مردان است (سلیگمن و روزنمان،۱۹۷۶)
۲-۳-۶٫ بحران اضطراب در نوجوانی
به ندرت اتفاق میافتد که در خلال فرایند نوجوانی، بحرانهای اضطراب مشاهده نشود. گواهی این اضطراب به طور ناگهانی و زمانی به صورت تدریجی ظاهر میشود، گاهی فراگیر است و زمانی به احساس مبهم و پراکندهای محدود میگردد. گاهی هفتهها طول میکشد و زمانی بالعکس ما فقط در خلال چند ساعت پایان میپذیرد، اما صرف نظر از چگونگی بروز، شدت و مدت آن، اضطراب یک احساس بنیادی است که کمتر نوجوانی با آن بیگانه است (دادستان، ۱۳۷۸).
نوجوانی که دچار اضطراب حاد است احساس ترس ناگهانی بر او چیره میشود ما گویی قرار است برایش حادثه بدی رخ دهد. ممکن است بیقرار و ناآرام شود، به سادگی از جا بپرد و علایم جسمانی مثل تهوع، سردرد، سرگیجه و استفراغ در او ظاهر شود. فراحنای توجه و حواسش منحرف میشود. اختلال در خواب معمول است، ممکن است نتواند به راحتی به خواب رود، در خواب هم بیقرار است و به طور کلی دچار کم خوابی است و زیاد غلت میخورد و گاهی هم کابوس میبیند و در خواب راه میرود. اگر هیچگونه دلیل بیرونی آشکاری برای اضطراب حاد نوجوانی وجود نداشته باشد ممکن است نگران شود که این حالات او از کجا سرچشمه میگیرد و در اوضاع و وقایع بیرونی و نسبتا جزئی به دنبال علت آن میباشد. البته با بررسی دقیقتر معمولا روشن میشود که به عوامل به مراتب اساسیتر و پراهمیتتری دخیلاند. عواملی که ممکن است نوجوان به آن آگاهی نداشته باشد، مانند اختلال در روابط فرزند و والدین، نگرانی در مورد مشکلات بزرگ شدن و ترس و احساس گناه در مورد سائقهای جنسی و پرخاشگری (ماسن و دیگران، ۱۳۷۷)
۲-۴٫ احساس تعلق
قبل از پرداختن به مفهوم احساس تعلق به مدرسه باید به مفهوم مهمتر و کلیتری احساس تعلق اجتماعی پرداخت. انسان طبیعتاً مخلوقی اجتماعی است و از این لحاظ تثبیت شده است، نه اینکه از روی عادت، اجتماعی شده باشد، پس نمیتواند در حالت جدا از بستر اجتماعی شناخته شود. ما در خانواده و جامعه به دنبال جایگاهی هستیم تا نیازهای اساسی خود را به امنیت، پذیرش، و شایستگی ارضا کنیم. بسیاری از مشکلاتی که تجربه میکنیم به ترس از پذیرفته نشدن در گروه هایی که برای آن ها ارزش قایلیم مربوط می شوند. تعلق اجتماعی ظاهراً یک مفهوم واحد نیست بلکه مجموعه ای از احساسات و رفتارهاست که اکتسابی بوده و در کودکی تحت تاثیر تربیت خانوادگی و آموزشهای والدینی قرار دارد. از طریق بررسی چگونگی برخورد فرد با دیگران و نوع عضویت فرد در جامعه می توان شخصیت فرد را ارزشیابی کرد. تعلق اجتماعی[۶۵] در نوع احساسات ما نسبت به دیگران و روابط با آن ها تأثیر بسزایی دارد و بشاشیت و جذابیت ما تا حد زیادی از همین تعلق اجتماعی متأثر است (آدلر[۶۶]، ۱۹۵۹).
تعلق اجتماعی باعث کمک مداوم فرد به جامعه می شود تا جامعه سریعتر رشد کند و به هدفهای خود بیشتر نزدیک شود. به عبارت دیگر تعلق اجتماعی، احساس نیاز به پذیرفته شدن در یک گروه است به این امید که به فرد کمک شود تا بتواند بر ضعفهای طبیعی خود در یک قالب اجتماعی غلبه کند. انسان از اولین روز تولدش در یک زمینه اجتماعی خاص قرار میگیرد و دائما با شبکه ای از روابط اجتماعی متقابل سروکار دارد که فرد تحت تأثیر این شبکه افکار، احساسات، رفتار و هیجاناتش شکل میگیرد.
رشد و پرورش تعلق اجتماعی، باعث افزایش عزت نفس، سازگاری با محیط بیرونی، داشتن ارتباط سازنده با دیگران، عضویت فعال در گروههای اجتماعی، افزایش آگاهی، قبول مسئولیت شخصی، رفتار مبتنی بر طیب خاطر و داشتن علاقه و صمیمیت در رابطه با دیگران می شود، که این ها خود بر سلامت روانی دلالت دارند.