۲-۶-۴- حوزه چهارم: دیگر جهت مندی
این حوزه، نمایانگر تمرکز بیش از حد فرد بر تمایلات و احساسات دیگران در مقابل نادیده گرفتن نیازهای خود به منظور دریافت عشق و پذیرش، تداوم ارتباط با دیگران با اجتناب از انتقام و تلافیجویی صورت میگیرد (کاستیل و همکاران، ۲۰۰۷).
۱٫ اطاعت
در این طرحواره افراد خود را در کنترل اغراقآمیز از جانب دیگران احساس میکنند که به دو شکل ظاهر می شود: الف) فدا کردن نیازها، ب) فدا کردن هیجانها. این افراد برای اجتناب از تنهایی، بیش از حد، عواطف بهخصوص خشم را سرکوب میکنند. آنها براین باورند که آرزوها، نقطه نظرات و احساسهایشان بیارزش هستند یا برای دیگران مهم نیستند. این افراد به طور مکرر شاکیاند و نسبت به عدم ارضای نیازها و هیجانهای خود بسیار حساساند. به عقیده یونگ افرادی که طرحواره اطاعت دارند از موقعیتهایی که مستلزم تعارض با دیگران است؛ اجتناب میکنند (یانگ و همکاران، ۲۰۰۳).
۲٫ ایثار
بیمارانی که طرحواره ایثار دارند، نیازهای دیگران را با میل خود و حتی به قیمت از دست دادن رضایتمندی شخصی ارضاء میکنند. آنها این کار را برای کاهش رنج و گرفتاری دیگران، دوری از گناه، دستیابی به عزت نفس و تداوم رابطه هیجانی با افراد نیازمند انجام می دهند. بیمارانی که این طرحواره را دارند، اغلب نسبت به رنج دیگران حساسیت زیادی نشان می دهند. آنها مدام با این احساس دست و پنجه نرم میکنند که نیازهایشان به طور کافی ارضاء نمی شود و این امر گاهی منجر به احساس دلخوری آنها می شود. این طرحواره با مفهوم دوازده مرحله ای وابستگی بیمارگونه همپوشی دارد (یانگ و همکاران، ۲۰۰۳؛ ترجمه حمیدپور و اندوز، ۱۳۸۹).
۳٫ پذیرشجویی / جلبتوجه
تأکید افراطی در کسب تأیید، توجه و پذیرش از سوی دیگران که مانع شکل گیری معنایی مطمئمن و واقعی از خود می شود. احساس ارزشمندی فرد، بیشتر به واکنشهای دیگران وابسته است تا به تمایلات طبیعی خودش. گاهی اوقات این طرحواره با تأکید افراطی بر مقام و منزلت، قیافه و ظاهر، پذیرش اجتماعی، پول یا پیشرفت مشخص می شود و وسیلهای است برای دستیابی فرد به تأیید، تحسین و توجه دیگران (هدف اولیه از دستیابی به تأیید، تحسین، توجه دیگران، کسب قدرت یا توانایی کنترل دیگران نیست). این طرحواره، اغلب منجر به اتخاذ تصمیماتی غیرقابل اطمینان و ناخوشایند در مورد وقایع مهم زندگی می شود یا اینکه منجر به حساسیت بیش از حد نسبت به طرد میگردد (یانگ و همکاران، ۲۰۰۳؛ ترجمه حمیدپور و اندوز، ۱۳۹۱).
۲-۶-۵- حوزه پنجم: گوش به زنگی بیش از حد و بازداری
افرادی که طرحوارههای مربوط به به این حیطه را دارند بیش از حد و به شیوه ای کاملاً افراطی بر واپسزنی احساسات درونی و تکانههای خود انگیخته تأکید دارند و انتظارات و قوانین درونی شده آنها در خصوص عملکرد و رفتار اخلاقی چنان سختگیرانه است که مانع برقراری روابط صمیمانه، خوشحالی و آرامش فرد می شود (کاستیل و همکاران، ۲۰۰۷).
۱٫ منفیگرایی / بدبینی
در این طرحواره، تمرکز مستمر و نافذی برجنبههای منفی زندگی، از جمله مرگ، فقدان، گناه، تعارض، خیانت و غیره وجود دارد و در عینحال، جنبه های مثبت زندگی کوچک یا نادیده گرفته می شود. درواقع یک ترس غیرطبیعی از خطاکردن میباشد که ممکن است به مشکلاتی مثل مشکلات مالی و فقدان منجر شود. چون این افراد نتایج منفی را به طور اغراقآمیزی ادراک میکنند لذا به طور مکرر دچار نگرانی مزمن، گوشبهزنگی و بلاتصمیمی هستند (بارلو، ۲۰۰۲).
۲٫ بازداری هیجانی
بازداری افراطی اعمال، احساسات و ارتباطات خودانگیخته که معمولاً به منظور اجتناب از طرد دیگران، احساس شرمندگی و از دست دادن کنترل بر تکانههای شخصی صورت میگیرد. معمولترین حوزه هایی که بازداری در مورد آن اعمال می شود عبارتند از: الف) بازداری از بروز خشم و پرخاشگری، ب) بازداری از بیان تکانههای مثبت (از قبیل خوشحالی، محبت، برانگیختگی جنسی و بازی)، ج) بازداری از بیان آسیبپذیری یا بیان راحت و صریح احساسات و نیازهای شخصی، د) تأکید افراطی بر عقلانیت و نادیده گرفتن هیجانها (یانگ و همکاران، ۲۰۰۳؛ ترجمه حمیدپور و اندوز، ۱۳۹۱).
۳٫ معیارهای سرسختانه / عیبجویی افراطی
کمالگرایی با انواع متنوعی از آسیبهای روانی و کارکردهای ارتباطی ضعیف، مرتبط است. بازنمایی کمالگرایانه خود شامل سه بعد است: خود ارتقابخشی کمالگرایانه ( نیاز به ارتقا فعال آنچه کمال تصور می شود)، عدم نمایش نقص (نیاز به اجتناب از ابراز نقاط ضعف) و عدم آشکارسازی نقص (نیاز به اجتناب از آشکارسازی کمبودها). تمام این صفات با آشفتگیها و مشکلات روانشناختی، شامل اضطراب و مشکلات ارتباطی، افسردگی، ناامیدی و خطر خودکشی در نمونه های غیربالینی مرتبط میباشد (چن و همکاران، ۲۰۱۲).
۴٫ تنبیه
در این طرحواره، اعتقاد بر این است که فرد هنگامی که خطایی مرتکب شده؛ باید شدیداًً تنبیه شود یعنی در قبال افرادی که استانداردها را رعایت نمیکنند؛ شدیداًً پرخاشگر، بیتحمل، تنبیهکننده و خشمگین است. معمولاً این طرحواره خود را به صورت، دشواری در بخشیدن خود یا دیگران در هنگام ارتکاب خطا نشان میدهد (بارلو، ۲۰۰۲).
۲-۷- طرحوارهها و جنسیت
یکی از عوامل دیگری که طرحواره ها را تحت تأثیر قرار میدهد جنسیت است، زیرا هنجارهای[۶۹] جنسیتی در هر جامعه ای بخشی از فرهنگ آن جامعه است. همزمان با رشد کودک، در شرایطی که رابطه کودک با همسالانش پیچیدهتر می شود، کودک مهارتهایی را کسب می کند که خاص جنسیت اوست، و اقدام به فعالیتهایی می کند، که جامعه برای جنسیت او در نظر گرفته است. کودک در طول دوران رشد با این هنجارها رشد می کند و آن ها بخشی از خصوصیات وی میشوند (تنن بام و همکاران، ۲۰۰۷). به عقیده یانگ (۱۹۹۹، به نقل از سلیگمن و همکاران، ۲۰۰۷) بین این تجارب رشدی و طرحوارهها در افراد رابطه به وجود می آید و نگرشهایی که با جنسیت مرتبط هستند، روی طرحوارههای شخص منعکس میشوند. در باورهای فرهنگی ویژگیهایی چون مستقل بودن، واقعبینانه عمل کردن، خردهگیری[۷۰] و خصومت[۷۱]، مسئولیت پذیری و با اراده بودن، ویژگیهای مردانه و در مقابل، ویژگیهایی چون مهربانی، احساساتی عمل کردن، حساس بودن به نیازهای دیگران، صمیمیت و حمایت از دیگران ویژگیهای زنانه محسوب میشوند (قربانی، ۱۳۸۳).