۲-۳-۴-۱-مکتب سود انگاری
در تعریف مکتب سودانگاری[۴۲]آوردهاند: «مکتبی که معتقد است کار صواب به آن است که خیر و سود هرچه بیشتر به جهانی ارزانی دارد.» (داگوبرت، ترجمه اردوبادی،۱۳۸۰).
بالاترین سود برای بیشترین کسان همراه با کمترین زیان رایجترین ملاک نهایی است که در اخلاق حرفهای به میان آمده است. این ملاک در اساس از نظام اخلاقی فایدهگرایی اخذ شده است ( قراملکی، ۱۳۸۲). تعدادی از با نفوذترین فلاسفه در جهان غرب (از جمله جرمی بنتام و جی.اس. میل) اظهار داشتهاند ارزش اخلاقی رفتارشخصی را میتوان به وسیله نتایج آن رفتار تعیین کرد. هدف خلق بزرگترین میزان منافع برای بیشترین مردم با کمترین میزان آسیبهاست. ایراد سودمندگرایی امکان استثمارآن است(هس مر ۱۳۸۲).یکی از نقاط ضعف این مکتب که به عنوان مکتبی اخلاقی مطرح گردیده است عبارت است از اینکه مقصود صاحبان این اندیشه از مصلحت و سود، تنها سود و بهره دنیوی است و تکیه آن بر منافع و لذات دنیایی است، در حالی که لذات اخروی موجب بیشترین و پایدارترین خوشی برای انسان میباشد (مصباح یزدی،۱۳۷۷).
۲-۳-۴-۲- مکتب تکلیفگرایی
بر طبق مکتب تکلیف گرایی[۴۳]اخلاق تکلیفگرایانه، بر آن است که خوبی و بدی یک عمل تنها مبتنی بر نتایج آن نیست، بلکه ویژگیهای خود عمل یا انگیزه ورای آن، خوبی و بدی عمل را مشخص میکند. نتایج عمل هر چه باشد، تأثیری در خوبی و بدی آن نمی گذارد. مدافع برجسته این نوع نگرش ایمانوئل کانت است (لیدبیتر[۴۴]،۲۰۰۵). نظریه کانت در بررسی کاربردگرایانه (در برابر بررسی صرفا تئوریک و نظریه) دو نقیصه عمده دارد:
اولاً: عدم توانایی در رفع تعارضات اخلاقی در موقعیت. از طرفی بر اساس وظیفه اخلاقی رازداری نباید راست گفت، زیرا راست گفتن افشای رازی را سبب میشود و از طرف دیگر بر اساس وظیفه اخلاقی راستگویی نباید حقیقت را کتمان کرد و از راستگویی پرهیز نمود. در چنین موقعیتی وظیفه اخلاقی چیست؟
دوماً: نقیصه دوم، نهایی نبودن ملاک کانت است. نظریه کانت صرفا نشانه، شاخص و ملاک تشخیص خوب و بد در شرایط خاص است. اما این نظریه متضمن ملاک نهایی نیست. زیرا به تعبیر کی یر کیگارد فیلسوف بزرگ اگزیستانسیالیزم هر چند ما در گذر از زندگی استحسانی (حیات حیوانی) به نخستین سپهر وجودی آدمی (زندگی اخلاقی عقلانی) خویشتن را با عمل به وظیفه ی عقلانی معنادار میکنیم. اما به سرعت دست ما پی چیزی خواهد گشت تا وظیفه را معنادار کند؟ چرا باید به وظیفه عمل نمود؟ و پاسخ درست به این سوال که سکوی پرش به دومین سپهر وجودی است، دست یافتن به ملاک برتری است که مبین عمل به وظیفه است. بنابرین نظریه وظیفهگرایی کانت متضمن ملاک نهایی نیست، بلکه خود محتاج ملاک نهایی اخلاق است (قراملکی،۱۳۸۲).
۲-۳-۴-۳- مکتب عدالت توزیعی
از نظر مکتب عدالت توزیعی[۴۵]اخلاق عدالتی از دو مکتب سرچشمه میگیرد:
یکی در قرن ۱۷ در آثارهابز، کانت، و نزدیکانی نظیر راولز و کوبرگ و دیگری ریشه اش در آثار فیلسوفانی چون آریستوتل روزاو، هگل، مارکس و دیویی. مکتب اولی دریافت افراد را مرکز، و روابط اجتماعی را به عنوان قراردادی در بین افراد به کار میبرد. و مکتب دومی به وجود مرکز اعتقاد ندارد و سعی میکند به انسانها بیاموزد که در اجتماع چگونه رفتار کنند. در این مکتب عدالت از توافق اجتماعی حاصل میشود. در این دیدگاه فیلسوفان و نویسندگان به بحث درباره طبیعت جهان، ذات خدا، تقدیر در برابر اراده آزاد، خیر و شر و روابط بین انسان و شرایطش می پردازند (استارات[۴۶]،۱۹۹۴). نظریه عدالت توزیعی به عنوان مکتبی اخلاقی توسط فیلسوف آمریکایی و نظریه پرداز سیاسی، جان رالز[۴۷] متولد ۱۹۲۱ م در «بالتیمور[۴۸]» و عضو دانشگاههاروارد پیشنهاد شده است که با تلاش در دهه ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۰ نظریه عدالت را بر اساس برتری یک ارزش واحد به نام عدالت، مطرح نمود. از آنجا که دو مکتب سودانگاری و تکلیفگرایی نمیتوانند یگانه معیار اساسی صواب و خطای قانع کننده در اخلاق باشند باید اصلی را درباره عدالت معتبر بدانیم تا ما را در توزیع خوبی و بدی در جهان کمک کند و آن مکتب عدالت توزیعی است (عاملی،۱۳۸۸).
نظریه عدالت توزیعی «جان رالز» را به عنوان یک مکتب اخلاقی میتوان از یک سیستم اقتصادی خاص توزیع منافع به یک سیستم اخلاقی برای ارزیابی رفتار گسترش داد که بر اساس آن میتواند یک عمل را در صورتی که منجر به افزایش همکاری بین اعضای جامعه میگردد، «درست»، «عادلانه» و «مناسب» نامید و هر چه مخالف این جریان باشد «نادرست»، «ناعادلانه» و «نامناسب» دانست (هس مر، ترجمه اعرابی و ایزدی،۱۳۸۲). همچنین آورده اند که عدالت توزیعی از طرف قدرت حاکمه به اجرا درمی آید و عبارت است از تقسیم خوبیها و بدیها بر حسب لیاقت اشخاص؛ به عبارت بهتر «عدالت توزیعی یعنی آنچه مربوط است به تقسیم افتخارات، اموال یا هر گونه امتیازات دیگری که بتوان بین کسانی که درزندگی اجتماعی دستی دارند، تقسیم کرد و جز به تقسیم امتیازات و ثروت اجتماعی به چیز دیگری اطلاق نمیگردد.» (لالاند، ترجمه وثیق،۱۳۷۷).
به عبارت دیگر عدالت توزیعی به تناسب بین اعمال و رفتار و لیاقت و فضایل آنان مربوط است. از دیدگاه ارسطو عدالت یا جزئی است یا کلی؛ عدالت جزئی نیز خود به دوگونه است: نخست، عدالت در توزیع شرافت و ثروت در میان شهروندان و دیگری، عدالت جبرانی در روابط بین مردم (رأس، ترجمه قوام صفری،۱۳۷۷). در واقع عدالت توزیعی به انصاف در توزیع منابع مربوط میشود، و توزیع انصاف، توزیعی است که در آن به یک معنا، سود است؛ بعضی نیز ذکر میکنند که توزیع انصاف، توزیع هر آنچه از بازار آزاد نتیجه میشود، است (آئودی[۴۹]،۱۹۹۹).عدالت فراگیر، بدون تردید یکی از مهمترین اصول راهبردی اخلاق است و در آموزههای دینی نیز برقراری آن از اهداف نبوت تلقی شده است. اما عدالت ملاک نهایی اخلاق نیست، زیرا اولا آن همه احکام اخلاقی را تبیین نمیکند. به عنوان مثال تفضل فراتر از عدالت، فداکاری و ایثار، عشق و… را نمیتوان به ترازوی عدالت سنجید. ثانیاً خود محتاج ملاک برای تبیین شدن است، چرا که همیشه میتوان پرسید: چرا باید عادلانه عمل کرد؟ (قراملکی،۱۳۸۲).
۲-۳-۴-۴- مکتب آزادی فردی
نظریه آزادی فردی[۵۰] از ابتکارات «رابرت نوزیک[۵۱]» است که بر اساس تقدم یک ارزش به نام «آزادی فردی» طراحی گردیده است. بر طبق مکتب آزادی فردی، همه باید برای آزادی بیشتر فعالیت کنند، زیرا موجب افزایش تبادل بازار میگردد که برای بهره جویی اجتماعی ضروری است از جمله انتقادات وارد بر این نظریه اخلاقی عبارت است از اینکه این مفهوم بر اساس تعریفی کوته بینانه از آزادی بنا شده است و به حق منفی محدود است. و افراد دیگر حق دخالت ندارند؛ اگرچه حق مثبتی برای بهره مندی از بعضی منافع که نصیب دیگران شده وجود داشته باشد (هس مر،۱۳۸۲).
بخش چهارم: حیطههای علم اخلاق در مطالعات مدیریت و سازمان
درباره حیطههای علم اخلاق که با دانش مدیریت و زیرمجموعههای آن ارتباط دارند، با توجه به هر حیطه، با تعاریف متفاوتی مواجه هستیم: