۴- نظریه پییرلین و شولر:
از نظر پییرلین و شولر[۸۴] (۱۹۸۷) مقابله با توجه به هدفی که دنبال میکند به سه دسته تقسیم می شود:
الف- پاسخ هایی که وضعیت را تغییر میدهند، این پاسخ ها شامل بحث و گفتگو درباره مسائل، برقراری نظم و انضباط و احترام مستقیم در محیط، فراوانی کمتری دارند. زیرا برای تغییر دادن وضعیت، بیشتر افراد توانایی یا آگاهی لازم را ندارند و از این می ترسند که اگر خود دست به اقدامی بزنند ممکن است به نتایج خلاف انتظار برسند. گاهی این عقیده وجود دارد که هر موقعیتی را نمی توان تغییر داد و شاید هم این عقیده صحیح باشد.
ب- پاسخ هایی که برداشت افراد را نسبت به وضعیت تغییر میدهند. به طوری که احتمال پیامدهای دسترسی زای آن را به کمترین حدممکن می رساند. در این نوع مقابله، آگاهانه سعی برآن است تا عامل استرس زا را بی اثر گردانند، زیرا در واقع معنای پایگاه است که منجر به احساس خطر میشود.
وقتی که این معنا تغییر یابد، خطر وابسته به آن نیز تغییر میکند. از جمله این پاسخ ها، مقایسه مثبت است. یعنی فرد از طریق مقایسه وضع خود با وضع کسانی که در موقعیت بدتر از او قرار دارند، به این نتیجه میرسد که وضع چندان بدی هم ندارد، و نسبت به وضعیت خود احساس بهتری پیدا میکند، پاسخ دیگر آن است که شخص مرکز توجه خود را تغییر میدهد و از جنبه دردسرزای وضعیت به جنبه دیگری که سودمند به نظر میرسد، برمی گرداند، برای مثال جوانی که از وضعیت خانوادگی خود ناراضی است، ممکن است توجه خود را بر جنبههای شوق انگیز درس معطوف کند.
ج- پاسخ هایی که پیامدهای استرس زا را پس از وقوع مهار میکند. هدف این پاسخ ها آن است که تاثیر منفی وضعیت استرس زا را کاهش دهند. انکار، پذیرش سختی ها، پرهیز از مشکل و برون ریزی احساسات، نمونه هایی از این نوع پاسخ به استرس است. از نظر پی برلین و شولر(۱۹۸۷) مقابله کارکرد محافظت کنندگی دارد و این کارکرد به سه شیوه اعمال می شود: ۱-تغییر موقعیت هایی که باعث تجارب استرس زا میشوند یعنی اصلاح یا حذف شرایطی که مشکل را به وجود میآورند. ۲-مهار این شرایط قبل از آنکه استرس زا شوند. ۳- کنترل استرس، حفظ و مهار پیامدهای هیجانی ناشی از آن(به نقل از مهدیپور، ۱۳۸۵).
۵- نظریه کارور و همکاران:
کارور[۸۵] و همکاران (۱۹۸۹)، مقابله را به چهار نوع کلی تقسیم کردهاند که هر یک از آن ها از چند نوع مقابله تشکیل شده است.
الف) مقابله مسئله مدار: این شیوه مقابله، شامل اقداماتی می شود که به منظور دور کردن عامل استرس زا و یا تغییر اثرات و پیامدهای آن عامل صورت میگیرد. فرد در این شیوه مقابله به طور مستقیم وارد عمل می شود و درجهت رویارویی با خود عامل استرس زا برنامه ریزی میکند و فعالیتهای جانبی را کنار میگذارد.
-
- مقابله فعال[۸۶]: در این شیوه تلاش بیشتر برای غلبه برمشکلات صورت میگیرد. فرایند حل مشکل به صورت گام بگام پیش می رود و تلاش های فرد افزایش مییابد.
-
- طرح نقشه[۸۷]: در این روش راجع به اینکه چه گام هایی برداشته شود و چگونگی آن می توان مسئله را دستکاری کرد، برنامه ریزی کرد. این فعالیت به طور واضح برمساله متمرکز است. اما با مقابله فعال تفاوت دارد. طرح نقشه در مرحله ارزیابی ثانویه اتفاق می افتد، در حالی که مقابله فعال در طول مرحله مقابله اتفاق می افتد.
-
- جلوگیری از فعالیت های رقیب[۸۸]: در این شیوه فعالیت های دیگر کنار گذاشته می شود و تلاش می شود از پرداختن به رویدادهای دیگر که حواس شخص را پرت میکند، اجتناب شود، تا به مسئله اصلی پرداخته شود.
-
- مقابله جلوگیری[۸۹]: برای حل مشکل؛ شخص منتظر می ماند تا زمان مناسب و شرایط مساعد فراهم شود. در واقع فرد خویشتن داری میکند و از عملکرد عجولانه خودداری میکند.
- جستجوی حمایت اجتماعی ابزاری: در این شیوه از کسانی که تجارب مشابه با فرد داشته اند، پرس و جو می شود. درخواست راهنمایی از دیگران در مورد مسئله، و گفتگو با کسانی که میتوانند کار خاصی در ارتباط با مسئله انجام دهند صورت میگیرد.
ب) مقابله هیجان مدار: برای متعادل ساختن عواطف و هیجانات مهار واکنش های هیجانی صورت میگیرد:
۱- جستجوی حمایت اجتماعی عاطفی: در این شیوه تلاش برای به دست آوردن حمایت عاطفی و جلب حس همدردی صورت میگیرد. این روش میتواند به طُرُق مختلفی کارکرد داشته باشد.
وقتی شخص در اثر یک تعامل استرس زا دچار احساس ناامنی شده باشد میتواند بدین وسیله دوباره قوت قلب بگیرد. در این روش میتواند بدین وسیله به سمت مقابله متمرکز برمساله برگردد. از سویی دیگر منبع همدردی اغلب وسیله تخلیه احساسات شخصی دیگری میشود. به این دلیل استفاده از حمایت اجتماعی بدین طریق اغلب شیوه ای غیرانطباقی است(برمن[۹۰] و تورگ[۹۱] ۱۹۸۱، بیلنیگر و موس۱۹۸۴، کاستانزا[۹۲]، درلگا[۹۳] ۱۹۸۸، تلر[۹۴] و فهن[۹۵] ۱۹۸۷، به نقل از کارور۱۹۸۹).
۲- تفسیر مجدد مثبت: هدف این نوع مقابله، مهار هیجانات ناخوشایند است تا سروکار داشتن با عامل استرس زا. ارزش این تمایل تنها به کاهش ناراحتی محدود نمی شود بلکه بر اساس واژه های مثبت نیز موقعیت استرس زا تفسیر میگردد.
۳- روی آوردن به دین: موقعی که فرد تحت استرس قرار میگیرد، به دلایل مختلف روی آوردن به دین افزایش مییابد. روی آوردن به دین تحت شرایط استرس، دلایل مختلفی ممکن است داشته باشد. مذهب ممکن است به عنوان یک منبع حمایت هیجانی باشد. یا اینکه وسیله ای برای تغییر مجدد رویداد به صورت مثبت گردد.
۴- انکار: در این نوع مقابله، عامل استرس زا انکار می شود. برخی براین عقیده اند که این نوع مقابله مفید، کاهش دهنده ناراحتی و تسهیل کننده فرایند مقابله میباشد؛ و برخی دیگر انکار را در مراحل اولیه مقابله با موقعیت استرس زا، مؤثر می دانند و در مراحل بعدی مانع مقابله مؤثر درنظر می گیرند، و دسته سومی نیز معتقد هستند که اگر عامل استرس زا به طور قوی فراموش نگردد، باعث به وجود آمدن مسائل و مشکلات بیشتر می شود.
۵- پذیرش: متضاد شیوه انکار، پذیرش است. پذیرش به عنوان یک شیوه مقابله کارکردی، قابل بحث است. پذیرش دو جنبه از مقابله را در بردارد. یکی پذیرش عامل استرس زا که اتفاق افتاده است؛ در مرحله ارزیابی اولیه و دیگر پذیرش عدم وجود یک شیوه مقابله فعال در فرایند ارزیابی ثانویه. شخصی ممکن است شیوه پذیرش را هنگامی که رویداد استرس زا چیزی است که باید خود را با آن تطبیق دهد، به کار گیرد، تا اینکه در مواردی آن را به کار گیرد که عامل استرس زا قابل تغییر است.
ج) مقابله کمتر مؤثر و ناکارآمد: مجموعه ای از شیوه های مقابله ای است که به عنوان روش های ناکارآمد برای تغییر منبع استرس یا بهبود احساسات ناشی از موقعیت استرس زا درنظر گرفته می شود. سه نوع مقابله عبارت است از:
۱- نبود درگیری ذهنی: در این نوع مقابله، انحراف فکر از مسئله به فعالیت های دیگر، خیالپردازی کردن و خوابیدن بجای فکر کردن درمورد مسئله مطرح میباشد.
۲- نبود درگیری رفتاری: در این شیوه برای دستیابی به هدف، تلاش صورت نمی گیرد- یعنی فرد به اینکه از عهده مسئله برنمی آید و تلاش هم نمی کند اعتراف میکند.