« ارزیابی کاربرد سیستم اطلاعات مدیریت در مدیریت منابع انسانی ... | تحقیقات انجام شده با موضوع طراحی کنترل بهینۀ تطبیقی ... » |
۱٫(ٱلرِّجَالِِ)در قُلُوبُ ٱلرِّجَالِِ مجاز عقلی است به علاقه جزءاز کل،زیرا این خصلت درحقیقت اختصاص به مردان تنهاندارد بلکه زنان و همه نوع بشر نیز تابع این فرض می باشندواو (ع) فرمود: (قُلُوبُ ٱلرِّجَالِِ وَحْشِیَّهٌ) یعنی مثل حیوانات وحشی از انسان گریزان است پس کسی که به آن ها محبت ورزد با احسان کردن وخوشرویی ورفتارهای مشابه آن ،به اوروی آورندوپیوند دوستی برقرار کنند،وهرکس به آن ها محبت نورزد و با احسان و خوشرویی رفتارنکند از او گریزان و بیزار می شوند(عرفان؛۱۳۵۸ :۲/ ۱۸۵)
ب.تشبیه؛
۲٫دراین کلمه قلوب به وحشیه«حیوان وحشی»تشبیه شده است .نوع تشبیه بلیغ است ووجه شبه صفت مستفاداز(فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَیْهِ)ونیزازنوع تشبیه مقید حسی(قُلُوبُ ٱلرِّجَالِِ)به حسی مطلق(وحشیه)می باشد. ( همان منبع : ۱۵۴-۱۴۲)
* وقالَ علیه ٱلسَّلامُ: ألسَّخَاءُ مَا کَانَ ابْتِدَاءً- فَأَمَّا مَا کَانَ عَنْ مَسْأَلَهٍ فَحَیَاءٌ وَ تَذَمُّمٌ[۳۶] *
درود خدا بر او، فرمود: سخاوت آن است که تو آغاز کنى، زیرا آنچه با درخواست داده مىشود یا از روى شرم و یا از بیم شنیدن سخن ناپسند است.
معنای سخن او (علیه السلام) که فرمود: ألسَّخَاءُ مَا کَانَ ابْتِدَاءً- فَأَمَّا مَا کَانَ عَنْ مَسْأَلَهٍ فَحَیَاءٌ وَ تَذَمُّمٌ - یک روش استواربرای محبت و احسان وارزشهای والای انسانی و عاطفی است.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
الف.مجاز؛
۱٫« ألسَّخَاءُ»مجاز عقلی به علاقه سببیت .ازآنجاکه « ألسَّخَاءُ» ملکه بذل مال و علت بخشش است نه خود بخشش.ونیزاستعمال « عَنْ » درغیرمعنای اصلی خود(از) واستعاره مکنیه تبعیه است .
ب.کنایه؛
۲٫سخاوت آن است که ابتداء باشد و پیش از خواستن کسى، پس اگر بعد از سؤال و خواستن کسى باشد، پس آن حیاء است و ننگ و عار داشتن یعنى بعد از سؤال آنچه داده شود از سخاوت نیست بلکه از این راه است که آدمى را شرم آید از این که کسى از او چیزى خواهد و به او ندهد و ننگ و عار داند این معنى را.. ( خوانساری ؛ ۱۳۶۶: ۵/ ۱۱۷)
۳٫لذامجموع حکمت کنایه تعریض است ومقصودحضرت وادارکردن وتشویق به انجام اموری است از جمله؛آغازگر بودن در بخششها « ألسَّخَاءُ مَا کَانَ ابْتِدَاءً» - کم اجر بودن بخشش پس از درخواستها « فَأَمَّا مَا کَانَ عَنْ مَسْأَلَهٍ » - کم ارزشى بخشش بخاطر حیاء « فَأَمَّا مَا کَانَ عَنْ مَسْأَلَهٍ فَحَیَاءٌ وَ تَذَمُّمٌ »(دشتی ؛ ۱۳۷۶: ۱/۶۹۸)
* وقالَ علیه ٱلسَّلامُ:ﻻ غِنَى کَالْعَقْلِ وَ ﻻ فَقْرَ کَالْجَهْلِ-وَ ﻻ مِیرَاثَ کَالْأَدَبِ وَ ﻻ ظَهِیرَ کَالْمُشَاوَرَهِ*
درود خدا بر او، فرمود: هیچ ثروتى چون عقل، و هیچ فقرى چون نادانى نیست. هیچ ارثى چون ادب، و هیچ پشتیبانى چون مشورت نیست.
حضرت دراین حکمت نورانی برعقل و ادب و کرامات اخلاقی به عنوان بهترین وارزنده ترین سرمایه های انسانی تاکید می نمایدو جهل و نادانی افراد رابه عنوان مهترین عامل بدبختی ونابودی سرمایه مادی و معنوی معرفی می کند.
وجوه بیانی و سیمای ادبی حکمت؛
تشبیهات به کاررفته؛
دراین کلمه «عقل»به «ثروت» و «جهل» به «فقر»وادب«أَدَبِ»به« مِیرَاثَ » تشبیه شده است ونوع تشبیه مفرد مطلق عقلی به مفردمطلق حسی هیچ توانگری اى مانند خردمندى نیست، چون در سخنان پیش گذشت که آن بىنیازترین بىنیازى است(أغَنَی ٱلْغنی ٱلْعقل حکمت ۳۸) و هیچ بىنیازى چون آن نیست. هیچ تنگدستى چون نادانى نیست و این نیز بدان جهت است که قبلا گذشت(أَکْبَرَ ٱلْْفَقْرِ ٱلْْحُمْقُ حکمت ۳۸) که بزرگترین بیچارگى نادانى است مقصود از جهل در این جا چیزى است که مقابل عقل بالملکه است. یعنى حماقت و یا چیزى که ملازم آن است.هیچ میراثى مانند ادب نیست، ادب عبارت است از آراستگى به اخلاق پسندیده، و این از هر ارثیهاى- مال و اندوخته- بهتر است
هیچ پشتوانهاى همچون مشورت وجود ندارد. نتیجه مشورت بیشتر وقتها، اندیشه درست در کار مورد نظر انسان است، و اندیشه درست در تدبیر امور، سودمندتر از قدرت و افراد زیاد است چنان که ابو الطّیّب مىگوید: اندیشه، مقدم بر دلاورى دلیران است… مسلما در میان چیزهایى که انسان براى به دست آوردن مصالح امور از آنها استمداد مىکند چیزى بهتر از مشورت وجود ندارد. (بحرانی ؛۱۳۷۳ : ۵/۴۵۸)
ومشورت کردن به « ظَهِیرَ »یعنی پشتیبان تشبیه شده است.نوع تشبیه مفرد مطلق حسی به مفردمطلق عقلی می باشد
با توجه به تعدد مشبه و مشبه به وآمدن هرمشبه به بعداز مشبه خود از نوع تشبیه مفروق است.چون هرمشبهی با مشبه به خود جمع شده. (عرفان،۱۳۵۸ :۲/ ۲۲-۱۹)
* وقالَ علیه ٱلسَّلامُ: الْغِنَى فِی الْغُرْبَهِ وَطَنٌ وَ الْفَقْرُ فِی الْوَطَنِ غُرْبَهٌ *
درود خدا بر او، فرمود: ثروتمندى در غربت، چون در وطن بودن، و تهیدستى در وطن، غربت است.
حضرت (ع)پشتوانه مالی و مادی را مورد تاکیدقرارمی دهد.
الف.استعاره؛
کلمه وَطَنٌ (مستعارله) را از آن رو براى مالدارى و ثروتمندى(مستعارمنه) در غربت استعاره(مصرّحه اصلیّه) آورده است که براى شخص مایه آرامش خاطر و باعث دلگرمى است، و با وجود آن، غربت در انسان اثر نمىکند. و لفظ غُرْبَهٌ (مستعارله) را نیز از آن جهت براى تهیدستى(مستعارمنه) در وطن استعاره(مصرّحه اصلیّه) آورده است که غربت و تهیدستى هر دو باعث کج خلقى و دشوارى کارهاست. (بحرانی ؛۱۳۷۳ : ۵/۴۵۸)
ب.تشبیه؛
دراین حکمت تشبیه مفروق به کاررفته است زیرا«الْغِنَى»ثروتمندی(مشبه عقلی) به وطن و« الْفَقْرُ»به غربت تشبیه شده است.نوع تشبیه مفردمقیدحسی به مفردمطلق عقلی وتشبیه مفروق است به دلیل تعددمشبه و مشبه به وجمع کردن هرمشبه با مشبه به خود.
باتوجه به حذف وجه شبه و ادات،تشبیه مجمل و موکّد ویا به عبارتی تشبیه بلیغ مورد استفاده قرار گرفته است. ( همان منبع )
* وقالَ علیه ٱلسَّلامُ:مَنْ حَذَّرَکَ کَمَنْ بَشَّرَکَ*
و درود خدا بر او، فرمود: آن که تو را هشدار داد، چون کسى است که مژده داد.
… منظور از تحذیر، خیر خواهى است که واجب است و آن شناساندن چیزى به انسان است که صلاح او در آن است و مایه دفع زیان مىگردد(خوانساری ؛۱۳۶۶ : ۵/ ۱۳۷)
الف.تشبیه؛
دراین کلمه محذِّر« مَنْ حَذَّرَکَ»به مبشِّر« کَمَنْ بَشَّرَکَ»تشبیه شده است. تشبیبه مرکب است(ذکر ادات تشبیه ک و حذف وجه شبه ) ومشبه مرکب حسی است که به نظیر خودتشبیه شده است،وجه شبه یعنی نجات از شرمثل بشارت به خیرو خوبی است.
تشبیه محذّر به مبشّر بخاطراین است که بشارت دهنده،امورخوشایندو موفقیت آمیزرا مژده می دهدومحذّر(ترساننده) ازگرفتاری درمهلکه هابرحذر می دارد. (ابن ابی الحدید ؛۱۳۷۹-۱۳۶۸: ۷/ ۲۷۷)
فرم در حال بارگذاری ...