سوال سوم تحقیق عبارتست از “منابع سهگانه سازمانی، انسانی و تکنولوژیکی به استراتژی های مختلف چگونه تخصیص مییابد؟". پاسخ به این سوال پس از نرمالایز کردن منابع مورد نیاز بر اساس منابع در دسترس (جدول 4-25، 4-26 و 4-27) و محاسبهی کمبود و اضافه بار (جدول 4-28)، در مدل اصلاح شده برنامه ریزی آرمانی آورده شده است.
در این پژوهش منابع انسانی با بیشترین سهم، نقش بسیار تعیین کننده ای در افزایش کیفیت محصولات دارند.منابع انسانی ارزشمندترین منبع سازمانهای امروزی به شمار میآیند چراکه به تصمیمات سازمانی شکل داده، مسایل و مشکلات سازمان را حل نموده و بهرهوری را عینیت میبخشند و موفقیت سازمانها تا حد زیادی به روحیات، تلاش، انگیزش و رضایت منابع انسانی آنها بستگی دارد (نعمتی، 1393). سهم منابع سازمانی در این پژوهش به اندازه نیمی از سهم منابع انسانی میباشد. اما نمی توان از اهمیت منابع سازمانی همچون فرهنگ سازمان، سیاستهای سازمانی، سیستم مدیریتی و روابط رسمی و غیر رسمی سازمان غافل شد. فرهنگ سازمان باید با استراتژی های سازمان همخوانی داشته باشد (زارعی، 1386). بر خلاف تصوری که نسبت به منابع تکنولوژیکی وجود دارد، این منبع در این پژوهش با اختلاف کمی نسبت به منابع سازمانی در اولویت آخر قرار گرفت. این نتیجه می تواند نشان دهنده این موضوع باشد که تکنولوژی هیچگاه نمیتواند خلاء ناشی از عملکرد ضعیف نیروی انسانی را پر کند و یا به اندازهای که نیروی انسانی می تواند در افزایش کیفیت و بهرهوری موثر باشد، سازمان را به سمت بهبود پیش ببرد.
استراتژی مدیریت مستمر سیستم کیفیت (MQS) با فاصلهی نسبتا زیادی از سایر استراتژیها در اولویت قرار گرفته است. این استراتژی که به یک سیستم مستند سازی دارای استانداردهای مدیریت کیفیت اشاره دارد، می تواند نقش بسیار مهمی را در ارتقاء کیفیت محصولات ایفا کند. دلیل این امر می تواند تاثیر دراز مدت این استراتژی بر پیشرفت فنی و بهبود نگرش کارکنان و مشتریان باشد. دومین اولویت به استراتژی استفاده مستمر از دانش افراد (UHK) اختصاص دارد. این استراتژی به این دلیل که به منابع انسانی یعنی مهمترین منابع مدیریت کیفیت با سهم تقریبا دوبرابری مربوط می شود، میبایست جایگاه ویژهای در برنامه های دراز مدت سازمان داشته باشد.كارشناسان مدیریتی بر این اعتقادند كه عدم توجه به دانش كاركنان و خلاقیت آنها موجب می شود كه كاركنان انگیزه خود را از دست بدهند (مفاخری، 1394). البته بدیهی است كه تنها شركتهایی در جهت بهبود وضعیت خود در این عرصه اقدام جدی انجام می دهند كه برای آنها موفقیت و دست یابی به مزیت رقابتی واقعاً اهمیت داشته باشد.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
نگرش بلند مدت سازمان در هدف گذاری کیفیت که با عنوان استراتژی رویکرد دائمی به سمت هدف (ATT) در این پژوهش مورد مطالعه قرار گرفته است، در بین هشت استراتژی در جایگاه سوم قرار دارد. برنامهریزی استراتژیک با نگرش بلندمدت، به پیشبینیهای آینده میپردازد و از این رو دارای اطلاعاتی است که برای اقدامات درازمدت مدیران مفید است (کوبین، منیزبرگ و رابرت، 1997). این امر می تواند اهمیت بسیار زیاد نگرش استراتژیک به اهداف کیفی را به خوبی مشخص کند. استراتژی مدیریت مستمر اطلاعات کیفی (QIM) که در اولویت چهارم این رتبه بندی قرار دارد، این مفهوم را میرساند که سیستم مدیریت کیفیت با وجود یک سیستم اطلاعاتی کارآمد کامل می شود. زیرا این اطلاعات کیفی ثبت شده در سیستم اطلاعاتی مدیریت کیفیت هستند که سازمان را در شناسايي فرصتهاي پيشرفت در سازمان، شناسايي مشكلات ريشهاي، ايجاد عمليات اصلاحي مؤثر و جلوگيري از رخداد مشكلات بالقوه براي سازمان یاری می کنند.
استراتژی کنترل مستمر هزینه های کیفیت (CQC) در جایگاه پنجم در بین هشت استراتژی قرار دارد. دلیل این امر می تواند این باشد که میتوان به تمرکز بر روی هزینهها اولویت پایینتری در مقایسه با موارد مهم تری همچون رویکرد سیستمی در مدیریت کیفیت و استفاده از مهارت و دانش کارکنان برای جلوگیری از افت کیفیت را نسبت داد. در این پژوهش کنترل هزینه های مرتبط با کیفیت می تواند تاثیر کمی در سازمان مربوطه داشته باشد. استراتژی چک کردن مداوم شکستها (CHF) از نظر تیم تصمیم ششمین اولویت را داراست. این به آن معنی است که بیشتر از اینکه به شکستها پرداخت، باید به جلوگیری از ایجاد آنها فکر کرد. بنابراین اگر در سازمان پیشگیری از شکست حرف اول را بزند، نیاز به منابع کمتری برای این استراتژی داریم زیرا شکست کمتری در سازمان اتفاق میافتد.
هفتمین اولویت به انتقال مداوم بازخوردهای مشتریان (TCF) میرسد. بر خلاف انتظار، این استراتژی نیاز به منابع مدیریت کیفیت کمی دارد. از نظر تیم تصمیم این کار می تواند توسط خود کارکنان در دل استراتژیای که در اولویت دوم قرار گرفت یعنی استراتژی استفاده از دانش کارکنان، انجام شود و نیاز به تخصیص دوبارهی منابع قابل توجهای برای این کار نمی باشد. به این ترتیب که هر یک از کارکنان شرکت در فرآیندی سیستماتیک و برنامهریزی شده، به علت تعامل مستقیم با مشتری، از میزان رضایت او آگاه میشود و دادهها را در اختیار مدیران قرار میدهد.اخرین اولویت طبق نظرسنجی انجام شده به استراتژی رسیدگی دورهای کیفیت تولید کننده و مشتری (PQA) میرسد. این استراتژی طبق تعریف، مشورت تولید کننده با مشتریان برای تولید محصولات طبق سلیقه و میل آنها و در حد بهایی است که آنها پرداخت می کنند. از نظر تیم تصمیم این پژوهش، این کار نیاز به صرف منابع و امکانات زیادی ندارد.
در مرحله بعدی تحقیق، پس از اینکه نرمال سازی و مدل سازی انجام شد، مدل برنامه ریزی آرمانی حل و مشخص شد که کدام استراتژیها دارای اضافهبار () و کدام یک دچار کمبود () هستند. نتایج حل مدل برنامه ریزی نشان داد که سه استراتژی دچار کمبود منابع و سه استراتژی دارای اضافهبار هستند. استراتژی مدیریت مستمر سیستم کیفیت (MQS) کمبود 58 درصدی را نشان میدهد. با توجه به اهمیت و اولویت این استراتژی، در بین دیگر استراتژيها، میبایست منابع بیشتری به آن اختصاص داده شود و این کمبود جبران شود. انحراف منفی این استراتژی می تواند از طریق ضریب بزرگتر از 1 بدست آمده از تقسیم مقدار واقعی بر مقدار هدف، پوشش داده شود. به این معنی که با افزایش منابع مربوط به این استراتژی این انحراف از بین میرود.
استراتژی چک کردن مداوم شکستها (CHF)، اضافهبار 5/86 درصدی را نشان میدهد. با توجه به اینکه این استراتژی در اولویت ششم میباشد، منابع تخصیص داده شده در واقعیت بسیار بیشتر از نیاز آن میباشد و میبایست منابع تخصیص داده شده را طبق ضریب بدست آمده که کوچکتر از 1 میباشد، کاهش داد. استراتژی بعدی که رویکرد دائمی به سمت هدف (ATT) است با 20% کمبود منابع مواجه است. این استراتژی در مقایسه با استراتژی اول، فاصلهی کمتری با مقدار منابع مورد نیاز دارد. این انحراف منفی با افزایش 24 درصدی منابع، از بین خواهد رفت.
فرم در حال بارگذاری ...