میلر ( ۱۹۹۶)یادگیری سازمانی یعنی کسب دانش جدید توسط عواملی که قادر و خواهان به کارگیری آن دانش در تصمیم گیری ها یا اثرگذاری بر افراد دیگر سازمان هستند.هویسمن (۲۰۰۰)
یادگیری سازمانی فرایندی است که یک سازمان به ایجاد دانش می پردازد یا دانش فعلی را بازسازی
میکند.
ورا و کروسان (۲۰۰۳)یادگیری سازمانی فرایند های تغییر در فرد و تفکرات، نظرات و اعمال گروه است که تحت تأثیر نمادهای سازمان قرار میگیرد. زمانی که یادگیری فردی و گروهی نهادینه می شود یادگیری سازمانی رخ داده و دانش در فرایند، فرهنگ، استراتژی و ساختار سازمان جای میگیرد.آکان و لین و بیرن (۲۰۰۳)یادگیری سازمانی بروندادی از روابط دوجانبه فرایند های اجتماعی و شناختی است که در ساختار، فرهنگ ها و تعاملات سازمانی جای گرفته است.جاکوب و کولان (۲۰۰۵)یادگیری سازمانی اشاره به ظرفیت سازمان برای کشف نیاز به تغییر و انطباق و انجام فعالیت های هدفمند دارد.
۲-۶- سیر تاریخی یادگیری سازمانی
از نظر زمانی واژه “یادگیری سازمانی نسبت به” سازمان های یاد گیرنده” از قدمت بیشتری برخوردار است. اگرچه سابقه موضوع یادگیری به سال ۱۹۳۸ کتاب تجربه و آموزش جان دیوئی میگردد اما به نظر میرسد که واژه یادگیری سازمانی برای اولین بار به وسسیله سایرت و مارچ در مطالعه اولیه خود روی جنبههای رفتاری تصمیم گیری سازمانی در سال ۱۹۶۳ به کار رفته است. تاریخچه توجه مراکز دانشگاهی به موضوع یادگیری سازمانی به اواخر دهه ۱۹۹۰ با کار افرادی چون سنگه، پدلر، برگوین و بودیل آغاز شده است. با این حال علی رعم قدمت زیاد بحث یادگیری سازمانی، این موضوع تا اواخر دهه ۱۹۷۰ توجه چندانی را به خود جلب نکرد. در این هنگام بود که تعدادی از نظریه پردازان فعالیت خود را روی یادگیری سازمانی متمرکز کردند (آرگریس، به نقل از قربانی زاده و مشبکی، ۱۳۸۵: ۱۲). اگر چه فعالیت تحقیقاتی در دهه ۱۹۸۰ نیز روی موضوع داشت. در دهه ۱۹۹۰ موضوع یادگیری سازمانی تنها یکی از موضوعات مطرح در گرایش های مختلف مدیریت بود و مباحث جدیدتری پا به عرصه وجود گذاشتند. درادامه تاریخچه مختصری از یادگیری سازمانی طرح می شود:
۱- هنگامی که « تیلور» نظریه نافذ مدیریت علمی را مطرح کرد، معتقد بود که حقایق مدیریت قابل تدوین واندازه گیری است. او توانست این یادگیری را به دیگر کارکنان منتقل کند وسپس کارایی سازمان را بهبود بخشد (یونگ و همکاران، ۱۹۹۹: ۱۴).
۲- در اواخر دهه ۱۹۵۰ یادگیری سازمانی از سوی تعدادی از نظریه پردازان دانشگاه «کارنگی ملون» پالایش وتعریف شد. این گروه شامل « ریچارد سیرت»[۱۸]۱،« جیمز مارچ»[۱۹]۲ و «هربرت سایمون»[۲۰]۳ بودند. در سال ۱۹۵۸ مارچ وسایمون گفتند:«از آنجا که می خـواهیـم پی ببریم که چـه زمانی به اسـتاندارد سـازمانی روندهای عملیاتی میرسیم، انتخاب سازمان به واسطه مقرراتی که در درون آن اعمال میشود به شدت تحت تاثیر شرایط است، این مقررات به نوبه خود فرایندهای یادگیری سازمانی را که در جهت تطبیق سازمان با محیط خود میباشد، منعکس میکند.»
۳- جریان سوم تاریخ یادگیری برکار« آرجریس وشوان»[۲۱]۴ (۱۹۹۶) متمرکز است که به تحقیقات موجود یادگیری سازمانی منجر شده است. آرجریس وشوان (۱۹۹۶)، دونوع یادگیری تک حلقه ای ودو حلقه ای را مطرح کردهاند.
۴- « جرج هابر»[۲۲]۱ (۱۹۹۱) در بررسی ادبیات یادگیری سازمانی آن را به معنی سازگاری با محیط، انعطاف پذیری در مقابل تحولات وهمچنین پاسخگوئی به آن تلقی میکند.
۵- پیتر سنگه وهمکارانش در «ام.آی. تی» به دلیل کار برروی مفهوم یادگیری شهرت پیداکردند ومدعی شدند که بابکارگیری تفکر سیستمی میتوانند فرایند یادگیری سازمانی را طرح کنند و بهکار بندند. گروه سنگه در «ام.آی.تی» مرکز یادگیری را تشکیل دادند که به خانه شفاف برای تحقیق درباره سازمانهای یادگیرنده تبدیل شده است . حداقل در بخشی از ادبیات یادگیری سازمانی از اثر مشهور وی وتاثیر آن برمدیریت تجلیل شده از وی به عنوان مرشد یادگیری سازمانی یاد میشود. اینک در دنیای کسب وکار،سازمان یادگیرنده توجه بسیاری را به خود جلب کردهاست. (به نقل از الوانی، ۱۳۷۹: ۲۴). در هر صورت در جدول ذیل سیر تاریخی مفاهیم یادگیری سازمانی و سازمان یادگیرنده را نشان میدهد که به مرور زمان به وسیله متفکران مدیریت و متخصصان بهبود سازمان اعم از افراد دانشگاهی و صنعتی ایجاد شده است.
جدول ۲- ۲: سیر تاریخی مفاهیم یادگیری سازمانی (قربانی زاده و مشبکی، ۱۳۸۵: ۱۷۳)
۱۹۳۸ میلادی
جان دیویی در کتاب ((تجربه و آموزش)) مفهوم ((یادگیری تجربی)) را مطرح کرد.
دهه ۱۹۴۰ میلادی
کنت کریک روان شناس اسکاتلندی واژه ((الگوهای ذهنی)) را ایجاد کرد.
۱۹۴۶ میلادی
کرت لوین ایده ((تنش اخلاق)) را پیشنهاد کرد که بین تصورات فردی و درک از وضعیت ایجاد کرد.
دهه ۱۹۶۰ میلادی
داگلاس مک گریکور کتاب ((جنبه انسانی مؤسسه)) را منتشر کرد.
۱۹۶۳ میلادی
ساپرت و مارچ در مطالعه روی جنبه رفتاری تصمیم گیری سازمانی، برای اولین بار واژه ((یادگیری سازمانی)) را به کار بردند.
دهه ۱۹۷۰ میلادی
گریس آرگریس و دونالد شون کار روی علم عملی را شروع کردند؛ مطالعه چگونگی برخورد ارزش های حمایت شده با ارزش هایی که پایه و اساس اقدامات واقعی است.
۱۹۷۹ میلادی
چارلی کیفر، جی فاستر، پیتر سنگه و رات فریتنز سمیناری تحت ((عنوان رهبری و تسلط)) برگذار کردند.
۱۹۸۲ میلادی
پیتر سنگه، آریه دوگلاس، بیل اواین، ری استاتا و تعدادی از رهبران اجرایی گروه مطالعاتی ((سازمان یادگیرنده)) را در (MIT) تشکیل دادند.
۱۹۸۹ میلادی
چارلز هندی کتاب ((عصر سنت گریزی)) را منتشر کرد.
۱۹۸۹ میلادی
((مرکز یاد گیری سازمانی)) به ریاست سنگه در (MIT) تشکیل شد و ادگار شاین، کریس آرگریس، آریه دوگاس، ری استاتا و بیل اراین مشاوران اصلی آن بودند.
۱۹۹۰ میلادی
کتاب ((پنجمین اصل)) پیتر سنگه منتشر شد.
۱۹۹۳ میلادی
مقاله دیوید گروین منتشر شد که بیان میکند؛ ((تنها آن نوع یادگیری برای مدیران مفید خواهد بود که قابل اندازه گیری باشد)).
۱۹۹۷ میلادی
کتاب سازمان زنده به وسیله آریه دوگاس منتشر شد.
۱۹۹۷ میلادی
کتاب ((درباره یادگیری سازمانی)) به وسیله کریس آرگریس منتشر شد.
۱۹۹۹ میلادی
کتاب رقص تغییر به وسیله پیتر سنگه و همکارانش منتشر شد.