« طراحی کنترلر فاز با استفاده از مدل میانگین ... | دانلود پایان نامه تصویر های شاعرانه سیمین بهبهانی و شفیعی کدکنی ... » |
گفت آصف من به اسم اعظمش
گر چه عفریت اوستاد سحر بود
حاضر آمد تخت بلقیس آن زمان
حاضر آرم پیش تو در یک دمش
لیک آن از نفخ آصف رو نمود
لیک ز آصف نز فن عفریتیان[۳۱۲]
اطلاع از امری است که هماره مورد رغبت و نیز شگفتی همه انسانها بوده است از این رو شاید بسیاری از افراد، این ویژگی را نشانهی بزرگی شخص میپندارند.
پیامآوران خداوند بر مردم، از بس که مورد انکار منکران، و عناد دشمنان قرار میگرفتند هماره بهگونه ای مجبور بودند آنان را از پیشآمدهای بلاگونهی دنیوی آگاه کنند تا مگر به ایمانگروی بی ایمانانیاری کند از این رو در قرآن کریم این مسأله به فراوانی دیده می شود و به راحتی میتوان گفت نگاشتهای جداگانه فرامیخواند. اما به همین اشاره، بسنده میکنیم و به نمونههایی از دیگر انسانها در کتاب الهی میپردازیم.
مادر حضرت موسی(علیه السلام) یک بانوی با ایمان معمولی بود و بهسان همه مادران نوزاد خود را از جان خویش شیرینتر میداند و جدایی از او برایش طاقت فرسا است و چیزی جز یک امر خارق عادت و فوق بشری نمیتواند او را وادار کند تا پارهی تن خویش را رها کند و به بالاتر از آن، به دریای پهناور و بیمناک بیفکند. از این رو خداوند متعال میفرماید: « وَ أَوْحَیْنا إِلى أُمِّ مُوسى: و به مادر موسى الهام کردیم که به او شیر بده. پس چون بر او بیمناک شدى، او را به دریا بینداز و مترس و اندوه مخور، به یقین ما او را به نزد تو باز خواهیم آورد و او را از رسالت یافتگان خواهیم گرداند.»[۳۱۳] قرآن کریم میفرماید: «و دل مادر موسى [از امید و صبر] تهى شد. به یقین نزدیک بود که آن [حکایت] را- اگر دلش را استوار نمىساختیم تا از باور دارندگان باشد- آشکار سازد.»[۳۱۴] و شگفتی این کار را هم میتوان از گفتار خداوند در قرآن دریافت که می فرماید با الهام به مادرت نعمت بزرگی را در حق تو انجام دادهایم، آنگاه که فرمود: «و بار دیگر [هم] به تو انعام کردهایم.»[۳۱۵] اما این وحیگونه، مایهی آن شد که وی دل به دلآفرین بسپارد و موسی(علیه السلام) را به دریا.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
شاید بتوان همسر حضرت ابراهیم(علیه السلام) که مادر حضرت اسماعیل(علیه السلام) بود و نیز همسر حضرت زکریا(علیه السلام) که مادر حضرت یحیی(علیه السلام) بود اما هر دو انسانهایی معمولی بودند که در پیری به و نازایی به شگفت دارای فرزند شدند را نیز در شمار بانوانی قرار دارد که با نداشتن ولایت یا نبوت و وحی و دیگر امور باز هم مجرای انجام کارهای شگفت شدند. در جریان فرزنددار شدن
حضرت ابراهیم(علیه السلام) در پیری و نیز حضرت زکریا(علیه السلام) در کهنسالی، از این دو داستان سخن رفت.
دانستن نهانیها امری است که از ستونهای اصلی سلوک به شمار میآید چرا که در این مسیر استادی میباید که او از راه و رسم منزلها را باخبر باشد و شاگرد را هر قدمی که میبرد پیشتر جای پای خویش بوده است. بزرگی گفته بود هر کجا رفتم جای پای حافظ را در آنجا دیدم.[۳۱۶] باید سر در قدم او نهاد و دانسته های تکلیفی خود را به رخ او نکشی و به:
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزلها[۳۱۷]
همرهی موسی(علیه السلام) با خضر(علیه السلام) یکی از سرلوحههای دستورات سلوکی است که عارفان و شاعران هماره بدان اشارت داشتهاند و گامی بیخضر راه را، خطر گمراهی میدانستند.
قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلماتست بترس از خطر گمراهی[۳۱۸]
قرآن کریم در این داستان به بهترین روی سر سپردن به پیر و استاد را به راهیان راه ولایت می کند. آنگاه که موسی(علیه السلام) در سه نوبت به خضر(علیه السلام) میتازد و خضر(علیه السلام) بر نمیتابد و او را وامی نهد. اما لب میگشاید و نهان آن کارهای کردهاش را برای او عیان میکند.[۳۱۹]
نکتهای که میتواند به عنوان بنمایهی دانش غیبیِ این عبد و ولیّ خدا بوده باشد رحمت ویژهی الهی و داشتن بخشی از اندکی از علم الهی است،[۳۲۰] همانکه در مورد آصف برخیا آن را مایه انجام کار شگفت وی در آوردن تخت بلقیس به نزد حضرت سلیمان(علیه السلام) دانسته شد.[۳۲۱]
خوبان درگاه خدا هر آنچه از معبود خویش خواستند به مقام استجابت رسید اما برخی دارای شگفتی بود. از نمونههای اینگونه ای که در قرآن کریم، آشکارا از آن سخن رفته است دعای حضرت موسی(علیه السلام) است. قرآن می فرماید: «فَدَعَا رَبَّهُ»[۳۲۲] او بر قومش نفرین کرد و با فرورفتن در دریا به استجابت رسید.[۳۲۳]
وقتی لشکر موسی(علیه السلام) به کرانه دریا رسید و چاره ای برای گریز از دست فرعونیان نداشت چوبدستی خویش را بر دریا زد، آبها به گونه ای خارق عادت کنار رفت راهرویی برای آنان باز شد و بی خطر از آنچه هراس داشتند گذر کردند و به دنبال آنان سپاهیان دشمن در آب فرو رفتند.[۳۲۴] «وَ اتْرُکِ الْبَحْرَ رَهْوًا…: دریا را آرمیده رها کن. بى گمان آنان سپاهى هستند که غرق خواهند شد.»[۳۲۵]
موسیی فرعون را با رود نیل میکشد با لشکر و جمع ثقیل[۳۲۶]
دعای حضرت لوط(علیه السلام)در نقمت دادن خداوند به کافران از قرارهای خداوند متعال در حق بندگان برگزیدهی خویش است: « ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرین، وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرین: آن گاه دیگران را نابود ساختیم، و سخت بر آنان باران [بلا] باراندیم. باران هشدار یافتگان بد است»[۳۲۷]:
برنکندی یک دعای لوط را
گشت شهرستان چون فردوسشان
جمله شهرستانشان زا بی مراد
دجلهی آب سیه رَوْ بینشان[۳۲۸]
استجابت دعا امری است که هر کسی بدان دست نمییازد و میوهی سالها مجاهدت در سلوک به سوی خداست، آنگاه است که هر زمان دستی به آسمان بگشاید تهی برنخواهد گشت. حضرت زکریا(علیه السلام) از این دسته آدمهایی بود که اینگونه شده بودند. او که تا گاه پیری فرزندی نداشت و همسرش نیز نازا بود به یکباره به دعایی از سر یکدلهگی، دارای فرزندی شد که بیپیشینه بود: «وَهَبْنا لَهُ یَحْیى: به او یحیى را بخشیدیم»[۳۲۹]
کار شگفت دیگری نیز که برای زکریا(علیه السلام) پیش آمد این بود که در عین تندرستی سه روز نتوانست با کسی سخنی بگوید و این نشانی بود بر اینکه ای ولی ما مطمئن باش که در پیری و نازایی همسرت پدر خواهی شد.[۳۳۰]
بیشترین زمانی که یک شناگر میتواند در دریا و یا استخری بدون دستگاههای تنفسی انسان ساخت به سر برد و جان سالم به در برد، شاید از انگشتان دو دست به در نخواهد رفت اما یکی از اولیای خدا سالها در قعر دریا آن هم در شکم نهنگی زندگی کرد: «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ: آن گاه ماهى او را فرو بلعید» و قرآن میفرماید که: اگر او لب به نیایش نمیکرد، تا روز واپسین او را در شکم آن ماهی بزرگ نگاه میداشتم و آن روز او را بر میانگیختم. ولی او ندا به ندامت داد و از دهان ماهی به ساحل آرامش پرتاب شد. به اعجاز، درختی برای سایه و نگهداری از او بر سرش سایه افکند و به یکباره گروهی بی سابقه یا کم پیشینهای را به سوی خدا گرایاند. او حضرت یونس(علیه السلام) از اولیای الهی و فرستادگان خدای سبحان بود.[۳۳۱] و هر آن کس که به ولایت ایزد بار یابد هماره در سایه امنیت اوست ـ گاه به شگفت و گاه بی شگرف ـ گرچه تا روز قیامت به اعجاز در شکم حیوانی که شاید به درنگی پیکر آدمی را می بلعد زیست کند.
فرم در حال بارگذاری ...