پایه و اساس تنوع ژنتیکی در یک گونه تغییرات جهشی است که با ایجاد آلل های مختلف، اشکال فنوتیپی و ژنوتیپی متفاوتی را بوجود آورده است. به عبارت دیگر یکسان نبودن جایگاهای شناسایی آغازگر و همچنین جهش نقطه ای باعث از بین رفتن جایگاه های اتصال آغازگر شده و تنوع بوجود می آید. نشانگر RAPD، انگشت نگاری DNA در چندین جایگاه ژن را امکان پذیر می سازند در حالیکه نشانگر های پروتئینی تنها یک جایگاه ژنی را تحت شعاع قرار می دهد (وایوگ و پاول[۸۶]، ۱۹۹۲). تکنیک RAPD برای انگشت نگاری ژنتیکی مناسب بوده بخاطر اینکه سریع می باشد) گواناما[۸۷] و همکاران، ۲۰۰۰)، و به DNA اندکی نیاز می باشد (لوو[۸۸] و همکاران، ۱۹۹۶). از سال ۱۹۹۶ تعدادی از نشانگرهای مولکولی– ژنتیکی جهت تعیین ساختار ژنتیکی مورد استفاده قرار گرفت، در این میان RAPD که استفاده از آن آسان می باشد چون عملکرد اطلاعاتی در تعداد زیادی جایگاه ژنی[۸۹] وجود دارد. نشانگرهای RAPD یکی از تکنیک های مورد استفاده در مطالعات ژنتیکی جمعیت های گیاهی به شمار می آید (نایبوم و بارتیش[۹۰]، ۲۰۰۳).
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
ویرا[۹۱] و همکاران (۲۰۰۱) به مطالعه تنوع ژنتیکی بر اساس ترکیب شیمیایی اسانس، فلاونوئیدها و نشانگرهای RAPD در ۱۲ جمعیت ریحان (Ocimum gratissimum) پرداختند، در این مطالعه گروهبندی بر اساس ترکیبات اسانس جمعیت های مورد مطالعه منجر به شناسایی شش تیپ شیمیایی مختلف گردید. از طرفی مطالعه و طبقه بندی ترکیبات فلاونوئیدی شش تیپ شیمیایی، نتایجی منطبق با آنچه در مورد ترکیبات اسانس مشاهده شد، ارائه نمود. در حالیکه کاربرد نشانگرهایRAPD، ۱۲ جمعیت ریحان را به سه گروه طبقه بندی کرد. این تفاوت بین نشانگرهای ژنتیکی و نشانگرهای شیمیایی به سهم متفاوت کنترل ژنتیکی و محیطی در ایجاد و بروز تیپ های شیمیایی بر می گردد.
اسکولا[۹۲] و همکاران (۱۹۹۹) با بهره گرفتن از نشانگرهای RAPD، به منظور متمایز کردن دو جمعیت مریم گلی (Salvia fruticosa) به طور موفقیت آمیز استفاده کرده اند. همچنین از ترکیبات اسانس در تفسیر نتایج بهره یافته اند. گوناریس[۹۳] و همکاران (۲۰۰۲) اطلاعات حاصل از آغازگرهای RAPD را به همراه نشانگرهای بیوشیمیایی همچون ترکیبات اسانس برای شناسایی گونه های مرزنگوشOriganum vulgare و O. onites و هیبرید Origanum x intercedens آن ها مورد استفاده قرار دادند.
نتایج روستایی و همکاران (۱۳۸۸) با بررسی تنوع ژنتیکی ۲۵ جمعیت از پنج منطقه مختلف جمع آوری شده از نشانگر RAPD استفاده شد که ۸۰ آغازگر استفاده شد که ۱۶ آغاز گر بیشترین چند شکلی را نشان دادند. اندازه باندها از ۲۵۰ تا ۲۵۰۰ جفت باز تفاوت داشتند آنالیز کلاستر نمونه های آویشن باغی و دنایی را در ضریب تشابه ۲۳/۰ به دو گروه مجزا تقسیم کرد و در بین نمونه های آویشن دنایی نمونه ها درضریب تشابه ۴۲/۰ به دو گروه تقسیم بندی شدند. سانگوان و همکاران (۱۹۹۹) با کاربرد ۱۰۱ نشانگرهای RAPD برای بررسی تنوع ژنتیکی آرتمیزیا به کار بردند و در جستجوی بوته هایی با میزان بالای تولید آرتمیزین در جمعیت ها بودند که ۹۷ نشانگر چند شکلی نشان دادند، تنوع ژنتیکی قابل توجهی در این توده وجود داشت که این تجزیه نشان می دهد بهبود ژنتیکی برای صفات شیمیایی امکان پذیر می باشد و روابط بین ارقام در مقیاس های مختلف ممکن است بررسی شود.
روستایی و همکاران (۱۳۸۸) با تجزیه ارتباطی بین صفات مورفولوژیکی و نشانگرهایRAPD در آویشن دنایی نشان داد که با بهره گرفتن از روش رگرسیون گام به گام بین ده صفت مورفولوژیکی با ۱۸۴ باند چند شکل RAPD، نشانگرهای مرتبط با هر صفت شناسایی شد با هر صفت چندین نشانگر همبستگی نشان داده نشانگرهای که بالاترین R2 را داشت به عنوان موثرترین نشانگر برای آن صفت محسوب می شود. در مجموع از بین ده صفت بررسی شده بیشترین R2 مربوط به ۱۵ نشانگر بود که با صفت تعداد گل آذین صددرصد همبستگی نشان داد.
به طور کلی RAPD به طور گسترده برای بررسی تنوع ژنتیکی گیاهان دارویی از قبیل Viola pilosa (سونی و کائور[۹۴]، ۲۰۱۴)، Myrraya koenigii L. (ورما و رانات[۹۵]، ۲۰۱۳)، glabra Glycyrrhiza (مهروترا[۹۶] و همکاران، ۲۰۱۲)، Artemisia herba alba(بدر[۹۷] و همکاران، ۲۰۱۲)، )Rauvolfia tetraphylla فای سال[۹۸] و همکاران، ۲۰۱۲)، Aloe vera L.راتوره[۹۹] و همکاران، ۲۰۱۱)، Trigonella foenum-graecum (کاکانی[۱۰۰] و همکاران، ۲۰۱۱ ) montanum Zingiber (بوا-این و پایسوک سانتی وانتانا[۱۰۱]، ۲۰۱۰)، ، Ginkgo biloba L (لیاو[۱۰۲] و همکاران، ۲۰۰۹ )، Taxus wallichiana (موهاپاترا[۱۰۳] و همکاران، ۲۰۰۹)، Panax quinqefolius (لایم[۱۰۴] و همکاران، ۲۰۰۷)، عناب[۱۰۵] (سینگ[۱۰۶] و همکاران، ۲۰۰۶)، گونه های نعناع (خانوجا[۱۰۷] و همکاران،۲۰۰۰) و چاوان[۱۰۸] و همکاران (۲۰۱۴) در گونه Ceropegia santapaui تاکنون استفاده شده است.
کیونگ لی[۱۰۹] و همکاران (۲۰۰۳) نشانگرهای AFLP را در مطالعه تنوع ژنتیکی توده های کشت شده و وحشی پریلا (Perilla frutescens) مورد استفاده قرار دادند. در مطالعه ای دیگر توسط نگی[۱۱۰] و همکاران (۲۰۰۰) نیز به مطالعه تنوع و ارتباط ژنتیکی درون و بین گونه ای جنس پنیرباد[۱۱۱] بوسیله نشانگرهای AFLP پرداختند. لابرا[۱۱۲] و همکاران (۲۰۰۴) به مطالعه تنوع ژنتیکی ارقام ریحان (Ocimum basilicom) با بهره گرفتن از صفات مورفولوزیک، ترکیبات اسانس و نشانگرهای AFLP پرداختند. آن ها نتیجه گرفتند که آنالیز ترکیبی این نشانگرها روش مناسب برای تفکیک ژنوتیپ ها و ارتباط دادن ژنوتیپ انها با صفات زراعی می باشد. گلتا[۱۱۳] و همکاران (۲۰۰۵) تنوع ژنتیکی ۳۹ ژنوتیپ فلفل دلمه ای را با نشانگرهای مورفولوژیک و AFLP ارزیابی نمودند. در این مطالعه همبستگی مثبت و معنی دار بین نشانگرهای AFLP و مورفولوژیک در تفکیک ژنوتیپ ها گزارش شده است. تلفیق اطلاعات مولکولی و فیتوشیمیایی برای تشخیص جمعیت ها روش مطلوب در مورد گیاهان دارویی می باشد و همچنین برخی تحقیقات در دهه اخیر که موید اهمیت نشانگرهای AFLP در بررسی تنوع ژنتیکی گیاهان دارویی هستند عبارتند از: داتوره (ماسی[۱۱۴] و همکاران، ۱۹۹۹ )، خشخاشPapaver bracteatum )کارولان[۱۱۵] و همکاران، ۲۰۰۲)، Solanum nigrum (جاکوبای[۱۱۶] و همکاران، ۲۰۰۳)، Echinacea purpurea (عزیز و سایو[۱۱۷]، ۲۰۰۸)، Taxus wallichiana (موهاپاترا[۱۱۸] و همکاران، ۲۰۰۹)، Carthamus tinctorius (ژانگ[۱۱۹] و همکاران، ۲۰۰۹)، Echinacea tennesseensis (موراءس[۱۲۰] و همکاران، ۲۰۱۱)، Valeriana jatamansi (راج کومار[۱۲۱] و همکاران، ۲۰۱۱).
به منظور بهبود اختصاصی بودن آغازگر SSR در واکنش های AMP- PCR و به منظور به کارگیری آغازگرهای با پایه دو نوکلیوتیدی برای انگشت نگاری DNA، روش هایی ایجاد شده است که از آغازگرهای SSR تغییر یافته با ردیف های غیر تکرار شوند (به صورت قلاب شده در انتهای ‘۳ یا انتهای ۵’) استفاده می کند. در این روش از تکرار های دوتایی یا سه تایی نشاندار شده با موادپرتوزا که در یکی از انتها ها با دو یا چهار نوکلئوتید قلاب (لنگر) شده اند، به عنوان اغازگرهای تکی PCR استفاده می شود. محصولات تکثیر شده از طریق پرتو نگاری قابل مشاهده خواهند بود. در این روش فقط بخشی از نواحی که توسط AMP- PCR قابل تکثیر بوده اند؛ تکثیر می شوند. از این رو تکرار پذیری این روش نسبت به روش AMP- PCR بیشتر است. یکی از نخستین مثال های استفاده از اغازگرهای قلاب شده با ردیف تکراری ساده، اولین رشته ساختگی cDNA با اغازگرهای الیگو d (T)است که یک یا دو باز غیر T را در انتهای ‘۳ دارا است، در برخی موارد جایگاه های ‘۳ به صورت دژنره[۱۲۵] و در برخی جایگاه ها به صورت غیر دژنره[۱۲۶] هستند (نقوی و همکاران، ۱۳۸۸).
ناحیه قلاب شده اغازگر، اجازه اتصال محکم تر اغازگر به جایگاه هدف در نمونه الگو را می دهد. بنابراین اغازگر شانس بسیار کمی برای سرخوردن[۱۲۷] خواهد داشت. این مورد به ویژه برای اغازگری دو نوکلیوتیدی تکراری به منظور کاهش سرخوردن و در نتیجه هیدروژنیسیتی مفید خواهد بود. این روش، با نام های مختلفی از جمله AMP- PCR، پی.سی.ار بین ریزماهواره IM-PCR)) با تکثیر بین اس.اس.ار(ISA) خوانده می شود که نخستین بار توسط می یر[۱۲۸] و همکاران (۱۹۹۳) مطرح گردید.
تکثیر بین اس.اس.ار (ISA) بیانگر انگشت نگاری DNA با بهره گرفتن از اغازگرهای SSR قلاب شده در انتهای ‘۳ یا ‘۵ به منظور تکثیر دی.ان.ای بین نواحی SSR است. در برخی موارد محصول بدست امده از اغازگرهای SSR قلاب شده در انتهای ۳’ متفاوت از اغازگرهای SSR قلاب شده در انتهای ‘۵ است. در حقیقت فقط اغازگرهای قلاب شده در انتهای ‘۵ قادر به شناسایی تنوع اللی در داخل SSR هدف هستند. اغازگرهای قلاب شده در انتهای ‘۵ در مرز بالا دست SSR هدف قرار می گیرند و به سمت پایین دست حرکت می کنند. بنابراین محصولات بدست آمده از اغازگرهای قلاب شده در انتهای ‘۵ چندشکلی های بیشتری را نشان خواهند داد. بزرگترین محدودیت این روش این است که چند شکلی فقط مربوط به جایگاه هایSSR هایی است که با فاصله مناسب در دو جهت معکوس قرار گرفته باشد. از این رو یک SSR تکی در ژنوم از طریق این نشانگر قابل اشکار سازی نخواهد بود. همچنین در استفاده از اغازگرهای قلاب شده در انتهای ‘۳، امکان شناسایی هر گونه تنوع اللی در داخل SSR هدف نخواهد بود. با وجود این در استفاده از اغازگرهای قلاب شده در انتهای ‘۵ مشکلات اختصاصی بودن اغازگر وجود خواهد داشت ( نقوی و همکاران، ۱۳۸۸).
ISSR نشانگر چند جایگاه اختیاری است که علاوه بر داشتن این خصوصیات، محدودیت نشانگرهای دیگر مثل تکرارپذیری کم در RAPD، هزینه بالا و سختی کار در AFLP را نداشته و به طور گسترده در سراسر ژنوم پراکنده است ( هان[۱۲۹] و همکاران، ۲۰۰۷). نشانگرهای ISSR تکرارهای ریزماهواره چهار تا ۱۲ واحدی هستند که از یک انتهای شان دو تا چهار نوکلئوتید اختیاری دارند. آغازگرهای فوق امکان تکثیر قطعاتی از DNA را فراهم می آورند که بین دو ریزماهواره قرار داشته و به اندازه کافی به هم نزدیک هستند ( پروست و ویلکینسون[۱۳۰]، ۱۹۹۹)، وراثت پذیری بالای جایگاه های ISSR، توزیع گسترده آن ها در ساسر ژنوم، شباهت آن ها به وراثت مندلی، تکرارپذیری بالا، عدم نیاز به اطلاعات قبلی در مورد ژنوم سبب استفاده روزافزون این نشانگر شده است. ISSR ها به خاطر طول بلند آغازگرهای آن اجازه انتخاب دمای واسرشته سازی بالاتری را می دهد، که دارای تکرارپذیری بیشتری است. این نشانگر معمولا به عنوان نشانگرهای غالب در نظر گرفته می شود (گوپتا و وارشنی[۱۳۱]، ۲۰۰۰؛ سیک[۱۳۲] و همکاران، ۲۰۰۸)، ولی در تشخیص و مطالعات هموزیگوت ها از هتروزگوت ها به عنوان نشانگر همبارز دسته بندی می شود (پروست و ویلکینسون، ۱۹۹۹؛ تسومورا[۱۳۳] و همکاران، ۱۹۹۶). ISSR ها انگشت نگاری هایی با چند شکلی بالا تولید می کنند ( روبیو- مورگا[۱۳۴] و همکاران، ۲۰۱۰).
نشانگر ISSR یکی از مهمترین نشانگرهای DNA می باشد که در دهه گذشته به منظور بررسی تنوع ژنتیکی جمعیت های طبیعی استفاده شده است. در داخل خانواده نعناع، تکنیک ISSR برای بررسی تنوع ژنتیکی در درون و در میان جمعیت گونه های Artemisia capillaries (شافای[۱۳۵] و همکاران، ۲۰۰۹)، Salvia miltiorrhiza (سونگ[۱۳۶]و همکاران، ۲۰۱۰)، Stachys sp(کوشیوا[۱۳۷]و همکاران، ۲۰۰۶)، Hesperozygis ringens (فارکارو و اچیورگارای، ۲۰۰۶)، و Lamiophlomis rotata (لیو و همکاران، ۲۰۰۶) مورد استفاده قرار گرفته است.
روابط ژنتیکی ۲۱ جمعیت از گونه T. caespititius جمع آوری شده از فلوریس[۱۳۸]، سایو جورگی[۱۳۹]، تریسرا[۱۴۰] و گارسیوسا [۱۴۱]در شمال سرزمین پرتغال با روش مولکولی با بهره گرفتن از ۱۰ آغازگر ISSR بررسی گردید که در مجموع ۱۷۶ باند چند شکل تولید شد. براساس الگوهای ISSR، افراد به چهار خوشه جداگانه تقسیم شدند (لیما[۱۴۲] و همکاران، ۲۰۰۹).
در بررسی تنوع ژنتیکی ۳۱ تک بوته T. caespititus جمع آوری شده از سه منطقه کوروا[۱۴۳]، فلوری سرا گارسیوسا با بهره گرفتن از ۱۱ آغازگر ISSR و ۱۷ آغازگر RAPD بترتیب ۱۲۷ و ۱۹۹ باند چند شکل تولید شد. اطلاعات بدست آمده گیاهان جمع شده از مناطق کوروا و فلوری سرا در گروه جداگانه ای از گیاهان جمع شده از منطقه گارسی وسا قرارداد (تریندادی[۱۴۴] و همکاران، ۲۰۰۹).
بررسی تنوع ژنتیکی و تمایز جغرافیایی ۱۷ توده آویشن دنایی (T. daenensis subsp. daenensis) با بهره گرفتن از ۱۵ آغازگر ISSR مورد مطالعه قرار گرفت. در این تحقیق ۲۵۶ باند تولید گردید که تعداد ۲۲۸ باند چند شکل بودند. دندروگرام تولید شده از داده ها، توده های بررسی شده را در دو گروه ژنتیکی متمایز قرار داد و انشعاب ژنتیکی آن ها ارتباطی قوی با مناطق جغرافیایی و رویشگاهی آن ها نشان داد (رحیم ملک[۱۴۵] و همکاران، ۲۰۰۹).
فرج پور و همکارن (۱۳۸۸) با بررسی تنوع ژنتیکی Achilla با نشانگرهای ISSR و RAPD نشان دادند که دندروگرام آن ها را به پنج گروه تقسیم بندی کرد و تا حد زیادی الگوی توزیع منطقه ای را پوشش داد. بیکی و همکاران (۱۳۹۲) با بررسی تنوع وراثتی ۱۶ رقم زراعی و گونه های خودرو جنس زعفران (Crocus) با کاربرد ۱۴ نشانگر ISSR ارزیابی کردند که نتایج نشان داد که ۲۰۸ باند پلی مورفیسم تولید شد که نژادگان زعفران را در پنج گروه طبقه بندی کرد. همچنین نتایج PCOA همسو با گروهبندی بود نتایج فوق سودمندی بالای نشانگرهای ISSR را برای تفکیک و روابط ژنتیکی زعفران بیان می کند. کومار[۱۴۶] و همکاران (۲۰۱۴) با بررسی تنوع ژنتیکی گیاه دارویی Justicia adhatoda با ۱۸ نشانگر RAPD و ۲۰ آغازگر ISSR نشان دادند که در مجموع ۴۳۲ باند تولید شد که ۴۰۴ باند چند شکل بودند.
تایید گونه گیاهی و حتی تیپ شیمیایی آن در فرایند کنترل کیفی مواد خام و عصاره های گیاهی از اهمیت زیادی برخودار می باشد. تقلب یا اشتباه غیر عمدی در تهیه مواد اولیه گیاهان دارویی به ویژه در داروهای سنتی که در برگیرنده چندین گیاه مختلف هستند یا محصولات گیاهی مشخص که به عنوان مکمل های غذایی استفاده می شوند و ضرورتا کنترل کیفی و ایمنی دقیقی روی آن ها صورت نمی گیرد، می تواند مشکلی اساسی در بسیاری از مواقع باشد. مثال بارز از چنین اشتباهات یا تقلبات گونه های دارویی پرفروش جینسینگ می باشد( شاو[۱۴۸] و همکاران، ۲۰۰۰؛ ۱۹۹۸؛ ۱۹۹۵).
در تولید گیاهان دارویی کنترل کیفیت در دو سطح مورد توجه قرار می گیرد. شناسایی تاکسنومیکی مواد اولیه و پیش بینی درست و استاندارد سازی غلظت مواد فعال فیتوشیمیایی، این دو جنبه به طور کامل به یکدیگر مرتبط هستند زیرا تعداد زیادی از گونه های مهم دارویی کاملا ناهمگن هستند و از نظر نوع و درصد ترکیبات فیتوشیمیایی متفاوتند( بائوم و همکاران، ۲۰۰۱). برای مثال کاربرد مواد گیاهی دارویی جمع اوری شده بومادران برگ میله ای( Achilla mileffolium) از مزرعه با این انتظار که مواد مذکور متعلق به یک گونه اند و از نظر ترکیبات مهم دارویی چون آزولن ها، فلاونوئیدها و اسانس ها همگن هستند، عملا به علت اختلاط گونه های خیلی نزدیک به هم که شناسایی شان در مزرعه به راحتی امکان پذیر نیست، با مشکلاتی مواجه می شود( والنر و همکاران، ۱۹۹۶). به منظور جلوگیری از تنوع ناخواسته در کارایی تولیدات تجاری گیاهان دارویی نه تنها تایید صحیح گونه، بلکه حتی تمایز کامل بین لاین های اصلاحی، ارقام و یا توده های هم از اهمیت زیادی برخوردار است. به طور سنتی شناسایی گیاهان دارویی بر اساس خصوصیات فنوتیپی همانند مورفولوژی، بو، طعم، رنگ، بافت و اندازه بوده است. ولی این اختصاصات دارای محدودیت های مشخصی از جمله تنوع ناکافی در بین نمونه ها، وابسته به شخص بودن آنالیز، تغییر خصوصیات مورد ارزیابی تحت تاثیر عوامل محیطی و مدیریتی و وابسته بودن سنجش برخی از صفات در مراحل رشدی مختلف که ممکن است ضرورتا منطبق با مرحله نموی مطلوب اندام مورد استفاده از نظر تجاری هستند.
در سال های اخیر روش های متعدد فیتوشیمیایی از جمله HPLC و MS و نیز روش های مولکولی برای آنالیز و شناسایی مواد گیاهی مورد استفاده قرار گرفته اند. تکنیک های مولکولی بسته به گونه گیاهی و ناحیه ژنومی مورد مطالعه از کارایی متفاوتی برخوردار می باشند(نایبوم و ویسینگ، ۲۰۰۷).
شناسایی گونه های دارویی به ویژه زمانی که گونه های خیلی نزدیک با هم مقایسه شوند به راحتی امکان پذیر نیست. در تحقیقی توسط نگان[۱۴۹] و همکاران (۱۹۹۹) تلاش کردند تا با بهره گرفتن از تجزیه توالی DNA ژن ۵, ۸ S rRNAریشه های متعلق به شش گونه جین سینگ را از یکدیگر و نیز از دو گونه مشابه معمول در تقلبات مواد گیاهی Phytolaca acinosa و Mirabilis jalapa متمایز کنند. اما میزان بالای همگنی توالی DNA این ناحیه در بین گونه های جین سینگ (۹۹%) همچنین سایر گونه های مرتبط مشاهده شد، در عوض با بهره گرفتن از توالی دو ناحیه جدا کننده داخلی امکان تمایز بهتر گونه ها وجود داشت و برای توسعه پروتکل شناسایی این گونه ها بر مبنای نشانگرهای RFLP مورد استفاده قرار گرفت. در مطالعه دیگر آرتیوکووا[۱۵۰] و همکاران (۲۰۰۴) نمونه های مختلف تهیه شده جین سینگP. ginseng و P. quinquefolius از چین، کره، کانادا و امریکا را بااستفاده از نشانگرهای AFLP آنالیز کردند. یکی از باندهای AFLP که فقط در P. ginseng را تشخیص داده بود از ژل پلی آکریل آمید جدا شد و پس از کلون کردن، توالی یابی گردید و بر اساس توالی مینی ساتلایت موجود در این توالی پرایمری طراحی گردید که توانست به خوبی این دو گونه جین سینگ را از یکدیگر متمایز نماید.
لاوو[۱۵۱] و همکاران (۲۰۰۱) توالی ناحیه STS را برای تمایز ۱۶ گونه متعلق به ارکیده های دندروبیوم و برخی گونه های مرتبط همانند فولیدوتا (Pholidota) مورد استفاده قرار دادند. در این مطالعه تایید گونه ها با وجود میزان پایین تنوع STS درون گونه ای به آسانی قابل انجام بود. در تحقیقی دیگر زانگ[۱۵۲] و همکاران (۲۰۰۳) اطلاعات توالی STS را به منظور توسعه ریزآرایه DNA الیگونوکلئوتیدی مورد استفاده قرار دادند. توالی هدف با رنگ فلورسنت برچسب دار شده و حضور توالی هدف هیبرید شده بوسیله اسکنر لیزری کانونی تشخیص داده شد این ریزآرایه قادر به شناسایی پنج گونه دندروبیوم که دارای خواص دارویی هستند بود. همچنین قادر بود حضور گونه دندربیوم نوبیل Dendrobium nobile را در فرمولاسیون دارویی حاوی نه گیاه مختلف تشخیص دهد.
روش شناسایی گونه مبتنی بر ریزآرایه DNA همچنین بوسیله کارلز[۱۵۳] و همکاران (۲۰۰۵) مورد استفاده قرار گرفت. این محققین تراشه سیلیکونی را طراحی کردند که قادر بود بین ۲۰ گونه رایج و سمی تاتوره مورد استفاده در طب سنتی چین تمایز ایجاد کند. کاوشگر های ثابت شده روی تراشه بر اساس توالی ژن ۵SrRNA و در دو مورد بر اساس توالی ژن RNA ناقل اختصاصی لئوسین طراحی شده بودند. در این روش حتی دو گونه خیلی نزدیک گیاه تاتوره (Daturea inoxia و D. metel) از خانواده سیب زمینی علی رغم تفاوت دو نوکلئوتید از یکدیگر متمایز شدند.
خانوجا[۱۵۴] (۲۰۰۰) نشانگرهای RAPD را برای شناسایی گونه های نعناع مورد استفاده قرار داد این مطالعه نشان داد که رقم کارویانا از گونه نعناع (Mentha gracilis) ممکن است که از هیبریداسیون طبیعی بین گونه نعناع (M. arvensis L.) و گونه نعناع (M. spicata) مشتق شده استف علاوه بر این آن ها با برخی از پرایمرهای RAPD توانستند باندهای اختصاصی گونه شناسایی کنند که می تواند برای شناسایی و تایید گونه های نعناع مورد استفاده قرار گیرند، همچنین شاسانی[۱۵۵] و همکاران (۲۰۰۵) نشانگرهای RAPD و AFLP را به صورت هدفمند برای شناسایی هیبرید های بین و درون گونه ای نعناع به عنوان هدفی در برنامه های تلاقی توسعه دادند.
در بسیاری از موارد، ارزیابی میزان تنوع ژنتیکی مواد گیاهی که از آنها نمونه هایی برای تایید گرفته شده، ضرورت دارد که نشانگرهای مبتنی بر توالی DNA با تکامل آهسته[۱۵۶] برای بررسی حوادث تاریخی در دور زمانی طولانی تر، کافی هستند در حالیکه نشانگرهای منشاء گرفته از توالی های با تکامل سریع برای آنالیز جمعیت هایی که اخیرا متمایز شده اند مناسب ترند. برای واحدهای متنوع، برای مثال جمعیت ها یا توده ها در گونه های متنوع و دگربارور، ممکن است نیاز باشد که از تعداد زیادی نمونه برای آنالیز استفاده شود و یا اینکه برای هر نمونه تعداد زیادی از نشانگرها آنالیز شوند ( نایبوم و ویسینگ، ۲۰۰۷).
گیلمور[۱۵۷] و همکاران (۲۰۰۳) کارایی نشانگرهای میکروساتلایت را برای شاهدانه در مطالعات جرم شناسی مورد بررسی قرار دادند. بر اساس تجزیه واریانس مولکولی بین دو گروه اصلی شاهدانه، ۲۵ درصد از کل تنوع ژنتیکی مربوط به انواعی است که برای تولید فیبر استفاده می شوند و شش درصد مربوط به آن هایی که برای تولید دارو استفاده می شوند. این نتایج نشان داد که انگشت نگاری DNA با بهره گرفتن از میکروساتلایت ها می تواند در تعیین تیپ زراعی، منشاء جغرافیایی و محل تولید این محصولات دارویی تکثیر شده به صورت کلون، کمک نماید. ولی بین الگوی روابط بین توده های مختلف از یک طرف و میزان تتراهیدروکامابینول از طرف دیگر هماهنگی یافت نشد.
اصلاح گیاهان دارویی منجر به افزایش عملکرد و بهبود کیفیت محصول نهایی می گردد. در این زمینه یکی از مهمترین کاربردهای نشانگرهای مولکولی توسعه نشانگر قابل تشخیص آسان و دارای پیوستگی ژنتیکی با صفت مورد علاقه می باشد. چنین نشانگرهایی می توانند در برنامه اصلاحی جهت انتخاب برای یک صفت خاص که به طور معمول بررسی آن هزینه بر یا وقت گیر است، استفاده شوند. در گیاهان دارویی و معطر، نشانگرهای مولکولی برای صفات شیمیایی (به ویژه نشانگرهای شناسایی کننده ژن های دخیل در مسیر بیوسنتز ترکیبات ثانویه مهم اقتصادی) می توانند جایگزین یا مکمل روش های تجزیه فیتوشیمیایی باشند. یکی از مزیت های خاص این نشانگرها قابلیت کاربرد آن ها در اصلاح و کنترل کیفیت در کل زنجیره تولید می باشد. انتخاب تیپ شیمیایی به کمک نشانگر همراه[۱۵۸] در ردیابی ژن های وارد شده از گونه های وحشی به گونه های اهلی از طریق تلاقی طی برنامه اصلاحی تلاقی برگشتی از کاربردهای مهم دیگر چنین نشانگرهایی می باشد. برخلاف سایر نشانگرها، نشانگرهای مولکولی مستقل از تاثیرات محیطی و اپی ژنتیکی هستند و می توانند در مراحل اولیه رشد گیاه مورد بررسی قرار گیرند(نایبوم و ویسینگ، ۲۰۰۷).
با وجود اینکه روش های متنوع آنالیز فیتوشیمیایی با کارایی مناسب برای بسیاری از ترکیبات دارویی توسعه یافته اند اما در زمینه کاربرد نشانگرهای مولکولی در تشخیص تیپ های شیمیایی منابع بسیار محدود است. واگنر و همکاران (۲۰۰۴) توانستند با بررسی مولکولی توارث کامازولن و بیزابولوئیدها در ژنوتیپ های بابونه با بهره گرفتن از نشانگرهای RAPD و AFLP، نشانگرهای مولکولی پیوسته با این ترکیبات را شناسایی کنند که در برنامه اصلاحی مورد استفاده قرار گیرد. باسیفیکو و همکاران (۲۰۰۶) با بهره گرفتن از نشانگرهای مولکولی توانستند تیپ های مختلف هیدروکانابینول را در شاهدانه متمایز نمایند که هم در برنامه های اصلاحی و هم در زمینه های جرم شناسی مفید می باشد. مثال دیگر در این مورد توسعه نشانگرهای مولکولی برای عطر برنج است که توسط برادبیری و همکاران (۲۰۰۵) انجام شده است. عطر برنج به علت حذف هشت جفت باز و چند شکلی در سه نوکلئوتید در زن کد کننده بتائین آلدئید هیدروزناز-۲، ایجاد می شود. نشانگر DNA توسعه یافته برای تشخیص برنج معطر از غیر معطر می تواند جهت غربالگری با کارایی بالا استفاده شود.
ایجاد نقشه های لینکاژی یکی از مهمترین کاربرد های نشانگرهای DNA است. چنین نقشه هایی به نوبه خود برای آشکار سازی ژنتیکی صفات پیچیده و برای مکان یابی و کلون کردن ژن ها بسیار مفید هستند. نقشه های ژنتیکی لینکازی بوسیله انواع متعدد نشانگرهای مولکولی برای برخی گیاهان دارویی از جمله سرخدار و سیر ایجاد شده است. در مورد سرخدار ۴۱ باند از ۱۰۲ باند RAPD در ۱۷ گروه لینکازی پراکنده بودند( گوسمن و همکاران، ۱۹۹۶). در سیر SNP، SSR و RAPD برای تعیین هشت گروه لینکاژی مورد استفاده قرار گرفتند. یکی از هشت گروه لینکازی همچنین شامل یک مکان ژنی برای نرباروری بود.(زادودی و همکاران، ۲۰۰۵) در مطالعه دیگری روی سیر ۲۱۶ و ۱۴۳ نشانگر AFLP به ترتیب در دو جمعیت در حال تفرق نقشه یابی شدند (اپیک و همکاران، ۲۰۰۵). به علاوه نشانگر مختص ژن های آلیناز، کیتیناز، سوکروز، فروکتوزیل ترانسفراز و چالکون سیتاز می تواند در این نقشه قرار داده شود. بااوم و همکاران (۲۰۰۱) در روشی متفاوت برای نشانمند کردن ژن ها با هدف ایجاد نشانگر برای صفات با وراثت چند ژنی ۵۲ گیاه اکیناسه (Echinacea purpurea) را با ۲۳۲ نشانگر AFLP غربال کردند. این گیاهان همچنین از نظر میزان ماده موثره شیکوریک اسید و تتران با آنالیز HPLC مورد بررسی قرار گرفتند. آنالیز رگرسیون و همبستگی کانونیک برای بررسی روابط بین باندهای DNA و ترکیبات شیمیایی مورد استفاده قرار گرفت. که در نتیجه حدود ۲۲ باند DNA که می توانند برای پیش بینی های بعدی طیف فیتوشیمیایی گیاهان مورد استفاده قرار گیرند، در این آنالیز یافت شد.
یکی از استفاده های دیگر نشانگرهای مولکولی، مطالعه سیستم گرده افشانی و باروری یک گونه گیاهی است که اغلب به همراه انالیز جمعیت انجام می شود. آگاهی از سیستم گرده افشانی و باروری، موضوع مهمی در اهلی کردن گیاهان دارویی و معطر است چرا که گونه های دارویی زیادی از رویشگاه طبیعی به مزرعه منتقل شده اند، بدون اینکه هر گونه اطلاعی از سیستم باروری آن ها داشته باشیم. در حالی که اطلاع از سیستم باروری برای اصلاحگران یک ضرورت مطلق است. برخی گونه های دارویی دارای سیستم باروری پیچیده هستند و نشانگرهای مولکولی به خوبی می توانند برای مطالعه این گیاهان مورد استفاده قرار گیرند. یک گونه گیاهی به نام اسکوت هندی به علت دارا بودن گل های کاسموگام و همچنین کلیستوگام روی یک پایه گیاه، بسیار جالب توجه است. سان و همکاران (۱۹۹۹) با بهره گرفتن از نشانگرهای RAPD نشان دادند که این گیاه غالبا از سیستم خود باروری برخوردار است. آرنولداشمیت (۲۰۰۰) نشانگرهای مولکولی RAPD را به منظور بررسی سیستم تولید مثلی گل راعی و تشخیص گیاهان حاصل از تولید مثل جنسی از آپومیکسی مورد استفاده قرار دادند.
مواد گیاهی این مطالعه شامل ۱۵ جمعیت آویشن کوهی متعلق به هفت استان ایران موجود در کلکسیون گیاهان دارویی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان مرکزی بودند که مورد ارزیابی قرار گرفتند (جدول۳ -۱). مشخصات کلکسیون با عرض جغرافیایی ۳۳ درجه و ۵۳ دقیقه شمالی و طول جغرافیایی ۵۰ درجه و ۲۹ دقیقه شرقی با ارتفاع از سطح دریا ۱۷۳۲ متر و دارای زمستانهای سرد - مرطوب و تابستانهای گرم و خشک می باشد.
در سال های ۱۳۹۰ الی ۱۳۹۳ آزمایش های مشاهده ای در خصوص جمع آوری اطلاعات صورت گرفت و در سال ۱۳۹۳ ضمن ارائه عملیات زراعی دقیق مانند آبیاری و کنترل علف های هرز، جمعیت های مختلف آویشن کوهی در زمان گلدهی از نظر صفات مورفولوژیکی کمی اندازه گیری، صفات کیفی به صورت مشاهده ای یادداشت برداری و برگ لازم جهت استخراج DNA برداشت گردید.
اندازه گیری صفات کمی و کیفی به روش های متفاوت و مناسب هر یک انجام شد. برخی صفات به کمک وسایل آزمایشگاهی اندازه گیری و بعضی نیز بر اساس نمرهدهی[۱۵۹] انجام شد.
بر اساس فلورا ایرانیکا ۱۵ صفت کمی بوسیله کولیس دیجیتالی، دوربین دوچشمی و خط کش اندازه گیری شدند و برای هر صفت ۶-۴ بوته در نظر گرفته شد. صفات کمی در جدول ۳- ۲ ارائه شده است.
این مطالعه در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار و با ۱۵ تیمار (جمعیت های آویشن کوهی) انجام شد .تجزیه های آماری شامل محاسبه ضرایب همبستگی ساده، تجزیه به مولفه های اصلی به روش واریماکس و آزمون چند دامنه ای دانکن جهت مقایسه میانگین استفاده شد. گروهبندی با مربع فاصله اقلیدسی و بر اساس روش UPGMA صورت گرفت. تجزیه داده های کمی با نرم افزار Excel , SPSS Ver 11.5 و TYSY Ver 2.02 انجام شد. گروهبندی و تمایز جمعیت ها با توجه به این ویژگی ها مورد بحث قرار گرفتند.
پدری پاکباز چون یحیی پسری پیر عقل چون عیسی
هر دو نیکو دل و خدای پرست هر دو فرّخ و پی مبارک دست
باز سنایی در مثنوی سیرالعباد الی المعاد می گوید:
مایه ی خشکیی و قابل نم پدر عیسی و مرکب جم
گفتم ای شمع این چنین شبها وی مسیحای این چنین بتها
قدر عیسی کجا شناسد خر لحن داوود را چه داند کر
خر رمز تن است و عیسی رمز روح همانطور که عیسی بر خر سوار است روح بر تن سوار است و نباید به خاطر آسایش تن، روح را در رنج و شکنجه قرار داد؛ چنانچه سنایی می گوید:
به صاحب دولتی پیوند، اگر نامی همی جویی که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا
چون دم عیسی چلیپا شد، اکنون بلبلان بهر انگلیون سراییدن به ترسایی شدند
مهره ی گردن خر دجال از پی عقد، بر مسیح مبند!
کفش عیسی مدزد و از اطلس خر او را مسازپشما گند
چارپایی بی دم عیسی مریم یافتن چوب دستی بی کف موسی عمرن داشتن
خوب نبود عیسی اندر خانه پس در آستین از برای توتیت سنگ سپاهان داشتن
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
چو عیسی گر ترا باید که مانی زنده جاویدان ز احیائت بساز اموات و از اموات احیا کن
مسیحا وارد عوی تو ننیوشند اگر خواهی یقینت چون مسیحا دار و دعوی مسیحا کن
درین کهپا یه چون گردی بر آخور چون خر عیسی به سوی عالم جان شو که چون عیسی همه جانی
منوچهری دامغانی می گوید:
گل زرد و گل خیری و بید و باد شبگیری فردوس آمدند امروز سبحان الله اسری
طریق و مذهب عیسی به باده ی خوش ناب نگاهدار و مزن بخت خویش را به لگد
مجیرالدین بیلقانی می گوید:
باد صبحست که مشاطه ی جعد چمنست یادم عیسی پیوند نسیم سمنست
رودکی سمر قندی می گوید:
عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده حیران شد و بگرفت به دندان سر انگشت
گفتا که کرا کشتی تاکسته شدی زار تا باز که او را بکشد آنکه تو را کشت
بربط عیسی و فرشهای فؤادی چنگ مدک نیرو نای چابک جانان
عنصری می گوید:
از دو برهان دو پیغمبر ترا بینم نصیب وین دو بینم شغل تو گر این کنی، ور آن کنی
از عطا تو معجزات عیسی مریم کنی از قلم تو معجزات موسی عمران کنی
ابوسعید ابوالخیر می گوید:
ای دلبر عیسی نفس ترسایی خواهم که به پیش بنده بی ترس آیی
گه اشک ز دیده ی ترم خشک کنی گه بر لب خشک من لب ترسایی
جمال الدین اصفهانی۱ مگوید:
او نه خورشیدی چو موسی دیده پردازست گو مرغ عیسی را همه خاصیت حربا دهد
بو که بردارد سبل از دیده ی طبعت که او چون دم عیسی جلای چشم نابینا دهد
عمعق بخارایی می گوید:
دریا به پیش موسی کی ماند سدّ راه وندر پناه عیسی کی ماند اکمهی؟
دم عیسی است پنداری که مرده زنده گرداند پی خضراست پنداری که عالم پر خضر دارد
عطار نیشابوری می گوید:
آن عصا کان سحره ی فرعون خورد نی عصای موسی عمران بود
وان نفس کان مردگان را زنده کرد نی دم عیسی حکمت دان بود
فرخی سیستانی می گوید:
سخای او به چه ماند؟ به معجز عیسی لقای او به چه ماند؟ به چشمه ی حیوان
نه مسیحست ولیکن نفسش باد مسیح نه کلیمست و لیکن قلمش چوب کلیم
هم بکشد و هم زنده کند خشمش وجودش آن موسی عمران بود، این عیسی مریم
به سخا مرده ی صد ساله همی زنده کند این سخا معجز عیسی است همانا نه سخاست
قطران تبریزی می گوید:
ای کشته ی محنت را چون عیسی مریم وی زنده ی عاصی را چون موسی عمران
نظامی در شرفنامه می گوید:
چو عیسی بسی مرده را زنده کرد به خلقی چنین خلق را بنده کرد
* درصورت منفی بودن پاسخ، شرکت باید اقدامات زیر را انجام دهد:
الف- پرداخت بدهی با سود انباشته
ب- کاهش یا حذف سود سهام
ج- پرداخت بدهی با انتشار سهام جدید
اهرم مالی شرکت پایین است، در این حالت:
اگر هدف ایجاد کنترل شرکت باشد، باید اهرم مالی شرکت را افزایش داد، بدهی را با سرمایه معاوضه کرد و نسبت به اخذ وام و بازپرداخت سهام اقدام کرد.
اگر هدف بهدست آوردن کنترل شرکت نباشد، باید بررسی کرد که آیا شرکت، پروژههای خوبی در دست دارد یا خیر؟
* درصورت مثبت بودن پاسخ، باید این پروژهها را از طریق بدهی تأمین مالی کرد.
* در صورت منفی بودن پاسخ، با توجه به اینکه سهامداران سود سهام دوست دارند و یا خیر؟ نسبت به پرداخت سود سهام و یا سهام جایزه اقدام کرد (واتس، ۲۰۰۳).
۲-۳-۲-۲- نظریهی سنتی[۶۵]
اساس نظریهی فوق بر این است که ساختار مطلوب مالی وجود دارد و میتوان با بهره گرفتن از اهرم ارزش شرکت را افزایش داد. در واقع، این نظریه پیشنهاد میکند که شرکت میتواند هزینهی سرمایهی خود را از طریق افزایش میزان بدهی، کاهش دهد. هر چند سرمایهگذاران میزان سهام عادی خود را افزایش میدهند، اما چون اهرم بزرگتری به کار گرفته میشود و نرخ استفاده از بدهی بسیار ارزانتر از استفادهی سهام عادی است، افزایش هزینهی استفاده از سهام عادی با منافع حاصل از کاربرد بدهی ارزانتر، خنثی میشود. این کار تا نقطهای که افزایش دیگر کاملاً با منافع بدهی ارزانتر خنثی نمیشود، ادامه می یابد. نمودار ۲-۱ نظریهی سنتی را نشان میدهد.
همانطور که در نمودار نشان داده شده است، هزینهی تأمین مالی ازطریق سهام عادی () با آهنگ فزایندهای نسبت به درجهی اهرم افزایش مییابد، در حالیکه هزینه بدهی () تنها پس از استفادهی زیاد از اهرم افزایش مییابد؛ بنابراین میانگین هزینهی سرمایه () برای مدتی کاهش مییابد.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
درصد هزینه
نقطهی بهینهی اهرمی
نسبت اهرمی
نمودار ۲-۱ هزینهی سهام عادی، بدهی و میانگین هزینهی سرمایه بر اساس روش سنتی
البته، افزایش هزینهی تأمین مالی از طریق سهام عادی () همیشه با بهره گرفتن از بدهی ارزانتر خنثی نمیشود یعنی، با تفاوتی معقول از اهرم شروع به کاهش میکند و پس از حد معینی، افزایش بیش از منافع حاصل از بدهی ارزانتر است و شروع به افزایش میکند.
به عبارت دیگر، میتوان بیان داشت که هزینهی بدهی () تا درجهی معینی از اهرم، کم و بیش ثابت باقی میماند، اما پس از آن، با نرخ فزایندهای رشد میکند. هزینهی حقوق صاحبان سهام () تا درجهی معینی از اهرم به تدریج افزایش مییابد، اما از آن پس به شدت رشد میکند.
متوسط هزینهی سرمایه به تبعیت از رفتارهای و :
الف. تا نقطهی معینی کاهش مییابد.
ب. از آن پس با افزایش معقول اهرم کم و بیش بدون تغییر میماند.
ج. بعد از نقطهای معین رشد میکند.
بنابراین، نظریهی سنتی معتقد است هزینهی سرمایه به ساختار مالی شرکت وابسته است و هر شرکت ساختار مطلوب مالیای دارد که هزینه سرمایه را حداقل میسازد. ساختار بهینهی مالی، در نقطهی X است که هزینهی نهایی واقعی بدهی با هزینهی نهایی حقوق صاحبان سهام برابر میشود. قبل از نقطهی بهینه، هزینهی نهایی واقعی بدهی، کمتر از هزینهی نهایی واقعی حقوق صاحبان سهام است. بعد از نقطهی بهینه، هزینهی نهایی واقعی بدهی، بیشتر از هزینهی نهایی واقعی حقوق صاحبان سهام خواهد بود.
طرفداران نظریهی سنتی برای پشتیبانی از تئوری خود دو استدلال آوردهاند:
۱- سرمایهگذاران تا حدی نااطمینانی مالی ایجاد شده ناشی از اهرم مالی را پذیرا میشوند. زمانی که بدهی خیلی زیاد میشود، نگران نااطمینانی می شوند. اگر چنین باشد، سرمایهگذاران در حد متوسط بدهی، حاضرند نرخ بازدهی کمتر را قبول کنند. البته، این استدلال تا حدی سادهلوحانه است، زیرا در بازار سرمایه، اطلاعات مربوط به شرکتها قابل دسترسی است. به علاوه، سرمایهگذاران افراد منطقیاند و به هیچوجه نااطمینانی نمیکنند و از نااطمینانی بالاتر حداقل به همان نسبت که نااطمینانی افزایش مییابد، انتظار بازدهی بیشتری دارند.
۲- مفروضات بازار سرمایهی کامل در بازار ناقص پذیرفتنی نیست و بازار واقعی، البته ناقص است. این نقص موجب میشود که سهام شرکت اهرمی در بازار ناقص، به قیمت بالاتری معامله شود. با این فرض که شرکتها میتوانند بسیار ارزانتر از افراد حقیقی قرض بگیرند، افراد میتوانند به جای رأساً قرض گرفتن، به خرید سهام شرکت و از این طریق وامگیری با قیمت ارزانتر دسترسی پیدا کنند.
این افراد همچنین استدلال میکنند در قرضگرفتن، صرفهجویی در اندازه وجود دارد و این صرفهجویی میتواند در شرکتهای مختلف به ساختار سرمایهی مختلف و نقطهی بهینهی متفاوت منجر شود (مرمرچی، ۱۳۷۸).
۲-۳-۲-۳- نظریهی سود خالص[۶۶]
اولین کار اساسی روی نظریهی ساختار سرمایه توسط دیوید دوراند درسال ۱۹۵۲ صورت گرفت؛ وی دو حد پایین و بالا را که سایر محققان تا آن زمان مورد بررسی قرار داده بودند، مشخص کرد (دوراند، ۱۹۵۲).
نمودار ۲-۲، نتایج نظریهی سود خالص را نشان میدهد. بر طبق نظریهی سود خالص، فرض میشود بهرهی بدهی () و هزینهی سرمایهی صاحبان سرمایه () مستقل از اهرم شرکت عمل کنند؛ یعنی، بهرهی بدهی و هزینهی سرمایهی صاحبان، صرفنظر ازاین که شرکت از چه حجم بدهی استفاده میکند، ثابت است. اگر هزینهی بدهی کمتر از هزینهی حقوق صاحبان سهام باشد، در صورتی که و هر دو ثابت باشند، هزینهی متوسط سرمایه () شرکت مرتباً با استفادهی بیشتر از بدهی کاهش مییابد. به علاوه، این
کاهش هزینهی سرمایه، موجب افزایش ارزش شرکت میشود. بنابراین، نظریهی سود خالص میگوید که با استفادهی بیشتر از بدهی در ساختار سرمایه، کاهش و ارزش شرکت (V) افزایش مییابد.
درصد هزینه
نمودار ۲-۲ هزینهی سهام عادی، بدهی ومیانگین هزینهی سرمایه بر اساس روش سود خالص
۲-۳-۲-۴- نظریهی سود عملیاتی خالص[۶۷]
در نظریهی سود خالص، فرض میشود که سود خالص سهامداران عادی به نرخ ثابت تنزیل میشود، و با بهره گرفتن از اهرم کاهش مییابد. این مفروضات درنظریهی سود عملیاتی خالص معکوس میشود. این نظریهی فرض میکند میانگین موزون هزینه سرمایه () ثابت است، اما اهرم موجب افزایش ، هزینهی سهام عادی یا نرخ بازدهی مورد انتظار سهامداران، میشود.
درمعادلهی (۱-۲)، پارامترهای و برای همهی درجات اهرم ثابت فرض میشوند:
(۲-۳)
به این ترتیب، هزینهی سرمایهی حقوق صاحبان سهام، چنین بیان میشود:
(۲-۴)
رفتار ، ، در پاسخ به تغییرات در نمودار ۲-۳ به طور ترسیمی نشان داده شده است.
درصد هزینه
نمودار ۲-۳ هزینهی سهام عادی، بدهی و میانگین هزینهی سرمایه بر اساس روش سود عملیاتی خالص
دیوید دوراند در حمایت از روش درآمد سود خالص عملیاتی بیان میکند که ارزش بازار هر شرکت بر سود خالص عملیاتی و نااطمینانی تجاریاش متکی است و تغییر در درجهی اهرم به کار گرفتهشده توسط شرکت، نمیتواند این دو فاکتور غالب را تغییر دهد. توزیع سود و نااطمینانی، بین بدهی و حقوق صاحبان سهام، بدون تأثیر گذاشتن بر کل درآمد و سود که ارزش بازار شرکت را تحت تأثیر قرار میدهند، بهندرت تغییر میکند. ازاینرو، درجهی اهرم بهتنهایی نمیتواند روی ارزش بازار یا روی متوسط هزینهی سرمایه شرکت تأثیر بگذارد.
۲-۳-۲-۵- نظریهی میلر و مودیلیانی
نظریهی مدرن ساختار سرمایه در سال ۱۹۵۸ با مقالهی مشهور پرفسور فرانکو مودیلیانی و مرتون میلر آغاز گردید که بعدها به نظریهی MM معروف شد. فرضیهی اساسی مودیلیانی و میلر آن است که در دنیای بدون مالیات، ارزش شرکت و هزینهی سرمایه آن به هیچ وجه متأثر از ساختار سرمایه نیست و ارزش شرکت تحت ساختارهای سرمایه متفاوت یکسان است؛ یعنی برای شرکت ساختار سرمایهی بهتر یا بدتر وجود ندارد.
الف- مفروضات مدل مودیلیانی و میلر
مودیلیانی و میلر برای ارائه مدل خود مفروضات زیر را مطرح کردند:
الف. بازارهای سرمایه کامل است، این فرض بدین معنی است که:
۱- هیچگونه هزینهی معاملاتی وجود ندارد و مبادلات بدون هزینه انجام میشود.
۲- اطلاعات آزادانه و بدون هیچگونه هزینهای در اختیار همهی سرمایهگذاران قرار دارد.
۳- اوراق بهادار به طور نامحدود قابل تجزیه است.
۴- سرمایهگذاران منطقیاند و عقلایی رفتار میکنند. به این مفهوم که به خوبی اطلاعات را بهدست آورده و ترکیبی از نااطمینانی و بازده انتخاب میکنند که برای آنها بهترین است.
ب. سرمایهگذاران انتظارات همگنی در مورد عایدات مورد انتظار و نااطمینانی این عایدات دارند و دربارهی توزیع احتمالات سود عملیاتی آینده قضاوت یکسانی دارند.
ج. هیچ نوع مالیات بر شرکت و درآمد اشخاص وجود ندارد (این فرض بعدها توسط مودیلیانی و میلر حذف شد).
د. نااطمینانی تجاری شرکت با انحراف معیار سود قبل از بهره و مالیات اندازهگیری میشود و شرکتهایی که دارای سطح نااطمینانی تجاری یکسانی هستند، در یک گروه طبقهبندی میشوند.
هـ. اشخاص حقیقی میتوانند با همان نرخ بهرهی شرکتها قرض بگیرند.
شماره نمونه
مشخصه نمونه
نتایج (ºC)
شرایط آزمایش
الف
EPOLAM 2040 RESIN
۳۵۰
دمای °C 50 تا °C 700 و سرعت °C 10 بر دقیقه
ب
EPOLAM 2040 RESIN + نرمکننده (phr 15)
۳۴۵
ج
EPOLAM 2040 RESIN + اپوکسی ۸۲۸ + نرمکننده (phr 15)
۳۶۵
د
اپوکسی ۸۲۸
۳۷۳
نمودار (۴-۳) مقایسه دمای تخریب نمونههای مورد آزمایش.
نمودار (۴ـ۴) نمودار دمای تخریب نمونه (الف).
تفسیر نمودار (۴-۴): سه مرحله برای تخریب رزین اپوکسی EPOLAM 2040 پخت شده قابل مشاهده است، مرحله اول که از حدود دمای °C 300 تا °C 345 ادامه دارد که مربوط به تخریب گروههای هیدروکسیل رزین (شکل ۲-۱ و ۲-۲) میباشد، مرحله دوم از حدود °C 345 تا °C 540 مربوط به خروج آمین و بخش آروماتیک رزین است که تقریباً ۷۰% وزن آن کاهش یافته، مرحله سوم از °C 540 تا °C 700 ادامه دارد که نمونه به طور کامل تخریب شده است. از نمونه زیر دمای °C 300 میتوان استفاده نمود. منحنی دوم مشتق منحنی اول است که در °C 300 اولین افت وزن را نشان میدهد و در دمای °C 345 بیشترین میزان تخریب صورت گرفته است و در مرحله سوم منحنی دمای °C 545 را نشان میدهد (ممانی و همکاران، ۱۳۹۲؛ رای و سونیی[۶۶]، ۲۰۱۲).
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
نمودار (۴ـ۵) نمودار دمای تخریب نمونه (ب).
تفسیر نمودار (۴-۵): نمونه (ب) دارای اپوکسی EPOLAM 2040 با نرمکننده دیاکتیلفتالات، در مرحله اول تخریب از حدود °C 200 تا °C 343 با خروج نرمکننده و گروه های هیدروکسیل اپوکسی همراه است مرحله دوم تخریب از °C 343 تا °C 545 اتفاق میافتد که با تخریب بیشتر آمین و گروه های آروماتیک و بقیه نرمکننده از بین میروند. مرجله سوم از °C 545 تا °C 700 تخریب کامل نمونه است. تفاوت نمودارهای نمونه الف و ب را میتوان وجود نرمکننده دانست. منحنی دوم چند نقطه مشخص شده است که به ترتیب شدت تخریب °C 343، °C 545، °C 300 و °C 200 میباشند، از نمونه تا دمای °C200 میتوان استفاده نمود (ممانی و همکاران، ۱۳۹۲؛ رای و سونیی[۶۷]، ۲۰۱۲).
نمودار (۴ـ۶) نمودار دمای تخریب نمونه (ج).
تفسیر نمودار (۴-۶): این نمودار مربوط به نمونه (ج) (دارای نرمکننده و مخلوطی از دو نوع اپوکسی ۸۲۸ و EPOLAM 2040) است که دارای سه مرحله تخریب گرمایی میباشد. مرحله اول از حدود °C 200 تا °C 365 مربوط به خروج نرمکننده و تخریب بخش هیدروکسیل اپوکسیها است افزایش این محدوده دمایی نسبت به نمونه الف را میتوان ناشی از وجود نرمکننده دیاکتیلفتالات و اپوکسی ۸۲۸ دانست. مرحله دوم از °C 365 تا °C 545 مربوط به تخریب آمین و گروه های آروماتیک و احتمالاً بخشی از نرم کننده است. مرحله سوم هم که به خروج قسمت های مقاوم نمونه ارتباط دارد از °C 545 تا °C 700 است. کارایی نمونه تا دمای °C 200 است. منحنی دوم که مشتق منحنی اول است بیشترین سرعت تخریب در دمای °C 365 و یک مرحله آهستهتر در دمای °C 545 را نشان میدهد از °C 200 تا °C 300 هم با یک شیب بسیار آهسته کاهش وزن روی میدهد (ممانی و همکاران، ۱۳۹۲؛ رای و سونیی[۶۸]، ۲۰۱۲).
نمودار (۴ـ۷) نمودار دمای تخریب نمونه (د).
تفسیر نمودار (۴-۷): نمونه (د) دارای اپوکسی ۸۲۸ و بدون نرم کننده؛ تخریب دمایی از حدود دمای °C 300 تا °C 370 شروع شده که افت وزن به دلیل شکست در گروه های هیدروکسیل اپوکسی روی داده و بعد از دمای °C 370 تا °C 545 نمونه با کاهش وزنی در حدود ۷۰% روبرو می شود، مرحله سوم از °C545 تا °C 700 بخشهای مقاومتر اپوکسی تجزیه میشوند. منحنی مشتق دارای سه نقطه °C 300، °C 373 و °C 545 میباشد که بیشترین میزان تخریب در °C 373 است. این ماده تا °C 300 دارای کارایی است (ممانی و همکاران، ۱۳۹۲؛ رای و سونیی[۶۹]، ۲۰۱۲).
نمونههای وزن شده، داخل آون در دمای °C 105 و به مدت سه ساعت گذاشته میشوند. نمونهها پس از خروج از آون دوباره وزن میشوند و درصد ماده فرار طبق رابطه (۴ـ۱) بدست می آید. این آزمایش با استاندارد ASTM D2832-92, 2011 انجام شده است. نتایج هر نمونه در جدول (۴ـ۴) دیده می شود. نتایج نشان داد که نرمکننده روی فرار بودن اپوکسی تأثیر منفی نداشته است. ممکن است نمونه رطوبت احتمالی جذب شده از محیط و یا درصدکمی از اپوکسی خود را از دست داده باشد. نمودار (۴-۸) درصد ماده فرار نمونههای آزمایش شده را نشان داده است.
۱۰۰ وزن ابتدایی/ (وزن ابتدایی-وزن نهایی) = درصد ماده فرار
رابطه (۴ـ۱)
جدول (۴-۴) درصد ماده فرار نمونههای مورد آزمایش.
شماره نمونه
مشخصه نمونه
نتایج ( %)
شرایط آزمایش
بعد از آنکه سریهای ایستا () به دست آمدند، برمبنای آنها عمل پیش بینی صورت میگیرد. سپس پیش بینی برای سریهای اصلی با حل معادلات تفاوت برای صورت میگیرد. گاهی اوقات است، این مطلب بدان معناست که سریهای اصلی ایستا هستند، امّا این امر در عمل به ندرت اتفاق میافتد. (فرشاد فر، ۲۶۳:۱۳۸۱)
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۴-۳- تحلیل روند با بهره گرفتن از آزمون MANN- KENDALL
این آزمون ابتدا توسطMANN در سال ۱۹۴۵ ارائه شد و سپس توسط KENDALL در سال ۱۹۶۶ توسعه یافت. این روش در همان سالها مورد تائیدWMO قرار گرفت. همانند سایر آزمونهای آماری ، این آزمون نیز بر مبنای مقایسه فرض صفر و یک بوده و در نهایت در مورد پذیرش یا رد فرض صفر تصمیم گیری مینمایند. فرض صفر این آزمون مبتنی بر تصادفی بودن و عدم وجود روند در سری دادههاست و پذیرش فرض یک (رد فرض صفر) دال بر وجود روند در سری داده ها میباشد.
مراحل محاسبه ی آمارهی آزمون به این شرح است:
الف) محاسبه اختلاف بین تک تک جملات سری با همدیگر و اعمال تابع sgnو استخراج پارامتر s
رابطه شماره( ۱۳ ) فرمول محاسبه اختلاف تک تک جملات سری با همدیگر
n تعداد جملات سری
xj دادهj ام سری
xk داده k ام سری
تابع sgnنیز به شرح زیر تعریف میگردد:
رابطه شماره ( ۱۴ ) فرمول محاسبه تابع sgn
ب) محاسبه واریانس با بهره گرفتن از رابطه زیر:
رابطه شماره ( ۱۵ ) فرمول محاسبه واریانس اگر n >10
اگر n >10
n تعداد داده ها
m تعداد سریهایی است که در آنها حداقل یک داده تکراری وجود دارد
t فراوانی داده های با ارزش یکسان
رابطه شماره ( ۱۶ ) فرمول محاسبه واریانس اگر ۱۰ ≥ n
اگر ۱۰ ≥ n
ج ) استخراج آماره آزمون Z به کمک یکی از روابط زیر:
رابطه شماره ( ۱۷ ) فرمول استخراج آماره آزمون Z
S پارامتر محاسبه شده در فرمول (۱) میباشد
رابطه شماره ( ۱۸ ) محاسبه S پارامتر محاسبه شده در فرمول شماره ۲۲
اگر رابطه زیر برقرار باشد فرض صفر پذیرفته می شود
در صورتی که آماره z مثبت باشد روند صعودی و در صورت منفی بودن آن روند نزولی در نظر گرفته می شود.
سطح معنی داری است که برای آزمون در نظر گرفته می شود که معمولاً این آزمون برای سطوح معنی دار ۹۵% و ۹۹% به انجام میرسد.
در این روش، مقادیر متوالی از مقدار Ui و U’i حاصله از آزمون من کندل به صورت گرافیکی نمایش داده می شود که اگر مقادیر Uiو U’i از منحنیها چندین بار روی همدیگر قرار بگیرند روند یا تغییری وجود نخواهد داشت ولی در جایی که منحنیها همدیگر را قطع می کنند منحنیها محل شروع روند یا تغییرات را به صورت تقریبی به نمایش میگذارند. اگر منحنیها همدیگر را در داخل محدوده قطع کنند نشانه زمان آغاز تغییر ناگهانی و در صورتی که خارج از محدوده بحرانی همدیگر را قطع کنند بیانگر وجود روند در سریهای زمانی است.
۴-۴- تجزیه و تحلیل رگرسیون
تجزیه و تحلیل همبستگی معمولا در رابطه با تکنیکی به نام رگرسیون انجام میگیرد. موقعی که مشاهدات حاصل از دو متغییر رابطه بیخطی داشته باشند و اگر خط مستقیمی را بتوان رسم کرد تا گرایش عمومی آنها را نشان بدهد. درباره رابطه آن دو متغییر ممکن است دو مسأله زیر آشکار گردد: اولا شدت رابطه را میتوان از میزان دوری و نزدیکی نقاط به خط برآورد نمود. اگر نقاط به خط خیلی نزدیک باشند، همبستگی بین متغییرها زیاد خواهد بود و هر اندازه نقاط از خط فاصله بگیرند همبستگی ضعیف خواهد شد.
ثانیا˝موقعیت خود خط، اطلاعاتی را درباره نوع رابطهای که بین متغییرها وجود دارد در اختیار ما قرار خواهد داد؛ بدین ترتیب، مقدار تغییری که در یک متغییر با اثر گذاری متغییر دیگر انتظار میرود، معلوم میگردد. فرایند تصمیم گیری، در مورد اینکه کدام خط دقیقا بهترین خط برای تلخیص یک مجموعه ویژه یی از نقاط است، تجزیه و تحلیل رگرسیون خوانده می شود. (جباری، ۱۳۸۴:۲۱۸)
۴-۴-۱- خط رگرسیون بهترین برازش
اگر متغییرهای وابسته ومستقل بر روی نموداری رسم شوند، در مرحله بعدی باید تصمیم گرفت که کدام خط مستقیمی را باید از میان نقاط معین عبور داد تا بتواند به بهترین وجه ممکن گرایش نقاط را نشان بدهد. به قاعدهی ویژهای نیاز است تا بر اساس آن موقعیت خطی تعیین شود که تا حد امکان به همه نقاط نزدیک باشد. اگر چنین خطی به میزان ناچیزی به سمت بالا یا پایین حرکت کند، کاهش بعضی فاصلهها ممکن است دقیقا به وسیله افزایش فواصل دیگر در سمت مقابل خط جبران شود، به نحوی که موقعیت خط بهترین برازش یکنواخت نخواهد بود. هدف از ترسیم خط رگرسیون در واقع تلخیص یک رابطه میباشد؛ درست شبیه میانگین که یک مجموعه اعداد را تلخیص مینمایید. این خط نه تنها بیان می کند که چگونه متغییر به طور متوسط به تغییرات در متغییرx وابسته است، بلکه می تواند برای آزمون این تئوری که Y به ویژه باید به X وابسته باشد، استفاده شود. به علاوه با بهره گرفتن از معادله خط میتوان به ازاء هر مقدار X ، مقدار Y مورد انتظار را پیش بینی نمود. (همان منبع، ۲۲۱)
<< 1 ... 369 370 371 ...372 ...373 374 375 ...376 ...377 378 379 ... 477 >>