تفکر انتقادی به منزله مهارت اساسی برای مشارکت عاقلانه در یک جامعه دموکراتیک شناخته شده و در دنیای مدرن تجارت به منزله مهارت ضروری مورد حمایت است ( آندولینا[۴۹]، ۲۰۰۱، به نقل از کرمی، ۱۳۹۲).
مایرز(۱۹۶۰) مراحل رشد تفکر انتقادی را در ۴ مرحله مورد نظر قرار میدهد:
۱-ثنویت : در این مرحله افراد جهان را به دو قسمت خوب و بد تقسیم میکنند.
۲-تعدد: افراد میدانند که در مورد راه حل مسائل و مشکلات یقینی در کار نیست و در صورت تنوع عقاید و ارزشها به وجود می آید.
۳- نسبیگرایی: افراد میپذیرند که زمینه ها و نظرات متفاوت وجود دارد و بافت مسئله به تعیین راه حل کمک می کند.
۴- تعهد: فرد به رغم نسبیگرایی و پیچیدگی در حال رشد، آگاهانه ارزشها را انتخاب میکنند و مسئولیت انتخاب خود را میپذیرد. مرحله انتقال از ثنویت به تعهد مرحله رشد در تفکر انتقادی است (ترجمهی ابیلی، ۱۳۸۴).
مفروضهی زیربنایی تفکر انتقادی، ساختنگرایی[۵۰]است در این دیدگاه معرفت، ساخته ذهن آدمی است که در فرایند تجربه حاصل می شود. پوپر در نظریه عقلانیت انتقادی[۵۱] مبانی فلسفی این نظریه که بر اساس اصل خطاپذیری در معرفت شناسی استوار است، فضا را برای انتقادپذیری و عدم پذیرش فوری و قطعی مسائل باز می کند. در این رویکرد به فاعل در شناسایی علم اهمیت بالایی داده شده است انتقادگرایی اجتماعی دانش یک موضع فعال، حساس، پویا و منطقی در مسائل اجتماعی است که اطاعت کورکورانه را نفی می کند. زیرا مهارت هایی چون تفکر انتقادی در یک فرایند اجتماعی تضمین کننده جامعه مبتنی بر عقلانیت و احساس مسئولیت و آزادی است (هاشمیاننژاد، ۱۳۸۳).
۲-۷- مهارت ها و تمایلات تفکرانتقادی
هالپرن[۵۲](۱۹۹۸) تفکر انتقادی را استفاده از مهارت ها یا استراتژی های شناختی میداند که احتمال پیامد مطلوب را افزایش میدهد. تفکر انتقادی تفکری است هدفمدار، منطقی و جهتدار که در حل مسأله وشکل دادن استنتاج ها، پیشبینی احتمالها و تصمیم گیری مورد استفاده قرار میگیرد. او تفکر انتقادی را همچنین در برگیرنده ارزیابی فرایند تفکر میداند و انیس ، پل، ولیپمن[۵۳](۱۹۹۱) معتقدند که حداقل دو عنصر در تفکر انتقادی اساسی است. اولین عنصر بررسی و ارزیابی دلایلی است. که مستلزم مهارت های لازم برای درک درست، و ارزیابی دلایل وادعاها است. عنصر دیگر روحیه انتقادی است که شامل آمادگیها، نگرشها خصوصیات ذهنی و صفات شخصی است. بنابرین تفکر انتقادی دارای مهارت ها و تواناییهایی است. مهارت های آن عبارتند از: تحلیلگری[۵۴]، استدلال [۵۵]، تبیین و توجیه [۵۶]،ارزیابی [۵۷]، خود تنظیمی[۵۸] ، و تفسیر[۵۹] است. با بهره گرفتن از این مهارت ها، به طبقه بندی معانی مختلف میپردازیم. شایستگی تجارب و اظهارات را ارزیابی کرده و سپس مفاهیم و استدلالها و دلیلها را توصیف و تبیین میکنیم. تبیینها با توجه به یافت انجام می شود و افراد با تفکر انتقادی از طریق خود نظمدهی به کنترل فعالیت شناختی خویش میپردازند. از سوی دیگر تمایلات [۶۰]وگرایشها در تفکر انتقادی اشاره به تمایل و خواسته های افراد به تفکر انتقادی دارد( به نقل از پل، ۱۹۹۳؛ به نقل از حیدری، آسیابان، ۱۳۹۲).
تمایلات و گرایشات تفکر انتقادی اشاره به تمایل و خواسته های افراد به تفکر انتقادی دارد. تمایل برای به کارگیری تفکر انتقادی، یکی از حیطههای شخصیت است. گرایشهای تفکر انتقادی بر اساس انگیزه درونی صورت میگیرد. پژوهشگران این حوزه هفت تمایل عمدهی تفکر انتقادی را جستجوگری حقایق[۶۱] ، فراخ اندیشی[۶۲]، تحلیلگری[۶۳]، نظامندی[۶۴]، اعتماد به تفکر انتقادی خود[۶۵]، کنجکاوی[۶۶] و بلوغ در قضاوت[۶۷] میدانند (فسیون[۶۸] ،۲۰۰۱، به نقل از فرهادینیا، ۱۳۹۱).
پل و الدر (۲۰۰۵) از ملاکهای جدید برای تفکر انتقادی نام میبرند که برخی از آن ها عبارتنند از : دارا بودن اطلاهات و داده ها، مشخص کردن فرضها و پیش فرضها، داشتن اهداف عینی است. گرایش به تفکر انتقادی را توانایی متفکران در درگیر شدن با تفکر خودشان معنی میکنند آنها معتقدند که این امر زمانی امکان پذیر است که فراگیران معیارها و استانداردهای دقیق برای تجزیه و تحلیل و ارزیابی تفکر خویشتن انتخاب و به طور منظم از این معیارها و استانداردها برای کیفیت تفکر خود بهره ببرند (سیف، ۱۳۸۶).
آدمی از آغاز پیدایش روی این کره خاکی، همواره نسبت به ویژگیهای رفتاری خود کنجکاو بوده است و در جست و جوی راه و روش برای درک مسئله و شناخت راه هایی برای حل آن بوده اند اما امروز با وجود دشوارهای اجتماعی و فرهنگی، پیچیدگیهای تکنولوژی و صنعتی، بمباران اطلاعات، نیازمند بهرهگیری بیش از پیش از نیروی تفکر به ویژه تفکر نقاد است تفکر انتقادی این امکان را فراهم میکند که به تصمیم گیری بهتر با وجود ارزیابی شرایط موجود کمک کند در بین بهم ریختگی اطلاعات و راهحلی جهت حل این دشواریها کمک کند. علیرغم توافق عمومی درباری اهمیت توجه به تفکر انتقادی و پرورش آن، درباره تعریف و ماهیت این نوع تفکر نظرات مختلفی ارائه شده است
۲-۸- تاریخچه مختصری از پیشینه تاریخی نظریات مربوط به تفکر انتقادی
بسیاری ازکسانی که در زمینه تفکر انتقادی قلم میزنند، بر این باورند که آغاز تفکر انتقادی به عصر فیلسوفان تاریخ تفکر میرسد به متفکرانی چون: سقراط،آکوییناس، اراسموس، مور، بیکن، دکارت، هابز، و نیوتن و کانت. برخی همچون لیپمن(۱۹۹۱) براین عقیدهاند که”جنبش توجه به تفکر انتقادی “به نویسندگان دهه ۱۹۵۰ برمیگردد و “رویکرد جدید به تفکر انتقادی” در شکل امروزیاش از دهه ۱۹۸۰ آغاز شده است، یعنی دههای که تدوینکنندگان مجله “رهبری آموزشی” از متخصصان دعوت کردند، مقالاتی در زمینه تفکر انتقادی تالیف کنند (عسکری، ۱۳۹۲).
پاول و الدر[۶۹](۲۰۰۶) به بررسی تفکر انتقادی در دوره رسانس پرداختهاند. آنان به این نتیجه رسیدند که بسیاری از گسترههای حیات آدمی نیاز به تحلیل و انتقاد دارد. فرانسیس بیکن[۷۰] در اوایل قرن هفدهم در انگلستان آشکارا به این مبحث پرداخت که چگونه ذهن انسان در کشف دانش به انحراف می رود. ” او فهمید که ذهن را نمیتوان با اطمینان به گرایشهای طبیعیاش تنها گذاشت و بر اهمیت ادراک تجربی جهان تأکید ورزید ” (کهون، ۱۳۸۱).
در قرن نوزدهم تفکر انتقادی توسط کومته[۷۱] و اسپنسر[۷۲]به زندگی اجتماعی انسان نیز وارد شد در قرن بیستم درک ما از قدرت و تفکر انتقادی صورتبندی روشنتری یافت. مطالعات پیاژه یکی از پر اهمیتترین موردهای قرن حاضر درباره تفکر انسان است او با روشن کردن تمایلات خود محور و اجتماع محور تفکر انسان، معتقد است که قدرت تفکر باعث رشد استدلال و بعد به سطح بالاتری به نام شناخت آگاهانه میرسد ( قبول، ۱۳۸۴).
پیاژه تمایلات تفکر انسان را به خود محوری و جامعه محوری نمایان ساخته و ضرورت روش تفکر انتقادی را که موجب میشود انسان بتواند در چنین نقطه نظری استدلال کند و به سطح بالاتری به نام «درک آگاهانه » برسد آشکار کردهاست(نقل از معدن دار، ۱۳۸۵)