تفکر انتقادی به منزله­ مهارت اساسی برای مشارکت عاقلانه در یک جامعه­ دموکراتیک شناخته شده و در دنیای مدرن تجارت به منزله­ مهارت ضروری مورد حمایت است ( آندولینا[۴۹]، ۲۰۰۱، به نقل از کرمی، ۱۳۹۲).

مایرز(۱۹۶۰) مراحل رشد تفکر انتقادی را در ۴ مرحله مورد نظر قرار می­دهد:

۱-ثنویت : در این مرحله افراد جهان را به دو قسمت خوب و بد تقسیم ‌می‌کنند.

۲-تعدد: افراد می­دانند که ‌در مورد راه ­حل مسائل و مشکلات یقینی در کار نیست و در صورت تنوع عقاید و ارزش­ها به وجود می ­آید.

۳- نسبی­گرایی: افراد می­پذیرند که زمینه­ ها و نظرات متفاوت وجود دارد و بافت مسئله به تعیین راه ­حل کمک می­ کند.

۴- تعهد: فرد به رغم نسبی­گرایی و ‌پیچیدگی در حال رشد، آگاهانه ارزش­ها را انتخاب ‌می‌کنند و مسئولیت انتخاب خود را می­پذیرد. مرحله­ انتقال از ثنویت به تعهد مرحله­ رشد در تفکر انتقادی است (ترجمه­ی ابیلی­، ۱۳۸۴).

مفروضه­ی زیربنایی تفکر انتقادی، ساختن­گرایی[۵۰]است در این دیدگاه معرفت، ساخته ذهن آدمی است که در فرایند تجربه حاصل می­ شود. پوپر در نظریه عقلانیت انتقادی[۵۱] مبانی فلسفی این نظریه که بر اساس اصل خطاپذیری در معرفت شناسی استوار است، فضا را برای انتقادپذیری و عدم پذیرش فوری و قطعی مسائل باز می­ کند. در این رویکرد به فاعل در شناسایی علم اهمیت بالایی داده شده است انتقادگرایی اجتماعی دانش یک موضع فعال، حساس، پویا و منطقی در مسائل اجتماعی است که اطاعت کورکورانه را نفی می­ کند. زیرا مهارت­ هایی چون تفکر انتقادی در یک فرایند اجتماعی تضمین کننده­ جامعه­ مبتنی بر عقلانیت و احساس مسئولیت و آزادی است (هاشمیان­نژاد، ۱۳۸۳).

۲-۷- مهارت ­ها و تمایلات تفکرانتقادی

هالپرن[۵۲](۱۹۹۸) تفکر انتقادی را استفاده از مهارت ­ها یا استراتژی­ های شناختی می­داند که احتمال پیامد مطلوب را افزایش می­دهد. تفکر انتقادی تفکری است هدف­مدار، منطقی و جهت­دار که در حل مسأله وشکل دادن استنتاج ها، پیش‌بینی احتمال­ها و تصمیم ­گیری مورد استفاده قرار ‌می‌گیرد. او تفکر انتقادی را هم­چنین در برگیرنده ارزیابی فرایند تفکر می­داند و انیس ، پل، ولیپمن[۵۳](۱۹۹۱) معتقدند که حداقل دو عنصر در تفکر انتقادی اساسی است. اولین عنصر بررسی و ارزیابی دلایلی است. که مستلزم مهارت­ های لازم برای درک درست، و ارزیابی دلایل وادعاها است. عنصر دیگر روحیه انتقادی است که شامل آمادگی­ها، نگرش­ها خصوصیات ذهنی و صفات شخصی است. ‌بنابرین‏ تفکر انتقادی دارای مهارت ­ها و توانایی­هایی است. مهارت­ های آن عبارتند از: تحلیل‌گری[۵۴]، استدلال [۵۵]، تبیین و توجیه [۵۶]،ارزیابی [۵۷]، خود تنظیمی[۵۸] ، و تفسیر[۵۹] است. با بهره گرفتن از این مهارت ­ها، به طبقه بندی معانی مختلف می­پردازیم. شایستگی تجارب و اظهارات را ارزیابی کرده و سپس مفاهیم و استدلال­ها و دلیل­ها را توصیف و تبیین می­کنیم. تبیین­ها با توجه به یافت انجام می­ شود و افراد با تفکر انتقادی از طریق خود نظم­دهی به کنترل فعالیت شناختی خویش می­پردازند. از سوی دیگر تمایلات [۶۰]وگرایش­ها در تفکر انتقادی اشاره به تمایل و خواسته­ های افراد به تفکر انتقادی دارد( به نقل از پل، ۱۹۹۳؛ به نقل از حیدری، آسیابان، ۱۳۹۲).

تمایلات و گرایشات تفکر انتقادی اشاره به تمایل و خواسته­ های افراد به تفکر انتقادی دارد. تمایل برای به کارگیری تفکر انتقادی، یکی از حیطه­های شخصیت است. گرایش­های تفکر انتقادی بر اساس انگیزه درونی صورت ‌می‌گیرد. پژوهشگران این حوزه هفت تمایل عمده­ی تفکر انتقادی را جستجوگری حقایق[۶۱] ، فراخ اندیشی[۶۲]، تحلیل­گری[۶۳]، نظامندی[۶۴]، اعتماد به تفکر انتقادی خود[۶۵]، کنجکاوی[۶۶] و بلوغ در قضاوت[۶۷] می­دانند (فسیون[۶۸] ،۲۰۰۱، به نقل از فرهادی­نیا، ۱۳۹۱).

پل و الدر (۲۰۰۵) از ملاک­های جدید برای تفکر انتقادی نام می­برند که برخی از آن ها عبارتنند از : دارا بودن اطلاهات و داده ­ها، مشخص کردن فرض­ها و پیش فرض­ها، داشتن اهداف عینی است. گرایش به تفکر انتقادی را توانایی متفکران در درگیر شدن با تفکر خودشان معنی ‌می‌کنند آن­ها معتقدند که این امر زمانی امکان­ پذیر است که فراگیران معیارها و استانداردهای دقیق برای تجزیه و تحلیل و ارزیابی تفکر خویشتن انتخاب و به طور منظم از این معیارها و استانداردها برای کیفیت تفکر خود بهره ببرند (سیف، ۱۳۸۶).

آدمی از آغاز پیدایش روی این کره خاکی، همواره نسبت به ویژگی­های رفتاری خود کنجکاو بوده است و در جست و جوی راه و روش برای درک مسئله و شناخت راه ­هایی برای حل آن بوده ­اند اما امروز با وجود دشوارهای اجتماعی و فرهنگی، پیچیدگی‌های تکنولوژی و صنعتی، بمباران اطلاعات، نیازمند بهره‌گیری بیش از پیش از نیروی تفکر به ویژه تفکر نقاد است تفکر انتقادی این امکان را فراهم می‌کند که به تصمیم ­گیری بهتر با وجود ارزیابی شرایط موجود کمک کند در بین بهم ریختگی اطلاعات و راه‌حلی جهت حل این دشواری‌ها کمک کند. علی­رغم توافق عمومی دربار­ی اهمیت توجه به تفکر انتقادی و پرورش آن، درباره تعریف و ماهیت این نوع تفکر نظرات مختلفی ارائه شده است

۲-۸- تاریخچه­ مختصری از پیشینه­ تاریخی نظریات مربوط به تفکر انتقادی

بسیاری ازکسانی که در زمینه­ تفکر انتقادی قلم می­زنند، بر این باورند که آغاز تفکر انتقادی به عصر فیلسوفان تاریخ تفکر می­رسد به متفکرانی چون: سقراط،آکوییناس، اراسموس، مور، بیکن، دکارت، هابز، و نیوتن و کانت. برخی هم­چون لیپمن(۱۹۹۱) براین عقیده‌اند که”جنبش توجه به تفکر انتقادی “به نویسندگان دهه­ ۱۹۵۰ برمی‌گردد و “رویکرد جدید به تفکر انتقادی” در شکل امروزی‌اش از دهه­ ۱۹۸۰ آغاز شده است، یعنی دهه‌ای که تدوین‌کنندگان مجله “رهبری آموزشی” از متخصصان دعوت کردند، مقالاتی در زمینه­ تفکر انتقادی تالیف کنند (عسکری، ۱۳۹۲).

پاول و الدر[۶۹](۲۰۰۶) به بررسی تفکر انتقادی در دوره­ رسانس پرداخته­اند. آنان ‌به این نتیجه رسیدند که بسیاری از گستره‌های حیات آدمی نیاز به تحلیل و انتقاد دارد. فرانسیس بیکن[۷۰] در اوایل قرن هفدهم در انگلستان آشکارا ‌به این مبحث پرداخت که چگونه ذهن انسان در کشف دانش به انحراف می­ رود. ” او فهمید که ذهن را نمی‌توان با اطمینان به گرایش‌های طبیعی‌اش تنها گذاشت و بر اهمیت ادراک تجربی جهان تأکید ورزید ” (کهون، ۱۳۸۱).

در قرن نوزدهم تفکر انتقادی توسط کومته[۷۱] و اسپنسر[۷۲]به زندگی اجتماعی انسان نیز وارد شد در قرن بیستم درک ما از قدرت و تفکر انتقادی صورت‌بندی روشن­تری یافت. مطالعات پیاژه یکی از پر اهمیت‌ترین موردهای قرن حاضر درباره تفکر انسان است او با روشن کردن تمایلات خود محور و اجتماع محور تفکر انسان، معتقد است که قدرت تفکر باعث رشد استدلال و بعد به سطح بالاتری به نام شناخت آگاهانه می­رسد ( قبول، ۱۳۸۴).

پیاژه تمایلات تفکر انسان را به خود محوری و جامعه محوری نمایان ساخته و ضرورت روش تفکر انتقادی را که موجب می‌شود انسان بتواند در چنین نقطه نظری استدلال کند و به سطح بالاتری به نام «درک آگاهانه » برسد آشکار ‌کرده‌است(نقل از معدن دار، ۱۳۸۵)


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 24 آذر 1401نظر دهید »

۳-۲- رهیافت کل نگر

بر اساس این رویکرد به فرایند جهانی شدن ،تشدید وگسترش وابستگی های متقابل در عرصه جهان ، مرزبندی های مفهومی(امنیت داخلی و خارجی و…) ‌و جغرافیایی را که رنگ ساخته و جهان را به صورت یک مجموعه واحد در آورده است باید نگریست.

مک گرو جهانی شدن را اینگونه تبیین می‌کند ؛ فرایندی که به واسطه آن ،رخدادها،تصمیمات و فعالیت ها در یک بخش از جهان می‌تواند پیامد های قابل ملاحضه ای بر سایر افراد و جوامع در بخش های دیگر و در سراسر جهان داشته باشد . دیدگاه رابرتسون کاملا با رهیافت مذکور مطابقت دارد؛ وی جهانی شدن را به معنای فشردگی جهان و تشدید آگاهی از جهان چونان یک کل، می‌داند. بنابر نظر رولاند رابرتسون،این بدان معنا است که ((وابستگی متقابل انضمامی)) فزاینده در جهان و((آگاهی)) بیشتر از جهان را تشخیص دهیم و در عین حال تأکید کنیم که هیچکدام از این ها را نباید کامل دانست و یا فرض کرد که مخالفت و مقاومتی ‌در مقابل‌ آن ها وجود ندارد.

شاید بتوان دیدگاه پرل موتر[۴۷] را تحت عنوان ((جامعه جهانی)) در این قالب گنجاند که معتقد است جهان بر اساس دولت – ملت های جدا سامان نمی پذیرد.از نظر الگوهای گسترش یافته تعامل و خود آگاهی جهانی که با تعمیق ارزش‌های جهان شمول (نظیر محیط زیست گرایی،حقوق بشرو…) ترکیب یافته ،به واقعیت جامعه جهانی اشاره دارد.پدیده هایی همچون پیامد های زیست محیطی اقدامات افراد، نا امنی ناشی از سلاح‌های غیر متعارف سیستم‌های جهان گستر ارتباطی،ظهور اقتصاد جهانی و شکل گیری هویت جهانی ،نمادهایی از عصر مذکور تلقی می شود.و واقعیات حکایت از آن دارد که نوشته های دوران پیشین نیازمند بازنویسی و پالایش هستند[۴۸].

۴- واقع گرایی

رئالیست ها با بهره گیری از میراث تئوریک ریشه دار خود ، جهانی شدن را به معنای گسترش رو به تضاید ارتباطات می دانند که در این فرایند هرچه میزان قدرت دولت ها افزایش یابد کنترل آن ها بر محاسبات بین‌المللی بیشتر خواهد شد .از دید آن ها صورت بندی و سازه‌های منتج از نظم ،همچنان توان تحمل و تحلیل تحولات بین‌المللی را دارد .واقع گرایان،جهانی شدن را که از نظر آن ها ریشه در عوامل سیاسی دارد ،نه تنها معضلی برای نظام دولت ملی نمی دانند بلکه آن را بستر ساز باز تولید و ازدیاد قدرت دولت‌ها بر می شمارند[۴۹].

هابس باون[۵۰] نیز بر این باور است که در فرایند جهانی شدن،دولت ملی همچنان اعتبار خود را حفظ کرده و به لحاظ خط مشی های مردم سالارانه و توسعه و پیشرفت اجتماعی ،کارآمدترین ساختار می‌باشد . این دولت ها هستند که فشار ناشی از هجوم های فرایند جهانی شدن را با بهره گیری از منافع قدرت و توان مندی های خود ، مهار و از ملت خویش دفاع می نمایند[۵۱] .به عبارتی، همچنان می توان تاثیرات گفتمان نظام دو قطبی را در اندیشه‌های واقع گرایان دید. از منظر آن ها با عنایت به احساس ناامنی بسیاری از کشور ها،که عمدتاً معلول کاهش سلطه و سیطره ابر قدرت ها بر سیاست جهانی است ،همچنان امنیت ملی چونان عاملی مهم در تبیین رفتار دولت ها ، اهمیت ویژه خود را همچنان حفظ ‌کرده‌است.

از نظر واکر ،تحولات زندگی سیاسی معاصر ، نه به معنای تضعیف دولت هاست(اگر چه که احتمال دارد دولت ها در برخی ابعاد قوی تر یا ضعیف تر شده باشند) و نه نوظهور بودن فرایند جهانی شدن ( هرچند امکان دارد شاهد برخی شرایط کاملا جدید و با شتاب باشیم).بلکه نکته اصلی ، پیامدهای آن است که ضمن تقلیل ظرفیت دولتهایی که مدعی اند تنها بازیگران مشروع در ساماندهی روابط رسمی و غیر رسمی با دیگر ملل هستند ،توانایی آن ها حتی در شناسایی اتباع داخلی از خارجی کاهش یافته است[۵۲].

۵- واگرایی

بنابر باور((روزنا)) دستیابی به سیستمی جهانی مبتنی بر یکپارچگی انسانی و فراملی بعید است و در حقیقت جهان به واسطه جهانی شدن ،روند واگرایی را می آزماید.از نظر وی هم اکنون دو جامعه وجود دارد: یکی مجموعه ای از دولت ها ، که مبیّن منافع و روابط سنتی(دولت محوری) هستند و دیگری یک جهان چند مرکزی، متشکل از ‌گروه‌های فراملی که منافعی متفاوت و بعضا متعارض با هم دارند . البته جامعه اخیر خارج از کنترل هر دولت و ملتی است؛ و جامعه جهانی تعاملات هر دو گروه را شامل می شود.

در واقع،وی با درک ناسازگاری های برگرفته از مشاهده دو روند متناقض محلی گرایی وجهانی شدن،مفهوم واگرایی را به منظور تبیین شرایط موجود پدید می آورد ، تا توان های ملی شهروندان را هم زمان با وفاداری آن ها به نهاد ها و رژیم های فراملی فهمید. در هر حال روزنا نیز می پذیرد که ناظران ،به اتفاق بر این باورند که با وجود رقابت پر فراز و نشیب بین جهانی شدن و محلی کردن ،گرایش اساسی در جهت برتری یافتن اولی بر دومی است ؛ بدین مفهوم که سامان مند کردن جریان تحولات بر پایه پویش های جهانی شدن استوار خواهد شد[۵۳].

۶- پاره پارگی[۵۴]

بنجامین باربر به دو روند ناسازگار قبیله گرایی (جهاد) و جهان گرایی (دنیای مک )[۵۵] اشاره می‌کند . در دنیای مک که نماد های آن MTV ،مکینتاش و مک دونالد هستند، منافع اقتصادی حاکمیت داشته وبه افراد از زاویه مشتری نگریسته می شود ؛ در حالی که فرایند جهادی ، مبتنی بر جزمیت است که هویت افراد بر اساس ((خون)) تعریف می شود و وفاداری آن ها به قبایل است[۵۶].

گروهی از اندیشمندان با مشاهده روند رو به گسترش همگرایی منطقه ای در حکم نوعی واکنش در قبال جهانی شدن ، به ((منطقه گرایی)) عطف توجه نموده اند . لیکن به نظر می‌رسد روند مذکور در شرایط فعلی، نسبت به تجربیات پیشین، ویژگی های خاصی دارد که عبارتند از :

۱٫ در حالی که منطقه گرایی قدیم اصرار خاصی بر اهداف خود (برخی با گرایش امنیتی و بعضا اقتصادی ) داشت . شکل جدید منطقه گرایی ، بسیار جامع تر و فراگیرتر است و اصولا فرایندی چند بعدی بوده و اهدافی همچون توسعه اقتصادی ،تجاری،زیست محیطی ،سیاست های اجتماعی و امنیت را شامل می شود.

۲٫درگذشته،منطقه گرایی مربوط به روابط بین دولت – ملت ها بود. لیکن امروزه بازیگران، غیردولتی(نهادها،سازمان ها وجنبش ها )را نیز در بر گرفته واقداماتشان در چندین سطح از نظام جهانی صورت می پذیرد.

۳٫پیش از این ، منطقه گرایی ،تحت یک روند از بالا به پایین (و معمولا با مداخله یک قدرت برتر) شکل می گرفت ، در حالی که منطقه گرایی جدید فرایندی است خودجوش ، ‌و مبتنی بر این واقع نگری دولت هاست که برای مقابله با مشکل های جهانی ، همکاری ضروری اجتناب ناپذیر است.

۴٫تعاملات منطقه گرایی در قدیم بیشتر درونی بود ، در حالی که برون نگری و اعتقاد به وابستگی متقابل اقتصادی جهان ،ویژگی روند جدید منطقه گرایی می‌باشد

۵٫نوع قدیم منطقه گرایی در فضای سیستم دو قطبی پا گرفت ،لیکن شکل جدید این روند در بستر نظام چند منظومه ای بروز یافته است[۵۷] .


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 24 آذر 1401نظر دهید »

  1. احتمال اثرگذاری

انسان باید در امر و نهی خود، احتمال تأثیر بدهد. ازاین رو، اگر احتمال دهد امر و نهی او تأثیر ندارد، وظیفه ­ای متوجه او نیست؛ البته نباید مسئله، بهانه­ای برای ترک امر به معروف و نهی از منکر در همه حال شود. اکنون به چند فتوا از حضرت امام خمینی(ره) توجه کنید:

– اگر بداند انکارش از منکر، تأثیر نمی­کند، مگر آنکه آن را با خواهش و موعظه همراه سازد، ظاهراًً واجب می شود به همان طریق نهی از منکر کند؛ و اگر بداند که تنها خواهش و موعظه اثر می­ گذارد بدون امر و نهی، بعید نیست همان دو واجب باشد(تحریر الوسیله).

– اگر بداند نهی از منکرش فعلاً هیچ اثری ندارد، ولی در آینده اثر می­ گذارد، واجب است نهی از منکر را انجام دهد(تحریر الوسیله).

– اگر بداند فلان شخص معیّن امر و نهی­اش در طرف مؤثر است نه امر و نهی خودش، واجب است به آن شخص امر کند که او، طرف را امر به معروف و نهی از منکر کند(تحریر الوسیله).

۳- ایمنی از ضرر

اگر به خاطر امر به معروف و نهی از منکر، ضرری متوجه مال و جان شخص یا خانواده وی شود یا انجام این وظیفه، مفاسد بزرگ­تری در پی داشته باشد، امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست؛ چه این خطر در حال حاضر باشد چه در آینده.

نکته مهمی که باید در اینجا بیان شود این است که: فلسفه تشریع امر به معروف و نهی از منکر، اصلاح جامعه و قطع ریشه ­های فساد است. بر این اساس، در انجام این دو فریضه لازم است اهمیت منکر و ضرر در کنار هم مورد توجه قرار گیرد و هر کدام مهم­تر و عمل به آن لازم­تر بود، مقدم داشته شود.

امام خمینی(ره) در این زمینه می فرمایند:

اگر معروف و منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهتمام دارد،… باید بین آن مفاسد و مفاسدی که از امر به معروف و نهی از منکر برمی­خیزد، مقایسه شود و آنچه مهم­تر است، حفظ گردد و صرف ضرر – هر چند جانی و یا حَرَج باشد ـ باعث رفع تکلیف نمی­گردد(تحریر الوسیله).

امیرمؤمنان علی(ع) نیز می­فرمایند: «در برابر دشواری­ها و رنج­هایی که بر اثر امر به معروف و نهی از منکر به تو می­رسد، استوار باش»(تفسیر صافی).

  1. اصرار گناهکار

اگر فرد گناهکار پس از عمل خلاف خود، تصمیم بر ترک گناه داشته باشد، نهی او لازم نیست. امام خمینی (ره) در تحریر الوسیله این­گونه بیان ‌می‌کنند: «منظور از استمرار و ادامه دادن این است که بار دیگر، هر چند یک بار آن گناه را مرتکب شود و منظور این نیست که دائماً آن را انجام دهد. پس اگر یک بار شراب نوشید و قصد دارد یک بار دیگر بنوشد، نهی او واجب است»(تحریر الوسیله).

۲-۲۲ مراحل و مراتب امر و نهی

امر به معروف و نهی از منکر، مراتبی دارد که اگر هدف با مراتب پایین به دست می ­آید، نباید مراتب بالاتر را عملی کرد.

  1. اظهار تنفر قلبی

مرتبه اول از امر به معروف و نهی از منکر، اظهار تنفر قلبی است. ‌به این صورت که کاری کند که ناراحتی قلبی خود را از منکر آشکار سازد و به طرف بفهماند منظورش از این عمل، این است که او معروف را انجام دهد و منکر را ترک کند. این مرتبه چند درجه دارد؛ همانند روی هم فشار دادن پلک­ها، اخم کردن و چهره در هم کشیدن، روگرداندن، دوری کردن و ترک رفت و آمد.

در تاریخ آمده که اسماء بنت عمیس می­گوید: رسول خدا (ص) به خانه همسرش عایشه وارد شد. خواهر عایشه به دیدن عایشه آمده بود و لباسی از نوع لباس زنان شام، با آستین­های گشاد پوشیده بود. چون نگاه رسول خدا (ص) به او افتاد، برخاست و از خانه بیرون رفت. عایشه به خواهرش گفت: دورشو؛ زیرا رسول خدا (ص) چیزی دید که ناراحت شد. خواهر عایشه بیرون رفت. بعدها عایشه از پیامبر اعظم (ص) پرسید: چرا بیرون رفتید و ناراحت شدید؟ حضرت فرمود: آیا وضعیت خواهرت را ندیدی؟ برای زن مسلمان جایز نیست غیر صورت و دست­هایش دیده شود(مدنی بجستانی.۱۳۷۶).

  1. امر و نهی گفتاری

مرحله دوم از امر به معروف و نهی از منکر، تذکر از راه گفتار و زبان است. امام خمینی (ره) در این­باره می­فرماید: «اگر بداند از مرحله اول امر به معروف و نهی از منکر نتیجه نمی­گیرد، واجب است از مرتبه دوم استفاده کند؛ البته در صورتی که احتمال اثر بدهد»(تحریر الوسیله).

سخنرانی­های معصومان(ع) در مقام موعظه و نصیحت، جزو این مرحله از امر به معروف و نهی از منکر شمرده می­ شود. از سوی دیگر، نوعی از این مرحله، گفت و گوی دو جانبه است. بحث­ها و مناظره­هایی که معصومان(ع) با اصحاب خود و نیز با دیگر علما، از این دسته امر به معروف و نهی از منکر بوده است. از سوی دیگر، این مرحله در شرایطی که انسان تشخیص می­دهد بهتر است، می ­تواند به شکل گفت وگوی خصوصی باشد.

امام باقر(ع) فرمودند:

رسول خدا(ص) از بازار مدینه عبور می­کرد و مردی را در حال فروختن حبوبات دید. حضرت به او فرمود: چه حبوبات نیکویی!! چند می­فروشی؟ در این زمان، خداوند به پیامبر الهام کرد که دستت را به درون حبوبات فرو ببر. رسول خدا(ص) دست خود را به درون حبوبات فرو برد و دید قسمت زیرین آن، با قسمت رویش تفاوت دارد و نامرغوب تر است. پیامبر رو به فروشنده کرد و فرمود: «می­بینم تو بین خیانت به مسلمانان و کم فروشی جمع کرده­ای»(اصول کافی)

۳- اقدامات عملی

اگر مرتبه اول و دوم با همه مراحلی که دارند در انجام واجب و ترک گناه مؤثر نباشد، باید مرحله سوم امر و نهی صورت گیرد که جلوگیری عملی از گناه است. البته در عصر حاکمیت اسلام، مرتبه سوم امر به معروف و نهی از منکر، به عهده دستگاه­های حکومتی است و وظیفه مردم به مرتبه اول و دوم محدود می شود.

می­گویند در دوره رضا شاه که امام خمینی(ره) برای تحصیل و تدریس به قم آمده و هنوز به مقام مرجعیت نرسیده بود، روزی فردی قلدر وارد مدرسه فیضیه می­ شود و شروع به عربده کشیدن و توهین به طلبه­های مدرسه می­ کند. در این هنگام که طلبه ها خود را از گزند آن شخص عربده کش کنار می­کشیدند، امام خمینی(ره) نزد او می رود و نهیبی بر سرش می­کشد و سیلی محکمی به صورت او می زند، به طوری که برق از چشمانش می­پرد و با کمال خجالت، سر به پایین می­ اندازد و از مدرسه بیرون می رود(اکبری،۱۳۸۰).

۲-۲۳ پیشینه تحقیق

۲-۲۳-۱ تحقیقات داخل کشور

    • ﭘﯿﺮی ﻟﻠـﻪ ﻟﻮ و همکاران (۱۳۹۳) در تحقیقی با عنوان ﺗﺎﺛﯿﺮ ﺷﺒﮑﻪﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻣﺠﺎزی ﺑﺮ ﺑﺎورﻫﺎی دﯾﻨﯽ، اﻋﺘﻘﺎدی و ﺗﻌﺎﻣﻞ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ اﻓﺮاد ‌به این نتیجه رسیدند کهﺑﺮاﺳﺎس ﯾﮏ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﺑﻨﺪی ﻧﺴﻠﯽ، ﻧﺴﻞ ﺳﻮم ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﮐﺎرﺑﺮان ﻓﻀﺎی ﻣﺠﺎزی در اﯾﺮان ﺑﻮده و ﺑﯿﺶ از ﻧﺴﻠﻬﺎی دﯾﮕﺮ در ﻣﻌﺮض آﺛﺎر ﻧﺎﺷﯽ از ﺷﺒﮑﻪﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻣﺠﺎزی ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻓﻀﺎی ﻣﺠﺎزی ﻧﻮﻋﯽ از ﺑﺤﺮان ﻫﻮﯾﺖ را در ﻣﯿﺎن ﻃﯿﻒ ﮔﺴﺘﺮدهای از ﻧﻮﺟﻮاﻧﺎن ﺑﻪ وﺟﻮد آورده و اﯾﻦ ﺑﺤﺮان ﻫﻮﯾﺖ در زﻣﯿﻨﻪﻫﺎی ﻓﺮدی، ﺿﻌﻒ ﺑﺎورﻫﺎی اﻋﺘﻘﺎدی اﻓﺮاد را ﺳﺒﺐ ﻣﯽ ﺷﻮد.


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 24 آذر 1401نظر دهید »




فقدان توانایی تنظیم هیجان می‌تواند منجر به برانگیختگی های هیجانی زیان آور، نا سازگاری و عدم هدایت هیجان شود و بدین ترتیب مانع از داشتن توانایی عملکرد سازش یافته و شایسته گردد (مولائی، ۱۳۸۹). افرادی که در تنظیم هیجان های خود مهارت ندارند قادر نخواهند بود از خود در مقابل تنیدگی محافظت نمایند. چنین افرادی، افسردگی، نا امیدی و اندیشه پردازی خودکشی بیشتری را گزارش می‌دهند (تاج دهقانی، ۱۳۹۱).


‌بنابرین‏ مدیریت و سازماندهی هیجان‌ها به فرد کمک می‌کند تا در شرایط استرس زا از راهبرد‎های سازش یافته، کار آمد و مثبت تنظیم هیجان استفاده کند و بر عکس، هر چه مدیریت و سازماندهی هیجانی ضعیف تر باشد، احتمال بروز بحران های هیجانی در شرایط استرس زا و استفاده از راهبرد های سازش نا یافته تر و نا کار آمد تر مثل راهبرد های هیجان مدار منفی، افزایش می‎یابد.


به باور گارنفسکی و کرایچ[۳۱] (۲۰۰۶)، استراتژی های تنظیم شناختی هیجان، کنش هایی هستند که نشانگر راه های کنار آمدن فرد با شرایط استرس زا و یا اتفاقات ناگوار است یا به نحوه تفکر افراد پس از بروز یک تجربه منفی یا واقعه آسیب زا اطلاق می‌گردد. از جمله رایج ترین این راهکارهای شناختی می توان به سرزنش خود[۳۲]، سرزنش دیگران[۳۳]، نشخوار فکری[۳۴]،
تلقی فاجـعه آمیز[۳۵]، توسـعه ی چشم انداز[۳۶] (دیدگاه گیری)، تمرکز مجدد مثبت[۳۷]، ارزیابی مجدد مثبت[۳۸]، پذیرش شرایط[۳۹] و تمرکز مجدد بر برنامه ریزی[۴۰] اشاره نمود (گارنفسکی و همکاران، ۲۰۰۹). به لحاظ نظری راهبردهای سرزنش خود، سرزنش دیگران، نشخوار فکری، تلقی فاجعه آمیز به عنوان راهبردهای سازش نایافته تنظیم شناختی هیجان در نظر گرفته می‌شوند، در حالی که راهبردهای پذیرش شرایط، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی، ارزیابی مجدد مثبت و توسعه ی چشم انداز، تحت عنوان راهبردهای سازش یافته تنظیم شناختی هیجان مطرح می‌شوند (گارنفسکی، کرایچ و اسپینهاون[۴۱]، ۲۰۰۱).

به نظر می‌رسد مانند هر مقوله روان شناختی، هیجان و تنظیم آن هم، از عوامل موقعیتی و عوامل فردی تأثیر می پذیرد. علی‌رغم این که ظرفیت شناختی تنظیم هیجان، کلی و جهان شمول است اما نمی توان تفاوت های فردی را در افکار و روش هایی که هر فرد در هیجان، خود را تنظیم می‌کند نادیده گرفت. صفات شخصیت، سبک ها و ابعاد دلبستگی در چارچوب عوامل فردی از جمله عناصری هستند که در پژوهش حاضر در کنترل و تنظیم هیجان مورد توجه قرار گرفته اند.

شخصیت را شاید بتوان اساسی ترین موضوع علم روان شناسی دانست، زیرا محور اساسی بحث در زمینه هایی مانند یادگیری، انگیزه، ادراک، تفکر، عواطف، احساسات، هوش و مواردی از این قبیل است (شاملو، ۱۳۸۲). شخصیت، یک سازه ی کلی است که از مجموعه ویژگی های فردی تشکیل می شود و به سه عامل تفکر، عواطف و رفتارهای بیرونی قابل مشاهده که در تعامل با عناصر محیط ایفای نقش می کند، اشاره دارد (نجمی و حسن زاده، ۱۳۸۹).

در سال های گذشته، تحقیقات شخصیت فاقد یک چهارچوب قابل قبول در جهت توصیف ساختار و ذات شخصیت بوده و در خصوص خصیصه های شخصیتی میان محققین اختلاف نظر وجود داشته است. با این وجود امروزه توافق حاصل شده است که مدل پنج عاملی شخصیت که اغلب «پنج بزرگ[۴۲]» نامیده می شود می‌تواند برای توصیف بیشتر جنبه‌های برجسته شخصیت افراد مورد استفاده قرار گیرد (نیک بخش، جوادی و مظفری، ۱۳۸۶).

مک کری و کاستا[۴۳] (۱۹۸۷) با بهره گرفتن از تحلیل عاملی ‌به این نتیجه رسیدند که می توان بین تفاوت ها ی فردی در خصوصیات شخصیتی پنج بعد عمده را منظور نمود. روان رنجور خویی[۴۴](N) به تمایل فرد برای تجربه اضطراب، تنش، ترحم جویی، خصومت، تکانشوری، افسردگی و عزت نفس پایین بر می‌گردد. در حالی که برون گرایی[۴۵](E) به تمایل فرد برای مثبت بودن، جرات طلبی، پر انرژی بودن و صمیمی بودن اطلاق می‌گردد. تجربه پذیری[۴۶](O) به تمایل فرد برای کنجکاوی، عشق به هنر، هنرمندی، انعطاف پذیری و خردورزی اشاره دارد. در حالی که توافق پذیری[۴۷](A) با تمایل فرد برای بخشندگی، مهربانی، سخاوت، همدلی و همفکری، نوع دوستی و اعتماد ورزی همراه است. سر انجام اینکه وظیفه شناسی ©[48] به تمایل فرد برای منظم بودن، کارا بودن، قابلیت اعتماد و اتکا، خود نظم بخشی، پیشرفت مداری، منطقی و آرام بودن اطلاق می‎گردد.

تحقیقات اﺧﻴﺮ در ﻣﻮرد ﻋﻮاﻣﻞ ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ (از ﺟﻤﻠﻪ دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ واﻟﺪ و ﻓﺮزﻧـﺪ) ﺷـﻜﻞ دﻫﻨـﺪه ﺗﻨﻈـﻴﻢ ﻫﻴﺠﺎن، در ﻧﻈﺮﻳﻪ دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ ﺑﺎﻟﺒﻲ (۱۹۶۹)رﻳﺸﻪ دارﻧـﺪ. از دﻳـﺪ ﻧﻈﺮﻳـﻪ ﭘـﺮدازان دﻟﺒـﺴﺘﮕﻲ (ﺑـﺎﻟﺒﻲ، ۱۹۶۹؛ ﺷﻴﻮر و ﻣﻴﻜﺎﻟﻴﻨﺴﺮ، ۲۰۰۲) ﻧﻮع ارﺗﺒﺎط ﻓﺮد ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻮاده و در اﻳﻦ ﺑﻴﻦ، ﻛﻴﻔﻴـﺖ دﻟﺒـﺴﺘﮕﻲ از ﺟﻤﻠﻪ ﻋﻮاﻣﻞ اﺳﺎﺳﻲ و ﺗﺄﺛﻴﺮﮔﺬار ﺑﺮ راﻫﻜﺎرﻫﺎی ﺗﻨﻈﻴﻢ ﻫﻴﺠﺎﻧﻲ ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ.

بدون شک یکی از تحولات بسیار مهم در حوزه روان شناسی معاصر نظریه دلبستگی بالبی است که اهمیت نقش تجارب هیجانی اولیه کودک با مراقب خود را در رشد هیجانی و شناختی فرد برجسته می‌سازد. از نظر بالبی، دلبستگی یکی از نیازهای بنیادین انسان ها می‌باشد (رمضانی، شمس اسفند آباد و طهماسبی، ۱۳۸۵).

‌بر اساس یافته های نظریه دلبستگی، تفاوت های فردی در الگوهای فعال و به تبع آن در
جهت گیری دلبستگی بزرگسالان با الگوهای متمایزی از سبک های کنار آمدن و راهبردهای نظم بخشی هیجانی و شناختی مرتبط است (کافتسیوس[۴۹]، ۲۰۰۴). به عبارت دیگر افراد با سبک های دلبستگی متفاوت، راهکارهای متفاوتی را برای تنظیم عواطف و پردازش اطلاعات هیجانی به کار می‌برند. افراد دارای سبک دلبستگی ایمن[۵۰] برای نظم دهی به هیجان ها از راهبرد هایی سود می جویند که تنیدگی را به حد اقل می رسانند و هیجان های مثبت را فعال می‌سازند (میکالینسر و فلورین[۵۱]، ۲۰۰۱) و افراد واجد سبک های دلبستگی نا ایمن[۵۲] از راهبرد های نظم دهی هیجانی نا مناسب و هیجان های منفی استفاده می‌کنند ( بشارت و شالچی، ۱۳۸۶).

دلبستگی و سبک های آن شالوده رشد عاطفی و اجتماعی سالم و کسب اعتماد نسبت به دیگران است یا به عبارت دیگر عدم تکوین دلبستگی به یک فرد مهم در سال های اولیه زندگی می‌تواند به نا توانی در برقراری رابطه نزدیک و قطع شدن پیوند های عاطفی منجر شود. چنانچه این ویژگی به الگوی ثابت رفتاری تبدیل شود عمیقاً با نحوه ی ادراک و تفسیر فرد از جهان و واکنش او به رویداد های استرس زا و موقعیت های هیجانی مرتبط خواهد شد . این الگو های ثابت در واقع همان ویژگی های شخصیتی می‌باشند، که تأثیرات مثبتی روی نگرش ها و رفتار ها و انگیزش فرد در موقعیت های خاص می‌گذارند (تاج دهقانی، ۱۳۹۱). ‌بنابرین‏ می توان گفت که توانایی‌های هیجانی به نوعی با سبک ها و ابعاد دلبستگی، تعاملات اجتماعی وشکل گیری شخصیت مرتبط می‌باشند .


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 24 آذر 1401نظر دهید »

(اشمس و دوچن[۱۴] ۲۰۰۰، ص ۱۳۶) علل رشد و علاقه مردم به موضوع رهبری معنوی و معنویت در محیط کار بخصوص در ایالات متحده را چنین بیان ‌می‌کنند:

      1. کوچک­سازی، مهندسی مجدد، وتعلیق از کار وسیع در دو دهه گذشته که سبب شد محیط کار در آمریکا به محیطی نامناسب برای کارکردن تبدیل شود؛

    1. این حقیقت که محیط کاری به طور فزاینده­ای برای اکثر مردم به عنوان منبع اولیه همبستگی ادراک می­ شود. دلیل این امر کاهش روابط با خانواده، همسایه­ها، مراکز مذهبی و گروه ­های مدنی ‌می‌باشد؛

    1. دسترسی و کنجکاوی بیشتر نسبت به فلسفه­ها، فرهنگ­ها، و آیین­های شرق آسیا، مانند ذن بودیسم، کنفسیوسیسم، که مراقبه را تشویق ‌می‌کنند و بر ارزش­هایی ­از قبیل وفاداری گروهی، جست­وجوی معنویت در هر اقدام و… تأکید دارند؛

    1. افزایش جمعیت، مسن شدن جمعیت دنیا، احساس عدم اطمینان و نزدیکی بیش­تر به مرگ، و در نتیجه تمایل به تعمق بیش­تر درباره معنای زندگی؛

  1. افزایش فشار رقابت جهانی که سبب شده است تا رهبران سازمانی درک کنند که خلاقیت کارکنان باید پرورش یابد.

و از دیگر دلایلی که ‌می‌توان ذکر نمود عبارتند از:

ورود به هزاره جدید، افزایش جست­وجو برای معناخواهی در کار، جست­وجوی ثبات در دنیای بی­ثبات امروزی، حرکت به سمت زندگی کل­گرا، مشارکت بیش­تر زنان در محیط­های کاری، حرکت کشورهای توسعه ­یافته از نیازهای جسمی به نیازهای فکری و…(Marques et al. 2005؛ فرهنگی و همکاران، ۱۳۸۵).

۲-۳-۶٫ مفهوم سازی رهبری معنوی در محیط کاری

مفهوم اساسی رهبری معنوی در محیط کار معنابخشی به کار و در امتداد آن معنابخشی به زندگی فردی و اجتماعی کارکنان است. از این روست که کارکنان باید خود را جزئی از یک کل بدانند و وجود خود را برای رسیدن به اهداف سازمان لازم ببینند.

ففر[۱۵](۲۰۰۳) چهار بعد اساسی را که افراد در محیط کاری به دنبال آن هستند را به صورت زیر بیان می‌کند که ‌می‌توان با توجه به آن به مفهوم سازی رهبری معنوی در محیط کار اشاره کرد:

    1. کار جالب که زمینه یادگیری، توسعه و حس داشتن صلاحیت و شایستگی را برای آنان فراهم می‌آورد.

    1. کار بامعنا که به فرد حس هدفمندی می­بخشد.

    1. احساس ارتباط و روابط اجتماعی مثبت با همکارانش

  1. توانایی زندگی به صورت یکپارچه و مکمل به گونه ­ای که نقش کاری فرد، با دیگر نقش­های او و با ماهیت و طبیعت وجودی­اش در تضاد نباشد.

با توجه به چهار بعد بالا ‌می‌توان به کاری که توسط (Miliman et.al, 2003)برای مفهوم­سازی رهبری معنوی و تحقق معنویت صورت پذیرفته اشاره نمود. آن‌ ها برای تحقیق خود سه بعد از هفت بعد تحقق معنویت در سازمان‌ها را که (Ashmos and Duchon, 2000‌) برای سنجش مطرح کرده بودند، انتخاب کردند. این سه بعد متناظر با سه سطح فردی، گروهی و سازمانی ‌می‌باشد. و عبارتند از: کار با معنا در سطح فردی، احساس همبستگی در سطح گروهی، و همسویی با ارزش های سازمان در سطح سازمانی. شکل زیر این مفهوم سازی را نمایش می­دهد.

شکل شماره ۱: مفهوم سازی رهبری معنوی در محیط کار(Milliman et al. 2003‌، p. 428؛ فرهنگی و همکاران، ۱۳۸۵)

کار با معنا: یک جنبه اساسی رهبری معنوی شامل یک حس عمیق معنا و مقصود در کار است. این بعد از معنویت در محیط کار، مشخص می­ کند که چگونه کارکنان در کار روزمره­شان در سطح فردی تعامل دارند. بیان رهبری معنوی در کار شامل این فرض است که هر فردی انگیزش درونی، تمایل و علایقی برای مبادرت به انجام فعالیت­هایی دارد که معنای بیش­تری به زندگی خودش و دیگران می­بخشد (Ashmos and Duchon, 2000‌).

احساس همبستگی: یک بعد اساسی دیگر از معنویت که رهبری معنوی به دنبال تحقق آن در سازمان هاست، شامل احساس نوعی پیوند و احساس همبستگی عمیق با دیگران است (Ashmos and Duchon, 2000‌). این بعد از معنویت در محیط کار در سطح گروهی از رفتار انسانی رخ می­دهد و بر تعاملات بین کارکنان و همکاران دلالت دارد. همبستگی در محیط کار مبتنی بر این باور است که افراد یکدیگر را در پیوند با هم می­دانند و این که بین خود درونی هر فرد با خود درونی دیگران رابطه وجود دارد(Milliman et al. 2003‌، P. 428) این سطح از معنویت در محیط کار شامل ارتباطات ذهنی، احساسی، و معنوی بین کارکنان در گروه ­های کاری ‌می‌باشد (فرهنگی و همکاران، ۱۳۸۵).

هم­سویی ارزش­ها: سومین بعد معنویت محیط کاری، تجربه یک حس قوی از هم­سویی بین ارزش­های فردی کارکنان با رسالت، مأموریت، و ارزش­های سازمان است. رهبران معنوی در سازمان‌ها بایستی این بعد از معنویت را به صورت تعامل کارکنان با مقصود سازمانی بزرگ تر برآورده سازند. (Mitroff and Denton‌، ۱۹۹۹). هم­سویی با ارزش­های سازمان ‌به این معنا است که افراد باور دارند که مدیران و کارکنان در سازمان دارای ارزش­های مرتبط و یک نوع وجدان قوی هستند و سازمان نسبت به رفاه کارکنان و همبستگی آنان توجه دارد (Ashmos and Duchon, 2000‌).

۲-۳-۷٫ مدل رهبری معنوی

تئوری رهبری معنوی یک تئوری علی برای تغییر وتحول سازمانی بوده و برای ایجاد سازمانی یادگیرنده و دارای محرک درونی به وجود می ­آید. با توجه به تئوری رهبری تحول آفرین، این نظریه نیز توانایی رهبران را در به کارگیری قابلیت ­های پیروان خود در محیط متغیر امروزی کاملاً همساز نموده و به رهبری از دیدی تازه نگاه می­ کند. تئوری رهبری معنوی بر اساس مدل انگیزش درونی توسعه یافته است که ترکیبی از چشم­انداز[۱۶]، ایمان به تحقق هدف[۱۷]، عشق به نوع دوستی[۱۸]، معناداری در کار[۱۹]، عضویت[۲۰]، تعهدسازمانی[۲۱] و بازخورد عملکرد[۲۲] رهبر ‌می‌باشد(Fry‌،۲۰۰۳؛ ضیائی و همکاران،۱۳۸۷).

تا به اکنون جامع ترین مدلی که در زمینه رهبری معنوی ارائه شده توسط (Fry, 2003) بوده است. پس از تحقیقات متعددی که در زمینه موضوع رهبری معنوی و معنویت در محیط کاری و سازمان‌ها به عمل آمده، فرای، تنها محققی بود که جامع ترین مدل را برای معرفی ابعاد رهبری معنوی در سازمان‌ها ارائه داده که تا به اکنون در تمامی تحقیقاتی که در زمینه رهبری معنوی صورت گرفته است از این مدل استفاده به عمل آمده است. از دیدگاه فرای‌، هفت بعد برای رهبری معنوی شناسایی شده است که به شرح ذیل می‌باشد:


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 24 آذر 1401نظر دهید »

1 ... 79 80 81 ...82 ... 84 ...86 ...87 88 89 ... 479

شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
جستجو
آخرین مطالب