علاوه بر تناقض یاد شده، شکل استفادهی طالبان از تکنولوژی مدرن کاملاً گزینشی و ابزاری است و رهبران طالبان از این تکنیک برای حفظ قدرت خود استفاده میکردند؛ برای مثال، طالبان برای اداره امور و پیشبرد اهدافش به شکل منظم از سازمانهای مدرن، مانند وزارتخانهها، استفاده میکرد یا برای تبلیغهای فرهنگی خود از رادیو بهره میگرفت که در ادامه بیشتر به آن می پردازیم. همچنین، این گروه برای قدرتنماییهای عمومی مسلسلهایی را بر روی تویوتا تعبیه میکردند و در شهرها گشت میزدند. طالبان با تبدیل خیابانها و استادیومهای ورزشی به سیرکهایی برای نمایش تنبیه بدعتگذاران و بی دین ها( یعنی قطع عضو کردن آنها و یا سنگسار نمودنشان) تسلط خود بر بدن پیروان را نشان می دادند (کروز[۲۲۱]،۲۰۰۸: ۱۸).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
نبود بینش و درک سیاسی طالبان مشکل عام و فراگیری بود که از رأس هرم تشکیلات تا قاعده را در بر میگرفت. رهبران طالبان بارها به این نکته اشاره میکردند که برای آنان آشنایی با مسائل جهانی و بین المللی اهمیت چندانی ندارد. بر این اساس، طبیعتاً وسایل ارتباط جمعی به عنوان ابزارهای ارتقای بینش سیاسی جامعه در این تفکر اهمیت و ضرورتی نداشت. یکی از کارگزاران وزارت خارجهی طالبان گزارش تعجب آوری را ارائه می کند. او میگوید به دیدار ملا حسن آخوند، معاون صدراعظم، رفتم و او را برآشفته دیدم. علت آشفتگی او استفاده از برگههای روزنامه های «هواد» و «انیس» (تنها روزنامه های دولتی که در سال های جنگ داخلی به چاپ میرسید) برای پختن کیک بود. وی گفت بعد از عید به قندهار میرود و با ملاعمر درباره ممنوعیت چاپ روزنامه ها گفتگو خواهد کرد. وی هم چنین گفت که من در زندگی حتی یک مقاله از روزنامهای را نخواندهام و به جای این که وقت خود را برای این کار ضایع کنم چند صفحه از قرآن مجید را می خوانم(مژده، ۱۳۸۲: ۵۰). با این حال، اگر رسانه ها میتوانستند در جهت اهدافشان به آنان کمک کنند، با برخوردی گزینشی از آن استفاده میکردند و این یکی از مصادیق عینی برخورد گزینشی طالبان با مدرنیته است.
طالبان از قوانین خاص خویش در زمینه اداره امور رسانهای تبعیت میکرد. آنها با رسانههای افغانستان خشونت بارترین رفتارها را داشته اند و پس از قدرت گرفتن علاوه برممنوع کردن فعالیت رسانهای به قلع و قمع فعالان این عرصه پرداختند. در همین راستا با به دست گرفتن حاکمیت در افغانستان در سال ۱۹۹۶، نام رادیو افغانستان را به رادیو «صدای شریعت» تغییر دادند. آنها پخش و نشر برنامه های موسیقی و گویندگان زن را قدغن کردند و در بیشتر موارد به نشر خبرهای شکست رقیبان و مدح و فرامین رسمی ملا محمد عمر (رهبر گروه طالبان) میپرداختند(رشید،۱۳۷۹: ۱۴۵) (مژده،۱۳۸۲: ۷۵-۷۳).
به نظر می آید توجه ویژه طالبان به عنصر رسانه بخشی از میراث و تعلیمات سران القاعده به این گروه است. تحت این تعلیمات طالبان با وجود نگاه ستیزهجویانهای که به همه پدیده های جهان مدرن دارند و بسیاری از دستاوردهای تکنولوژی را آلات شیطانی میدانستند اما در بهره گیری از لوازم ارتباطی و رسانهای دستی گشاده داشتند. به همین دلیل سخنگویان طالبان، بارها بر گسترش رادیو صدای شریعت تأکید ورزیدهاند و حتی بعد از حمله آمریکا به افغانستان به ایجاد ایستگاههای تازه رادیویی در ۱۹ آوریل ۲۰۰۵ در نزدیکی پایگاه سابق خود در جنوب افغانستان (قندهار)، مبادرت کرده بودند.
در یک تقسیم کار نانوشته طالبان اعلام مواضع سیاسی و بین المللی خود را به رسانههای پرنفوذ عربی مانند الجزیره و العربیه سپردهاند و از رادیو و رسانههای محلی اغلب برای ترویج عقاید خویش و یا جذب نیروهای تازه بهره میگرفتند. طبق اظهارات سخنگویان طالبان محتوای برنامه های رادیو صدای شریعت را آهنگ های طالبی (ترانه های بدون موسیقی)، قرآن و اخبار مربوط به طالبان تشکیل می دهد(آنتون،۲۰۰۸: ۱۴۰-۱۳۸).
رادیو صدای شریعت به وسیله و ابزار اصلی طالبان برای جذب جوانان و نوجوانان ناراضی و فقیر افغانستان و پاکستان برای جنگهای انتحاری تبدیل شده است. حتی شیوخ و بزرگان مدارسی که طالبان از آن برخاستهاند دائم برای طلاب خویش برنامه های این رادیو را پخش می کنند. در این برنامه ها افغانها به شورش علیه دولت حامد کرزای، تشویق می شوند(مژده،۱۳۸۲: ۹۱).
شبه نظامیان طالبان که در دوران حکومتشان به ۹۰ درصد افغانستان اجازه ندادند تصویری از هیچ موجود زندهای را در رسانه ها ببینند. بعد از حملهی آمریکا و روی کار آمدن دولت کرزای، کلیپها و قطعاتی از فعالیتهایشان را بیشتر به شکل حملات انتحاری، بمبگذاری کنار جادهای و ماشینهای بمبگذاری شده علیه نیروهای امنیتی افغانستان به نمایش میگذاشتند. طالبان که برای بازیافت قدرت از دست رفتهی خود در افغانستان با دولت مرکزی و نیروهای ناتو میجنگند، برای ارتباط با طرفداران خود و یارگیری، به اینترنت و شبکه های مختلف آن از جمله توئیتر روی آوردهاند و با انتشار فیلمها و درج پیامهایی در توئیتر، سعی در گسترش ایدههای خود درباره به اصطلاح «جهاد جهانی» و ترویج آن دارند(تارزی[۲۲۲]،۲۰۰۸: ۲۸۶) .
موسسه ممری ویژه تروریسم و شورشهای جهانی اخیراً، در گزارشی فاش کرد دستگاههای اطلاعاتی کشورهای مالزی، سنگاپور و آمریکا طی سالهای اخیر موفق شده اند به وب سایت گروه طالبان نفوذ و آن را هک کنند، اما این وب سایت بعد از چند روز دوباره فعالیت های خود را از سر میگیرد. براساس گزارش این موسسه، امارت اسلامی افغانستان (نام رژیم برکنار شده طالبان افغانستان) سازمانی بزرگ به رهبری ملامحمد عمر است، که او را امیر همه «مبارزان» سراسر جهان معرفی کرده است. گفته می شود این وب سایت چندزبانهی طالبان، که از جمله نسخههای فارسی، انگلیسی، عربی و پشتو دارد، مخاطبان زیادی از سراسر جهان را به خود جذب کرده و اخیراً طالبان برای ارتباط با اعضای خود به فیسبوک، گوگل، توئیتر، یوتیوب و گوگل پلاس نیز روی آورده است. در وب سایت طالبان همچنین اسامی سایتهایی دیده می شود که در راستای اهداف و استراتژی طالبان فعالیت می کنند. این سایتها که عمدتاً تبلیغاتی محسوب میشوند، هرگونه حمله شبه نظامیان طالبان به نیروهای ناتو بویژه آمریکایی را بلافاصله منتشر می کنند. این گروه همچنین برای جلب افکار عمومی، استودیویی را با نام «منبع الجهاد» هدایت می کند که فعالیتهای نظامی طالبان از جمله حملات انتحاری را به تصویر میکشد و آنها را روی وب سایتشان قرار می دهند(تور[۲۲۳]،۲۰۱۳) (اشنایدر[۲۲۴]،۲۰۱۳).
به نظر میرسد که برخورد گزینشی طالبان با مدرنیته در بخش تکنولوژیک آن است و رویکردشان در این گزینش کاملاً ابزار محور است. این گزینش بیشتر از بعد از آشنایی طالبان با القاعده آغاز شده است (تارزی،۲۰۰۸: ۲۷۹). آنها کمترین آشنایی را با پیشرفتهای علمی به شکل نظری داشتند، بسیاری از علمایی که طالبان از آنها پیروی میکردند به لحاظ علمی هم در زمینه علوم دینی و هم در علوم جدید به شدت بی سواد بودند. برای نمونه، مولوی محمد نعیم آخوندزاده از علمایی بود که بسیاری از دولتمردان طالبان در مسجد پل خشتی در حلقهی درس وی مینشستند. هر چند دیدگاه های وی در بسیاری موارد روشن بینانهتر از بسیاری از رهبران طالبان بود، همو حرکت زمین به دور خورشید را ادعای باطل میدانست و دلیل وی نیز این بود که « وقتی من هر هفته به خانهام در لوگر میروم خانه را سرجای خودش مییابم»( مژده،۱۳۸۲: ۱۸۱). این مسأله نه تنها بی اهمیتی علم مدرن را برای این افراد نشان میدهد، بلکه نشان دهنده جهل و ناتوانی آنان از فهم قوانین طبیعی است.
میتوان گفت گزینشی که طالبان انجام می دهند ترکیبی از عناصر متفاوتی است که آنان را تحت تأثیر قرار داده یا ازشان حمایت کرده است. این عناصر ممکن است منابع مالی اقتصادی باشد یا رویکردهای سیاسی. به نظر میرسد طیف وسیعی از عوامل، از مدارس دینی پاکستان گرفته تا فرماندهان مجاهدانی که علیه شوروی میجنگیدند، در وضعیت امروز طالبان نقش داشته اند: جنگجویان ملیشیایی که با روسها میجنگیدند یا در جنگهای داخلی شرکت میکردند، نظامیان پاکستان و مشاوران نظامی آنها، افسران اولیه پشتون که با کمونسیتها میجنگیدند، دولت عربستان سعودی و اسامه بن لادن و گروه القاعده.
۲ـ۳ـ۳ـ جهان بینی مبتنی بر دوگانه انگاری:
طالبان هویت سیاسی خود را بر دو جزء درونی و بیرونی استوار ساخت. جزء درونی هویت طالبان وجوه اشتراکی بود که آنان را به یکدیگر پیوند می داد. التزام به امارت اسلامی، پیروی از فرمانهای امیرالمؤمنین و بالاخره تطبیق شریعت از اجزای درونی هویت طالبان بود. اما طالبان، مانند بقیهی گروه های بنیادگرا، خود را بر اساس غیریتسازی داخلی و خارجی متمایز می کرد. غیر و دیگران نزد طالبان در عرصه خارجی الحاد،کفر و جهان خارج از اسلام است و در عرصه داخلی نیروهای شر و فاسد. شر و فساد در نظر طالبان رهبران و فرماندهان حزبهای جهادی بودند که به دلیل درگیر شدن درجنگهای قدرت، جامعه را به فساد کشانده و باعث دوری مردم از شریعت اسلامی شده بودند(میلتون،۲۰۰۵: ۱۴۵).
طالبان با طبقه بندی سهگانه از احزاب جهادی به غیریتسازی روی آورد: دستهی نخست احزاب همکار و همسو با طالبان بوده و آنان را مورد پشتیبانی قرار میدادند، مانند حزب حرکت اسلامی مولوی نبی محمدی و حزب اسلامی یونس خالص. آنان خود را برادران طالبان میخواندند و زیرچتر حمایت طالبان از مشارکت و سهیم شدن در حکومت آیندهی افغانستان برخوردار میشدند. دستهی دوم احزابی بودند که یا اعضا و رهبرانشان واجد اوصاف اخلاقی و دینداری نبودند، ولی در برابر طالبان نیز صف آرایی نمیکردند. آنها جزء حلقهی طالبان به شمار نمیآمدند و صلاحیت سهیم شدن در ادارهی اسلامی طالبان را نداشتند، زیرا در امارت اسلامی طالبان مهمترین شرط دینداری و التزام به شریعت اسلامی است. حزبهایی چون محاذ ملی اسلامی سید احمد گیلانی و جبههی نجات اسلامی صبغه الله مجددی در این طبقه جای میگیرند. آنان میتوانند همانند مردمان عادی به زندگی خود ادامه دهند، بی آن که سهمی از قدرت سیاسی داشته باشند. دستهی سوم حزبهایی را در بر میگیرد که در برابر طالبان میجنگیدند. حزبهایی چون جمعیت اسلامی ربانی، حزب اسلامی حکمتیار و هم چنین حزبهای شیعی در این طبقه جای میگیرند. موضع طالبان در قبال دستهی سوم ادامه جنگ و به محاکمه کشاندن سران و فرماندهان آنان بود. ملامحمدعمر، رهبر طالبان، پس از تصرف کابل توسط طالبان در ۳/۱۰/۱۹۹۶ آشکارا اعلام کرد که با « آنانی که کشور را ویران نمودند و مردم را کشتند، هرگز تفاهم نخواهیم کرد، و تکلیف آنان مانند نجیب خواهد بود.» (نجیب الله آخرین رئیس جمهور دست نشاندهی شوروی در کابل بود که پس از انتقال قدرت به مجاهدین در بهار ۱۹۹۰ به نمایندگی سازمان ملل متحد در کابل پناهنده شد و در سال ۱۹۹۴ با حملهی طالبان و سقوط کابل به وسیله این گروه اعدام شد.)(شهرانی[۲۲۵]،۲۰۰۸: ۱۸۰-۱۷۵)
هر چند طالبان الحاد و کفر در خارج دایرهی خویش و شر و فساد در داخل را غیر به حساب می آورد، از منظر ایدئولوژیک این غیریتسازی به منبع واحدی ارجاع داده می شود و آن مخالفت با اسلام و شریعت اسلامی است. دنیای غرب و الحاد مارکسیسم به دلیل ضدیت با شریعت اسلامی غیر و رقیب اصلی طالبان به شمار می آید، بنابراین اموری مانند حقوق بشر، حقوق زن و حقوق شهروندی، که در گفتمان غربی به کار گرفته می شود، در تناقض جدی با تفکر طالبان قرار دارد و به عنوان رقیب نفی می شود. نمونه این غیریتسازی خارجی را حتی در دستگاه دیپلماسی طالبان میتوان مشاهده کرد. مسأله مواد مخدر و کشت خشخاش از محورهای جدلبرانگیز غرب و طالبان بود. نمایندهی یکی از کشورهای اروپایی آشکارا از طالبان میخواهد که مسأله مواد مخدر را که مشکلی جدی بر سر راه رابطه افغانستان و اروپا است حل کنند. در مورد درخواست مذاکره از طرف اروپا و روسیه در این زمینه امارات اسلامی طالبان با این استدلال که اروپا و روسیه همانند آمریکا دولت کفر و الحاد اند به مذاکره جواب منفی داد. (ریزهک،۲۰۰۸: ۱۹۶-۱۹۳)
طالبان بر این عقیده راسخاند که دشمن آنان دشمن اسلام است، زیرا طالبان برای اسلام کار می کند، پس مخالفان طالبان مخالف اسلام اند. به این صورت، طالبان به نفی هرگونه تفسیر متفاوت از خود نسبت به اسلام روی می آورد و مخالفان سیاسی خود را بر مبنای مطلقانگاری ایدئولوژیک، مخالفان اسلام جلوه میدهد.
نکتهی مهم دیگر در غیریتسازی طالبان، ضدیت با حزبهای شیعی و پیروان این دین است. رویکرد انحصاری و مطلقانگارانهی طالبان موجب می شود که آنان هر گونه تفسیر مغایر با برداشت خود از شریعت را برنتابند و به عنوان غیر و رقیب به نفی آن بپردازند. پیش از به قدرت رسیدن طالبان، مولوی خالص، از طرفداران آیندهی طالبان، با حضور سیاسی شیعیان در دولت ربانی مخالفت کرده بود و بعد از به قدرت رسیدن طالبان این ایده با پشتوانهی سیاسی نیز همراه شد.
۲ـ۳ـ۴ـ مطلقانگاری و خطاناپذیری:
طالبان از نظر فقهی پیرو دین حنفی است و عمل خود را به زعم خویش، مطابق با سنت رسول و صحابه می دانند. ملا امیرخان متقی وزیر فرهنگ طالبان می گفت: « دولت اسلامی طالبان هر چه را در شرع الهی و قرآن کریم موعظه کرده، عملی ساخته و هر قدمی که دولت اسلامی برداشته مطابق قانون شرع بوده است.» ( مارسدن، ۱۳۷۹، ص۹۷)
یکی از پیچیدگیهای اساسی در بینش طالبان روح تعبدگرایی و قداست بخش نسبت به دستاوردهای کلامی و فقهی پیشینیان است. طالبان، دوران صدر اسلام و میانه را دوره طلایی و مصون از هر نوع خطا تلقی می کنند و راجع به تفاسیر و تأویلهای دینی این دوره اعتقاد جزمگرایانه دارند. اجتهاد و استنباط تازه، در این مکتب جایگاهی ندارد و مردم عموماً موظف به پیروی بیچون و چرا از کلمات و گفتار علمای سلف هستند. برداشت صرفاً تقلیدگرایانهی آنها از دین سبب بدبینی و حتی دشمنیشان با الگوهای زندگی رایج در دنیای معاصر جهان اسلام شده است. تنها الگوی مطلوب نزد طالبان الگوی زندگی جوامع روستایی قرون اولیه اسلامی است و رفتار خشک و متحجرانهی آنان با زنان و نوع نگرششان نسبت به نقش اجتماعی و تربیتی زن در جامعه، ریشه در همین روح سلفیگری دارد که با ملزومات زندگی کنونی کاملاً بیگانه است(سولتانا،۲۰۰۹: ۱۰).
همچنین تفسیر آنان از مفاهیمی مانند «توحید و شرک» که بنیاد اندیشهی کلامی طالبان را تشکیل میدهد، در مغایرت با تفاسیر رایج آن مفاهیم در نزد سایر مکاتب اسلامی است. شاه ولی الله هندی، رهبر فکری بنیادگرای افراطی در شبه قاره، دایرهی توحید را تا آنجا تنگ می کند که حتی هر نوع استمساک ظاهری به وسایل دیگر را که در راستای قدرت الهی در نظر گرفته شده باشد شرک به شمار می آورد. از دیدگاه این روحانی هندی، نذرکردن برای ائمه و سوگند خوردن به اسامی آنان و نیز نامگذاری فرزندان به اسمهایی مانند عبدالشمس و غیره، از مصادیق شرک به شمار می آید. جلوههای همین نوع تفکر، در سران طالبان نیز مشهود است .
تفکر دینی طالبان و عملکرد آنها در این حوزه دارای مؤلفه ها و ویژگیهایی است که مهم ترین آنها عبارت اند از:
۲ـ۳ـ۴ـ۱ـ اصالت حرمت در مستحدثات
طالبان در مواجهه با امور جدید و مسائل مستحدثه، اصل را بر حرمت میگذارند و برای جواز هر امر جدیدی به دنبال نص خاص و جواز شرعی بودند و به این بهانه که امور جدید در زمان پیامبر اسلام و خلفای راشدین نبوده است، با همه آنها مخالفت کرده و برخورد خصمانه داشتند. این اندیشه فی نفسه اندیشه ای عقل گریز و توسعهگریز بود.
۲ـ۳ـ۴ـ۲ـ تاکید بر ظواهر شریعت
طالبان به محض استقرار سعی کردند که افغانستان را به ظاهر با برداشت خاص خود دینی کنند. از این رو، عنوان امارت اسلامی را به افغانستان اضافه کردند. تنها رادیوی افغانستان را صدای شریعت نام نهادند و به مردان و زنان دستور دادند که ضوابط اسلامی مورد نظر آنها را دقیق به اجرا گذارند و مردم را در صورت تخلف از ضوابط تهدید به مجازات نمودند. ملاعمر طی فرمانی به تمام مدیران ادارات اعلام کرد: «تمام مسئولین امارتی در داخل کشور مکلف اند کار مراجعینی که ریش های خود را خلاف طریقهی شرعی کوتاه کرده باشند، انجام ندهند تا در آینده تمام مردم ریش های خود را درست بگذارند.» (حاج بابایی،۱۳۸۲،۱۰۵-۱۰۲) سخن کسی که ریشش کوتاه تر از حد نصاب معمول بود قابل سمع نبود و اگر چنین شخصی مورد ظلم قرار می گرفت و به دنبال دادخواهی به وزارت عدلیه مراجعه میکرد «ملا نورالدین ترابی» وزیر عدلیه در ذیل نامهی وی به خاطر کوتاهی ریش، می نوشت عارض یک ماه بعد مراجعه نماید. این حکم به آن معنی بود که دادخواست فرد تا یک ماه قابل شنیدن (سمع) نیست. طالبان پوشیدن عمامه و دستار را از واجبات دین میدانستند و معتقد بودند که دستار از شعائر اسلامی است و تارک آن گناهکار است.
بسیاری از افراد سازمان امر بالمعروف نه تنها معلومات دینی در سطح لازم برای این کار را نداشتند، بلکه با جامعه و مردم نیز کاملاً بیگانه بودند. رئیس سازمان امر بالمعروف و نهی از منکر در مجلسی داستانی را حکایت کرد که تایید کننده همین موضوع است. وی گفت:« روزی جادهای را در نزدیک یک مسجد بستیم تا عابران را به نماز جماعت وادار سازیم. در این موقع یکی از افراد ما جلوی یک سیک را گرفت و به وی گفت: چرا به مسجد نمیروی؟ وی در جواب گفت: من سیک هستم! و نفر موظف امر بالمعروف در جواب گفت: سیک هستی، هر چه هستی به من مربوط نیست، مسلمان هستی و باید به مسجد بروی!!»
وزارت امر به معروف در طول پنج سال حکومت طالبان اجازه نداد که کار این وزارتخانه در چارچوب یک قانون منظم گردد. یک بار در مجلس وزرا بحث مقدماتی در این مورد صورت گرفت، ولی کار در همان آغاز به مخالفت وزیر امر به معروف مواجه گردید و به بن بست رسید. در این بحث مقدماتی این سئوال مطرح شد که آیا افراد مربوط امربه معروف حق دارند بدون حکم دادگاه و اجازهی صاحب خانه، مخفیانه و از راه دیوار وارد خانه های مردم شوند. اکثریت با استناد به واقعهای که در دوران خلافت عمر پیش آمده بود، با قاطعیت حکم کردند که مسئولین امر به معروف حق داخل شدن مخفیانه به خانههای مردم به بهانهی بازرسی را ندارند، ولی وزیر امر به معروف در جواب گفت:
«مردم صدر اسلام را با این عصر مقایسه نکنید. این مردم بسیار فاسد اند و اکثراً فساد در خانهها جریان دارد. مردم موسیقی میشنوند و در خانه ها تلویزیون و ویدیو دارند».
وجود نداشتن قانونی مدون که بتواند عملکرد این وزارتخانه را تنظیم نماید به مسئولین این وزارت این حق نامحدود را داده بود که هر از چندگاه با برگزاری جلسهای با رأی و تفسیر خود منکرات جدیدی را در جامعه کشف میکردند و افراد خود را به از بین بردن آنها مامور مینمودند. یک بار در جلسهای از ناروا بودن زیور آلات طلا برای مردان سخن گفته شد. فردای آن روز افراد امر به معروف در شهر به جان مردم افتادند و نه تنها انگشترهای طلا را از دست مردان بیرون آوردند و ضبط کردند، بلکه در مواردی ساعتهای گرانقیمت مردم را نیز از آنان گرفتند! بار دیگر در مورد این که چاپ تصاویر موجودات ذیروح به روی لباس جایز نیست، در شهر به جان مردم افتادند و چون چنین مواردی را کمتر یافتند، لباس های ساخته شده از چرم را بر تن مردم پاره کردند(مژده،۱۳۸۲: ۵۵-۵۳) (رشید،۱۳۷۹: ۶۲-۶۰) (خسروی،۱۳۸۵: ۷۸).
۲ـ۳ـ۴ـ۳ـ خشونت در اجرای احکام
یکی از مهمترین ویژگیهای طالبان که خشم جامعۀ جهانی را برانگیخت، خشونت در اجرای احکام توسط آنها بود. زندگی در افغانستان تحت سلطۀ طالبان بسیار سخت و مانند زندگی در یک پادگان نظامی بود.
خشونت و انعطافناپذیری دو ویژگی دیگر در شیوه سیاستمداری طالبان است که محصول فرهنگ سنتی پشتونها محسوب می شود. معمولاً فرهنگ قبایلی فرهنگی توأم با خشونت و انعطافناپذیری است. کینخواهی و انتقامجویی از اصول مهم در عرف پشتون والی است و مردم قبایل پشتون درکینخواهی به ویژه در کشور افغانستان و پاکستان شهرت دارند. ضرب المثلی معروف در افغانستان میگوید: «اگر پشتون پس از ۲۰ سال دست به انتقام بزند، فکر می کند که خیلی زود اقدام کرده است».
بنابر این، عامل مهم دیگری که بر طالبان برای اجرای احکام تاثیر داشته پشتون والی است. پشتون والی قانون زندگی مناطق پشتوهاست که میتوان آن را نوعی آیین نامه دانست. این قانون مثل گرفتن انتقام به وسیله ریختن خون حتی در بین پیروان مسلمان در میان آنها رواج دارد. هر چند این کار مخالف آیات قرآن است (مسلمان حق ریختن خون مسلمان دیگری را ندارد مگر این که گناهی از او سر زده باشد که سزای آن قتل (قصاص) است) و در قرآن توصیه می شود به جای قصاص خون بها به خانوادۀ قربانی پرداخت شود. پشتون والی همچنین به مهمان نوازی، شجاعت و شهامت، جوانمردی و دفاع از شرافت و به خصوص دفاع از شرافت زنان تاکید بسیاری دارد(سینو،۲۰۰۸: ۸۵-۷۶).
پشتون والی و قانون شریعت در بعضی از موارد با هم اختلاف دارند. برای مثال اثبات زنای محصنه، طبق قانون شریعت نیاز به وجود چهار شاهد عادل دارد، در حالی که در پشتون والی، وجود شایعهای برای اثبات قضیه کافی است؛ زیرا به نظر این قانون، شرافت خانواده بسیار مهمتر از رعایت وضعیت اخلاقی و دنیوی است. در جامعه پشتون زن حق ارث ندارد، در حالی که بر اساس قرآن زنان می توانند نصف مردان سهم ببرند(اکرم عارفی،۱۳۷۸: ۲۰۶).
همواره این اختلاف میان قانون پشتون والی و قانون اسلام مسأله ساز بوده است و عامل اختلاف بین عالمان دین و روسای قبایل می شود. علما که عاملین اصلی ترفیع اسلام به حساب می آیند، باید مردم را از تمایلات قبیلهای به سوی تقوا و فضیلت فرا قبیلهای و نژادی و ملی، سوق دهند. این مسأله باعث پیدایش درگیری و رقابت و همچنین تلاش برای کسب قدرت بین علما و رهبران قبیلهای که توسط ملاها (طالبان) حمایت میشوند، شده است. گاهی علما مردان مناطق قبیلهای را برای نبرد در یک جهاد فراخواندهاند و این کار را بدون توجه به نظر مقامها یا رهبران قبیلهای انجام میدادند و که این خود باعث بروز اختلافاتی میان رهبران قبایل و علمای طرفدار طالبان میشد(سینو،۲۰۰۸: ۸۶).
عامل کلیدی و مهم در فرهنگ پشتو این است که طرفداران قانون پشتو والی قبل از آن که عضوی از جامعه پشتو یا جامعه ملی باشند، باید به نظام ارزشی و دینی و مسائل غیرمادی اهمیت دهند. شاید بتوان نمونه ای از عقاید فوق را در تأکیدهای طالبان بر ارزشهای دینی دید. آنها به روشنی بر تبعیت از این ارزشها و حفظ و پیشبرد آنها بدون ملاحظهی مسائل مادی تأکید دارند.( مارسدن،۱۰۲-۱۰۱)
رفتار خشونت آمیز طالبان با مخالفان و مردمان تحت سلطهی خود، به ویژه مردمان هزاره و ازبک، ریشه در خصلت کینهجویی و انتقامگیری آنها از دشمنانشان دارد. همچنین این که جنبش طالبان با تاکید بر سیاست نظامیگری بررسی راههای مسالمتآمیز در مواجهه با مخالفان خود را مردود میشمارد، تا حدودی متأثر از این ایده است که نظامیگری سمبل قدرت و غیرت و شجاعت و مردانگی محسوب می شود ـ نکتهای که در سنت پشتونها جایگاه برجستهای دارد ـ و گفتگو و مذاکره نشانهی ترس و بزدلی و بی همتی و زانو زدن در برابر خصم دانسته می شود ـ که از نظر عرف پشتون والی عملی کاملاً ناپسند به شمار می آید (کروز،۲۰۰۸: ۲۵۸).
علاوه بر موارد نامبرده، نمونههای متعددی دیگری نیز در تفکر طالبان وجود دارد که متأثر از آداب و رسوم قبیلهای و ملی آنها بوده و تحت عنوان شریعت در مناطق تحت کنترل آنان به اجرا گذاشته می شود، مانند: بیگانهستیزی، مخالفت با نهادها و مقررات بین المللی، دشمنی با زندگی و مظاهر شهری و نیز مخالفت با نیروهای باقی مانده از رژیم کمونیستی سابق، تحت عنوان ننگ پشتونیسم (اکرم عارفی،۱۳۷۸: ۲۱۱).
۲ـ۳ـ۵ـ هزارهگرایی و موعودگرایی:
با توجه به نگاه کلاسیکی که در مورد ظهور مهدی در میان اهل سنت وجود دارد، در طالبان نیز میتوان علایم موعودگرایی را به همین شکل مشاهده کرد. مطابق با این دیدگاه، از منطقهای در آسیای مرکزی که در ادبیات قدیمی خوراسان (خراسان بزرگ) نامیده می شود سپاه عباسی، که از نسل خلفای عباسی است، قیام می کند و طبق احادیث موجود احتمالاً مهدی موعود از این سپاه خواهد بود. پیروان مهدی که در این سپاه قرار دارند با بیرقهای سیاه و موهای بلندشان شناسایی میشوند. این سپاه مناطق بین خراسان بزرگ و عراق را تصرف می کند و تمام مخالفان خود را شکست میدهد. البته این ادبیات و روایتها به این شکل در کتابهای روایی اهل سنت نیامده است و بیشتر گرتهبرداری از یک رویکرد موعودگرا است (فیلیو[۲۲۶]، ۲۰۱۱: ۱۸۷).
در روایت دیگری که از این پیشروی وجود دارد این پرچمداران سیاه از خراسان با تصرف ایران به سمت سوریه میروند و نهایتاً اورشلیم را فتح و پایتخت موعود را آن جا بنا می کنند. این روایت را اولین بار یک فلسطینی با نام عبدالله عزام مطرح کرد. این فرد برای مبارزه و کارشکنی در کار اسراییل ابتدا به اردن و بعد به افغانستان در زمان اشغال شوروی مهاجرت کرد. یکی از فعالیتهای عزام در افغانستان تلاش برای عمومی کردن جهاد و جلو انداختن افغانستان در این آیندهی موعودگرایانه بود که به آزادی فلسطین از دست اسرائیل منجر میشد. او در کتاب خود با عنوان «از کابل تا اورشلیم» رهایی و آزادی کابل را پیش شرط آزادی اورشلیم میدانست(کوک،۲۰۰۵: ۱۷۳).
با این که عزام در سال ۱۹۸۹ ترور شد و نتوانست رهایی افغانستان از دست کمونیستها را ببیند، تفکر او به خوبی بر رهبران مسلمان آینده در افغانستان اثر گذاشت. به نظر میرسد دولت اسلامی افغانستان پاسخی بود به این نگاه رادیکال. مردمان افغانستان به سبب درگیری در جنگ تندرو و رادیکال شدند. البته این رادیکال شدن باعث شد جنگ ماهیتی دینی پیدا کند و به پیروزی بر شوروی بینجامد. با وجود این، چون افغانستان از مرکز قدرت مسلمانان (مصر و عربستان) و درگیریهای آن دور بود به مناسبترین مکان برای تشکیل دولت اسلامی (با روایت رادیکال عبدالله عزام) تبدیل شد. به همین دلیل، افغانستان مقصدی شد برای هجرت مسلمانانی که به دنبال ایجاد امارت اسلامی بودند(گال،۲۰۱۲: ۲۳۴).
مهاجران در افغانستان برنامهی پاک کردن و مبارزه با حکومتهای فاسد عربی و اردوزبان را پایهریزی کردند. با این که در سال ۱۹۹۲ بن لادن برای رسیدن به این اهداف در افغانستان اقداماتی را انجام داد، در این زمینه شکست خورد و مجبور به بازگشت به عربستان و بعد سودان برای جهاد با اشغالگران مسیحی شد. اما با روی کار آمدن طالبان در افغانستان در ۱۹۹۶ و امیرالمؤمنین خواندن ملاعمر امید تازهای در دل مسلمانان رادیکال جوانه زد. با این که امیرالمؤمنین خواندن ملاعمر برای اکثر مسلمانان جهان مسخره بود (به دلیل نداشتن سواد دینی و عرب نبودن)، انگار برای مسلمانان تندرو همین کافی بود و زمینه حمایت مسلمانان خارجی به رهبری بن لادن از طالبان را فراهم کرد. این اتحاد با تهدیدی که از طرف آمریکا برای هر دو گروه وجود داشت استحکام بیشتری پیدا کرد.
اما کلید تأسیس حکومت موعود در افغانستان در سال ۲۰۰۱ زمانی که طالبان دو مجسمه بودا در بامیان را منفجر کردند زده شد. برای مسلمانان تندرو در جهان این عمل نشاندهنده پایبندی بیچون و چرای رژیم طالبان به شریعتی بود که در جوامع مسلمان دیگر چندان رعایت نمی شود(کوک،۲۰۰۵: ۱۷۷-۱۷۵).
اما بعد از حملهی آمریکا به افغانستان بخشی دیگر از پازل موعودگرایانهی طالبان و القاعده در حال تکمیل شدن بود. آنها آمریکا را با حکومت بیزانسی که در روایتهای موعودگرایانهی تاریخی آمده بود شبیه سازی کردند و بسیاری از مردان طالبان و القاعده قسم خوردند که پشت «مرد قریشی» را خالی نمیکنند. البته طرفدارن القاعده این تعبیر را برای بن لادن به کار میبردند. در ابتدا طالبان چندان با این تعبیر موافق نبود اما بعد از حملهی آمریکا به افغانستان طالبان نیز با القاعده در این اعتقاد همراه شد(فیلیو، ۲۰۱۱: ۱۸۹).
با وجود این، بن لادن چندان اصراری به پرکردن این جایگاه نداشت. او بیشتر یک رویکرد و هدف آخرالزمانی داشت: این که مسلمانان جهان همگی برای جهاد با کفار و مسلمانان فاسد با یکدیگر متحد شوند تا آن ساعت موعود که عبدالله عزام نویدش را داده بود فرا برسد. گرایشهای موعودگرایانهی طالبان نیز از زمان پیوند میان القاعده و طالبان به وجود آمد. با این که جنبش طالبان از تفکرات آخرالزمانی افرادی مانند عبدالله عزام تاثیر گرفته بود، تا قبل از پیوند با بن لادن به دنبال جهانی کردن اهداف نبود. طالبان و القاعده نیز بعد از حملهی آمریکا شکست خود را به گردن تفرقهای که بین مسلمانان جهان ایجاد شد و نیز حمایت نکردن دولتهای فاسدی مانند عربستان سعودی از آنها انداختند.
۲ـ۳ـ۶ـ برگزینندگی(خود حق پنداری):
طالبان با فعالیت طلبههای تحصیل کرده در حوزه های دینی اهل سنت پاکستان و افغانستان پایه گذاری شد. افکار و اندیشه های مکتب دیوبندی، جمعیت العلما و آموزههای سلفی همانگونه که گفته شد سازندهی هویت گفتمان طالبان است. خشونت در تطبیق شریعت، تعصب و جزمانگاری، تصوف و دنیاگریزی و سرانجام ضدیت با اندیشهی شیعی از وجوه بارز گفتمان دیوبندی است که به گونه ای آشکار در صورتبندی تفکر طالبانی به کار گرفته شد.
از آنجایی که ماهیت ارتباط سرمایه گذاری و عدم اطمینان مالی و پیچیدگی های آن در شرایط گوناگون و زوایای مختلف مورد مطالعه و تحقیق قرار گرفته است، در این میان، متغیرهای نقدینگی، هزینه های نمایندگی، عدم تقارن اطلاعات ، فاینانس داخلی و خارجی و گرایش تصمیم گیرندگان نسبت به ریسک عوامل کلیدی در فهم ارتباط سرمایه گذاری و عدم اطمینان می باشند. هرچند که به دلیل وجود کانال های(مکانیزم ها ) انتقال متعدد جهت هدایت اثر عدم اطمینان بر سرمایه گذاری نمی توان به قطعیت قضاوت نمود؛ اما بسیاری از تحقیقات بر وجود یک رابطه منفی توافق دارد . به د لیل گستردگی این کانالهای انتقال، در بسیاری از تحقیقات، محقق مجبور به تحمیل یکسری از فرضیات همچون رفتار خنثی سرمایه گذار در برابر ریسک (بیتفاوتی در برابر ریسک ) شده است . برخی از محققان با اعمال روش های متفاوت بر روی عدن اطمینان بازار سهام کار کرده اند و عدهای از آنان مدعی اند که رابطه سرمایه گذاری و عدم اطمینان، پیچیده تر از آن است که بتوان آن را درک کرد.
نقش سود
یک مبتکر از قدرت ابتکار خود برای کسب سود استفاده میکند. سود (به مثابه مازاد درآمد به هزینه) تابعی از پیشرفتهای فنی است. به عقیده شومپیتر «تحت شرایط تعادل رقابتی قیمت هر یک از محصولات برابر است با هزینههای تولید و در نتیجه هیچ سودی وجود نخواهد داشت. سود تنها زمانی افزایش مییابد که تغییرات دینامیک که نتیجه یک ابداع و نوآوری است، صورت گیرد. این سود همواره تا زمانی که نوآوری ادامه دارد، وجود خواهد داشت.»
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
در واقع مدل شومپیتر با شکسته شدن جریان دوری توسط یک مبتکر و در جهت کسب سود از طریق نوآوری در تولید کالاهای جدید شروع میشود. برای این که بتوان جریان دوری را شکست، مبتکرین باید از طریق اعتبار بانکی از نظر مالی پشتیبانی شوند. از آن جا که سرمایهگذاری در شیوههای نوین تولید با ریسک و خطر همراه است، مسلماً هزینه هایی را در بر دارد.
زمانی که ابداع و نوآوری به موفقیت برسد، سایر تولیدکنندگان نیز در همان راستا گام خواهند گذاشت. نوآوری در روش تولید یک کالا یا صنعت ممکن است به نوبه خود به طور همزمان موجب افزایش سرمایهگذاری در سایر صنایع شود (در این جا به نوعی به پیوندهای پسینی و پیشینی اشاره شده است). اما گسترش یک نوآوری و اختراع جدید یک باره صورت نخواهد گرفت، بلکه گسترش آن به تدریج و سیستماتیک خواهد بود. از سوی دیگر از آن جایی که فرض بر این است که سرمایهگذاری از طریق احداث بانکهای اعتباری تامین مالی میشود، این امر سبب افزایش قیمتها، و درآمدهای پولی خواهد شد که گسترش همهجانبه اقتصادی را در پی خواهد داشت. همگام با افزایش قدرت خرید مصرفکنندگان، تقاضا برای محصولات تولید شده در صنایع قدیمی متناسب با عرضه افزایش مییابد لذا قیمتها افزایش یافته و سود این صنایع نیز بالا میرود. در این شرایط صنایع قدیمی با به کارگیری منابع اعتباری از سیستم بانکی ظرفیت و حجم تولید خود را افزایش خواهند داد و این امر خود موجب موج ثانویه تورم پولی خواهد شد که بر موج اولیه نوآوری تحمیل میشود. خوشبینی و انتظارات امیدوارکننده در مورد بازار آینده بر دوران رونق خواهد افزود. بعد از یک دوره انتظارات محصولات جدید به بازار سرازیر خواهند شد. به طور طبیعی در این شرایط تقاضا برای محصولات قدیمی کاهش خواهد یافت و قیمتهای آنها کاسته میشود؛ در نتیجه بنگاههای قدیمی یا مجبور به تغییر خط تولید شده و یا از بازار خارج میشوند. زمانی که ابتکار جدید شروع به سوددهی کند، وامهای بانک ها از طریق سود ایجاد شده پرداخت خواهند شد، حجم پول کاهش مییابد و در نتیجه قیمتها نیز شروع به کاهش میکنند. در این حالت سود کم شده و ناامنی و ریسک افزایش مییابد. (سود حاصل از نوآوری جدید کاهش مییابد و این روند تا صفر شدن سود ادامه مییابد) و رکود اقتصادی به وجود میآید.
شومپیتر معتقد بود پستی و بلندیهای زیادی در جریان اقتصادی وجود دارد. هر نوسان افزایشی زمانی رخ میدهد که هنوز مراحل اولیه خود را طی میکند و تولید هنوز برای بازار، جدید است؛ سازمان تولید جدید است؛ مواد اولیه و کالاهای واسطهای جدید وجود دارد و از همه مهمتر بازارهای جدید وجود دارند. (به عبارت دیگر منابع متنابهی برای تودههای مردم وجود دارد.) در کلام شومپیتر تولید انبوه به معنی تولید برای تودههاست. وقتی که نوسان افزایشی، اثر خود را از دست بدهد و منحنی شیب نزولی خود را آغاز کند، روند جدیدی شروع میشود. نیروهای طبیعی (ابداع جدید) شرایطی را ایجاد میکنند که مجدداً شرایط رونق قبلی بر اقتصاد حکمفرما گردد. به عبارت دیگر برخی از بنگاههای خلاق و مبتکر با طرحهای جدید همان روند را ایجاد میکنند تا رونق قبلی ایجاد گردد.
جریان دورانی توسعه اقتصادی شومپیتر در نمودار زیر آمده است. بر روی محور عمودی درآمد و روی محور افقی زمان قرار دارد. بر روی این منحنی میتوانیم جریان انهدام ساختار قدیمی و شکلگیری ساختار جدید اقتصادی بر روی این خرابیها را مشاهده کنیم. به دلیل وجود خوشبینی و انتظارات بیش از حد توسعه اقتصادی در دوران رونق با سرعت بیشتری افزایش مییابد. زمانی که رکود اقتصادی حاکم شد منحنی نوسانات اقتصادی شیب نزولی خود را آغاز میکند، تا این که به نقطه حضیض برسد. سپس نوآوری جدید، رونق اقتصادی ایجاد میکند. این جریان به همین ترتیب ادامه خواهد داشت.
بدین ترتیب پیشرفت تکنولوزی به طور نامحدود تولید را افزایش میدهد، از آن جا که از نظر تاریخی قانون نزولی بودن بازده در مورد پیشرفتهای فنی مصداق ندارد، این نوسانات کماکان تا نهایت ادامه خواهد یافت. تا هر زمان که پیشرفتهای فنی ادامه یابد، نرخ سود کماکان مثبت خواهد بود. لذا نه کاهش در منابع برای سرمایهگذاری به وجود خواهد آمد و نه فرصتهای سرمایهگذاری جدید از بین خواهند رفت. «بنابراین سقف درآمدی در جوامع سرمایهداری به وجود نخواهد آمد و نهایتا رشد سرمایهداری موجبات گندیدگی (فساد) سیستم را فراهم خواهد کرد. چون روند توسعه سرمایهداری ارزشها و نهادها و سازماندهی تولید را در جامعه تضعیف کرده، در نتیجه بقای آن را به خطر خواهد افکند.»
آینده سرمایه گذاری
به عقیده شومپیتر سرمایهداری تا آن جا میتواند پیش برود که قوه ابتکار در جامعه وجود داشته باشد و مبتکرین بتوانند از بلوغ فکری و اندیشه خود در جهت توسعه اقتصادی کمک بگیرند، ولی خود این مبتکرین نیز در سیستم سرمایهداری خود از بین خواهند رفت، چون بیش از حد از خرد و دانش خویش برای حل معضلهای اجتماعی و اقتصادی کمک میگیرند. این قدرت تحقیق، طرز تفکر مبتنی بر خرد و فیلسوفانه اندیشیدن به سراسر سیستم نفوذ خواهند کرد. عواملی چون از بین رفتن قدرت ابتکار، جایگزین شدن مدیران و سرمایهداران بزرگ به جای مبتکرین و نابودی چارچوب سازمانی خانواده، سرمایهداری موجب فرسوده گشتن نظام سرمایه داری میشود. شومپیتر در آخرین ارزیابیهای خود در مورد آینده سرمایه داری چنین نتیجه گیری کرد که آینده سرمایه داری بسیار تیره و تار است. به عقیده وی سرمایهداری، سازمان اجتماعی که از آن حمایت میکند را دست کم میگیرد و متعاقبا شرایطی میآفریند که زیست آن را دچار مشکل خواهد کرد و مستقیماً به طرف سوسیالیسم که به مثابه جانشین آن به شمار میآید، کشیده خواهد شد.»
پیشینه تحقیق
پیشینه تحقیق داخلی
تأثیر کارآفرینى بر رشد اقتصادى بیشتر به طور نظرى مورد بررسى قرار گرفته و پژوهش هاى تجربى کمترى درباره آن انجام شده است. در ادامه، مهمترین پژوهش هاى پیشین درباره این موضوع به طور خلاصه مرور شده است.
ترقبان و مبارکی در در سال (۱۳۹۱) پژوهشی به بررسی اثر کارافرینی بر رشد اقتصادی ایران با بهره گرفتن از رویکرد میانگین گیری بیزی انجام دادند نتایج این پژوهش نشان می دهد که نتایج به دست آمده نشان می دهد که عوامل اثرگذار بر رشد اقتصادی عبارتند از : تورم، نیروی کار، سرمایه گذاری دولت، کارآفرینی، صادرات، مخارج بهداشتی دولت، سرمایه گذاری در نفت و گاز و سرمایه گذاری مستقیم خارجی. نتایج به دست آمده نشان می دهد که کارآفرینی در کنار وجود ۲۷ متغیر دیگر اثر معنی داری بر رشد اقتصادی داشته است . این نتیجه نشان می دهد که می بایست به ایجاد زمینه ی کارآفرینی در کشور در کنار سایر عوامل اثرگذار بر رشد اقتصادی توجه ویژه ای شود.
نجارزاده (۱۳۹۱)، در مقاله با عنوان نقش کارآفرینی مولد و غیر مولد در رشد اقتصادی با روش داده های تابلویی برای شصت کشورمنتخب توسعه یافته در دوره ۱۶۶۹-۲۰۰۸ به این نتیجه دست یافته است که خود اشتغالی اثر منفی و نوآوری اثری مثبت بر رشد اقتصادی دارد.
شهمرادی و مصطفی پور (۱۳۸۹)؛ در مطالعه ای در باب نقش کارافرینی در بهره وری و رشد اقتصادی به این نتایج دست یافت که ،یافته های پژوهش های متعدد در اقصی نقاط دنیا نشان می دهد که کارآفرینی به طور معنی داری اشتغال را افزایش می دهد، رشد بهره وری را تسریع می کند، در ایجاد نوآوری و فرایند تجاری سازی آنها نقش قابل انکاری دارد و در مجموع از مهمترین توضیح دهنده های رشد اقتصاد است. تغییرات مهم در مولفه های مربوط به نیروهای محرک رشد اقتصادی، ویژگی های محیطی، و مکانیسم کارکرد بنگاهها دراین تحول بنیادین درنگاه به رشد موثر بوده است و دلایل و شواهد تجربی نیز به نحو روز افزونی در حال افزایش است.
ربیعى (۱۳۸۸) با بهره گرفتن از مدل رشد درونزاى رومر، اثر کارآفرینى و نوآورى را بر رشد اقتصادى ایران مورد بررسى قرار داد. وى که از آمار سرى زمانى اقتصاد ایران در دوره ۸۳-۱۳۴۷ استفاده کرد، نتیجه گرفت که به ترتیب، کالاهاى واسطه اى، نیروى کار، سرمایه انسانى، سرمایه فیزیکى و واردات ماشین آلات، باعث افزایش تولید در اقتصاد ایران مى شود.
طالبی و همکاران (۱۳۸۸)؛ در مقاله ای با عنوان مقایسه تصمیم گیری کارافرینان و غیرکارافرینان در شرایط عدم اطمینان محیطی مطرح کرده است که این پژوهش با به کارگیری انواع سوء گیری های شناختی در حسابداری ذهنی با موضوع های گوناگون، قضاوت و تصمیم گیری کارافرینان را به چالش کشیده است و یافته های ارزشمند را در مورد شهود کارافرینانه ارائه می دهد. دو متغیر عمده این تحقیق اثرات حسابداری ذهنی به عنوان متغیر مستقل و تصمیم گیری و قضاوت کارافرینان و غیر کارافرینان به عنوان متغیر مستقل وابسته می باشد. اطلاعات لازم به وسیله روش تحقیق کمی از ۱۲۰ نفر گردآوری و تحلیل شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد میزان تاثیر اثرات حسابداری ذهنی بر تصمیم کارافرینان کم است.
مداح(۱۳۸۷)؛ با ارائه مدلى با عنوان آموزش عالى، کارآفرینى و رشد اقتصادى، نقش کارآفرینى را در رشد اقتصادى چهارده کشور منتخب مورد بررسى قرار داد. وى که ضریب همبستگى خطى میان نرخ رشد شرکتهاى تازه تأسیس را به عنوان شاخص جانشین فعالیتهاى کارآفرینى و نرخ رشد اقتصادى در چهارده کشور تحت بررسى محاسبه کرد، نتیجه گرفت که ضریب همبستگى میان کارآفرینی و رشد اقتصادی، ۰٫۷۹ است. یعنی بهبود شاخص کارآفرینی، موجب رشد اقتصادی می شود.
داوری و رضایی (۱۳۸۵) در پژوهشی با عنوان نقش دولت و خط مشی ههای دولتی در توسعه کارافرینی به این نتایج دست یافت که تأکید این مقاله بر نوع شناسی خط مشی های دولتی است که منجر به توسعه کارآفرینی می شود. همچنین الگوهای مهم خط مشی های دولتی بررسی توسعه کارآفرینی، از دید گاه های مختلف مورد بررسی قرار می گیرد و در نهایت با بهره گرفتن از ادبیات موضوع مدلی برای استفاده سیاستگذاران توسعه کارآفرینی ارائه می شود.
چراغعلی (۱۳۸۳)؛ نشان می دهد که مواردی چون عدم دسترسی به منابع مالی وامکانات بنیادین و مقررات مناسب حمایت کننده از کارآفرینان، همچنین نبود فرهنگ و روحیه کارآفرینی و عدم آشنایی کارآفرینان بالقوه با مهارتهای مدیریتی باعث کاهش کارآفرینی در بخشهای صنعت و کشاورزی شده است.
اشرفی (۱۳۸۱) در مقاله ای در باب طراحی و تبیین الگوی اثربخشی سازمان در شرایط عدم اطمینان محیطی در شرکت های ساخت کامپیوتر عنوان می کند که سنجش و اندازه گیری عدم اطمینان محیطی اهمیت خاصی دارد بدین منظور ابزارهای زیر پیشنهاد شده است ۱٫ ابزار سنجش عدم اطمینان محیطی لارنس و لورش ۲٫ ابزار سنجش عدم اطمینان دونکن ۳٫ ابزار سنجش مایلز و اسنو. هر کدام از این ابازرها شرایط و ویژگی خاص خود را دارند.
عابدی (۱۳۸۰)در مطالعه خود نشان داد که انگیزه پیشرفت و تمایل به ریسک پذیری در بین کارآفرینان صنایع کوچک، متوسط و بزرگ، به طور معنی داری با یکدیگر متفاوت است. همچنین بین ریسک پذیری و میزان اشتغال ایجاد شده توسط کارآفرینان رابطه معنی داری وجود دارد.
پیشینه تحقیق خارجی
آکس و همکاران[۱۳] (۲۰۱۲)؛ در مطالعه ای با عنوان رشد و کارافرینی نتایج نشان می دهد که انتشار دانش ممکن است به طور خودکار به همان صورت که در مدل های رشد درونی رخ می دهد نباشد. یک مکانیزم نیاز است که تا بتوان تجاری سازی دانش و انتشار آن را در منبع ایجاد کننده ی آن انجام داد تا شرکت ها بتوانند ایده های جدید خود تجاری سازی نمایند. در این مقاله کارافرینی به عنوان مکانیزمی در نظر گرفته شده که انتشار دانش را تسهیل می کند. با بهره گرفتن از داده های کارافرینی از ۱۸ کشور، شواهد تجربی نشان می دهد که علاوه بر براوردهای تحقیق و توسعه و سرمایه انسانی، فعالیت های کارافرینانه را نیز برای ارتقای رشد اقتصادی به کار می گیرد.
سندکویچ و همکاران (۲۰۱۲)، در مطالعه ای در باب رفتار با محوریت کارافرینی شومپیتر و کرنرین در بازارهای صادرات بی ثبات ؛ یافته های این پژوهش نشان می دهد که نظر کرنرین در رابطه با EOB رابطه مثبت و قوی با سود صادرات زمانی اتفاق می افتد که بازارها به طور نسبی پایدار باشند. اما شومپیتر در رابطه با EOB معتقد است که رابطه مثبت و قوی با سود صادرات زمانی که بازارها عمدتا پویا باشند برقرار می شود.
هسلز و وان استل (۲۰۱۱)؛ در مطالعه ای در باب کارافرینی، صادرات و رشد اقتصادی می پردازد و مطرح می کند که این مطالعه رابطه میان ظهور فعالیت های جدید اقتصادی و میزان رشد اقتصادی پرداخته است. نتایج این پژوهش نشان داده است که براساس رابطه مثبت میان فعالیت های کارافرینی در حالت عمومی و متعاقباً رشد اقتصاد خرد، یک اثر اضافی مثبت از کارافرینی صادرات محور در کشورهای با درامد بالا وجود دارد. اگر چه اثری در کشورهای با درامد پایین تر مشاهده نشده است.
مینیتی و موسکو[۱۴] (۲۰۱۰)؛ در مقاله ای در باب انواع کارافرینی و رشد اقتصادی؛ نتایج این پژوهش نشان می دهد که در این پژوهش مدلی را نشان داده می شود که در آن کارافرینان ممکن است تحقیق محور و یا تعدیلگر باشند و هنگامی که بازده مخارج R&D پایین باشد همانند بسیاری از نظام های اقتصادی نوظهور، حضور تعدادی زیادی کارافرین تقلیدگر که رقابت را افزایش می دهند و ایجاد عرضه می نمایند.
کری و ترک (۲۰۱۰)؛ در مطالعه ای در باب اثرات کارافرینی بر رشد اقتصادی مطح کرده است که این مطالعه با نتایج کارافرینی برای رشد اقتصادی خرد سروکار دارد. این بخش شامل ۶ قسمت عمده تشکیل شده است که در ابتدا به اثرات رشد اقتصادی بر کارافرینی و انواع کارافرینی و روابط آن ها بر رشد اقتصادی و اثرات انتخاب میان کارافرینی و اشتغال و چهارم کارافرینی از مدل های رشد درون زا، رشته ی مدارک تجربی و ساختارهای تاثیر زانی تشکیل شده است.
مارتین و همکاران(۲۰۱۰)؛ در پژوهش خود، اثر کارآفرینى را بر رشد اقتصادى بیست و پنج کشور منتخب در دوره۲۰۰۶-۲۰۰۰ مورد آزمون قرار دادند. آنها که از شاخص کل فعالیت هاى کارآفرینى(TEA) به عنوان شاخص کارآفرینى استفاده کردند، با برآورد مدل هاى رگرسیونى مطرح شده با روش آثار ثابت نتیجه گرفتند که کارآفرینى از طریق رونق سرمایه گذارى بخش خصوصى، اثر مثبت غیرمستقیمى بر رشد اقتصادى دارد.
لی و همکاران (۲۰۰۹)؛ در پژوهش خود با در نظر گرفتن ثبت اختراعات به عنوان معیار کارآفرینى، به بررسى ارتباط میان کارآفرینى و رشد اقتصادى در کشور چین پرداختند. آنها این ارتباط را با بهره گرفتن از داده هاى پانل و تخمین زننده GMM ،براى بیست و نه استان کشور چین در دوره اى بیست ساله (۱۹۸۳-۲۰۰۳)مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند و نتیجه گرفتند که در دوره مورد بررسى، کارآفرینى بر رشد اقتصادى چین، اثر مثبت و معنى دارى داشته است.
وان استل و همکاران(۲۰۰۴)؛ در پژوهشى اثر کارآفرینى را بر رشد اقتصادى سى و شش کشور جهان در دوره ۲۰۰۳-۱۹۹۹ مورد بررسى قرار دادند. پژوهشگران مذکور، شاخص کل فعالیت هاى کارآفرینى (TEA)را به عنوان شاخص کارآفرینى در نظر گرفتند و پس از برآورد مدل رگرسیونى مورد نظر با روش GMM نتیجه گرفتند که کارآفرینى بر رشد اقتصادى تأثیر مى گذارد، اما این تأثیر به سطح درآمد سرانه کشورها منوط است. به این معنى که در کشورهاى فقیر، بین سطح کل فعالیت هاى کارآفرینى و رشد اقتصادى رابطه اى منفى وجود دارد، در حالى که این ارتباط براى کشورهاى ثروتمند و با درآمد سرانه بالا مثبت است. بر اساس این نتیجه، پژوهشگران بیان کردند که اثر کل فعالیت هاى کارآفرینى بر رشد اقتصادى پیچیده است و براى بررسى نقش کارآفرینى در رشد اقتصادى، باید تأثیر انواع کارآفرینى را به طور مجزا مورد بررسى قرار داد.
بلانچفلور(۱۹۹۸) ، با بهره گرفتن از داده هاى سرى زمانى مربوط به بیست و سه کشور عضو OECD به بررسى اثر کارآفرینى بر رشد اقتصادى کشورهاى مذکور در دوره ۱۹۹۶-۱۹۶۶ پرداخت. وى که خوداشتغالى را معیارى براى کارآفرینى در نظر گرفته بود، پس از برآورد مدل مورد نظر خویش نتیجه گرفت که رابطه معنى دارى بین خوداشتغالى و رشد اقتصادى وجود ندارد.
فصل سوم
روش تحقیق
۳-۱- مقدمه
ما در این پژوهش به بررسی نقش کار آفرینی در نرخ رشد اقتصادی با تکیه بر شرایط عدم اطمینان بازار پرداختیم که در این فصل لازم است به این مسئله بپردازیم و بیان کنیم که شیوه ی انجام دادن هر کار و یا طرز اجرای هر هدف و برنامه را «روش» می نامند. مسلم است که انجام دادن کار و اجرای هدف بر اساس اصول و قواعدی صورت می پذیرد، لذا کارهایی را که از روی عادت و بدون آگاهی و با پیروی از نظم و سیاق معینی انجام می دهیم نمی توانیم روش دار بنامیم. انواع روش ها را انسان ها طراحی یا ابداع کرده اند و به کار می گیرند و لذا وجه مشخصه ی روش این است که از آگاهی و درک انسان سرچشمه گرفته باشد. کاربرد مجموعه و یا ترکیبی از روش ها برای رسیدن به اهداف بالاتر و پیچیده تر را «روش شناسی» گویند، مانند روش تحقیق درباره ی انسان و یا روش نظریه پردازی. (علی اکبر آقاجانی افروزی، ۱۳۹۰)
در واقع پایه ی هر علمی روش شناخت آن است و اعتبار و ارزش قوانین هر علمی به روش شناختی مبتنی است که در آن علم به کار می رود… انتخاب روش تحقیق بستگی به هدف ها و ماهیت موضوع تحقیق و امکانات اجرایی آن دارد. بنابراین هنگامی می توان در مورد بررسی و انجام یک تحقیق تصمیم گرفت که ماهیت، موضوع تحقیق، هدف ها و نیز وسعت و دامنه آن مشخص باشد. به عبارت دیگر، هدف از انتخاب روش تحقیق آن است که محقق روشن نماید چه روش و شیوه ای او را دقیق تر، سریع تر و آسان تر در دستیابی به پاسخ پرسش های تحقیق مورد نظر یاری نماید.
روش ها و روش شناسی علوم انسانی بسیار پیچیده و نامشخص هستند. خلق این روش ها بیشتر مبتنی بر اصول اخلاقی و دانش های انسانی، ایدئولوژی و جهان بینی بوده و به جز در موارد بسیار ساده و استثنایی قابلیت تکرار پذیری ندارند. لذا روش شناسی علوم انسانی بیشتر هنر است تا فن و بسیار متنوع و متغیر است و در موارد و شرایطی هم که به طور نسبی بتوان آنها را آموزشی و اکتسابی کرد، به طور مشابه و تقریبی به شکل هنجارها هستند تا روش علمی، زیرا موضوع روش شناسی علوم انسانی، تحقیق درباره ی انسان و رفتار انسان است. (میرزایی، ۱۳۸۵)
متدولوژی از دو واژه ی متدوس و لوژی گرفته شده است. واژه ی Method ابتدا در زبان لاتین و سپس در در زبان فرانسه میانه از زبان یونانی به صورت اقتباس و در نهایت به همان شکل وارد زبان انگلیسی شده است. در زبان یونانی عبارت Methodos از دو واژه ی meta به معنای خیلی عظیم و بزرگ و hodos به معنای راه و شیوه تشکیل شده است و ترکیب آنها به معنی راه اصلی و راه درست و مستقیم است که معادل دقیق آن در زبان و ادبیات عرب صراط المستقیم است. چون در صراط مستقیم کسی گمراه نمی شود، فلسفه ی وجودی مفهوم متدولوژی به معنی شناخت شیوه ها و یافتن راه اصلی هر کاری است که در اصطلاح به روش شناسی تعبیر می شود و روش شناسی یعنی شناخت نظام مند راه ها و شیوه های انجام کارهای درست. یعنی برای شناخت کارهای درست ملاک هایی را در اختیار ما قرار می دهد نه معیارهایی برای درست انجام دادن کارها. (همان، ۲۶-۲۵)
۳-۲- روش تحقیق
به طور کلی روش های تحقیق در علوم رفتاری را می توان از سه منظر هدف، میزان کنترل متغیرها و روش گردآوری داده ها مورد بررسی قرار داد. این تحقیق بر حسب دستاورد ها و نتایج از نوع کاربردی و با توجه به اهداف از نوع توصیفی می باشد.
تحقیق توصیفی که گاهی به عنوان تحقیق غیرتجربی نامیده میشود، با روابط بین متغیرها، آزمودن فرضیهها، پروراندن مفاهیم و قوانین کلی، اصول و یا نظریههائی که دارای روائی جهان شمول است، سروکار دارد. چنین تحقیقی به روابط تابعی توجه دارد. انتظار میرود که اگر متغیرx به طور سیستماتیک با متغیرy مربوط باشد، احتمال پیشبینی پدیدهای امکانپذیر بوده و نتایج حاصل احتمالا فرضیه جدیدی را مطرح میکند که باید مورد آزمایش قرار گیرد. برخلاف طرح تجربی، محقق در اجرای یک طرح تحقیق توصیفی، متغیرها را دستکاری نمیکند و یا برای وقوع رویدادها، شرایطی را به وجود نمیآورد.
در واقع، اگر هیچ گونه مشاهده یا تحلیلی نیز انجام نمیگرفت، وقایعی که مشاهده و توصیف میشوند اتفاق میافتادند. تحقیق توصیفی شامل وقایعی است که قبلا اتفاق افتادهاند که ممکن است به وضعیت زمان حال ارتباط داده شوند.
در تحقیقات توصیفی محقق به دنبال چگونه بودن موضوع است که شامل جمع آوری اطلاعات برای آزمون فرضیه یا پاسخ به سوالات مربوط به وضعیت فعلی موضوع مورد مطالعه میشود تحقیقات توصیفی هم جنبه کاربردی دارند و هم جنبه مبنایی که در بعد کاربردی از نتایج این تحقیقات در تصمیمگیری ها و سیاستگذاری ها و همچنین برنامهریزی ها استفاده میشود.
۳-۳- روش های جمع آوری اطلاعات
یکی از ضرورت های انجام هر مطالعه و تحقیقی وجود اطلاعات قابل اتکاء و سرعت و سهولت دسترسی به آن می باشد. با داشتن این اطلاعات، فرصتی برای محقق فراهم می شود که جریان مطالعه و تجزیه و تحلیل داده ها را برای ارزیابی اهداف و فرضیه های تحقیق پیگیری نماید. همچنین محقق این امکان را به دست می آورد که با صرف هزینه و وقت به اهداف مورد نظر دست یابد (امینی، ۱۳۸۴)
مرحله گردآوری اطلاعات آغاز فرایندی است که طی آن محقق یافته های میدانی و کتابخانه ای را جمع آوری می کند و به روش استقرایی به طبقه بندی و سپس تجزیه تحلیل آنها پرداخته و فرضیه های تدوین شده خود را مورد ارزیابی قرار می دهد و در نهایت حکم صادر می کند و پاسخ مسئله خود را به اتکای آنها می یابد، به عبارتی اتکای اطلاعات گردآوری شده واقعیت و حقیقت را آن طور که هست کشف می نماید، بنابراین اعتبار اطلاعات اهمیت به سزایی دارد زیرا اطلاعات غیر معتبر مانع از کشف حقیقت و واقعیت شده و مسئله مورد نظر محقق به درستی معلوم نمی گردد (حافظ نیا ،۱۳۷۷)
الف) روش کتابخانه ای
روش کتابخانهاى در تمامى تحقیقات علمى مورد استفاده قرار مىگیرد، ولى در بعضى از آنها در بخشى از فرایند تحقیق از این روش استفاده مىشود و در بعضى از آنها موضوع تحقیق از حیث روش، ماهیتاً کتابخانهاى است و از آغاز تا انتها متکى بر یافتههاى تحقیق کتابخانهاى است
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
حالت تبدیل | ویژگی های اصل |
اجتماعی نمودن | فعالیت های مشارکت، تجربه های مشترک، در یک محیط مشترک زندگی کردن، مشاهده تقلید، تمرین کار، ملاقات های غیر رسمی خارج از محیط کاری، فراهم آوردن زمینه کسب دانش ضمنی از طریق ارتباط نزدیک با مشتریان و عرضه کنندگان، مصاحبه با رقبا، تعامل با متخصصان خارجی، و ایجاد محیط کاری که تعامل ایجاد کند. |
بیرونی سازی | دانش می تواند از طریق فرضیات، عقیده ها، شکلها، مدل ها، و نمودار ها بیان شود. شکاف هایی که به دلیل بهره گیری از این روش ها بین تصاویر و تجارب ایجاد می شود، می تواند به تعامل و عکس العمل در میان افراد کمک کند. |
ترکیب | مدارک، ملاقات ها، مکالمات تلفنی، شبکه های ارتباطات کامپیوتری، تنظیم مجدد دانش موجود از طریق مرتب کردن، جمع کردن، ترکیب کردن و دسته بندی کردن دانش. جمع آوری، ترکیب، انتشار دانش در سازمان از طریق ارائه مطلب ها یا ملاقات ها، تغییر یا پردازش دانش در سازمان برای استفاده بهتر از آن. |
درونی سازی | یادگیری با انجام دادن، تولید و تسهیم دانش در سازمان، ایجاد دانش جدید با تکیه بر توانایی و خلاقیت های ذهن افراد و مطالعه متون علمی یا شنیدن دیدگاه های علمی. انجام فعالیت هایی مانند برنامه های آموزشی شبیه سازی و تجربه ها، و توسعه تیم های بین بخشی، جستجوی ارزش ها و تفکرات جدید، تسهیل الگو برداری، تسهیم نتایج با کل بخش ها. |
نوناکا و تاکیوچی (۱۹۹۵) تأکید می کنند نقش سازمان در تولید دانش توسعه و بهبود شرایطی است که تولید دانش را در سطوح فردی، گروهی، سازمانی یا میان سازمانی منجر می شود.
اﻋﺘﺒﺎرﺑﺨﺸﻲ ﺑﻪ داﻧﺶ، ﺑﻪ ﻣﻌﻴﺎری اﺷﺎره دارد ﻛﻪ ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از آن ﺷﺮﻛﺖ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ در ﺧﺼﻮص داﻧﺶ ﺗﻔﻜﺮ و ﺗأﻣﻞ ﻧﻤﺎﻳﺪ و اﺛﺮﺑﺨﺸﻲ آﻧﺮا در ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ ﻣﺤﻴﻂ ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ ﻣﻮﺟﻮد ارزﻳﺎﺑﻲ ﻧﻤﺎﻳﺪ. چرا که ممکن است با گذشت زمان بخش از دانش ﻣﻨﺴﻮخ و ﺑﻼ اﺳﺘﻔﺎده ﮔﺮددﻛﻪ ﻧﻴﺎز ﺑﻪ ﺑﺎزﻧﮕﺮی و اﺻﻼح ﺑﺮ اﺳﺎس شرایط ﻛﻨﻮﻧﻲ دارد. اﻏﻠﺐ ﺗﻌﺎﻣﻼت ﻣﺴﺘﻤﺮ و ﭼﻨﺪوﺟﻬﻲ ﺑﻴﻦ ﻓﻨﺎوری، ﻓﻨﻮن، و اﻓﺮاد ﺑﺮای آزﻣﻮدن اﻋﺘﺒﺎر داﻧﺶ ﻣﻮرد ﻧﻴﺎز اﺳﺖ ( ﺑﺎت، ۲۰۰۰ ). ﺑﺮای ﻣﺜﺎل وﻗﺘﻲ که ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻫﺎی ﺟﺪﻳﺪی از فناوری، اﺑﺰار، روﻳﻪﻫﺎ و ﻓﺮآﻳﻨﺪﻫﺎ را ﺑﻪ ﻛﺎر ﻣﻲﮔﻴﺮد، لازم است ﻣﻬﺎرﺗﻬﺎی ﻛﺎرﻛﻨﺎن ﺧﻮد را اصلاح و روزآمد کند ﺗﺎ ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﻲ ﺧﻮد را ﺑﺎ شرایط رﻗﺎﺑﺘﻲ ﺟﺪﻳﺪ ﻣﻨﻄﺒﻖ ﺳﺎزد.
اﻋﺘﺒﺎرﺑﺨﺸﻲ ﺑﻪ داﻧﺶ، ﻓﺮآﻳﻨﺪ دﻗﻴﻘﻲ از ﻛﻨﺘﺮل، آزﻣﻮن و اﺻﻼح ﻣﺪاوم داﻧﺶ ﭘﺎﻳﻪ، در ﺟﻬﺖ ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﺳﺎﺧﺘﻦ واﻗﻌﻴت های ﻣﻮﺟﻮد و ﺑﺎﻟﻘﻮه اﺳﺖ. اﻳﻦ اﻣﺮ ﺑﻪ اﻳﻦ دﻟﻴﻞ اﺳﺖ ﻛﻪ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ در یک رﺷﺘﻪ ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ اﻃﻼﻋﺎت، ﻓﺮﺿﻴﻪﻫﺎ، ﻗﻮاﻧﻴﻦ و ﻣﻘﺮرات ﺟﺪﻳﺪی را اﻳﺠﺎد ﻛﻨﺪ و ﺑﺨﺸﻲ از ﻗﻮاﻋﺪ و ﻓﺮﺿﻴﻪﻫﺎی ﻗﺪﻳﻤﻲ را ﻛﻨﺎر ﺑﮕﺬارد. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ، ﺑﺮرﺳﻲ، آزﻣﻮن و ﻣﻌﺘﺒﺮ ﺳﺎﺧﺘﻦ داﻧﺶ ﭘﺎﻳﻪ ﺑﺮای ﺳﺎزﻣﺎﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر دﺳﺘﺮﺳﻲ ﺑﻪ ﺗﺎزه ﺗﺮﻳﻦ داﻧﺶ و ﻛﻨﺎر ﮔﺬاﺷﺘﻦ داﻧﺶ ﻫﺎی ﻗﺪﻳﻤﻲ ﺑﻪ اﻣﺮی ﻣﻬﻢ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻣﻲ ﺷﻮد.
مطالعات تجربی نشان داده اند که با اینکه سازمانها تولید دانش می کنند، در عین حال آن را فراموش هم می کنند. بنابراین ذخیره، سازماندهی و بازیابی دانش سازمان در عین حال به حافظه سازمانی هم اشاره می کند ( استین و واس،[۱۱۲] ۱۹۹۵: ۲۷).
حافظه سازمانی بخش مهمی از مدیریت مؤثر دانش سازمانی را تشکیل می دهد. حافظه سازمانی حاوی دانشی است که در اشکال مختلف از جمله مستند سازی، اطلاعات ساخت یافته ذخیره شده در پایگاه اطلاعات الکترونیکی، دانش اشخاص به صورت مستند شده در سیستم های خبره، رویههای سازمانی مستند شده و فرآیندها و دانش ضمنی کسب شده توسط افراد و شبکه های افراد ظاهر می شود (تان و تئو،[۱۱۳] ۱۹۹۸: ۹۷).
حافظه فردی براساس مشاهدات، تجارب و فعالیت های شخصی ایجاد می شود (آرجریس و شون،[۱۱۴] ۱۹۷۸). حافظه جمعی یا سازمانی به عنوان ابزاری که با بهره گرفتن از آن دانش حاصل از رخدادها و تجربیات گذشته بر فعالیت های کنونی سازمانی تأثیر می گذارد، تعریف می شود (اشتاین و پاوس، ۱۹۹۵). حافظه سازمانی فراتر از حافظه فردی است و شامل بخش های دیگری مانند فرهنگ، تغییرات و مبادلات (فرآیندهای تولیدی و رویه های کاری)، ساختار سازمانی رسمی و مخازن اطلاعاتی سازمانی است.
حافظه سازمانی به دو دسته معنایی و حوزه ای (بخشی) تقسیم می شود. حافظه معنایی به دانش مستند شده، آشکار و عمومی اشاره می کند، در حالی که حافظه حوزه ای معطوف به دانش در یک بافت خاص و وضعیت مشخص می باشد.
با توجه به طبیعت توزیع یافته دانش سازمانی، یک فرایند مهم مدیریت دانش در سازمان به انتقال
دانش های مورد نیاز مربوط می شود. با این حال در سازمانهایی که اغلب نمی دانند چه چیزی را
می دانند و سیستم های ضعیفی را برای استقرار و بازیابی دانش خود دارند، انتقال دانش فرایند ساده ای نخواهد بود (علوی و لیندر[۱۱۵] ،۲۰۰۱ : ۴۳).
برای این که دانش با ارزش شود، باید با دیگران تسهیم شود. انتقال دانش می تواند فعال یا منفعل باشد، دانش را می توان از طریق نظام های اطلاعاتی یا از طریق تعامل شخصی انتقال داد. دانش را می توان در برنامه های آموزشی و کارآموزی ادغام کرد و یا در فرآیندها گنجاند، می توان آن را به سادگی در یک مخزن ذخیره کرد، به گونه ای که هر وقت که مصرف کننده بدان نیاز داشته باشد در دسترس باشد (رادینگ،[۱۱۶] ۱۳۸۳: ۳۰-۲۹). لذا لازم است که دانش قبل از بهره برداری در سطوح سازمانی در درون سازمان تسهیم شود. تعامل بین فناوری های سازمان، فنون و افراد می تواند اثر مستقیم بر توزیع دانش داشته باشد ( بات، ۱۳۸۳: ۸۰ ). انتقال دانش را بر حسب ۵ عامل زیر می توان دسته بندی کرد:
ارزش درک شده از دانش در واحدی که به عنوان منبع دانش محسوب می شود.
تمایلات منبع دانش در جهت تسهیم دانش؛
وجود کانالهای انتقالی و غنای آنها؛
تغییر موقعیت انگیزشی واحد دریافت کننده دانش (ایجاد علاقه جهت کسب دانش)؛
ظرفیت واحد دریافت کننده به عنوان توانایی جمع آوری و استفاده از دانش منتقل شده (گوپتا و گوینداراجان، ۲۰۰۰: ۱۹).
عنصری که از همه کمتر قابل کنترل است، ظرفیت واحد دریافت کننده می باشد. دانش باید در مواقع آرامش ذهنی و در فرایند استراحت، به ذهن دریافت کننده انتقال یابد که در این حالت ظرفیت ذهنی دریافت کننده به منظور پردازش محرک های دریافت شده (دانش جدید) در بالاترین میزان خود می باشد. در اکثر متون برکانالهای انتقال دانش تمرکز می شود. کانالهای انتقال دانش می توانند رسمی یا غیر رسمی باشند، و یا اینکه شخصی و یا غیر شخصی باشند (ونس و اینون،[۱۱۷] ۱۹۹۸: ۶۴۷-۶۳۹).
ﺑﻪ ﻃﻮر ﻛﻠﻲ داﻧﺶ ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ ﺑﺎﻳﺴﺘﻲ در ﺟﻬﺖ تولید و ارائه ﺧﺪﻣﺎت، ﻓﺮآﻳﻨﺪﻫﺎ و ﻣﺤﺼﻮﻻت ﺳﺎزﻣﺎن ﺑﻪ ﻛﺎر ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﻮد. اﮔﺮ ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ ﺑﻪ راﺣﺘﻲ ﻧﺘﻮاﻧﺪ ﺷﻜﻞ ﺻﺤﻴﺢ داﻧﺶ را در جای مناسب آن مشخص نماید، ممکن است در حفظ مزیت های رقابتی ﺧﻮد ﺑﺎ ﻣﺸﻜﻞ ﻣﻮاﺟﻪ ﺷﻮد.
ﺳﺎزﻣﺎنﻫﺎ در ﺑﻬﺮهﮔﻴﺮی از ﻣﻨﺎﺑﻊ داﻧﺸﻲ ﺧﻮد روﺷﻬﺎی ﻣﺨﺘﻠﻔﻲ در اﺧﺘﻴﺎر دارﻧﺪ. ﺑﺮای ﻣﺜﺎل ﻣﻲﺗﻮان داﻧﺶ ﻣﻮﺟﻮد را از ﻣﺤﺘﻮاﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ دروﻧﻲ ﺑﺪﺳﺖ آورد، اﺳﺘﺎﻧﺪاردﻫﺎی اﻧﺪازهﮔﻴﺮی ﻣﻨﺎﺳﺐ اﺗﺨﺎذ ﻧﻤﻮد، اﻓﺮاد را از آن ﺟﻬﺖ آﻣﻮزش و ﺗﺮﻏﻴﺐ ﻧﻤﻮد ﻛﻪ ﺧﻼﻗﺎﻧﻪ ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻨﺪ و درک ﺧﻮد را در ﺟﻬﺖ ﺑﻬﺒﻮد ﻣﺤﺼﻮﻻت، ﺧﺪﻣﺎت و ﻓﺮآﻳﻨﺪﻫﺎی ﺳﺎزﻣﺎن ﺑﻪ ﻛﺎر ﮔﻴﺮﻧﺪ. ﺑﺮای ﻣﺜﺎل ﺷﺮﻛﺖ ﻧﻔﺘﻲ شورون[۱۱۸] ﺑﻪ اﻳﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ رﺳﻴﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ اﻳﺠﺎد ﻳﻚ ﺗﻴﻢ ﮔﺮدآوری اﻃﻼﻋﺎت در ﺣﻮزۀ ﻧﻔﺘﻲ ﺧﻮد ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ۲۰ ﻣﻴﻠﻴﻮن دﻻر در ﺳﺎل ﺻﺮﻓﻪﺟﻮﻳﻲ ﻧﻤﺎﻳﺪ. ﻣﻔﻬﻮم ﻛﺎرﺑﺮد داﻧﺶ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺗﺮ و ﻓﻌﺎل ﺗﺮ ﻧﻤﻮدن داﻧﺶ ﺑﺮای ﺳﺎزﻣﺎن در ﺟﻬﺖ ﺧﻠﻖ ارزشﻫﺎ اﺳﺖ.
خلاقیت یعنی ارائههای فکر و طرح نوین برای بهبود و ارتقاء کمیت یا کیفیت فعالیتهای سازمان مثل افزایش بهرهوری مثل افزایش بهرهوری، افزایش تولیدات یا خدمات، کاهش هزینهها، تولیدات یا خدمات با بهره گرفتن از روش بهتر، تولیدات یا خدمات جدید و ……
به زبان ساده خلاقیت عبارت است از خلق و آفرینش ایدهها و افکار جدید و سودمند که ممکن است در آینده به اجرا درآید.
نوآوری فرایندی است که اختراع، ایده یا اندیشه را به محصول یا خدماتی که قابل عرضه در بازار است تبدیل می کند که نمایانگر مفهومی نو و دربردارنده خلاقیت است.
با توجه به تعاریف فوق می توان گفت که خلاقیت بستر نوآوری را فراهم میآورد.
اجتماع اسلامی که افراد آن به عنوان برادران ایمانی با یکدیگر ارتباط داشته باشند، با نگاه انسانی و الهی به هم می نگرند، و بجاست که روابطی بر اساس مسائل فقهی و اخلاقی در محدوه عقل و شرع داشته باشند.
با نگاهی سطحی به جوامع اسلامی ،عکس مطلب فوق مشاهده می شود. روابط محرم و نا محرم،مجالس عروسی، روابط تجاری و معاملاتی در بازارها و شرکت ها،ضوابط اخلاقی و قانونی در ادارات، وضع تعلیم و تربیت در خانواده ها و مدارس(ابتدایی ، متوسطه و عالی)وضع حکومت ها و روابط زمامداران با رعیّت و مردم و…..مطابق با شرع انور نیست!البته موارد نادری در برخی مردم متدیّن وجود دارد که این کافی برای تشکیل اجتماع اسلامی و انسانی نیست.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
علِت چیست؟
۱-غالب مسلمانان اطلاعی از آداب فردی و اجتماعی و نیز اخلاق اسلامی ندارند.
۲- ظهور دنیا گرایی و تجمّل گرایی حاکم بر زمامداران أمر، در غالب کشورهای اسلامی مردم را به جانب سستی در مذهب کشانده است.
۳- وجود روحانیون درباری در نظام های طاغوتی که توجیه گر نظام ظلم و روش های غلط و جاه طلبانه قشر سلطه گر هستند مانعی عظیم در شناخت اسلام ناب و تقویت ایمان مردم است.
۴- گسترش فساد و بی بند و باری
۵- غلبه تجربه گرایی و ایمان به محسوسات بر ایمان به غیب، عاملی دیگر در جهت نادیده گرفتن روابط ایمانی است.
۶- سودا گرایی حاکم بر روح مردم، روابط اخلاقی را به صورت روابط تجاری و سوداگری در آورده است.
عوامل فوق علّت وضع نابسامان کنونی در میان مسلمانان ،اجتماعات و روابط آنهاست و ریشه اصلی و اساسی را باید در جای دیگر جست و جو کرد وآن ،نفوذ بیگانگان در ممالک اسلامی و تأثیر آنها در أمور فرهنگی، اقتصادی،سیاسی و روابط اجتماعی می باشد.با اینکه قرآن به مسلمانان دستور می دهدکه:مؤمنین نباید کافرین را به دوستی و یاوری بگیرندو آنها را برخودشان ولایت ، نفوذ و سلطه دهند.(آل عمران/۲۸) و مبادا کمتر اعتمادی به ظالم نمایند.(هود/۱۱۳)
مسلمانان علی رغم این دستور، دست استعمار بیگانگان را در میان خود باز گذاشته اند،تا آنگونه که بخواهند،امور جامعه را به نفع خود دگرگون کنند. اگر مسلمانان بخواهند ظرف وجودخویش و اجتماع خویش را جایگاه ایمان، راستی و درستی قرار دهند و روابط انسانی و اسلامی بر اساس ایمان و تقوا با هم داشته باشند،چاره ای ندارندجز اینکه دست پلید دغلبازان و هواپرستان غربی و شرقی را از میانشان قطع کنند و به این ندای قرآن گوش فرا دهند که می فرماید: یا ایُّها الَذینَ آمَنوُا اُدخُلُو فِی السِّلمِ کَافَهً وَلا تَتََّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ إنَّهُ لَکُم عَدُوٌّ مُبیِن؛ای اهل ایمان!همه متّفقا نسبت به اوامر خدا در مقام تسلیم برآیید و از وساوس شیطان پیروی نکنید که او همانا شما را دشمنی آشکار است.(بقره/۲۰۸)
جامعه اسلامی ایران که امروز تحت نظارت ولایت فقیه اداره می شود،کارگزاران و مردمش باید با شناخت صحیح همه اقشار و گروه ها در جامعه،حیات انسانی به وجود آورند تا به حیات طیّبه اخروی نیز نائل شوند.مَن عَمِلَ صَالِحاً مِن ذکَرٍ أو أُُنثیَ وَ هُو مُؤمِنٌ فَلنُحیِیَِّنَهُ حَیاهً طَیِّبَهً؛کسی که از مرد و زن مؤمن عمل صالح انجام دهد، به او حیات طیّبه و زندگانی خوش می دهیم.»(نحل/۹۷)
۲-۱۷-اسلام و زندگی اجتماعی
دین مقدّس اسلام برای زندگی اجتماعی بشر اهمیّت خاصّی قائل شده است.اصولاً ما در اسلام چیزی به عنوان عزلت وگوشه نشینی نداریم(اگرچه در حاشیه برای افرادی خاص آن هم در شرایط خاصّی وجود دارد.)
اسلام به عنوان یک برنامه عمومی با گوشه گیری و کنار گرفتن از جامعه مخالف است.لذا علاوه بر تأکید بر اجتماعی بودن و گریز از گوشه گیری وتنهایی ، مسئولیّت های سنگین اجتماعی بر دوش مسلمانان گذاشته ودستورات أکید اجتماعی متوجّه آنان گردیده است تا آنجا که گفته شده:«مَن أصبَحَ ولَم یَهتَمَّ بِأمُورِ المُسلِمینَ فَلیسَ بِمُسلِ؛مسلمان نیست کسی که صبح از خواب بر خیزد و نسبت به امور مسلمانان بی اعتنا باشد.(اصول کافی-ج۲ ،ص۱۶۳)
نیاز هر فرد به دیگری فقط در نیازهای مادّی خلاصه نمی شود بلکه انسانها فطرتاً به گونه ای خلق شده اند که روح آنها به یکدیگر متمایل وعلاقه مند است«بشر خود را نیازمند به داشتن نوعی ارتباط با دیگران می بیند به طوری که بدون ارتباط با دیگران قادر به ادامه حیات به شکل مطلوب نیست.حکایت جعفربن جُعفی گویای این مطلب است ،جعفر یکی از ارادتمندان اهل بیت علیه السّلام می باشد،وی نزد امام باقر علیه السّلام شرفیاب شد و سؤال کرد:یابن رسول الله گاه بی آنکه سبب را بدانم یا مصیبتی برایم پیش آید دچار غم و اندوه می شوم وچنان متأثّر می گردم که زن و فرزند و دوستانم آثار آن را در چهره ام مشاهده می کنند؛ علّت چیست؟امام باقر علیه السّلام فرمود:ای جعفر خداوند تبارک وتعالی همه برادران ایمانی را از یک روح و از یک ریشه آفریده است وآنها را نسبت به هم برادر گردانیده واز جهت روحی و معنوی چنان ارتباطی نیرو مند در میانشان ایجاد نموده که هر گاه یکی از آنان در شهری غمگین شود ، برادران دیگرش در اثر ناراحتی او در هر جا که باشند، دچار غم و اندوه می شوند.این روایت حاکی از آن است که مؤمنان و مسلمانان آنقدر به هم نزدیکند که حتّی حالات روحی و روانی دوستان خود را درک می کنند.»(آثار شهید مطهری،۱۳۸۲:ص۴۸)
۲- ۱۸-اسلام و دوستی:در هیچ مکتبی به اندازه اسلام به دوستی و محبّت و صلح وصفا در زندگی و داشتن جامعه ای همراه با مودّت و برادری سفارش نشده است . این تنها مکتب انسان ساز است که پایه و استوانه دین و دینداری را محبّت قرار داده است و دوستی و ارادت را یک ضرورت اجتماعی دانسته به گونه ای که در حدیث شریف آمده است: غریب کسی است که دوستان شایسته ای نداشته باشد ودر روایات فراوانی دوستی را بر خویشاوندی باهمه اهمیّتش مقدّم دانسته است.
در این قبیل احادیث نه تنها ضرورت و اهمیّت دوستی گوشزد شده بلکه با ایجاد انگیزه های جذّاب دنیوی و اخروی ،مسلمانان به داشتن رفیقان لایق و شایسته ترغیب و تشویق می شوند از میان احادیث و روایات فراوانی که در این خصوص داریم به دلیل اهمیّت موضوع و به عنوان تبرّک و کسب فیض از آستان عترت شریف یک روایت را به عنوان نمونه ذکر می کنیم.
قال علی (ع) «أعجَزُ النَّاسِ مَن عَجَزَعَن اِکتسَابِ الاِخوان ِوَ أَعجَزُ مِنهُ مَن ضَیَّعَ مَن ظفِرَ بِه مِنهُم؛عاجزترین مردم کسی است که از به دست آوردن دوست عاجز باشد و از اوعاجز تر کسی است که دوستان به دست آورده را از دست بدهد.»(نهج البلاغه، حکمت۱۲)
۲-۱۹-روابط اجتماعی ازدیدگاه اسلام، قرآن وحدیث
آنچه موجب زندگی اجتماعی می شود؛ وجود نیازهایی است که به طور فطری و غریزی در نفس گذاشته شده است. این نیازها به دو دستۀ کلّی «مادّی و معنوی» تقسیم می شوند؛ ارضای غریزۀ جنسی از قسم اوّل و از قسم دوم ارضای عواطف است.
«امام صادق (ع) پس از آنکه مردم را به حضور در اجتماعات و ارتباط حسنه با مردم و … سفارش و تشویق می کردند چنین فرمودند: «إنّ أحدً لا یَستَغنیُ عَنِ النّاسِ حَیاتُهُ وَ النّاس لابُدَ لِبَعضِهِم مِن بَـعض؛ به راستی، هیچ فردی در زندگی اش از مردم بی نیاز نیست و مردم ناچارند که برخی با برخی دیگر مراوده داشته باشند (تا نیازهایشان مرتفع شود).» (وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۳۹۹).
«آن گاه که ابوعبیده در محضر امام صادق علیه السّلام دعا کرد که: خدایا روزیهای مرا در دست های مردم و بندگانت قرار مده؛ امام (ع) فرمودند: خدای متعال چنین چیزی را نخواسته و قرار نداده است؛ «إلّا أن یَجعَلُ اَرزاقَ العِبادِ بَعضَهُم مِن بَعض» جز اینکه روزی های برخی را در دست بعضی دیگر قرار داده است .»(تحف العقول، ص ۳۷۹).
خدا را بخوان که روزی تو را در دست بندگانی قرار دهد که سعادتمند هستند نه در دست بندگانی که موجب بدبختی هستند. هر چند عامل نیاز به زندگی اجتماعی، امری تکوینی است؛ ولی اجتماعی زندگی کردن و در رابطه با مردم بودن، أمری اختیاری بوده و از دیدگاه اسلام، از ارزش اخلاقی مثبت برخوردار است چنانکه آن را تأیید کرده و از کناره گیری و رهبانیت شدیداً منع کرده است. رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به عثمان بن مظعون فرمودند:
«یَا عُثمانُ إنَّ اللهَ تَبارَک و تَعالَی لَم یَکتُب عَلَینا الرُّهبانِیهَ إنّما رُهبانته أُمَّتی الجَهاد فِی سَبیلِ اللهِ»
«ای عثمان! همانا خدای تبارک و تعالی رهبانیت و گوشه نشینی را، برای ما نپسندیده است؛ رهبانیت امّت من، جهاد در راه خداست.» (بحارالانوار، ص ۱۵، ج ۷۳).
شرط اصلی در پیوند فرد با اجتماع این است که شخص، معاشرتی نیکو با اجتماع داشته باشد؛ معاشرت نیکو این است که رابطه او با مردم به خاطر امور مادّی و بهره های دنیوی نباشد؛ بلکه جامعه را چون خانواده خویش بپندارد. رابطه انسان و اجتماع، از مسائل فرعی بسیاری برخوردار است که هر کدام احتیاج به بابی جداگانه و بحثی مستقل دارد؛ رابطه پدر با فرزندانش، با همسرش؛ زن با مرد؛ محرم با نامحرم؛ دو دوست با یکدیگر؛ رئیس با مرئوس؛ مرئوس با رئیس؛ معلّم با دانش آموز و برعکس؛ رهبر با رعیّت و مردم؛ مردم و رعیّت با دولت، عالم با جاهل و برعکس؛ رابطه با کافر، مرتد، منافق، مجرم، بیمار روانی، بیمار جسمی و … از جمله روابط اجتماعی هستند که به لحاظ قضاوت آنها با یکدیگر، هر کدام در بابی خاص باید مورد بررسی دقیق قرار گرفته؛ و علاوه بر نکات اخلاقی، به نکات حقوقی و فقهی آنها نیز توجّه شود. به هر حال، اصل «عدالت» اقتضا می کند، رابطه خاص و مناسب با هر فرد و گروه با توجّه به شرایط روحی و احیاناً مادّی حاکم بر او باشد و به حکم آیه ۹۰ از سوره نحل به دنبال اصل عدالت، باید به اصل «احسان» نیز توجّه داشته باشیم و رابطه با اطرافیان را بر اساس آن دو تنظیم کنیم.
از جمله مسائل اساسی که انسان در رابطه با اجتماع اطرافیانش باید رعایت کند؛ مسأله «تقدّم معنویت بر مادیّت» است. آنچه در وجود انسان اصل است حقیقت و بعد معنوی اوست و برای اینکه اجتماع، جایگاه خوبی برای رشد معنوی انسان باشد؛ باید مسائل معنوی بر مسائل مادّی غلبه داشته و در همه جا مسائل معنوی مقدّم بر مسائل مادّی باشد.
«فَعَاشِرِ الخَلقَ ِلله» برای خدا با خلق خدا معاشرت داشته باش «طُوبَی لِلمُتَحابِینَ مِنَ الله» سعادت و برکت برای آنانی است که به خاطر خدا یکدیگر را دوست دارند.» (بحارالانوار، ص ۳۹۲، ج ۱۷).
اگر جوامع امروز درآتش کینه، تزویر، حق کشی،خودمحوری، عدم ا عتماد و … می سوزند و روابط انسانها با یکدیگر بر اساس سودجویی و منافع فردی یا گروهی است؛ بدان جهت است که حاکمیت اصل معنوی نادیده گرفته شده و محبّت ها و معاشرت ها برای خدا نیست؛ و لذا عدالت، احسان، تعاون، پیوند انسانی و … بی معنا و بی مفهوم گشته است.
انسان موجودی است که نیازمند روابط اجتماعی است و بدون حضور در اجتماع، هیچ گاه از عهده پاسخ گویی به نیازهای متنوّع زندگی خویش بر نمی آید. طبیعی است که پذیرفتن هر محیط و اجتماعی به معنای متعهد شدن نسبت به شرایط و مقرّرات ویژه آن محیط است. زندگی اجتماعی نیز بر محور اصول، آداب، روابط و قوانینی تنظیم شده است. اسلام نیز به عنوان دینی که پاسخگوی نیازهای ضروری روحی و جسمی انسانها در تمام عصرها و مکان هاست نه تنها روابط سازنده اجتماعی را مورد تأیید قرار داده و امضا کرده است بلکه با پایه گذاری برخی از اصول در روابط اجتماعی اهمیّت آنها را به جامعه ایمانی گوشزد می کند.
از آیات کریمه قرآن استفاده می شودکه اجتماعی بودن انسان در متن خلقت و آفرینش او پی ریزی شده است. در سوره مبارکه حجرات آیه ۱۳ می فرماید: «یَا أیُّهَا النّاسُ إِنَّا خَلَقناکُم مَن ذَکَرٍ وَ أُنثَی وَ جَعلَنَاکُم شُعُوباً وقَبَائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَاللّهِ أَتقَاکُم إِنَّ اللهَ عَلیمٌ خبیرٌ» ای مردم! شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را ملّت ها و قبیله ها قرار دادیم تا به این وسیله یکدیگر را باز شناسید نه اینکه به این وسیله بر یکدیگر تفاخر کنید. همانا گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست. دراین آیه کریمه، ضمن یک دستور اخلاقی به فلسفه اجتماعی آفرینش خاصّ انسان، اشاره می کند به این بیان که انسان به گونه ای آفریده شده که به صورت گروه های مختلف ملّی و قبیله ای درآمده است، با انتساب به ملّیت ها و قبیله ها، بازشناسی یکدیگر که شرط قطعی زندگی اجتماعی است صورت می گیرد، یعنی اگر این انتساب ها که از جهتی وجه اشتراک افراد و ازجهتی وجه افتراق افراد است نبود، بازشناسی ناممکن بود و در نتیجه زندگی اجتماعی که بر اساس روابط انسانها با یکدیگر است، امکان پذیر نبود.
خداوند در مورد کنترل چشم ها در روابط اجتماعی و پرهیز از زمینه سازی برای گناه در سوره نور آیات ۳۰ و ۳۱ می فرماید: «به مؤمنان بگو چشم های خود را از نگاه هوس آلود فروگیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت جز آن مقدار که نمایان است آشکار ننمایند و اطراف روسری خود را بر سینه خود افکنند تا گردن و سینه با آن پوشانده شود و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدرشوهرانشان یا پسران همسرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان هم کیششان یا بردگانشان (خدمتکاران زن) یا افراد سفیه که تمایل به زن ندارند یا کودکانی که از امور جنسی و مربوط به زنان آگاه نیستند و هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانشان دانسته شود و صدای خلخال که بر پا دارند به گوش رسد و همگی به سوی خدا باز گردید و توبه کنید ای مؤمنان تا رستگار شوید.»
راجع به پرهیز از آسیب پذیر کردن روابط سالم اجتماعی در سوره حجرات آیه ۱۱ می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! نبایدگروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند شاید آنها از اینها بهتر باشند و نه زنانی، زنان دیگر را شایدآنان بهتر از اینان باشند و یکدیگر را مورد طعن و عیب جویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسی پس از ایمان، نام کفرآمیز بگذارد و آنها که توبه کنند ظالم و ستمگرند.»
یعنی انسان با ایمان و جامعه ایمانی باید از هر کاری که حاکمیت دوستی و صمیمیت و اعتماد متقابل را از بین می برد یا آسیب پذیر می کند با جدّیت پرهیز کند و در صورت گرفتاری به این ناپاکی روحی از آن توبه کند تا عنایت الهی و رحمت بی کران حق مجدّداً شامل حال آنها شود.
در سوره مبارکه زخرف آیه۳۲ می فرماید«أهُم یَقسِمُونَ رَحمَه رَبَّکَ؟ نحنُ قَسَمنَا بَینَهُم مَعیشَتَهُم فِی الحَیوهِ الدُّنیا وَ رَفَعنَا بَعضَهُم فوقَ بَعضٍ دَرجاتٍ لِیتَّخِذَ بَعضُهُم بَعضاً سُخرِیَّا و رَحمَتُ رَبِّکَ خیرٌ مِمَّا یَجمَعُون؛آیا آنها رحمت پروردگارت را تقسیم می کنند؟(آیا کار خلقت به آنها واگذار شده که هر چه را به هر که خواهند بدهند و از هر که نخواهند باز گیرند؟)ما مایه های معیشت و وسایل زندگی(امکانات و استعدادها را میان آنها در زندگی دنیا تقسیم کردیم برخی را بر برخی دیگر از نظر امکانات و استعدادها درجات برتری دادیم تا به این وسیله،و به صورت متقابل ،برخی برخی دیگر را مسخّر خود قرار دهند همانا رحمت پروردگارت (موهبت نبوّت) از آنچه اینها گرد می آورند بهتر است.
به طور خلاصه می توانیم بگوییم مفاد آیه کریمه این است که انسانها از نظر امکانات و استعدادها به صورت یکسان آفریده نشدند که اگر چنین آفریده شده بودند،هر کس همان را داشت که دیگری دارد و همان را فاقد بود که دیگری فاقد بود و طبعاً نیاز متقابل و پیوند ی و خدمت متقابلی در کار نبود.
«خداوند، انسانها را از نظراستعدادها،امکانات جسمی،روحی،عقلی وعاطفی مختلف و متفاوت آفریده است، بعضی رادر بعضی از مواهب بر بعضی دیگر به درجاتی برتری داده است و احیاناً آن بعض دیگر را بر این بعض، در بعضی دیگر از مواهب برتری داده است به این وسیله همه را بالطبع نیازمند و مایل پیوستن به هم قرار داده و به این وسیله زمینه زندگی و به هم پیوستن اجتماعی را فراهم نموده است. این آیه کریمه نیز دلالت دارد بر اینکه زندگی اجتماعی انسان أمری طبیعی است نه صر فاً قراردادی و انتخابی و نه اضطراری و تحمیلی.
محورهایی که در موضوع مؤمن و روابط اجتماعی از دیدگاه قرآن مطرح است عبارتند از:
*مؤمن و التزام به آداب در مجالس عمومی
*مؤمن ،تعاون و همکاری بر نیکی و تقوا
*مؤمن و کنترل چشم ها در روابط اجتماعی پرهیز از زمینه سازی برای گناه
*مؤمن و تلاش برای وحدت،پرهیز از تفرقه،أمر به معروف و نهی از منکر
*مؤمن و پرهیز از ناهماهنگی در گفتار و رفتار
*مؤمن و پرهیز از آسیب پذیر کردن روابط سالم اجتماعی
ارکان شرکت عقدی. با توجه به اینکه فقط شرکت عقدی که در بانکداری مورد استفاده قرار میگیرد، شرکت عنان است؛ بنابراین بحثهایی هم که در ذیل میآید مربوط به همین قسم از شرکت عقدی است:
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
أ. ایجاب و قبول: عبارت است از لفظى که متعاقدین با گفتن آن، رضایت و اراده خویش را براى انعقاد شرکت اعلام مىدارند و به هر لفظ و زبانى که مقصود پیشگفته را برسانند صحیح است. همچنین معاطات نیز در عقد شرکت کافی است به اینکه طرفین مال خود را به قصد شرکت در تجارت، با هم مخلوط کنند.
ب. طرفین عقد: طرفین عقد شرکت که در اصطلاح شرکاء یا سهامداران شرکت نامیده مىشوند، باید شرایط عمومى معاملهها را داشته باشند.
ج. سرمایه (مالالشرکه): اموالى که شریکان بهصورت سرمایه براى شرکت مىآورند باید شرایط ذیل داشته باشد:
أ. سرمایه باید عین باشد بنابراین دَین و منفعت نمىتواند سرمایه شرکت واقع شود.
ب. سرمایه باید از جهت جنس و مقدار معلوم و معیّن باشد.
ج. سرمایه شریکان باید مخلوط و ممزوج شود (موسویان, ۱۳۸۸).
ماهیت عقد شرکت.
احکام اساسى شرکت.
کاربرد قرارداد شرکت در مالیه اسلامی. بانکهای اسلامی میتوانند از راه عقد شرکت نیازهای مالی میانمدت و بلندمدت بنگاههای اقتصادی را با رعایت ضوابط ذیل تأمین مالی کنند:
بانک اسلامی میتواند با تأمین بخشی از سرمایه مورد نیاز بنگاههای تجاری و بازرگانی اعم از داخلی یا بینالمللی با آنان در انجام فعالیت اقتصادی مشارکت کند؛ برای مثال، بانک میتواند در خرید محل تجاری یا خرید مالالتجاره با تاجر مشارکت کند.
بانک اسلامی میتواند با تأمین بخشی از سرمایه مورد نیاز برای احداث طرحهای اقتصادی بنگاههای صنعتی، کشاورزی، مسکن و معدن، با آنان در انجام فعالیت اقتصادی مشارکت کند.
بانک اسلامی میتواند با تأمین بخشی از سرمایه مورد نیاز بنگاههای خدماتی جهت خرید محل کار یا وسایل کار، با آنان در انجام فعالیت اقتصادی مشارکت کند.
بانک اسلامی به تناسب آورده خودش نسبت به کل سرمایه، در مالکیت بنگاه و طرح اقتصادی شریک خواهد بود و به تبع آن به همان تناسب در سود و زیان احتمالی بنگاه سهیم خواهد شد.
با توجه به اینکه بانک اسلامی در سود و زیان بنگاههای طرف قرارداد شریک میشود باید از جهت فنی و اقتصادی به سودآور بودن طرح و بنگاه اطمینان داشته باشد.
بانک اسلامی باید فقط در بنگاههایی مشارکت کند که امکان نظارت و کنترل مستمر بر فعالیت اقتصادی آنها را داشته باشد.
اگر حوزه فعالیت بنگاه بازرگانی یا کشاورزی باشد در صورتی که متقاضی تسهیلات هیچ سرمایهای از خود نداشته باشد، بانک میتواند از راه یکی از قراردادهای مضاربه، مزارعه و مساقات سرمایه مورد نیاز بنگاه را تأمین کرده، از راه مشارکت کار و سرمایه با وی وارد قرارداد بانکی شود، در این صورت احکام قراردادهای مضاربه، مزارعه و مساقات باید رعایت شود، البته تجربه عملی بانکهای اسلامی نشان داده که تمایل فراوانی به اعطای تسهیلات به کسی که هیچ سرمایهای از خود ندارد، ندارند؛ در نتیجه عقد شرکت بهترین گزینه خواهد بود (موسویان, ۱۳۸۸).
تعریف مضاربه. مضاربه در لغت یعنی تجارت با سرمایه فرد دیگر. در اصطلاح نیز مضاربه عقدی است که به موجب آن احد متعاملین سرمایه می دهد با قید این که طرف دیگر با آن تجارت کرده و در سود آن شریک باشند. صاحب سرمایه، مالک و عامل،مضارب نامیده می شود(قانون مدنی، ماده ۵۴۶).
ماهیت عقد مضاربه. فقیهان شیعه و اهل سنت، همه بر این باور هستند که مضاربه پیش از شروع عامل به کار، عقدى جایز است؛ بنابراین هر کدام از عامل و مالک مىتواند عقد را فسخ کند اما بعد از شروع به کار مورد اختلاف است. برخی همواره آن را جایز میشمارند و عدهای نیز باور دارند که در این صورت، مضاربه لازم میشود (موسویان, ۱۳۸۸).
ارکان عقد مضاربه.
أ. ایجاب و قبول: عبارت از لفظى است که طرفین به وسیله آن رضایت خود را از عقد مضاربه اعلام مىدارند. لازم نیست این الفاظ به عربى باشد، به هر زبانى که منظور طرفین از عقد را برساند کفایت مىکند. افزون بر آن معاطات نیز در مضاربه جاری است.
ب. طرفین عقد: صاحب سرمایه را مالک و تاجر را عامل یا مضارب مىگویند. مالک و عامل باید شرایط عمومی صحت معاملهها اعم از بلوغ، عقل و اختیار را داشته باشند. همچنین مالک نباید به علت ورشکستگى محجور باشد و عامل نیز باید قدرت تجارت با سرمایه موجود را داشته باشد.
ج. سرمایه: سرمایه، مالى است که مالک براى کار، به عامل مىدهد تا با آن به تجارت بپردازد و باید شرایط ذیل را داشته باشد:
أ. عین باشد: بنابراین مضاربه با منفعت یا دَین، صحیح نیست.
ب. نقد باشد: بنابراین مضاربه با جنس و کالا صحیح نیست.
ج. معلوم باشد: مقدار سرمایه از لحاظ کمى و کیفى باید معلوم و معیّن باشد.
د. کار (عمل): نوع کارى که باید عامل با سرمایه انجام دهد، تجارت است و اگر عامل از راههاى دیگرى مانند: تولید، زراعت یا …، از سرمایه سود به دست آورد، عنوان مضاربه بر آن صدق نمىکند.
اگر در مضاربه، عامل مکلف به تجارت خاصى نشده باشد مضاربه را مطلق (عام) و اگر مکلف به تجارت خاصى شده باشد مضاربه را مقید (خاص) مىگویند.
ه. سود: شرایط ذیل باید درباره سود حاصل از مضاربه رعایت شود:
أ. سود مضاربه متعلق به عامل و مالک است و اختصاص مقدارى از سود به کسی که نقشى در عملیات مضاربه ندارد صحیح نیست.
ب. سهم هر کدام از مالک و عامل از سود حاصله باید در ابتداى عقد مشخص شود. این مقدار باید براى هر کدام بهصورت کسرى از کل سود باشد (موسویان, ۱۳۸۸).
<< 1 ... 250 251 252 ...253 ...254 255 256 ...257 ...258 259 260 ... 477 >>