۳ – سومین دوره شامل مطالعات همه گیر شناسی در طول دو دهه گذشته و با بهره گرفتن از ملاکهای تشخیصی R- III- DSMو یا سایر طبقه بندیهای رایج بینالمللی بوده است .
در این دوره که از اواخر سالهای دهه ۱۹۷۰ شروع شد محققین سعی نمودند ا زوسایل و ابزار های معتبر و استاندارد جهت سرند و مصاحبه های بالینی بر اساس ملاکهای تشخیصی طبقه بندیها استفاده نمایند . در اطلاعات به دست آمده از مرور اطلاعات همه گیر شناسی اختلالات روانی در کشورهای مختلف جهان که د رآنها از آزمونهای سرند و ارزیابی بالینی استفاده شده میزان شیوع اختلالات بین ۱۰ تا ۴۱ درصد در نوسان بوده است ( باش ، ۱۳۷۲ ).
تجربه های نخستین زندگی ، بنیان سلامتی یا بیماری روانی افراد را در بزرگسالی پی ریزی میکنند از این رو مداخله کارآمد در دوران کودکی نه تنها سازگاری کنونی کودک را بهبود می بخشد ، بلکه کاهش چشمگیر اختلالات رفتاری آینده را نیز در پی دارد ( پورافکاری ، ۱۳۸۰).
درک رفتار کودک بدون واقف شدن به نقش افراد مهم زندگی کودک غیر ممکن است کودکان به ندرت به خاطر مسائل روانشناختی خود به جستجوی کمک بر میآیند و این به عهده بزرگسالان است که از جانب آنان اقدام نمایند ( نوروزی ، ۱۳۷۹ ).
ورود به دبستان غالبا زمانی است که مسائل روانشناختی کودک برای نخستین بار شناخته میشوند ، یکی از دلایل آن این است که رفتاری که در خانه تحمیل می شود ، ممکن است در مدرسه قابل تحمل نباشد . به علاوه معلمین و سایر کارکنان آموزشی با طیف وسیعی از کودکان روبرو هستند و از این برخوردها ، علاوه بر آموزش و تجربه خود میتوانند برای ارزیابی رفتار نابهنجار استفاده کنند .
در اکثر موارد تفاوت های رفتار بهنجار ، به وضوحی که در مورد بزرگسالان تعیین می شود ، قابل تفکیک نیست ، تمام کودکان گاهی رفتار غیر انطباقی از خود نشان میدهند و زمانی این رفتار به عنوان یک مسئله نابهنجار تلقی میگردد که به طور تکراری روی دهد و در کارکرد خود فرد یا دیگران اختلال ایجاد نماید ( رواقی ، ۱۳۷۷ ) .
فرگوسن [۹۲] ( ۱۹۹۸ ) معتقد است که کودکانی که علائم اضطرابی دارند و تحت درمان قرار نمی گیرند در یک دوره ۱۰ ساله شرایطشان تشدید شده و اختلالات اضطرابی جدیدتری به آن اضافه میگردد ، کاپلان سیر و پیش آگهی اختلالات رفتاری را متناسب با شدت و تنوع آن متفاوت ذکر کرده اما معتقد است که در آینده همه آن ها با شدت و ضعف متفاوت آینده کودک را درگیر میکند هر چند مطالعات همه گیر شناسی گسترده و جامعی در سطح کشور ایران تا کنون صورت نگرفته و بررسیهای انجام شده نیز در نوع خود بسیار محدود بوده اند ولی اطلاعات به دست آمده دلالت بر این دارد که با وجود محدود بودن این مطالعات میزان شیوع این اختلاف در ایران ، از آمارها سایر کشورها و سازمان های جهانی بهداشت کمتر نیست ( فرگوسن و همکاران ، ۱۹۹۸ نقل از عیسی زاده، ۱۳۸۶).
بررسی میزان شیوع اختلالات جسمی و روانی همواره به عنوان اولین قدم درراه بررسی شرایط موجود جهت پی ریزی نحوه اقدامات آتی مطرح بوده است ، در ایران نیز به صورت متنوع و پراکنده تحقیقاتی در این زمینه صورت گرفته است . نوروزی ( ۱۳۷۹ ) به قصد ارزیابی تاثیر ارشدیت در اختلالات رفتاری کودکان ، در گرگان میزان شیوع این اختلال را حدود ۴۶ درصد گزارش نموده است .اما بین متغیرهای مورد بررسی خود ارتباطی نیافته است به فاصله اندکی پس از آن لهونی (۱۳۷۲ ) در مناطق پنجگانه اصفهان میزان شیوع اختلالات رفتاری کودکان را در خانواده های آزادگان بررسی نمود و آن را ۷/۴۶ گزارش نمود . همزمان با آن نوری ( ۱۳۷۹ ) رابطه بین شیوع اختلالات رفتاری و ناشنوایی را بررسی نمود ، اما بین این دو متغیر ارتباط معنی داری را نیافت این در حالی است که رفتارهای ضد اجتماعی در آن ها افزایش چشمگیری رانشان میداد .
در شهرستان گراش ، قاسمی زاده ( ۱۳۷۲ ) اختلالات رفتاری را در کودکان فاقد پدر و دارای پدر بررسی نمود ، اما تفاوت معنی داری بین این دو گروه مشاهده نکرد . او میزان نابهنجاری را ۳۰ درصد گزارش نمود کاپلان میزان شیوع اختلالات رفتاری ( اختلال سلوک ، ایذائی ، بیش فعالی ، افسردگی ) در مجموع بین ۳۸ تا ۴۱ درصد ذکر کردهاست .
همه گیرشناسی
همه گیر شناسی اختلالات روان پزشکی ، شاخه ای از پژوهش در علوم رفتاری است که چگونگی توزیع این بیماریها را در جامعه مورد مطالعه قرار میدهد ( روبین[۹۳] ، ۱۹۷۸ ).
اطلاعات به دست آمده از پژوهشهای همه گیرشناسی عبارت است از چگونگی توزیع بیماریهای روانی ، چگونگی ارائه خدمات درمانی ، تشخیص انواع اختلالهایی که در یک منطقه جغرافیایی وجود دارد و چگونگی شیوع و بروز آن ها است که آگاهی از آن ها این امکان را فراهم میسازد تا با توجه به نیاز هر منطقه ، خدمات بهداشتی مناسب ارائه گردد ( اشکانی و همکاران ، ۱۳۸۱ ) .
هر چند وجود بیماریهای روانی در جوامع مختلف قرن ها پیش مورد تأیید قرار گرفته است ، لیکن در طی قرن بیستم بود که روش های آماری برای برآورد حجم این مشکلات مورد استفاده قرار گرفت ( گلدبرگ ؛ ۱۹۷۳ )[۹۴] .
درگذشته بررسی های همه گیر شناسی اختلالات روانی ، با مراجعه به پرونده بیماران و اطلاعات به دست آمده از افراد کلیدی انجام می شد اما امروزه با تهیه و تدوین پرسشنامه های غربالگری و مصاحبه های بالینی تا حدی زیادی حجم بیماریهای روانی در جهان شناسایی شده است (دوهرنود[۹۵]،۱۹۸۱،نقل از ایپکچی ، ۱۳۷۹).
با وجود این به دلیل متنوع بودن ابزارهای غربالگری و تشخیصی تکنیک های مصاحبه و تفاوت در روش های نمونه گیری و طبقه بندی های مختلف مورد استفاده جمع این بیماریها بسیار متغیر و متفاوت برآورد شده است ، به طوری که میزان از ۳/۷ % تا ۸/۳۹ % متغیر بوده است (لی[۹۶] ، ۱۹۹۰ ،نقل از داویدیان ، ۱۳۸۰).
مطالعات همه گیر شناسی اختلالات روانی انجام شده در ایران نیز همگی دلالت بر متغیر بودن میزان شیوع این اختلالات از ۹/۱۱ تا ۲/۳۰ % را دارند ( محمدی ، داویدیان ، نوربالا ، ۱۳۸۰ ).
در یک بررسی که به منظور تعیین شیوع اختلالات روان پزشکی در مناطق شهری اصفهان انجام گرفت . میزان شیوع این اختلالات ۹/۱۹ % بوده است ( قاسمی تودشکچویی ، ۱۳۷۵ ).
میزان شیوع اختلالات روان پزشکی بر اساس مطالعه وضعیت سلامت روان افراد ۱۵ سال و بالاتر استان که در قالب طرح ملی سلامت و بیماری در سال ۱۳۷۸ انجام گرفت ، ۶/۱۷ % بوده است (نور بالا ، باقری ، ۱۳۸۱ ) .
هدف مطالعه همه گیر شناسی اختلالات روانی ، این است که مسولان و دست اندرکاران بهداشتی ، آموزشی ، و درمانی را نسبت به اهمیت و حجم مشکل اختلالات روانی در استان حساس کرده و زمینه ارائه خدمات اساسی بهداشت روان را برای آن ها فراهم سازد ( محمدی ، ۱۳۸۰ ).