دومین دسته از نقد هایی که هاروی مطرح می کند، نقدی نظری است. او سعی می کند تناقضات درونی موجود در اندیشه نئو لیبرالیسم را نشان دهد. در این راستا او به این چند دسته تناقض اشاره می نماید:
۳ . تناقض میان محسنات رقابت و قدرت یابی انحصارات چند گانه فرا ملی که نتیجه آزاد سازی اقتصادی است.
دسته سوم نقد های مذکور، نقد هایی است که به نتایج عینی تجربه عمل به اصول سرمایه داری نئولیبرال باز می گردند. هاروی توسعه جعرافیایی نا متوازن، انتقال دارایی از قلمرو عمومی به حوزه خصوصی و طبقات ممتاز، ایجاد تله بدهی برای کشور های در حال توسعه به عنوان وسیله اصلی انباشت از طریق سلب مالکیت، نابودی محیط زیست، کالایی سازی همه چیز که در عمل به نابودی ارزش های انسانی انجامیده است را نتایج عینی این روند می داند؛ این در حالی است که از نگاه او فرایند نئو لیبرال سازی در فعال کردن رشد جهانی ناتوان بوده و اجرای سیاست های نئو لیبرالی در بخش بزرگی از جهان به ویژه در امریکای لاتین، روسیه و اروپای شرقی به فاجعه انجامیده است؛ در این باره او به بحران بدهی ها در آمریکای لاتین در دهه۱۹۸۰ و سقوط روسیه در دهه۱۹۹۰ اشاره دارد.(هاروی ،۱۳۸۶)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲-۳-۷. دموکراسی نظام سرمایه داری؛ پیوندی صوری میان افراد انتزاعی
اسلوی ژیژک، فیلسوف اسلونیایی مقیم غرب، از سال ها قبل رویکرد منتقد خود نسبت به نظام های لیبرال سرمایه داری را به صورتی سازش ناپذیر اعلام داشته است.
ژیژک پیشتر در آثارش گسل های موجود در نظا مهای لیبرال دموکراتیک را مورد اشاره قرار داده بود. به گمان او ایراد رویای لیبرالی این است که شکاف بین قلمرو عمومی و خصوصی تحقق نمی یابد، مگر آنکه در نهایت جزوی از هر قلمرو در دیگری باقی بماند؛ جدایی دو حوزه به شرطی محقق میشود که قلمرو عمومی به کام جویی خصوصی آغشته گردد.(ژیژک،۲۹۴.۱۳۸۴) دموکراسی در نظام سرمایه داری پیوندی صوری و ظاهری میان افراد انتزاعی است. (ژیژک،۳۰۳.۱۳۸۴)
از نظر ژیژک آزادی های ظاهری لیبرال دموکراسی خود در خدمت لاپوشانی و تداوم اسارت عمیق تر انسان ها قرار دارند.(ژیژک، ۸:۱۳۸۸)
نطق ژیژک در باب جنبش تسخیر وال استریت اما بسیار پرشور و داغ تر بود. ژیژک برآن است که “پیام اساسی جنبش این است: تابو شکسته شده؛ ما در بهترین دنیای ممکن زندگی نمی کنیم! ما اجازه داریم و مجبوریم به یک دنیای بدیل و جایگزین فکر کنیم!” به گمان او در این راه طولانی پیش رو پرسش های سختی هم وجود دارند؛ پرسش هایی نه در باب اینکه چه نمی خواهیم بلکه در باب اینکه چه می خواهیم: چه سازمان اجتماعی باید جایگزین سرمایه داری زنده کنونی گردد؟ و نوع رهبرانی که به آنها نیاز داریم چگونه است؟ به گمان ژیژک نوع پاسخ هایی که در قرن بیستم به این پرسش ها داده شد به هیچ رو اکنون کارگر نمی افتند.
از نظر ژیژک مسئله حرص و جاه طلبی یا فساد نیست بلکه این است که سیستم شما را به سمتی سوق می دهد که فاسد باشید. راه حل مقابله با این وضع، اتکا بر مردم و افکار عمومی در مقابل قدرت وال استریت نیست، بلکه راه حل تغییر سیستمی است که افکار عمومی و مردم می توانند بدون نفوذ وال استریت کارکردی داشته باشند.
ژیژک به نفوذ دوست نمایانی در جنبش هشدار می دهد که ظاهرا از آن حمایت می کنند، اما در واقع کارشان رقیق و کم مایه کردن جنبش از طریق تنازل جنبش به یک اعتراض اخلاقی بدون آسیب و هزینه است. ژیژک تلاش می کند تا برای جنبش یک الگوی دشمن شناسی نیز ارائه دهد؛ می گوید: “مخالفان و دشمنان جنبش می گویند شما غیرآمریکایی هستید. ولی وقتی محافظه کاران بنیادگرای مسیحی آمریکایی به شما می گویند آمریکا یک ملت مسیحی است به خاطر بیاورید که مسیحیت چیست! روح القدس؛ اجتماع آزاد و برابر مومنان که به واسطه عشق متحد شده اند. جنبش در این جا روح القدس است؛ در حالی که اربابان وال استریت و سرمایه داری، بت پرستانی اند که بت های دروغین را عبادت می کنند. به ما می گویند شما خشونت طلبید. بله ما خشنیم؛ البته در همان معنی که مهاتما گاندی خشن بود.” و آنگاه می پرسد:” این خشونت نمادین آیا با خشونتی که سرمایه داری جهانی به کار می برد قابل قیاس است؟"… و بیان می کند که : “می گویند این جنبش جنبش بازندگان و شکست خورده هایی است که اعتراضشان به آدمهای موفق است؛ آری! این جنبش شکست خورده های حقیقی است که همه چیزشان را بر اثر سیاست بازیهای وال استریت ازدست داده اند".(ژیژک، ۲۰۱۱)
ژیژک سرشت جنبش را به کلی جدید می داند و می گوید: «ما کمونیست نیستیم! اگر کمونیسم به معنی نظامی است که همه می دانند در ۱۹۹۰ فرو ریخت و اگر به خاطر بیاوریم که کمونیست هایی که در قدرت باقی مانده اند بی رحمانه ترین نوع سرمایه داری و بهره کشی و استثمار را مثلا در چین و ویتنام عملی می کنند. سازش چین کمونیست و سرمایه داری به خوبی نشانگر آن است که ازدواج میان سرمایه داری و دموکراسی به سوی طلاق پیش می رود. جنبش از رویایی که به سوی کابوسی شبانه یعنی سرمایه داری رهنمون می گشت، بیدار شده است. جنبش هیچ چیز را نابود نمی کند؛ بلکه تنها شاهد آن است که چگونه نظام سرمایه داری به صورتی مداوم خود را نابود می سازد. تنها کاری که جنبش می کند آن است که به یاد آنها که در راس قدرت هستند بیاورد که به پایین و به مردم نگاه کنند.
از نظر ژیژک در غرب احساس آزادی می کنیم، به دلیل آنکه فاقد اصطلاحات و زبانی برای مفصل بندی و ربط دادن فقدان آزادی هستیم. اصطلاحاتی چون جنگ با ترور، آزادی و دموکراسی و حقوق بشر و غیره؛ اصطلاحاتی که تنها به صورتی نادرست مسائل را نشان می دهند تا نتوانیم به آنها فکر کنیم. کار جنبش تسخیر وال استریت دست کم فراهم نمودن زبانی درست برای شناختن این اصطلاحات نادرست و گول زننده است.
۲-۳-۸. مناسبات دموکراتیک در تسلط سرمایه داری
نام آورترین منتقد سیاست و حکومت در آمریکا در سالیان اخیر نوآم چامسکی بوده است. گرچه چامسکی در حلقه های انتقادی محافل آکادمیک کمتر شناخته شده اما به هر رو در حوزه عمومی بهرغم تلاشهای رسانههای آمریکایی برای نادیده انگاشتنش، منتقدی نامدار و پیشرو بوده است.
چامسکی از همان زمانی که ایده لیبرالی به عنوان یگانه الگوی حکومت داری و توسعه مطلوب شناخته می شد، نظام اقتصادی و سیاسی در آمریکا و غرب را ذاتا غیرمنصفانه می دانست. به گمان او نقش مردم در نظام های لیبرال دموکراتیک تنها به حد ناظرانی بدون تاثیر کاهش یافته بود. نظر نظام سیاسی و مردم در آمریکا در مورد مسائل مرتبط با ثروت و توزیع آن متفاوت بود. از نگاه قاطبه مردم ثروتمندان باید بیشتر مالیات می دادند، اما دولت چنین نمی اندیشید و به راحتی هم نظر مردم را نادیده می انگاشت. (چامسکی،۲۷۶:۱۳۸۳)
به گمان چامسکی در لیبرال دموکراسی ها رضایتی دروغین حکمفرما بود. در نظام دموکراتیک اصل بر رضایت است، اما با کنترل افکار عمومی رضایتی بدون راضی بودن حاصل گردیده است.(چامسکی، ۵۲:۱۳۷۹)
دموکراسی حقیقی در آمریکا جز سرابی بیش نبوده؛ نظام سیاسی با دست یابی به آنچه چامسکی انهدام امید می نامد، به دموکراسی صوری و رسمی مجوز می دهد. آن هم به شرط اینکه تنها در مسیر روابط عمومی از آن استفاده شود، در اصل این سرمایه داری نیست که زیر پرچم مناسبات دموکراتیک حاکم است، بلکه بر عکس، مناسبات دموکراتیک زیر لوای سرمایه داری قرار دارد.
رسانه ها خبرسازی و ارائه تصویر را بر اساس همین مدل اقتصادی و چون یک تجارت انجام می دهند.
از نظر چامسکی، اعتراضات علیه وال استریت در اصل اعتراضاتی است علیه موسسات مالی؛ بانک ها بزرگتر شدهاند، سود موسسات اقتصادی بیشتر شده است و از سوی دیگر نرخ بیکاری در حد رکود اقتصادی رسیده است؛ اعتراض این افراد به سیاست های مالی مثل مالیات و قواعد اداره شرکتهاست، که با ایجاد و تداوم یک پدیدهای برای برخی از مردم باعث شده است تا این چرخه باطل بیشتر و بیشتر ادامه یابد.
وی در تشریح انتقادات از اینکه پیشبینی کرده اند که هزینه انتخاباتی برای انتخابات سال دو هزار و دوازده آمریکا برای هر نامزد از یک میلیارد دلار فراتر خواهد رفت، گفت :
“این پول از کجا میآید، بسیاری از این پول از سوی موسسات مالی تامین میشود. در سال دو هزار و هشت میلادی پولی که باعث پیروزی باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری شد، بیشتر از سوی موسسات مالی تامین شد. انتظار میرود که این پول باز گردد و بازخواهد گشت.
از سالها پیش موقعیتها در سیستم پارلمانی از قبل خریداری میشد و بابت آن پول پرداخت میشود. اگر شما بخواهید رئیس کمیتهای در پارلمان یا کنگره و سنا شوید، باید پول پرداخت کنید، شما این پول را از کجا به دست میآورید و پرداخت میکنید؛ از یک جیب (همان موسسات مالی) بنابراین، این روش باعث افزایش نفوذ موسسات مالی شده است، در حالیکه این نفوذ در حال حاضر فراگیر شده است. در حال حاضر بسیار سخت شده تا بین مقامات انتخاب شده و تمرکز سازمان اقتصادی بر قدرت تمایز قائل شد."(چامسکی،۲۰۱۲)
۲-۴. نظریه «باز فئودالی شدن» و نقد بنیادین نظام سرمایه داری (با تاکید بر دیدگاه های یورگن هابرماس و ریچارد بی فریمن)
نظام سرمایهداری در آغاز راه، نظامی صنعتی، مبتنی بر تولید و حامل اندیشه دموکراسی به معنای حاکمیت اکثریت مردم بود. اما در حوزه اقتصاد با افزایش ارزش افزوده و انباشت سرمایه اولیه، پول نقش مهمی در سوداگری به دست آورد. از این پس روشهای کسب درآمد از پول با روشی غیر از تولید رواج یافت و اجاره، ربا و بهره نقش بیشتری یافت.
به این ترتیب سرمایهداری به سرمایهداری تجاری تبدیل شد. بانکها نقش بیشتری یافتند و پولدارها پولدارتر شدند و فقرا فقیرتر. بدین ترتیب نابرابری در جامعه به شدت تشدید شد.
ریچارد بی. فریمن استاد دانشگاه هاروارد و دانشگاه اقتصاد لندن در سخنرانی که در همین رابطه در تاریخ ۲ می ۲۰۱۲ در دفتر ملی تحقیقات اقتصادی دانشگاه اقتصاد لندن ایراد کرده است به این موضوع با رویکردی جدید پرداخته است. عنوان این سخنرانی از این قرار است:
“آیا فئودالیزم اقتصادی در راه است؟ «نابرابری، مناسبات پولی (مالی گرایی) و دموکراسی در اقتصاد جهانی»”
وی در این سخنرانی “تئوری باز فئودالی اقتصادی” را در قالب سه محور زیر تبیین می کند:
بی. فریمن معتقد است که در خلال سالهای ۱۹۷۷ تا ۲۰۰۷ ضریب جینی به عنوان شاخص نابرابری افزایش چشمگیری یافت. ثروت یک درصد بالای جامعه افزایش تصاعدی یافت و به این ترتیب نظام سرمایهداری به نظام سرمایه سالاری یا به نوعی نظام استثماری تبدیل شد. این نظام استثماری در حقیقت و ذات خود همان نظام فئودالیزمِ پیشاسرمایهداری بود که اینک در قالبی توسعه یافته و مدرن بازتولید شده بود.
صاحبان سرمایه به تدریج سیاست و علم را نیز به کنترل خود درآورده و اولویتهای سیاست و علم را آنها تعیین میکردند و به این ترتیب پیوند قدرت و ثروت مستحکم تر شد. لذا امروز جامعه آمریکا به سمت نوعی فئودالیزم اقتصادی و مدل جدیدی از بهره کشی حرکت میکند که نتیجهی آن فروپاشی نظام اقتصاد سرمایهداری و تولید نظام بازفئودالی است(همان).
جنبش ضد والاستریت نیز حرکتی در این راستا ارزیابی میشود که در نهایت منجر به فروپاشی نظام سرمایهداری میشود. این جنبش، واکنشی خودجوش به سمت و سوی سرمایهداری جدید و ضدیت با نظام فئودالیزم نوین است. اما برای دستیابی به اهداف خود باید با کانونهای درهم تنیده ی قدرت- ثروت در آمریکا مبارزه کند و پیروز شود. در این مجال به تشریح این نظریه به عنوان چارچوب تئوریک این پایان نامه پرداخته می شود تا در پرتو فرایند بازگشت سرمایه داری به فئودالیزم، دلایل پیدایی جنبش وال استریت در آمریکا با نگاهی دقیق و علمی تبیین شود.
۲-۴-۱. تبیین مختصات نظام فئودالی
طبق دیدگاه کارل مارکس، فئودالیزم نظامی اجتماعی- اقتصادی است که در نتیجه فروپاشی جامعه بردهداری یا در نتیجه فروپاشی کمون اولیه به وجود آمده و بهرغم تنوع راههای رسیدن بدان، تقریباً در کلیه سرزمینهای جهان، البته در هر جا با ویژگیهای خاص خود وجود داشته است.
در اروپای غربی این نظام، از قرن ۵ تا قرون ۱۷ و ۱۸ و در روسیه و شرق اروپا از قرن ۹ میلادی تا نیمه دوم قرن ۱۹ را در بر میگیرد. نظام فئودالی، یکی از مهمترین ویژگیهای تمدن قرون وسطا بوده که ساختار اقتصادی و سیاسی این دوره را تشکیل داده است.
دولت فئودالی دولتی است که در آن زمین داری منشاء قدرت سیاسی است. فئودالها برای اداره زمین خود این زمینها را به قطعات کوچکتری تقسیم کرده و به افراد دیگری که به آنها “واسال یا پیرو” گفته میشد، میدادند تا واسال از طریق بهرهکشی از سرف (کشاورز،رعیت) به تولید بپردازد و مخارج خود، کشاورزان و ارباب را تأمین کند.
هر واسال در محدوده زمین خود از اختیارات کامل بر زمین و جمعیت برخوردار بود و لرد در اراضی او قدرتی نداشت.
علاوه بر لردها که زمین و واسالهای زیادی داشتند کلیسا و پادشاه نیز دارای زمین و واسالهایی بودند که در محدودهی خود از اختیارات کاملی برخوردار بودند و بر اساس عرف و قوانینی که به مرور بوجود آمده بود در حوزه هم دخالت نمیکردند.هر چند که معمولاً جنگهایی بین فئودالها بوجود می آمد.
این سلسله مراتب در شرایط اقتصادی- اجتماعی دوره فئودالی به عدم تمرکز و تقسیم قدرت دولت مرکزی منجر و باعث شد فئودالها در محدوده خود اختیار ضرب سکه، دریافت راهداریها، باج و بهره مالکانه را داشته باشند.
سرف (کشاورز،رعیت) در ازای کار بر روی زمینِ فئودال می بایست بهرهای را به فئودال بپردازد، بهرهای که سرف به ارباب خود میپرداخت بهره مالکانه (بهره فئودالی) نام داشت و به سه صورت کاری، جنسی و پولی رایج بود.
نمودار ۲-۴: اثر غلظتهای مختلف کیتوسان بر سرعت و درصد جوانهزنی بذور مریمگلیکبیر ……………………………………………………۲۶
نمودار ۳-۴: پاسخ نوع ریزنمونه مریمگلیکبیر بر میانگین تعداد جوانه القا شده در محیط MS حاوی غلظتهای مختلف BAP..31
نمودار ۴-۴: اثر غلظتهای مختلف BAP بر میانگین القاء جوانه در گیاه مریمگلیکبیر در محیط MS ……………………………………….31
نمودار ۵-۴: مقایسه میانگینهای برشدهی اثر متقابل نوع ریزنمونه و تیمار هورمونی Kin بر القاء جوانه در گیاه مریمگلیکبیر…۳۲
نمودار ۶-۴: مقایسه میانگین اثر نوع ریزنمونه مریمگلیکبیر بر میانگین تعداد جوانه القا شده در محیط MS حاوی غلظت های مختلف TDZ……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………..34
نمودار ۷-۴: مقایسه میانگین اثر غلظتهای مختلف TDZ بر القاء جوانه در گیاه مریمگلیکبیر ……………………………………………………۳۴
نمودار ۸-۴: مقایسه میانگین اثر نوع ریزنمونه مریمگلیکبیر بر میانگین شاخه باززایی شده در محیط MS حاوی غلظتهای مختلف BAP ……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………..35
نمودار ۹-۴: مقایسه میانگین اثر غلظتهای مختلف BAP بر باززایی شاخه در گیاه مریمگلیکبیر ……………………………………………..۳۶
نمودار ۱۰-۴: مقایسه میانگینهای برشدهی اثر متقابل نوع ریزنمونه و Kin بر باززایی شاخه در گیاه مریمگلیکبیر…………………..۳۷
نمودار ۱۱-۴: مقایسه میانگین اثر نوع ریزنمونه بر میانگین شاخه باززایی شده مریمگلیکبیر در محیط MS حاوی غلظتهای مختلف TDZ ……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………..39
نمودار ۱۲-۴: مقایسه میانگین اثر غلظتهای مختلف TDZ بر باززایی شاخه مریمگلیکبیر در محیط MS ………………………………..39
نمودار ۱۳-۴: مقایسه میانگین اثر ساده غلظتهای مختلف هورمون BAP بر القاء جوانه از ریزنمونه گره مریمگلیکبیر………………۴۱
نمودار ۱۴-۴: مقایسه میانگینهای برشدهی اثر متقابل غلظتهای مختلف تنظیمکننده های رشد Kin و IAA بر القاء جوانه از ریزنمونه گره مریمگلیکبیر…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………۴۲
نمودار ۱۵-۴: مقایسه میانگینهای برشدهی اثر متقابل غلظتهای مختلف تنظیمکننده های رشد TDZ و IAA بر القاء جوانه از ریزنمونه گره مریمگلیکبیر…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………۴۴
نمودار ۱۶-۴: مقایسه میانگینهای برشدهی اثر متقابل غلظتهای مختلف تنظیمکننده های رشد BAP و IAA بر القاء جوانه از ریزنمونه نوک شاخه مریمگلیکبیر……………………………………………………………………………………………………………………………………………………..۴۵
نمودار ۱۷-۴: مقایسه میانگین اثر ساده غلظتهای مختلف Kin بر القاء جوانه از ریزنمونه نوک شاخه مریمگلیکبیر…………………..۴۷
نمودار ۱۸-۴: مقایسه میانگین اثر ساده غلظتهای مختلف IAA بر القاء جوانه از ریزنمونه نوک شاخه مریمگلیکبیر…………………۴۷
نمودار ۱۹-۴: مقایسه میانگین اثر ساده غلظتهای مختلف TDZ بر القاء جوانه از ریزنمونه نوک شاخه مریمگلیکبیر………………..۴۸
نمودار ۲۰-۴: مقایسه میانگین اثر ساده غلظتهای مختلف BAP بر باززایی شاخه از ریزنمونه گره مریمگلی کبیر………………………۴۹
نمودار ۲۱-۴: مقایسه میانگین اثر ساده غلظتهای مختلف Kin بر باززایی شاخه از ریزنمونه گره مریمگلیکبیر………………………….۵۰
نمودار ۲۲-۴: مقایسه میانگینهای برشدهی اثر متقابل غلظتهای مختلف تنظیمکننده های رشد TDZ و IAA بر باززایی شاخه از ریزنمونه گره مریمگلیکبیر……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………..۵۲
نمودار ۲۳-۴: مقایسه میانگین اثر ساده غلظتهای مختلف BAP بر باززایی شاخه از ریزنمونه نوک شاخه مریمگلی کبیر………….۵۳
نمودار ۲۴-۴: : مقایسه میانگینهای برشدهی اثر متقابل غلظتهای مختلف تنظیمکننده های رشد Kin و IAA بر باززایی شاخه از ریزنمونه نوک شاخه مریمگلیکبیر………………………………………………………………………………………………………………………………………………….۵۵
نمودار ۲۵-۴: مقایسه میانگین اثر ساده غلظتهای مختلف TDZ بر باززایی شاخه از ریزنمونه نوک شاخه مریمگلیکبیر……………۵۶
نمودار ۲۶-۴: اثر محیطهای مختلف ریشهزایی بر میانگین تعداد ریشه های تولید شده در محیط کشت MS حاوی غلظتهای مختلف IAA و IBA در مریمگلیکبیر………………………………………………………………………………………………………………………………………………۵۸
نمودار ۲۷-۴: اثر محیطهای مختلف ریشهزایی بر میانگین طول ریشه های تولید شده در محیط کشت MS حاوی غلظتهای مختلف IAA و IBA در مریمگلیکبیر ……………………………………………………………………………………………………………………………………………۵۸
فصل اول
مقدمه و کلیات
۱-۱- اهمیت گیاهان دارویی
سابقه درمان بیماریها با گیاهان دارویی به قدمت تاریخ زیست انسان بر روی کره زمین است و انسان همواره، به حکم تجربه، علم و اندیشه و بنا به مقتضیات، در طول حیات بر روی کره زمین، به کمک گیاهان دارویی خود را مداوا میکرده است. گیاهان دارویی منبع مهمی از ترکیبات برای صنعت داروسازی و طب سنتی هستند. حدود ۸۰ درصد از مردم کشورهای در حال توسعه، به طور سنتی از داروهایی که از گیاهان مشتق شده اند، برای نیازهای مراقبتهای اولیه بهداشتی خود استفاده می کنند (Cunningham, 1993; Desilva, 1997). کمتر روزی است که در جراید و مقالات علمی از خواص گیاهان دارویی مطلبی را نخوانیم و به اهمیت گیاهان دارویی در مقایسه با عوارض و اختلالات مصرف داروهای شیمیایی، پی نبریم. در دنیای کنونی گرایش مردم به مصرف مواد گیاهی در درمان و پیشگیری بیماریها، بیشتر از گذشته است. امروزه کاربرد گیاهان دارویی در تولید فرآورده های دارویی، غذایی، آرایشی و بهداشتی روز به روز در حال افزایش است و به اهمیت و جایگاه این گیاهان افزوده است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲۵ درصد داروهای مدرن کنونی از گیاهان دارویی ساخته شده اند. در سال ۲۰۰۰ حدود ۶۰ میلیارد دلار درآمد کشورها از فروش گیاهان دارویی بوده است. (معاونی، ۱۳۸۸).
همچنین تهیه برخی از مواد موثره فعال که در صنایع دارویی اهمیت بسیاری دارند، به طور مصنوعی امکان پذیر نیست و تنها به صورت طبیعی از گیاهان مورد نظر قابل استخراجند. این دسته از مواد یا به طور کلی ساختمان شیمیایی ناشناختهای دارند و یا به دلیل داشتن ساختمان شیمیایی بسیار پیچیده، تهیه آنها به صورت مصنوعی در صنایع داروسازی، مشکل و مستلزم هزینه بسیار گران است، نظیر گلیکوزیدهای قلبی موجود در گل انگشتانه (Digitalis purpurea)، آلکالوئیدهای موجود در پروانش (Catharanthus rosea) و آلکالوئیدهای موجود در قارچ ارگوت. و این یکی از دلایل تمایل شرکت های تولیدکننده مواد دارویی به داروهای دارای منشاء گیاهی است (امیدبیگی، الف ۱۳۸۸).
۲-۱- پراکنش، تاریخچه و کاربردهای گونه های مریمگلیکبیر
جنس Salvia (تیرهLamiaceae ) دارای تقریبا ۹۰۰ گونه است که در سراسر جهان پخش شده است. در نواحی معتدل و نیمهگرمسیری رشد می کند که تقریباً ۷۰ گونه در فلور ایران گزارش شدهاست. جنس Salvia به عنوان یکی از جنس های بسیار قدیمی از تیره نعناعیان، با بیشترین تعداد پایه کروموزوم اولیه (۱۱) معرفی شده است. اگرچه در برخی منابع Ajuga اغلب به عنوان قدیمیترین جنس معرفی شدهاست (Masoud et al., 2010) .
مرکز پخش اینگونه در نواحی مدیترانهای است. شرایط آب و هوای گرم و آفتاب کامل را ترجیح میدهد. مریمگلیکبیر[۱](Salvia sclarea L.) بیوتیپهایی با عادات رشدی یکساله و دوساله دارد Mihalik et al.,) ۲۰۰۵). Dweck (2000) محل رویش این گیاه را حوزه مدیترانه و ایران معرفی کردهاست. این گونه مریمگلی از اوایل قرن بیستم فقط برای استفاده از گلهای آن کشت میشد. این گلها حاوی اسانس معطر و خوشبویی هستند که در صنایع بهداشتی- آرایشی، غذایی و نوشابهسازی، کاربرد فراوانی دارند. اسانس گلهای این گیاه همراه با اسانس گلهایی نظیر اسطوخودوس و یاس، موارد استفاده متعدد و متفاوتی در صنایع مواد شیمیایی خانگی (نظیر عطر، ادکلن، کرم، شامپو، صابون، لوسیون و اسپری های خوشبوکننده هوا و امثال آنها) دارد، این اسانس، خاصیت دارویی نیز دارد و به عنوان مادهای ضدعفونی کننده و همچنین مادهای که سبب مداوای ناراحتیهای مربوط به سیستم عصبی می شود، مورد استفاده قرار میگیرد. بذر این گیاه، حاوی ۲۵ تا ۳۲ درصد روغن است که در صنایع سرامیک سازی و چینیسازی، مورد استفاده قرار میگیرد.
همه ساله زمینهای زراعی وسیعی در کشورهای روسیه، بلغارستان، ایتالیا، فرانسه، اسپانیا و مجارستان، برای کشت این گیاه اختصاص مییابد. منشاء این گیاه را مناطق شنی و خشک قفقاز، ایران و سواحل اروپای مدیترانه، گزارش کرده اند (امیدبیگی ب، ۱۳۸۸).
۳-۱- خصوصیات گیاهشناسی مریمگلیکبیر
مریمگلیکبیر، گیاهی است علفی، دو ساله و به ندرت سه ساله و به دو فرم مختلف مشاهده می شود: یکی پیرامیدالیس[۲] که از رشد و نمو سریعی برخوردار است و دیگری هیرسوتا[۳] که پوشیده از کرکهای ضخیم است. ریشه اصلی این گیاه طویل و مستقیم و طول آن بین ۱۰۰ تا ۱۳۰ سانتی متر است که انشعابهای فراوانی دارد. ساقه، مستقیم، ضخیم، چهارگوش، پوشیده ازکرک و ارتفاع آن متفاوت و بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ سانتی متر است. این گیاه دارای برگهای طوقهای بزرگ با سطحی ناصاف و دارای برجستگی است. پهنای آن ۱۰ تا ۲۰ سانتیمتر میباشد. برگها دمبرگ کوتاهی دارند. برگهای قسمت تحتانی ساقه، بزرگ هستند و به تدریج به طرف بالای ساقه کوچکتر میشوند. رنگ برگها نقرهای تیره است. گلها صورتی، بنفش و یا سفیدرنگ هستند که روی ساقههای گلدهنده که طول آن بین ۴۰ تا ۶۰ سانتیمتر است، بر روی چرخههایی قرار میگیرد. هر چرخه شامل ۳ تا ۶ گل میباشد. گلهای این گیاه نیز شهدآورند. میوه سه وجهی از نوع کپسول، تخم مرغی شکل، به طول ۲ تا ۳ میلیمتر و رنگ آن قهوهای است. وزن هزاردانه آن ۴ تا ۵ گرم است (امیدبیگی ب، ۱۳۸۸).
۴-۱- نیازهای اکولوژیکی مریمگلیکبیر
مریمگلیکبیر، گیاهی خشکیدوست است، در طول رویش، به نور کافی، هوای گرم و آب کم نیاز دارد. در هوای گرم و خشک، مقدار اسانس گلها به ۱/۰ تا ۲/۰ درصد میرسد. آب فراوان و هوای خنک، رشد رویشی این گیاه را افزایش میدهد ولی در مقدار اسانس گلها تأثیر منفی خواهد داشت و سبب کاهش آن می شود. این گیاه پس از رویش و در مرحله ای که برگها به حالت رزت هستند (نظیر سایر گیاهان دوساله) به مقدار نسبتاً زیادی آب نیاز دارد و خاک باید از رطوبت کافی برخوردار باشد. بذرها در دمای ۸ تا ۱۰ درجه سانتی گراد، شروع به رویش می کنند ولی درجه حرارت مطلوب برای جوانهزنی بذر، ۲۵ تا ۲۸ درجه سانتی گراد است. وقتی تعداد برگهای طوقهای به ۵ تا ۷ برسد، گیاه در برابر سرمای زمستان مقاوم شده و دچار سرمازدگی نمی شود، اما گیاهان جوان و ضعیف در اثر سرمازدگی خشک میشوند.
این گیاه تقریباً در هر نوع خاکی قادر به رویش است و میتوان از بافتهای مختلف خاک برای کشت آن استفاده نمود. این گونه مریمگلی، در مناطق خشک و خاکهای سنگی و شنی به خوبی رشد می کند. دامنه جنوبی تپهها و مناطقی که درخت نداشته باشند (به دلیل عدم سایه اندازی)، مکانهای مناسبی برای کشت آن میباشد. pH خاک برای کشت این گیاه بین ۳/۵ تا ۲/۷ مناسب گزارش شده است. شرایط غرقابی، ازت فراوان و ماسههای بسیار نرم (ماسه بادی) و تهی از عناصر و مواد غذایی، برای کشت آن مناسب نیست (امیدبیگی ب، ۱۳۸۸ ).
۵-۱- خواص درمانی مریمگلیکبیر
مریمگلیکبیر از زمان های گذشته شناخته شده و به عنوان گیاه دارویی در درمان استفاده میشده است. در درمان بشر گلهای این گیاه به صورت خارجی، برای ورم و التهاب استفاده میشده است. گلها خاصیت ضدتشنج و ضد زکام دارند. خاصیت مسکن و ضد انقباض برای این گونه ذکر شده است.
ثابت شده که گلهای مریمگلیکبیر یک فعالیت سودمند در معالجه سرطان دارند. اسانس همچنین در درمان آرتروز و ورم مفاصل استفاده می شود. روغن آن همچنین در عطرسازی از ورموت[۴] که به خاطرداشتن عطر و بو و به عنوان یک تثبیت کننده[۵] عالی و ممتاز ارزش زیادی دارد، استفاده می شود (Shirley, 1984).
۶-۱- ترکیبات شیمیایی
مقدار اسانس گلها متغیر است و به شرایط اقلیمی محل رویش نظیر آب، نوع خاک و دما بستگی داشته و معمولا بین ۰۴/۰ تا ۲/۰ درصد میباشد. برگها و ساقههای جوان نیز مقدار بسیار کمی اسانس دارند. استخراج اسانس به وسیله تبخیر یا بخار صورت میگیرد. ” لینالیل استات “[۶] از ترکیبات اصلی اسانس است که مقدار آن به شدت به زمان برداشت محصول بستگی دارد و بین ۴۵ تا ۸۷ درصد میباشد. از ترکیبات دیگر اسانس، می توان از اسکلاریول[۷] (۱۵ درصد)، لینالول[۸]، آلفا و بتاپینن[۹]، آلفا و بتاتویون[۱۰]، بورنئول[۱۱] و مقدار کمی میرسن[۱۲] و کامفور[۱۳] نام برد. بذرها همچنین حاوی ۲۵ تا ۳۰ درصد روغن میباشند. مواد دیگری نظیر سینئول[۱۴]، رزینها، مواد تلخ، اسیدهای تریترپن، اسیداورسولیک[۱۵] و تانن را نیز در اسانس این گیاه گزارش کرده اند. چنانچه استخراج اسانس به روش شیمیایی صورت گیرد، مقدار اسکلاریول آن به مقدار ۴۵ درصد افزایش خواهد یافت (امیدبیگی ب، ۱۳۸۸).
۷-۱- کشت بافت
بر اساس نظر راجرز درمان وقتی انجام میشود که تعامل همزمان روانی بین فرد و محیط صورت گیرد. این تعامل وقتی ایجاد میشود که یکی از این دو میدان به صورت فعال برای تغییر دیگری تلاش نماید. پژوهشها نشان دادهاند که درمانگران میتوانند با میدانهای انرژی، حتی بدون تماس مستقیم پوستی، تعامل داشته باشند. یافته های موجود نشان میدهد که فرد و محیط دارای میدانهای انرژی هستند که در تعامل مداوم با یکدیگر میباشد. هر میدان انسانی یک میدان محیطی مربوط به خود دارد و درمانگر میتواند بوسیله گذاشتن دستهایش به صورت تماس جسمی یا بدون تماس، در فرایند روانی این تعامل شرکت نماید. انسان به عنوان یک موجودیت کلی با محیط در تعامل است، این فرایند تعامل بوسیله تعویض مداوم امواج انعکاسی میدان انرژی با یکدیگر صورت میگیرد. نتیجه این تغییر و تحول در انرژی میتواند به صورت تکامل، خلاقیت، تغییر در رفتار و کسب رفتار جدید نشان داده شود (میلر، ۱۹۷۹؛ به نقل از مستوفی، ۱۳۸۶).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲-۶-۱-۵ نظریه وبر
وبر[۲۰۹] (۱۹۹۰) یک چارچوب نظری گسترده و عام را در مورد میدان انرژی پیشنهاد کرد که نتیجه ترکیب باورها و افکار فلسفی شرق و غرب بود و از طریق اشاره به نوشته های گویندا، فیثاغورث، افلاطون و اسپینوزا توضیح داده شده است ( به نقل از میهن، ۱۹۹۸). در این چارچوب نظری جهان به عنوان یک جریان متحد انرژی دیده میشود که همه مواد،آگاهیها و رویدادها در تعامل با یکدیگر هستند. بدن و جسم انسان به عنوان تجلی یک نظام انرژی اساسی و زیرین متصور میگردد که دارای سطوح متفاوت و متعددی است و به عنوان بخشی از یک ماده جسمانی و فیزیکی در نظر گرفته میشود. اساساً انرژی حول و حوش جهان یک انرژی شفابخش و روحانی ناب، متشکل از هوش، درک، ترتیب و دلسوزی و شفقت است که قابل ارتقاء و افزایش به تمام نظامهای زندگی میباشد. در هشیاری کامل، سه مفهوم کلیدی وجود دارد؛ قصد، شفقت و دلسوزی و عدم وابستگی. وبر معتقد است که در یک جهان مرتب و منظم، وقتی قصد و نیتی آگاهانه برای کمک یا شفابخشی با شفقت و دلسوزی هدایت میشود، تأثیر شفابخشی قدرتمندی دارد. این در حالی است که قصد و نیت همدلانه و شفقتآمیز اجرا کنندهی لمسدرمانی موجب تسهیل و تسریع جریان شفابخشی میشود. در زمان اجرای لمسدرمانی نباید تعلق و دلبستگی شخصی به بیمار یا نگرانی در مورد نتایج خاص درمان وجود داشته باشد (میهن، ۱۹۹۸).
۲-۶-۲ نقش انرژی در لمسدرمانی
درمانهای مبتنی بر انرژی پیشینه تاریخی طولانی در فرهنگهای مختلف بویژه در فرهنگهای شرقی دارند و در حال حاضر در کشورهای غربی نیز پژوهشهای زیادی در مورد این روش های درمانی صورت میگیرد. انرژی میتواند به دو نوع تقسیم شود؛ انرژی واقعی (محسوس) و انرژی فرضی (نامحسوس). طول موج و فرکانس انرژی واقعی قابل اندازه گیری است. همچنین در انرژی مغناطیسی و ارتعاشات مکانیکی که از انرژیهای واقعی محسوب میشوند، صدا و دامنهی امواج قابل مشاهده است. در مقابل در درمانهای مبتنی بر میدانهای انرژی نامحسوس، تشخیص انرژی مشکلتر است. میدان زیستی، انرژی حیاتی، انرژی نافذ و میدان شفابخشیجهانی اصطلاحات نسبتاً جدیدی هستند که برای توصیف مفاهیم قدیمی که بیانگر این موضوع بودند که، انسان فقط جسم نیست، بلکه از خود نوعی انرژی منتشر میکند و تحت تأثیر آن قرار میگیرد بهکار میرود(مازیلو و گرانوویس، ۲۰۱۱). در درمانهای مبتنی بر انرژی عقیده بر این است که که بیماری و اختلال از انسداد، کمبود (نقصان) یا عدم تعادل (داشتن نوسان) این انرژی در سراسر بدن ناشی میشود. درمانها زیادی مبتنی بر انرژی میدان زیستی هستند که از جملهی آنها میتوان به طبفشاری، مغناطیس درمانی، ریکی و لمسدرمانی اشاره کرد. با وجودی که این درمانها با یکدیگر تفاوتهایی دارند ولی همهی آنها شامل انتقال انرژی به درمانجو میباشند (لسکوویتز[۲۱۰]، ۲۰۰۳). در لمسدرمانی فرض براین است که درمانجو یک میدان انرژی است که در کنار دیگر میدانهای انرژی و در میدان کلی انرژی جهانی قرار دارد و با میدانهای اطراف خود در حال تبادل انرژی بوده و از طریق چاکراها از میدان انرژی جهانی تأثیر میپذیرد و کمبود یا مازاد انرژی خود را جبران میکند. بر اساس لمسدرمانی اختلال یا بیماری نتیجه به هم خوردن تعادل و ایجاد نوسان در میدان انرژی فرد درمانجو است، به گونهای که تبادل انرژی او با میدانهای انرژی اطراف و میدان انرژی جهانی به صورت مطلوبی انجام نمیگیرد. درمانگر از طریق تبادل انرژی با فرد درمانجو سعی میکند تا در میدان انرژی وی تعادل برقرار کند و فرایند بهبودی و درمان وی را سرعت بخشد(فرانکلین، ۲۰۰۳).
۲-۶-۳ مراحل اجرای لمسدرمانی
لمسدرمانی هنر متکی بودن بر دستها است و در آن درمانگر طی تمرکز عمیق فکری سعی میکند تا بر فرایند بهبودی درمانجو تأثیر گذارد. به عبارت دیگر لمسدرمانی توزیع و انتقال انرژی از درمانگر به درمانجو است که با هدف و نیت کمک، در جهت پیشبرد سلامتی وی انجام میگیرد. در مقالات گوناگونی که در زمینهی لمسدرمانی وجود دارد مراحل مختلفی شامل ۴، ۵، یا ۶ مرحله برای آن ذکر شده است. اما این نکته قابل ذکر است که منظور از ذکر مراحل برای لمسدرمانی تسریع در امر یادگیری است و در عمل نمیتوان این مرزبندی را بین مراحل مشاهده کرد( آدامز و رایت، ۲۰۰۱). برای توضیح و فهم بهتر مراحل اجرای لمس درمانی میتوان چهار مرحلهی ذیل را نام برد:
الف- مرحله اول: تمرکز
در این مرحله درمانگر ذهن، جسم و هیجانات خود را در یک وضعیت آرام و متمرکز بر هشیاری قرار میدهد و سعی میکند یک حالت آرامش عمیق را از طریق انتقال آگاهی از بیرون به یک کانون درونی، در خود ایجاد کند. در مرحله تمرکز درمانگر خود و بیمار را به عنوان یک کل واحد ادراک میکند و با انرژی شفابخشی جهانی هماهنگ میشود تا ابزاری برای شفابخشی و درمان گردد (مازیلو و گرانوویس، ۲۰۱۱). جهت دستیابی به تمرکز، تمریناتی قید شده که درمانگر با تکرار آنها میتواند زودتر به تمرکز دست یابد. به طور کلی، در این مرحله درمانگر از لحاظ جسمی و روانی آرام میشود و هشیارانه بر روی نیت شفابخشی متمرکز میگردد (روسا و همکاران، ۱۹۹۸، به نقل از کونز و کریگر، ۲۰۰۴).
ب- مرحله دوم: سنجش و ارزیابی[۲۱۱]
در این مرحله درمانگر با ذهنی باز و متمرکز به سنجش و ارزیابی میدانهای انرژی میپردازد. درمانگر دستها را در فاصله ۱۵ تا ۲۰ سانتیمتری بدن مراجع نگه میدارد و از سر تا پای مراجع را بررسی میکند. باید توجه داشت که درمانگر میدان انرژی فرد را بر هم نمیزند (کارسون و آرنولد[۲۱۲]، ۱۹۹۶؛ به نقل از مستوفی، ۱۳۸۶). همچنین، درمانگر به ارزیابی و تشخیص علایم و نشانه های حسی میپردازد. این نشانه ها فوقالعاده دقیق هستند و معمولاً به صورت گرما، سرما، سفتی، سنگینی و سوزش یا تهی بودن احساس میشوند. نواحی دارای گرفتگی یا عدم تعادل اغلب و نه همیشه مرتبط با نواحی بیماری در بدن درمانجو است. ارزیابی اولیه بسیار سریع انجام میشود و حدولاً ۳۰ ثانیه طول میکشد، اما ارزیابی همچنان در طول مداخله ادامه مییابد (میهن، ۱۹۹۸).
سنجش به منظور تشخیص تفاوتها و نوسانات میدانهای انرژی صورت میگیرد. درمانگران برای توصیف حالت تعادل در میدانهای انرژی از واژههایی مانند ملایم، ریتمیک، هموار و گرم استفاده میکنند و عدم تعادل در این میدانها را اغلب به صورت گرما، سرما، درد، مورمورشدن، خالی بودن، سنگینی و فشار گزارش میکنند. کریگر (۱۹۹۳) برای وجود عدم تعادل حالتهای زیر را ذکر کرد:
- تفاوت در درجه حرارت مانند احساس گرما یا سرما
- احساس فشار یا جریان انرژی
- احساس تغییر یا عدم وجود ریتم گذشته در میدان انرژی
- شوکهای الکتریکی خفیف (به نقل از آدامز و رایت، ۲۰۰۱).
پ- مرحله سوم: درمان
در این مرحله چنانچه درمانگر در جریان انرژی درمانجو انسداد، اختلال، تهی بودن و عدم تعادل را احساس کند، در جهت هدایت میدان انرژی و رهایی از اختلال و ایجاد تعادل تلاش میکند. هدف از این مرحله به جریان درآوردن انرژی مسدود شده و برگرداندن تعادل نواحی دارای عدم تعادل و ایجاد جریان آرام، متقارن، باز و گشوده در جریان انرژی است. درمانگر به این کار ادامه میدهد تا جایی که احساس کند کیفیت جریان انرژی تغییر کرده است. در این مرحله لمسدرمانی موجب آرامش بیشتر، تنفس عمیقتر، کاهش تنش عضلانی و اضطراب درمانجو میشود. طول مدت درمان و مداخله، به سن بیمار و نیازهای او وابسته میباشد. این مدت از ۱ تا ۲ دقیقه برای نابالغها و نوزادان کوچک و ۵ تا ۱۰ دقیقه برای بزرگسالان متغیر است. در بسیاری از درمانهای مؤثر و کارآمد، مدت زمان ۵ دقیقهای به کار برده شده است (مازیلو و گرانوویس، ۲۰۱۱). کونز (۱۹۹۹) نیز پیشنهاد کرده که عموماً مدت زمان بیش از ۵ تا ۷ دقیقه برای درمان نیاز نیست. بیماران بستری شده معمولاً روزانه یک تا دو بار مداخله دریافت میکنند ( به نقل از میهن، ۱۹۹۸).
ث- مرحله چهارم: ارزیابی
در این مرحله درمانگر از قضاوت حرفهای و شهودی خود برای ارزیابی مجدد میدانها و
گرفتن بازخورد از بیمار برای تعیین زمان اتمام جلسه درمان استفاده میکند. در مورد چگونگی تشخیص زمان اتمام کار داسی (۱۹۹۵) معتقد است، چنانچه پوست بیمار گرم و تنفس وی عمیق شد و از لحاظ جسمی و روانی نیز آرام گرفت، میتوان به کار مداخله پایان داد، ضمناً باید توجه داشت که به سالمندان و کودکان نباید زیاد انرژی وارد کرد (کونز و کریگر، ۲۰۰۴).
کریگر (۱۹۷۸) چهار تغییر عمده را در اثر لمسدرمانی گزارش کرده است که عبارتند از:
- حالت آرامش (که به سرعت برای بیمار ایجاد میگردد)
- کاهش قابل ملاحظه درد
- تسهیل فرایند درمان و بهبودی
- و تسکین و ایجاد آرامش در بیماران روان- تنی.
تغییر جریان انرژی و برقراری تعادل در میدانهای انرژی در لمسدرمانی کاملاً انتزاعی و ذهنی است و از طریق مشاهده مستقیم قابل رویت نمیباشد. در لمسدرمانی فکر باید کاملاً بر فرایند شفابخشی و درمان متمرکز گردد و هیچ فکر دیگری نباید وارد ذهن شود. کسب این مهارت نیازمند تمرینات زیادی است. قبل از شروع درمان، درمانگر باید بر خود متمرکز شود تا بتواند چاکراها را باز کند. همچنین باید میدانهای انرژی بیمار را بررسی نماید و سپس چاکراهای مربوطه نیز مورد بررسی قرار گیرد. برای این کار درمانجو باید کفش و جواهرات خود را خارج نماید (زیرا ممکن است این وسایل در میدان انرژی او تأثیر بگذارد و آن را مختل کند) و روی تخت دراز بکشد. برای لمسدرمانی میتوان از تماس مستقیم بدن استفاده کرد، ولی فضای بالای سطح بدن اغلب ترجیح داده میشود، زیرا فشردگی آن کمتر است و بینظمی و اختلال در این فضا به آسانی قابل احساس است. در هنگام وجود درد یا هر مشکل دیگر در بدن، درمانگر در میدان انرژی اطراف درمانجو احساس سوزش، فشار یا داغی میکند (مکرا[۲۱۳]، ۱۹۷۹).
۲-۷ مروری بر پژوهشهای مرتبط با موضوع پژوهش
اولین پژوهشها در زمینه لمسدرمانی در اوایل دهه ۱۹۶۰ توسط برناد گراد[۲۱۴]، بیوشیمیدان کانادایی صورت گرفت. گراد، علاقمند بود که تأثیر نیروی انرژی انسان را بر روی حیوانات و گیاهان مورد بررسی قرار دهد. گراد در اولین مطالعه خود ۳۰۰ موش را انتخاب کرد و با روش خاصی بر روی پوست آنها داغ گذاشت، سپس آنها را به سه گروه ۱۰۰ تایی تقسیم کرد؛ گروه اول به عنوان گروه کنترل هیچ مداخلهی درمانی را جهت بهبود و درمان داغ ایجاد شده دریافت نکردند، گروه دوم توسط استبانی[۲۱۵] (که در زمینه لمسدرمانی تخصص داشت) تحت لمسدرمانی قرار گرفتند و گروه سوم توسط دانشجویان پزشکی که با لمسدرمانی آشنایی نداشتند با این روش مورد درمان قرار گرفتند. پس از دو هفته گروهی که استبانی به مداوای آنها میپرداخت، بهبودی بیشتری نسبت به دو گروه دیگر نشان دادند و زخمهای آنها با سرعت بیشتری خوب شد. به طوری که کمتر از ۰۰۱/. احتمال داشت که این بهبود به طور تصادفی اتفاق افتاده باشد ( به نقل از مستوفی، ۱۳۸۶).
کریگر و همکاران (۱۹۷۴) حالت آرمیدگی عمیق بیماران را در طی دریافت لمسدرمانی گزارش کردند. آنها همچنین بیان کردند که درمانگر به هنگام درمان دارای امواج سریع و هماهنگ بتا میشود و هیچ حرکتی در چشمها قابل ثبت نیست. کریگر این اطلاعات را شاخصی برای تمرکز عمیق درمانگران قلمداد کرد. همچنین بررسی بر روی بیماران بیانگر وجود امواج آلفا در حالت باز بودن چشمها بود، که این حالت را به آرمیدگی عمیق بیماران نسبت دادند. نتایج این پژوهش سرآغاز دست کم ۱۰ پژوهش دیگر درباره پاسخ آرمیدگی به لمسدرمانی و تأثیر آن بر فشار روانی و اضطراب شد، از جمله؛ هیت[۲۱۶]، ۱۹۸۱؛ فیدرک[۲۱۷]، ۱۹۸۴؛ کوئین[۲۱۸]، ۱۹۸۴؛ پارکز[۲۱۹]، ۱۹۸۵؛ راندلف[۲۲۰]، ۱۹۸۴؛ اولسن و همکاران[۲۲۱]، ۱۹۹۲؛ جین و تای[۲۲۲]، ۱۹۹۴؛ گراد[۲۲۳]، ۱۹۹۵؛ اولسن و اسنید[۲۲۴]، ۱۹۹۵ و اولسن و همکاران، ۱۹۹۷ (به نقل از آدامز و رایت، ۲۰۰۱).
پژوهشگران در مطالعات گوناگونی به بررسی تأثیر لمسدرمانی در زمینه های مختلف پرداختهاند که از جملهی آنها میتوان به، کلر و بزدک، ۱۹۸۶؛ گوردون و همکاران[۲۲۵]، ۱۹۹۸؛ میهن، ۱۹۹۳؛ کنیل و همکاران[۲۲۶]، ۱۹۸۷؛ رایت و همکاران، ۱۹۹۳؛ بوسلاوسکی[۲۲۷]، ۱۹۸۰؛ رایت، ۱۹۸۷؛ میهن و مکی[۲۲۸]، ۱۹۹۰؛ بیلی[۲۲۹]، ۱۹۹۵؛ و مککورمک، ۲۰۰۹؛ در زمینهی درد، سمینتون و لاینگ[۲۳۰]، ۱۹۹۲؛ کوئین، ۱۹۸۹؛ لافرنیز و همکاران[۲۳۱]، ۱۹۹۹؛ سامارل و همکاران[۲۳۲]، ۱۹۹۸؛ اولسن و اسنید، ۱۹۹۵؛ هیت، ۱۹۸۱؛ کرامر، ۱۹۹۰؛ کمپر، کلی و اریکا، ۲۰۰۴؛ و ذولفقاری، حضرتی و سامه، ۲۰۰۷؛ در زمینهی اضطراب، کوهن[۲۳۳]، ۱۹۸۹؛ دیکسون[۲۳۴]، ۱۹۹۸؛ و کوکس و هایس[۲۳۵]، ۱۹۹۷؛ در زمینهی بیماریهای مزمن، پیچ[۲۳۶]، ۱۹۹۸؛ دردهای استخوان و مفصل، بوتل و همکاران[۲۳۷]، ۱۹۸۸؛ در زمینهی بهزیستی روانی و فشار خون، ورث[۲۳۸]، ۱۹۹۶؛ در زمینهی درمان زخمها و عفونتها؛ پاین[۲۳۹]، ۱۹۸۹؛ در زمینه توانبخشی جسمانی، نیوشام[۲۴۰]، ۱۹۸۹؛ در زمینهی بیماران مبتلا به ایدز (به نقل از جونز و کرافورد، ۲۰۰۳)، ولفسون[۲۴۱]، ۱۹۹۰؛ لاسن[۲۴۲]، ۱۹۹۳؛ در زمینه ارتقاء و بهبود آرامش و بهزیستی در زنان ( پس از زایمان)، جکسون[۲۴۳]، ۱۹۸۱؛ افراد در آستانه مرک، براون و همکاران[۲۴۴]، ۱۹۸۶؛ هیت، ۱۹۹۱؛ دال[۲۴۵]، ۱۹۹۳؛ در زمینه بیماران مبتلا به بیخوابی، جانسن[۲۴۶]، ۱۹۹۴؛ در زمینه بیماران تحت عمل جراحی، لیدوک[۲۴۷]، ۱۹۸۷؛ مکرا، ۱۹۷۹؛ کرامر، ۱۹۹۰؛ و تایر[۲۴۸]، ۱۹۹۰؛ در زمینه نوزادان و کودکان بستری در بیمارستان (به نقل از میهن، ۱۹۹۸)، هانلی، ۲۰۰۸؛ در زمینه رشد و عملکرد کودکان زودرس، ورث، ۱۹۹۷؛ و ورث و همکاران، ۱۹۹۴؛ در زمینه زخمها و جراحات پوستی، و موفقی و همکاران، ؛۲۰۰۶ در زمینه هماتوکرین هموگلوبین آزمودنیهای انسانی، اشاره کرد.
بررسیها اثر بخشی لمسدرمانی را در کاهش فشارروانی(اولسن و همکاران، ۱۹۹۲)، تسهیل عملکرد سیستم ایمنی (کوئین و همکاران، ۱۹۸۹)، تسهیل احساس بهزیستی روانی (سامارل، ۱۹۹۲) (به نقل از میهن، ۱۹۹۸)، بهبود اختلالات عفونی و پوستی (میلر، ۱۹۹۶)، کاهش درد عضوخیالی (لسکوویتز[۲۴۹]، ۲۰۰۰)، استئوآرتریتزانو (گوردون و همکاران، ۱۹۹۸)، علایم رفتاری بیماران مبتلا به آلزایمر (وود و همکاران، ۲۰۰۲؛ وود و همکاران، ۲۰۰۵)، ارتقای آرامش و خواب بیماران (کوکس و هایس، ۱۹۹۹)، کاهش درد (ترنر و کلارک، ۱۹۹۸؛ مونرو[۲۵۰]، ۲۰۰۷؛ مککورمک، ۲۰۰۹)، استرس و ناآرامی کودکان بستری در بیمارستان (کرامر، ۱۹۹۰)، زخمهای پوستی حاد (ورث و همکاران، ۱۹۹۳)، سلولهای سرطانی استخوان (گرانوویس و جاوری[۲۵۱]، ۲۰۰۹) و رشد و وزنگیری کودکان زودرس (روسالس و همکاران، ۲۰۰۸؛ هانلی، ۲۰۰۸) گزارش نمودهاند.
میهن (۱۹۹۰)، بارینگتن[۲۵۲] (۱۹۹۴) و کلر و بزدک (۱۹۹۶) نیز در پژوهشهای خود به این نتیجه رسیدند که لمسدرمانی در زمینهی کاهش درد مؤثر است. بررسیهای فوق بیانگر این موضوع بودند که لمسدرمانی از طریق کاهش اضطراب باعث کاهش درد آزمودنیها میشود (به نقل از میهن، ۱۹۹۸). مککورمک (۲۰۰۹) نیز در پژوهشی که با هدف بررسی تأثیر لمسدرمانی روی درد پس از عمل جراحی انجام داد به این نتیجه رسید که لمسدرمانی تأثیر مثبتی روی کاهش درد و ایجاد آرامش در بیماران دارد. در پژوهش دیگری حضرتی و همکاران (۲۰۰۸) تأثیر دو روش لمسدرمانی و فیزیوتراپی را در بیماران مبتلا به کمردرد مورد مقایسه قرار دادند، نتایج نشان داد که هر دو روش درد بیماران را کاهش داده است، اما تفاوت معناداری بین گروه ها (از نظر میزان کاهش درد) بلافاصله بعد از جلسه درمان وجود نداشت. ولی داده های حاصل از پیگیری (بعد از یک ماه) نشان داد که لمسدرمانی از فیزیوتراپی در کاهشدادن درد مؤثرتر بوده است. بنابراین لمسدرمانی یک مداخله مؤثر برای کاهشدادن درد است (حضرتی و همکاران، ۲۰۰۸).
مروستی (۱۳۷۲) در پژوهشی تأثیر لمسدرمانی و فیزیوتراپی را در کاهش کمردرد زنان مورد بررسی و مقایسه قرار داد. یافته های این پژوهش نشان داد که لمسدرمانی اثری مشابه فیزیوتراپی در کاهش درد بیماران بلافاصله پس از درمان داشته است. در پژوهش دیگری الوندی (۱۳۷۴) به بررسی تأثیر لمسدرمانی در تسکین درد کولیکی شیرخواران پرداخت. یافته های این پژوهش نیز بیانگر تأثیر مثبت لمسدرمانی در تسکین درد کولیکی شیرخواران بود، به گونهای که لمسدرمانی توانسته بود دفعات وقوع گریه، مدت گریه و دفعات مصرف دارو را کاهش و ساعات خواب شیرخواران را در طی شبانهروز افزایش دهد. عاقبتی، محمدی و پوراسمعیل (۱۳۸۶) نیز در پژوهشی به بررسی تأثیر لمسدرمانی بر میزان درد زنان مبتلا به سرطان پرداختند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که لمسدرمانی تأثیر مثبت و معناداری بر کاهش درد این بیماران داشته است.
کمپر، کلی و اریکا (۲۰۰۴) به بررسی تأثیر لمسدرمانی در کاهش اضطراب و فشارروانی کودکان بستری در بیمارستان پرداختند. نتایج این مطالعه نشان داد که لمسدرمانی موجب کاهش فشارروانی، اضطراب و درد و افزایش بهزیستی در حین و بعد از درمان میشود. همچنین، لین، تیلور و فان[۲۵۳] (۱۹۹۸) تأثیر لمسدرمانی را بر کاهش درد و اضطراب، در گروهی از سالمندان مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که لمسدرمانی در کاهش درد و اضطراب سالمندان مؤثر است. در مطالعهی دیگری سیمنتون و لاینگ (۱۹۹۳) تأثیر لمسدرمانی را بر اضطراب سالمندان آسایشگاهی مورد بررسی قرار دادند، نتایج این پژوهش بیانگر این مطلب بود که این روش در کاهش دادن اضطراب این افراد مؤثر است.
ذولفقاری، حضرتی و سامه (۲۰۰۷) با بررسی تأثیر لمسدرمانی بر اضطراب و دیسریتمی ضربان قلب بیماران مبتلا به ناراحتیهای قلبی به این نتیجه رسیدند که لمسدرمانی؛ بر کاهش سطح اضطراب، فشارخون سیستولیک، ضربان نبض و تعداد تنفس بیماران تأثیر مثبتی دارد و تا حدودی موجب تنظیم ضربان قلب آنها میشود. همچنین، ذولفقاری و احمدی (۱۳۸۲) در پژوهشی به بررسی دو روش آرامسازی پیشرونده عضلانی و لمسدرمانی بر اضطراب، علایم حیاتی و بروز دیسریتمی قلبی بیماران تحت کاتتریسم قلبی پرداختند. نتایج این پژوهش نشان داد که، لمس درمانی روشی است که میتواند همانند آرامسازی اضطراب بیمار را در اتاق کاتتریسم و موقعیتهای تنشزا کاهش دهد و با کاهش اضطراب منجر به کاهش فشار خون و ضربان نبض بیمار شود و از عوارض کاتتریسم در نتیجه اسپاسم عروقی و تاکیاریتمیهای قلبی بکاهد. روانیپور (۱۳۸۷) نیز در پژوهشی به بررسی تأثیر لمسدرمانی قبل از تزریق وریدی بر میزان اضطراب کودکان سن مدرسه پرداخت. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که لمسدرمانی میزان اضطراب کودکان را کاهش داده و بر تعداد ضربان نبض، تنفس و میزان فشار خون سیستولیک و دیاستولیک آنها اثر کاهنده داشته، ولی بر میزان درجه حرارت دهان تأثیر معناداری نداشته است.
جین و تای (۱۹۹۴) در پژوهشی به بررسی تأثیر دو روش لمسدرمانی و آرامسازی بر کاهش اضطراب گروهی از بیماران مبتلا به اختلالات روانپزشکی پرداختند، نتایج پژوهش آنها نشان داد که هر دو روش در کاهش اضطراب و ایجاد آرامش مؤثر بودهاند. در پژوهش دیگری کوکس و هایس (۱۹۹۷) تأثیر لمسدرمانی را در زمینه کاهش اضطراب بیماران بستری در بیمارستان مورد بررسی قرار دادند، نتایج مطالعه آنها نشان داد که لمسدرمانی روش مؤثری برای ایجاد آرامش و کاهش اضطراب بیماران است. نتایج پژوهش آیرلند[۲۵۴] (۱۹۹۸) نیز که با هدف بررسی تأثیر لمس درمانی بر اضطراب کودکان مبتلا به ایدز انجام شد، نشان داد که لمسدرمانی در کاهش اضطراب این کودکان مؤثر است.
سلیمی (۱۳۷۳) تأثیر لمسدرمانی را بر میزان تنیدگی کودکان بستری در بیمارستان مورد بررسی قرار داد. یافته های حاصل از این مطالعه نشان داد که لمسدرمانی بر تعداد ضربان نبض، تنفس، میزان فشار خون سیستولیک و وضعیت رفتاری آزمودنیها تأثیر معناداری داشته است، ولی تأثیر آن بر میزان درجه حرارت زیر بغل، معنادار نبوده است. ظفرنیا (۱۳۸۳) نیز در پژوهشی به بررسی اثر لمسدرمانی بر اضطراب قبل از عمل جراحی ( در ۴۶ نفر از بیماران بستری شده در بخش جراحی بیمارستان شهید محمدی بندرعباس که منتظر درمان بودند) پرداخت. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که لمسدرمانی بر کاهش اضطراب قبل از عمل جراحی این بیماران تأثیرمعناداری داشته است.
صولتی دهکردی و همکاران (۱۳۸۸) در پژوهشی به بررسی اثربخشی آرامشتدریجی توأم با دارودرمانی روی علایم روانشناختی بیماران مبتلا به سندرم رودهی تحریکپذیر پرداختند. نتایج این پژوهش نشان داد که میانگین نمرات علایم روانشناختی در مرحلهی پسآزمون و پیگیری نسبت به مرحلهی پیشآزمون در هر دو گروه ( گروه درمان با آرامسازی تدریجی عضلانی همراه با دارودرمانی و گروه دارودرمانی ) کاهش داشته، اما این کاهش در گروه آرامش تدریجی توأم با دارودرمانی نسبت به گروه دارودرمانی بیشتر بودهاست. در پژوهش دیگری حقایق و همکاران (۱۳۸۷) به بررسی تأثیر درمان شناختی- رفتاری در بیماران مبتلا به سندرم رودهی تحریکپذیر پرداختند. هدف اصلی این پژوهش بررسی اثربخشی این درمان بر اضطراب سلامت و افسردگی بیماران مبتلا به سندرم رودهی تحریکپذیر بود. نتایج بیانگر کاهش معنادار نمره های اضطراب سلامت و افسردگی گروه آزمایش، در مرحله پسآزمون بود.
همان گونه که در قسمتهای قبلی و بخش مربوط به ادبیات نظری تحقیق نیز ذکر شد، درد از علایم کلیدی و همراه همیشگی سندرم رودهی تحریکپذیر است (هاریسون، ۲۰۰۸)، در زمینهی علایم غیرگوارشی و روانشناختی نیز اضطراب بیشترین شیوع را در این بیماران دارد، به گونهای که اغلب منابع و پژوهشها رابطه مستقیمی را بین افزایش اضطراب و تشدید علایم این سندرم ذکر کردهاند، از دیگر مسائلی که در این بیماران شایع است، انقباض عضلانی و اختلال در حرکات روده است، که از شواهد مربوط به آن، این است که داروهای ضداسپاسم شایعترین داروهای تجویزی در بیماران مبتلا به سندرم رودهی تحریکپذیر است. بنابراین، با توجه به اینکه در حال حاضر درمانی که بر روی همه علایم این سندرم مؤثر باشد وجود ندارد، باید درمانی را انتخاب کرد که تأثیر مثبت و قابل توجهی بر روی این سه علامت کلیدی (درد، اضطراب و اسپاسم عضلانی) سندرم رودهی تحریکپذیر داشته باشد تا بتوان از طریق کاهش این علایم به کاهش شدت کلیهی علایم این سندرم کمک کرد. همانگونه که در پیشینهی پژوهش و مطالعات صورت گرفته در این زمینه بیان شد، لمسدرمانی روشی است که تحقیقات زیادی اثربخشی آن را در زمینهی درد، اضطراب و ایجاد آرمیدگی و انبساط عضلانی تأیید کردهاند (هانلی، ۲۰۰۸)، از سوی دیگر تحقیقات مختلفی نیز در زمینهی اثر این درمان روی انواع سردردها، اختلالات عضلانی- اسکلتی وکمردرد انجام شده، که در اغلب موارد اثربخشی این درمان در این زمینه ها مورد تأیید قرارگرفته است یا در بدترین شرایط اثر منفی نداشته و در حد دارونما مؤثر بوده است. از آنجایی که تمام این اختلالات نیز از اختلالات همراه سندرم رودهی تحریکپذیر هستند در پژوهش حاضر سعی بر بررسی تأثیر لمسدرمانی روی سه مؤلفه اصلی این سندرم یعنی درد، اضطراب و اسپاسم عضلانی و اختلالات همراه با این سندرم (سردرد، اختلالات عضلانی- اسکلتی، کمردرد، و غیره)، و اثر کاهش این مؤلفه ها بر روی اضطراب و شدت علایم بیماران مبتلا به سندرم رودهی تحریکپذیراست.
فصل سوم
روش شناسی پژوهش
۳-۱ مقدمه
این پژوهش با هدف بررسی تأثیر لمس درمانی بر میزان اضطراب و شدت علایم بیماران مبتلا به سندرم رودهی تحریکپذیر انجام شد. در این فصل طرح پژوهش، جامعهآماری، نمونه و روش نمونهگیری، ابزار پژوهش و شیوهی تجزیه و تحلیل داده ها آورده میشود.
۳-۳ طرح پژوهش
در این پژوهش از طرح نیمهآزمایشی پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد، که نحوهی قرار گیری گروه ها و اعمال متغیر مستقل در آن در جدول ۳-۱ قابل مشاهده است. در این طرح پس از انتخاب نمونه آزمودنیها به صورت تصادفی در گروه آزمایش و کنترل جایگزین می شوند، سپس از هر دو گروه به طور همزمان پیشآزمون گرفته می شود، پس از آن متغیر مستقل بر روی گروه آزمایش اعمال می شود، در حالی که گروه کنترل در انتظار درمان است و در مرحله ی آخر از هر دو گروه در یک زمان پس آزمون گرفته میشود.
جدول ۳-۱ طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل
گروه ها | پیش آزمون | متغیر مستقل | پس آزمون |
جدول ۲۸-۴: مقایسه همبستگیهای بین موقعیت یابی ادراکی و مزیت هزینهای با موقعیتیابی استراتژیک….. ۱۳۷
جدول ۲۹-۴: مقایسه همبستگیهای بین موقعیت یابی ادراکی و مزیت منفعتی با موقعیتیابی استراتژیک…… ۱۳۸
جدول ۳۰-۴: مقایسه همبستگیهای بین موقعیت یابی ادراکی و استراتژی تمرکز با موقعیتیابی استراتژیک….. ۱۳۹
جدول ۳۱-۴: مقایسه همبستگیهای بین موقعیت یابی فیزیکی و مزیت هزینهای با موقعیتیابی استراتژیک…. ۱۳۹
جدول ۳۲-۴: مقایسه همبستگیهای بین موقعیت یابی فیزیکی و مزیت منفعتی با موقعیتیابی استراتژیک….. ۱۴۰
جدول ۳۳-۴: مقایسه همبستگیهای بین موقعیت یابی فیزیکی و استراتژی تمرکز با موقعیتیابی استراتژیک… ۱۴۱
جدول ۱-۵: نتایج آزمون فرضیه های تحقیق ۱۴۵
جدول ۲-۵: توزیع اندازه های آماری متغیرهای مدل تحقیق ۱۵۱
فهرست نگاره ها
نگاره ۱-۱: زنجیره ی ارزش مایکل پورتر ۲۲
نگاره ۲-۱: مدل ادراکی جین کیم ۲۴
نگاره ۳-۱: مدل موقعیت یابی فیزیکی و ادراکی برای دستیابی به موقعیت یابی استراتژیک ۲۶
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
نگاره ۱-۲: مراحل هفت گانه ی فرایند موقعیتیابی ۳۹
نگاره ۲-۲: مدل ادراکی موقعیت یابی استراتژیک ۶۴
نگاره ۳-۲: تصمیم های موقعیت یابی استراتژیک برای نواحی کلیدی کسب و کار ۶۷
نگاره ۴-۲: فضای رقابتی خانواده ی محصول در یک شرکت تولید کننده ی نمونه ۶۸
نگاره۵-۲: نقشه ی ارزش ۷۰
نگاره ۶-۲: نقشه ی تطبیقی ارزش ۷۱
نگاره ۷-۲ : زنجیره ی ارزش مایکل پورتر ۷۳
نگاره ۸-۲: نقشه ی ارزش برای منطق اقتصادی مزیت هزینه ای ۷۸
نگاره ۹-۲: نقشه ی ارزش برای منطق اقتصادی مزیت منفعتی ۷۹
نگاره ۱۰-۲: منطق استراتژیک کشش قیمتی تقاضا ۸۰
نگاره ۱۱-۲ : نقشه ی فرار رقابت و مزیت رقابتی ۸۵
نگاره ۱-۵: مدل فرایندی برای دستیابی به ابعاد موقعیتیابی ۱۵۷
کلیات تحقیق
پیچیدگی روزافزون فعالیتها و محیط کاملا متغیر و پرتلاطم جهان امروز، مدیران سازمانها را با دشواریهای متعددی مواجه ساخته که کوچکترین غفلت در این زمینه باعث کاهش سهم بازار هدف خواهد شد؛ لذا برای هر صنعتی عوامل محیطی وجود داردکه باعث رقابت در محیط نامطمئن خواهد شد. در جامعه کنونی، با توجه به وجود رقبای متعدد و تغییرات شتابان آن، دیگر برنامه ریزی به شکل سنتی قادر نخواهد بود که مسائل و مشکلات بازار هدف را حل کند. لذا برنامه ریزی استراتژیک، به منزلهی یک ابزار مفید و مناسب برای رسیدن به اهداف سازمانی مطرح شده است.
هدف موقعیتیابی، ارائه گزارههای عمومی برای تبیین، پیشبینی و توصیههای سیاستی جهت موقعیتیابی استراتژیک بنگاههای اقتصادی است. دستیابی به قاعدهمندیهای معینی از روابط علت و معلولی در صحنه تصمیمگیری و رفتار اقتصادی، بنگاهها را آماده حرکت در راه کسب موفقیت به منظور محقق شدن اهدافی معین در چارچوب قاعدهمندیهای علم اقتصاد کاربردی و جهتگیریهای سیاستی برای حضور برتر اقتصادی در بازار هدف میکند.
در این فصل نخست مسأله تحقیق بیان میشود. پس از آن، اهمیت و ضرورت تحقیق شامل اهداف تحقیق و تأثیر آن و آنگاه اهداف ویژه و کاربردی تحقیق، سؤالات تحقیق و فرضیه های تحقیق و تعریف عملیاتی متغیرهای فرضیه تشریح میشوند. برای هدایت یک پارچه فرایند تحقیق و تبیین جایگاه متغیرهای فرضیه های تحقیق، اقدام به مدل سازی میشود، لذا مدل و متغیرهای تحقیق بخش ویژهای است که این فصل را در برگرفته است.
برنامه ریزی استراتژیک، به منزلهی یک ابزار مفید و مناسب برای رسیدن به اهداف سازمانی مطرح شده است. تمایز موضوعی تعیین کننده در رسیدن به این اهداف، در طراحی استراتژی های تجاری، و همچنین عنصری تعیین کننده در بازاریابی می باشد. تمایز در استراتژی های تجاری شامل استراتژی پیشگامی هزینه ها، استراتژی تمایز، و استراتژی تمرکز می باشد. استراتژی در سطح بازار – محصول اجرا می شود، یعنی جایی که تمایز مبنای موقعیت یابی قرار می گیرد.
فرایند موقعیت یابی در سطح تعادل جزئی بازار عبارت است از جا انداختن یک محصول جدید در ذهن مشتریان یا دوباره جاانداختن و بهبود جایگاه یک محصول موجود در ذهن آنها (واکر و همکاران، ۱۳۸۳، ۳۲۳). در حالیکه در سطح تعادل عمومی بازار موقعیت یابی ارائه گزاره های عمومی برای تبیین، پیش بینی, وتوصیه های سیاستی جهت موقعیت یابی استراتژیک بنگاه های اقتصادی است (حمیدی زاده، ۱۳۸۹، ۲۷۱). این فرایند مستلزم انجام یک سری اقدامات در مورد محصولات موجود یا جدید در بازارهای داخلی و بین المللی است. استراتژی های ژنریک مایکل پورتر به نحوه ی موقعیت یابی بنگاه ها اشاره دارند. استراتژی ژنریک پورتر در واقع رهبری منفعت(تمایز)، رهبری هزینه، و تمرکز است. تفاوت این استراتژی ها بر اساس سهم بازار محصول بنگاه، قلمرو مشتری، درجه مزیت رقابتی بنگاه، قابلیت پایین بودن هزینه در صنعت، و بالاخره کالاها و خدمات جدید با منافع خاصی برای مصرف کنندگان سنجیده می شود (حمیدی زاده، ۱۳۸۹، ۲۷۹).
در وضعیت کنونی که جهان شاهد تحولات و تغییرات شگرفی در زمینه های مختلف و شیوه کسب و کار میباشد و نیز افزایش تعداد شرکتهای داخلی و وارداتی، حضور در بازارهای ملی و بین المللی برای شرکتهای تولید درب کشور، نیاز به یک مدیریت علمی بر پایه تفکر استراتژیک دارد. به عبارت دیگر با افزایش رقابت تجاری بین شرکتهای تولید درب، استفاده از شیوه های معمول و سنتی نمیتواند به بهینه شدن اهداف این شرکتها در کسب سهم معینی از بازار منجر گردد. تصمیم مربوط به موقعیت یابی یا تعیین جایگاه محصول، تصمیمی است استراتژیک، این تصمیمات مبتنی بر نحوه طراحی کالا یا خدمات و نیز تعیین سایر عناصر بازاریابی است (واکر و همکاران، ۱۳۸۳، ۳۱۶).
بطور خلاصه اهم مسایل تحقیق که در صدد حل آن در این تحقیق هستیم به شرح زیر است:
۱. وجود نداشتن یک چارچوب ارزیابی تعیین موقعیتیابی استراتژیک شرکت نودر؛
۲. در اختیار نداشتن الگوی ارزیابی موقعیت یابی فیزیکی با توجه به ویژگی های فنی، ویژگی های فیزیکی، و معیارهای عینی؛
۳. در اختیار نداشتن الگوی ارزیابی موقعیت یابی ادراکی با توجه به خواسته و نیازهای مشتری، ویژگی های ادراکی، و معیارهای ذهنی؛
۴. نداشتن الگوی ارزیابی از شایستگیهای ممتاز (مزیتهای رقابتی).
در واقع، هدف از موقعیت یابی موثر، خلق تفاوت های فیزیکی و ادراکی با بهره گیری از تمام عناصر بازاریابی – قیمت، محصول، پیشبرد و تصمیم های توزیع – است. موقعیت یابی فیزیکی یک راه ارزیابی موقعیت فعلی یک محصول در مقایسه با وضعیت محصولات رقبا، و مقایسه آنها بر اساس یک سری مشخصات فیزیکی عینی است. سود آوری بنگاه ها به دو عامل بستگی دارد: شرایط اقتصادی بازار و موفقیت بنگاه در خلق ارزش بیش از رقبا. مقدار ارزشی که بنگاه در مقایسه با رقبای خود خلق می کند به موقعیت هزینه ای و منفعتی اش نسبت به رقبا بستگی دارد. کسب و کارهای موفق در ایجاد ارزش بیشتر نسبت به رقبا، به موقعیتی مزیت دار نسبت به رقبا در بازار وابسته است ( حمیدی زاده، ۱۳۸۹، ۲۷۲).
در واقع تجزیه و تحلیل موقعیت فیزیکی می تواند اطلاعات مفیدی را به ویژه در مراحل اولیه شناسایی و طراحی محصولات جدید در اختیار یک مدیر بازاریابی قرار دهد. موقعیت یابی ادراکی با هدف کشف فرصت هایی برای محصولات جدید یا با هدف ارزیابی و تعدیل موقعیت محصولات فعلی انجام می گیرد. بسیاری از مصرف کنندگان نمی خواهند وقت خود را صرف توجه به بررسی ویژگی های فیزیکی یک محصول کنند زیرا آنها این خصوصیات را نمی خرند بلکه منافع حاصل از آنها را خریداری می کنند.
مکمل ها و جانشین های استراتژیک مفاهیمی هستند که چگونگی عکس العمل رقبا را هنگامی نشان می دهند که یکی از آنها متغیر تاکتیکی اش را نظیر قیمت یا مقدار تغییر می دهد. به طور کلی، قیمت ها، مکمل های استراتژیک قلمداد می شوند در حالیکه تصمیمات مربوط به مقدار و ظرفیت، جانشین های استراتژیک قلمداد می شوند. این مفاهیم بیان می دارند چگونه یک بنگاه از رقبایش انتظار دارد تا به مانورهای تاکتیکی اش عکس العمل نشان دهد. اگر اعمال بنگاه مکمل های استراتژیک تلقی شوند، رفتاری تهاجمی از سوی بنگاه موجب می شود که رقبایش نیز رفتار تهاجمی تری اتخاذ کنند. هنگامی که اعمال بنگاه جانشین های استراتژیک تلقی شوند، رفتاری تهاجمی از سوی بنگاه منجر به رفتار ملایم تری از سوی رقبا می شود مطمئنا بهترین ابزاری که می تواند توانمندی شرکتها را در صحنه رقابت افزایش دهد، برنامه ریزی، مدیریت و موقعیت یابی استراتژیک میباشد. اما مسألهای که در اینجا باید بدان پرداخت این است که با توجه به اینکه هر صنعتی دارای مختصات ویژهای میباشد، مطمئنا باید از مدلهای بومی شدهای استفاده نمود که به بهترین وجه ممکن عوامل کلیدی موفقیت صنعت مورد نظر را در راستای دستیابی به مزیت رقابتی در نظر بگیرند.
علی رغم این که مدلهای رایج برنامه ریزی استراتژیک بارها در امر تدوین استراتژی شرکتهای تولید درب مورد استفاده قرار گرفتهاند، لذا در اینجا در تلاش هستیم از طریق بررسی مدلهای مشهور موقعیت یابی استراتژیک و زمینه های دستیابی به مزیت رقابتی پرکاربرد دنیا از یک سو و الزامات صنعت تولید درب و عوامل کلیدی موفقیت این صنعت از سوی دیگر، مدل بهینهای را استخراج نماییم که شرکت نودر را در امر دستیابی به برتری رقابتی در تمامی صحنه یاری رساند، امید است بتوانیم از این طریق گامی هر چند کوچک در پیشبرد اقتصاد کشور داشته باشیم. لذا استفاده از شیوه های نوین مدیریتی که بتواند وضعیت موجود را بهتر بررسی نماید ضرورت پیدا می کند. این در حالی است که شرکتهای تولید درب کشور اگر نتوانند تواناییها و توانمندی های داخلی و برنامه ریزی شده خود را شناسایی کنند، همواره در معرض خطر از دست دادن سهم بازار داخل و خارج خود خواهند بود. بنابراین، ایجاد و حفظ مزیت رقابتی در نقش عنصر کلیدی، جهت موفقیت در عرصه های ملی و بین المللی ضروری است.
همانطور که قبلا اشاره شد، بنگاه های اقتصادی می توانند با بهره گیری رهیافت های موقعیت یابی و در راستای تفکر سیستمی اقتصاد، با حذف شکاف میان اندیشه ها و اقدامات، شناخت، تصمیم ها و رفتارها، و با تهیه ی نقشه های عملیاتی، موقعیت پیشی جو نسبت به رقبا برای خود ترسیم کنند. بنگاه با کسب نرخ های بالاتر سود آوری نسبت به بنگاه های رقیب می توانند به مزیت رقابتی دست یابند . سود آوری بنگاه بر پایه شرایطی منفعتی و مقدار ارزشی بوجود می آید که می توانند در مقایسه با رقبا به دست آورند و آن را خلق کنند. همچنین برای شرکت نودر یک استراتژی کسب و کار ایجاد خواهد شد تا به آنها کمک کند که یک چارچوب مناسب برای فعالیت های تجاری شان شان داشته باشند و علاوه بر این موقعیت های خوب و تامین نشده ای را شناسایی کرد که با تولید محصولات جدید دیگری می توان آن موقعیت را پر نمود. مدیران حوزه بازاریابی فعال در سایر صنایع و حتی شرکت های تولیدی می توانند از نتایج این پژوهش بهره ببرند. نتایج حاصل از تحقیق حاضر همچنین برای محققان و دانشجویان رشته های اقتصاد و بازاریابی نیز قابل استفاده می باشد.
ارائه چارچوبی استراتژیک برای تعیین موقعیت یابی استراتژیک شرکت نودر در راستای دستیابی به مزیت رقابتی.
واکر و همکاران (۲۰۰۱) در تعیین استراتژی بازاریابی با رویکرد تصمیم محور عنوان می کنند که موقعیت یابی بیشتر با تمایز مرتبط می باشد. آنها عنوان می کنند که موقعیت یابی به دو چیز اطلاق می گردد: ۱- جایگاهی که یک محصول با یک نام تجاری در ذهن مشتریان دارد با توجه به نیازهای آنها و محصولات یا نام های تجاری رقبا و ۲- نحوه ی تصمیم گیری مدیران شرکت در خلق چنین جایگاهی. بنابراین ایده موقعیت یابی شامل ملاحظات رقابتی و توجه به نیازهای مشتری می شود. آنها به این پرسش کلیدی پرداخته اند که یک شرکت یا یک واحد فعالیت چگونه کالاها و خدمات خود را در بازار موقعیت یابی کند که مشتریان بازار هدف آن را محصولی بدانند که منافع مورد نظرشان را تامین می کند و به این ترتیب آن محصول نسبت به محصولات فعلی یا محصولات آتی برتری یابد؟ واکر اعتقاد دارد که تصمیم مربوط به موقعیت یابی یا تعیین جایگاه محصول، تصمیمی است استراتژیک و دلالت هایی دارد که شرکت به اتکای آنها می داند که چطور باید کالاها یا خدمات خود را طراحی کند و با توجه به آنها می تواند دیگر عناصر استراتژی بازاریابی را تعیین کند.
مهمترین بخش این کنوانسیون که با بحث ما ارتباط دارد پیوست شماره ۱۱ آن با عنوان «کمک در امر مبارزه با قاچاق اشیای هنری، عتیقه و اموال فرهنگی»[۱۰۰] میباشد که به اختصار به برخی از مهمترین مقررههای آن اشاره میگردد.
ابتدا لازم به یادآوری است که مفاد این پیوست در مورد اشیای هنری، عتیقه و سایر اموال فرهنگی اعمال میشود که به دلایل مذهبی یا غیرمذهبی دارای اهمیت باستانشناسی، ماقبل تاریخی، تاریخی، ادبی، هنری یا علمی به مفهوم بند (الف) الی (ک) ماده ۱ کنوانسیون ۱۹۷۰ یونسکو تلقی میشود.
مبادله اطلاعات توسط ادارات گمرک؛ این ادارات بایستی به ابتکار خود بدون تأخیر اطلاعات مربوط به عملیاتی که مشاهده شده است یا گمان آن میرود که تشکیل قاچاق اشیای هنری و عتیقه بدهند، افرادی که به فعالیت در این زمینه شناخته شدهاند و وسایل یا روشهای جدید به ک ار رفته برای قاچاق این اشیاء را به سایر ادارات گمرکی که به طور مستقیم ذینفع هستند ارائه دهند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
نظارت ویژه بر جابهجایی گمرکی؛ مطابق ماده ۴ این پیوست، گمرک یک کشور عضو میتواند از گمرک کشور عضو دیگر درخواست نماید که نظارت ویژهای را در مورد جابهجایی، به خصوص به هنگام ورود و خروج برخی از اشخاص از قلمرو خود که به طور حرفهای یا به عادت به قاچاق اشیای عتیقه در قلمرو عضو درخواستکننده میپردازد یا نسبت به برخی نقل و انتقالات اموال فرهنگی در مدت زمان معینی اعمال کرده و گزارشی راجع به آن به اداره گمرک عضو درخواستکننده تسلیم نمایند.
نیابت قضایی؛ بنابر درخواست اداره گمرک یک عضو، اداره گمرک عضو دیگر در حدود امکانات خود و با رعایت قوانین و مقررات جاری در قلمرو خود اقدام به تحقیقات برای تحصیل ادله در مورد قاچاق اشیای عتیقه و اموال فرهنگی موضوع تحقیقات در قلمرو عضو دیگر درخواستکننده میکند و اظهارات افراد ذیربط در قاچاق مورد بحث یا شهود یا کارشناسان را جمع آوری و نتایج تحقیقات و همچنین اسناد یا سایر ادله را به اداره گمرک درخواستکننده ارائه میدهد.
در صورتی که مدارک کتبی ارائه شده برای رسیدگی و حصول نتیجه و صدور رأی کفایت ننموده و انجام تحقیقات حضوری لازم باشد ماده ۶ این پیوست تصریح دارد که گمرک ارائهدهنده مدارک حتیالامکان اجازه خواهد داد که مأمورین آن در مراجع اداری یا دادگاههای واقع در قلمرو کشور متقاضی به عنوان شاهد یا کارشناس جهت ادای توضیحات لازم در مورد پرونده مربوط به قاچاق اموال فرهنگی- تاریخی حاضر شوند.
همچنین کشورهای عضو این کنوانسیون متعهد شدهاند که به منظور فراهم آوردن امکان انتقال تجارب اجرایی در امر مبارزه با قاچاق اموال فرهنگی، اطلاعات مربوط به روشهای قاچاق را در اختیار دبیرکل شورای همکاری گمرکی قرار دهند این اطلاعات میتواند شامل روشهای جاسازی، اختفاء و سایر شیوههایی باشند که از سوی قاچاقچیان برای خروج مخفیانه این قبیل اموال از کشور مبدأ صورت میگیرد.
۱-۵- دلایل و اهداف و مذاکرات مربوط به تدوین کنوانسیون؛کنوانسیون ۱۹۷۰ یونسکو در مورد اتخاذ تدابیر برای ممنوع کردن و جلوگیری از ورود، صدور و انتقال مالکیت غیرقانونی اموال فرهنگی، گام بزرگی را رو به جلو برداشت که رتبه و شأن ویژه و ممتازی را به اشیاء فرهنگی نسبت داده و تعهداتی را بر کشورها جهت حمایت از این اموال تحمیل نموده است در حالی که مجموعهای از اقدامات عینی را که برای اِعمال چنین حمایتی طرح شده است مخصوصاً علیه سرقت و چپاول پیشنهاد نمود. اگر چه یک ابراز حقوق عمومی، کشورهای متعاهد را ملزم و مقیّد می کند اما با این وجود اِعمال و اجرای برخی از مفاد آن موضوعات و مسائل مربوط به حقوق خصوصی را نیز بوجود میآورد. مانع اصلی ماده ۷ بند ب-۲ میباشد که زمینه را برای استرداد شئی مسروقه یا غیرقانونی خارج شده توسط دارنده آن به مالک اصلی، حتی شخصی که با حسن نیت آن را به دست آورده و حق مربوط به غرامت، فراهم می کند.
مشکل اصلی در مورد سرقت مربوط میشود به انتقال حق مالکیت و تعارض منافع بین شخص (معمولاً مالک) که شئی موردنظر از او گرفته شده و خریدار دارای حسن نیت که آن را خریداری نموده است. سیستمهای حقوقی با شیوههای متفاوت با مشکل اکتساب (تصاحب) برخورد میکنند: سیستمهای کامنلا (حقوق عرفی) از این قاعده پیروی میکنند که یک خریدار نمیتواند حق مالکیت صحیح و معتبری را بدست آورد مگر اینکه انتقالدهنده خودش دارای حق مالکیت صحیح و معتبر باشد، در حالی که اثر سیستمهای حقوق مدنی با درجات مختلف، حمایت بیشتری را از کسی که با حسن نیت یک مال مسروقه را بدست آورده انجام میدهند.
مشکلات مربوط به انتقال مالکیت و تصاحب مالکیت غیرمطلق اولین بار توسط مؤسسه بینالمللی یکنواختسازی حقوق خصوصی در یک پیشنویس در دهه ۱۹۶۰ مطرح گردید. این پیشنویس قانون متحدالشکل درباره تملک اموال منقول با حسن نیت (که از این به بعد به نام «LUAB» به آن اشاره میشود)، به طور کلی تملک یا تصاحب اموال منقول را پیشبینی نمود و ارتباط دقیق و نزدیکی با دو ابزار دیگر Undroit برقرار کرده یعنی کنوانسیونهای لاهه در مورد فروش بینالمللی اتخاذ شده در سال ۱۹۶۴ و کنوانسیون مربوط به یک قانون متحدالشکل درباره تشکیل قراردادهای فروش کالا. این پیشنویس که توسط شورای حاکم Unidroit در سال ۱۹۷۴ تأیید و تصویب گردید، هرگز این رتبه و طبقهبندی (مالکیت غیرمطلق) را به عنوان یک ابزار بینالمللی برای عدم وجود اتفاق نظر جهت تشکیل یک کنفرانس دیپلماتیک برای اتخاذ آن قرار نداد.
یونسکو با توجه به تجربه بدست آمده مرتبط با LUAB، زمان فراهمکردن مقررات حقوق خصوصی جهت اجرای کنوانسیون ۱۹۷۰ آن، به یونیدرویت روی آورد. با این حال به خاطر ویژگی بسیار خاص اشیاء مورد نظر که صرفاً مالالتجاره نبودند، به زودی مشخص گردید که هدفهای دنبالشده توسط LUAB و راه حل ارائه شده توسط آن در واقع کاملاً متفاوت با آن چیزهایی بوده است که برای حمایت از میراث فرهنگی مورد نیاز میباشد.
مشکل یا مسئله دیگر مورد بحث در کنوانسیون ۱۹۷۰ عبارت بود از خارج اشیاء فرهنگی از قلمرو کشور مبدأ با نقض قوانین صادراتی آن. در این ارتباط در حالی که کنوانسیون ۱۹۷۰ از کشورها میخواهد که رویه و روشی را اتخاذ نمایند که صدور دارای مجوز اشیاء فرهنگی را کنترل نماید هیچگونه مکانیزم خاصی را برای بازگرداندن اشیاء غیرقانونی خارج شده به کشور مبدأ را مطرح نمیسازد.
از یک مرحله اولیه مشخص بود که تنها فرُمت و قالب یک کنوانسیون بینالمللی، یک ابزار مؤثر و کارآمد را فراهم می کند و اینکه با توجه به تعداد انبوه کشورهایی که قبلاً کنوانسیون ۱۹۷۰ را پذیرفتهاند، این دو ابزار باید کاملاً سازگار و موافق باشند. در مورد مفاد ماهوی مربوط به سند آینده، نقطه آغاز ماده ۷ بند ب-۲ مربوط به کنوانسیون ۱۹۷۰ بوده است که به دو وضعیت و موقعیت مورد بحث تأکید داشته است: سرقت و خروج غیرمجاز، در این چارچوب، کلید موفقیت بستگی دارد به یافتن راهی برای سازش و آشتیدادن این دو موقعیت مخالف: طرفداران و حامیان جابجایی آزادانه اشیاء فرهنگی در سراسر جهان که به دنبال محدودکردن هر چه بیشتر نحوای ماهوی مربوط به کاربرد این کنوانسیون و ابقای حمایت از خریداران دارای حسن نیت که در حال حاضر در کشورهایشان از آن بهرهمند بودند، میباشند و از سوی دیگر طرفداران حمایت ملی از میراث فرهنگی که مایلند تا حد امکان اصول و قواعد مربوط به برگشت اشیاء فرهنگی مسروقه یا غیرقانونی خارج شده گسترش یابد تا به وسیله آن بیشترین سطح حمایت بینالمللی از میراث فرهنگی، ملیشان حاصل گردد.
پیشنویسان کنوانسیون یونیدرویت در تمام زمانها میتوانستند روی همکاری و مساعدت یونسکو حساب کنند که در واقع این کار به تقاضای یونسکو صورت گرفته بود. این سازمان همچنین به عنوان یک ناظر در این کنفرانس دیپلماتیک نقش بسیار فعالی داشته و تا امروز نیز جهت ارتقای کنوانسیون یونیدرویت به عنوان یک سند مکمل برای کنوانسیون ۱۹۷۰ خود دارای این نقش بوده است.
همچنین میباید به دو ابتکار عملی که در سطح منطقهای صورت گرفت استناد نمود که وقتی کنوانسیون یونیدرویت هنوز در مرحله پیشنویس بود از بین رفت. هر دوی آنها تا حد زیادی تحت تأثیر مباحثی که در این مرحله انجام میگرفت، واقع شد و در عوض نکات ارجاعی مفیدی را در تنظیم راه حل های مقتضی مورد توافق طرفین فراهم نمود. آییننامه EEC شماره ۹۲/۳۹۱۱ مربوط به شورای جوامع اروپا به تاریخ ۹ دسامبر ۱۹۹۲ درباره خروج (صدور) کالاهای فرهنگی و دستورالعمل EECشماره ۷/۹۳ به تاریخ ۱۵ مارس ۱۹۹۳ مربوط به این شورا درباره بازگرداندن اشیاء فرهنگی که به صورت غیرقانونی از قلمرو یک کشور عضو خارج شدهاند (و اصلاحیههای بعدی آن)، اقدامات حمایتی و حفاظتی را برای میراث فرهنگی مربوط به کشورهای عضو اتحادیه اروپا بوسیله تکمیل بازار انفرادی و فسخ و الغای کنترل و نظارتهای مربوط به مرز میان جوامع تدوین و تنظیم نمود. ابتکار عمل دیگری که در ارتباط با کشورهای مشترکالمنافع صورت گرفته و مقرراتی را برای حمایت از اشیاء فرهنگی در مقابل خروج غیرقانونی فراهم نموده است، در طرحی برای حمایت از میراث فرهنگی مهم اتخاذ شده در نوامبر ۱۹۹۳، محفوظ شده است.
در اوایل دهه ۱۹۸۰، به تقاضای یونسکو، شورای حاکم یونیدرویت در شصت و پنجمین جلسه خود (آوریل ۱۹۸۶) تصمیم گرفت که موضوع حمایت بینالمللی از اموال فرهنگی را در برنامه کاری یونیدرویت برای مدت زمان سه ساله (۱۹۸۹-۱۹۸۷) بگنجانند. اولین مطالعه و تحقیق در مورد حمایت بینالمللی از اموال فرهنگی، مخصوصاً با نظریه (۱۹۷۴) LUAB و کنوانسیون ۱۹۷۰، و به دنبال آن دومین مطالعه در رابطه با مقررات حقوق خصوصی حاکم بر انتقال مالکیت اموال فرهنگی، به دولت اتریش محول گردید. یک سنجش تطبیقی قانون نشان داد که یک روش برای فراهم نمودن حمایت مؤثر از اموال فرهنگی، عبارتست از اجرای الزامی مقرراتی که ملاحظات سیاسی را به مفاهیم حقوقی تعبیر و تفسیر نماید. یک شیوه نوین و ابتکاری، براساس شناسایی قوانین خارجی حاکم بر صدور اموال فرهنگی از طریق تأثیر مرکب از حقوق خصوصی، حقوق خصوصی بینالملل (تعارض قوانین) و حقوق عمومی مورد حمایت و پشتیبانی قرار گرفته است.
شورای حاکم یونیدرویت پس از آنکه مطلع گردید که یونسکو خودش تمهید و تدارکی را برای هیچگونه سند جدید بینالمللی در نظر نگرفته است، تصمیم گرفت تا یک گروه مطالعاتی را جهت بررسی عملیبودن و مطلوببودن طرح مقررات متحدالشکل مربوط به جنبههای حقوق خصوصی حمایت بینالمللی از اموال فرهنگی بوجود آورد. این گروه براساس یک کنوانسیون پیشنویس مقدماتی درباره استرداد اشیاء فرهنگی کار خود را انجام داد ، سه جلسه را در رُم تشکیل دادند. در پایان سومین جلسه خود، پیشنویس مقدماتی کنوانسیون یونیدرویت درباره اشیاء فرهنگی مسروقه یا غیرقانونی خارج شده را اتخاذ نمودند.
به دنبال تصمیم شورای حاکم جهت تشکیل کمیتهای از کارشناسان دولتی، متن پیشنویس مقدماتی در چهار جلسه مورد بحث و تجدیدنظر قرار گرفت .در پایان چهارمین جلسه، این کمیته پیشنویس کنوانسیون درباره بازگشت یا استرداد بینالمللی اشیاء فرهنگی مسروقه یا غیرقانونی خارج شده را تصویب و اتخاذ نمود و شورای حاکم در هفتاد و سومین جلسه خود، این متن را برای تسلیم به یک کنفرانس دیپلماتیک جهت تصویب، آماده تلقی نمود چرا که این متن ارائهکننده یک مصالحه و سازش بین مواضع متفاوت مربوط به سیستمهای حقوقی بود که براساس اصول کاملاً متفاوتی قرار داشتند.
در این کنفرانس تعداد زیادی از دولتها و سازمانها حضور داشتند. این کنفرانس متون زیر را پیشروی خود داشت: پیشنویس کنوانسیون یونیدرویت و گزارش تشریحی آن تهیه شده توسط دبیرخانه آن و پیشنویس مقررات نهایی به همراه گزارشات توجیهی توسط دبیرخانه یونیدرویت ، به علاوه پیشنهادات و اظهارنظرهای ارائه شده توسط دولتها و سازمانهای بینالمللی.
دامنه ماهوی این کنوانسیون با استناد به ادعاهایی که این کنوانسیون در مورد آنها اعمال میشود، تعریف میگردد. در ابتدا گروه مطالعاتی برنامهریزی کرده بود که یک قانون متحدالشکل را پیشنویس نماید که مقررات ماهیتی مشترک را برای پوششدادن همه موقعیتها- داخلی و نیز بینالمللی- شامل سرقت اشیاء فرهنگی برقرار نماید، اما کمیته مشاوران دولتی در پایان تصمیم گرفت که دامنه این کنوانسیون را فقط به ادعاهای بینالمللی محدود نماید.
از سوی دیگر، لازمه و شرط مقرر در مفاد مقدماتی که خواهان «ویژگی بینالمللی» میباشد، بیشتر مشخص نگردید که این امر به خاطر مشکل- یا تقریباً عدم امکان- توافق بر سر معیارهای متقاعدکننده و کاملاً واضح و مشخص جهت پوشش دادن همه برنامههای ممکن، بوده است. از اینرو برعهده رویه قضایی (قانون موضوعه) ملی یا داخلی خواهد بود که یک مفهوم متحدالشکل از آنچه که ویژگیِ «بینالمللی» مربوط به ادعاها را تشکیل میدهد، برنامهریزی و تصمیمگیری نماید. با این حال باید در نظر داشت که نحوه بیان و جملهبندی کاملاً صریح و قابل فهم میباشد و زمانی که اشاره به اعاده اشیاء غیرقانونی خارج شده می کند، شکی باقی نمیماند که طبق تعریف، بینالمللی میباشد.
در مورد دامنه جغرافیایی، این موضوع بیشتر در مواد ۸ و ۱۰ تعریف شده است که عوامل ارتباطدهنده مربوط را بین یک موقعیت بینالمللی مشخص و اِعمال یا اجرای مقررات این کنوانسیون، تدوین و تنظیم می کند.
در شکلگیری حقوق بینالملل، عرف نقش اصلی داشته است و میتوان تصدیق نمود که تا مدت زمان بسیار طولانی، حقوق بینالملل اساساً دارای ماهیت عرفی بوده است.
هر چند امروزه «معاهدات» نقش اصلی را در تدوین حقوق بینالملل برعهده دارند و به گونهای از نقش عرف بینالمللی کاسته شده است اما با این وجود هنوز در نظام بینالمللی، قواعد ناشی از معاهدات و عرف در یک سطح قرار دارند، به عبارت دیگر بین این دو نوع قاعده، اختلاف مرتبط بدلیل اختلاف در مبنا و ریشه وجود ندارد.
در صورت وجود تعارض در اجرای عرف و معاهده در یک مورد خاص، این تعارض باید براساس اصل «قاعده مؤخّر قاعده مقدم را نقض میکند» حل شود یعنی این که معاهده مؤخّر بر عرف مقدم برتری دارد و به نوبه خود عرف مؤخّر برمعاهده مقدم برتری دارد.
البته این اصل در صورتی که عرف مقدم دارای خصوصیت «آمره»[۱۰۱] باشند قابل اجرا نیست و معاهده مؤخّر نمیتواند در تعارض با آن منعقد شود.[۱۰۲] ماده ۳۸ اساسنامه دیوان بینالمللی دادگستری در مقام بیان منابع حقوقی دیوان براین امر تأکید کرده است.
حال که اهمیت عرف بینالمللی در نظام حقوق بینالملل مشخص گردید سؤال این است که آیا عرف بینالمللی شناخته شدهای تاکنون در حوزه اموال فرهنگی و به طور خاص ورود و خروج غیرقانونی و استرداد این اموال تشکیل شده است.
به عبارت دیگر از نیمهقرن بیستم تاکنون حقوق بینالملل حمایت از اموال فرهنگی از رهگذر معاهدات و اسناد حقوق نرم (غیرالزامآور) توسعه یافته است. اما وضعیت حقوق بینالمللی عرفی در این زمینه چگونه است؟ آیا تعهداتی با ویژگی کلی قابل اعمال برتمام دولتها در این زمینه وجود دارد؟
برای پاسخ به این سؤال که آیا عرف بینالمللی در زمینه ورود و خروج غیرقانونی اموال فرهنگی و استرداد آنها وجود دارد یا خیر بایستی میان جنگ و صلح تفکیک قائل شد.
در زمان جنگ یا به عبارت بهتر مخاصمات مسلحانه یک قاعده عرفی وجود دارد مبنی بر این که دولت اشغالگر موظف است مانع صدور غیرقانونی اموال فرهنگی از قلمرو سرزمین اشغالی گردیده و اموال صادر شده از طریق غیرقانونی را به مقامات ذیصلاح سرزمین اشغالشده بازگرداند».[۱۰۳]
رویه دولتها این قاعده را به منزله یک قاعده عرفی حقوق بینالملل در زمینه مخاصمات مسلحانه بینالمللی قابل اعمال میداند.
وظیفه جلوگیری از صدور اموال فرهنگی از سرزمین اشغال شده در پروتکل اول کنوانسیون لاهه در باره حمایت از اموال فرهنگی در هنگام مخاصمات مسلحانه (۱۹۵۴) ذکر شده است.[۱۰۴]
بند ۱ پروتکل اول کنوانسیون فوقالذکر در اینخصوص مقرر داشته است که هر یک از دولتهای عضو تعهد مینمایند از صدور اموال فرهنگی واقع در سرزمینی که هنگام جنگ تصرف نموده است ممانعت نماید و بند ۲ نیز اشعار داشته است که دولتهای عضو باید اموال فرهنگی را که به کشورش وارد شده و مستقیماً یا غیر مستقیم از سرزمین اشغالشدهای به آنجا انتقال یافته باشد تحت توقیف قرار دهد. این توقیف یا هنگام ورود رأساً یا در غیر این صورت طبق تقاضای مقامات سرزمین مزبور به عمل خواهد آمد.
علاوه بر این باید پس از خاتمه جنگ اموال فرهنگی را که به کشورش انتقال داده شده و به شرط آنکه مخالف با بند ۱ فوق باشد به مقامات صالحه کشوری که سابقاً تحت اشغال بوده و اموال متعلق به آن است مسترد دارد در قبال این دولت که موظف بوده است از صدور اموال فرهنگی سرزمینی که اشغال نموده است ممانعت به عمل آورد باید به کسانی که با حسننیت متصرف اموال فرهنگی مزبور میباشد غرامت لازم را پرداخت نماید.
این قاعده در بند ۲ ماده ۲ کنوانسیون یونسکو درباره اتخاذ تدابیر لازم برای ممنوعیت جلوگیری از ورود و خروج و انتقال مالکیت غیرقانونی اموال فرهنگی نیز ذکر شده است که به موجب آن کشورها متعهدند با واردات، صادرات و انتقال مالکیت غیرقانونی اموال فرهنگی «بااستفاده از امکاناتی که در اختیار دارند و به ویژه با رفع علل آن، توقف روند جاری و کمک به انجام اقدامات جبرانی لازم» مقابله نمایند.
ماده ۱۱ کنوانسیون فوقالذکر نیز مقرر داشته است صدور و انتقال مالکیت اموال فرهنگی تحت اجبار مستقیم یا غیرمستقیم ناشی از اشغال یک کشور توسط یک نیروی خارجی، غیرقانونی تلقی میشود».
این کنوانسیون به تصویب ۱۰۴ کشور رسیده است که ۳۷ کشور از این تعداد، عضو پروتکل اول کنوانسیون لاهه درباره حمایت از اموال فرهنگی به هنگام مخاصمات مسلحانه نیستند. از آنجایی که ۸۸ کشور عضو پروتکل اخیرالذکر هستند این بدان معناست که جمعاً ۱۲۵ کشور با پیوستن به یک معاهده، رعایت این قاعده را الزامی کردهاند.
به علاوه بند ۱ ماده ۹ پروتکل دوم کنوانسیون لاهه مقرر میدارد که دولت اشغالگر از هرگونه صدور غیرقانونی یا خروج به صورت دیگر یا انتقال مالکیت اموال فرهنگ «ممانعت و جلوگیری» به عمل آورد در حالی که ماده ۲۱ کشورها را ملزم میسازد این تخلفات را متوقف کنند.
سایر رویههایی که موید این قاعده هستند عبارتند از دستورالعملهای نظامی، قوانین داخلی و بیانیهها رسمی.[۱۰۵]
بنابراین با این توضیحات مشخص است که ممنوعیت از صدور اموال فرهنگی در هنگام مخاصمات مسلحانه و استرداد آن به کشور مبدأ امروزه یک قاعده عرفی بینالمللی است که توسط تمامی دولتها باید آن را رعایت کنند.
<< 1 ... 266 267 268 ...269 ...270 271 272 ...273 ...274 275 276 ... 477 >>