تاثیرساختار مالکیت بر روی ارزش شرکت بر گرفته از تضاد منافع بین سهام‌داران است.کورو (۲۰۰۲) اعتقاد دارد وقتی که سهام‌داران عمده درصد مناسبی از سهام را در اختیار داشته باشند، می‌توانند سیاست‌های خود را بر شرکت تحمیل و منافع خصوصی را جذب نمایند. هرگاه حقوق کلیه سهامدارن به طور یکسان رعایت نشود، تمرکز مالکیت در دست عده ای از سهام‌داران عمده افزایش می‌یابد . پژوهش های قبلی نشان داده است که سهام‌داران عمده (کنترل کننده) بر خلاف سهام‌داران اقلیت، به منظور بهبود عملکرد بنگاه اقتصادی بر روی مدیران نظارت و کنترل بیشتری دارند. جایش کومار(۲۰۰۴) در بررسی تاثیر ساختار مالکیت بر ارزش شرکت ها در کشور هند ‌به این نتیجه رسید که مدیران بیشترین تاثیر را بر عملکرد شرکت داشته ، سهام‌داران خارجی و شرکت‌های هلدینگ به طور معناداری بر ارزش شرکت تاثیرگذار نیستند. سیفرت(۲۰۰۲) با بررسی کشورهای آلمان، انگلستان، ایالات متحده و ژاپن دریافت که وجود سهام‌داران عمده در ترکیب مالکیت شرکت با ارزش شرکت، رابطه معناداری دارد. فرث و همکاران(۲۰۰۲) در بررسی شرکت‌های چین ‌به این نتیجه رسیدند که بین مکانیسم‌های کنترلی در راهبری شرکت‌ها و ارزش شرکت رابطه معناداری وجود دارد.آنلین چن و کائو (۲۰۰۵) میان ساختار مالکیت، سرمایه گذاری و ارزش شرکت را برای ۵۰۰ شرکت نمونه تولیدی کره جنوبی بررسی کردند . ‌بر اساس نتایج رگرسیون حداقل مربعات معمولی، ساختار مالکیت بر سرمایه گذاری و ارزش شرکت مؤثر بوده است. لوپز و ویسنته(۲۰۱۰) معتقدند که فرصت‌های رشد در توانایی سهام‌داران عمده برای سلب مالکیت وجوه از سهام‌داران اقلیت، تاثیرگذار است. آنان در تحقیقی که به همین منظور انجام شد، ‌به این نتیجه رسیدند که بین ساختار مالکیت و ارزش شرکت رابطه غیر خطی وجودداشته، فرصت‌های رشد باعث افزایش شدت این رابطه غیرخطی خواهند شد.

ساختار مالکیت و عملکرد شرکت

پایه و اساس مطالعات حاکمیت شرکتی ، تئوری نمایندگی است و مسائل نمایندگی نیز ناشی از مجزاسازی مالکیت از کنترل می‌باشد. فرض تئوری نمایندگی بر این است که بین منافع سهام‌داران و مدیریت یک تعارض بالقوه وجود دارد و مدیران به دنبال کسب حداکثر منافع خود از طریق سهام‌داران شرکت هستند که این منافع ممکن است در تضاد با منافع سهام‌داران باشد . در نگاه کلی ،راهبری شرکتی شامل ترتیبات حقوقی ، فرهنگی و نهادی می شود که سمت وسوی حرکت وعملکرد شرکت ها را تعیین می‌کنند. اعضای هیئت مدیره و ترکیب آنان مدیریت شرکت که توسط مدیرعامل یا مدیر ارش د اجرایی هدایت می شود و سایر ذی نفع ها که امکان اثرگذاری بر حرکت شرکت دارند (سلمن،۱۳۸۴: ۴۵).

معیارهای ارزیابی سنتی بر پایه اطلاعات تاریخی قرار دارند . طرفداران این معیارها به مطلوبیت اطلاعات تاریخی اعتقاد دارند و بر این باورند که این اطلاعات بستر تاریخی واحد تجاری را بهتر نشان می‌دهند، چراکه گزارشگری مالی تاریخی با تدارک نوعی یکنواختی در ارا ئه اطلاعات مالی هنوز هم از جایگاه خاصی برخوردار است و این جایگاه به واسطه ویژگ ی های همچون فرض ثبات واحد پولی ، اصل تطابق و اصل تحقق درآمدها و هزینه ها حفظ شده است . در ضمن، داده های مالی قابلیت اتکا ء بیشتری دارند و مهم ترین این شاخص ها عبارتند از سود خالصP/E ،ROE ،EPS وتقسیم سود(عباس زادگان،۱۳۸۵: ۷۴). توسعه بازارهای سرمایه نقش معیارهای ارزیابی عملکرد را در انعکاس عملکرد شرکت ها پررنگ ساخته است . شاخص های متنوعی در ارزیابی عملکرد شرکت ها مطرح هستند که به برخی از آن ها تحت عنوان شاخص های سنجش عملکرد سنتی اشاره شد ، اما طبق آنچه در نوشته های مختلف آمده است این معیارها برای کمک به تصمیم گیری در شرایط فعلی کافی نیست که سرعت تغییرات زیاد است و رقابت بسیار نزدیک بین بنگاه های اقتصادی وجود دارد. ضمن اینکه همانند گذشته سهام‌داران منتظر کسب بازده توسط مدیران نمی شوند، بلکه از مدیران می خواهند تدابیری بیندیشند تا ارزش سرمایه گذاری آن ها حداکثر شود. از اینرو، شاخص های مالی نمی توانند عملکرد شرکت ها را به گونه ای مطلوب نشان دهند .مهم ترین ومتداول ترین شاخص های غیرمالی مبتنی بر ارزش عبارتند از ارزش افزوده اقتصادی،تحلیل ارزش برای سهام‌داران، ارزش افزوده بازار و ارزش افزوده نقدی(ظریف فرد، ناظمی، ۱۳۸۲: ۲۰).

ارزش افزوده اقتصادی : اقتصاددانان معتقد ند برای آن که شرکتی ایجاد ارزش نمایند و ثروت خود را افزایش دهند می بایست بازدهی آن ها بیشتر از هزینه های بدهی و حقوق صاحبان سهام آن باشد . در این راستا ، در دهه ۱۹۹۰ مؤسسه استرن استوارت بجای سود علامت تجاری با نام ارزش افزوده اقتصادی ابداع نمود و این معیار را جایگزین سود و جری ان های نقدی عملیاتی کرد و آن را یک معیار داخلی و خارجی بررسی عملکرد معرفی کرد . معیار ارزش افزوده اقتصادی هزینه فرصت تمام منابع به کار رفته در شرکت را مدنظر قرار می‌دهد. اگر سود خالص شرکتی برابر با هزینه فرصت سرمایه به کار گرفته شده باشد شرکت هیچ ارزشی ایجاد نکرده است ، حتی اگر مبلغ سود خالص در سطح بالایی باشد سهام‌داران با سرمایه گذاری در پروژه های دیگر با ریسک مشابه و بازدهی معادل هزینه فرصت سرمایه به کار گرفته شده در شرکت نیز بالاتر باشد ارزش سهم شرکت افزایش یافته و به تبع آن ثروت سهام‌داران افزایش می‌یابد (زولهنر،۲۰۰۳).

Q توبین: برای محاسبه Q توبین از نسبت ارزش بازار شرکت به ارزش دفتری دارایی استفاده می شود یعنی ارزش سهام عادی در پایان سال به اضافه ارزش بازارسهام ممتاز در پایان سال به اضافه ارزش دفتری بدهی جاری و غیر جاری در پایان سال تقسیم بر ارزش دفتری کل دار ایی ها (ملکیان واصغری،۱۳۸۵). ساختار مالکیت به عنوان یکی از معیارهای حاکمیت شرکتی مطرح می شود و به صورت های مالکیت نهادی بودن ، مالکیت حقیقی بودن ، مالکیت تمرکز ، مالکیت پراکندگی و مالکیت درونی بودن بررسی شده است .

ارزش شرکت

مفاهیم ارزش شرکت: برای محاسبه ارزش از چندین مفهوم مختلف، بشرح ذیل، استفاده شده است.

ارزش دفتری

ارزش دفتری یکی از مفاهیم حسابداری است و با بهره گرفتن از این معیار، ارزش هر یک از اقلام دارایی بر اساس روش های حسابداری مورد استفاده تعیین می‌گردد. ارزش دفتری دارایی ها همان ارقام و مقادیری است که در ترازنامه شرکت منعکس می شود . بر این اساس، ارزش یک سهم عادی از تقسیم ارزش حقوق صاحبان سهام عادی بر تعداد سهامی که در دست سهام‌داران است محاسبه می شود. از آنجا که ارزش های دفتری متاثر از روش های حسابداری هستند، لذا نمی توان چندان بر ارزش‌های دفتری هر سهم به عنوان ملاکی برای تعیین ارزش سهام اتکا نمود(ساعی و همکاران،۱۳۸۹: ۱۶۶).

ارزش سهام بر مبنای قیمت های جایگزینی دارایی ها پس از کسر بدهی ها


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 24 آذر 1401نظر دهید »

میلر ( ۱۹۹۶)یادگیری سازمانی یعنی کسب دانش جدید توسط عواملی که قادر و خواهان به کارگیری آن دانش در تصمیم گیری ها یا اثرگذاری بر افراد دیگر سازمان هستند.هویسمن (۲۰۰۰)

یادگیری سازمانی فرایندی است که یک سازمان به ایجاد دانش می پردازد یا دانش فعلی را بازسازی

می‌کند.

ورا و کروسان (۲۰۰۳)یادگیری سازمانی فرایند های تغییر در فرد و تفکرات، نظرات و اعمال گروه است که تحت تأثیر نمادهای سازمان قرار می‌گیرد. زمانی که یادگیری فردی و گروهی نهادینه می شود یادگیری سازمانی رخ داده و دانش در فرایند، فرهنگ، استراتژی و ساختار سازمان جای می‌گیرد.آکان و لین و بیرن (۲۰۰۳)یادگیری سازمانی ‌برون‌دادی از روابط دوجانبه فرایند های اجتماعی و شناختی است که در ساختار، فرهنگ ها و تعاملات سازمانی جای گرفته است.جاکوب و کولان (۲۰۰۵)یادگیری سازمانی اشاره به ظرفیت سازمان برای کشف نیاز به تغییر و انطباق و انجام فعالیت های هدفمند دارد.

۲-۶- سیر تاریخی یادگیری سازمانی

از نظر زمانی واژه “یادگیری سازمانی نسبت به” سازمان های یاد گیرنده” از قدمت بیشتری برخوردار است. اگرچه سابقه موضوع یادگیری به سال ۱۹۳۸ کتاب تجربه و آموزش جان دیوئی می‌گردد اما به نظر می‌رسد که واژه یادگیری سازمانی برای اولین بار به وسسیله سایرت و مارچ در مطالعه اولیه خود روی جنبه‌های رفتاری تصمیم گیری سازمانی در سال ۱۹۶۳ به کار رفته است. تاریخچه توجه مراکز دانشگاهی به موضوع یادگیری سازمانی به اواخر دهه ۱۹۹۰ با کار افرادی چون سنگه، پدلر، برگوین و بودیل آغاز شده است. با این حال علی رعم قدمت زیاد بحث یادگیری سازمانی، این موضوع تا اواخر دهه ۱۹۷۰ توجه چندانی را به خود جلب نکرد. در این هنگام بود که تعدادی از نظریه پردازان فعالیت خود را روی یادگیری سازمانی متمرکز کردند (آرگریس، به نقل از قربانی زاده و مشبکی، ۱۳۸۵: ۱۲). اگر چه فعالیت تحقیقاتی در دهه ۱۹۸۰ نیز روی موضوع داشت. در دهه ۱۹۹۰ موضوع یادگیری سازمانی تنها یکی از موضوعات مطرح در گرایش های مختلف مدیریت بود و مباحث جدیدتری پا به عرصه وجود گذاشتند. درادامه تاریخچه مختصری از یادگیری سازمانی طرح می شود:

۱- هنگامی که « تیلور» نظریه نافذ مدیریت علمی را مطرح کرد، معتقد بود که حقایق مدیریت قابل تدوین واندازه گیری است. او توانست این یادگیری را به دیگر کارکنان منتقل کند وسپس کارایی سازمان را بهبود بخشد (یونگ و همکاران، ۱۹۹۹: ۱۴).

۲- در اواخر دهه ۱۹۵۰ یادگیری سازمانی از سوی تعدادی از نظریه پردازان دانشگاه «کارنگی ملون» پالایش وتعریف شد. این گروه شامل « ریچارد سیرت»[۱۸]۱،« جیمز مارچ»[۱۹]۲ و «هربرت سایمون»[۲۰]۳ بودند. در سال ۱۹۵۸ مارچ وسایمون گفتند:«از آنجا که می خـواهیـم پی ببریم که چـه زمانی به اسـتاندارد سـازمانی روندهای عملیاتی می‌رسیم، انتخاب سازمان به واسطه مقرراتی که در درون آن اعمال می‌شود به شدت تحت تاثیر شرایط است، این مقررات به نوبه خود فرایندهای یادگیری سازمانی را که در جهت تطبیق سازمان با محیط خود می‌باشد، منعکس می‌کند.»

۳- جریان سوم تاریخ یادگیری برکار« آرجریس وشوان»[۲۱]۴ (۱۹۹۶) متمرکز است که به تحقیقات موجود یادگیری سازمانی منجر شده است. آرجریس وشوان (۱۹۹۶)، دونوع یادگیری تک حلقه ای ودو حلقه ای را مطرح کرده‌اند.

۴- « جرج هابر»[۲۲]۱ (۱۹۹۱) در بررسی ادبیات یادگیری سازمانی آن را به معنی سازگاری با محیط، انعطاف پذیری در مقابل تحولات وهمچنین پاسخگوئی به آن تلقی می‌کند.

۵- پیتر سنگه وهمکارانش در «ام.آی. تی» به دلیل کار برروی مفهوم یادگیری شهرت پیداکردند ومدعی شدند که بابکارگیری تفکر سیستمی می‌توانند فرایند یادگیری سازمانی را طرح کنند ‌و به‌کار بندند. گروه سنگه در «ام.آی.تی» مرکز یادگیری را تشکیل دادند که به خانه شفاف برای تحقیق درباره سازمان‌های یادگیرنده تبدیل شده است . حداقل در بخشی از ادبیات یادگیری سازمانی از اثر مشهور وی وتاثیر آن برمدیریت تجلیل شده از وی به عنوان مرشد یادگیری سازمانی یاد می‌شود. اینک در دنیای کسب وکار،سازمان یادگیرنده توجه بسیاری را به خود جلب ‌کرده‌است. (به نقل از الوانی، ۱۳۷۹: ۲۴). در هر صورت در جدول ذیل سیر تاریخی مفاهیم یادگیری سازمانی و سازمان یادگیرنده را نشان می‌دهد که به مرور زمان به وسیله متفکران مدیریت و متخصصان بهبود سازمان اعم از افراد دانشگاهی و صنعتی ایجاد شده است.

جدول ۲- ۲: سیر تاریخی مفاهیم یادگیری سازمانی (قربانی زاده و مشبکی، ۱۳۸۵: ۱۷۳)

۱۹۳۸ میلادی

جان دیویی در کتاب ((تجربه و آموزش)) مفهوم ((یادگیری تجربی)) را مطرح کرد.

دهه ۱۹۴۰ میلادی

کنت کریک روان شناس اسکاتلندی واژه ((الگوهای ذهنی)) را ایجاد کرد.

۱۹۴۶ میلادی

کرت لوین ایده ((تنش اخلاق)) را پیشنهاد کرد که بین تصورات فردی و درک از وضعیت ایجاد کرد.

دهه ۱۹۶۰ میلادی

داگلاس مک گریکور کتاب ((جنبه انسانی مؤسسه)) را منتشر کرد.

۱۹۶۳ میلادی

ساپرت و مارچ در مطالعه روی جنبه رفتاری تصمیم گیری سازمانی، برای اولین بار واژه ((یادگیری سازمانی)) را به کار بردند.

دهه ۱۹۷۰ میلادی

گریس آرگریس و دونالد شون کار روی علم عملی را شروع کردند؛ مطالعه چگونگی برخورد ارزش های حمایت شده با ارزش هایی که پایه و اساس اقدامات واقعی است.

۱۹۷۹ میلادی

چارلی کیفر، جی فاستر، پیتر سنگه و رات فریتنز سمیناری تحت ((عنوان رهبری و تسلط)) برگذار کردند.

۱۹۸۲ میلادی

پیتر سنگه، آریه دوگلاس، بیل اواین، ری استاتا و تعدادی از رهبران اجرایی گروه مطالعاتی ((سازمان یادگیرنده)) را در (MIT) تشکیل دادند.

۱۹۸۹ میلادی

چارلز هندی کتاب ((عصر سنت گریزی)) را منتشر کرد.

۱۹۸۹ میلادی

((مرکز یاد گیری سازمانی)) به ریاست سنگه در (MIT) تشکیل شد و ادگار شاین، کریس آرگریس، آریه دوگاس، ری استاتا و بیل اراین مشاوران اصلی آن بودند.

۱۹۹۰ میلادی

کتاب ((پنجمین اصل)) پیتر سنگه منتشر شد.

۱۹۹۳ میلادی

مقاله دیوید گروین منتشر شد که بیان می‌کند؛ ((تنها آن نوع یادگیری برای مدیران مفید خواهد بود که قابل اندازه گیری باشد)).

۱۹۹۷ میلادی

کتاب سازمان زنده به وسیله آریه دوگاس منتشر شد.

۱۹۹۷ میلادی

کتاب ((درباره یادگیری سازمانی)) به وسیله کریس آرگریس منتشر شد.

۱۹۹۹ میلادی

کتاب رقص تغییر به وسیله پیتر سنگه و همکارانش منتشر شد.

۲-۷- یادگیری سازمانی و سازمان یادگیرنده


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 24 آذر 1401نظر دهید »

۲-۲ ماهیت درد کودکان

درد، یک واکنش پیچیده و چند عاملی، نسبت به محرک برانگیزاننده ی آن است. نحوه ی تجربه، ابراز ‌و پردازش درد و نهایتاً کنترل آن، در افراد مختلف متفاوت است. شکل زیر ادراک درد، ارزیابی آن و رفتار و تاثیرات اجتماعی ناشی از آن را نشان می‌دهد. درد، موضوعی ذهنی است و ارزیابی درد، عمدتاً مبتنی بر سنجش های خود بیماران می‌باشد (پردز[۶۲] و همکاران، ۲۰۱۱).

شکل ۲-۱ واکنش به درد، اقتباس از پردز و همکاران(۲۰۱۱)

در گذشته، بسیاری از افراد معتقد بودند که کودکان درد را حس نمی کنند. این باور مبتنی بر فقدان اطلاعات و ترس از این موضوع بود که کودکان بر اساس مصرف داروهای آرام بخش، به آن ها اعتیاد پیدا کنند. امروزه این موضوع به خوبی بررسی شده است که سیستم اعصاب حسی و گذرگاه های درد، از لحاظ ارتباطات و عملکرد، تا ابتدای سه ماهگی، تکامل پیدا می‌کنند و هیچ شواهدی مبنی بر حمایت از این دیدگاه که کودکان به خاطر وضعیت خاص سیستم عصبی اشان، درد را با شدت کمتری احساس کنند، دیده نمی شود. با این وجود، درد به طور ذهنی احساس می شود، در زمینه ی واکنش به درد تفاوت های فردی وجود دارد و این واکنش از طریق تجربه و یادگیری اجتماعی تنظیم می‌گردد. اولین تجربه ی درد، نقش مهمی را در واکنش های بعدی به درد، ایفا می‌کند. گروه سنی کودکان، ناهمگن است، ‌به این معنا که این گروه دامنه ای از نوزادان تا نوجوانان را شامل می شود. کودکان در مقایسه با بزرگسالان، نحوه ی ادراک و واکنششان به درد، هم از لحاظ کیفی و هم از لحاظ کمی متفاوت است. در ابتدا، کودکان واکنش شدیدی را نسبت به درد نشان می‌دهند اما به تدریج با رشدشان، شدت واکنش آن ها تنزل پیدا می‌کند (پاوار[۶۳]و همکاران، ۲۰۱۱).

به طور کلی، تجربیات درد کودکان، تحت عناوین حاد، عودکننده و مستمر طبقه بندی شده است. درد حاد به وسیله ی یک محرک مضر یا محرک ایجادکننده ضایعه بافتی (برای نمونه تزریق یا جراحت سطحی پوست) به وجود می‌آید. نشانگان درد عود کننده (سردردهای تکرار شونده، درد های شکمی و یا درد اندام ها)، مشکلات درد اختصاصی را برای بسیاری از کودکان به وجود می آورد.در این گونه موارد، دردهای عود کننده، نشانه ای از بیماری که نیاز به درمان طبی را ایجاب سازد، نیست. بلکه نشانگان درد عود کننده به خودی خود یک اختلال به شمار می‌آید که عوامل متعدد مسئول آن باید تعیین و کنترل شوند. درد مستمر نیز به هر درد طولانی مدتی اطلاق می‌گردد که ممکن است به وسیله ی یک بیماری مثل سرطان یا آرترید به وجود آید یا اینکه درد فراتر از دوره ای که برای بهبود یا شفایافتگی یک آسیب لازم است، طول کشیده باشد. علاوه بر این، ممکن است کودکان بدون هیچ گونه شواهدی دال بر آسیب یا ضایعه بافتی، درد مستمر را تجربه کنند (گچل، ترک[۶۴]، ۱۳۸۱)

مدل زیستی روانی اجتماعی درد مزمن، غالبا برای شرح چگونگی تاثیرگذاری مؤلفه‌ های درونی و بیرونی چندگانه بر درد مزمن کودکان و نوجوانان، به کار می رود. مطابق با این مدل، درد مزمن، به عنوان یک پدیده ی تعدیل شده از طریق مؤلفه‌ های فیزیولوژی، روان شناختی، اجتماعی و محیطی، تعریف می‌گردد (سیمونز[۶۵] و همکاران،۲۰۰۸).

آنچه کودکان می فهمند، آنچه انجام می‌دهند و آنچه احساس می‌کنند همگی می‌تواند بر درد آن ها اثر عمیقی بر جای گذارد. عوامل شناختی شامل فهم (دریافت) کودکان از منشا درد، توانایی آن ها برای کنترل آنچه روی خواهد داد و انتظارات کودکان در زمینه ی کیفیت و قدرت دردی که تجربه خواهند کرد، است. برخی از عوامل مثل سن، جنس، سطح شناختی، تجربیات قبلی ‌در مورد درد، یادگیری خانوادگی و زمینه ی فرهنگی در کودک تا حدی ثابت هستند. این ویژگی ها، چگونگی تفسیر و تجربه ی کودک را از احساسات گوناگونی که به وسیله ی ضایعه بافتی به وجود می‌آیند، شکل می‌دهد. عوامل رفتاری مانند رفتارهای جسمانی آشکار کودکان (مثل، گریه کردن، به کارگیری راهبردی برای کنترل درد)، واکنش های والدین و کارکنان مراقبت های بهداشتی نسبت به کودکان (برای نمونه، نشان دادن ناکامی، تشویق توام با مهربانی برای استفاده از راهبردهای کنترل درد توسط کودکان)، میزان محدودیت جسمانی کودکان در مدتی که تحت درمان با روش های تهاجمی قرار می گیرند، اثرات رفتاری وسیع دردهای عودکننده و مستمر بر زندگی کودکان که توانایی آن ها برای حضور در مدرسه را نیز شامل می‌گردد، مشارکت در ورزش و فعالیت های اجتماعی با گروه همسالان و پذیرش مسئولیت های مشخص در خانه، همگی عواملی هستند که می‌توانند برخی از رفتارهای نشان دهنده ی درد را کاهش دهند و فرایند بهبودی را تسهیل سازند. اما در عین حال رفتارهای نابسامان یا الگوهای رفتاری تحریف شده، ممکن است درد را در کودکان ایجاد کنند و یا باعث وخیم تر شدن آن گردند و یا حتی به استمرار آن کمک کنند.هیجانات کودکان، توانایی آن ها را برای درک وقایع، تحت تاثیر قرار می‌دهد. هیجانات خاص بستگی به ماهیت درد و نیز باورهای کودکان درباره ی تاثیر فوری و دراز مدت آن بر زندگی آن ها دارد. به طور کلی، هر چه کودکان به لحاظ هیجانی درمانده تر و پریشان تر باشند، درد آن ها نیز شدیدتر و یا ناخوشایندتر خواهد بود (گچل، ترک، ۱۳۸۱).

‌بنابرین‏، بین عوامل شناختی، رفتاری و هیجانی تعامل های پویایی وجود دارد. اگر چه به نظر می‌رسد که بین آسیب و پیامدهای درد رابطه ی علی مستقیم و واضحی وجود دارد، اما تمامی چیزهایی که کودکان می دانند، انجام می‌دهند و یا احساس می‌کنند، همگی درد آن ها را تحت تاثیر قرار خواهد داد (گچل، ترک، ۱۳۸۱).

۲-۳ دیدگاه پیاژه در رابطه با تجربه ی درد کودکان

بررسی تحول شناختی کودکان ‌به این علل مهم است: ۱- برداشت کودکان از مفهوم درد و تدابیر درمانی با بزرگسالان متفاوت است. ۲- بسیاری از درمان های تسکین دهنده ی درد مستلزم احاطه کافی به توانایی‌های ذهنی کودک است. ۳- راه های ابراز درد در کودکان، متناسب با مراحل رشد و تکامل آن ها می‌باشد. پیاژه معتقد است که سطح تحول شناختی کودک، تاثیر مهم در درک تجربه ی دردناک دارد. وی مراحل تحول شناختی کودکان را به سه دوره تقسیم نموده است: الف / حسی – حرکتی ب / عملیات عینی ج / عملیات صوری

این مراحل از دوران نوزادی تا دوران بلوغ به صورت تسلسلی طی می شود و تدریجی و محسوس است. در هر یک از این مراحل، کودک مفهوم متفاوتی از بیماری و درد دارد. در جدول زیر روند تحول مفاهیم بیماری و درد آمده است (‌خدا کرمی، ۱۳۷۸).

جدول ۲-۱ دیدگاه پیاژه در رابطه با رشد مفهوم بیماری و درد در کودکان (‌خدا کرمی، ۱۳۷۸)

سن کودک
مفهوم بیماری
مفهوم درد
۲-۷ سالگی

(مرحله پیش عملیاتی)

– پدیده گرایی: علت بیماری را یک پدیده ی انتزاعی نامربوط و خارجی می دانند.

– سرایت: علت بیماری را مجاورت بین دو حادثه می دانند؛ مثلا سرما خورده اند چون نزدیک کسی قرار گرفته اند که سرماخورده است.

– درد را تجربه ای انتزاعی و فیزیکی می‌دانند.

– افکار جادویی درباره ی از بین رفتن درد دارند.

– درد را تنبیه عمل خلاف خود می‌دانند.

– متمایلند کسی را مسئول درد خود بدانند و ممکن است روی یک نفر متمرکز شوند.

۷-۱۲ سالگی


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 24 آذر 1401نظر دهید »

۳- سومین وجه اشتراک دو جرم این است که هر دو جرم از جرائم مقید بر خلاف هستند جرائم مطلق برای تحقق جرائم مقید نتیجه مجرمانه لازم و ضروری است ‌بنابرین‏ تا زمانی که در جرم اختلاس مختلس یا دیگری منتفع و قربانی جرم نیز متضرر نشده باشد جرم تام محقق نخواهد شد همچنین در سرقت نیز تازمانی که نتیجه محرمانه ( اضرار مالک ) محقق نشود سرقت واقع شده است.

۴- چهارمین وجه اشتراک دو جرم در این است که هردو جرم در زمرۀ جرایم آنی هستند و جرایمی هستند که در برهه ای از زمان شروع شده و به نتیجه رسیده اند و یا در نیمه یا پایان راه متوقف شده اند ولی بدین معنی نیست که عناصر تشکیل دهنده این جرایم باید در یک زمان باهم جمع شوند.

‌بنابرین‏ همان‌ طور که در سرقت به محض اینکه وضع ید و جابجایی صورت می پذیرد سرقت محقق خواهد شد در اختلاس نیز پس از برداشتن و تصاحب مال موضوع توسط مرتکب اختلاس صورت می‌گیرد و نیازی به گذشت زمان و استمرار وجود ندارد.

۵- وجه اشتراک دیگر این دو جرم از لحاظ رکن معنوی است برای ارتکاب هر دو جرم سونیت مجرمانه لازم و ضروری است یعنی هر دو جرم علاوه بر قصد عام ارتکاب جرم قصد تصاحب مالکانه اموال یا اشیاء موضوع جرم ضروری است.

ب: وجوه افتراق

۱-اولین تمایز دو جرم در خصوص مرتکب جرم است در سرقت هرکس اعم از کارمند دولت و غیر آن اگر مال دیگری را برباید به عنوان سارق قابل تعقیب است اما در خصوص اختلاس مرتکب باید مستخدم دولت یا در حکم مستخدم دولت باشد و کارمند دولت بودن از ارکان تحقق جرم اختلاس است.

۲- دومین وجه تمایز در خصوص نحوۀ ارتکاب جرم است. در جرم اختلاس مال به اعتبار کارمند بودن و موظف بودن مرتکب در اختیار او قرار داده شده و اموال در دسترس وی وجود دارد و وی مالی را که تحت اختیار وی قرار دارد تصاحب می کند در حالی که سرقت ربودن مال غیر است در خفا، به عبارتی مال توسط صاحب آن در حرز نگه‌داشته شده و سارق با شکستن حرز آن می رباید.

۳- سومین وجه تمایز اختلاس و سرقت از جهت موضوع جرم است. ‌به این صورت که جرم سرقت فقط در خصوص اموال منقول مصداق دارد اما جرم اختلاس در خصوص اموال غیر منقول نیز واقع می شود اگر چه در بیشتر موارد موضوع جرم اختلاس اموال منقول است .[۲۱]

فصل دوم: عناصر و شیوه های مداخله در جرم اختلاس

برای محکوم شدن متهم به ارتکاب جرم باید سه عنصر قانونی، مادی و معنوی ( روانی) تشکیل شود که وجود این سه عنصر در سایر جرائم دیگر نیز الزامی است. همچنین شیوه های مداخله در اختلاس به دو صورت شرکت و معاونت محقق می شود که در جای خود به آن پرداخته خواهد شد.[۲۲]

مبحث اول: عناصر جرم اختلاس

از آنجایی که جرم اختلاس از سه رکن قانونی، مادی، معنوی (روانی) تشکیل شده است. لذا لازمه محکوم شدن متهم به ارتکاب این جرم اثبات ارکان مذکور توسط مرجع تعقیب است در این راستا به دلیل اهمیت موضوع به بررسی موارد مطرح شده می پردازیم.

۱- عنصر قانونی: یعنی وصف مجرمانه رفتار باید به تعیین قانون باشد.

۲- عنصر مادی: یعنی رفتار مجرمانه باید تحقق خارجی یابد.

۳-عنصر معنوی: یعنی رفتار مجرمانه باید همراه با قصد مجرمانه یا تقصیر جزائی باشد.

در رابطه با هر جرمی، علاوه بر عناصر عمومی، عناصر و شرایط خصوصی نیز وجود دارد که موجب تمایز و تشخیص جرائم از یکدیگر می شود،[۲۳] و در واقع جنبه ماهیتی برای جرائم دارد و به عبارتی موجب تمایز و تفکیک جرائم از لحاظ ماهیتی می شود. لذا جرم اختلاس هم مانند سایر جرائم از طرفی دارای عنصر قانونی، عنصر مادی و عنصر معنوی است و از طرفی از لحاظ ماهیتی دارای شرایط اختصاصی است؛ که نگارنده در این مبحث از رسالۀ خود، آن ها را مورد بررسی قرار می‌دهد.

گفتار اول: عنصر قانونی

عنصر قانونی جرم اختلاس و شروع به آن در حقوق ایران در حال حاضر ماده ۵ و۶ قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء، اختلاس و کلاهبرداری می‌باشد. علی رغم تصویب قانون جدید تعزیرات در سال ۱۳۷۵ با عنایت به جامعیت قانون تشدید در باره اختلاس، ماده ۵ این قانون همچنان به عنوان عنصر قانونی جرم اختلاس به قوت خود باقی است؛ ‌بنابرین‏ توهم برخی از نویسندگان مبنی بر لغو ماده ۵ توسط ماده ۵۹۸ ق.م.ا. کاملا بی اساس است. در اداره حقوقی قوه قضاییه در نظریه شماره (۶۱۶۶/۷-سال۱۳۷۶) اشعار می‌دارد: «آنچه در ماده ۵ قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء، اختلاس و کلاهبرداری آمده و عنوان اختلاس دارد با موضوع ماده ۵۹۸ قانون تعزیرات که مربوط به تصرف غیر قانونی است، جرایم جداگانه هستند و ماده ۵۹۸ اخیر الذکر به قوت خود باقی است.»

در حقیقت عنصر قانونی پایه و اساس دو عنصر دیگر می‌باشد و برای وجود عناصر یک جرم و تحقق آن، عنصر قانونی مفروغ عنه می‌باشد و لذا حقوق دانان بسیاری از کشور ها در بحث از عناصر و ارکان جرایم، از عنصر قانونی به عنوان یک رکن نام نبرده اند .[۲۴]

جرم اختلاس موضوع ماده ۵ قانون تشدید مجازات مرتکبین اختلاس، ارتشاء و کلاهبرداری مصوب ۱۳۶۷ مجمع تشخیص مصلحت نظام مقرر می‌دارد: (( هر یک از کارمندان و کارکنان ادارات و سازمان‌ها یا شوراها یا شهرداری ها و مؤسسات و شرکت های دولتی ویا وابسته به دولت و یا نهادهای انقلابی و دیوان محاسبات و موسساتی که به کمک مستمر دولت اداره می‌شوند و یا دارندگان پایه قضائی و به طور کلی قوای سه گانه و هم چنین نیروهای مسلح و مأمورین به خدمات عمومی اعم از رسمی یا غیر رسمی، وجوه یا مطالبات یا حواله ها یا سهام و اسناد و اوراق بهادار و یا سایر اموال متعلق به هریک از سازمان‌ها و مؤسسات فوق الذکر ویا اشخاص را که برحسب وظیفه به آن ها سپرده شده است به نفع خود یا دیگری برداشت و تصاحب نماید، مختلس محسوب و به ترتیب زیر مجازات خواهدشد:

در صورتی که میزان اختلاس تا پنجاه هزار ریال باشد مرتکب به شش ماه تا سه سال حبس و شش ماه تا سه سال انفصال موقت و هرگاه بیش از این مبلغ باشد به دو یا ده سال حبس و انفصال دایم از خدمات دولتی و در هر مورد، علاوه بر رد وجه یا مال مورد اختلاس به جزای نقدی معادل دو برابر آن محکوم می شود)) .

برابر تبصره ۱ ماده ۵ قانون مذبور (( در صورت اتلاف عمدی، مرتکب علاوه بر ضمان، به مجازات اختلاس محکوم می شود.))

بدیهی است اتلاف غیر عمدی مال، در واقع همان تضییع اموال دولتی موضوع ماده ۵۹۸ ق.م.ا. است که طبق آن، هریک از کارمندان و کارکنان ادارات و مأمورین را که به علت اهمال یا تفریط موجب تضییع اموال و وجوه دولتی گردد، مستوجب شلاق تا ۷۴ ضربه علاوه بر جبران خسارت می‌گردد.

ممکن است عمل اختلاس توأم با جعل سند و نظایر آن باشد؛ در این حالت، در صورتی که میزان اختلاس تا پنجاه هزار ریال باشد، مرتکب به دو تا پنج سال حبس و یک تا پنج سال انفصال موقت و هرگاه بیش از این مبلغ باشد، به هفت تا ده سال و انفصال دائم از خدمات دولتی و در هر دو مورد، علاوه بر رد وجه یا مال مورد اختلاس، به جزای نقدی معادل دو برابر آن محکوم می شود.( تبصره ۲ ماده ۵ قانون تشدید مجازات…)


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 24 آذر 1401نظر دهید »

و همچنین با توجه به اینکه حقوق جزا یکی از رشته‌های حقوق داخلی است و غالباً در محدوده مرزهای جغرافیایی یک کشور کاربرد دارد و در اصطلاح حقوق جزا اصل بر سرزمینی بودن قوانین کیفری است با توجه به اینکه مجرمان می‌توانند در فاصله کوتاه از محل وقوع جرم دور شده و با توجه به گسترش روزافزون ارتباطات بین کشورهای جهان و اینکه در کشورهای مختلف جهان جرایم و مجازات‌های متفاوتی حاکم است و ممکن است در کشوری عملی جرم تلقی شود و در کشور دیگری جرم شناخته نشود آیا محرومیت از حقوق اجتماعی ناشی از محکومیت کیفری و آثار محکومیت کیفری محدود به سرزمین ایران است و یا اینکه در خارج از مرزهای سرزمین محل وقوع جرم نیز دارای آثار است که در این بخش به بررسی این موضوع پرداخته می شود وبطور کلی قواعد مربوط ‌به این موضوع از منظر حقوق جزای عرفی و حقوق اسلامی درخصوص موضوع خاص اعاده حیثیت پرداخته می شود.

گفتار نخست: قلمرو اعاده حیثیت در زمان

در حقوق جزا اصلی وجود دارد که علی الاصول قوانین جزایی عطف به ماسبق نمی شوند و یکی از آثار و نتایج ضروری اصل قانونی بودن جرایم و مجازات‌ها قاعده عطف به ماسبق نشدن قوانین کیفری است .طبق این قاعده چنانچه قانونی تصویب شود و عملی را که در گذشته جرم نبوده است جرم بشناسد و برای مرتکب آن مجازات تعیین کند و یا اینکه مجازات شدیدتری را مقرر دارد که در قبل وجود نداشته است . قانون مذبور شامل حال کسانی که قبل از وضع و انتشار قانون جدید که هنوز در مرحله رسیدگی است و یا هنوز رسیدگی به آن شروع نشده است تسری پیدا نمی کند . گاهی قوانین جدید قدرت تعدیل کنندگی دارند و قانون جدید از حیث تعیین مجازات خفیف تر و به طور کلی به نفع متهم است و یا اینکه به طور کلی عملی را که سابقاً جرم بوده است قانون جدید آن را از عداد جرایم خارج می‌کند که در این حالت قانون لاحق ‌در مورد کسانی که قبل از وضع آن مرتکب جرم شده اند مجری خواهد بود و برخلاف اصل فوق عمل خواهد شد .

اصل عطف به ماسبق نشدن قوانین کیفری طی اصل ۱۶۹ ق.ا پیش‌بینی و مقرر شده است « هیچ فعل یا ترک فعلی ، به استناد قانونی که بعد از آن وضع شده است جرم محسوب نمی شود ».

و ماده ۱۱ قانون مجازات اسلامی مقرر می‌دارد :« در مقررات و نظامات دولتی مجازات و اقدامات تأمینی و تربیتی باید به موجب قانونی باشد که قبل از وقوع جرم مقرر شده باشد و هیچ فعل یا ترک فعلی را نمی توان به عنوان جرم به موجب قانون متأخر مجازات نمود … ».

و در امور مدنی قاعده ای مشابه وجود دارد و ماده ۴ ق.م اعلام می‌دارد :« اثر قانون نسبت به آینده است و قانون نسبت به ماقبل خود اثر ندارد ».

هرچه هست اعمال قاعده عطف به ماسبق نشدن قوانین جزایی موجب امنیت و آرامش خاطر است و بدیهی است که قاعده عطف به ماسبق نشدن قوانین مدنی جهت حفظ ثبات اقتصادی است و این فلسفه با فلسفه ای که بنای عطف به ماسبق نشدن قوانین جزایی می‌باشد یکی نیست و ارزش آن را نمی توان یکسان دانست.( باهری پیشین، ۱۰۹)

در قوانین قبل از انقلاب نیز اگرچه مقررات مربوط به حدود و قصاص و دیات را پیش‌بینی نکرده اند اما اعتبار آن ها پابرجا بود و دیوانعالی کشور نیز در رأی‌ وحدت رویه شماره۴۵ مورخ ۲۵/۱۰/۶۵ آورده است که :« ماده ۶ قانون راجع به مجازات اسلامی مصوب مهرماه ۶۱ (ماده ۱۱ فعلی) که مجازات و اقدامات تأمینی و تربیتی را بر طبق قانونی قرار داده است که قبل از وقوع جرم وضع شده باشد منصرف از احکام و قوانین الهی از جمله راجع به قصاص می‌باشد که از صدر اسلام تشریح شده اند . ‌بنابرین‏ رأی شعبه چهاردهم دیوانعالی کشور که حسب درخواست اولیاء دم به حکم آیه شریفه « و لکم فی القصاص حیاه یا اولی الالباب » بر این مبنا قصاص صادر گردیده است صحیح تشخیص داده می شود» ( قربانی ۱۳۷۱، ۳۱۸)

قوانین حدود و قصاص و دیات جنبه الهی داشته و از طریق وحی ابلاغ شده است و قوانین عادی نمی توانند آن ها را نسخ یا بی اثر نمایند و این قوانین از زمان ابلاغ به بشر همیشه وجود داشته اند و اجرای حدود و قوانین الهی ابدی و لایزال بوده است و تعطیل بردار نیست . و اگر قوانین جزایی اسلام را ‌در مورد جرایم سابق اجرا کنیم عطف به ماسبق نکرده ایم چون در زمان ارتکاب جرم این قوانین وجود داشته اند .

تبعیت از قانون جدید درخصوص جرایمی(حدود، قصاص و دیات) که قبل از انقلاب ارتکاب یافته بودند با اصل عطف به ماسبق نشدن قوانین در تعارض بودند ولی با توجه به اینکه قوانین سابق مبتنی بر مقررات شرعی نبوده اند اعتباری نداشته اند.

حال با توجه به مطالب مطروحه در فوق درخصوص عطف به ماسبق شدن قوانین جزایی و با توجه به اینکه مجازات‌های تتمیمی ، تکمیلی و تبعی علی الاصول مجازات‌های تعزیری یا بازدارنده هستند . در صورتی که قانون‌گذار محدوده مجازات‌های تبعی را توسعه دهد و یا مدت اجرای آن ها را بیشتر نماید و در واقع اقدام به تشدید مجازات‌های تبعی نماید و یا برعکس اقدام به کاهش این مدت‌ها نمایند و یا اینکه محدوده محرومیت از حقوق اجتماعی را مضیق و محدودتر نماید آیا این قوانین عطف به ماسبق خواهند شد یا خیر .

برخی از حقوق ‌دانان معتقدند که قوانینی که مربوط به آثار محکومیت جزایی است فوراً به اجرا گذاشته می‌شوند ‌به این معنی که حتی نسبت به محکومیتهای سابق بر قانون مذبور به کار بسته می شود و همچنین قوانینی که در نحوه و چگونگی اجرای مجازات تغییراتی به وجود آورند به مورد اجرا گذاشته می‌شوند و بر محکومیتهای سابق بر قانون جدید نیز اعمال می‌شوند.

‌بنابرین‏ با توجه به قانونی بودن جرم و مجازات اگر مرتکب را به لحاظ ارتکاب عملی که در لحظه ارتکاب جرم ، جرم نبوده است مجازات کنیم یا مجازات جرمی را تشدید نماییم مقتضای قانون جدید آن است که به گذشته عطف شود ولی در مقابل این مقتضی مانعی وجود دارد و آن همان قاعده قبح عقاب بلابیان است و چون حقوق جزا در مقام بیان جرم و مجازات و تهدید آزادی هاست از عطف به ماسبق شدن باز می ماند.

اگرچه نظریه فوق با قاعده عطف به ماسبق نشدن قوانین در تعارض است و با توجه به تشدید مجازات بر اساس قاعده مذکور نباید این گونه مجازات‌های تبعی و محرومیت از حقوق اجتماعی شامل مرتکبین جرایم سابق بر وضع قانون جدید شوند این امر خلاف مقتضای عدالت و انصاف است . ارتکاب جرم از ناحیه محکوم علیه در گذشته نباید محدوده حقوق اجتماعی که قبلاً فرد از آن محروم بوده است و به موجب قانون جدید گسترش یافته را ‌در مورد محکوم اعمال نمود که این برخلاف اصل قانونی بودن جرم و مجازات خواهد بود و قانونی که بعد از ارتکاب جرم وضع شده است نمی تواند موجب ارعاب مرتکبی شود که قبلاً مرتکب جرم شده است و این امر موجب تضییع حقوق مکتسبه فرد خواهد شد .


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 24 آذر 1401نظر دهید »

1 ... 86 87 88 ...89 ... 91 ...93 ...94 95 96 ... 479

شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
جستجو
آخرین مطالب