پنج مفهوم برای درک و شناخت خانواده به عنوان یک سیستم اساسی است:
الف : خانواده به عنوان یک سیستم بزرگتر از مجموع سیستمهای فردی آن است.
ب : سیستم خانواده وظایفی را انجام میدهد.
ج : سیستم خانواده مرزهای سیستم وزیر منظومه ها رابه وجود می آورد.
د : سیستم خانواده مادام درحال شکل گیری است وبین تغییروثبات تعادل ایجاد میکند.
ه : رفتارهای خانواده گی ازطریق علیت حلقوی به بهترین نحو درک میشوند تا ازطریق علیت خطی (تاملیسون،۱۹۶۳؛بهاری،۱۳۸۳،ص۸۳).
رفتار
دیدگاه رفتاری بر شناخت ها و رفتارهای بین فردی ایجاد کننده مشکلات زناشویی و چگونگی تاثیر متقابل شناخت و رفتار زوج در ایجاد این مشکلات تأکید دارد. بنابرین تأکید بر این است که چگونه زوج ها رفتار یک دیگر را تعبیر میکنند ، چگونه فرآیندهای شناختی فرد همانند فیلتر ، رفتار همسران را از طریق علت یابی و معنادهی ارزیابی میکند و درنهایت ، چگونه رفتارهای آینده همسر را پیشبینی میکند( دهقان ، ۱۳۸۰ )، در این الگو برداشت زن و شوهر از رفتار یک دیگر بیش از خود رفتار اهمیت دارد، زیرا وقتی دچار خطای شناختی می شود، به برداشت ها و نتیجه گیری خود به قدر مستقیم بها میدهد و برای و یحکم واقعیت یا حقیقت را پیدا میکند و به این برداشت ها به عنوان فرض هایی که باید مورد آزمون قرارگیرند، نگاه نمی کند.در این جا بیش از رفتار , برداشت و تعبیر زوجین از رفتار یک دیگر موجب بروز اختلاف بین آن ها می شود. بر اساس این برداشت ها زن و شوهر بدون بررسی ، دست به قضاوت میزنند. به قول تی یک (۱۹۸۸ ) ، زن و شوهر بی آن که متوجه سوء تفاهم باشند ،گناه را به خود خواهی یا بی نزاکتی همسر خود نسبت میدهند و متوجه نیستند برداشت اشتباهی که از همسرشان دارند ، علت اصلی گرفتاری آن ها است (دهقان ،۱۳۸۰).
۲-۱-۲- کیفیت زندگی
مطالعهء کیفیت زندگی در دهه ۱۹۶۰ آغاز شد (مک کال[۳۸]، ۱۹۷۵). با وجود اینکه از آن زمان تاکنون تحقیقات بسیار گستردهای در این زمینه انجام گرفته، اما هنوز در مورد تعریف دقیق کیفیت زندگی توافق وجود ندارد (لی[۳۹]، ۲۰۰۶). تحقیقات گذشته عمدتاًً در تعاریف خود دچار دوگانگی در مورد عینی یا ذهنی بودن شدهاند.
کیفیت زندگی، موضوع اصلی بسیاری از تحقیقات در رشتههای گوناگون علمی بوده است، اما ارائه تعریفی جامع و جهانی برای این مفهوم هنوز هم به صورت یک مشکل باقی مانده است؛ زیرا بسیاری از محققان بر این باورند که کیفیت زندگی مفهومی چند وجهی، نسبی، متاثر از زمان و مکان و ارزشهای فردی و اجتماعی است، بنابرین ارائه تعریفی جهانی برای آن امکانپذیر نمیباشد (رضوانی، شکیبا و منصوریان ، ۱۳۸۷).
چارچوب نظری کیفیت زندگی
اصطلاح کیفیت زندگی دارای معانی گوناگونی برای افراد و گروههای مختلف میباشد. لی در سال ۱۹۸۳ کیفیت زندگی را به عنوان «نامی برجسته برای مفهوم قدیمی بهزیستی مادی و روانی مردم در محیطی که در آن زندگی میکنند» توصیف کردهاست. اسمیت[۴۰] آن را بهزیستی اجتماعی[۴۱] و آندروز[۴۲] رفاه عمومی تعریف کردهاند. مولر[۴۳] در سال ۱۹۸۳ کیفیت زندگی را میزان رفاه افراد و گروهها تحت شرایط اجتماعی و اقتصادی عمومی تعریف میکند. همچنین گروه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی[۴۴]، کیفیت زندگی را ادراک فردی از وضعیت زندگی در متن نظامهای فرهنگی و ارزشی جامعه و در ارتباط با اهداف، انتظارات، استانداردها، علایق و نگرانیهای فرد توصیف میکند (شای و همکاران[۴۵]، ۲۰۰۶). پیسون[۴۶] (۱۹۹۵)، کیفیت زندگی را اینگونه تعریف میکند: اصطلاح کیفیت زندگی به طور کلی به وضعیت محیطی که مردم در آن زندگی میکنند، مثل آلودگی و کیفیت مسکن و همچنین به برخی صفات و ویژگیهای خود مردم مثل سلامت و میزان تحصیلات اشاره دارد. با توجه به تعاریف ارائه شده میتوان گفت که اصولاً کیفیت زندگی یک مفهوم پیچیده و چندبعدی در رابطه با وضعیت جمعیت، در یک مقیاس جغرافیای خاص (روستا، شهر، کشور و. . . )است که هم متکی به شاخصهای ذهنی یا کیفی و هم متکی به شاخصهای عینی یا کمی است (کوکبی و دیگران، ۱۳۸۴).
چارچوب مفهومی کیفیت زندگی
کیفیت زندگی مفهومی محتوایی و فراگیر است و محققان با تئوریها و رویکردهای مختلف به جنبههای گوناگون آن پرداختهاند (ونکامپ و دیگران[۴۷]، ۲۰۰۳؛ یوزل[۴۸]، ۲۰۰۴). اما محققان نتوانسته اند معنی و تعریف واحدی برای آن ارائه دهند. این اندیشه به طور فراگیر در پس زمینۀ ذهنی محققان وجود دارد که کیفیت زندگی به رابطۀ مردم با زندگی هر روزه آن ها می پردازد (پاکیون[۴۹]، ۲۰۰۳). هنوز در مورد کیفیت زندگی و جنبههای تشکیل دهنده آن اتفاق نظر وجود ندارد اما نکتهای که همه محققان در آن اتفاق نظر داشته اند، چندبعدی بودن مفهوم کیفیت زندگی بوده است به طوری که هر محقق با دیدگاه خود لایههای تشکیل دهنده کیفیت زندگی را برشمرده و با تعریف لایهها سعی در تعریف کیفیت زندگی دارد (فتحلیان و پرتوی، ۱۳۹۰).
ﻛﻴﻔﻴﺖ زﻧﺪﮔﻲ ﺑﻪ ﻣﻴﺰان رضایتمندی از زﻧﺪﮔﻲ ﺑﺮﻣﻲﮔﺮدد. ﺣﺎﻟﺖ وﺟﻮدی ﻓﺮد در ﺑﻬﺰﻳﺴﺘﻲ و رضایتمندی از زﻧﺪﮔﻲ ﻛﻪ از ﻳﻚ ﻃﺮف ﺑﺎ ﺣﻘﺎﻳﻖ ﺑﻴﺮوﻧﻲ ﻳﺎ ﻋﻮاﻣﻞ ﻋﻴﻨﻲ از زﻧﺪﮔﻲ و از ﻃﺮف دﻳﮕﺮ ﺑﺎ ادراک دروﻧﻲ ﻳﺎ ارزﻳﺎﺑﻲ ﻛﻪ ﺧﻮد ﻓﺮد از ﻋﻮاﻣﻞ و ﺣﻘﺎﻳﻖ زﻧﺪﮔﻲ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻣﻲ ﺷﻮد (ونکامپ و دیگران، ۲۰۰۳).
ﻛﻴﻔﻴﺖ زﻧﺪﮔﻲ ﺑﺮ اﺳﺎس ﻣﻴﺰان ﺷﺎدی ﻓﺮدی و رﺿﺎﻳﺖ از زﻧﺪﮔﻲ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻣﻲﺷﻮد و ﻣﺤﻴﻂ ﺷﺎﻣﻞ ﻧﻴﺎزﻫﺎ، آرزوﻫﺎ و دﻳﮕﺮ ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺤﺴﻮس و ﻧﺎﻣﺤﺴﻮﺳﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻬﺰﻳﺴﺘﻲ ﻛﻠﻲ را ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ (فی[۵۰]، ۲۰۰۸). درک ﻓﺮدی از ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ زﻧﺪﮔﻲ در زﻣﻴﻨﻪای از ﻓﺮﻫﻨﮓ و ﺳﻴﺴﺘﻢﻫﺎی ارزﺷﻲ ﻛﻪ ﻓﺮد در آن زﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲﻛﻨﺪ و در ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ اﻫﺪاف، اﻧﺘﻈﺎرات، اﺳﺘﺎﻧﺪاردﻫﺎ و واﺑﺴﺘﮕﻲﻫﺎﻳﺶﺻﻮرت ﻣﻲﮔﻴﺮد (ﻧﺠﺎت، منتظری و هوالکویی نائینی، ۱۳۸۵).
کیفیت زﻧﺪﮔﻲ از دو ﻣﻔﻬﻮم ﺟﻬﺎﻧﻲ ﺑﺎ ﻗﻠﻤﺮوﻫﺎی اﺳﺎﺳﻲ ﻣﺸﺨﺺ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﺷﺪه اﺳﺖ: ﻣﻔﻬﻮم اول درک ﻛﻴﻔﻴﺖ زﻧﺪﮔﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﺘﻴﺠﺔ آن رﺿﺎﻳﺖﻣﻨﺪی از زﻧﺪﮔﻲ اﺳﺖ و ﻣﻔﻬﻮم دوم ﻛﻴﻔﻴﺖ زﻧﺪﮔﻲ در ﻣﺤﻴﻂ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﻛﻴﻔﻴﺖ ﻣﺤﻴﻄﻲ اﺳﺖ (وست وی[۵۱]، ۲۰۰۶).
کیفیت زندگی، درﺟﻪای است ﻛﻪ اﻓﺮاد از اﻣﻜﺎﻧﺎت ﻣﻬﻢ زﻧﺪﮔﻲﺷﺎن ﻟﺬت ﻣﻲﺑﺮﻧﺪ (ون کامپ و دیگران، ۲۰۰۳). ﻛﻴﻔﻴﺖ زﻧﺪﮔﻲ ﻋﻨﺼﺮی واﻗﻌﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﺎﻣﻞ ﺗﺠﻬﻴﺰات ﻣﻌﻨﻮی زﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲﺷﻮد و ﺑﺎ ﺳﻼﻣﺘﻲ، ﻣﺤﻴﻂ زﻧﺪﮔﻲ، ﻗﺎﻧﻮن، ﺳﺮﻣﺎﻳﺔ ﻛﺎر، ﺧﺎﻧﻮاده و … ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻣﻲﺷﻮد (پاکیون، ۲۰۰۳).