کاپلان[۱۰۲] و همکاران ( ۱۹۸۵ ) نشان داند که دامنه گسترده ای از آسیب شناسی روانی کودکی به مادر نسبت داده می شود . این یافته ها با این اعتقاد رایج مشکل های هیجانی نوجوانان تنها ناشی از نفوذهای مادر است در چالش قرار میگیرد . شک و همکاران ( ۱۹۹۹ ) معتقدند زمانی که درگیری پدر در اجتماعی ساختن نوجوانان کمتر از مادر باشد کیفیت وظایف والدینی مادر ارتباط قوی تر با سلامت روان شناختی نوجوان دارد ( شک ، ۲۰۰۲ ) . در میان تجربیات خانوادگی ، روابط مادر – دختر خیلی پیچیده است . این روابط برخی احساسات متعارض از قبیل عشق ، خشم ، نگرانی ، تنفر ، غبطه و نیاز را در بر میگیرد . بر طبق پایگاه کلینیک سلامت زنان مایو ، این ارتباط حساس با سن مادر و دختر تغییر میکند و چندین شیوه برای بهبود آن وجود دارد . فینگرمن[۱۰۳] میگوید : هر نیروگذاری بزرگ شخص در دیگری ، نیروی اولیه ای است که روابط بین مادر و دختر را پیچیده میکند . فینگرمن توصیه میکند پذیرش ، به عنوان کلید بهبود روابط و دور شدن از بحران است ( مجله آمریکا ، ۲۰۰۱ ؛ نقل از گیبسون وارش و مارک استروم ، ۲۰۰۱ ) .
الیکسون[۱۰۴] و سانر[۱۰۵] ( ۱۹۹۶ ) در مطالعه ای در مورد ارزیابی عوامل ریسک خشونت در نوجوانان دریافتند ، کمبود مهر والدینی و حمایت از سوی آن ها یکی از عوامل عمده ریسک خشونت است . تراستی[۱۰۶] ( ۱۹۹۶ ) دریافت که درگیری والدین با نگرش های دانش آموزان در زمینه مدرسه ، ارتباط مثبت ، و با رفتارهای مشکل از قبیل خشونت و پرخاشگری ارتباط منفی دارد . برخی از پژوهش گران روابط مثبتی بین انتقال ارزش ها و حیط خانه ( تمرین های کودک پروری ) یافته اند . انتقال ارزش ها در خانواده هایی که بین والدین و کودکان چالش بزرگی نباشد ، نیرومند است . جانسون[۱۰۷] دریافت دانش آموزانی که ارزش های مذهبی والدین را میپذیرند ، خانواده هایشان را به صورت شادتر ، گرم تر و پذیرا تر از دانش آموزانی که این ارزش ها را طرد میکنند ، دریافت می نمایند . نلسون[۱۰۸] ( ۱۹۸۱ ) دریافت سرسپردگی مذهبی در جاهایی که والدین مذهبی بودند و با همدیگر هماهنگی داشتند ، قوی تر بود . مطالعه ها نشان دادهاند بین سبک های والدینی و سرسپردگی مذهبی در بزرگسالی اغلب ارتباط کمی وجود دارد . مهمترین پیشبینی کننده سرسپردگی مذهبی ، ارتباط های عاطفی با پدر و مادر است . از این جهت ارتباط فرزندان با مادر اعمال مذهبی را پیشبینی میکند ( راجر[۱۰۹] و دادلی[۱۱۰] ، ۲۰۰۰ ؛ نقل از گیبسون وارش و مارک استروم ، ۲۰۰۱ ) .
علی رغم این واقعیت که مفاهیم و روش های دسترسی متفاوتی در ارتباط با ساختار خانواده وجود دارد یافته ها ، عموماً نشان میدهند حمایت بالاتر از سوی والدین با رشد نتایج بهتری در نوجوانان همراه میگردد . امات[۱۱۱] ( ۱۹۸۹ ) نشان داد ، حمایت بالاتر والدین با شایستگی بالاتر در نوجوانان ارتباط دارد . بوون[۱۱۲] و چاپمن[۱۱۳] ( ۱۹۹۶ ) دریافت حمایت والدینی ، سازگاری نوجوان را تحت تاثیر قرار میدهد . گرانفسکی[۱۱۴] و همکاران ( ۱۹۹۶ ) گزارش دادند ، حمایت خانواده با عملکرد نامناسب رفتاری و هیجانی در ارتباط است . بعلاوه یافته های پژوهشی نشان میدهد نوجوانانی که والدینشان را کمک کننده تر ادراک میکنند ، از سلامت بهتری برخوردارند ( راجر و دادلی ، ۲۰۰۰ ؛ نقل از گیبسون وارش و مارک استروم ، ۲۰۰۱ ) .
در پژوهشی با عنوان « بررسی مشکلات خانوادگی دانش آموزان » که در یکی از مناطق تهران با نمونه ای بالغ بر ۵۵۰ نفر دانش آموز دبیرستانی با ابزار پرسشنامه صورت گرفته است ، مهمترین مشکلات خانوادگی دانش آموزان مورد سوال قرار گرفت که به ترتیب فراوانی آن ها عبارت بودند از : اختلاف والدین ، درک نکردن فرزندان در سنین بلوغ از طرف والدین ، تبعیض در بین فرزندان ، فقر مالی ، بی توجهی به فرزندان و تحقیر آنان ، ایجاد محدودیت در خانواده ، بی توجهی نسبت به مسئل تربیتی و درسی فرزندان ، کمبود وسایل و امکانات رفاهی ، کثرت عائله و تعداد زیاد افراد خانواده ، بی اعتمادی والدین به فرزندان ، فوت یکی از والدین ، بداخلاقی و خشونت پدر ، جدا شدن والدین از یکدیگر ، اختلاف برادران و خواهران ، بیکاری پدر و اعتیاد افراد خانواده ( شرفی ، ۱۳۷۶ ) .
همگی شاهد خبرهای تکان دهنده ی روزنامه ها درباره ی مشکلات والدین با کودکان و نوجوانان هستیم ؛ علت چیست ؟ عدم آگاهی والدین نسبت به نقش و وظایف خود ؟ عدم توجه مادران و پدران به روان شناسی کودک ؟ تکرار کورکورانه روش های تربیتی نادرست ؟ عدم شناخت اصول تعلیم و تربیت ؟ عدم توجه به روش های برقراری رابطه ی انسانی ؟ و یا علت های دیگر ؟
کارشناسان و مسؤولان سخت کوش با پژوهش و مطالعات بسیار ، راه حل را ، آموزش دادن و بالا بردن سطح آگاهی اولیا و همچنین مربیان دانسته اند و نسبت به انجام این امر مهم همت گماشته اند تا بتوانند از میزان تعارضاتی که در هر خانواده ، بین خود اولیا و یا اولیا با کودکان و نوجوانان و حتی جوانان به وجود میآید بکاهند ( به پژوه ، ۱۳۷۵ ) . البته ممکن است این تعارضات در مدرسه بین اولیای مدرسه ، معلمان و دانش آموزان نیز باشد . به هر حال ، هر چه باشد مسایل خانوادگی شامل طیف وسیعی از مسایل نظیر اختلاف بین پدر و مادر تا برخوردهای غیرمعقول مانند خشونت بیش از حد ، عطوفت زیاد ، روابط اعضای خانواده با هم ، موقعیت دانش آموزان در بین اعضای خانواده ، مشکلات رفتاری والدین و بسیاری از موارد دیگر است که میتواند در کیفیت تحصیلی فرزند مؤثر باشد . بنابرین می توان قسمتی از شکست تحصیلی را به مشکلات خانوادگی نسبت داد ( اکبری ، ۱۳۸۵ ) .
برخوردهای همراه با افراط و تفریط خانواده ها در تامین نیاز نوجوانان باعث می شود آن ها به بیراهه کشیده شوند . به طور کلی می توان نگرش های والدین در این باره را به چهار دسته تقسیم نمود :