بر این اساس می توان بینش در بیماران وسواسی را روی پیوستاری قرار دارد که از بینش خوب –که در آن بیماران به افراطی و غیر منطقی بودن افکار و نگرانی هایشان به خوبی آگاهند- تا اطمینان هذیانی[۶]– که در آن وسواس ها واقعی و منطقی در نظر گرفته می شود- گسترده شده است(مارکوا و همکاران، ۲۰۰۹؛ کشیاپ، ۲۰۱۲؛ اونن،۲۰۱۳). از این رو نسخه چهارم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، بینش ضعیف را به صورت ناتوانی فرد برای تشخیص افراطی یا غیرمنطقی بودن نشانه های خود تعریف میکند(انجمن روانپزشکی امریکا،۱۹۹۴؛کشیاپ، ۲۰۱۲). همچنین آنچه که در نسخه چهارم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی تحت عنوان بینش ضعیف مطرح شده، در نسخه پنجم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی به صورت بینش خوب یا نسبتا خوب، بینش ضعیف و عدم بینش ، تصحیح شده است(انجمن روانپزشکی آمریکا[۷]، ۲۰۱۳).
بینش ضعیف در اختلال وسواس فکری – عملی با برخی ویژگی های بالینی از قبیل تعداد و شدت بیشتر وسواس و اجبار ها، سن شروع پایین تر، طولانی تر بودن مدت بیماری، دوره مزمن بیماری و شدت بیشتر بیماری ارتباط دارد(کیشور[۸] و همکاران،۲۰۰۴؛ کاتاپانو[۹] و همکاران،۲۰۰۱؛ کاتاپانو و همکاران، ۲۰۱۰؛ جاکابوسکی[۱۰]، ۲۰۱۱؛ بلینو[۱۱] و همکاران، ۲۰۰۵؛کشیاپ، ۲۰۱۲). همچنین اختلال شخصیت اسکیزوتایپال، نشانه های افسردگی همبود یا وسواس ها و اجبارهای انباشت با بینش ضعیف مرتبط است (ماتسوناگا[۱۲] و همکاران، ۲۰۰۲؛ ترکسوی[۱۳] و همکاران، ۲۰۰۲؛ آلونسو[۱۴] و همکاران، ۲۰۰۸؛ کیشور، ۲۰۰۴؛ بلینو و همکاران، ۲۰۰۵؛ ساموئل[۱۵] و همکاران، ۲۰۰۷؛ براردیس[۱۶] و همکاران، ۲۰۰۵، اونن، ۲۰۱۳). ازسوی دیگر ، بینش پایین به عنوان یک از قوی ترین پیش بینی کننده های نتیجه درمانی ضعیف در نظر گرفته شده است( کاتاپانو و همکاران،۲۰۰۱؛ ترکسوی و همکاران، ۲۰۰۲؛ کشیاپ،۲۰۱۲).
برخی محققان بر این باورند که که بینش ضعیف ممکن است ناشی از نقائص شناختی باشد و یا ممکن است با یک مسئله ارگانیکی در ارتباط باشد(آیگنر[۱۷] و همکاران،۲۰۰۵؛به نقل از کشیاپ،۲۰۱۲). بنابرین به طور کلی می توان دو دسته متغیر های روان شناختی و عصب روان شناختی را در ادبیات تحقیق در مورد وسواس مشاهده کرد. برای اختلال وسواس مبانی عصب روان شناختی قویی مطرح شده است. از جمله مهمترین این متغیر ها کارکرد های اجرایی است. بیشترین کارکردهای اجرایی مورد بررسی پژوهشگران که در گروه بیماران وسواسی نسبت به گروه سالم دارای نقائص قابل توجهی هستند عبارتند از: حل تعارض / بازداری[۱۸]، آمایه تغییر[۱۹]، حافظه غیر کلامی، سیالیت[۲۰] ، برنامه ریزی، تصمیم گیری، حافظه کاری فضایی، توجه و سرعت پردازش و سازماندهی حافظه کلامی(کشیاپ،۲۰۱۲؛ کشیاپ، ۲۰۱۳). با توجه به اینکه برخی دیگر از پژوهشگران چنین نتایجی را گزارش نمی کنند(کولز[۲۱] و همکاران،۲۰۰۴؛ آبروزس[۲۲] و همکاران،۱۹۹۵) به نظر میرسد که یافته های به دست آمده در این زمینه متناقض باشد(کشیاپ و همکاران، ۲۰۱۳).
در ادبیات پژوهش فقط سه مطالعه منتشر شده رابطه بین عملکرد عصب روان شناختی و بینش را مورد بررسی قرار داده است. کیتیس[۲۳] و همکاران(۲۰۰۷) نشان دادند که گروه بیماران وسواس با بینش پایین در یادگیری کلامی و حافظه کلامی عملکرد ضعیف تری نسبت به گروه بیماران با بینش بالا داشتند(کیتیس و همکاران،۲۰۰۷؛ به نقل از کشیاپ،۲۰۱۲). همچنین کشیاپ(۲۰۱۲) نتیجه گرفت که بینش پایین با تخریب بیشتر در حل تعارض/ بازداری پاسخ، سیایلیت و حافظه کلامی ارتباط دارد(کشیاپ و همکاران،۲۰۱۲). مطالعه دیگر نشان داد که هرچند عملکرد عصب روان شناختی در دو گروه مقایسه اسکیزوفرنیا(با همبودی وسواس و بدون همبودی وسواس) مشابه بود اما گروه وسواس با بینش پایین عملکردضعیف تری را از خود نشان دادند(تومکایا[۲۴] و همکاران، ۲۰۰۹؛ به نقل ازکشیاپ و همکاران، ۲۰۱۲).
کارکرد های عصب روان شناختی نه تنها برای مطالعاتی که به مبانی زیستی اشاره دارند مهم است بلکه در تواناییهای سطح بالاتر فراشناختی نیز نقش دارند. اشاره شده که برخی فرایند های فراشناختی بهنجار مانند خود انعکاسی[۲۵]، خود آگاهی[۲۶] و توانایی نگهداری بازنمایی های ذهنی برای تفکر، بنیانی اساسی برای بینش است. از اینرو بینش محدود در فرد، بیانگر مشکل وی در معنا دهی به تجارب روزانه به منظور بنا کردن یک احساس شخصی پیچیده و منسجم از خود است (کشیاپ و همکاران، ۲۰۱۲). فراشناخت ارتباط نزدیکی با کارکردهای اجرایی دارد، چرا که هر دو توانایی “نظارت”[۲۷] و “کنترل” فرایندهای شناختی برای انجام رفتار هدفمند را شامل می شود(فرناندز[۲۸] و همکاران،۲۰۰۰). فراشناخت به عنوان تفکر درباره تفکر تعریف شده و شناخت در مورد صحت واکنش های فرد به محرک ها را در بر میگیرد. فراشناخت یک مفهوم گسترده است که آگاهی و تنظیم فعالیت های شناختی را در بر میگیرد. آگاهی فراشناختی دربر گیرنده آگاهی فرد در موردتوانایی های شناختی، راهبردهای شناختی و تکالیف شناختی خود است. در حالی که تنظیم فراشناختی نظارت و کنترل شناختی را در بر میگیرد(فرناندز و همکاران،۲۰۰۰). بنابرین نظارت و کنترل دو مؤلفه مشترک در مفاهیم فراشناخت و کارکرداجرایی است. اهمیت فرایند های فراشناختی مانند ارزیابی افکار و باور هایی درمورد تفکر، در شکل گیری و امتداد افکار خودآیند همواره مورد تأکید قرار میگیرد(اونن، ۲۰۱۳).
نشان داده شده که آگاهی فرد در مورد افکار خودش و ارزیابی های منفی درباره افکار خودآیند پیشبینی کننده افکار وسواسی است (اونن، ۲۰۱۳). اونن(۲۰۱۳) نشان داده که نمرات فراشناختی در گروه وسواسی به طور معنا داری بالاتر از گروه سالم است. هرمان[۲۹] و همکاران(۲۰۰۳) نیز نشان دادند که نمرات تمام خرده مقیاس های فراشناخت در گروه افراد وسواسی بالاتر از گروه کنترل است.(هرمان و همکاران، ۲۰۰۳؛ به نقل از اونن، ۲۰۱۳)البته باید توجه داشت که در پیشینه پژوهش ، با وارسی های ما ،تنها یک مطالعه رابطه بین بینش و فراشناخت را مورد بررسی قرار داده است. اونن(۲۰۱۳) نتیجه میگیرد که نمرات کنترل ناپذیری و خطر،اطمینان شناختی ، نیاز به کنترل افکار و خود آگاهی شناختی در بیماران وسواس با بینش پایین نسبت به گروههای دیگر(بیماران وسواسی با بینش پایین و گروه کنترل) پایین تر است(اونن، ۲۰۱۳).