« سایت دانلود پایان نامه: ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی در مورد پیش بینی تراوش از ... | پایان نامه کارشناسی ارشد : مقالات و پایان نامه ها درباره شناسایی و رتبه بندی ... » |
زند و همکاران (۱۳۸۶) در پژوهشی به بررسی تاثیر گروه درمانی انگیزشی بر اختلالات روانی در افراد وابسته به مواد پرداختند. نتایج نشان داد که گروه درمانی انگیزشی پس از اجرای ۱۴ جلسه اختلالات روانی افراد وابسته به مواد را کاهش می دهد اما در دوره پیگیری دو ماهه مشخص شد این درمان فقط اختلالات خودبیمار انگاری، هیستری، شکایات جسمانی و حساسیت در روابط بین فردی افراد وابسته به مواد را کاهش می دهد.
در پژوهشی دیگر بوزانی (۱۳۸۵، به نقل از گلستانی،۱۳۸۷) تأثیر دو روش آموزش به شیوه سخنرانی و مشاوره گروهی را بر تغییر نگرش معتادان نسبت به مواد مخدر مورد مقایسه قرار داد. گروه نمونه را در این پژوهش ۳۰ نفر معتادان مرد تشکیل می داد که به طور تصادفی از بین ۱۸۲ نفر از معتادانی انتخاب شده بودند که در مرکز بازپرسی شهر اصفهان تحت درمان بودند. نتایج نشان داد که روش مشاوره گروهی بر خلاف روش سخنرانی توانسته است تغییرات معنی داری در نگرش معتادان نسبت به مواد مخدر ایجاد نماید.
شاهی (۱۳۸۳) در پژوهشی دیگر نشان دادند که میانگین نمرات افراد وابسته به مواد روانگردان نسبت به افراد عادی در تمامی زیر مقیاس های سلامت عمومی بطور پایایی بالاتر است و این افراد استرس، اضطراب و افسردگی بالایی را گزارش می کنند.
غفاری نژاد، ضیاءالدین، پویا (۱۳۸۲) در پژوهشی به مقایسه اختلالات روانی در معتادان به تریاک و هروئین پرداخت. نتایج نشان داد که نمره مقیاس های وسواس و اجبار، اضطراب، ترس مرضی، روان پریشی ضریب کلی علائم مرضی و مجموع علائم مثبت مرضی به صورت معنی داری در بیماران وابسته به هروئین از بیماران وابسته به تریاک بیشتر بود.
ناظر و همکاران (۱۳۸۰) در پژوهشی بر روی یک نمونه ۲۴۰ نفری معتاد به مواد افیونی نشان دادند که شایعترین اختلال در معتادان به مواد افیونی، اختلالات ضداجتماعی، افسردگی، استرس و اضطراب می باشد.
ب) پژوهش های انجام شده در خارج از کشور
آلورد[۶۸] (۲۰۱۴) در پژوهشی به اثربخشی گروه درمانی مراحل تغییر بر انعطاف پذیری کنشی، کیفیت زندگی و استرس ادراک شده در افراد وابسته به سوء مصرف مواد پرداخت. نمونه تحقیق شامل ۲۵ نفر بود. نتایج نشان داد که گروه درمانی مراحل تغییر پس از اجرای ۲۰ در گروه آزمایش افراد وابسته به سومصرف مواد باعث افزایش انعطاف پذیری کنشی و کیفیت زندگی آنان و کاهش استرس ادراک شده در این افراد می شود. در نتیجه گروه درمانی مراحل تغییر بر انعطاف پذیری کنشی و کیفیت زندگی و کاهش استرس ادراک شده افراد مبتلا به سومصرف مواد اثربخش است.
جان[۶۹] (۲۰۱۴) در تحقیقی دیگر به تاثیر گروه درمانی مبتنی بر مراحل تغییر بر استرس و اضطراب طی ۱۴ هفته مداخله درمانی و پیگیری آن پس از سه ماه بر روی افراد وابسته به مواد به این نتیجه دست یافت که گروه درمان مبتنی بر مراحل تغییر باعث کاهش سطح استرس و اضطراب گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل می گردد. در نتیجه گروه درمانی مبتنی بر مراحل تغییر رویکرد درمانی اثربخش بر کاهش استرس و اضطراب افراد وابسته به مواد است.
یلماز[۷۰] و همکاران (۲۰۱۴) در شواهد پژوهشی خود نشان دادند، که باورهای فراشناختی منفی در مورد غیرقابل کنترل بودن و خطرنگرانی به طور معناداری پیش بینی کننده افسردگی، استرس و اضطراب افراد وابسته به سومصرف مواد می باشند.
جی یونگ[۷۱] (۲۰۱۳) تحقیقی بر روی افراد وابسته به مواد انجام داد و نتایج حاکی از آن بود که بین باورهای فراشناختی و ابعادش (نشخوار ذهنی، باورهای غیرمنطقی درباره نگرانی) و سلامت روان و ابعادش (اضطراب و افسردگی) و استرس افراد مبتلا به مواد با افراد عادی تفاوت معناداری وجود دارد و افراد وابسته به مواد دارای باورهای فراشناختی بالاتر و میزان اضطراب، افسردگی و استرس بالاتری هستند.
بارتین[۷۲] و همکاران (۲۰۱۳، به نقل از مرادی و همکاران،۱۳۹۲) در پژوهشی نشان داد که، برنامه پیشگیری از مصرف مواد مخدر که شامل مهارت های رد یا طرد مواد مخدر، هنجارهای ضد مواد مخدر، مهارت های خودمدیریتی فردی و مهارت های عمومی اجتماعی بود تلاش داشت تا مهارت های مقاومت در برابر مواد مخدر و اطلاعاتی درباره نحوه مقابله با مواد مخدر و همچنین کاهش انگیزه مصرف را ارائه نماید. این مطالعه نشان داد که در گروه مداخله میزان مصرف سیگار، مشروبات الکلی و مواد مخدر نسبت به گروه شاهد کاهش یافته است و برنامه آموزشی دارای ثمرات مثبت بر شناخت و نگرش و متغیرهای شخصیتی که در مصرف مواد تاثیر دارند، بوده است.
راسل[۷۳] (۲۰۱۳) در پژوهشی به اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر مراحل تغییر بر باورهای فراشناختی افراد وابسته به مواد افیونی پرداخت. نمونه تحقیق شامل ۳۰ تن بود. پروتکل درمانی گروه درمانی مبتنی بر مراحل تغییر در طی ۱۴ جلسه برگزار شد. نتایج نشان داد که گروه درمانی مبتنی بر مراحل تغییر باعث باور مثبت درباره نگرانی، کنترل ناپذیری، اطمینان شناختی کم، نیاز به کنترل افکار و وقوف شناختی افراد وابسته به مواد افیونی گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل می گردد و گروه درمانی مبتنی بر مراحل تغییر بر کاهش باورهای فراشناختی افراد وابسته به مواد افیونی تاثیر زیادی دارد.
مار[۷۴] و همکاران (۲۰۱۳) در طی پژوهشی بر روی بیماران وابسته به سومصرف مواد تاثیر گروه درمانی مبتنی بر مراحل تغییر را بر میزان تاب آوری و عزت نفس در یک نمونه ۳۰ نفری را بررسی نمودند و گزارش کردند که اقدامات درمانی بعد از ۱۴ جلسه بر روی گروه آزمایش تاثیر زیادی در افزایش تاب آوری و عزت نفس افراد مبتلا به سوء مصرف مواد دارد.
یون[۷۵] (۲۰۱۲) در پژوهشی که بر روی بیماران وابسته به سومصرف مواد انجام داد به بررسی باورهای فراشناختی با وسوسه مصرف مواد در یک نمونه ۲۰۰ نفری پرداخت. وی بیان کرد که بین باورهای فراشناختی نشخوارفکری و اطمینان شناختی ضعیف با وسوسه رابطه مثبت معنی داری وجود دارد و نشخوارفکری و اطمینان شناختی و در کل باورهای فراشناختی میزان بالای وسوسه مصرف مواد را پیش بینی می کنند.
پاتریک[۷۶] (۲۰۱۲) تأثیر گروه درمانی مراحل تغییر (انگیزشی) بر کاهش علائم استرس و افزایش نشخوار ذهنی افراد وابسته به سومصرف مواد را مطالعه کرد و دریافت که مداخله گروه درمانی بر پایه مدل انگیزشی پس از اجرای ۱۲ جلسه در کاهش علائم استرس بعد از گذشت سه هفته و نشخوار ذهنی و پاسخ های نشخواری افراد مبتلا به سومصرف مواد موثر است.
اریکیلا[۷۷] و همکاران (۲۰۱۲) تاثیر درمان مبتنی بر مراحل تغییر را به شیوه گروهی را بر باورهای غیرمنطقی و اضطراب افراد وابسته به سوء مصرف مواد را مورد پژوهش قرار دادند. نتایج نشان داد که باورهای غیرمنطقی افراد و میزان اضظراب افراد مبتلا به مصرف مواد پس از اجرای ۱۴ جلسه مداخله درمانی بهبود قابل ملاحظه ای داشته و بطور معناداری کاهش یافته است و در نتیجه مشخص شد که درمان مبتنی بر مراحل تغییر به شیوه گروهی بر کاهش باورهای غیرمنطقی و اضطراب افراد وابسته به سوء مصرف مواد تاثیر دارد.
کارت رایت، هالتون[۷۸] و ولز (۲۰۱۱) در پژوهشی دیگر بر روی یک نمونه ۲۰۰ نفری از بیماران وابسته به سومصرف مواد به این نتیجه رسیدند که باورهای فراشناختی مثبت نگرانی و منفی ارتباط مستقیمی با استعداد افراد در برابر نگرانی آسیب شناختی دارد.
دیویدسون[۷۹] (۲۰۱۰، به نقل از فرزادی،۱۳۹۰) به بررسی رابطه تاب آوری و ناگویی هیجانی با وسوسه در معتادین به مصرف مواد افیونی پرداختند و نتایج نشان داد که، رابطه معناداری بین ناگویی هیجانی با وسوسه مصرف مواد در معتادین وجود دارد و بین تاب آوری و وسوسه مصرف مواد رابطه منفی معناداری وجود دارد و استرس بطور معناداری پیش بینی کننده وسوسه سوء مصرف مواد معتادین است.
میلیز و کورنبلیت[۸۰] (۲۰۰۹، به نقل از عاشوری،۱۳۸۸) در پژوهشی که انجام دادند نشان دادند، ۷ تا ۱۰ درصد بیماران وابسته به سومصرف مواد اختلالات خلقی شدیدی را تجربه می کنند که با عوامل استرس زا ارتباط مثبت دارد.
واتکینز[۸۱] (۲۰۰۹، به نقل از بهزادپور و مطهری،۱۳۹۱) در پژوهشی بیان داشت که تمایل بیشتر برای نشخوار فکری و وسوسه با نیاز بیشتر برای درک موقعیت، اهمیت فردی موقعیت و راهبردهای تحلیلی موقعیت همرا است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
ون برکل و هلی کاترین[۸۲] (۲۰۰۹) به بررسی ویژگی های شخصیتی، استرس و استراتژی های مقابله ای در میان بیماران وابسته به سومصرف مواد و افراد بهنجار پرداخت و دریافتند که بیماران وابسته به سومصرف مواد ویژگی روان رنجورخویی بیشتری دارند و در سایر ابعاد شخصیتی پایین تر از افراد بهنجار هستند و بیشتر از روش مقابله ای اجتنابی و هیجانی و کمتر از روش مسئله مدار استفاده می کنند.
استیل[۸۳] (۲۰۰۹) به مطالعه مقایسه میان انعطاف پذیری کنشی و سبک های مقابله با استرس در یک نمونه ۲۰۰ نفری بیماران وابسته به سومصرف مواد و بهنجار پرداخت. نتایج نشان داد بیماران وابسته به سومصرف مواد با افراد بهنجار از لحاظ انعطاف پذیری کنشی و سبک های مقابله با استرس تفاوت دارند و بیماران وابسته به سومصرف مواد انعطاف پذیری کمتری را نشان می دهند و بیشتر از راهبردهای اجتنابی و هیجانی استفاده می کنند.
مایر[۸۴] (۲۰۰۸) تحقیقی با عنوان مقایسه نشخوار فکری و انعطاف پذیری کنشی و ادراک استرس را در بین بیماران وابسته به سومصرف مواد و افرا عادی انجام دادند. این پژوهش بر روی ۱۰۰ بیماران وابسته به سومصرف مواد و ۱۰۰ فرد بهنجار انجام پذیرفت نتیجه نشان داد که بیماران وابسته به سومصرف مواد از لحاظ مقایسه نشخوار فکری و ادراک استرس با افراد سالم متفاوتند و در واقع ادراک استرس بالاتری دارند و پاسخ های نشخواری و منحرف کننده حواس بالاتری نسبت به افراد سالم دارند.
شارون جیل و ویل کاسپی[۸۵] (۲۰۰۶، به نقل از فارسی نژاد،۱۳۹۰) در بررسی یک نمونه ۱۸۰ نفری بیماران وابسته به سومصرف مواد به مطالعه افسردگی و استرس به عنوان پیش بینهای سبک های انطباق روانی پرداختند. این پژوهش نشان داد در بیماران وابسته به سومصرف مواد افسردگی و استرس با سبک مسئله مدار رابطه منفی دارد و بطور منفی آن را پیش بینی می کند در حالیکه با افسردگی و استرس با سبک های گریز و هیجانی رابطه مثبت معناداری دارد و بطور معناداری قادر به پیش بینی آن ها می باشد.
در تحقیق حاضر نیز ضریب پایایی پرسشنامه با روش آلفای کرونباخ ۸۲۰ بدست آمد.
ب) پرسشنامه باورهای فراشناخت (۳۰-MCQ):
این پرسشنامه، یک ابزار ۳۰ گویه ای خود گزارشی است که باورهای افراد درباره تفکرشان را می سنجد. این ابزار به منظور سنجش چند عنصر فراشناختی، خصیصه ای که برخی از آنها نقش محوری در مدل فراشناختی اختلال روانشناختی دارند طراحی شده است. پاسخ ها در این مقیاس بر پایه چهار درجه ای لیکرت: ۱= موافق نیستم تا ۴= خیلی زیاد موافقم محاسبه می شود. این مقیاس ها دارای پنج خرده مقیاس است: ۱) باورهای مثبت درباره نگرانی، ۲) باورهایی درباره کنترل ناپذیری و خطرافکار، ۳) باورهایی درباره اطمینان شناختی، ۴) باورهایی درباره نیاز به کنترل افکار و ۵) وقوف شناختی است (زمانزاده، ۱۳۹۲).
در تحقیقات ولز و همکاران (۲۰۰۴، به نقل از زمانزاده، ۱۳۹۲) دامنه ضریب آلفای کرونباخ برای خرده مقیاس ها از ۷۲/۰ تا ۹۳/۰ و پایایی آن به روش بازآزمایی برای نمره کل پس از دوره ۱۸ تا ۲۲ روزه ۷۵/۰ و برای خرده مقیاس ها ۵۹/۰ تا ۸۷/۰ گزارش شد. شیرین زاده دستگیری و همکاران (۱۳۸۷، به نقل از زمانزاده، ۱۳۹۲) ضریب همسانی درونی آن را با کمک ضریب آلفای کرونباخ برای کل مقیاس ۹۱/۰ و برای خرده مقیاس های آن در دامنه ۲۸/۰ تا ۶۸/۰ گزارش کرده است. همبستگی زیر مقیاس های آن با کل آزمون در دامنه ۵۸/۰ تا ۸۷/۰ و همبستگی آنها با یکدیگر بین ۲۶/۰ تا ۶۲/۰ بود.
در پژوهش زمانزاده (۱۳۹۲) نیز پایایی پرسشنامه با روش آلفای کرونباخ برای کل پرسشنامه ۸۱/۰ و برای زیر مقیاس های باورهای مثبت درباره نگرانی، کنترل ناپذیری و خطر، اطمینان شناختی، نیاز به کنترل افکار و خود آگاهی شناختی به ترتیب ۶۰/۰، ۷۴/۰، ۷۲/۰، ۷۱/۰ و ۷۷/۰ بدست آمد.
در تحقیق حاضر نیز ضریب پایایی پرسشنامه با روش آلفای کرونباخ برای باور مثبت درباره نگرانی ۸۰/۰، کنترل ناپذیری ۷۸/۰، اطمینان شناختی کم ۸۱/۰، نیاز به کنترل افکار ۸۰/۰ و برای وقوف شناختی ۷۹/۰ بدست آمد.
پس از مراجعه به مرکز ترک اعتیاد و نگهداری افراد مراجعه کننده مبتلا به سوء مصرف مواد و انجام هماهنگی های لازم با مسئولان مرکز خصوصی امید و کسب اجازه برای انجام پژوهش، و پس از هماهنگی های لازم با روانپزشک و روانشناس مرکز ترک، لیست بیماران مبتلا به سومصرف مواد مراجعه کننده طی ۶ ماه گذشته (از اول بهمن ماه تا اخر تیرماه ۱۳۹۳) تهیه شد. بعد از مشاوره با روانشناس مرکز، افراد مبتلا به سوء مصرف مواد که در طی فرایند درمان انگیزشی بودند و با توجه به مصاحبه تخصصی و پارامترهای درمان ۵ مرحله ای انگیزشی توسط روانپزشک و روانشناس مرکز، افراد وابسته به سوء مصرف موادی که در مرحله عمل و نگهداری بودند، شناسایی شدند. سپس با اجاز مرکز اتاقی جهت انجام جلسات درمانی برای دو ماه اجاره شد. پژوهشگر پس از اجازه افراد شرکت کننده در جلسات درمانی از مرکز تقاضای گرفتن فیلم از جلسات درمانی را نمود اما مسئول مرکز بنا به دلایل حقوقی موافقت نکرد. سپس با افراد مبتلا به سومصرف مواد، بصورت انفرادی مصاحبه به عمل آمد و سپس بصورت در دسترس و داوطلبانه ۳۰ نفر از بیمار مبتلا به سومصرف مواد که داوطلب حضور در جلسات و روند پژوهش بودند انتخاب شدند و در گام بعدی از میان نمونه پژوهش بطور داوطلبانه ۱۵ نفر از افرادی که توانایی حضور در جلسات درمانی در طی دو ماه مهر و آبان ماه را داشتند در گروه آزمایش و ۱۵ نفر را در گروه کنترل که تحت درمان متادون بودند، گماشته شدند. سپس قبل از اجرای مداخله درمانی (گروه درمانی مبتنی بر مراحل تغییر) در مورد گروه های آزمایش و کنترل، پیش آزمون انعطاف پذیری کنشی و باورهای فراشناختی اجرا شد. برنامه گروه درمانی مبتنی بر مراحل تغییر بر اساس راهنمای عملی گروه درمانی ماردن، کروچ و دیکمنته، ۲۰۰۱، ترجمه ضیاالدین، حسینی فر، نوکنی و طوفانی، ۱۳۹۲ طی ۱۵ جلسه ۶۰ دقیقه ایی روی گروه آزمایش صورت پذیرفت. برنامه درمانی، هر هفته دو جلسه برگزار شد. پس از پایان جلسات پس آزمونی نیز در پایان مداخله بر روی هر دو گروه آزمایش و کنترل اجرا گردید و مقرر شد تا جلسات گروه درمانی مبتنی بر مراحل تغییر در فرصت مناسبی برای گروه کنترل اجرا شود. سپس نتایج مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
جلسه اول: مراحل تغییر
هدف درمان: افزایش آگاهی: مفهوم رویکرد انگیزشی برای تغییر رفتار معرفی شد. این رویکرد به وسیله همه اعضاء بر پایه همدلی، پذیرش و احترام به تفاوت های فردی در نظر گرفته شد. در این رویکرد به طور واضح از رویارویی اجتناب شد و در خلال این جلسه قوانین گروهی مطرح و مدل مراحل تغییر بحث می شود.
جلسه دوم: شناسایی ماشه چکان ها
هدف درمان: کنترل محرک: در این جلسه درباره مفهوم ماشه چکان ها بحث شد. مراجعان، تمرینی جهت تعیین ماشه چکان ها انجام دادند. اعضاء گروه درباره شیوه هایی که آن ها می توانند به طور موفقیت آمیز از ماشه چکان ها اجتناب نمایند یا آن ها را تغییر دهند بحث کردند.
جلسه سوم: مدیریت استرس
فرم در حال بارگذاری ...