بند اول: اقرار
در آیین دادرسی مدنی، طواری ناشی از ادله و به طریق اولی، طواری ناشی از اقرار، تحت عنوان ایرادات قابل بررسی است؛ هرچند، برخی نویسندگان قائل به حصرپذیری میباشند[۷۶].با این وجود باید اذعان داشت که علاوه بر ایراداتی که در مادهی۸۴ قانون مذکور قید شده است، میتوان به برخی ایرادات دیگر مانند ایراد رد دادرس موضوع مواد۹۱ و۹۲ و ایراد معروف به دعوای واهی موضوع مواد ۱۰۹ و ۱۱۰ این قانون اشاره نمود؛ در نتیجه، مصادیق مورد بررسی و اشاره، جنبه تمثیلی دارد و نه احصایی[۷۷]؛ و بر این اساس ایراد تلقی نمودن طواری اقرار، صحیح و منطقی به نظر میرسد.
با توجه به اینکه مطابق قانون، اقرار در زمرهی اعمال ارادی قرار میگیرد، از دیرباز در فقه امامیه از آن به عنوان سید الادله و در بعضی از نظامهای حقوقی از جمله فرانسه، به عنوان «ملکه ادله» ویا «تواناترین دلیل»یاد شده است . بر این اساس است که قانون مدنی نیز ادله اثبات دعوا را با اقرار آغاز نموده است؛ لذا، دانستن موانع و ایرادات آن نیز واجد اهمیت بسیار است.
۱- طواری مربوط به مقر
مقصود از طواری مربوط به مقر، آن قسم از طواری است که درخصوص شخص اقرارکننده صورت گرفته و مانع از اثر اقرار نسبت به او میگردد، هرچند تبعاً در مورد دیگران نیز دارای اثریا فاقد اثر است.
۱-۱-وجود عارضه در عقل
در مادهی۱۲۶۲ قانون مدنی برای مقر چهار شرط بلوغ، عقل، قصد و اختیار پیشبینی شده است؛ که فقدان هریک از این شرایط از طواری مربوط به وی محسوب میشود.
به موجب ماده مذکور نخستین شرط در مقر بلوغ است؛ این امر از شرایط اقامهی دعوا محسوب میشود. فردی که از نظر قانون به سن بلوغ رسیده است، توانایی طرح دعوا و به تبع آن طرف دعوا واقع شدن را مییابد؛ نمیتوان چنین فردی را در برههای از زمان، بالغ و در مقطعی دیگر نابالغ تصور نموده و نسبت به وی ایراد عدم بلوغ را مطرح کرد. زیرا بلوغ صفتی وابسته به ذات انسان است و ایراد عدم بلوغ با کارکرد اقرار دادگاه صحیح به نظر نمیرسد و این برخلاف رشد و عقل است که صفاتی هستند که همواره امکان سلب آن ها از فرد متصور است؛ مانند آنکه، فرد به هنگام حدوث جنون ادواری امری را اقرار نماید؛ اگر شخص آگاه از این امر، وفق مادهی۱۳۰ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی به عنوان ورود ثالث تبعی وارد دعوا شده و بدین امر ایراد نماید، دادگاه با احراز این امر، به اقرار ترتیب اثر نخواهد داد.
به نظر میرسد در این مورد بتوان عنوان طواری در طواری را برگزید؛ زیرا، ازیک سوی، ورود ثالث خود از طواری دادرسی است و از سوی دیگر، ایراد وی مانع از اثرپذیری اقرار است.
موارد ایراد نسبت به عدم تصرف مالی صغیر ممیز خارج از دایرهی اختیار موضوع ماده ۸۵ قانون امور حسبی، ایراد عدم جواز تصرف ورشکسته در اموال خود به ضرر دیان موضوع ماده ۱۲۶۴ قانون مدنی، ایراد عدم پذیرش اقرار وکیل علیه موکل خود در امور قاطع دعوا و نیز ایراد اقرار قیم خارج از حق اقدام قانونی وی را میتوان با تسامح در این بخش جای داد.
۱-۲- ایراد فقدان قصد و اختیار
الفاظ و یا اشارات کسی بدون اینکه قصد اخبار از وجود حق در واقع داشته باشد، نمیتواند ارزش حقوقی داشته باشد. بنابرین، اقرار شخص در خواب؛ اقرار بیهوش یا مست که دارای قصد نیستند، نمیتواند دلیل بر اثبات مدعای طرف قرار گیرد و همچنین است الفاظ اقرار که به نحو استهزاء در دادرسی بیان میشود، زیرا گوینده قصد اخبار از وجود حق برای غیر ندارد[۷۸]. بر این اساس، اقرار در صورتی معتبر است که مقر قاصد به اخبار خود باشد.
به طور کلی هرگاه مقر ثابت نماید که به جهت فقدان قصد و رضا، اقرار وی با طیب خاطر همراه نبوده است، این اقرار فاقد اعتبار میشود؛ مانند اقرار تطمیعی (عذر قابل قبول موضوع ماده ۱۲۷۷ قانون مدنی)، اقرار حاصله از شکنجه، اقرار اجباری- اکراهی موضوع اصل سی و هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامیو بند ۹ ماده واحده قانون احترام به آزادی های مشروع و حفظ حقوق شهروندی و اقرار اشتباهی(موضوع ماده ۱۲۷۷ قانون مدنی)
۲- طواری مربوط به مقربه
اکثر طواری ناشی از اقرار در زیر مجموعه شرایط مقربهیا همان امر موضوع اقرار، جای میگیرد. بیشتر این ایرادات واجد وصف آمره بوده و دادرس باید در صورت حدوث به آن ایراد نماید.
۲-۱ – ایراد نسبت به عدم حصول اقرار بر حسب عادت، عقل و قانون
به موجب مادهی۱۲۶۹ قانون مدنی:« اقرار به امری که عقلاًیا عادتاً ممکن نباشد و یا بر حسب قانون صحیح نیست اثری ندارد.» از این رو، برای مثال اقرار به فرزند کسی که فقط نه سال از وی جوانتر است، به علت عدم امکان تحقق این امر در حالت عادی، پذیرفته نیست؛ زیرا، عادتاً فرد در سن نه سالگی دارای فرزند نمیشود[۷۹].همچنین در خصوص عدم امکان قانونی نیز، باید گفت که برای مثال اقرار به دینی که بابت قمار و شرط بندی به وجود آمده است، مؤثر نمیباشد. در این مورد، دادگاه میتواند قرار عدم استماع دعوا ویا در آن را صادر نماید؛ هرچند رویه قضایی ایران، تمایل بیشتر به صدور قرار رد دعوا نشان داده است.
۲-۲ – ایراد نسبت به تجزیه اقرار مقید و موصوف
اقرار پیکر واحدی است؛ به گونهای که، مقرّله نمیتواند قسمتی از اقرار مقر را بپذیرد و بخش دیگری از آن را بدون دلیل رد کند. در دعوا کمتر اتفاق میافتد که طرف بدون تغییر موضوع، ادعای مدعی را بپذیرد؛ اغلب طبیعت آن را به وسیله وصف و یا قیدی تغییر و یا تقلیل میدهد و به صورتی در میآورد که آثار موضوع ادعا را نخواهد داشت[۸۰].
مطابق مادهی۱۲۸۱ قانون مدنی، اگر موضوع اقرار در محکمه به قید یا وصفی مقید باشد، مقرّله نمیتواند آن را تجزیه کرده و از قسمتی از آن که به نفع اوست، بر ضرر مقر استفاده نماید و از جزء دیگر آن صرف نظر کند.
دیوان عالی کشور نیز تمسک دادگاه به جزء اول اقرار بدون توجه به جزء دوم آن را مخالف ماده مذکور دانسته است[۸۱].
ایراد تجزیه اقرار مقید و موصوف در دو مورد اجرا نخواهد شد. نخست، هنگامی که مدعی بخشی از اقرار را که به سود است، پذیرفته و نادرست بودن بخش دیگر را اثبات میکند[۸۲]. و دیگر، زمانی که خوانده، واقعهی نخست ارتباط نزدیک داشته و اثر آن را از میان میبرد. این اقرار که دو جزء مستقل دارد، اقرار مرکب نام داشته و تجزیه آن اشکال ندارد[۸۳].
به رغم آنکه، سبب اصلی طرح این ایراد، اقدام مقرّله در جهت تجزیه اقرار مقید میباشد، نباید ایراد مذکور را به مقرّله مربوط دانست؛ بلکه،این ماهیت واحد دو جزء اقرار است که قابل انفکاک نمیباشد؛ لذا، ایراد مذکور در زمرهی طواری مربوط به مقرّبه قرار میگرد[۸۴].۲-۳- ایراد وقوع اقرار به صورت معلق
ماده ۱۲۶۸ قانون مدنی، اقرار معلق را فاقد اثر میداند. واژه «مؤثر نیست»، در این ماده به معنای بطلان است نه عدم نفوذ، برخلاف اینکه اقرار به حق معلق است که امری صحیح تلقی میشود.
۲-۴- ایراد عدم صالت اقرار کتبی