در اینجا ابتدا نظریه غایی را مطرح و سپس جایگاهی که این نظریه برای قصد مجرمانه در نظر گرفته است را بیان میکنیم و در آخر نیز تحلیلهایی که در رد این نظریه آورده شده است را ذکر میکنیم.
ب) جایگاه قصد مجرمانه بر اساس نظریه غایی
« در نظر پیروان این نظریه،فعل یک فعالیت غایی است، به این معنی که یک جهتگیری ارادی است به سمت یک هدف معین که فاعل آن با رفتار خارجیاش آن را منعکس میسازد»[۹]
« پیروان این نظریه برای تأیید آن نظریه شروع {به جرم} را اضافه میکنند: که شروع به جرم صرفاً یک فعل ارادی نیست، بلکه فعلی است متضمن ارادهای معطوف به نتیجه مجرمانه، بدین معنا که جهتگیری ارادی به سمت این نتیجه در فعلی که شروع بر آن بنا میشود یک عنصر است، بنابرین در صورتی که این نکته را بپذیریم، منطق حکم میکند که بگوییم این جهت گیری در فعلی که جرم تام با آن به وجود میآید یک عنصر است، چرا که تحقق نتیجه مجرمانه چیزی از وجود فعل را تغییر نمی دهد[۱۰]. این نظریه بدون اینکه قصد مجرمانه در جرم را انکار کند، آن را در عداد عناصر رکن مادی قرار میدهد، در حقیقت این دیدگاه استقلال رکن معنوی را از آن میگیرد و آن را در رکن مادی مستحیل میسازد، اما با این وجود همین نقش اساسی را نیز به عنوان یک عنصر در رکن مادی ایفاء میکند،یعنی جزء لایتجزای آن است. «برخی معتقدند که نظریه غایی با خارج ساختن قصد از رکن معنوی، آننآن را محدود بر یک حکم ارزشی میسازد، یعنی یک توصیف قانونی که بر جهت گیری ارادی قرار میگیرد و آن را موضوع توبیخ قانونگذار قرار میدهد»[۱۱]. « حتی این نظریه منجر به لحاظ نمودن قصد مجرمانه به عنوان یک عنصر در رکن قانونی جرم میشود، چرا که وصف غیر قانونیای که قانون بر رفتار انسانی قرار میدهد، موکول به متضمن بودن آن بر یک جهت گیری ارادی به سمت نتیجه مجرمانه است. و ارتباطی که بدین صورت بین وصف غیر قانونی فعل- که اساس رکن قانونی است- و جهت گیری ارادی به سمت نتیجه- که اساس قصد مجرمانه است – وجود دارد، قصد را علت رکن قانونی قرار میدهد، و بدین صورت منجر به فرود آمدن قصد در بین عناصر رکن قانونی می شود»[۱۲].
در واقع نظریه غایت گرا قائل است به اینکه، هر گاه شخصی برای تمرین به سوی درختی تیراندازی کند و کسی را که در پشت درخت است تصادفاً و بدون اطلاع او در آن مکان، به قتل برساند، این عمل یک عمل«قتل نفس» را تشکیل نمیدهد، بلکه یک عمل غایی تمرین تیراندازی است؛ بنابرین طبق نظریه غایی، عنصر معنوی غایت، ساخت اساسی خود عمل را تشکیل میدهد؛ یعنی برای اینکه عمل در مفهوم حقوقی کلمه وجود داشته باشد، این عنصرِ غایت ضروری است.
ج) ارزیابی نظریه غایی
مهمترین انتقادی که متوجه این نظریه شده است، این است که استقلال ارکان جرم را انکار میکند و بین آن ها را با هم خلط میکند، در صورتی که هر یک از این ارکان طبیعت و ماهیت خاص خود را دارند و علی رغم اینکه با هم و یک جا در جرم جمع میشوند و تشکیل جرم میدهند، در نتیجه پیوند بین آن ها، آنچنان پیوند محکمی میشود که گاهاً تفکیک آن ها از هم مشکل است، اما تحلیل صحیح جرم اقتضا میکند که هر یک از این ارکان استقلال خود را داشته باشند. بنابرین، این نظریه در جایی که قصد مجرمانه را یک عنصر در رکن مادی محسوب میکند، ایراد دارد؛ چرا که ماهیت این دو رکن کاملاً از هم متمایز است؛ قصد مجرمانه یک عنصر کاملاً نفسانی و درونی است، در صورتی که رکن مادی مجموعهای از پدیدههای مادی است که حواس آن ها را درک میکند، و چنین اختلافی اجازه اینکه یکی جزئی از دیگری باشد را نمی دهد. فعل اساساً یک «رفتار ارادی» است، بنابرین در صورتی که اراده یکی از عناصر آن باشد، جهت گیری آن به سمتی خاص، از عناصر آن نیست، اراده سبب فعل است، بعد از آن بر فعل سیطره مییابد و صفت ارادی بودن را بر همه اجزای آن اضافه میکند؛ و بدین ترتیب نقش اول اراده در منشأ فعل بودن، یک نقش سببی است و نقش دوم آن تسلط بر فعل است، بدین معنا که جهتگیری اراده به سمت مادیات فعل بر مبنای تعداد و انواع آن یک عنصر در فعل است، اما جهت گیری آن به سمت نتیجه، که اثر فعل است و از نظر وجودِ مادی از آن متمایز است، یک عنصر در فعل محسوب نمی شود، به عبارت دیگر جهتگیری ارادی به سمت هدف یک عنصر در فعل نیست، اما جهتگیری ارادی به سمت وسایل این هدف یک عنصر در فعل است و این وسایل مادیات، خود فعل هستند[۱۳].
بدین صورت اشتباه اساسی نظریه غائی، خلط بین جهت گیری اراده به سمت مادیات فعل و بین جهت گیری آن به سمت نتیجه مجرمانه( که قصد با آن به وجود میآید) بوده است. این نظریه همچنین در جایی که قصد مجرمانه را عنصری در رکن قانونی قرار میدهد ناقص است، چرا که این دو نیز اختلافاتی با هم دارند که که مزج بین آن ها را مشکل میسازد؛و همان طور که گفته شد، قصد یک جهتگیری ارادی است، بنابرین یک پدیده نفسانی است، در حالی که رکن قانونی صرفاً یک توصیف قانونی است که وصف مجرمانه را به فعل و نتیجه آن میبخشد. علاوه بر آن پذیرفتن اینکه توصیف غیر قانونی بر جهتگیری غائی صورت میگیرد، به معنای این نیست که این جهتگیری جزئی از آن توصیف است، چرا که جهتگیری غائی موضوع توصیف غیر قانونی است و تفکیک بین خود توصیف و موضوع آن ضروری است. همچنین نظریه غائی در اجرایش بر جرایم غیرعمدی با مشکل روبرو شده است: چرا که، در صورتی که مهمترین عناصر فعلی که جرم به وسیله آن به وجود میآید، جهتگیری ارادی به سمت نتیجه مجرمانه است؛ یعنی نتیجهای که دارای اهمتی قانونی است، این عنصر برای فعلی که جرم غیرعمدی با آن به وجود میآید، فراهم نمیشود؛ به این دلیل که مهمترین ویژگی جرم غیرعمدی این است که اراده در آن به سمت نتیجه جهتگیری نمیکند، بلکه به سمت نتیجه قانونی جهتگیری دارد، یعنی نتیجه عاری از ارزش قانونی[۱۴].
مبحث سوم موقعیت و جایگاه قصد مجرمانه بر اساس نظریه مفهوم طبیعی(سببیت) رفتار مجرمانه
دومین نظری که در مورد جایگاه قصد مجرمانه در جرم وجود دارد، نظریه سببیت است که در زیر به آن پرداخته میشود.
الف) اساس نظریه