« راهنمای نگارش مقاله با موضوع تحلیل اندیشه های مربوط به رشد ...رتبه بندی موانع بهره وری منابع انسانی در ... »

و آن دگر بخشد گدایان را مزید[۲۲۵]

برای روشن کردن مطلب مثالی می‌آوریم. معلوماتی که در عقل ما به وجود بسیط حاصلند به طوری که مسائل هر علم از علم دیگر ممتاز نیست مثل موجودات است در مقام احدیت، چه آن وجود واحد شامل تمام تفاصیل است و نفس انسانی را در این مرتبه روح گویند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

معلوماتی که در عقل ما به نحو تفصیل حاصلند، به طوری که مسائل هر علم از علوم دیگر ممتاز است مانند امتیاز حساب از هندسه مثال موجودات است در مقام واحدیت، و نفس را در این مرتبه قلب گویند، که در آن معلومات مفصّلند به نحو کلی: «إنّ فی ذلک لذکری لمن کان له قلب أو ألقی السمع و هو شهید»[۲۲۶].
معلوماتی که در خیال ما به نحو جزئی حاصلند، مثل کاتب بودن زید، مثال موجودات است در مرتبه‌ی وجود عینی خارجی، و این مرتبه را نفس و قوه‌ی خیال خوانند.
بنا بر این تمثیل نفس انسانی مثال است برای خداوند ذاتاً و صفهً. اما ذاتاً چون که مجرّد است و تجرد نفس به براهین قطعیه در محل خود ثابت شده، و اما صفهً چنان که از مثال مذکور معلوم شد، پس خداوند تعالی منزه است از مِثل و مانند نه از مَثَل به فتح ثاء: «و لله المثل الأعلی»[۲۲۷]، و به همین جهت است که خاتم الانبیاء فرمود: «من عرف نفسه فقد عرف ربه»[۲۲۸]، و نیز «أعرفکم بنفسه أعرفکم بربّه»[۲۲۹].[۲۳۰]
۳ـ ۴٫ اعیان ممکن و ممتنع
ابتدا باید بیان کرد که ممتنع دو قسم است؛ یک قسمْ ذاتی است باطل که وجود او در خارج ممکن نیست مثل شریک الباری و اجتماع نقیضین. علم خداوند به این قسم از ممتنعات، از آن جهت است که واجب تعالی به عقل و وهم علم دارد و این نوع از ممتنعات از لوازم عقل و وهم هستند؛ پس محذوری به وجود نمی‌آورد؛ چون علمِ به شیء، علم به لوازم آن است.
قسم دوم: آن است که امتناع وجودی آن به فرض عقل نیست؛ بلکه بالذات ممکن است ولی امتناع آن به این معنا است که صورت است برای اسم «باطن» که خودِ این قسم ممتنع نیز به دو قسم تقسیم می‌شود؛ زیرا که اسم «باطن» چون ضدّ «ظاهر» است، با ظاهر جمع نمی‌شود؛ بلکه همیشه طالب خفا و پوشیدگی است و هیچ وقت وجود عینی نمی‌گیرد و شاید آنچه در ادعیه مأثوره آمده، اشاره به این قسم باشد: «و الذی استأثرت به فی علم غیبک»[۲۳۱]، و این قسم را ممتنع گویند.
و اسم باطن از آن جهت که با ظاهر جمع می‌شود و وجود عینی می‌گیرد ممکن نامیده می‌شود؛ اگر چه به اعتبار ثبوت او در حضرت علمیه ازلاً و ابداً وجود خارجی نمی‌گیرد؛ بلکه مظهر او در خارج موجود می‌شود، چنان که اگر ما اموری را در ذهن تعقل کنیم و سپس آن امور را به رشته‌ تحریر در آوریم، کتابت مظهر است برای آنچه در ذهن ما است. در این صورت آنچه در ذهن است زایل نشده، با آن که مظهر او در خارج موجود شده است. بر همین قیاس است موجودات خارجیه و موجودات در حضرت علمیه و واحدیه؛ زیرا موجودات در حضرت علمیه هرگز به خارج از حضرت علمیه نزول پیدا نمی‌کنند؛ بلکه مظاهر آنها وجود عینی می‌گیرند.
چنان که ما بعضی از معلومات خود را به لفظ یا کتابت اظهار می‌کنیم و بعضی را اظهار نمی‌کنیم. نهایت این است که معلومات ما مختلف می‌شود به حسب اشخاص و زمان‌ها، چه بسا امری که اظهار او در وقتی جایز نباشد و در وقت دیگر جایز باشد. پس اگر امری را فرض کنیم که اظهار آن هرگز جایز نباشد مثل ممتنعات امکانی خواهد بود که هرگز ظاهر نمی‌شوند.
بنا بر آنچه گفته شد، معنای قول عرفا که گفته‌اند: «الأعیان الثابته ما شمت رائحه الوجود أزلاً و أبداً»[۲۳۲] مشخص می‌شود. صدرالمتألهین در اسفار در بیان این معنا آورده است که «اعیان ثابته به حسب ذات موجود نیستند»، یعنی نه وجودْ قائمِ به اعیان و عارضِ آنها است، و نه اعیان عارض و قائم به وجود، و نه اعیان مجعول وجودند، و نه وجود مجعول اعیان؛ بلکه اعیان لامجعولند به لامجعولیت وجود واجب، چنان که ماهیات مجعولند به جعل وجود. و همچنین ملا محسن فیض در کتاب عین الیقین فرموده است: «هر حقیقت ممکن اگر چه به اعتبار ثبوت در حضرت علمیه استشمام وجود نکرده باشد، لکن به اعتبار مظاهر در خارج موجود است».[۲۳۳]
۳ـ ۵٫ قابلیت وفاعلیت اعیان
خلاصه‌ی بیان فاضل تونی از این قرار است:
مقصود این باب آن است که اعیان ثابته از آن جهت که مظاهر اسماء هستند، قابل و مربوب می‌باشند؛ و از آن جهت که حقایق موجودات خارجیه‌اند، فاعل بوده، ربوبیت دارند. و سرّ اشاره به این بحث آن است که صدرالدین قونوی در این معنا که اعیان حقایق هستند، در مفاتیح الغیب می‌فرماید: «حقیقه کل شیء کیفیه تعیّنه فی علم الله»[۲۳۴]؛ یعنی اعیان هم جهت فاعلیت دارند و هم جهت قابلیت. و همین معنا در کلام سایرین نیز هست؛ ولی شیخ محی‌الدین عربی آورده است که اعیان فقط جهت قابلی دارند و بنا بر این، بین شیخ اکبر و کلام قیصری تنافی وجود دارد.
جناب استاد در ادامه فرموده: رفع تنافی بین این دو قول موقوف به تمهید مقدمه‌ای می‌باشد و آن این است که: فیض فائض از خداوند گاهی به طور تفصیل ملاحظه می‌شود، به این نحو که اول ذات در مرتبه‌ی ذات تجلی کرد و به این تجلی اسماء و صفات پیدا شد و به حسب مفهوم ـ نه وجود ـ از یکدیگر ممتاز شدند، نه وجود. و این، مرتبه‌ی واحدیت؛ و ذاتِ متجلِّی، مرتبه‌ی احدیت است.
در ثانی ذات در مرتبه‌ی فعل تجلی کرد و به این تجلی، موجودات عینیه به عرصه‌ی وجود آمدند، به این ترتیب: اول عقول مجرده، پس از آن نفوس کلیه، بعد عالم مثال، و سپس عالم طبع. و به این نظر، فیض از واجب تعالی به ترتیب الاشرف فالاشرف فائض شد.
و اما گاهی فیض به نحو اجمال ملاحظه می‌شود و به این صورت که وسایط فیض ملاحظه نشده و فیض مستقیم به ذات احدیت نسبت داده می‌شود. قیصری فرمود: «و اگر چه به هر یک از موجودات، از وجه خاصی که هر یک را با واجب تعالی است، بدون وسائط فیض می‌رسد». و این قول بیانِ آن است که موجودات از آن جهت که هر یک مظهر و مجلی و مرآت برای ذات واجب تعالی هستند، نسبتشان به واجب یکسان است. نهایت آن است که در مظهریت، بعضی اتم از بعضی دیگر است و به این اعتبار، وسائط در جانب قابلیت معتبرند، نه فاعلیت؛ چنان که حرکت افلاک و غیر آن از معدات، برای وجود اشخاص از جهت قابلیت معدّاتند «و لا مؤثر فی الوجود إلا الله»[۲۳۵]. و این سرِّ قول پیغمبر ۹ است که فرمود: «لو دلّیتم بحبل علی الأرض السفلی لهبط علی الله»[۲۳۶]. حاصل معنای حدیث این که هیچ مکانی خالی از خدا نیست.

در هر چه نظر کردم چون او است که می‌بینم

[اقرار به او دارم انگار نمی‌شاید][۲۳۷]

بنا بر این مقدمه، شیخ محی الدین که فرمود: «اعیان جهت قابلیت دارند»، به موجودات فقط از آن وجه خاصی که هر یک را با ذات واجب است، نظر کرده است؛ زیرا به این نظر، هر یک بدون واسطه از واجبْ قبول وجود می‌کنند. پس اعیان بدین اعتبار، همان جهت قابلیت را دارند. اما قیصری که فرمود: «اعیان هم فاعلند و هم قابل»، به ترتیب صدور موجودات نظر کرد؛ زیرا بنا بر این نظر، هر مرتبه از مراتبِ موجودات، فاعلیتِ نسبت به مادون خود دارد، و قابلیت نسبت به مافوق دارد. لذا چون جهت کلام هر دو بزرگوار مختلف است، پس تنافی بین نظر شیخ اکبر و قیصری وجود ندارد.[۲۳۸]
۳ـ ۶٫ امتیاز اسماء
اسما و صفات الهی برخی از بعض دیگر ممتاز و جدا هستند؛ یعنی علم غیر از قدرت و قدرت غیر از علم است. استاد در تبیین وجه امتیاز اسما و صفات الهی فرموده‌اند که چون علم به معلوم اضافه می‌شود و قدرت به مقدور، پس همان طور که علم اضافه‌ی به مقدور را فاقد است، قدرت نیز اضافه‌ی به معلوم را دارا نیست و این فقدان سبب امتیاز علم و قدرت از یکدیگر است و فقدان عدم است. بنا بر این امتیاز و افتراق بین اسما به اعدام است. وقتی حالِ اسمای الهی چنین باشد، وضعیت توابع آنها یعنی اعیان ثابته معلوم می‌شود که اعیان اگر چه در مرتبه‌ی واحدیت، به تبعِ وجودِ حق تعالی موجود هستند، ولی معدوم می‌باشند، به این معنا که به وجودات خاصه‌ی به خود، موجود نمی‌باشند. همانند صور علمیه در نفوس ما که به تبع وجود نفسْ موجودند، نه به وجودات خاصه‌ی به خود؛ زیرا گاه اموری را که وجود خارجی ندارند، تعقل می‌کنیم و اگر این وجودات در نفس، وجود خاص به آنها باشد، باید موجود خارجی باشند و این خلاف فرض است.
و این که استاد فرمودند صور علمیه به وجود نفس موجودند، برای آن است که در علم الهی، اتحاد عاقل و معقول بالذات به حسب وجود ثابت شده است؛ زیرا که بنا بر قول تحقیق، نفسْ صور علمیه را در ذات خود ایجاد می‌کند. چنان که حکما معتقدند که عقل بسیط اجمالی، خلّاقِ عقول تفصیلی است. پس صور تفصیلی فعل نفس می‌باشند و فعل از وجهی فاعل است. پس روشن شد که صور علمیه به وجود نفس موجودند و در عین موجودیت به وجود نفس، در خارج معدومند.
پس از این بیان، مقصودِ عرفا که گفته‌اند عین مخلوق عدم است، روشن می‌شود؛ زیرا مقصود از این قول، آن است که عین ثابت با این که به وجود حق تعالی موجود می‌باشد، نسبت به وجود خارجی معدوم است. از همین روی است که در دعا فرمود: «یا من خلق الأشیاء من العدم»[۲۳۹]؛ زیرا لفظ «من» به حسب قواعد عربی، بر ماده‌ی اصلی شیء داخل می‌شود، همانند قول خداوند متعال: «إنّا خلقنا الإنسان من نطفه أمشاج»[۲۴۰]، و أیضاً «خلقتَنی من نار و خلقته من طین»[۲۴۱]. پس وجه امتیاز اسما و صفات و توابع آنها به خوبی روشن شد.[۲۴۲]
۳ـ ۷٫ کیفیت علم نفس به اشیاء
در کیفیت علم نفس به اشیاءِ خارج از آن، اختلاف شده است. نظر صدر المتألهین این است که علم نفس به کلیات به این است که نفس یا ارباب انواع را از دور مشاهده کند، یا به این که نفسْ وجودِ مجردِ عقلی شود.
مقصود آن است که عقول مجرده در سلسله‌ی نزولیه، بعضی از بعضی غایب نیستند، مثل آینه‌هایی که عکس هر یک در دیگری مشاهده می‌شود؛ زیرا غیبت از لوازم ماده و مادیات است و اینجا مقام تجرد است. بنا بر این تمام عقول، بعضی نزد بعضی حاضرند و هر کدام احاطه به مادون خود دارند و وجودات مادون، در عقول به وجود جمعی بسیط حاصل هستند.
البته وقتی نفوس در سلسله‌ی صعودیه، بعد از آن که به سبب قطع علایق و توجه به عالم ملکوت، مجرد عقلی شوند، همین معنا در موردشان صادق است.
و تجرد و اتصالی که برای نفس به عالم عقول حاصل است، به دو نحو تحقق می‌یابد؛
اول: به حسب اصل فطرت به نحوی که در استکمال ذاتش به معلم خارجی محتاج نیست؛ مثل انبیا و اولیا؛ چون ایشان به استعداد ذاتی متوجه به جانب ملکوت هستند و در ترقی و استکمال ـ با تفاوت درجات و مقامات در سلسله‌ی صعودیه ـ به مرتبه‌ی عقول مجرده می‌رسند.
دوم: با توجه به ریاضات و مجاهداتی که انجام می‌شود، به حیثیتی که محتاج به معلم بشری هستند، مثل متعلمی که در کسب علوم و معارف حقه، به معلم خارجی محتاج است، مانند عرفای شامخین؛ چون در رسیدن به کمالات علمی و عملی محتاج به غیر هستند؛ تفاوتی نیست آن غیر، مرشد باشد یا ولی و نبی. به هر حال، بعد از ترقی نفس و رسیدن او به مرتبه‌ی عقول مجرده، حال نفس همان حال عقول مجرده است؛ یعنی به تمام مادون خود احاطه دارد و عقول را بدون حجاب مشاهده می‌کند.
انسان تا به مرتبه‌ای نرسد که وجودش وجود الهی شود، علم به حقیقت اشیاء به آن نحوی که در علم خدا هستند، برای او حاصل نمی‌شود. لذا امیر مؤمنان ۷ فرموده‌اند: «لو کشف الغطاء ما ازددت یقیناً»[۲۴۳]، زیرا وجودش وجود الهی بود، اشیاء را به نحوی که در علم خدا بودند، مشاهده می‌کرد. چنان که فرمود: «اعرفوا الله بالله»[۲۴۴]. بنا بر این تا وقتی که انسان به قیدی مقید است، آن قید برای او حجاب است؛ لذا در حدیثی وارد شده است که: «احتجب عن العقول کما احتجب عن الأبصار، و إنّ الملأ الأعلی یطلبونه کما أنتم تطلبونه»[۲۴۵]، زیرا هر یک از عقول مقامی دارد که از آن تجاوز نمی‌کند: «و ما منّا إلا له مقام معلوم»[۲۴۶]. اما انسان کامل در هیچ مرتبه‌ای متوقف نیست و دائم در سیر و تکامل کمالات است.
بر مراتب سر به سر کرده عبور
بلکه دارای تمام کمالات مراتب وجودیه است و به این سبب است که مستحق خلافت حقه‌ی الهی است؛ زیرا خلیفه باید در جامعیت کمالات به صفت مستخلف باشد و این کلام سید الأوصیا و ولی الأولیا ـ که سابقاً ذکر شد ـ مخالف با این قول خاتم الأنبیا نیست که فرمود: «ما عرفناک حق معرفتک»[۲۴۷]؛ چون معنای قول سید الأوصیا آن است که آن مرتبه از معرفت و شهود که بشر ممکن است به آن مرتبه برسد، برای من حاصل شده است که بالاتر از آن دیگر متصور نیست. معنای قول خاتم الأنبیا آن است که بشر در هر مرتبه‌ای که باشد، وجودی محدود است و خداوند وجودی نامحدود است و وجود محدود هرگز به کنه وجود نامحدود نمی‌رسد. پس تنافی و تخالفی بین قول ولی و نبی نیست؛ چون که جهت کلام، مختلف است.[۲۴۸]
ب) جهان شناسی عرفانی


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 28 آذر 1400


فرم در حال بارگذاری ...

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
جستجو
آخرین مطالب
 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 
مداحی های محرم