علیرغم رابطه روشن و تردیدناپذیر میان مدیریت نیرویانسانی یک مجموعه و موفقیت استراتژیهای متمرکز بر مشتریان، تحقیقات این حوزه بسیار اندک میباشد. تحقیقات حوزه منابعانسانی سازمانها در تخصص مدیران منابعانسانی بوده و مفاهیم و تحقیقات مرتبط با مشتریان در حوزه علم بازاریابی مورد بررسی قرار گرفته و در اکثر مواقع به صورت همزمان بررسی نمیشوند. در قرن حاضر حرکت و تمرکز بر ارائه خدمات به جای تولید محصول کارخانه ای بیش از هر زمان دیگری اهمیت توجه و سرمایهگذاری جدی بر نیرویانسانی یک سازمان را روشن نمودهاست. در همین راستا مطالعات فرانسیس و همکارانش در بررسی رابطه مدیریت منابعانسانی و فرهنگ خدمتمحوری نشان میدهد که در فرایند شخصیسازی محصولات برای مشتریان معمولا تکنیک ها، ساختار فرآیندها، چیدمان سازمان و تکنولوژی های پشتیبان مورد توجه قرار میگیرند اما در بسیاری موارد نقش نیرویانسانی و اهمیت قابلیتهای این افراد در ایجاد شخصیسازی انبوه مورد غفلت واقع میشود. (فرانسیس، گرین، ۲۰۰۵)
ادبیّات نظری
در این بخش مهمترین واژه های مورد بحث در این تحقیق به صورت زیر تعریف میشود. طبیعتا تعاریف بسیار متفاوتی در مراجع مختلف در مورد هر کدام از این واژه ها ارائه شدهاست . اما مفهوم کلی آن ها یکسان بوده و تغییری در مسیر نهایی پایاننامه ایجاد نمیکند.
منابعانسانی: عبارت است از مجموعه دانش و مهارتهای جمع شده در نیرویانسانی یک سازمان.( اندرسن، ۲۰۰۶)
مدیریت منابعانسانی: عبارت است از مدیریت و اداره استراتژیک و پایدار با ارزشترین دارایی های شرکت یعنی کارکنانی که در آنجا کار میکنند و منفردا” در کنار هم به شرکت در وصول به اهدافش کمک میکنند. (آرمسترانگ، ۱۹۹۲)
کارکردهای مدیریت منابعانسانی: کارکردهای مدیریت منابعانسانی در مدلهای متفاوت انواع مختلف دارند. برخی از این کارکردها در مدلهای گوناگون اسامی متفاوتی بخود گرفتهاند. در این تحقیق منظور از کارکردهای مدیریت منابعانسانی کارکردهای مدل استاندارد مایکل آرمسترانگ شامل فرآیندهای جذب، ارزیابی عملکرد(مدیریت عملکرد)، توسعه پرسنل و جبران خدمت میباشد.
مشتری مداری: بازاریابی به مجموعه فعالیتهایی که برای ایجاد و رساندن محصول و خدمات به مشتری انجام میشود اطلاق میشود. در این تعریف مشتری مداری، نوعی از جهتگیری بازار است که در آن مشتری محور تمرکز استراتژی سازمان قرار میگیرد. .( اندرسن، ۲۰۰۶)
پیشینه پژوهش
تغییر روندهای کسب و کار به سمت ارائه خدمات
دپارتمان کار و آمار کار ایالاتمتحده آمریکا اعلام نمودهاست که تنها در فاصله سالهای ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۸ ۱۹٫۱ میلیون شغل در بخش خدماتی ایجاد شدهاست . این تعداد حدود ۹۵ درصد از رشد نیروی کار در کل این زمان را نشان میدهد. همچنین در سالهای اخیر حدود سه چهارم از کل شغل های ایجاد شده در بخش خدماتی بوده است.(آنانزا، رادرفورد، ۲۰۱۲) همچنین مطالعات باچر و همکارانش در بررسی “طبیعت روابط میان کارمندان و مشتریان در بخش خدماتی” اثبات میکند که بخش خدماتی در طی بیست سال گذشته به طور قابل ملاحظهای رشد کرده تا جایی که حدود سه چهارم درآمد ناخالص ملی، سه چهارم استخدام نیرویانسانی در حال حاضر و بخش قابل توجهی از سهم رشد شغل در آینده را به خود اختصاص خواهد داد. (باچر، اسپارک، کالاگان، ۲۰۰۲) مجموعه این تحقیقات و سایر مطالعات مشابه، حرکت سریع فضای کسب و کار به سمت خدمات را نشان میدهد. باید توجه کرد که مهمترین تمایز میان فعالیتهای خدماتی و تولیدی در افزایش تعامل میان مشتریان و کارمندان است.
سولنت و پالسن در “بررسی اثر کارمندان بر جو خدمتمحور” مینویسند: باید پذیرفت در اکثر مواقع ارائه خدمات یک سازمان به مشتریان، به وسیله پرسنل شرکت انجام میشود. از اینرو ارتباط میان مدیریت نیرویانسانی و خدمات مشتری چه به لحاظ مفهومی و چه فیریکی و روانی بسیار قوی است. (سولنت، پالسن، ۲۰۰۵) همچنین گاراوان در مطالعات خود نتیجه میگیرد: در محیط دینامیک امروز، شکل و اهمیت مشارکت مشتریان در فرآیندهای خدماتی در حال تغییر است. همه این تغییرات اثرات قابل ملاحظهای بر رابطه میان مشتریان، پرسنل و سازمان داشته و باعث تغییرات اساسی در عملکردهای اساسی سازمان مانند مدیریت منابعانسانی خواهد شد. اگر چه تاکنون مدیریت منابعانسانی و فعالیتهای مرتبط با مشتری به صورت کاملا جداگانه بررسی میشدهاست .(گاراوان، ۱۹۹۷) از سوی دیگر (سولنت،پالسن، ۲۰۰۵) پیشنهاد میکنند که فعالیتهای مدیریت منابعانسانی بر ایجاد محیط مشتریمحور و رفتارهای مناسب پرسنل در این محیط مؤثر است. مطالعات (ریچارد، جانسون، ۲۰۱۱) نیز بیان میکند که مشخصات منحصربفرد محیطهای خدماتی به ساختار متفاوت سازمانی از جمله سیستمهای منابعانسانی نیاز دارد که ممکن است برای سازمانهای مختلف مناسب نباشد.
مشتریمحوری
در طی ۴۰ سال گذشته، مشتری- محوری به عنوان نتیجه قطعی تیوریها و تجربیات حوزه بازاریابی شناخته شدهاست. مشتریمحوری مجموعه ای از اعتقادات است که در طی آن تمایلات مشتری در جایگاه اول قرارداد. اگرچه سایر دینفعان سازمان نیز در فرایند کسب سود طولانی مدت دخیل هستند. مشخص شده که جهتگیری در راستای مشتری منجر به ایجاد مشتریان راضیتر میشود.(جونگ و یون، ۲۰۱۳) از اینرو امروزه تمرکز بر مشتری برای تعداد زیادی از سازمانها به عنوان اصلیترین مزیت رقابتی قابل حصول شناخته شدهاست . تعداد زیادی شرکت بدنیال دستیابی به مشتریمحوری به عنوان اصلیترین استراتژی کسب و کار خود هستند. محبوبیت و عمومیت این مفهوم را میتوان در تعداد بسیار زیاد کارگاههای عملی و کنفرانسهای مربوطه تشخیص داد.(بولر و مکوی، ۲۰۱۲) بیشتر تحقیقات در مورد جهتگیریهای به سمت مشتری، موفقیت یک سازمان را مستقیما مرتبط با توانایی آن سازمان برای رفع نیازمندیهای مشتریان از طریق استراتژیهای بازاریابی میدانند (ادسیت و همکاران، ۱۹۹۶) وی و همکارانش معتقدند که توانایی یک سازمان برای درک کافی مشتریان، آموختن از بازار و توانایی برای ایجاد ارزش برای مشتری برای به دست آوردن مزیت رقابتی پایدار ضروری است. به این علت جهتگیریهای مشتریمدارانه یکی از اجزای حیاتی توجه به بازار و کانون توجه محققان در ۲۰ سال گذشته بوده است.(وی، چانگ مینگ، ۲۰۰۵) در این راستا مدیریت ارتباط با مشتریان به معنای فرآیندها، راهبردها، فلسفهها، تواناییها و ابزارهای تکنولوژیک مورد استفاده برای تشخیص، ایجاد، حفظ و بهبود رابطه با مشتریان تعریف شدهاست.(کیم،۲۰۰۴)