مقدمه
جامعه امروز جامعهای سازمانی است که بخش عمدهای از زندگی ما در سازمانها و یا در ارتباط با آن ها سپری می شود. سازمانها در معنای وسیع کلمه از شالودههای اصلی اجتماع کنونیاند. چرا که در یکی کار میکنیم و از خدمات و تولیدات سایر سازمانها نیز بهرهمند میشویم. انواع خدمات و تولیدات مورد نیاز جامعه و مردم به وسیله سازمانهای گوناگون فراهم میشوند. هر سازمانی با انجام دادن وظایف چندگانه یا تخصصی، هدفهای عام یا خاصی را برای جامعه و مردم محقق میسازد. این هدفها و وظایف بسیار دشوار و پیچیدهتر از آنند که به وسیله یک فرد یا گروه کوچک تحقق پذیر و انجام یافتنی باشند. از این رو گردش امور زندگی، وابسته به سازمانها و پیشرفت و بقاء جامعه، تابع کار و عملکرد مؤثر آن ها است.
از طرف دیگر سبز فایل، عصر تحولات سریع و مداوم است. تحولات پربعد و چند لایه که در آن ضرورتاً همه اجزاء و عناصر نظام با هم مرتبطند (ترک زاده، ۱۳۸۸). یکی از بارزترین ویژگیها عصر حاضر، تغییرات شگرف و مداوم در طرز تفکر، ایدئولوژی، ارزشهای اجتماعی، شیوه های اداره امور و بسیاری از پدیدههای دیگر زندگی است. در دنیای کنونی با توجه به سرعت شتابنده تغییرات و تحولات علمی، تکنولوژیکی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و … ، سازمانهایی موفق و کارآمد محسوب میشوند که علاوه بر هماهنگی با تحولات جامعه امروزی، بتواند مسیر تغییرات و دگرگونیها را نیز در آینده پیشبینی نموده و قادر باشند که این تغییرات را در جهت ایجاد تحولات مطلوب برای ساختن آیندهای بهتر هدایت کنند. به عبارت دیگر، تنها با بهره گیری خلاقانه از تغییر، برای هدایت کردن خود تغییرات است که میتوانیم از آسیب های شوک آینده در امان بمانیم و به آینده بهتر و انسانی تر دست یابیم (تافلر[۱]، ۱۳۷۳، ص ۵۰۰)
نظام مالیاتی کشور با درک این تغییرات، طی سالیان اخیر کوشیده است خود را با شرایط جدید جهانی همگام و جهت پاسخگویی به آن، تغییرات بنیادی را در خود ایجاد نماید. در راستای این تغییر گریزناپذیر و بنیادی نظام مالیاتی در برنامه سوم توسعه تحولات عمدهای پیدا کرد و طبق بند الف ماده ۵۹ قانون برنامه سوم توسعه به منظور افزایش کارایی نظام مالیاتی و رفع موانع سازمانی موجود و همچنین تمرکز تمامی امور مربوط به اخذ مالیات، دولت مکلف شد سازمان امور مالیاتی را تأسیس کند، سازمان به عنوان مؤسسه ای دولتی و وابسته به وزارت امور اقتصادی و دارایی، در اواخر سال ۱۳۸۰ فعالیت خود را آغاز کرد و از زمان تشکیل تاکنون، به بررسی و تبادل نظر با اندیشمندان، خبرگان و مسئولان امور اقتصادی و مالیاتی کشور پرداخته و به این نتیجه رسیده است که اساس تحکیم بنیادهای اقتصادی سالم و پویا و ایجاد زیرساختهای اجتماعی پایدار و توسعه یافته در کشور کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی و تامین هزینه های کشور از درآمد غیرنفتی از جمله درآمدهای مالیاتی است (سازمان امور مالیاتی، ۱۳۸۷). به همین منظور و برای تحصیل درآمدهای مالیاتی عادلانه، به روز و به هنگام؛ باید اهتمام خاصی در زمینه مدیریت، بهسازی و توسعه منابع انسانی داشت زیرا در وهله اول، سازمانها زائیده اشخاص هستند و بدون وجود انسان هیچ سازمانی وجود خارجی نخواهد داشت. انسان به عنوان یک منبع، یکی از با ارزشترین سرمایه های یک سازمان هستند. انسانها، سازمانها را به وجود می آورند، مسیر آن ها را مشخص و هدایت میکنند و به آن ها حیات دوباره میبخشند. به همین دلیل مدیران به طور روز افزونی پی به اهمیت نیروی انسانی برده و این امر باعث شده است که تا آنان هر چه بیشتر پیچیدگیهای رفتار سازمانی را درک کنند (مورهد وگریفن، ۱۳۸۹).
از سوی دیگر کار و عملکرد مؤثر سازمانها وابسته به مدیریت اثربخش آن ها است. مدیریت مهمترین عامل حیات، رشد و بالندگی یا اضمحلال سازمانهاست. مدیر، روند حرکت از وضع موجود به سوی وضعیت مطلوب را هدایت و رهبری می کند و در هر لحظه، برای ایجاد آینده ای بهتر در تکاپوست (دفت، ۱۳۸۸). در این راستا میتوان دریافت که دنیای نوین، عصر تحولات پیوسته است. تغییر ساختارها و مفاهیم بنیادین به دنبال تغییرات گریزناپذیر این عصر تازه، رخدادی است که شیوه های اداره امور را متحول کردهاست. مدیریت در جهان امروز، علمی گسترده، عمیق و پایه ای است که رمز هر پیروزی در آن نهفته است (سازمان امور مالیاتی، ۱۳۸۷).
۱-۲- بیان مسئله
ما در دنیایی بسیار پیچیده و پویا زندگی میکنیم که دو ویژگی عمده آن یکی منابع محدود و دیگری نیازهای نامحدود است (زاهدی، ۱۳۸۹). سازمانهای رسمی به منزله تدابیر و وسایلی هستند که برای رفع نیازهای اساسی جامعه به وجود میآیند و با سیر تحولات اجتماعی، روز به روز گسترده تر و پیچیده تر میشوند. آن ها هدفهای گوناگون و متفاوتی دارند و برای رسیدن به هدفهای خود، طبق برنامه فعالیت میکنند. فعالیت آن ها مستلزم استفاده از منابع انسانی، مادی و مالی است (علاقه بند، ۱۳۸۹). سازمانهای رسمی، تحت نظم و ترتیب، و قواعد و مقررات معینی فعالیت میکنند که گرداننده اصلی آن ها انسانها هستند. آنانند که به کالبد سازمانها جان می بخشند و تحقق هدفها را میسر میسازند (مورهد و گریفن، ۱۳۸۹). رفتار و مناسبات افراد در آن ها، تحت الگو و موازین ویژه ای شکل میگیرد. برای اینکه فعالیت سازمان و کنش اعضای آن در جهت هدفها باشد، سرپرستی و نظارت، و هماهنگی و هدایت لازم میآید. مجموعه این وظایف که رفتار و فعالیت سازمانی را در مسیر هدف تنظیم، تصحیح، تقویت و راهنمائی میکند، مدیریت نامیده می شود (علاقه بند، ۱۳۸۹). مدیران نیز به عنوان یک عامل کلیدی، سازمان و تمامی منابع آن را به سوی هدف سوق میدهند (مورهد و گریفن، ۱۳۸۹). لذا همه سازمانهای رسمی برای استمرار و تداوم فعالیت خود به مدیریت نیاز دارند. فقدان مدیریت، موجب ناهماهنگی، انحراف از هدف، اتلاف وقت و انرژی می شود و سازمانها را به نابسامانی و از هم پاشیدگی می کشاند (علاقه بند، ۱۳۸۹).
متغیرهای مختلفی بر روی مدیریت اثربخش در سازمانها از جمله سازمان امور مالیاتی کشور تأثیر میگذارند. یکی از این متغیرهای مهم و تأثیرگذار، جو سازمانی و انتخاب فنون نفوذ مناسب بر اساس جو ادراکی توسط مدیر است (گریگ، ۲۰۰۳). رهبر نمی تواند به میل و خواسته خود سبک یا شیوه رهبری را تعیین کند. شرایط فرهنگی (وبه تبع آن جو سازمانی)، کارکنان و زیر دستان، و نوع انتظارات آن ها، تعیین کننده سبک یا شیوه رهبری وی خواهد بود. در درون سازمانها، فرهنگهای و )جوهای) متفاوتی رواج دارد. برخی گرم، و حمایتی هستند و عده ای هم رسمی، خشک و مقرراتی میباشند. بنا براین، فرهنگ وبه تبع آن جو سازمانی که یک مدیر در آن مشغول به کار است، در امر تعیین شیوه اعمال نفوذ بر دیگران، نقشی اساسی دارد (رابینز، ۱۳۸۹).