۲٫ تجربه جانشینی[۳۸] (تجربه نیابتی)
۳٫ قانع سازی کلامی[۳۹]
۴٫ برانگیختگی هیجانی [۴۰](حالت فیزیولوژیکی[۴۱])(قنبرزاده،۱۳۸۰).
۲-۲-۱-۷-۱ تجربه مستقیم:
مؤثرترین منبع انتظارات کارآمدی، تجربه مستقیم است. اگر کسی با توجه به گذشته قضاوت کند که عملکردش به اندازه کافی شایسته نبوده است، ادراک کارآمدی او کاهش مییابد. اما اگر کسی قضاوت کند که عملکردش به نحوی شایسته تحقق یافته است، ادراک کارآمدی افزایش مییابد، مثلا اگر شخصی تصمیم بگیرد یک کیلومتر بدود و واقعا این کار را بکند پس انتظار کارآمدی وی برای یک کیلومتر دویدن زیاد می شود. اگر کسی تصمیم به دویدن یک کیلومتر بگیرد و قبل از انجام آن چندین بار بایستد، انتظار کارآمدی آینده او برای این کار کم می شود(وقری، ۱۳۸۰).
۲-۲-۱-۷-۲ تجربه جانشینی:
علاوه بر تجربه مستقیم انتظار کارآمدی فرد بر اساس مشاهدات چگونگی انجام همان رفتار توسط دیگران قرار دارد. دیدن افرادی که رفتار را به نحو شایسته انجام میدهند میتواند انتظار کارآمدی فرد را افزایش دهد. البته تجربه جانشینی به طریق دیگری نیز عمل میکند، مشاهده کسی که در انجام دادن رفتاری ناتوان است میتواند انتظار کارآمدی را کم کند(وقری، ۱۳۸۰). این که رفتار الگو چه میزان بر کارآمدی تاثیر گذارد بستگی به دو عامل دارد: ۱- شباهت بین الگو و مشاهده کننده، ۲- میزان تجربه مشاهده کننده در رفتاری که میبیند.
۲-۲-۱-۷-۳ قانع سازی کلامی:
ترغیب کلامی اغلب برای متقاد کردن افراد به کار می رود که قابلیت های لازم برای انطباق با اهدافشان را دارند. مثلا بسیاری از والدین کودکانشان را تشویق میکنند تا باور کنند که میتوانند در مراتب مختلف زندگی موفق شوند(فراهانی،۱۳۷۸).
۲-۲-۱-۷-۴ حالت فیزیولوژیکی(برانگیختگی هیجانی):
منبع چهارم اطلاعات درباره خودکارآمدی سطح برانگیختگی فیزیولوژیکی است. ما غالباً اطلاعاتی از قبیل سطح ترس یا آرامش را در یک موقعیت فشارزا به عنوان پایه ای برای توانایی خود در سازگاری مورد استفاده قرار میدهیم(شولتز،۱۹۹۰). خستگی، درد، تنش عضلانی، آشفتگی ذهنی و لرزش دستان، نشانه های فیزیولوژیکی هستند که نشان می هند تکلیف کنونی فراتر از تواناییهای فرد برای مقابله با شرایط است. البته، زمانی که افراد نسبتاً از کارآمدی خود مطمئن هستند، تاثیر نشانه های فیزیولوژیکی به حساب نمی آید یا حتی تعبیر مجدد در جهت افزایش خودکارامدی می شود.بنابرین، منابع اطلاعاتی فوق میتوانند خودکارآمدی انسان را از طریق رفتار گرایش در برابر رفتار اجتناب افزایش دهند(فراهانی،۱۳۷۸).
۲-۲-۱-۸ تاثیر خودکارآمدی بر رفتار
پس از شکل گرفتن عقاید خودکارامدی، این عقاید به چند روش بر کیفیت عملکرد فرد تاثیر میگذارند:
۲-۲-۱-۸-۱ انتخاب فعالیتها و موقعیتها:
به طور کلی مردم فعالیت ها و موقعیت هایی که احساس میکنند قادرند با آن ها بهتر سازگار شوند را جست و جو میکنند و نسبت به آن ها گرایش پیدا میکنند. در همین حال، از موقعیت هایی که احتمال شکست داشته باشد به طور فعالانه ای اجتناب میکنند. معمولاً آنان برای حفاظت از خود از انتخاب تکالیف و موقعیت هایی که دچار شکست شوند، برای محافظت از خود اجتناب میکنند. اجتناب، خود تاثیرات اساسی منفی بر فرد میگذارد. عقاید خودکارامدی ضعیف، زمینه مناسبی را برای اجتناب فراهم میکند و به همین دلیل باعث توقف رشد تواناییهای فرد میشود. افراد هر چه بیشتر از فعالیت ها اجتناب کنند، تردیدشان نسبت به خود محکم تر می شود. زیرا، این افراد هرگز شانس آزمایش اشتباهات خود را به دست نمی آورند. چنین الگوی اجتنابی تدریجاً دامنه فعالیت ها و موقعیت های فرد را محدود میکند(نظرنوکنده، ۱۳۸۸).
۲-۲-۱-۸-۲ تفکر و تصمیم گیری:
خودکارامدی قوی حتی در شرایط رویارویی با استرس و بن بست حل مسأله نیز باعث تمرکز بر تکلیف می شود. در عوض شک به خود، تفکر فرد را از تکلیف منحرف میکند به گونه ای که توجه را به نواقص خود و دشواری تکلیف معطوف میکند. در نتیجه، کیفیت تفکر و تصمیم گیری فرد دچار مشکل می شود. این در حالی است که خودکارامدی دقیقاً در جهت عکس کار میکند(نظرنوکنده، ۱۳۸۸).
۲-۲-۱-۸-۳ هیجانپذیری:
افرادی که احساس کارآمدی قوی دارند، به ضروریات و چالش های تکلیف توجه دارند. آنان رفتارهای آینده را به خوبی پیشبینی و تجسم میکنند و به چالش ها و بازخورد تکلیف با تلاش آکنده از شور، شوق، خوشبینی و علاقه واکنش نشان میدهند. برعکس، افراد دارای خودکارامدی ضعیف به نارسایی های شخصی میاندیشند و رویارویی آنان با چالش ها، با بدبینی، اضطراب و افسردگی همراه است(نظرنوکنده، ۱۳۸۸).
۲-۲-۱-۸-۴ قدرتمندی:
قدرت مندی عبارت است از داشتن آگاهی به مهارت ها و عقایدی که به فرد امکان میدهد زندگی خد را کنترل کند، افراد برای قدرت مند کردن خود باید علاوه بر مهارت بدانند که چه کاری باید انجام دهند و به عقاید کارایی نیز نیازمندند. هنگامی که کارایی و درگیر شدن جایگزین تردید و اجتناب شود، قدرت مندی به وجود میآید(ریو، ۲۰۰۵).
۲-۲-۱-۹ خودکارآمدی و سبک های تفکر:
مفهوم خود- کارآمدی در مرکز نظریه شناخت اجتماعی آلبرت بندورا[۴۲]، روان شناس معروف، قرار دارد که به باورها یا قضاوت های فرد به تواناییهای خود در انجام وظایف و مسئولیت ها اشاره دارد. بندورا (۱۹۸۶ و ۱۹۹۷)، بر این باور بود که خودکارآمدی یکی از مهم ترین عوامل تنظیم رفتار انسان است. قضاوت های ناکارآمدی فرد در یک موقعیت، بیشتر از کیفیت و ویژگی های خود موقعیت فشارها را به وجود می آورند. افراد با خودکارآمدی کم، تفکرات بد بینانه درباره ی تواناییهای خود دارند، بنابرین، این افراد در هر موقعیتی که بر اساس نظر آن ها از توانایی هایشان فراتر باشد، دوری میکنند. در مقابل افراد با خودکارآمدی بالا، تکالیف سخت را به عنوان چالش هایی که میتوانند بر آن ها مسلط شوند، در نظر می گیرند. آن ها تکالیف چالش انگیز را انتخاب میکنند، سریعتر حس خودکارآمدی شان بهبود مییابد و در صورت وجود مشکلات، تلاششان حفظ می شود(کارادیماس و کالانتزی[۴۳]،۲۰۰۴).
سبک های تفکر در افراد از اهمیتی ویژه برخوردار است، ولی متاسفانه به دلیل ناشناخته ماندن و ناآگاهی از مفهوم سبک های تفکر، این سبک ها بسیار کمتر از آنچه استحقاقش بوده، مورد توجه قرار گرفته است و بیشتر به عملکرد افراد اهمیت داده شده است (استرنبرگ[۴۴]،۱۹۹۷).