«موسیقـی نزد مردم باستان، لازمـه بقا بوده و سـازندگان و نوازندگان موسیقی شـامل پزشـکان، درمانگران، کشیشان، و کسانی می شود که از طریق درمانهای روحـی جسم را شفا میدادند. این افراد روحشان با موسیقی عجین شده و پیوندشان با موسیقی جداییناپذیر بوده است. نوازندگانی که روح را مداوا میکردند نزد مردم از احترام خاصی برخوردار بوده اند. این درمانگران ارتباط روحی و جسمی بیماران خود را جدی میشمرده و آن ها از طریق روح، جسم را شفا میدادند»(کیت موکی[۹]، ۱۳۸۴: ۵-۶).
«به همین صورت استفاده از موسیقی در معابد بهخصوص در عهد پیامبران بنی اسرائیل از جمله حضرت داوود و حضرت موسی (ع) و پیروان آن ها بسیار رواج داشت. در سراسر مصر و بین النهرین موسیقی و شفا با معابد پیوند خورده بود. در واقع موسیقی وسیلهای برای تلقین و تأثیر نیایشها و آداب و مقررات دینی به حساب میآمده است. در فرهنگ هندوان که بیش از چهار هزار سال قدمت دارد، موسیقی در زمینه های عرفانی برای لطافت اخلاق و اعتدال و صفات انسانی استفاده میشده است. در فرهنگ و تمدن چین باستان هم از موسیقی در جهت ارتباط با زیر و بمهای کیهانی جهت شفا و حل مسائل عرفانی استفاده میشده است »(زاده محمدی،۱۳۸۸: ۳۷). «ده هزار سال مصریها و ساموراییها، انواع سرطانها را با آهنگها و نتهای مخصوصی معالجه میکردند و در این شیوه موفق نیز بودند. یهودیان قدیم نیز آوازهای خاصی برای پیشگیری از برخی امراض مسری توصیه میکردند و مسیحیان از آهنگها و آوازهای کلیسا در درمان بیماریها استفاده میکردند. چینیهای قدیم معتقد بودند که یک نت به تنهایی می تواند باعث بهبود حال بیمار یا بر عکس باعث تسلط روح شیطان بر انسان و جهان شود »(کیت،موکی، ۱۳۸۴: ۷-۱۲).
«فیلسوفان ایرانی به تبعیت از یونانیان، نگرش سیستماتیک و علمی را پذیرفتند و از سوی دیگر مایه موسیقی را در ارتباط با رمز و راز کیهانی مورد توجه قرار داده اند. در دو قرن هفدهم و هجدهم تلاش و توصیه های زیادی از سوی نویسندگان و فیلسوفان برای استفاده از موسیقی در درمان بیماریهای عصبی صورت گرفت. در قرن هجدهم دانشجویان پزشکی دانشگاه پسیلوانیا[۱۰] موضوع موسیقی درمانی را در مقاله و رسالههای خود مطرح کردند و در قرن نوزدهم برخی آموزشگاهها در توانبخشی ناشنوایان و نابینایان از موسیقی بهره گرفتند»(زاده محمدی ،۱۳۸۸: ۲-۲۳ ). موسیقی درمانی از سالهای ۱۹۴۰ به عنوان حرفه بالینی در آمریکای شمالی و جنوبی به رسمیت شناخته شد. در سال ۱۹۵۸ اتریش و انگلستان از آن پیروی کردند و پس از آن، دیگر کشورها در اروپا و مناطق دیگر به آن پیوستند. یک برآورد در آلمان مشخص کرد که موسیقی درمانی در۳۷ درصد تمام درمانگاههای روانپزشکی و روانتنی استفاده شده است (گلد و هلد[۱۱]،۲۰۰۵).
۲-۱-۲ تعریف موسیقی و موسیقی درمانی
هنردرمانی یکی از شیوه های رایج است که در گذشته مورد استفاده بوده است و با توجه به کامل نبودن اثر بخشی درمان دارویی و توجه روزافزون به روشهای غیردارویی، هنردرمانی به ویژه موسیقی درمانی بهعنوان یکی از شیوه های رایج درمان مورد توجه قرار گرفته است. (به نقل از خرمآبادی و همکاران،۱۳۹۱). در واقع میتوان گفت موسیقی شکلی از هنر است که احساس، ادراک و شناخت را بدون تکلم و زبان منتقل می کند. استفاده بشر از موسیقی، امری آسان و قابل دسترس بوده است، چون ریتم و ملودی، به عنوان دو رکن اساسی موسیقی، در سرشت انسان وجود داشته است (میرشاهی، ۱۳۸۵).
موسیقی درمانی بیش از هر تکنیک درمانی دیگری با زندگی روزمره مردم آمیخته و با نیاز و احساس آن ها عجین شده است. به طوری که همان خواب و خوراک، خواندن و نیز در هر مکان و محفلی دیده و شنیده می شود. اما علت گرایش و علاقه مردم به موسیقی بهخاطر طبیعت و فطرت آدمی است که مجذوب موسیقی است. ذات محرک موزون موسیقی با فطرت وحدتطلب آدمی پیوندی ناگسستنی دارد. پیوندی که در همه دوره ها و مراحل تمدن بشری در میان همه اقوام دید می شود و گسستگی از آن غیر ممکن است. در مقاطع محدودی از زمان، برخی فرهنگها به لحاظ انحطاط و یا آشفتگی استنباط کوشیدند از آن برحذر باشند، اما در عمل موفق نبودهاند و در عوض بنا بر نیاز فعال روانی طبع بشری به استفاده مطلوب از آن معترف گشتهاند. طبیعت آدمی چه در اساس بیولوژیک و چه در ساختار روانی، مسیری آهنگین و رو به جلویی را میپیماید و ریتم و هارمونی در ساختمان آن ریشه دارد. به همین لحاظ، مجذوب نظم و هماهنگی و کنشهای ریتمیک بیرونی می شود (زاده محمدی ،۱۳۸۸).
انجمن موسیقی درمانی آمریکا (۱۹۹۷) موسیقی درمانی را استفاده از موسیقی برای اهداف درمانی شامل تحدید، ایجاد و تقویت سلامت بدنی ـ روانی تعریف می کند (زاده محمدی، ۱۳۸۸) فرهنگ لغات انگلیسی میراث آمریکا، موسیقی را هنر تنظیم اصوات در زمان، جهت فراهم آوردن ترکیب ممتد و واحد از طریق ملودی[۱۲] و هارمونی[۱۳]، ریتم[۱۴] و طنین [۱۵]تعریف می کند (سناریدر و لیندوکویست[۱۶]، ۲۰۰۶). انجمن موسیقی درمانی استرالیا (۱۹۸۹) تعریف موسیقی درمانی را استفاده برنامه ریزی شده از موسیقی برای اهداف درمانی و رفع نیازهای کودکان و بزرگسالان که به دلیل اجتماعی، عاطفی، بدنی، ذهنی آسیب دیدهاند ارائه میدهد. انجمن حرفه موسیقی درمانگران، موسیقی درمانی را به عنوان ابزار و شبکه های ارتباطی برای ایجاد رابطه متقابل بین بیمار و درمانگر از راه موسیقی و نشانه های موسیقایی تعریف می کند که می تواند هم در وضعیت بیمار و هم در شیوه درمان تغییراتی ایجاد کند. درمانگر با بهره گرفتن از ارتباط خلاق موسیقایی در موقعیت درمانی، تجربه هایی بر اساس موسیقی را به وجود میآورد که به اهداف درمانی منجر می شود. (همان)
تأثیر موسیقی درمانی به علت قابلیت آن در نفوذ در الگوهای تفکر و هیجان است که هر دو مورد از پیشنیازهای ضروری تغییر نهایی رفتار هستند. در تحقیقات و نظریه ها از این قابلیت به عنوان طبیعت انگیزهای ــ عاطفی موسیقی نام برده می شود. پاسخهای عاطفی و موسیقی از فعالسازی مکانیزم های تحریکی و درکی منشأ میگیرد. پاسخ آغازین به موسیقی، ترکیبی از فعالیتهای فیزیولوژی و عصبی میباشد. در نتیجه این امر ارزشیابی شناختی نسبت به تجربه موسیقی حاصل خواهد شد. متعاقباً موسیقی می تواند خُلق خاصی را ایجاد کند و یا عاطفه را به جهت دیگر سوق دهد(دیل ایتولی[۱۷]،۲۰۰۵).
«بنابرین موسیقی درمانی روش درمانی است در تیمی متشکل از پزشکان و روانشناسان و متخصصان که به طور مشخص از صداهایی شروع میکنند که در مسیر درمان به روند بهبود بیماران کمک کند. تأثیر موسیقی درمانی هم به عوامل عینی و هم به احساسات درونی بیمار بستگی دارد. با وجود این، موسیقی، صدا و ریتم موجب می شود که اتفاقاتی در بدن ما رخ دهد.»(به نقل از طباطبایی فر،۱۳۸۹: ۶۳)