تحقیقات آتاوی و هافربری[۶۴] (۲۰۰۴) پیرامون سبک فرزندپروری والدین و پیشرفت تحصیلی نوجوانان سیاه پوست نشان داد هرچه مادران به کنترل بیشتری معتقد باشند، نمرات درسی نوجوانان کمتر می شود و هیچ ارتباط آماری چشمگیر دیگری در این پژوهش، بین سایر متغیرهای فرزند پروری و نمرات درسی نوجوانان مشاهده نشد.
یافته های پلرین[۶۵] (۲۰۰۵) نشان داد که نوجوانان چینی والدین سهل انگار، دارای توانش اجتماعی و اعتماد به نفس بالایی هستند ولی پیشرفت تحصیلی در آن ها دیده نمی شود و درجه زیادی از مشکلات رفتاری در مورد آن ها گزارش شده است. والدین مقتدر، فرزندانی با ادراک و اشتیاق بیشتر، نمرات درسی بهتر و رفتار بهتری نسبت به سایر کودکان دارند. والدین مستبد، فرزندانی با اعتماد به نفس و توان اجتماعی اندک دارند ولی اشتیاق و نمرات درسی آن ها نزدیک به فرزندان والدین مقتدر، اما کمتر از آن ها است.
در مطالعه ای که توسط آلبرت آلرژ و مارک بنسن[۶۶] (۲۰۰۶)انجام شد و تأثیر شیوه های فرزند پروری والدین و تآثیر آن روی هوش هیجانی فرزندان والدین اسپانیایی را بررسی می کرد، این نتیجه حاصل شد که بین شیوه های فرزندپروری با هوش هیجانی فرزندان همبستگی بالایی وجود دارد. در این پژوهش مدت زمانی که مادران با فرزندان خود سپری میکردند و میزان حمایت کنندگی و پاسخگویی آن ها همبستگی بالایی با میزان سازگاری و انطباق فرزندان نشان داد، اما رابطه مثبت مشابهی بین زمان سپری شده پدران با فرزندان و تأثیر آن روی سازگاری کودکان مشاهده نشد. مقدار زمانی که مادران صرف فعالیت با بچه ها میکردند منجر به افزایش هوش هیجانی آن ها می شد. همچنین روش فرزند پروری مستبدانه روی رشد هیجانی کودکان تأثیر منفی داشت در حالی که روش دموکراتیک میزان بیشتری از سازگاری بچه ها را پیشبینی می کرد. از طرفی دیگر تمایل مادران به مسئولیت پذیری و درخواست آن ها از فرزندانشان برای مسئولیت پذیر بودن به طور مثبتی روی توانایی بچه ها برای درک هیجانات دیگران، مسئولیت پذیری در موقعیت های اجتماعی و ایجاد روابط بین فردی مؤثر، تأثیر گذار بود. این پژوهش نشان میدهد که هوش هیجانی را می توان با بهره گرفتن از روش های فرزند پروری مثبت پرورش داد و آن را بهبود بخشید. ویژگی های اینگونه از روش های فرزند پروری عبارتند از تعامل با کودک، روش تصمیم گیری دموکراتیک، تأکید روی مسئولیت پذیری، میزان متوسط استقلال(خودگردانی)کودک، استفاده معقول و مناسب از قوانین و تأکید روی استقلال به جای کودک سالاری
در پژوهشی که توسط پانان پیچایاپینو[۶۷] (۲۰۰۸) انجام شد و هدف آن بررسی رابطه شیوه های فرزند پروری، هوش هیجانی و هوش در بچه های مدرسه ای شهر بانکوک بود، شصت و هفت والد و هشتاد و هفت کودک شرکت داشتند. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که روش حمایتی بیشتر توسط والدینی که شیوه مقتدرانه داشتند اعمال می شد. همچنین روش حمایتی والدین و محیط هردو روی رشد هوش شناختی و هیجانی فرزندان تأثیر گذار بودند(ترجمه اکرمی،۱۳۸۹ ).
در تحقیقی توسط حصاری و زبیحی (۲۰۰۱) انجام شد به نقش میانجیگرانه اعتماد به نفس در رابطه بین شیوه های فرزندپروری مقتدرانه و پرخاشگری پرداخته شد.
این مطالعه از مدل ساختاری برای بررسی نقش میانجیگرانه اعتماد به نفس در رابطه بین شیوه فرزندپروری مقتدرانه و پرخاشگری استفاده کرد . برای این منظور ، ۳۰۰ دانشجوی زن دانشکده علوم اجتماعی و پایه دانشگاه پیام نور انتخاب شده از طریق نمونه چند مرحله ای پرسشنامه شیوه های فرزندپروری و دیگری در مقیاس پرخاشگری و اعتماد به نفس تکمیل گردید . محققان داده ها را با بهره گرفتن از مدل معادله ساختاری تحلیل کردند . این نتایج نشان میدهد که عامل علی روش فرزندپروری مقتدرانه بر اعتماد به نفس مثبت بود در حالی که اثر پرخاشگری منفی بود . اثر علی اعتماد به نفس بر پرخاشگری نیز منفی بود . این داده ها به ما اجازه دادند مدل ارائه شده ای را بپذیریم که نشان میدهد اعتماد به نفس نقش میانجیگرانه ای در رابطه میان روش فرزندپروری مقتدرانه و پرخاشگری دارد .
در بررسی رابطه میان قلدری مدرسه، سبک های فرزند پروی و خود پنداری در نوجوانان که توسط آجیل چی ، رضایی و قریشی( ۲۰۱۳) انجام شد رابطه معنادارمیان قلدری مدرسه، ابعاد فرزندپروری و خود پنداری در نوجوانان وجود دارد. گروه مطالعه شامل ۳۴۸ دانش آموز دبیرستانی دوره ۱۰، ۱۱ و دوازدهم در دبیرستان علمی آنکارا و دبیرستان آناتولیان آلمدارغلورها حین یک ترم سال تحصیلی( ۲۰– ۲۰۱۱) میباشد. در این مطالعه، میزان استعداد روابط دانش آموزان، میزان سبک فرزند پروری و میزان خودپنداری رزنبرگ، به عنوان ابزار جامعه آماری استفاده شد. ضرایب همبستگی پیرسون برای دانش آموزان در اریابی داده ها استفاده شد. روابط معناداری میان میزان خود پنداری رزنبرگ و ابعاد درگیری/یا پذیرش پدران و ابعاد کنترل شدید مادر و پدر، پیدا شد.
۲-۱۱روش فرزندپروری ، دخالت والدین در فعالیتهای مدرسه و پیشرفت تحصیلی نوجوانان
این مقاله با مشکلات همبستگی های میان روش فرزندپروری ، دخالت والدین بر فعالیتهای مدرسه و پیشرفت تحصیلی نوجوانان سر و کار دارد . مفاهیم نظری بامریند و استین به عنوان چارچوب نظری به کار رفتند . این تحقیق با هدف تعیین همبستگی میان روش فرزندپروری ، دخالت والدین در فعالیتهای مدرسه و موفقیت نوجوانان در مدرسه انجام شد . ۴۰۰ پدرمادر و ۲۰۰ نوجوان بودند که مورد بررسی قرار گرفتند . پرسشنامه خودتوصیف گری بدنی( پی اس دی کیو) ابعاد و شیوه های فرزندپروری برای بررسی شیوه های فرزندپروری مورد استفاده قرار گرفت . یک مقیاس بر طبق مفهوم استین برای بررسی دخالت والدین طراحی گردید . نتایج این تحقیق نشان دادند که شیوه فرزندپروری مقتدرانه مخصوص مادران بود که دخالت بالا در فعالیتهای مدرسه و موفقیت زیاد نوجوانان دارد. شیوه فرزندپروری مستبدانه برای پدران غالب است و با فقدان زمان لازم برای دخالت در فعالیتهای مدرسه مرتبط است . نتایج داده ها نشان داد مشکلی در دخالت پدران در فعالیتهای مدرسه کودکان و بی تفاوتی مدرسه به ایجاد رابطه شریک با والدین دارد . مدرسه باید اطلاعات مرتبط درباره اثرات شیوه های مختلف فرزندپروری بر پیشرفت دانش آموزان و همکاری میان مدرسه و خانواده و ایجاد کرده و مشارکت بین مدرسه و خانواده را افزایش دهد (مارینا ما تجویچ،دراگاناا جوانویچ،ماریجا جوانویچ،۲۰۱۴).
۲-۱۲محیط خانه، خود پنداری و پیشرفت تحصیلی: یک هدف مدلسازی متداول
با بهره گرفتن از مدلسازی معادله ساختاری، رابطه میان محیط خانه، خود باوری و پیشرفت تحصیلی ، یافت ها ی تحقیق از۲۲۹۷ نمونه نوجوان کره ای تصدیق شد که خود باوری یک متغیر واسطه بین محیط خانه و پیشرفت تحصیلی است. نتایج از دیدگاه رایج معمول، صدق نکرد ،اعمال فشارهای مستقیم تاثیر بر روی پیشرفت تحصیلی ندارد. بلکه نشانگرهای حالات اجتماعی تاثیر غیر مستقیم بر روی خود پنداری در مشخصه های روانشناختی خانوادگی دارد. درخصوص خود پنداری ، خود پنداری تحصیلی موجب پیشرفت تحصیلی می شود(این ساب سونگ،جان هاتی،۱۹۸۴).