کودکانی که از نظر رفتار دلبستگی در طبقه آشفته قرار گرفته بودند ، با بهره گرفتن از روش کدگذاری استاندارد به دو زیر گروه تقسیم شدند ، یعنی بر اساس نوع راهبرد دلبستگی سازمان یافته ای رفتار کودک بیشتر به آن شبیه بود . این دو زیر گروه معمولاً تحت عنوان آشفته – ایمن[۵۱] ( ایمن D)[52] و آشفته – نا ایمن[۵۳] ( نا ایمن D )[54] نام گذاری میشوند . ما در اینجا از دو برچسب توصیفی دیگر یعنی نزدیک شونده [۵۵]D و اجتنابی – مقاوم –D [۵۶]استفاده خواهیم کرد .
همان طور که پیشبینی می شد ، فراوانی این پنج نوع ارتباطی عاطفی مخرب والد به طور معنی داری با میزان رفتارهای دلبستگی آشفته کودک همبسته بود . رفتارهای مخرب مادر ، که در طی چندین جدایی و باز دیدار مشاهده و کدگذاری شده بودند ، ثبات بین موقعیتی[۵۷] نیز داشتند ، یعنی با رفتارهای مشابهی که در خانه مشاهده شده بود ، همبستگی داشتند . هر قدر ارتباط مادر در مرحله جدایی مخرب تر بود ،پریشانی نیز در خانه بیشتر بود . نه جنسیت و نه عوامل جمعیت شناختی تجمعی ، ارتباط معنی داری با ارتباط مخرب مادر نداشت ( لیونز – روث ، برونفمن ، پارسونز ،۱۹۹۹ ) .
هنگامی که آزمایش به صورت مجزا انجام گرفت ، رفتارهای ترسیده یا ترساننده مادر که توسط مین و هسه (۱۹۹۲ ) توصیف شده بوند ، همان رابطه ای را با دلبستگی آشفته کودک داشتند ، با ارتباط مخرب نیز دارا بودند . اما ، رفتارهای خاصی که مین و هسه آن ها را توصیف کرده بودن ،فقط ۱۷% از رفتارهایی را تشکیل میدادند که کدگذاری ما به عنوان رفتار مخرب در نظر گرفته شده بودند . وقتی رفتارهای ترسیده یا ترساننده از نمره کلی رفتارهای مخرب جدا شد ، بقیه رفتارهای مخرب که باقی مانده بودند ،هنوز می توانستند بین مادران کودکان سازمان یافته و آشفته تفاوت ایجاد کنند . این یافته ها نشان میدهند که رفتارهای ترسیده وترساننده در بافت ارتباط عاطفی مخربی که میان مادر و کودک برقرار است ، نقش محور دارند ( لیونز – روث، برونفمن ، پارسونز ،۱۹۹۹ )
در این یافته ها ، دو نکته دیگر هم وجود داشت که از منظر بالینی کاملاً جالب اند . اولین یافته این بود که از
جدول شماره ۱-۲ انواع ارتباط عاطفی مخرب مادر
خطاهای عاطفی
علامت های متناقض
کودک را با کلام دعوت به نزدیک شدن میکند اما از او فاصله میگیرد .
پاسخ ندادن یا دادن پاسخ های نامناسب یا ناسازگار
کودک پریشان را تسکین نمی دهد ؛ وقتی کودک خشمگین یا پریشان است مادر می خندد .
سرگردانی ( شامل مقوله هایی از مین و هسه ، ۱۹۹۲)
گیج شدن یا ترسیدن از کودک
بیان چهره ای فرد ترسیده را نشان میدهد ؛ صدای لرزیدن یا صدای بلند و گرفته آشفتگی یا سرگشتگی
از دست دادن ناگهانی عاطفه که ارتباطی به محیط ندارد ؛ یا حالت هایی شبیه خلسه رفتار منفی – کلامی منفی – مزاحم
نوباوه را مسخره یا اذیت میکند
نوباوه را از دست می کشد ؛ هنگام خشم دندان هایش را نشان میدهد ؛ یا صورتی ترسناک توی صورت نوباوه رفتن ؛ حالت حمله به خود گرفتن
درهم شدگی نقش ( شامل مقوله هایی از اسروف ، جاکوب ویتنز ، مانگل سدورف ، دی آنجلو، و وارد ، ۱۹۸۵ ؛ مین و هسه ، ۱۹۹۲ )
وارونگی تقش
به زور از کودک اطمینان خاطر گرفتن
با نوباوه با صدای نجواگونه و صمیمی صحبت میکند
عبارات خود ارجاعی
دلت برای من تنگ می شود ؟ آخر ، او نمی خواهد مرا ببیند
کناره گیری
فاصله فیزیکی را ایجاد میکند
نوباه را با صاف کردن بازوهایش ،از بدن خود دور نگه میدارد .
فاصله کلامی ایجاد میکند
پس از جدایی ، به استقبال نوباه نمی رود .
جدول شماره ۱-۲
از بین پنج دسته ارتباط مخرب ،خطاهای ارتباطی عاطفی والد ، همبستگی قدرتمندتری با رفتارهای آشفته کودک داشت . این خطاها اغلب شامل ارسال پیام های عاطفی متناقض به کودک اند ؛ به طور مثال ، به گونه ای تسکین بخش با کودک صحبت کردن ، اما از دسترس او دور شدن . رفتار دلبستگی والد نسبت به کودک نیز تا حدودی همین تناقض و غیر یکپارچگی که در رفتارهای دلبستگی کودک آشفته نسبت به والد وجود دارد را نشان میدهد . خطاهای ارتباطی عاطفی مادر ، علاوه بر پیشبینی رفتارهای آشفته کودک ، توانست رفتار مجاورت جویی[۵۸] کودک را نیز پیشبینی کند . این رفتارهای آشفته و در عین حال نزدیکی جوی کودک به نظر میرسد منعکس کننده پیام عاطفی در همی باشد که والد ارسال میکند ، پیام هایی که ترکیب شده اند از علامت های مثبت به همراه علامت های منفی پنهان ( برای مثال ، به صورت تسکین بخش صحبت کردن اما در همان حین از دسترس او دور شدن ) .
اما ، یافته جالب تر این بود که تفاوت اساسی ای در رفتار مادران گروه کودکان آشفته وجود داشت ، تفاوت هایی که با دو زیر گروه اشفته ( D نزدیک شونده ، D – اجتنابی – مقاوم ) همبستگی داشت تفاوت مادران دو زیر گروه کودکان آشفته به لحاظ آماری ، بیشتر از تفاوت این مادران با سایر مادرانی که کودک آشفته نداشتند ، بود . مادران دو زیر گروه D از نظر فراوانی خطاهای ارتباط عاطفی یا فراوانی رفتارهای سرگشته تفاوت معنی داری نداشتند . اما ، مادران کودکان اشفته ای که اجتناب با مقاومت نشان میدادند ( کودکان D – اجتنابی – مقاوم ) در مقایسه با مادر کودکان آشفته ای که به رغم آشفتگی هم چنان به مادرشان نزدیک می شدند ، میزان بالاتری از درهم شدگی نقش و رفتار منفی – مزاحم نشان میدادند . رفتارهای منفی – مزاحم و در هم شدگی نقش همبستگی قدرتمندی نیز با یکدیگر داشتند . بنابرین ، این مادران ترکیب رفتاری متناقضی شامل طرد کردن و در عین حال جلب توجه کودک داشتند . بنابرین ، ما مادران این گروه را دلبستگی متخاصم یا خود ارجاعی نامیدیم .