بررسی نظری نقش همدلی والدین بر درد کودکان، منجر به برجستگی تعامل متقابل فاکتورهای شناختی، عاطفی و رفتاری والدین می شود. به عنوان مثال، احتمالا والدین نسبت به درد کودکشان، واکنش عاطفی نشان میدهند. به دنبال آن، آن ها نسبت به درد کودکشان، به صورت کلی یا جزیی، به زحمت و دردسر می افتند. به این طریق، واکنش های عاطفی و رفتاری والدین، با هم مرتبط میشوند. بر اساس تئوری یادگیری اجتماعی، واکنش های والدین، رفتارهای مربوط به درد مزمن را در کودکان تحت تاثیر قرار میدهد. مخصوصا اینکه کودکان با توجه به واکنشی که والدین به درد آن ها نشان میدهند و همین طور رفتارهای حمایت گرایانه والدین مثل نگه داشتن آن ها در خانه در زمان درد، یاد می گیرند که چگونه به درد واکنش نشان دهند. رویهم رفته، این تئوری، مکانیسمی را شرح میدهد که در آن واکنش والدین نسبت به تجربه ی درد کودکان، به طور بالقوه، ارتباط بین پریشانی والدین، تجربه ی درد کودک و پیامدهای مرتبط را نشان میدهد (سیبرگ و همکاران، ۲۰۱۱).
۲-۹-۱-۲ نقش پریشانی والدین
والدینی که کودک مبتلا به درد مزمن دارد، میزان زیادی از پریشانی را تجربه میکنند. این والدین، در مقایسه با والدینی که کودکان سالم دارند، سطح بالایی از اضطراب، افسردگی و جسمانی سازی[۹۲] را نشان میدهند. پریشانی والدین تاثیر نامطلوبی را بر کودکان مبتلا به درد مزمن میگذارد به عنوان مثال موجب ناتوانی کارکردی کودکان می شود. به طور مشابه، نتایج یکی از مطالعات نشان داد که والدین کودکانی که سطح مطلوبی از عملکرد داشتند، سطح پایینی از استرس، اضطراب و افسردگی را نشان میدادند در حالی که بالعکس، والدین کودکانی که سطح بالایی از ناتوانی مربوط به درد را گزارش میکردند، سطح بالایی از استرس، اضطراب و افسردگی را نشان میدادند. در حالی که این یافته ها، ارتباط بین پریشانی والدین و عملکرد کودک را برجسته میسازد، اما چگونگی آن را نشان نمی دهد. احتمالا برقراری این ارتباط از طریق واکنشی میباشد که والدین نسبت به درد کودکان نشان میدهند (سیبرگ و همکاران، ۲۰۱۱).
در حالی که مطالعات زیادی نشان دادهاند که پریشانی والدین و واکنش آن ها نسبت به درد کودکشان، تاثیر معناداری را بر درد کودکان و پیامدهای ناشی از آن بر جای میگذارد، اما مطالعات کمی نشان میدهند که چگونه این دو متغیر والدینی با یکدیگر عمل میکنند. اخیراً، یک مطالعه که ارتباط بین شناخت ها، پریشانی و واکنش والدین به درد کودکان را مورد بررسی قرار داده، نشان داده است که پریشانی والدین، تعدیل گر ارتباط بین فاجعه سازی والدین در رابطه با درد کودکان و واکنش های حمایت گرایانه ی آن ها میباشد. مطالعات دیگری که هر دو فاکتور والدین و کودک را مورد مطالعه قرار داده بودند به این نتیجه رسیدند که پریشانی، استرس و فاجعه سازی والدین، به طور غیر مستقیم بر روی عملکرد کودکان تاثیر گذار است. علاوه بر این، نتایج یکی از مطالعات اخیر نشان میدهد که وضعیت عاطفی والدین، که به صورت عاطفه ی مثبت یا منفی طبقه بندی می شود، ارتباطی با واکنش ها ی حمایت گرایانه ی آن ها نسبت به کودکان مبتلا به روماتیسم ندارد. نتایج برخی مطالعات از تاثیر پریشانی والدین بررفتار حمایت گرایانه، حمایت میکند در حالی که برخی مطالعات دیگر، نتوانسته اند اثبات کنند که پریشانی والدین بر رفتار آن ها یا مستقیما بر عملکرد کودک، تاثیر گذار است. به طور کلی، بر اساس تئوری همدلی والدین، پریشانی والدین بر رفتار آن ها تاثیر گذار است، به طوری که هر چه میزان پریشانی آن ها بیشتر باشد، واکنش های حمایت گرایانه اشان نسبت به درد کودک بیشتر می شود (سیبرگ و همکاران، ۲۰۱۱).
پریشانی والدین
ناتوانی کارکردی کودک
شکل ۲-۲ ارتباط واکنش های والدین با ناتوانی عملکرد کودک، اقتباس از سیبرگ و همکاران (۲۰۱۱ )
۲-۹-۱-۳ نقش فاجعه سازی والدین
در بافت درد حاد و مزمن کودکان، فاجعه سازی والدین، یکی از عوامل مهم در فهم رفتارهای والدین، درنظر گرفته شده است. نتایج مطالعات قبلی، به وضوح نشان داده است که فاجعه سازی والدین در رابطه با درد کودکان، با بیشتر در نظر گرفتن درد کودک و بیشتر شدن پریشانی والدین، ارتباط دارد (کائز و همکاران، ۲۰۱۱). افکار فاجعه آمیز والدین در رابطه با درد کودکان، که از طریق توجه اغراق آمیز منفی نسبت به درد کودکان شناسایی میگردد، تاثیر مهمی بر درد کودکان دارد. نگرش اغراق آمیز، موجب افزایش توجه به درد می شود. بر این اساس، ممکن است والدینی که نگرش های اغراق آمیز دارند، توجه بیشتری را به درد کودک نشان دهند (ورورت و همکاران، ۲۰۱۱).
علاوه براین، یافته های پژوهشی نشان میدهد که فاجعه سازی والدین و پریشانی آن ها، با افزایش ناتوانی، درد و پریشانی کودکان ارتباط دارد. به طور عکس، والدینی که در واکنش به درد کودکشان، احساس همدلی[۹۳]دارند، کودکانشان، درد و پریشانی کمتری را تجربه میکنند. تاکنون، به وضوح مشخص نشده که فاجعه سازی والدین، چگونه گسترش مییابد، و چگونه با افزایش پریشانی و به دنبال آن با رفتارهای خاص والدین همراه است. تحقیقات بنیادی نشان دادهاند که فاجعه سازی درد، مخصوصا زمانی که درد، مزمن می شود، منجر به کم تر شدن عملکرد انطباقی فرد می شود. در چنین شرایطی، ترس های مرتبط با درد ممکن است منجر به افزایش رفتارهای اجتنابی فرد و به دنبال آن تداخل بیشتر در عملکرد انطباقی شود. احتمالا، در بافت میان فردی، فرآیندهای مشابهی اتفاق می افتد. همسان با دیدگاه عاطفی – انگیزشی [۹۴]درد ، انتظار می رود که فاجعه سازی والدین در رابطه با درد کودکان، عمدتاً احساس پریشانی والدین و درگیری آن ها را در رفتارهای اجتنابی، از طریق محدود کردن فعالیت کودکشان، سبب ساز شود (کائز و همکاران، ۲۰۱۱).
به طور کلی با توجه به مطالب گفته شده می توان نتیجه گرفت که واکنش های نابهنجار والدین نسبت به تجربه ی درد کودکان، تاثیرات سوئی را بر عملکرد و میزان انطباق کودک با درد برجای میگذارد. از جمله این واکنش های نابهنجار می توان به رفتارهای حمایتگرانه ی والدین، افکار فاجعه آمیز، پریشانی والدین و به طور کلی توجه مثبت و منفی آن ها نسبت به تجربه ی درد کودکان اشاره کرد. البته در این بین متغیرهای تعدیل کننده مهمی وجود دارند که تاثیر این واکنش ها را بردرد و عملکرد کودکان تنظیم میکنند که از جمله آن ها می توان به نقش خودارزشمندی کودک اشاره کرد. همان طور که اشاره شد مطالعات محدودی در رابطه با واکنش های والدین نسبت به تجربه ی درد کودکان وجود دارد. مخصوصا در این رابطه می توان محدودیت مطالعات مربوط به چگونگی تاثیر و چگونگی تعامل این واکنش ها را خاطر نشان ساخت.
۲-۹-۲ نقش ویژگی های کودکان
۲-۹-۲-۱ نقش خودارزشمندی کودکان