۲-۱۴- خودافشایی
خود-افشایی عموما به معنی بیان اطلاعات شخصی یک فرد برای دیگران مفهوم سازی شده است. مردم به دو دلیل بین فردی و درون فردی یا درون روانی مثل شناساندن خود برای دیگران مدیریت روابط بین فردی، دستیابی به پالایش ، اعتبار یابی یا مقایسه اجتماعی، به افشای خود می پردازند.(استایلز[۳۵]،۱۹۹۵).
خود-افشایی موضوع مورد علاقه روانشناسان اجتماعی و روانشناسان بالینی است. خود-افشایی از منظر روانشناس اجتماعی اساسا یک فرایند بین فردی است. یالوم(۱۹۸۵،نقل از کوالسکی،۱۹۹۹) در این رابطه اینگونه می نویسد:”خود-افشایی اغلب یک عمل بین فردی است که مسئله ی مهم درآن این نیست که یک فرد به افشای خود می پردازد بلکه مهم این است که فرد چیزهایی را افشا میکند که برای روابط بین فردی او از اهمیت ویژه ایی برخوردار است. حتی مهم تراز احساس سبکی که به فرد دست میدهد این مسئله ای است که در نیجه ی افشا رابطه ی فردبا دیگران عمیق تر، غنی ترو درهم تنیده تر از گذشته می شود”.
ازمنظرروانشناسی بالینی و مشاوره، خود- افشایی به این دلیل اهمیت دارد که با سلامت و بهزیستی افراد مرتبط است. طبق نظر کارپنتر (۱۹۸۷، نقل از کوالسکی، ۱۹۹۹) تحقق سه شرط، احتمال خود-افشایی رابالا میبرد:
۱- فرد برای افشا انگیزه ی کافی داشته باشد. انگیزه ی افشا، خود، نیازمند تحقق دو شرط است: یکی وقوع عاملی که فرد را برای افشا تحریک نماید و دیگری عدم وجود مانعی مثل شخصیت بازداری شده.
۲- موقعیت مناسب برای افشا فراهم باشد مثل وجود فرد مورد اعتماد که بتوان با او صحبت کرد.
۳- فرد افشا کننده مهارت لازم برای افشا را داشته باشد. مهارت هایی مثل جرات ورزی و مهارت ارتباط بین فردی.
براین اساس کسی که حادثه ی ناراحت کننده ای را تجربه میکند، اگر شنونده ی قابل اعتمادی را پیدا کند و بتواند به شکل مطلوبی با وی ارتباط برقرار نماید ، به احتمال زیاد به خود-افشایی می پردازد.
لازم به ذکر است که طبق نظر کارپنتر تحقق توامان هرسه شرط ، شرط کافی اقدام فرد به خود-افشایی است . به عنوان مثال افراد دارای شخصیت بازداری شده تمایل به خود- افشایی را در خود سرکوب میکنند(پنه بیکر،۱۹۹۷).
بنابرین حتی درصورت تحقق دو شرط دیگر احتمال افشا بسیار پایین است. ممکن است فرد هم انگیزه ی لازم و هم شنونده ی قابل اعتمادی داشته باشد ولی مهارت لازم برای برقراری ارتباط و افشا را نداشته باشد، در این صورت هم فرد در فرایند افشا به مشکل برخورده وممکن است پیامدهای منفی هم داشته باشد.
۲-۱۴-۱- اعتراف: مقدمه ای برای افشا
بسیاری از فرهنگ ها مکانیسم هایی دارند که به افراد اجازه میدهد تا از آن طریق به درد دل کردن و درمیان گذاشتن تجارب هیجانی خود بپردازند. اعتراف یکی ازشناخته شده ترین این مکانیسم ها است. مردم شناسان از اعتراف به عنوان یک عامل شفابخش نمادین یادکرده و به این دلیل به افشای هیجانی علاقه نشان میدهند که ارتباط مستقیمی با اعتراف دارد. شکل سنتی غربی اعتراف به این صورت است که فردی که خود را گنهکار احساس کرده و یا تجربه منفی آسیب زایی داشته نزد کشیش رفته و به اعتراف و یا افشای احساسات خود می پردازد. اگرچه مفهوم اعتراف در برخی از فرهنگ ها به وضوح فرهنگ های غربی مشاهده نمی شود ولی انواع مختلفی از آن در فرهنگ های مختلف قابل ردیابی است (گئورگز[۳۶]،۱۹۹۵).
به عنوان مثال در فرهنگ های اسلامی اعتراف ، بیشتر از طریق دعا و راز و نیاز با خدا صورت میگیرد. دربرخی فرهنگ ها مردم نزد بزرگان قبایل یارهبران خود اعتراف میکنند (پنه بیکر،۱۹۹۷).
اعتراف برای پلیس نیزنوعی اعتراف مشترک بین تمام فرهنگ هاست که از نظر پیامدهای هیجانی مشابه سایر اعتراف هاست . شواهد تجربی متعددی از سودمندی اعتراف در اشکال مختلف آن حمایت میکنند گودجانسون[۳۷] و همکاران(۲۰۰۶) نشان داند که میزان اضطراب ، افسردگی و خشم ، مجرمینی که برای پلیس اعتراف کرده بودند، نسبت به مجرمینی که یا اعتراف نکرده بودند، نسبت به مجرمینی که یااعتراف نکرده بودند و یا اعتراف دروغ داشتند، به طور معنی داری کمتر بود. پنه بیکر(۱۹۸۹، نقل از نیدرهافر و پنه بیکر ،۲۰۰۵).
دربررسی سودمندی از اعتراف کنندگان به این نتیجه رسیدند که درخلال اعتراف یاپس از آن کاهش فشار خون، تنش عضلانی و پاسخهای پوستی درآزمودنی مشاهده می شود. پنه بیکر (۱۹۹۷) موردی راشرح میدهد که درآن یک مقام بلندپایه بانکی به اختلاس خود اعتراف میکند ، نتایج بررسی با دستگاه پلی گراف نشان داد که پاسخ های فیزیولوژیک فرد در حین بازپرسی بسیار بالا بود به ویژه زمانی که سوالات مربوط به اختلاس می شد. پس از اعتراف کتبی این فرد مجددا مورد آزمایش قرارگرفت و جالب اینکه علی رغم خدشه دار شدن موقعیت شغلی و زندانی شدن، اثری از پاسخ های بدنی قبلی نبود.
امروزه احتمالا به این خاطر که واژه ی اعتراف با گناه، جرم و جنایت تداعی می شود، تمایل به استفاده از آن در حوزه روانشناسی مثبت کمتر شده و اصطلاح افشای هیجانی (گفتاری و نوشتاری) به آن ترجیح داده می شود.
۲-۱۴-۲- افشای هیجانی:
کلیات:
افشای هیجانی در واقع به این معنی است که یک فرد عمیق ترین تجارب هیجانی خود رابه صورت گفتاری یا نوشتاری برای دیگران یا خودبیان نماید. این عمل شرایط و محدودیت های خاص خود را دارد، به این معنی که افراد نمی توانند تحت هر شرایطی و به هر میزانی دست به افشای هیجانی بزنند. افراد باید قبل از افشا با محدودیت ها، هنجارها و پیامدهای منفی احتمالی افشا آشنا شوند.
۲-۱۴- ۳- انواع افشا:
از آغاز مطالعات علمی افشای هیجانی ، پژوهشهای متعددی شیوه های مختلف افشا و پیامدهای آن ها رامورد بررسی قرارداده اند.پنه بیکر، زیچ و ریمه (۲۰۰۱) در این زمینه دوخط پژوهشی نسبتا متمایز را مشخص نموده اند؛ نخست پژوهشهای ریمه و همکارانش که بر کلامی کردن و در میان گذاشتن تجارب هیجانی خود با دیگران دریک زمینه بین فردی تمرکز داشته اند و دوم، مطالعات پنه بیکر و همکاران که افشای هیجانی را به عنوان یکی از راه های پیشگیری و درمان آشفتگی های هیجانی در یک زمینه درون فردی مورد توجه قرار داده و عمدتاً برای افشای هیجانی نوشتاری تمرکز نموده اند. با توجه به دو خط پژوهشی ذکر شده دو شیوه اصیل افشای هیجانی قابل شناسایی است ؛ یکی فشای هیجانی کلامی که به صورت بین فردی و درون فردی و در اشکال مختلفی انجام می شود و دومی افشای هیجانی نوشتاری است که در آن فرد تجارب هیجانی فرد را به صورت دستی یا ماشینی می نویسد.
۲-۱۴-۴- تفاوت برون ریزی و افشای هیجانی
می توان میزان افشا را روی پیوستاری ترسیم نمود که در یک انتهای آن بازداری و در انتهای دیگر، عدم بازداری یا برون ریزی قرار دارد. همان طور که بازداری کامل پیامدهای منفی دارد فقدان بازداری نیز آسیب زاست. پژوهش جرارد ۱۹۷۱، (نقل از کوالسکی ،۱۹۹۹) نشان داد که بین افشای هیجانی و سلامت یک رابطه ی غیرخطی وجوددارد ، یعنی بازداری و برون ریزی هردو تعادل روانی فرد را به هم می زنندوافشا بهین بین این دو تعادل برقرار میکند. سبک زندگی که فاقد هر گونه بازداری است با رفتارهای تکانشی همراه است . بسیاری از مشکلات ارتباطی مثل اختلافات زناشویی و تعارضات میان فردی ، حوادثی مثل حوادث رانندگی ، سوء مصرف مواد و مشکلاتی از این قبیل بیشتر در افرادی دیده می شود که در واقع ،خویشتن دار نیستند. (پنه بیکر ، ۱۹۹۷).