اختلاف اصلی بین مواد در ماهیت نوارهای انرژی آنها نیست، بلکه در اندازه نوار گاف انرژی آنها است. عایقها با شکاف انرژی بسیار پهن مشخص میشوند. بعنوان مثال EG برای الماس برابر ev5 است. انرژی حرارتی در دمای اتاق، الکترونهای بسیار کمی را به نوار هدایت سوق میدهد و این مواد رسانای بسیار ضعیفی هستند. در فلزات گاف انرژی یا بسیار کوچک است یا در اثر همپوشانی نوارهای ظرفیت و هدایت اصلاً گاف انرژی وجود ندارد. فلزات رساناهای بسیار خوبی بوده و انرژی حرارتی، حاملهای بسیاری ایجاد می کند (حتی در دمای اتاق) .
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
برای نیمههادیها مقدار گاف انرژی بین این دو حالت بوده و بعنوان مثال در دمای اتاق برای Siداریمev 12/1= EG. تفاوت فلزات با نیمهرساناها این است که فلزات در دمای اتاق دارای حاملهای کافی برای رسانندگی الکتریکی و گرمایی هستند، اما نیمرساناها تنها با دریافت انرژی کافی (حداقل برابر با EG) از بیرون، میتوانند خواص رسانایی از خود نشان دهند.
۳-۴- برخی از خواص و تعاریف در حوزه رسانش مواد کپهای
در این بخش به معرفی تعدادی از کلمات و یا عبارات کلیدی که ممکن است در این فصل و فصلهای دیگر با آنها مواجه شویم، میپردازیم.
۳-۴-۱- خلوص
مقدار بسیار کوچک از اتمهای ناخالصی در نیمههادیها تاثیر به سزایی در خواص الکتریکی آنها می گذارد. به همین سبب درجه خلوص نیمههادیها باید به طور دقیق کنترل شود و در حقیقت نیمههادیهای نوین از خالصترین مواد جامد موجود میباشند.
نوعاً برای کنترل خواص الکتریکی نیمههادیها اتمهای ناخالصی ویژهای به نسبت یک اتم ناخالصی در هر ۱۰۸ اتم تا یک اتم ناخالصی در هر ۱۰۳ اتم نیمههادی حساب شده به آن اضافه می شود ، تا خواص الکتریکی معینی را بوجود آورد.
۳-۴-۲- حاملها
اگر بخواهیم به اشتراک گذاری الکترونها در نیمرسانا را به نمایش بگذاریم، هسته و الکترونهای لایه های درونی اتم را در مرکز و الکترونهای ظرفیت را بصورت پیوند بین اتمی رسم خواهیم کرد. اگر پیوند شکسته شدهای در الگوی پیوند وجود نداشته باشد، نوار ظرفیت بوسیلهی الکترونها کاملاً پر شده و نوار هدایت عاری از الکترون میباشد. الکترونهای به اشتراک گذاشته در انتقال بار شرکت ندارند. وقتی یک پیوند شکسته می شود، الکترون آن سرگردان شده و یک حامل محسوب می شود. چون انرژی این الکترون برای جدا شدن و شکستن پیوند برابر EG و یا بزرگتر از آن میباشد، به نوار هدایت رفته و به یک حامل تبدیل می شود. حرکت این جای خالی الکترون یا پیوند شکسته در بلور را میتوان حرکت الکترونهای مقید همسایه به این جای خالی تجسم کرد. این جای خالی که مانند حباب در آب حرکت آزادانهای دارد، حامل نوع دوم یا حفره نامیده می شود و در نیمههادی یافت می شود. پس برای نیمههادیها دو حامل بار داریم.
۳-۴-۳- جرم موثر
از عبارات دیگر در توصیف شبکه های بلوری، جرم موثر میباشد. در حقیقت جرم ظاهری یا جرم موثر الکترونها در یک بلور، تابعی از ماده نیمههادی (Ge ,Si و غیره) بوده و با جرم الکترونها در خلاء متفاوت است. الکترونهای درون یک بلور گذشته از میدانهای الکتریکی خارجی، در معرض میدانهای پیچیده بلور نیز قرار میگیرند، اما اگر به جای m0، یک جرم موثر قرار گیرد میتوان وارد قالبهای پیچیده کوانتمی نشده و از فرمولهای متعارف استفاده نمود. همچنین برای حفره نیز میتوان جرم موثر دیگری در نظر گرفت .
۳-۴-۴- مسافت آزاد میانگین
در فیزیک مسافت آزاد میانگین یک ذره، متوسط مسافتی است که توسط یک ذره (فوتون، اتم یا ملکول) بین برخوردهای متوالی در ماده پوییده میگردد.
برای درک مطلب یک باریکه از ذرات را تصور کنید که به طرف یک هدف پرتاب شده اند و یک ورقهی باریک غیرمجزا از هدف را نیز در نظر بگیرید. اتمها یا ذرات ماده ممکن است یک ذرهی پرتو را متوقف کرده و یا جهت حرکت و سرعت آنرا تغییر دهند. بزرگی مسافت آزاد میانگین به مشخصههایی از سیستم ذرات وابسته است و میتوان نوشت:
(۳-۱)
که l مسافت آزاد میانگین، n تعداد ذرات هدف در واحد حجم و σ سطح مقطع عرضی موثر برای برخورد میباشد. مساحت صفحه، L2 و حجم آن L2dx است. تعداد نوعی اتمهای متوقفکننده در صفحه، n (تراکم ذرات) برابر حجم یعنی n L2dx است. احتمال اینکه یک ذرهی باریکه در صفحه متوقف شود برابر سطح خالص اتمهای متوقف کننده آن تقسیم بر مساحت کلی صفحه میباشد:
(۳-۲)
که σ سطح مقطع پراکندگی یک اتم بوده و شدت باریکهی متوقف شده برابر شدت باریکهی ورودی ضربدر احتمال توقف در صفحه است.
(۳-۳)
این یک معادله دیفرانسیلی معمولی است.
(۳-۴)
که حل آن بعنوان قانون بیر-لامبرت[۱۹] شناخته شده و فرم را دارد که x
فاصلهی طی شده در هدف بوسیلهی باریکه و I0 شدت باریکه قبل از وارد شدن به هدف است. بعلت اینکه l فاصلهی متوسط طی شده بوسیلهی یک ذرهی باریکه قبل از توقف است، مسیر آزاد میانگین نامیده می شود. مثالهایی از کاربرد کلاسیکی مسافت آزاد میانگین تخمین اندازه اتمها یا ملکولها میباشد. از کاربردهای مهم دیگر تخمین مقاومت ویژهی یک ماده از طریق مسافت آزاد میانگین الکترونهایش میباشد.
تئوری پراکندگی در ریاضی و فیزیک چارچوبی برای مطالعه و فهم پراکندگی امواج و ذرات میباشد که از جمله آن پراکندگی رادرفورد (یا تغییر زاویهی) ذرات α بوسیلهی هستهی طلا و یا پراکندگی براگ (یا پراش) الکترونها و پرتوهای X توسط یک دسته از اتمها میباشد. مسئله اصلی در پراکندگی، تعیین توزیع شار ذرات پراکنده از طریق مشخصههای پراکننده است.
۳-۴-۵- سطح فرمی و پارامترهای مرتبط با آن
برای ساخت حالت پایه N الکترونی در یک جامد بلوری، با قرار دادن دو الکترون در هر تراز تک الکترونی k= 0 با پایینترین انرژی شروع کرده و به افزودن الکترونها از ترازهای با
پایینترین انرژی ادامه میدهیم. از آنجا که انرژی یک تراز تک الکترونی مستقیماً با مربع بردار موجش متناسب است،( ) ، وقتی N فوقالعاده بزرگ باشد، ناحیهی اشغال شده یک کره خواهد بود. شعاع این کره، kF نامیده می شود و حجمش Ω برابر است با .
تعداد مقادیر مجاز k درون کرهی مذکور عبارت است از:
(۳-۵)
که برای حالت پایه N الکترونی مقدار ۲ نیز برای دو مقدار اسپین اضافه میگردد.
حالت پایه سیستم N الکترونی به این ترتیب تشکیل می شود که همه ترازهای تک الکترونی که k ای کوچکتر از Kf دارند اشغال میشوند، در حالیکه همه آنهایی که k بزرگتر از Kf دارند، اشغال نشده باقی میمانند. کرهی به شعاع بردار موج فرمی، kF () که حاوی ترازهای تک الکترونی اشغال شده است، کرهی فرمی نامیده می شود.
سطح کرهی فرمی که ترازهای اشغال شده را از اشغال نشده جدا می کند، سطح فرمی، تکانهی فرمی، انرژی فرمی، سرعت فرمی و طول موج فرمی است که طول موج حاملهاییست که در حمل و نقل الکتریکی، غالب هستند.
۳-۴-۶- چگالی حالات سیستم
تابع چگالی حالات[۲۰](DOS)، تعداد حالاتی که در یک سیستم قابل دسترسی است وتعداد حالات انرژی در یک بازهی معین انرژی را توصیف می کند، که برای ترازهای انرژی، تعداد حالات مجاز برای اشغال شدن توسط حاملها میباشد. این تابع جهت تعیین غلظت حاملها و توزیع انرژیهای حاملها در یک نیمههادی ضروری میباشد. برخلاف سیستمهای منزوی مانند اتمها یا ملکولها در فاز گازی، توزیع انرژی در سیستمهای جامد بلوری پیوسته نبوده و مجزا میباشد. چگالی حالت صفر به این معناست که هیچ حالت انرژی نمیتواند اشغال گردد. چگالی حالات در حقیقت میانگینی بر بازههای زمانی و فضایی میباشد. در سیستمهای مکانیک کوانتمی همه امواج یا ذرات موج مانند اجازهی موجودیت ندارند. در بعضی سیستمها فضای بین اتمی و بار اتمی مواد تنها به الکترونها با طول موجهایی معین اجازهی وجود می دهند. در دیگر سیستمها ساختار بلورین مواد به امواج اجازهی منتشر شدن در یک جهت را داده و انتشار موج در دیگر جهات را متوقف می کند.
ما میتوانیم یک سیستم نیمههادی سه بعدی را بصورت دیواره های کوانتمی سه بعدی به طول L مدلسازی کنیم. معادله شرودینگر ما در این حالت بصورت زیر میباشد:
(۳-۶)
(۳-۷)
که داریم:
(۳-۸)
که با حل معادله و در نظر گرفتن جرم موثر برای یک بلور داریم:
(۳-۹)
(۳-۱۰)
نمودار وابستگی چگالی حالات الکترونیکی نیمههادیها با ۳ درجه آزادی برای انتشار الکترونها نیز در زیر آمده است:
شکل (۳-۱) چگالی حالات برحسب انرژی الکترونها برای سیستم سه بعدی
۳-۴-۷- مقاومت الکتریکی
مقاومت الکتریکی یا امپدانس بیانگر مقاومت یک جسم فیزیکی در برابر عبور جریان الکتریکی از آن است. مقاومت الکتریکی یک شی،کپهای، جریان الکتریکی را تحت اختلاف پتانسیل مشخص بین دو سر شی، به دست میدهد:
(۳-۱۱)
در این معادله (قانون اهم) R مقاومت شیء در واحد اهم، V اختلاف پتانسیل دو سر شیء در واحد ولت و I جریان الکتریکی عبوری از شیء در واحد آمپر است. اگر V و I دارای یک رابطهی خطی باشند که به مفهوم ثابت بودن R در یک محدوده است، آنگاه این ماده در آن محدوده اهمی خوانده میشود.
یک مقاومت ایدهآل دارای مقاومت ثابت در تمامی فرکانسها و مقادیر ولتاژ و جریان است. مواد ابررسانا در دماهای بسیار پایین دارای مقاومت صفر هستند. عایقها ( نظیر آزمایشهای مربوط به هوا، الماس، یا مواد غیرهادی) ممکن است دارای مقاومتهایی بسیار بالا (اما نه بینهایت) باشند. لیکن تحت ولتاژهای به میزان کافی زیاد، دچار شکست میشوند و جریان بزرگی را از خود عبور می دهند. مقاومت یک عنصر را میتوان از مشخصه های فیزیکی آن محاسبه کرد. مقاومت با طول عنصر و مقاومت ویژه (یک خاصیت فیزیکی ماده) آن بطور مستقیم متناسب است و با سطح مقطع آن رابطه عکس ( ) دارد.
۳-۴-۷-۱- منشأ مقاومت الکتریکی
پرفسور هرولو استاد اقتصاد دانشگاه نیوهمشایر (New Hampshire) پایگاهی از مقالات مربوط به جنگ افغانستان را از مطبوعات جهان به وجود آورده است در این پایگاه داده بیش از ۴۰۰۰ مورد مرگ غیرنظامیان از بمباران ۷ اکتبر ۲۰۰۱ تا ۱ ژانویه ۲۰۰۲ آورده شده است. [۲۸۰]
۱)رعایت اصل تناسب و اقدامات احیاطی
آنطور که به نظر می رسد حملات هوایی که توسط ائتلاف به رهبری آمریکا انجام شده است سیستم های دفاعی هوایی، هواپیماها مقرهای نظامی/ فرماندهی نظامی تأسیسات ارتباطی، اردوگاههای آموزشی نظامی پست های نظامی خط مقدم و فرودگاههایی که برای اهداف نظامی به کار گرفته می شدند را هدف قرار می دادند.[۲۸۱]
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
از آنجا که حمله به افغانستان با هدف حذف طالبان و القاعده بوده این نیروها در برخی موارد قابل بازشناسی از افراد عادی نبوده اند مثلاً در دسامبر ۲۰۰۱ جمعی از غیرنظامیان در حمله علیه مجموعه مسکونی که تصور می شد اعضای القاعده در آن مستقر شده است در شهر قندهار باعث شد تلفات غیرنظامی سنگینی در منطقه مسکونی به بار آید این هدف قراردادن مناطق مسکونی، ریسک آسیب های جانبی را افزایش داده و عموماً کوچکترین حاشیه خطا را در حملات هوایی به همراه خواهد داشت.[۲۸۲]
با توجه به اصل تناسب یک سری اقدامات امنیتی یا اقدامات احتیاطی باید در ارتباط با حمله در نظر گرفته شده وباید تمام اقدامات امکان پذیر در جهت تأیید اهداف و ماهیت آن ها به کار گرفته شود . تمام اقدامات احتیاطی لازم برای انتخاب ابزارها و روش های حمله با توجه به اجتناب از ایجاد آسیب های جانبی به کار گرفته شود در طول نبردهای هوایی افغانستان اشتباه متعددی روی داد که دلیل ویژه داشتند : یکی بد کار کردن سلاح ها و دیگری موقعیت اشتباه اهداف نظامی .
در خصوص به کارگیری اقدامات احتیاطی نیز که مستلزم شناسایی دقیق هدف و کاربرد سلاح های مناسب با حمله است در افغانستان در ۲۰ اکتبر ۲۰۰۱ هواپیمای F14 نیروی دریایی آمریکا هدف خود را به اشتباه مورد اثبات قرار داد وفاصله خطای نیم مایلی ۵۰۰ پوند بمب را در یک منطقه مسکونی در شمال غرب کابل فرو ریخت روز بعد هواپیمای هورنت نیروی دریایی به اشتباه ۱۰۰۰ پوند بمب را در یک منطقه باز در خارج از هرات فرو ریخت که در برگیرنده برخی منازل مسکونی غیرنظامیان بود. در اینجا هدف مورد نظر ساختمان هایی بودند که خودروهای نظامی در یک سنگر در هرات پارک شده بود.[۲۸۳]
آنچه در نبرد هوایی علیه افغانستان قابل توجه است مشکلات یافتن منابع اطلاعاتی روی زمین و اطلاعات غیرموسق است
با توجه به چهارچوب حملات برخی روابط اطلاعاتی به سرعت شکل می گرفت و فرصت برای گزینش منابع وجود نداشته و مکرراً نیروهای آمریکایی از طریق اطلاعات نادرست دست به حمله زده و موجب کشته و زخمی شدن تعداد کثیری از غیرنظامیان شده است [۲۸۴]
برای نمونه حمله ۲۲ دسامبر ۲۰۰۱ در روستای خوست در استان پکتیا در جنوب غرب تورویرا آنگونه که در گزارش وزیر دفاع دونان رامسفلد و ژنرال پس به کاروان رهبران از طریق ابزارهای اطلاعاتی مختلف صورت گرفت اما این کاروان در بردارنده افراد زیادی بود که کشته و زخمی شدند و بسیاری از خودروها تخریب شدند و آسیب دیدند ایشان اذعان نمودند که ما اطلاعاتی داشتیم که فرماندهی نیز آنها را تایید کرده بود و اطلاعات ما حاکی از آن بود که گروه های رهبری القاعده در آن کاروان هستند و می توان با نابود کردن آن ضربه بزرگی به القاعده زد. از سوی دیگر دولت افقانستان نیز باید تمام اقدامات احتیاطی را در طول درگیری اتخاذ نماید تا از جمعیت غیر نظامی در برابر اثرات بمباران هوایی حفاظت کند . خصوصاً ماده ۵۱ بند ۷ پروتکل ۱ صراحتاً استفاده از غیر نظامیان به عنوان سپر نظامی ممنوع می کند و می گوید نیروهای متخاصم نمی توانند با ایجاد موقعیت هایی که در آن حمله در بر دارنده کشتار گسترده غیر نظامی است برای اهداف نظامی خود مصونیت ایجاد کند . همچنین در طول نبرد افغانستان طالبان از غیر نظامیان به عنوان سپر انسانی در شرایط مختلف استفاده کردند و از این رو زیر پا گذاشتن هنجارهای مرسوم بین الملل در قوانین بشر دوستانه توسط آنان به کرات دیده شده است . این طور که به نظر می رسد که مواردی در طول هفته آخر اکتبر حملات ۲۰۰۱ در روستای اسحاق سلیمان نیز در شمال غرب هرات دیده شده جایی که طالبان از روستائیان به عنوان سپر انسانی استفاده شدند .[۲۸۵]
در طول بمباران روستاها که با ۵ بمب خوشه ای حاوی ۱۰۱۰ بمبک صورت گرفت حداقل ۸ غیر نظامی ظرف ۶ روش کشته شده و ۴ نفر دیگر بعدها به واسطه بمبک های عمل نکرده جان بافتند . با این حال باید تأکید کنیم بر اساس ماده ۵۱ بند ۸ پروتکل ۱ و به دنبال تخطی طالبان از قانون عمومی مربوط به انجام عملیات های نظامی با توجه به جمعیت آسیب دیده و تخطی از اصول تناسب بین المللی می توان تمام این موارد را در قالب یک اصل در نظر گرفت و تمام اقدامات احتیاطی را برای جلوگیری از کشتار غیر نظامیات اتخاذ نمود .
همچنین در طی حمله ۱۴ دسامبر ۲۰۰۱ و بمباران پل خیر در یکی از شهرهای شمال عراق این ابهام وجود داشته که آیا اقدامات احتیاطی رعایت شده بود؟
۲)استفاده از بمب های خوشه ای:
در طول جنگ افغانستان از جبهه های هدایت شونده GPS استفاده گسترده شده است درطول سال ۲۰۰۱ و مارس ۲۰۰۲ آمریکا ۱۲۲۸ قطعه بمب خوشه ای حاوی ۲۴۸۵۶ بمبک در افغانستان مورد استفاده قرار داد.
(این برآورد توسط دیدبان حقوق بشر ارائه شده که در اسناد مربوط به حمله آمریکا – افغانستان اشاره شده است براساس آمارهای رسمی و موجود در انتهای نوامبر ۲۰۰۱ در مجموع ۶۰۰ بمب خوشه ای در افغانستان استفاده شده است. [۲۸۶]
یکی از سلاح هایی که نگرانی های عمیقی از رعایت یا عدم رعایت حقوق بشر دوستانه افغانستان به بار آورد استفاده از بمب های خوشه ای ۸۲Blu دایسی کاترز هستند که مخرب ترین بمب های غیرهسته ای محسوب می شوند که البته براساس گزارشات از این سلاح ها درمناطق غیرنظامی استفاده شده و به نظر می رسد استفاده از این سلاح ها در افغانستان با دقت زیادی صورت گرفته است.
بر اساس این مطالعه کاملاً مشخص است که در کنار عملیات های موفق نظامی ائتلاف به رهبری آمریکا علیه افغانستان در طول نبردها این کشور امکان تخطی از قوانین بشر دوستانه بین الملل وجود داشته است .و پیشرفت نرم افزارهای جنگ هوایی به گزینش اهداف نظامی کمک می کند . به این ترتیب امکان جلوگیری از خطاهای فنی و یا خطای خلبان به وجود می آید . دسترسی به اطلاعات سری نیز ممکن است برای ارزیابی مسائلی مانند آسیب های جانبی و تناسب جنگی به طور کلی تر مفید باشد در نهایت یک نگرش باز نسبت به توضیح سیاست های هدایت کننده انتخاب در گزینش سلا های به کار رفته در تهدیدهای مختلف جنگی ممکن است به درک هر چه بهتر و ارزیابی سلاح های مشکوک مانند بمب های خوشه ای کمک کند که امکان کاربرد کورکورانه آن ها در جایی که نزدیک مناطق پر جمعیت باشند وجود دارد .
گفتار دوم:حملات هوایی رژیم بعثی عراق علیه ایران
الف)اهداف عراق از حمله به ایران
نیروی هوایی عراق، سحرگاه روز ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۱ تعداد زیادی از پایگاه های هوایی جمهوری اسلامی ایران را به طور ناگهانی مورد تهاجم قرار داد تا از یک سو نیروی هوایی ارتش اسلام را از تحرک در صحنه های نبرد بازدارد و از سوی دیگر زمینه را برای پیشروی نیروهای زمینی خود فراهم سازد. فرماندهان عراقی در این حمله غافلگیرانه از شگرد خلبانان اسرائیلی در جنگ ۱۹۲۷ اعراب و اسرائیل استفاده کردند. خلبانان اسرائیلی در آن زمان با مهارت تمام پایگاه های بی دفاع هوایی مصر، سوریه و اردن را مورد هدف قرار داده و به نتایج مثبتی دست یافتند، ولی حملات هوایی عراق به دلیل استقرار هواپیماهای ایرانی در آشیانه های مستحکم، عدم دقت در هدف گیری و عدم انفجار بسیاری از بمب ها و موشک ها ـ به علت دستکاری ضامن های آن ها توسط برخی از تکنسین های نیروی هوایی عراق ـ با شکست مواجه شد.در تاریخ ۱۲/۱/۵۹ صدام حسین، رئیس جمهوری عراق آمادگی کشورش را برای جنگ با جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد و خواهان واگذاری جزایر ایرانی تنب بزرگ و تنب کوچک و ابوموسی به عراق شد و در نهایت در ۵/۲/۵۹ نخستین حمله ارتش عراق به تاسیسات نفتی ایران در دهلران، که تا آغاز رسمی جنگ ۱۳ نوبت دیگر به تاسیسات مختلف نفتی حمله شد.
ب)بررسی ابعاد حقوقی حملات هوایی عراق علیه ایران
در این میان آنچه مورد توجه است و باید بررسی شود این است که دولت بعثی عراق در گزینش هدف در حملات چقدر به اصل تفکیک عمل نموده است اما آیا اصلاً وی پایبند به قوانین بشردوستانه بین المللی بوده است؟ در اولین قدم حملات هوایی در ۱۶/۶/۱۳۵۹ پاسگاههای ایلام، قصرشیرین، خرمشهر، خسروآباد، نفت شهر، سومار را هدف قرار می دهد خب آنچه مسلم است پایگاه ها اهداف نظامی تلقی می شوند اما در آن زمان که حمله رو به گستردگی می رود و نظام جمهوری اسلامی که در حال ساماندهی اوضاع کشور خود بوده خود را با یک حمله سهمگین رو به رو می بیند اما عقب نمی نشیند و آماده دفاع از خاک سرزمین خود می کند روند حملات دولت عراق تغییر می کند در همان روزهای آغازین جنگ در ۳۱/۶/۵۹ ارتش عراق به محل تجمع مردم اسلام آباد غرب، حمله می کند که به شهادت ۵۰ تن منجر می شود. این نمونه بارز حمله به جمعیت غیرنظامیان محسوب می شود در همین تاریخ حمله به فرودگاههای ایران را مخصوصاً فرودگاه بین المللی مهرآباد را داریم که همانطور که در موارد قبل بیان شد فرودگاهها دارای کاربرد دوگانه هستند و در صورتی حمله به این مکانها مجاز است که محرز و مسلم شود که از آنها استفاده نظامی می شود.[۲۸۷]
همچنین ارتش عراق ۲/۷/۵۹ مناطق نفت خیز و تأسیسات جزیره خارک را بمباران هوایی می کند اگر بدنبال توجیهی برای مشروعیت این حملات باشیم تنها می توان این مناطق را از آن جهت که ممکن است به تقویت دولت از راه درآمدهای نفتی و تجهیز نظامی بیشتر آن دولت انجامد توجیح نمود اما ارتش عراق برای رسیدن به اهداف خود مکرراً مناطق مسکونی را بمباران کرده است و موجبات کشته شدن غیرنظامیان را به صورت گسترده فراهم کرده است و اصول اساسی و بنیادین بشردوستانه را زیر پا گذاشته است اقدامات احتیاطی هنگام حملات، اصل تناسب، گزینش هدف و تفکیک هدف را هرگز رعایت نکرده است به عنوان مثال در ۴/۷/۵۹ به مناطق مسکونی اهواز حمله هوایی نموده و منجر به کشته و زخمی شدن عده ای از غیرنظامیان شده است در ۱۵/۷/۵۹ مناطق مسکونی اندیمشک را بمباران می کند در ۲۴/۷/۵۹ مناطق مسکونی کرمانشاه را مورد بمباران هوایی قرار می دهد که ۱۳۱شهید و ده ها مجروح به جای می گذارد در ۱/۱۰/۵۹ شهر آبادان توسط هواپیماهای عراقی به شدت بمباران می شود و این بمبارانها به گونه ای بوده اند که هواپیما بر فراز شهرها به پرواز در آمده و بدون هدف خاصی شهرها را بمباران کورکورانه می کردند که مطابق قواعد بشردوستانه ممنوع اعلام شده بوده.
آنگونه مسلم است هواپیماهای عراقی ابتدائاً مکان مورد نظر را بمباران می کردند و از سکنه و نیروهای نظامی عراق خالی کنند تا نیروهای زمینی آنها بتوانند به راحتی به کشورگشایی و رسیدن به مقاصد متجاوزانه خود بپردازند.
در ۲/۸/۹۰ سه فروند هواپیمای جنگ عراقی به خانه های مسکونی آبادان حمله کرده و ۱۱۰ خانه را به طور کامل تخریب نموده اند.[۲۸۸]
در تاریخ ۲۳/۴/۶۱ دو جنگنده عراقی به مناطق مسکونی خرم آباد حمله کردند که منجر به کشته و مجروح شدن عده زیادی از سکنه این منطقه شد در ۲۵/۴/۶۱ ارتش عراق به مناطق مسکونی همدان حمله نمود که عده کثیری کشته و مجروح شدند.
کمیته بین المللی صلیب سرخ در تاریخ ۲۴/۹/۱۳۶۲ در انتشار اعلامیه مطبوعاتی ۱۴۷۹ خود بمباران شهرها و مناطق مسکونی ایران توسط عراق را تایید نموده است و از طرفین درگیر خواسته که موازین انسانی را رعایت کنند.
اما دولت عراق باز هم بعد از تذکر صلیب سرخ حمله هوایی مجددی به شهرهای ایلام، خرم آباد و خرمشهر و آبادان در ۲۷/۱۰/۶۲ انجام می دهد و این درست هنگامی است که عراق متعهد شده بود دیگر به مناطق مسکونی در شهرها حمله نکند.
در طی سالهای ۶۱ و ۶۲ که کشور جمهوری اسلامی ایران مناطقی را که عراق به پشتوانه حملات هوایی مناطق مسکونی اشغال نموده بود تقریباً بازپس می گیرد در ۵/۳/۶۳ عراق به طور گسترده شهرهای تهران، کرمانشاه، قم، قزوین، ایلام، گیلان غرب، پیرانشهر، اراک، باند مریوان را بمباران نمود.
۲۳/۷/۶۵ حمله هواپیماهای متجاوز عراقی به هواپیمای بوئینگ ۷۲۷ هما در فرودگاه شیراز که به علت اصابت موشک عراق ۳۰ تن از مسافران شهید شدند.
بنابر آنچه ذکر شد دولت عراق برای پیش برد اهداف خود از هیچ حمله ای به جمعیت های غیرنظامی فروگذار نکرد که حتی شورای امنیت و همچنین کمیته صلیب سرخ نیز به این مهم تاکید کردند.
از سوی دیگر با توجه به اینکه طبق قواعد حقوق بشردوستانه انتخاب سلاح ها و به کار بردن آن برای کشورها مطلق نیست و آنها باید سلاح هایی که آسیب گسترده به جمعیت های غیرنظامی و محیط زیست بزنند خودداری کنند اما دولت عراق حتی از کاربرد سلاح های شیمیایی و گازهای اشک آور برای حمله به و بمباران مناطق مسکونی فروگذار نکرده است چنانکه در ۱۸/۷/۶۶ منطقه سومار را بمباران شیمیایی می کند همچنین در ۲۴/۲/۶۵ منطقه مهران، صالح آباد و امیرآباد به وسیله هواپیماهای عراقی بمباران شیمیایی می شود.
و نیز در ۲۳/۱۰/۵۹ منطقه بین هلاله ونی خزر در ۵۰ کیلومتری غرب ایلام حمله شیمیایی شد.[۲۸۹]
گفتار سوم:حمله رژیم صهیونیستی به غزه
الف)هدف رژیم صهیونیستی از حمله اخیر به غزه:
اخیرا دو حادثه در فلسطین اشغالی رخ داد و منجر به تصمیم رژیم صهیونیستی در حمله به باریکه غزه شد. نخستین علت، مساله همگرایی فتح و حماس است. بعد از شکست روند سازش بین تشکیلات خود گردان و اسرائیل، در حقیقت تشکیلات خودگردان تلاش کرد برای بازسازی اعتبار خود، موافقنامه همکاری با حماس را امضا کند. این موافقنامه منجر به تشکیل یک دولت وحدت ملی شد
این امر نشان می دهد رویکرد تشکیلات خودگردان به سمت ساز و کارهای مبارزاتی در حال پیشرفت است و تلاش می کند تا از ظرفیت حماس برای مقابله با اسرائیل استفاده کند. موضوع دیگر ربایش سه یهودی شهرک نشین (که پس از بیست روز جسد آنان در اطراف شهر الخیلیل در کرانه غربی پیدا شد) است. در این راستا رژیم صهیونیستی درصدد است از انزوای سیاسی خارج شده و از قتل سه یهودی شهرک نشین استفاده کرده و این امر را بهانه ای برای حمله مجدد به غزه قرار دهد.
در کنار این باید گفت تجربه گذشته ثابت کرده است که هر گاه رژیم صهیونیستی با انزوای داخلی و منطقه ای روبرو شده، برای برون رفت از این انزوا بحران سازی جدیدی را آغاز کرده است.[۲۹۰]
ب)بررسی ابعاد حقوقی آخرین حمله هوایی به غزه
۱)نسل کشی در غزه:
در طول جمله رژیم غاصب صهیونیستی مکررا شاهد حمله به مناطق غیر نظامی و افراد غیر نظامی هستیم که اینگونه حملات کورکورانه نقض فاحش قواعد قراردادی و عرفی جنگ هوایی بوده مصداق بارز حملات کورکورانه می باشد
در دور جدید تجاوزات رژیم اسرائیل به نوار غزه که از هشت ژوئیه ۲۰۱۴ میلادی (۱۷ تیر) با حملات هوایی جنگندههای این رژیم آغاز و از هفده ژوئیه(۲۶تیر) با عملیات زمینی هزاران نیروی اسرائیلی همراه شد، دست کم دو هزار و شانزده فلسطینی از جمله شمار زیادی از زنان و کودکان کشته شدند این حملات همچنین بیس از دههزار زخمی برجا گذاشته است و این نقض فاحش قواعد حقوق بشردوستانه عرفی و قرادادی است
هدف اسراییل از این آدمکشی علنی، آشکار و کاملا روشن و هویداست. اسراییل به عنوان یک رژیم نژادپرست و خشن و دیکتاتور هرگونه مقاومت و ایستادگی در برابر سیاستهای خود را با مشت آهنین پاسخ میدهد و در اجرای این سیاست هیچ محدودیت و چارچوب و مانعی برای خود در جهان قایل نیست
طنز تاریخی اینجاست که این رژیم و سیاستهای آن همه انسانهای آشنا به تاریخ را به یاد آلمان نازی در زمان هیتلر و بین سالهای ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ میاندازد. آلمان نازی هیتلری نیز همین مشی سیاسی را داشت. توسعهطلبی و اشغال کشورهای اروپایی با سیاست مشت آهنین نظامی و بیاعتنایی به همه ضوابط حقوقی و بینالمللی و اخلاقی در پوشش نژادپرستی و یهود ستیزی. امروز نیز یهودیان صهیونیست که با بزرگنمایی رفتارهای آلمان هیتلری علیه یهودیان و با حربه مظلومنمایی توانستند سرزمین یک ملت مظلوم یعنی فلسطین را به اشغال درآورده و میلیونها فلسطینی را آواره کشورهای اطراف و اکناف جهان نمودند همان رفتارهای نازیستی و سیاستهای هیتلری را در مورد مردم مظلوم فلسطین اجرا میکنند. اگر هیتلر ضدیهودی بود رژیم صهیونیستی نیز ضد فلسطینیها است و خواستار نابودی همه کسانی است که در برابر زورگویی هایی این رژیم ایستادگی میکنند
از همه تراژیکتر این که جهان لیبرال در فاصله بین جنگ اول و جنگ دوم جهانی در برابر آلمان هیتلری ایستاد اما امروز جهان غرب لیبرال در برابر سیاستهای نژادپرستانه رژیم صهیونیستی و کشتار علنی انسانهای بیگناه نه تنها سکوت شرمگینانهای کرده است، بلکه با انفعال خود در واقع از این اقدامات حمایت میکند. اسراییل درطول جنگ گام به گام همه دستاوردهای جهان جدید بعد از جنگ جهانی دوم را زیر پا له و نابود کرده است. مفاهیم و مقولاتی مانند حقوق بشر، حقوق بینالملل، صلح، شورای امنیت، دیپلماسی، کنوانسیونهای بینالمللی و سازمانهای بینالمللی را میتوان برخی دستاوردهای جهان پساجنگ جهانی نامید که بهای آن ۵۰ میلیون کشته جنگهای جهانی است، اما رژیم نژادپرست اسراییل در طول جنگ در مقابل چشم جهان همه این دستاوردها و ارزشها را لگدمال کرده و درصدد اثبات این قاعده است که تنها راه حیات در عرصه بینالملل زورگویی و خشونت است و ابزارهای حقوقی و اخلاقی و سیاسی و انسانی هیچ کاربردی در جهان ندارند
البته اسراییل با این رفتار مهر تایید بر نامشروع بودن خود میزند، زیرا رژیمهای مشروع و قانونی نیازی به اعمال زور و خشونت به منظور بقای خود ندارند و این رژیمهای غیرقانونی و نامشروع هستند که برای استمرار خود نیازمند زورگویی و ترور و خشونت هستند. به عبارت دیگر، امروز سکوت حمایتگونه از نسلکشی صهیونیستها در غزه از یک سو حمایت از بازتولید سیاستهای نژادپرستانه نازیهای هیتلری در جهان است و از سوی موافقت با حاکمیت دوباره قانون جنگل در روابط بین الملل است و این که هر اقدام و رفتار غیرقانونی و نامشروع با اعمال زور و خشونت توجیهپذیر است. تاسفبارترین قضیه نیز در این فضا نقش شرمآور دولتهای مدعی تمدن و اعضای دایم شورای امنیت سازمان ملل یعنی امریکا و انگلستان و فرانسه و روسیه و چین است که هیچ واکنش و اقدام عملی در خوری برای دفاع از نظم هنجاری بینالمللی در پی نسلکشی در غزه انجام ندادهاند
حملات رژیم اسرائیل به غزه به بیش از ۲۰۱۶ کشته بر جای گذاشته است که ۵۴۱ تن از قربانیان کودک، ۲۵۰ تن زن و ۹۵ تن نیز افراد سالخورده هستند. همچنین، در این حملات ۱۰۱۹۶ نفر مجروح شدهاند[۲۹۱].
۲)حمله به تاسیسات وابسته به سازمان ملل
آنتونیو کسسه در چنین وضعیتی این سوال را مطرح میکند که آیا امکان شکلگیری عرف آنی مبتنی بر دفاع مشروع پیش بینی شده در ماده ۵۱ هستیم؟ وی پاسخ به این سوال را اگر چه زود میداند، اما منکر حرکت حقوق حاکم بر دفاع مشروع به این سمت و سو نیز نمیگردد.
البته وی تأکید دارد که حقوق حاکم بر دفاع مشروع میبایست به برخی از مسایل پرداخته و وضعیت را روشن کند، حقوق حاکم بر دفاع مشروع فقط علیه دولتها و تحت شرایط خاص قابل توجیه بود، در شرایط دفاع مشروع هدف دولت متجاوز بود و منظور هم دفع تجاوز بنابراین مدت اقدام نظامی و خاتمه آن کاملاً مشخص بود. امّا در مورد سازمان تروریستی موضوع متفاوت است. در این مسأله زور میبایست علیه سرزمین دولت میزبان صورت بگیرد که ممکن است نقض حاکمیت دولت مزبور تلقی گردد. ضمن آنکه گفته شده که شبکه کامل هستههای تروریستی تشکیل دهنده سازمانی که عملیات ۱۱ سپتامبر را رهبری کرده است در بیش از ۶۰ کشور جهان پراکنده است، آیا میتوان تمام این کشورها را هدف قرار داد؟ بدون شک پاسخ منفی است.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
در پاسخ به چنین شرایطی به نظر میرسد، دفاع مشروع سنتی یا کلاسیک واکنش فوری را به رسمیت میشناسد و چنانچه دولت قربانی حمله، دفع موقت کند، دفاع مشروع میبایست تحت مدیریت شورای امنیت اعمال گردد. دولت قربانی نیز فاقد مجوز برای اقدام تلافیجویانه که خلاف حقوق بینالملل شناخته شده است، میباشد. در مورد وسایل و شیوه های قابل استفاده نیز وضع پیچیده تر است، حقوق بینالملل، دفاع مشروع کلاسیک، توسل به زور را علیه اهداف نظامیودر چارچوب قواعد انساندوستانه بینالمللیمجاز شناخته است، امّا در قضیه تروریسم برخی دولتها خواستهاند تا استفاده از هر نوع زوروخشونت و توسل به انواع وسایل و روش ها حتی کشتن تروریستها بدون محاکمه و یا استفاده از سلاحهای هسته ای را مشروع جلوه دهند[۱۸۳].
و/ قطعنامه ۱۳۷۳ و مقابله با تروریسم
شورای امنیت در چارچوب اختیاراتش و با توجه به وظیفهاش در حفظ صلح و امنیت بین المللی، به صورت موردی و گاهی به شکلی عام و کلی در جایگاه قانون گذاری قرار می گیرد و در چارچوب فصل هفتم منشور، به شناسایی موقعیتهای علنی تهدید کننده یا نقض کننده صلح و امنیت بین المللی پرداخته و ترتیباتی را برای مقابله با آن اتخاذ کرده است. تروریسم از جمله موارد عینی ناقض صلح و امنیت بین المللی است که تا پیش از واقعه ۱۱ سپتامبر، جامعه بین المللی نتوانسته بود استراتژی هماهنگ و موثری را برای برخورد قاطع با آن در پیش بگیرد. نتیجه این ناهماهنگی در جامعه بین المللی، رخداد بزرگترین حادثه تروریستی تاریخ آمریکا بود که مقداری زیادی را به کام مرگ کشاند.
این حادثه ضرورت ایجاد قواعدی را که به تکالیف دولتها در قبال مبارزه با تروریسم معین نماید، نمایان کرد. روند قاعدهسازی و تعهدسازی با زمان به نسبت طولانی خود هم به لحاظ فرایند زمان بر شکل گیری قواعد عرفی و هم تصویب قراردادهای بین المللی و هم به دلیل محدود بودن تعداد کشورها که مایل باشند به کنوانسیونها بپیوندند، بدون شک پاسخگوی نیاز موجود نبوده است. از این رو اعتقاد بر این است که شورای امنیت با بهره گیری مناسب از فرصت پیش آمده، به عنوان بهترین گزینه موجود، روندی را که ممکن بود دهها سال طول بکشد، تنها ظرف چند روز به انجام رسانید.
شورا در ۲۸ سپتامبر ۲۰۰۱ بدون آنکه وضعیت خاصی را مورد توجه قرار دهد، قطعنامه ۱۳۷۳ را در راستای مبارزه قاطع با تروریسم و تحقق اهداف مذکور صادر کرد. این قطعنامه موجد تعهدی واحد برای همه اعضای سازمان ملل متحد است. تعهداتی فراتر از آنچه در کنوانسیونها و قراردادها و پروتکلها وجود دارد. این موضوع، اقدامی بی سابقه در رویه شورای امنیت محسوب میگردد[۱۸۴]. که شورای امنیت با تفسیر موسع از اختیاراتش، اکنون نه تنها اعمال قدرت میکند بلکه برای خود قدرت “قانون گذاری” قایل است. بدون اغراق، قطعنامه ۱۳۷۳ شاید قویتر از یک کنوانسیون بین المللی است که بدون نیاز به تصویب کشورها هم اکنون لازم الاجرا می باشد[۱۸۵].
از مجموع مفاد این قطعنامه ۴ تکلیف مشترک که جان مایه تمام کنوانسیونها و اسناد بین المللی مربوط به تروریسم میباشد، قابل استخراج است، تعهداتی که بعضاً پیش از آن حتی مورد استقبال جهانی واقع نشده بود مانند کنوانسیون مربوط به سرکوب مالی تروریسم.
برخی[۱۸۶] قطعنامهی ۱۳۷۳ را به عنوان بدعت، حیرت آور یاد میکنند و به دیده تحسین آنرا عهدنامهای کاملاً موفق ارزیابی کرده که بدون هیچ محدودیتی زمانی و مکانی تعهدات سنگینی بر دولتها تحمیل میکند. در هر صورت قطعنامه ۱۳۷۳ اگر چه متأثر از حوادث ۱۱ سپتامبر بوده است لکن بصورتکلی و با هدف به کارگیری تمهیدات موثر برای پیشگیری و سرکوب تروریسم «درآینده» میباشد و تعهداتی را برای دولتها تکلیفنموده است.
۱/ جرم انگاری و تعقیب کیفری تروریسم
به موجب این قطعنامه همه کشورها بایستی عملیات تروریستی را سرکوب کرده و کلیه اعمال زیر را اعمالی مجرمانه قلمداد کنند. ارائه یا جمع آوری داوطلبانه کمک های مالی به صورت مستقیم یا غیرمستقیم از سوی اتباع خود یا در قلمرو خود به منظور آنکه این منابع مالی جهت انجام اعمال تروریستی استفاده شود یا با علم به اینکه قرار است از این منابع مالی به این منظور استفاده شود[۱۸۷].
هم چنین کلیه دولتها باید تعیین کنند که اعمال تروریستی را در قوانین و مقررات داخلی خود به عنوان اعمال مجرمانه مهم به رسمیت بشناسند و با توجه به شدت این گونه اعمال، مجازات متناسب را برای آنها معمول دارند[۱۸۸].
در ارتباط با تحقیقات جنایی یا سایر مراحل رسیدگی های کیفری که مربوط به تأمین مالی اقدامات تروریستی با پشتیبانی از اعمال تروریستی است همه دولتها باید بیشترین همکاری را با یکدیگر داشته باشند. از جمله کمک و همکاری در کسب شواهد موجود و سایر معاضدتهای قضایی که برای ادامه جریان محاکمه لازم است[۱۸۹].
شورا با نگرانی، پیوند تنگاتنگ تروریسم بین المللی و جنایات سازمان یافته فرامرزی را با قاچاق اسلحه و مواد مخدر، پولشویی و نقل و انتقال غیر قانونی مواد هستهای، شیمیایی و بیولوژیکی مورد توجه قرار میدهد و در این ارتباط بر نیاز به تقویت همکاری و تلاشها در سطوح ملّی، زیر منطقهای و بین المللی به منظور تحکیم پاسخ جهانی به این چالش جدی و تهدید امنیت بین المللی تأکید میکند[۱۹۰].
در نهایت شورا تأکید دارند که دولتها مجاز نیستند با انگیزه سیاسی درخواست استرداد تروریستهای مورد ادعا را ردّ کنند[۱۹۱]. و از آنان میخواهد که تضمین کند تمامی اشخاص را که در تأمین مالی، سازماندهی یا برنامه ریزی یا انجام عملیات تروریستی شرکت میکنند، به دست عدالت سپرده شوند[۱۹۲].
۲/ الزام به همکاری و معاضدت دولتها
اصولاً در جامعه بین المللی هر اقدامی در هر زمینه ای بدون همکاری و معاضدت دولتها با یکدیگر ممکن نخواهد بود. ایجاد سازمانهای بین المللی و انعقاد کنوانسیونها و موافقت نامهها زمینهای مناسب برای گسترش همکاری میان دولتها به شمار میروند. منشور ملل متحد یکی از راه های اصلی دستیابی به صلح پایدار را، همکاری بین المللی میان دولتها در حل مسایل بین المللی دانسته، که این امر در اعلامیه اصول حقوق بینالملل در مورد روابط دوستانه میان دولتها نیز مورد تأکید قرار گرفته است. همکاری میان کشورها بطور معمول در زمینه های اطلاعاتی، قضایی، مالی، اقتصادی و خدماتی (حمل و نقل) صورت میگیرد.
چنانکه گفته شد تروریسم بین المللی از آن دسته از معضلاتی است که صلح و امنیت جهانی را با چالش جدی مواجه کرده است و مقابله با آن مستلزم اقداماتی هماهنگ و منسجم میباشد[۱۹۳].
شورای امنیت تا پیش از صدور قطعنامه ۱۳۷۳ همواره در قالب قطعنامههایی که علیه تروریسم صادر میکرد از دولت میخواست در جهت حل و فصل مسایل پیش آمده با یکدیگر همکاری نمایند. شورای امنیت در اولین قطعنامهای که در خصوص تروریسم صادر میکند از تمامی دولتها میخواهد چه به شکل فردی و چه به شکل جمعی، دولت لیبی را به اجابت درخواستهای مربوط به استرداد و مظنون بمبگذاری در هواپیمای پان آمریکن ترغیب نمایند[۱۹۴]. همچنین در خصوص انسداد وجوه و سایر منابع مالی طالبان، انسداد وجوه و سایر منابع اسامه بن لادن و ارائه راهکار نظارت بر اجرای قطعنامههای ۱۲۶۷ و ۱۳۳۳، از تمامی دولتهای جهان میخواهد که با شورا همکاری نمایند[۱۹۵].
بررسی مجموع کنوانسیونهای بین المللی ضد تروریسم و نیز اسناد مربوط به سازمان ملل متحد، ملاحظه میشود که یکی از تکالیف مهم دولتها در مقابله با تروریسم بینالملل، «همکاری و معاضدت آنها با یکدیگر» در تمامی زمینه های اطلاعاتی، قضایی، مالی، اداری و اقتصادی و خدماتی میباشد. اگرچه همه این موارد را در اسناد بین المللی میتوان یافت، لکن بار دیگر شورای امنیت آنها را در قالبی دیگر مورد تأکید قرار داد و به این ترتیب تکلیف جدیدی برای دولتها ایجاد ننمود. الزام دولتها به همکاری با یکدیگر در مبارزه با تروریسم از مقدمه قطعنامه مذکور آغاز میشود.
در بخشی از مقدمه آمده است؛ دولتها ملزم می باشند در قلمرو خود و با هر سلیقه قانونی، در به خرج دادن تدابیر تکمیلی در خصوص پیشگیری و سرکوب اقدامات و علمیات تررویستی و تأمین مالی و تسهیل آن با یکدیگر همکاری کنند[۱۹۶]. در همین چارچوب و با همین هدف، شورا دولتها را مکلف میکند از طریق مبادله اطلاعات و دادن هشدارهای اولیه با یکدیگر همکاری نمایند[۱۹۷].
قطعنامه در بند ۳ اجرایی به صراحت از کلیه دولتها میخواهد تا راههایی برای رشد و تسریع مبادله اطلاعات به ویژه در موارد زیر بیابند :
اقدامات یا تحرکات افراد یا شبکه های تروریستی،
اسناد مسافرتی جعلی یا باطله،
داد و ستد تسلیحات،
مواد منفجره یا مواد حساس،
استفاده گروه های تروریستی از فناوری های مخابراتی،
تهدید ناشی از در اختیار داشتن سلاحهای کشتار جمعی توسط گروه های تروریستی.
در ادامه شورای امنیت اضافه می کند؛
«دولتها بر اساس قوانین داخلی و بین المللی مربوط به مبادله اطلاعات و مسایل اداری و قضایی و همچنین از طریق ترتیبات و موافقت نامههای دو جانبه به منظور جلوگیری از اقدامات تروریستی و سرکوب آن با یکدیگر همکاری کنند[۱۹۸]»
۳/ مقابله با تأمین مالی تروریسم
از اساسیترین حوزه های مبارزه با تروریسم، مقابله با تأمین مالی تروریسم به شمار میرود. در نیل به این منظور، کشورها خود بطور مستقیم یا از طریق سازمان ملل متحد مبادرت به تهیه اسناد و مقرراتی جهت مسدود نمودن راه های تأمین مالی تروریسم نمودهاند.
از حیث اعتبار شکلی و وصف الزام آور، قطعنامههای شورای امنیت بخصوص قطعنامه ۱۳۷۳ مصوب ۲۰۰۱ در وهله نخست اهمیت قرار دارد و در وهله دوم، کنوانسیون بین المللی مبارزه با تأمین مالی تروریسم (۱۹۹۱) تدوین شده توسط سازمان ملل متحد است سپس، توصیههای ویژه هشتگانه و نیز برخی از توصیههای مرتبط چهلگانه گروه اقدام مالی میباشد[۱۹۹].
از عمده مواردی که جامعه بین المللی، از همان روز نخست پس از حوادث ۱۱ سپتامبر بر سر آن وحدت نظر داشت، این بود که نبرد علیه تروریسم جز با ردیابی و یافتن سرچشمههای تأمین مالی گروه های تروریستی و جلوگیری از کمک رسانی مالی منابع زیرزمینی به عملیات تروریستی نتیجه بخش نخواهد بود[۲۰۰].
تأمین کنندگان منابع مالی تروریستها هم میتوانند از عوامل دولتی باشند و هم از عوامل غیر دولتی که معمولاً به دو صورت قانونی و خلاف قانون از طریق قاچاق مواد مخدر، پول شویی، خرید و فروش سلاح و … تأمین میشوند.
اگر چه تا پیش از وقوع حوادث ۱۱ سپتامبر، سازمان ملل، بخصوص با تصویب کنوانسیون مربوط به سرکوب تأمین مالی تروریسم و نیز تصویب قطعنامهها و اعلامیههای متعدد دیگر اقدامات خوبی را در جهت تحقق اهداف مذکور انجام داد، لکن عدم استقبال دولتها از این کنوانسیون و بی توجهی آنان نسبت به اهمیت مسئله تأمین مالی تروریسم باعث شد، سرانجام شورای امنیت در قطعنامه ۱۳۷۳ کلیه مکانیزمها و ابزارهای موجود جهت مبارزه با تأمین مالی تروریسم را در قالبی دیگر به دولتها تحمیل نماید. گستردگی ابعاد حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر و حجم امکانات و منابع تخصیص یافته برای اجرای آن، نشان از آن حد از نگرانی از تأمین و تقویت مالی گروه ها و سازمانهای تروریستی بجا و قابل درک است.
قطعنامه ۱۳۷۳ شورای امنیت با علم به این موضوع و پس از حوادث ۱۱ سپتامبر، به دنبال خشکاندن سرچشمههای تأمین مالی تروریسم به عنوان راه اصلی مبارزه با تروریسم بین المللی را در کانون توجه خود قرار داده است[۲۰۱].
مقدمه این قطعنامه تصریح میکند شورای امنیت «بر ضرورت تقویت و افزایش همکاریهای بین المللی دولتها جهت مسدود نمودن و از میان بردن منابع مالی و سایر امکانات ارتکاب فعالیتهای تروریستی» تأکید دارد[۲۰۲].
عمده تعهداتی را که شورای امنیت در چارچوب این قطعنامه با هدف مقابله تأمین مالی تروریسم ایجاد نموده است، همان است که کنوانسیون سازمان ملل متحد راجع به جلوگیری و سرکوب تأمین و تقویت مالی تروریسم مصوب ۱۹۹۹ مقرر کرده است[۲۰۳].
شورای امنیت سازمان ملل متحد در این قطعنامه و بر اساس فصل هفتم منشور ملل متحد اعلام میکند که کلیه دولت ها باید :
از تأمین مالی اعمال تروریستی جلوگیری و آن را متوقف کنند[۲۰۴].
ارائه یا جمعآوری داوطلبانه کمکهای مالی را از هر طریق، مستقیم یا غیرمستقیم توسط اتباع خود یا در قلمرو خود به منظور استفاده در جهت اعمال تروریستی عملی مجرمانه قلمداد کنند[۲۰۵].
بدون تأخیر، منابع مالی و اقتصادی و سایر داراییهای کسانی را که مرتکب اعمال تروریستی میشوند یا در صدد ارتکاب آن هستند یا در ارتکاب اعمال تروریستی مشارکت یا آنرا تسهیل میکنند، مسدود نمایند[۲۰۶].
منابع مالی یا امکانات اقتصادی و دیگر داراییها را که به طور مستقیم یا غیر مستقیم به این افراد تعلق دارد یا در اختیار آنان است، فوری مسدود کنند[۲۰۷].
منابع مالی و اقتصادی و داراییهای اشخاص و نهادهایی را که از طرف یا به دستور این قبیل افراد و نهادها عمل میکنند، فوری مسدود کنند از جمله داراییهای فراهم شده از منابع اقتصادیای که مستقیم یا غیر مستقیم به این قبیل افراد و نهادهای وابسته تعلق دارند.
اتباع خود یا هر شخص یا نهاد در قلمرود خود را از ارائه امکانات مالی و هرگونه خدمات اقتصادی مستقیم یا غیرمستقیم به اشخاص که مرتکب اعمال تروریستی میشوند یا درصدد ارتکاب یا تسهیل آن هستند، منع کنند. این ممنوعیت باید شامل نهادهای وابسته به تشکیلات تروریستی نیز شود[۲۰۸].
از پناه دادن به کسانیکه اعمال تروریستی را پشتیبانی مالی و … می کنند، خودداری کنند[۲۰۹].
مانع استفاده از قلمرو خود بر ضد شهروندان خود یا سایر کشورها توسط کسانی شوند که اقدامات تررویستی را حمایت مالی و … مینمایند[۲۱۰].
از اینکه هر کس در پشتیبانی مالی و … از اعمال تروریستی شرکت دارد به دست عدالت سپرده میشود، اطمینان حاصل کنند[۲۱۱].
در تحقیقات جنایی یا رسیدگیهای کیفری مربوط به حمایتهای مالی و غیر مالی از اعمال تروریستی مالی بیشترین همیاری را با یکدیگر مبذول دارند[۲۱۲].
به این ترتیب میتوان گفت شورای امنیت در دو قالب با تأمین مالی تروریسم به مقابله پرداخته است؛
ایجاد هنجارهای بین المللی برای مبارزه با تأمین مالی تروریسم،
هنوز اجماع اندکی در خصوص ماهیت و تعریف هویت سازمانی وجود دارد. فرض اساسی این است که هر موجودیتی دارای یک هدف است که آن موجودیت را تعریف کرده و واقعیت آن را نمایان می سازد(وی و همکاران، ۲۰۰۷).
هویت سازمانی شامل آن دسته از ویژگی هایی هستند که سازمان را منحصر به فرد توصیف می نمایند و در طول زمان از ثبات نسبی برخوردارند. هویت سازمان عبارت از تلاش برای پاسخ دادن به این پرسش است که ما به عنوان سازمان که هستیم؟(پوسا، ۲۰۰۶). شناخت هویت سازمانی و تلاش جهت توسعه و تقویت آن برای مدیران مهم است؛ زیر ا هویت یابی افراد با سازمان سبب کاهش میزان ترک خدمت کارکنان می شود، رفتارهای موافق و همسو با اهداف سازمان را افزایش می دهد و درنهایت موجب تحقق اهداف سازمان می شود.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
بسیاری از نظریه پردازان به بررسی اثرات سازمانی هویت سازمانی پرداخته اند. بسیاری از نظریات گویای تاثیرپذیری هویت سازمانی از عواملی نطیر رفتار رهبر، اخلاق سازمانی و معنویت سازمانی است (رحیم نیا و همکاران،۱۳۹۰)، در این بین عامل معنویت سازمانی برجسته است. بدین منظور در سالهای اخیر، جایگاه معنویت در سازمانها به طور فزاینده ای از سوی مدیران، سرپرستان، کارکنان و محققان به عنوان یک ضرورت برای تعاملات سازمانها با کارکنان، مشتریان و جامعه مورد توجه قرار گرفته است (لواسانی و همکاران ، ۱۳۸۷). قلمرو مدیریت و سازمان، چه به لحاظ نظری و چه به لحاظ عملی، اخیراً تحت تأثیر نیرویی قدرتمند تحت عنوان معنویت قرارگرفته که اگر به درستی اداره و هدایت شود، به نظر می رسد ظرفیت لازم برای منجر شدن به ژرفترین تشریک مساعی، نه تنها در زمینه های حرفه ای، بلکه برای بروز انسانیت تمام عیار را دارا باشد(نی آل[۷۷]،۱۹۹۷).
معنویت در سازمان قاعده ی نوپایی است که می تواند نیرویی قدرتمند و ژرف را برای زندگی افراد به ارمغان آورد. این نیروی قدرتمند زمانی حاصل خواهد شد که زندگی کاری با زندگی معنوی کارکنان پیوند بخورد.با چنین نیرویی؛ کارکنان تقریباً با هزاران ساعت کاری، می توانند کاری لذّتبخش تر، متوازن تر و معنادارتر داشته باشند. یکپارچگی معنویت با زندگی کاری باعث میشود ، افراد رضایت بیشتری از کارشان داشته باشند و وقتی از محیط کار خود فارغ و به خانواده می پیوندند، به جای گریز از یکدیگر به یاری هم بشتابند. به دلیل این یکپارچگی و تلفیق، سازمانها با افرادی اخلاقی تر و مولدتر، ممکن است به سودآوری بیشتری دست یابند. افزون بر این،"معنویت در محیط کار می تواند برای سازمانها و اجتماع، انسانیت؛ سخت کوشی و مسئولیت را به ارمغان آورد” و این مهم ترین وظیفه ای است که جوامع کنونی در هزاره سوم با آن روبروست(گیبونز[۷۸]،۲۰۰۱).
اما در تجزیه و تحلیل سطوح معنویت در سازمان، سطوح ارائه شده توسط میلیام و همکارانش(۲۰۰۳) حائز اهمیت بیشتری است، زیرا با سه سطح رفتارسازمانی یعنی سطح فردی، گروهی و سازمانی پیوند برقرار می کند.
هر چند معنویت در سازمان، مفهوم فلسفی و فردی عمیقی به همراه دارد، با این وجود، تقریباً در تمام تعاریف ارائه شده توسط مراکز علمی و دانشگاهی، معنویت در بر گیرنده مفهومی از تمامیت، کمال، پیوستگی در محیط کار و ارزشهای عمیق در کار است. بنابراین، معنویت در سازمان در سطح فردی؛ تلاش برای یافتن معنا و هدف در زندگی کاری، در سطح گروهی؛ ارتباط قوی بین همکاران و افرادی که به نحوی در کار مشارکت دارند و در سطح سازمانی؛ هماهنگی بین اعتقادات و باورهای اصلی و ارزش های سازمان است.
فصل سوم
روش شناسی تحقیق
در این فصل به بررسی روش شناسی تحقیق که شامل قلمرو، روش تحقیق، جامعه آماری، نمونه آماری و روش نمونه گیری و روش گردآوری و تجزیه و تحلیل داده ها پرداخته می شود.
قلمرو این تحقیق از لحاظ موضوعی عبارت است ” بررسی رابطه معنویت سازمانی با هویت سازمانی ” که در قلمرو مدیریت رفتار سازمانی قرار می گیرد.
قلمرو زمانی این تحقیق سال ۱۳۹۳ می باشد.
قلمرو مکانی این تحقیق کتابخانه های عمومی استان اردبیل می باشد.
این پژوهش بر حسب اهدافی که دنبال میکند، از نوع کاربردی است زیرا یافتههایی که در زمینه معنویت سازمانی و هویت سازمانی حاصل میشود، میتواند در کتابخانه ها و سایر سازمان های فرهنگی مورد بهرهبرداری قرار گیرد.روابطی که بین متغیرها در جامعه مورد مطالعه به دست میآید، مبنای توصیه و پیشنهادهایی برای نهاد کتابخانه ها است که میتواند در جهت ارتقاء معنویت و هویت سازمانی خود مورد استفاده قرار گیرد، لذا از این جهت نیز این پژوهش«کاربردی»است.
در تحقیقات علمی انتخاب روش متناسب با ماهیت تحقیق اهمیت زیادی دارد . زیرا برای انجام هر تحقیق روش خاصی مناسب است بنابراین بایستی در انتخاب روش تحقیق نهایت دقت را بعمل آورد. روش پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی است که به روش میدانی انجام می گیرد. که به نظر می رسد روشی مناسب برای انجام تحقیقات از این دست می باشد.
از نظر ماهیت و روش گردآوری دادهها و پاسخ به سؤالات مربوط، این پژوهش توصیفی (غیرآزمایشی) از نوع میدانی و همبستگی از نوع پیشبینی است. در این تحقیق از هر دو روش کتابخانهای و میدانی برای جمعآوری اطلاعات استفاده شده است.به عبارت دقیقتر برای تکمیل مبانی تئوریک و پیشینه تحقیق از روش کتابخانهای و برای گردآوری سایر اطلاعات مورد نیاز در ارتباط با معنویت و هویت سازمانی از روش میدانی و با بهره گرفتن از ابزار پرسشنامه جمع آوری شده است.
بر اساس اطلاعات به دست آمده ازیک نمونه با مستندات آماری و با بهره گرفتن از آمار استنباطی روابط فیمابین به جامعه آماری تعمیم داده خواهد شد.
واحد تحلیل[۷۹] در این پژوهش « افراد » و مشخصاً « کارکنان کتابخانه های عمومی استان اردبیل » می باشد.
جامعه آماری این تحقیق را کلیه کارکنان کتابخانه های عمومی استان اردبیل در سال ۱۳۹۳ تشکیل می دهند. پس از استعلام از اداره کل کتابخانه های عمومی استان اردبیل مشخص گردید که ۶۴ کتابخانه در استان اردبیل دایر بوده همراه با کارکنان اداره کل کتابخانه های استان به تعداد ۲۴۰ نفر در این مراکز به عنوان کارمند پیمانی مشغول به کار می باشند.در جدول زیر مشخصات کتابخانه های عمومی استان اردبیل، تعداد کارکنان به تفکیک جنسیت و تعداد کارمندان آورده شده است.
جدول ۳-۱- جامعه آماری تحقیق
کتابخانه های عمومی استان اردبیل | تعداد کارمندان به تفکیک جنسیت | ||
مرد | زن | جمع | |
اداره کل | ۲۵ | ۳ | ۲۸ |
اردبیل | ۵۰ | ۴۰ | ۹۰ |
آنچه از دوران حاکمیت محمدطاهرخان بر بویراحمد ضبط شده و بر اساس منابع مکتوب –نظیر فارسنامه- و روایات شفاهی مندرج گشته، سه رخداد مهم است که درباره دومی اشعاری موجود است. نخست اینکه در سال ۱۲۱۷ق یا ۱۲۱۸ق به دست «صادق خان آقای قاجار» حاکم «ایالت کهگیلویه و بهبهان» کور شد.
میرزا حسن فسایی که شرح مختصر حادثه را آورده، معتقد است: «صادق خان آقا، بی اذن اولیای دولت قاهره» در دهدشت کهگیلویه افرادی چون «میرزا سلطان محمد خان والی و میرزا اسمعیل خان برادرش و محمد طاهر خان، کلانتر طایفه بویراحمد و شریف خان، کلانتر باوی را از حلیه بصر عاری نمود» و هنگامی که «این عمل ناشایسته» به اطلاع فتحعلی شاه رسید، او را «از ایالت کوه گیلویه معزول فرمود و مواجب و رسوم او را قطع نمود»» (فسایی، ۱۳۷۸: ۱۴۷۶/۲ )
حادثه مؤثر دیگری که در دوره محمدطاهر خان بویراحمدی رخ داد، جنگ بویراحمدی ها با ایل مقتدر «نویی» و شکست دادن آنها بود. به نظر می رسد، پس از این پیروزی، اتحادیه بویراحمد جان تازه گرفت و برتری خود را در منطقه نمایان ساخت.
در نبرد نویی ها و بویراحمدی ها، اسب معروف «محمدشفیع خان نویی» از جمله غنایمی بود که نصیب بویراحمدی ها شد و خان بویراحمد –محمدطاهر خان- به عمد آن را برای سواری برگزید. در این باره بیت مشهوری در یادها مانده که شاعر ناشناس آن چنین ابراز عقیده نموده است:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
«او خُیانَه بنگریت وا خُوشُ و کارِشْ اسب سِهْ مَحْشَفی خان، کوری سِوارش»
Ou xoyana bengarit va xos o kares / aspe seh masafi xan, kuri sevares
( خداوندگار را بنگرید و کارش اسب سیاه محمدشفیع خان، کوری سوارش)
منظور شاعر از «کور» محمدطاهر خان بویراحمدی است که به دست حاکم قاجاری کور شده بود و در عین نابینایی، هدایت و رهبری بویراحمدی ها را در جنگ بر عهده گرفته و پس از پیروزی اسب محمد شفیع خان را سوار شده بود. به زعم شاعر، این نکته از بدایع کار خداوند بود، که قوم قدرتمندی نظیر نویی در مصاف بویراحمد هزیمت یافت.
سومین واقعه زمان محمدطاهر خان، تقسیم مناطق بویراحمد میان فرزندان خویش بود. مؤلف فارسنامه در این باره می نویسد: «… آنچه را از بلاد شاپور [دهدشت و پیرامون آن] در تصاحب داشت به علی محمد خان پسر بزرگتر خود واگذاشت و به این اندازه از تیره های بویراحمد، ضمیمه این محال نمود و آنچه را از ناحیه تل خسروی و ناحیه رون متصرف بود به عبدالله خان و خداکرم خان پسران کوچکتر خود سپرد و به این اندازه از تیره های بویراحمد ضمیمه نمود» (فسایی، ۱۳۷۸: ۱۴۸۲/ ۲).
محمدطاهر خان به فرزندان نصیحت و «شرط» نموده بود ،که هیچ کدام از آنها، در ملک دیگری « مداخله ننمایند». از آن به بعد، «ابواب جمعی علی محمد خان» که در حوزه گرمسیر بود، «بویراحمد گرمسیری» خوانده شد، و در «متصرفی عبدالله خان و خداکرم خان را بویراحمد سرحدی» یا سردسیری، خطاب کردند (همانجا).
۲-۸- خداکرم خان بویراحمدی و حوادث زمان او
خداکرم خان بویراحمدی پسر محمدطاهرخان، از مشهورترین حاکمان محلی جنوب در عهد قاجار بود. دوران طولانی حاکمیت وی که از ۱۲۶۰ ق شروع و تا زمان قتلش در محرم ۱۳۰۸ ق تداوم یافت ، پر از حادثه و بحران بود . در این نیم قرن ، وقایعی رخ داده که برخی از آنها در منابع اصلی عصر قاجار و اشعار محلیان آمده است:
۱ - کشته شدن برادرش عبدالله خان به دست نیروهای مشترک دولتی و محلی و تلاش برای انتقامگیری از قاتلان وی.
۲ –گرد کردن طوایف و تیره های بویراحمد که پس از قتل عبداله خان پراکنده و متواری شده بودند.
۳- کشتن خوانین باوی به انتقام قتل عبدالله خان برادرش.
۴ –جمع آوری نیرویی عظیم و حمله به بختیاری و هزیمت و غارت بخشی از بختیاری ها.
۵ – رقابت ها و کشمکش های قومی و طایفه ای از جمله با دشمن زیاری ها .
۶ –اختلافات و درگیری های خانوادگی ، خاصه با فرزندان و قتل عام یکدیگر .
۷ – روابط مناسب و مطمئن با برخی حاکمان فارس ، به ویژه معتمدالدوله فرهاد میرزا و پسرش احتشام الدوله سلطان اویس میرزا .
۸ – تسلیم نمودن شیخ مذکور خان حاکم کنگان و گله دار ، با چرب زبانی و سخن وری و کمک به حکومت فارس (برای تفصیل وقایع مزبور رجوع شود : تقوی مقدم : ۱۳۷۷ : ۱۹۵-۱۴۳) .
داستان طویل حیات سیاسی – اجتماعی وی در این مختصر نمی گنجد و تنها به بخش هایی که در اشعار محلی آمده اشاره می شود. خداکرم خان شخصیتی چند وجهی بود. وی علاوه بر شم سیاسی و شیوه سخنوری و نفوذ در نزد سیاست مداران مرکز نشین ، جنگجویی شجاع و بی باک و شاعری شهیر و طنزگو بود . اشعار وی ، قسمت مهمی از ادبیات بویراحمد و اقوامهمجوار – نظیر بختیاری ، ممسنی و ایلات کهگیلویه – را تشکیل و تحت تاثیر قرار داده است . اشعار «یاریار» یا ابیات خداکرم خانی ، از پرنفوذترین و مؤثرترین سروده های عامه پسند و دلنشین لر بزرگ است . بخشی از حوادث زندگی خداکرم خان و فرزندان در اشعار او انعکاس یافته و در اذهان عموم باقی مانده است .
باری ، او که به گفته مؤلف سفرنامه ممسنی «جوان قابل و زبان فهمی» بود ، در سال ۱۲۶۰ ق از مامور حکومت قاجار – میرزا فتاح گرمرودی – «کاغذ و آدم گرفته به جهت جمع آوری و استمالت» بویراحمدی های پراکنده و زخم دیده تلاش نموده است (گرمرودی، ۱۳۷۰:۱۴۹). با همت عالی او بود که خیلی زود «یکصد و پنجاه خانوار [بویراحمدی را] از میان قشقایی و ممسنی [گرد] آورده، روانه ساخت » (همانجا)
هزیمت و پراکندگی بویراحمدی ها، پس از مجروح و مقتول شدن عبدالله خان برادر خداکرم خان بود ،که در آن زمان خان مقتدری محسوب می شد. حاکم وقت کهگیلویه و بهبهان– شکرالله خان نوری – با نیروی نظامی دولت و چریک های محلی از ایلباوی (= بابویی)، به جنگ عبدالله خان رفتند و موجب مرگ او شدند. گرمرودی داستان درگیری را اینگونه روایت می کند که : « عبدالله خان … از راه خیرگی چند وقتی از اطاعت مرحوم شکرالله خان [نوری] بیرون رفته ، در تقدیم خدمت کوتاهی و غفلت می نماید » . شکرالله خان نیز «جمعیت بسیاری از سرباز و غلام و توپچی و توپخانه فرستاده دو دفعه با او جنگ کرده ، طایفه او را به کلی غارت نموده » و « در دفعه آخر عبدالله خان را زخمدار دستگیر و گرفتار کرده به بهبهان آورده اند و … به همان زخم فوت شده است » (همانجا ).
احتمالاً قاتل یا محرک قتل عبدالله خان از باوی ها بود، که خداکرم خان در صدد انتقام از آنها برآمد . سرانجام با ترفند و نیرنگ ، با خوانین باوی تعهدنامه ظاهری و زبانی بست و در فرصت مناسب آنان را کشت . این واقعه در سال ۱۲۷۳ ق یعنی حدود ۱۳ سال پس از قتل برادر خداکرم خان رخ داد . بنا به نوشته فسایی، « خداکرم خان بویراحمدی … به اجازه دیوانیان حیلتی برانگیخت و به ظاهر با الله کرم خان باوی ، طرح دوستی بریخت و در آمد و شد را که سالها بسته داشتند، باز نمودند و … به عزم بهبهان حرکت نمودند و در میانه راه که سواره می رفتند و الله کرم خان بی خبر بود، چهار نفر از طایفه بویراحمد از پشت سر آمده ، الله کرم خان و محمدعلی خان پسر او را به گلوله تفنگ بکشتند … » (فسایی، ۱۳۷۸: ۱۴۸۰/۲ ).
روایت شفاهی محلیان تا حدودی متفاوت است. ظاهراً خداکرم خان برای مقابله با بختیاری ها و ممانعت از وصول مالیات به دست آنها ، خوانین باوی و کهگیلویه را به وحدت و مشورت فرا می خواند . واسطه میان او و خوانین باوی کدخدای میرزاها به نام میرزا محمدحسین بود که با قید قسم طرفین را بر دوستی و کنار گذاشتن کینه های قبلی متعهد می نماید . با این کار ، اعتماد باوی ها جلب و همراه یکدیگر به سمت بهبهان عازم می گردند ( کیاوند، ۱۳۶۸: ۷۲-۷۰) . در خیرآباد گچساران – ۲۵ کیلومتری بهبهان – طبق برنامه ریزی پیشین، خداکرم خان شعر معهودی را می خواند و کشتار خان باوی و پسرش آغاز می شود . او می گوید :
« تَش بِگِرِه رو خِیرآبای چه بَد گیاره کی دییِی وَ تاوِسُون تِگِرس بَواره »
Tas begere ru xeyrabay, ce bay geyare / ky diye va tavesun tegers bevare
( آتش بگیرد رود خیرآباد ، چه بد گدار است کی دیده اید در تابستان تگرگ ببارد ) .
این بیت به چند صورت دیگر نیز نقل و ضبط شده است ( رجوع شود : کیاوند ، ۱۳۶۸: ۷۱/غفاری ، ۱۴۹:۱۳۷۸) . البته مضمون همه یکی است و بیانگر برنامه و توطئه قبلی و تحریک عوامل موظف و مامور قتل خوانین باوی است . بنابر مشهور ، نخستین کس که از تعریض بیت خداکرم خان کشتن خان باوی را دریافت و شلیک کرد ، «علی کاظم» نامی از طایفه تامرادی بود که اطلاع قبلی نداشت و در شوربویراحمدی ها نبود (غفاری ، ۱۴۹:۱۳۷۸). شعر دیگری که در همین رابطه سروده شده ، تعهد و قسم خداکرم خان و نیز واسطه گری میرزا محمدحسین را زیر سوال می برد و بی اعتباری و بی اهمیت نمودن چنین اموری را متذکر می گردد .
«چِه قَسَم ، چِه نُون جُو ، چِه بَختِ میرزا کی دییِ قَصابَ بِکِشِه یه جا دو ورزا»
če qasam, če nun-e jow, če baxte mirza / ki diye qasab bekese ya ja do varza
(چه قسم ، چه نان جو ، چه تعهد میرزا / کی دیده اید قصاب بکشد یکجا دو ورزا).
آن گونه که منابع معتبری چون فارسنامه و وقایع اتفاقیه گزارش می دهند ، از ۱۲۸۹ ق تا ۱۳۰۸ ق - که سرانجام خداکرم خان به دست دو تن از فرزندانش کشته شد – بازی قدرت و سیاست میان آنان دوام داشت . در این قمار قدرت ، تعداد زیادی قربانی شدند و خسارات فراوانی متحمل گردیدند. به گفته مؤلف فارسنامه « در سال ۱۲۸۹ محمدحسین خان و ولی خان پسران خداکرم بر پدر خود شوریده ، او را آواره بلاد و محتاج عباد نمودند » (فسایی ، ۱۳۷۸ : ۱۴۸۳/۲).اما ، این رویارویی در نتیجه تحریک عوامل محلی و کشوری رخ داد (رجوع شود : تقوی مقدم ۱۳۸۷ : ۱۶۸-۱۶۴) .
خداکرم خان شاعر ، خود در بیتی به جمعی از عوامل محلی اشاره دارد :
«یه محباقر ، سه محمسین ، یه رهسم فسای کردن ، بزمم زیین برهم» (همان : ۱۶۵)
Ya mahbaqer, se mahmaseyn, ya rohsam / fasay kerden, bazmema zeyyen bar ham
(یک محمدباقر ، سه محمدحسین و یک رستم / فساد کردند و بزمم را زدند بر هم) .
کی محمدباقر ، برادر زن خداکرم خان و دایی محمدحسین خان پسر او بود . سه محمدحسین عبارت بودند از : ۱ –محمدحسین خان پسرخداکرم خان ۲ – کی محمدحسین طاس احمدی – کدخدای طایفه طاس احمدی بویراحمد – ۳ –میرزا محمدحسین ، کدخدای طایفه میرزا .
منظور از رستم ، نیز رستم خان دشمن زیاری است که ، دختر خداکرم خان را به زنی گرفته، اما با خدا کرم خان اختلاف پیدا کرده بود (همانجا) . تا آنجایی که منابع گزارش می دهند ، از میان پنج تن مذکور ، دست کم سه تن جان خود را بر سر این کشمکش باختند . کی محمدباقر در جنگی بین طرفداران خداکرم خان و حامیان محمدحسین خان کشته شد ، سرش را بریدند و جسدش را آتش زدند . اندکی بعد سر او را در نوگک ممسنی به گچ گرفتند و در معرض عموم گذاشتند (طاهری ، ۱۳۸۸ : ۲۰۳-۲۰۲ ).
محمدحسین خان فرزند خداکرم ، در سال ۱۲۹۷ ق که ظاهراً میان آنها صلح صوری و موقتی رخ داده بود ، در منطقه خشت به توطئه حاکمان فارس – خاصه احتشام الدوله و معتمدالدوله – کشته شد ، که داستان آن خواهد آمد .
کی محمدحسین کدخدای طایفه تاس احمدی ها نیز به دستور احتشام الدوله – حاکم کهگیلویه و بهبهان –دستگیر و با شکنجه از بین رفت. کیاوند می نویسد : « در دهانش آب جوش می ریزند [و] پشت گردنش می زنند تا دندان هایش بریزد . آنگاه گردنش را می زنند و جسدش را به درختی می بندند و دم توپ میدهند» (کیاوند، ۱۳۶۸ : ۷۹) .
علاوه بر مردان، زنان نیز از عوامل عمق دهنده و تشدید کننده اختلاف فریقین بود. خداکرم خان چهار زن رسمی داشت که از هرکدام فرزندانی متولد شده بود. در میان آنان، «بی بی شاهی» دختر «خانعلی خان رستم» سوگلی اوگردید و تلاش نمود یکی از پسران خود را جانشین پدر نماید (تقوی مقدم، ۱۳۷۷: ۱۶۸-۱۶۷).
فرزندان بزرگتر خداکرم خان –خاصه محمدحسین خان- از زنی ازطایفه تامرادی بود و با تکیه بر قدرت آنها سعی داشت بر مسند پدر بنشیند. بی بی شاهی به هیچ روی برای فرو نشاندن آتش تفرقه کوتاه نمی آمد. وی، محمدحسین خان را که در صورت –یا زیر گلو- نوعی «پیسی» (=برص) داشت، با تحقیر و استهزا «لازی» می خواند و این بیت را در منظر عموم قرائت می کرد:
«نُونی کِه اِیخُمْ بِیُم وَ لازی اِی یِمِش و تازی»
Noni ke ixom beyom va lazi iyemes va tazi
<< 1 ... 271 272 273 ...274 ...275 276 277 ...278 ...279 280 281 ... 477 >>