همان طور که مشخص است تابع هزینه به صورت یک تابع درجه دوم از ضرایب فیلتر میباشد. حل معادله کمینهسازی تابع هزینه فوق منجر به معادله وینر-هوف میگردد که به صورت زیر میباشد:
در معادله فوق اگر R یک ماتریس غیرتکین باشد (ماتریسی با مقادیر ویژه غیر صفر) ضرایب بهینه wo از رابطه زیر بدست می آید:
اگر سیگنالهای xi[n] و xd[n] در بازه زمانی پردازشی ایستان باشند این امکان وجود دارد که با فیلترینگ بهینه به صورت فوق به میزان کمینه تابع هزینه که برابر با است، دست یافت. به علت آن که شرط حل معادله وینر-هوف همواره در دست داشتن R وP و عدم وابستگی آنها به زمان است و از آنجایی که در عمل وابستگی به زمان در این ماتریسها وجود دارد دستیابی به میزان کمینه تابع هزینه میسر نخواهد بود، در عمل تابع هزینه به صورت زیر خواهد بود:
در رابطه فوق نشانگر ضرایب قابل دسترس در عمل میباشد [۳۶-۳۷].
۳-۳-۲- الگوریتم LMS
الگوریتم LMS در سال ۱۹۶۰ توسط ویدرو و هوف پیشنهاد شده است و تا قبل از مطرح شدن الگوریتم RLS پرکاربردترین الگوریتم به حساب میآمد. همان طور که بیان شد الگوریتم LMS حالت عملی پیادهسازی فیلتر وینر میباشد با این تفاوت که این الگوریتم بدون نیاز به دانستن ماتریسهای R و P (ماتریس همبستگی سیگنال ورودی فیلتر و ماتریس همبستگی متقابل ورودی فیلتر و سیگنال مطلوب) و بدون نیاز به محاسبه معکوس ماتریس R برای حل معادله وینر-هوف، معادله وینر-هوف را به صورتی تکرارپذیر حل کرده و وزنهای بهینه برای کمینه کردن تابع هزینه را نتیجه میدهد. برای پیادهسازی الگوریتم LMS ابتدا یک مقدار اولیه به وزنها اختصاص میدهیم (معمولاً مقدار اولیه وزنها صفر در نظر گرفته می شود) سپس مراحل زیر را برای بهروزرسانی وزنها به ترتیب انجام میدهیم:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۱- گرادیان تابع هزینه را محاسبه میکنیم. در واقع مربع خطا را به صورت لحظهای بنابر رابطه زیر محاسبه میکنیم:
در رابطه فوق و بیانگر تخمین لحظهای ماتریسهای P وR بوده و از روابط زیر بدست میآیند:
۲- پس از محاسبه گرادیان لحظهای با بهره گرفتن از آن عمل بهروزرسانی وزنها مطابق رابطه زیر انجام می شود:
در رابطه فوق μ به عنوان اندازه گام الگوریتم LMS شناخته می شود که عاملی مهم در عملکرد الگوریتم به حساب می آید.
عملیات محاسبه گرادیان و بهروزرسانی وزنها تا جایی ادامه مییابد که تغییر قابل ملاحظهای در وزنها مشاهده نشود و یا وزنها به مقدار مطلوب جهت کیمنه کردن تابع هزینه و خطا همگرا شوند.
یکی از علل پرکاربرد بودن الگوریتم LMS راحتی پیادهسازی آن میباشد به نحوی که در شرایطی که سیگنالها غیرمختلط باشند و تعداد ضرایب فیلتر را برابر با L در نظر بگیریم، پیادهسازی الگوریتم LMS منجر به انجام ۲L+1 ضرب (L ضرب برای محاسبه خروجی فیلتر و L ضرب برای بهروزرسانی وزنها و یک ضرب برای محاسبه ۲μxe) و ۲L جمع می شود و همان طور که مشخص است مرتبه محاسباتی این الگوریتم از مرتبه L میباشد. البته با وجود پیچیدگی محاسباتی کم، در الگوریتم LMS سرعت همگرایی وزنها و نحوه عملکرد الگوریتم برای حذف تداخل و آشکارسازی هدف در رادارهای پسیو مبتنی بر سیگنال DVB-T چندان مطلوب نبوده و توصیه می شود با الگوریتم VSLMS جایگزین شود. همان طور که بیان شد اندازه گام الگوریتم LMS عاملی مهم در عملکرد این الگوریتم میباشد. در واقع اثر μ در سرعت همگرایی الگوریتم میباشد. اگر μ مقداری بسیار کوچک انتخاب شود دقت الگوریتم بیشتر بوده و در نهایت خطای کمتری در همگرایی وزنها وجود خواهد داشت اما کوچک انتخاب کردن μ باعث کند شدن الگوریتم و پایین آمدن سرعت همگرایی می شود از طرفی بزرگ انتخاب کردن μ نیز منجر به داشتن سرعت همگرایی بالا و خطای نهایی بیشتر خواهد شد، حتی در حالاتی انتخاب μ بزرگتر از حدی باعث غیر همگرا شدن الگوریتم می شود. همین تناقض در نحوه انتخاب μ عاملی برای استفاده از الگوریتم VSLMS است. نتایج بررسیهای مختلفی که انجام شده است نشان میدهد که هرگاه μ مطابق رابطه زیر انتخاب شود بدون توجه به اینکه مقداردهی اولیه وزنها چگونه باشد (هر مقدار دلخواهی به عنوان مقدار اولیه وزنها انتخاب شود) ضرایب فیلتر به مقدار بهینه وینر خود همگرا میشوند.
که λmax بیانگر بزرگترین مقدار ویژه ماتریس R میباشد. در حالتی که λmax مشخص نباشد (یعنی اگر ماتریس R مشخص نباشد) با فرض اینکه بزرگترین مقدار ویژه ماتریس R از بقیه مقادیر ویژه بسیار بزرگتر است میتوان شرط همگرایی الگوریتم LMS را به صورت رابطه زیر در نظر گرفت:
همان طور که بیان شد در الگوریتم LMS به دلیل آن که در محاسبه P و R نمونههای زمانی جایگزین E{.} شده اند ضرایب فیلتر حول مقدار بهینه وینر خود در نوسان هستند. این بدان معناست که در محاسبه ضرایب، میزانی خطا برابر با رابطه زیر وجود خواهد داشت:
در نتیجه مقدار تقریبی کواریانس خطا در ضرایب مطابق رابطه زیر میباشد:
IM ماتریس همانی مرتبه M است.
وجود خطای فوق در محاسبه ضرایب منجر به تولید خطای اضافی در خروجی فیلتر می شود، این خطای اضافی از رابطه زیر محاسبه می شود:
بنابراین در حالتی که داده ورودی رنگی و با پراکندگی زیاد مقادیر ویژه همراه باشد سرعت همگرایی الگوریتم با λmin و خطای حالت ماندگار با λmax تعیین می شود. بنابر رابطه فوق واضح است که افزایش طول فیلتر وفقی که با الگوریتم LMS کار می کند منجر به افزایش خطای اضافی در الگوریتم می شود چرا که مقادیر ویژه ماتریس R همواره نامنفی هستند. در حالت کلی خطای الگوریتم LMS از زابطه زیر بدست می آید:
واضح است که در این الگوریتم خطای محاسبهی وزنها هیچ وقت به خطای کمینه حالت وینر خود نمیرسد [۳۵-۳۶-۳۷].
۳-۳-۳- الگوریتم NLMS
الگوریتم NLMS در واقع همان الگوریتم LMS است که به صورت نرمالیزه پیادهسازی می شود. منظور از پیادهسازی نرمالیزه الگوریتم، نحوه محاسبه وزنها به صورت زیر میباشد:
که در این رابطه باید برقرار باشد. در این الگوریتم نحوه انتخاب پارامتر در سرعت همگرایی و نحوه عملکرد الگوریتم بسیار موثر است. استفاده از این الگوریتم زمانی سودبخش می شود که سیگنال ورودی فیلتر وفقی نسبتاً بزرگ باشد، در این حالت با مسئله نویز گرادیان[۵۳] روبرو شده و در محاسبه وزنها مطابق خود الگوریتم LMS با مقادیر بزرگی مواجه میشویم. الگوریتم NLMS با نرمالیزه کردن اندازه گام در فرمول محاسبه وزنها از رویارویی با مقادیر بزرگ و مسئله نویز گرادیان جلوگیری کرده و با گامهایی مناسبتر به وزنهای تقریباً ایدهآل همگرا می شود و در نهایت یک الگوریتم با پایداری و سرعت بیشتر را پیادهسازی می کند. بقیه مباحث ذکر شده در الگوریتم LMS برای این الگوریتم نیز صادق است، برای مثال پیچیدگی محاسباتی در این الگوریتم نیز مانند الگوریتم LMS از مرتبه طول فیلتر وفقی میباشد. در اصل الگوریتم LMS و NLMS به صورت یک الگوریتم در نظر گرفته میشوند با این وجود تفاوتهایی بین الگوریتم LMS و NLMS نیز وجود دارد. برای مثال الگوریتم NLMS بر خلاف الگوریتم LMS یک الگوریتم با اندازه گام متفاوت با زمان میباشد و یا الگوریتم NLMS نرخ همگرایی را نشان میدهد که از نرخ همگرایی الگوریتم LMS بیشتر است یعنی الگوریتم NLMS سریعتر به مقادیر بهینه همگرا می شود [۳۵-۳۶-۳۷].
۳-۳-۴- الگوریتم VSLMS و VSNLMS
الگوریتم VSLMS در واقع بر پایه الگوریتم LMS پیادهسازی می شود، با این تفاوت که به هر یک از وزنهای فیلتر وفقی یک اندازه گام متغیر با زمان اختصاص داده می شود. علت این امر آن است که انتخاب μهای کوچک میزان خطای نهایی را کاهش میدهد، در حالی که برای کاهش زمان و افزایش سرعت همگرایی الگوریتم نیاز به انتخاب اندازه گامهای بزرگ میباشد. برای حل این تناقض در نحوه انتخاب μ از الگوریتم LMS با اندازه گامهای متغیر با زمان استفاده می شود به نحوی که میزان خطای نهایی نسبت به الگوریتم LMS کاهش یافته و سرعت همگرایی الگوریتم افزایش یابد. بهروزرسانی وزنها در این الگوریتم به صورت زیر انجام می شود [۳۶-۴۰-۴۲-۴۳-۴۴]:
gi در رابطه فوق با نام بردار گرادیان شناخته می شود. در رابطه فوق واضح است که μmin مقداری کمتر از μmax داشته و هر کدام مقداری در محدوده صفر و دو اختیار می کنند. در این الگوریتم هر یک از اندازه گامهای انتخابی باید در بازه مجاز μ برای الگوریتم LMS نیز قرار گیرند. ρ و μmin از پارامترهای قابل تنظیم برای بهبود عملکرد الگوریتم میباشند. انتخاب کوچک ρ سبب کاهش خطای ماندگار شده اما سرعت همگرایی را نیز کاهش میدهد. در هر صورت با انتخاب مناسب ρ میتوان سرعت همگرایی را نسبت به الگوریتم LMS افزایش داد. μmin را میتوان نزدیک به صفر انتخاب کرد به نحوی که الگوریتم همگرا شود. نحوه انتخاب پارامتر μmin در سرعت همگرایی الگوریتم تاثیر به سزایی داشته و بهبود الگوریتم با تنظیم مناسب این پارامتر امکان پذیر است.
الگوریتم VSNLMS نیز همان الگوریتم VSLMS است که به صورت نرمالیزه پیادهسازی می شود، علت استفاده از این الگوریتم نیز مانند علت استفاده از الگوریتم NLMS است. منظور از نرمالیزه کردن در این حالت این است که مقدار μmax در الگوریتم VSLMS بر حسب توان سیگنال ورودی فیلتر وفقی تعیین می شود. یعنی در این الگوریتم نیز مانند الگوریتم NLMS اندازه گام با توان سیگنال ورودی نسبت عکس دارد. این الگوریتم در واقع همان الگوریتم VSLMS است با این تفاوت که در این الگوریتم علاوه بر اندازه گام و گرادیان، ماکزیمم اندازه گام نیز در هر مرحله بهروزرسانی می شود. نکته قابل توجه آن است که از آنجا که الگوریتمهای VSLMS و VSNLMS نیز بر پایه الگوریتم LMS عمل می کنند پیچیدگی محاسباتی این الگوریتمها نیز از مرتبه طول فیلتر وفقی یعنی همان L میباشد. بهروزرسانی وزنها در الگوریتم VSNLMS به صورت زیر انجام میپذیرد [۳۶-۴۰-۴۲-۴۳-۴۴]:
در این الگوریتم نیز مانند VSLMS نحوه عملکرد و سرعت همگرایی الگوریتم با انتخاب مناسب پارامترهای ρ و μmin امکان پذیر است [۳۶-۴۰-۴۲-۴۳-۴۴].
۳-۳-۵- الگوریتم RLS
تا بدینجا فیلتر وینر و الگوریتمهای قابل پیادهسازی آن، یعنی الگوریتم خانواده LMS شامل الگوریتمهای LMS، NLMS، VSLMS و VSNLMS را معرفی کردیم. همانطور که در مقدمه بیان شد الگوریتمهای خانواده LMS بر اساس کمینه کردن میانگین آماری مربع خطا عمل می کنند اما الگوریتم RLS بر مبنای نظریه سیگنالهای قطعی استوار است. در الگوریتم RLS هدف کمینه کردن جمع وزندار مربع خطا عمل می کند. الگوریتم RLS در واقع پیادهسازی روش فیلترینگ LS[54] (حداقل مربعات) به صورت بازگشتی است. پیادهسازی یک فیلترینگ بر مبنای روش LS نیازمند داشتن اطلاعات ورودی فیلتر و سیگنال مطلوب در فیلترینگ از زمان آغازین بوده و از لحاظ عملی به علت حجم پیچیدگی محاسباتی بالا تیاز به حجم عظیمی از حافظه دارد از این رو از الگوریتم بازگشتی آن که همان الگوریتم RLS است استفاده می شود. در روش حداقل کردن مربعات از تمام داده های موجود از لحظه شروع تا لحظه nام استفاده می شود به همین دلیل طول داده های در دسترس با افزایش زمان و طول داده زیاد می شود. برای حل این مشکل از ضریب وزندهی با نام ضریب فراموشی استفاده می شود تا داده های قدیمیتر به دست فراموشی سپرده شده و عملیات فیلترینگ بر روی داده های جدیدتر انجام شود. ضریب فراموشی در الگوریتم RLS معمولاً در بازه [۹۹۹۹۹۹۹/۰ , ۹/۰] قرار دارد. پیچیدگی محاسباتی الگوریتم RLS در مقایسه با الگوریتمهای خانواده LMS چندان کم نبوده چرا که پیچیدگی محاسباتی در این الگوریتم از مرتبه L2 میباشد[۳۶-۳۷]. در این الگوریتم به تخمین ماتریس کواریانس، P، احتیاج است. این تخمین در هر مرحله با بهره گرفتن از بهره g[n] به صورت زیر به روز شده و با کمک آن وزنهای فیلتر وفقی مطابق روابط زیر بهروزرسانی میشوند[۳۵]:
در این الگوریتم، λ که ضریب فراموشی نامیده می شود عاملی مهم در سرعت همگرایی و کیفیت عملکرد الگوریتم میباشد. پیچیدگی محاسباتی الگوریتم RLS از مرتبه L2 (L طول فیلتر وفقی است) میباشد که این امر امکان پیادهسازی این الگوریتم برای فیلترهای با طول زیاد را مشکل می کند. با این وجود الگوریتم RLS از کیفیت و سرعت همگرایی بسیار بالاتری نسبت به الگوریتم LMS برخوردار است [۱۷-۳۶-۳۷-۴۵].
۳-۳-۶- الگوریتم Fast-RLS
الگوریتم Fast-RLS که با نامهای FTF[55] و FT-RLS[56] نیز شناخته می شود راهی دیگر برای کمینه کردن جمع وزندار مربع خطا میباشد. مزیت این روش پیچیدگی محاسباتی کم آن در مقایسه با الگوریتم RLS میباشد. پیچیدگی محاسباتی در این روش از مرتبه L یا همان طول فیلتر وفقی است. الگوریتم FT-RLS یک نسخه سریع از الگوریتم RLS میباشد. همان طور که بیان شد این الگوریتم نیز به صورتی متناوب و بازگشتی به حل مسأله کمینه کردن مربع خطا می پردازد و از نظر خواص آماری به الگوریتم RLS بسیار نزدیک است. در این الگوریتم با تعریف متغیری با نام ضریب همگرایی و بهروزرسانی این ضریب به کمک پیش بینی میزان خطا، بهروزرسانی وزنهای فیلتر وفقی انجام می شود. در الگوریتم FT-RLS نیز مانند الگوریتم RLS، λ یا همان ضریب فراموشی عاملی مهمی در تعیین سرعت همگرایی و عمکرد الگوریتم میباشد الگوریتم FT-RLS بر مبنای فیلترهای لاتیس[۵۷] در حل کمینهسازی مربع خطا عمل می کند با این تفاوت که در ساختار این الگوریتم برای کاهش میزان محاسبات مورد نیاز از چهار فیلتر Trannsversal به صورت همزمان استفاده می شود. در شکل ۳-۵ بلوک دیاگرام فیلترهای مذکور نشان داده شده است [۳۶-۴۶].
شکل ۳-۵: بلوک دیاگرام فیلتر Fast-RLS
در ادامه به توضیح عملکرد فیلترهای بلوک دیاگرام مذکور میپردازیم.
سوال سوم تحقیق عبارتست از “منابع سهگانه سازمانی، انسانی و تکنولوژیکی به استراتژی های مختلف چگونه تخصیص مییابد؟". پاسخ به این سوال پس از نرمالایز کردن منابع مورد نیاز بر اساس منابع در دسترس (جدول 4-25، 4-26 و 4-27) و محاسبهی کمبود و اضافه بار (جدول 4-28)، در مدل اصلاح شده برنامه ریزی آرمانی آورده شده است.
در این پژوهش منابع انسانی با بیشترین سهم، نقش بسیار تعیین کننده ای در افزایش کیفیت محصولات دارند.منابع انسانی ارزشمندترین منبع سازمانهای امروزی به شمار میآیند چراکه به تصمیمات سازمانی شکل داده، مسایل و مشکلات سازمان را حل نموده و بهرهوری را عینیت میبخشند و موفقیت سازمانها تا حد زیادی به روحیات، تلاش، انگیزش و رضایت منابع انسانی آنها بستگی دارد (نعمتی، 1393). سهم منابع سازمانی در این پژوهش به اندازه نیمی از سهم منابع انسانی میباشد. اما نمی توان از اهمیت منابع سازمانی همچون فرهنگ سازمان، سیاستهای سازمانی، سیستم مدیریتی و روابط رسمی و غیر رسمی سازمان غافل شد. فرهنگ سازمان باید با استراتژی های سازمان همخوانی داشته باشد (زارعی، 1386). بر خلاف تصوری که نسبت به منابع تکنولوژیکی وجود دارد، این منبع در این پژوهش با اختلاف کمی نسبت به منابع سازمانی در اولویت آخر قرار گرفت. این نتیجه می تواند نشان دهنده این موضوع باشد که تکنولوژی هیچگاه نمیتواند خلاء ناشی از عملکرد ضعیف نیروی انسانی را پر کند و یا به اندازهای که نیروی انسانی می تواند در افزایش کیفیت و بهرهوری موثر باشد، سازمان را به سمت بهبود پیش ببرد.
استراتژی مدیریت مستمر سیستم کیفیت (MQS) با فاصلهی نسبتا زیادی از سایر استراتژیها در اولویت قرار گرفته است. این استراتژی که به یک سیستم مستند سازی دارای استانداردهای مدیریت کیفیت اشاره دارد، می تواند نقش بسیار مهمی را در ارتقاء کیفیت محصولات ایفا کند. دلیل این امر می تواند تاثیر دراز مدت این استراتژی بر پیشرفت فنی و بهبود نگرش کارکنان و مشتریان باشد. دومین اولویت به استراتژی استفاده مستمر از دانش افراد (UHK) اختصاص دارد. این استراتژی به این دلیل که به منابع انسانی یعنی مهمترین منابع مدیریت کیفیت با سهم تقریبا دوبرابری مربوط می شود، میبایست جایگاه ویژهای در برنامه های دراز مدت سازمان داشته باشد.كارشناسان مدیریتی بر این اعتقادند كه عدم توجه به دانش كاركنان و خلاقیت آنها موجب می شود كه كاركنان انگیزه خود را از دست بدهند (مفاخری، 1394). البته بدیهی است كه تنها شركتهایی در جهت بهبود وضعیت خود در این عرصه اقدام جدی انجام می دهند كه برای آنها موفقیت و دست یابی به مزیت رقابتی واقعاً اهمیت داشته باشد.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
نگرش بلند مدت سازمان در هدف گذاری کیفیت که با عنوان استراتژی رویکرد دائمی به سمت هدف (ATT) در این پژوهش مورد مطالعه قرار گرفته است، در بین هشت استراتژی در جایگاه سوم قرار دارد. برنامهریزی استراتژیک با نگرش بلندمدت، به پیشبینیهای آینده میپردازد و از این رو دارای اطلاعاتی است که برای اقدامات درازمدت مدیران مفید است (کوبین، منیزبرگ و رابرت، 1997). این امر می تواند اهمیت بسیار زیاد نگرش استراتژیک به اهداف کیفی را به خوبی مشخص کند. استراتژی مدیریت مستمر اطلاعات کیفی (QIM) که در اولویت چهارم این رتبه بندی قرار دارد، این مفهوم را میرساند که سیستم مدیریت کیفیت با وجود یک سیستم اطلاعاتی کارآمد کامل می شود. زیرا این اطلاعات کیفی ثبت شده در سیستم اطلاعاتی مدیریت کیفیت هستند که سازمان را در شناسايي فرصتهاي پيشرفت در سازمان، شناسايي مشكلات ريشهاي، ايجاد عمليات اصلاحي مؤثر و جلوگيري از رخداد مشكلات بالقوه براي سازمان یاری می کنند.
استراتژی کنترل مستمر هزینه های کیفیت (CQC) در جایگاه پنجم در بین هشت استراتژی قرار دارد. دلیل این امر می تواند این باشد که میتوان به تمرکز بر روی هزینهها اولویت پایینتری در مقایسه با موارد مهم تری همچون رویکرد سیستمی در مدیریت کیفیت و استفاده از مهارت و دانش کارکنان برای جلوگیری از افت کیفیت را نسبت داد. در این پژوهش کنترل هزینه های مرتبط با کیفیت می تواند تاثیر کمی در سازمان مربوطه داشته باشد. استراتژی چک کردن مداوم شکستها (CHF) از نظر تیم تصمیم ششمین اولویت را داراست. این به آن معنی است که بیشتر از اینکه به شکستها پرداخت، باید به جلوگیری از ایجاد آنها فکر کرد. بنابراین اگر در سازمان پیشگیری از شکست حرف اول را بزند، نیاز به منابع کمتری برای این استراتژی داریم زیرا شکست کمتری در سازمان اتفاق میافتد.
هفتمین اولویت به انتقال مداوم بازخوردهای مشتریان (TCF) میرسد. بر خلاف انتظار، این استراتژی نیاز به منابع مدیریت کیفیت کمی دارد. از نظر تیم تصمیم این کار می تواند توسط خود کارکنان در دل استراتژیای که در اولویت دوم قرار گرفت یعنی استراتژی استفاده از دانش کارکنان، انجام شود و نیاز به تخصیص دوبارهی منابع قابل توجهای برای این کار نمی باشد. به این ترتیب که هر یک از کارکنان شرکت در فرآیندی سیستماتیک و برنامهریزی شده، به علت تعامل مستقیم با مشتری، از میزان رضایت او آگاه میشود و دادهها را در اختیار مدیران قرار میدهد.اخرین اولویت طبق نظرسنجی انجام شده به استراتژی رسیدگی دورهای کیفیت تولید کننده و مشتری (PQA) میرسد. این استراتژی طبق تعریف، مشورت تولید کننده با مشتریان برای تولید محصولات طبق سلیقه و میل آنها و در حد بهایی است که آنها پرداخت می کنند. از نظر تیم تصمیم این پژوهش، این کار نیاز به صرف منابع و امکانات زیادی ندارد.
در مرحله بعدی تحقیق، پس از اینکه نرمال سازی و مدل سازی انجام شد، مدل برنامه ریزی آرمانی حل و مشخص شد که کدام استراتژیها دارای اضافهبار () و کدام یک دچار کمبود () هستند. نتایج حل مدل برنامه ریزی نشان داد که سه استراتژی دچار کمبود منابع و سه استراتژی دارای اضافهبار هستند. استراتژی مدیریت مستمر سیستم کیفیت (MQS) کمبود 58 درصدی را نشان میدهد. با توجه به اهمیت و اولویت این استراتژی، در بین دیگر استراتژيها، میبایست منابع بیشتری به آن اختصاص داده شود و این کمبود جبران شود. انحراف منفی این استراتژی می تواند از طریق ضریب بزرگتر از 1 بدست آمده از تقسیم مقدار واقعی بر مقدار هدف، پوشش داده شود. به این معنی که با افزایش منابع مربوط به این استراتژی این انحراف از بین میرود.
استراتژی چک کردن مداوم شکستها (CHF)، اضافهبار 5/86 درصدی را نشان میدهد. با توجه به اینکه این استراتژی در اولویت ششم میباشد، منابع تخصیص داده شده در واقعیت بسیار بیشتر از نیاز آن میباشد و میبایست منابع تخصیص داده شده را طبق ضریب بدست آمده که کوچکتر از 1 میباشد، کاهش داد. استراتژی بعدی که رویکرد دائمی به سمت هدف (ATT) است با 20% کمبود منابع مواجه است. این استراتژی در مقایسه با استراتژی اول، فاصلهی کمتری با مقدار منابع مورد نیاز دارد. این انحراف منفی با افزایش 24 درصدی منابع، از بین خواهد رفت.
شکل شماره ۲-۱
نقش بازخوردی. در این تصویر تعامل دوسویه میان طبیعت و گیاهان که طی آن گیاه و محیط زیست مواد مورد نیاز را از یکدیگر دریافت کرده و پس از انجام فعل وانفعالات آن را در اختیار یکدیگر قرار میدهند
۱-۱۲-۱-۴-۳٫ نقش فعل و انفعالات عام و موضعی
به نظر کلیتون، در مجموعههای پیچیده و پویا بازخوردهای چند گانه و در هم تنیده میتوانند ساختارهای نوپدیدی عام وکلی تولید کنند. کلایتون به نقل از راجر لوین[۹۰] (-۱۹۴۶٫م) الگوی کلی در این زمینه ارائه میدهد. او مدعی است در این موارد، ویژگیهای عام و جهان شمول که به تعبیری رفتارهای نوپدیداند، انعکاس و بازخورد تأثیر رفتار افرادیاند که این رفتار را انجام میدهند. این ساختارهای عام میتوانند ویژگیهایی داشته باشند که رفتارهای خاص و موردی آن را دارا نیستند. به شکل شماره ۳-۱ توجه نمایید. این تصویر بیان گر ایده ساختار عام وکلی است. در این نمونه به عنوان مثال زیست بوم، معمولاً ارائه دهنده نوعی از ثبات درونی است که موجودات زنده تشکیل دهنده این زیست بوم، دارای این ویژگی ثبات نمیباشند. با این وصف، نمیتوان از سطوح زیرین که مبتنی بر شناخت اجزاء این سیستم است، تأثیرات عام یا ساختارهای عام را پیش بینی کرد. دلیل عدم توانایی در پیش بینی ساختارهای کل مانند رفتار عمومی، مسئله پیچیدگیای هست که در سطح عام میتوان مشاهده نمود.
شکل شماره ۳-۱
نقش فعل و انفعالات عام و موضعی. در این تصویر تأثیر متقابل فعل و انفعالات عام و موضعی که منجر به نوپدید شدن ساختارهای پیچیده جدید میشود نمایش داده شده است.
در مقابل نظر کافمن[۹۱](۱۹۹۰-۱۹۳۹٫م) قرار دارد. او اعتقاد دارد که زیست بوم در یک تعبیر فقط شبکه پیچیدهای از کنشها و واکنش هاست. برای مطالعه و بررسی پیچیدگی سیستمهای زیست محیطی که او در نظر میگیرد باید از روش کمی به مدل کیفی تغییر روش دهیم. یعنی مطالعه کمی تغییراتی که در این نوع پیچیدگی رخ میدهد بیان گر حقیقت آنچه رخ میدهد نیست.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
مثلاً برای ارزیابی تأثیر آلودگی بر جمعیت ها، گونهها یا زیست گاههای خاص، دانشمندان روشهای کیفی را با روشهای تک متغیری و چند متغیری ترکیب میکنند. از این رو در یک تحقیق، تعداد فعل و انفعلات ممکن به نحو ترکیبی رو به افزایش میگذارد. این تأثیر و تأثرات مبتنی بر پیشینه پیچیدهای از عوامل تنش زای طبیعی، معلولها و وقایع تاریخی است. ویژگی نگرش کافمن نسبت به دیدگاه لانگتون این است که نیرویی خارج از چرخه تأثیر و تأثرات میان اجزاء یا موجودات زنده درون یک مجموعه در نظر نمیگیرد، در حالی که لانگتون نتایجی برخاسته از رفتارهای فردی را در نظر میگرفت که ویژگی عامبودن داشتند. این ویژگیها هر چند برخاسته از رفتار افراد یک مجموعه هستند، اما مجدداً بر افراد به عنوان قوانین کلی تأثیر میگذارند.
۱-۱۲-۱-۴-۴٫ نقش سلسله مراتب تو در تو
چهارمین و آخرین سطح از عوامل مؤثر در پیچیدگی پدیدههای زیستی مربوط میشود به سلسله مراتب تو در تویی که براثر پدید آمدن ساختارهای عام و خاص رخ میدهند. تو در تویی، یکی از شکلهایی بنیادینی است که بر اثر تزاید و انفجار ترکیبی رخ میدهد. موجودات زنده در این فرایند به مرحلهای از پیچیدگی ساختاری دست پیدا میکنند و این پیچیدگی سبب انسجام آنها از گسیختگی سیستمی و در نهایت منجر به حفظ بقای آنها میشود. به شکل ۴-۱ توجه نمایید.[۹۲]
شکل شماره ۴-۱
نقش سلسله مراتب تو در تو. در این تصویر سلسله مراتب تو در تو که در نتیجه آن پیچیدگی پدیدههای زیستی رخ میدهد به نمایش در آمده است.
۱-۱۳٫ نوپدیداری در حیات
حیات چیست؟ و چه نوع ویژگی نوپدید در حیات میتوان دید؟ پیش از این توضیح داده شد که بر اساس نگرش نوپدیداری حداکثری، کلایتون معتقد است که پیچیدگی موجود در طبیعت مقتضی سطح متناسبی از دانش به منظور تبیین ساختار نوپدیداری در هر سطح خاص است. این نگرش مدعی است که حقیقت اشیاء برخاسته از ماده میباشد و دانشهای فیزیک، شیمی و زیست شناسی بیان گر روابط ماده در سطوح مرتبط با آن میباشند. اما نوپدیدارگروان این علوم را کافی برای تبیین تمام آنچه در طبیعت رخ میدهد نمیدانند. آنان معتقدند، نوپدیدی در طبیعت به گونهای پیاپی میباشد که سطوح جدید از وجود را در طبیعت موجب میشود. این سطوح دارای پیچیدگی جدید و مخصوص به خود میباشند و پیچیدگی حاصل از نوپدیدی این سطوح نیازمند سطوح جدیدی از دانش به منظور تبیین این پیچیدگی جدید میباشند.
یکی از مهمترین و یا شاید مهمترین سطحی که ذهن نوپدیدارگروان را به خود معطوف داشته، مسئله حیات است. به نظر آنان حیات امری است که بدون تردید در حیطه عالم مادی رخ میدهد، اما آیا میتوان حیات و ویژگیهای آن را به ماده و ویژگیهای مخصوص ماده تقلیل داد؟ طرفداران نوپدیداری حداکثری که کلایتون به این گروه تعلق دارد به شدت امکان تقلیل ویژگیهای خاص موجودات زنده به امور مادی را انکار میکنند و دلایلی برای رد آن میآورند. آنها شواهدی بر وجود نوپدیدی در حیات که در مجموعه موجودات زنده میتوان یافت را برای اثبات مدعای خود ارائه میدهند و از این مسیر میکوشند ضمن اثبات پیچیدگی موجود در حیات، غیر قابل تقلیل بودن آن به ویژگیهای ماده را نیز ثابت کنند. به ادعای کلایتون نوپدیداری حیات را با ویژگیهای خاص آن میتوان شناخت. به این منظور کلایتون دو معیار برای تشخیص نوپدیداری در حیات ارائه میکند.
۱-۱۳-۱٫ تغییرات وجودی
اولین ویژگی نوپدیداری در حیات، تغییرات وجودی مشخص است. به این معنا که ابتدا یک سری مواد آلی در طبیعت بوده و پس از آن شکلهای مختلف حیاتی پدیدار شدند. او شاهدی از دو زیست شناس جرالد جویس[۹۳](- ۱۹۵۶٫م) و جفری بدا[۹۴](- ۱۹۴۸٫م) ارائه میدهد که میگویند به وجود آمدن حیات از مواد آلی و عناصر موجود در زمین احتمال بعیدی نیست. بدا مدعی است که حیات از آمیختهای از مولکولهای همتا ساز بی حد و مرز آغاز شده است و از آن به بعد به طور اتفاقی غشاء سلولی (مراحل اولیه حیات) در آن پدید آمده است. جویس نیز حیات و زندگی را سامانهای شیمیایی خود پایدار میبیند که قادر است دستخوش فرضیه تکامل داروین شود. اما کلایتون این نگاه را روشنگر مرز میان حیات و غیر حیات نمیبیند. مثلا در مورد ویروسها میان حیات و نبود آن نمیتوان تمییز گذاشت چون به نظر او، از جهتی به حیات و از جهتی به فقدان آن منتسب است زیرا هم ویژگیهای موجودات زنده را از خود بروز میدهند و هم شباهتهایی به موجودات غیر زنده دارند، تا جایی که ویژگیهای حیاتی بنیادین آن را میتوان ویژگیهای فرانوپدید نامید.[۹۵] علت آن نیز شباهت ویروسها از طرفی به موجود دارای حیات و از طرفی به موجودات بیجان میباشد.[۹۶]
۱-۱۳-۲٫ خودآگاهی
دومین ویژگی نوپدیداری حیات که میتوان آن را وجه ممیز دانست خودآگاهی است که در شکل ابتدایی موجودات زنده به صورت تغذیه، نمو و کارکردهای تکثیری شاهد آن هستیم. این ویژگیها مسئلهای را به نام پیچیدگی به نمایش میگذارند که در دیگر سطوح طبیعت چنین شکلی دیده نمیشود. خودآگاهی در مفهوم زیست شناختی اش به این معنی است که موجودات زنده بر حالات درونی خود به نحوی تسلط و اشراف دارند و رفتارهای خود را متناسب با نیاز حیاتی شان تغییر میدهند. برآوردن نیازهای حیاتی، هماهنگی با تغییرات محیطی و گذشته از آن آگاهی نسبت به شرائط درونی از ویژگیهای موجودات زنده به شمار میرود. از این رو برخی مدعی خودآگاهی انعکاسی به معنای آگاهی و کنترل بر آگاهی میباشند، یعنی آگاه بودن از این که چگونه نسبت به چیزی آگاه هستند. این امر موجب پیچیدگی بیشتر نیز خواهد بود.
خود آگاهی در معنای زیست شناختی، هر دو ساحت اشراف بر محیط خارجی و احوالات درونی و اصلاح و تسلط بر رفتارهای آن را شامل میشود. خود آگاهی خود به دو بخش انعکاسی و عام تقسیم میشود. از آنجا که نوع انعکاسی آن به معنای استعداد نظارت بر خود خودآگاهی است، این قسم از نظر رتبه بعد از خودآگاهی قرار میگیرد و خودآگاهی عام یعنی آگاهی از چگونگی آگاهبودن از خودآگاهی در جایگاه سوم است. این بدان معنی است که احساس و شناخت لااقل به مفهوم پیشآگاهی ارتباط نزدیکی با گسترش زیست شناختی دارد و شناخت آگاهانه در مرحلهای متأخر، مبتنی بر آنهاست. به نظر کلایتون حتی در مورد رفتار برخی باکتریها متناسب با دریافتشان از محیط میتوان رشد و بهبود مشاهده کرد و شاید بتوان نام آن را شناخت غیر آگاهانه از محیط اطراف گذاشت.[۹۷] این تبیین از این جهت نیز که تفاوتی میان شناخت و آگاهی قائل میشود دارای امتیاز است.
۱-۱۴٫ تبیین سطوح نوپدیدار در حیات
نوپدیدارگروی با اتکا بر مصادیق خاص نوپدیدار، مدعی پیچیدگی در حیات میباشد. بدون شک مبنای مادی آنها نمیتواند عناصری غیر مادی را به عنوان سادهترین اجزاء تشکیل دهنده اشیاء معرفی کند. از این رو اولین اجزاء ترکیب یافته برای پدید آمدن موجود زنده همان عناصر آلی موجود در طبیعتاند. در اولین سطح یعنی سادهترین سطح در طبیعت تعدادی عنصر ترکیب نیافته مشاهده میکنیم با خواص مخصوص به خود. فیزیک و شیمی علومی هستند که قادر به تبیین این سطح از واقعیت هستی هستند. پس از این مرحله شاهد ترکیباتی میان عناصر هستیم، چیزی که حیات را به ما عرضه میدارد. موجود زنده واقعیتی است که از ترکیب میان عناصر حاصل میشود. آیا موجود زنده به معنای حاصل ترکیب عناصر ساده، مساوی با جمع عناصر غیر ترکیب یافته است؟
کلایتون حقیقتی در موجود زنده میبیند که با حاصل جمع عناصر تشکیل دهنده آن مساوی نیست؛ پیچیدگی حاصل از ترکیب میان عناصر آلی است که حقیقت حیات را به ما نشان میدهد. حقیقتی که از تفاوت آشکار وجود شناختی تا رفتارهای هدفمند و هوشیارانه تک سلولی زنده و حتی آگاهی انعکاسی در آن را شامل میشود. تغذیه، رشد و نمو، تکثیر و سازگاری با محیط جلوههای این پیچیدگی هستند. به وضوح میتوان دریافت که دانشهایی از قبیل فیزیک و شیمی قادر به تبیین چنین پیچیدگی در طبیعت نیستند. به نظر کلایتون این سطح جدید از طبیعت برای تبیین، نیازمند سطحی فراتر از فیزیک و شیمی میباشد.[۹۸]
موجود زنده که در مرحله اول به صورت تک سلولی است توانایی تغذیه، نمو و تکثیر را داراست. در درون این سلول اطلاعاتی وجود دارد که بر اساس آن مسیر خود را در تجزیه و تقسیم میشناسد. تبدیل یک سلول به سلولهایی که دارای اطلاعات مجزا و دستورالعملهایی برای کارکردهای گوناگون هستند نیز جلوهای دیگر از پیچیدگی موجود در ساختار این تک سلول زنده است. سلولهای تقسیم یافته هر کدام علاوه بر کارکردهای خاص خود، دارای تواناییهای یاد شده نیز هستند. سلول کبدی، مغزی، عصبی، خونی، عضلانی یا هر سلول دیگر شامل اطلاعاتی در زمینه کارکردهای خاصی است که به عهده اش گذاشته شده است. این سلولها، به نوبه خود بر اثر تکثیر، کلونیهایی از نوع خود را تشکیل میدهند. این کلونیها خود دارای ویژگی پیچیدگی هستند که در سطح ابتدایی حیات شاهد آن نیستیم.
مرحله بعدی که در مسیر حیات موجود زند با آن رو به رو هستیم، هماهنگی میان کلونیهای سلولی از انواع گوناگون با یکدیگر است. در این مرحله سلولهای تشکیل دهنده یک کلونی با یکدیگر تشکیل یک اندام را میدهند و اندامها در کنار یکدیگر، یک پیکر را شکل میدهند. در هر یک از این مراحل حیاتی شاهد پیچیدگیای هستیم که در مرحله قبل دیده نمیشد. تودههای سلولی دارای تمامی ویژگیهای تک سلول اولیه به علاوه خصوصیات جدید دیگر میباشند؛ علاوه بر این هماهنگی با محیط به شکلی تکامل یافته نسبت به سلول اولیه در آنها مشاهده میشود. به نظر کلایتون هیچکدام از این پیچیدگیها به وسیله فیزیک و شیمی قابل تبیین نیست. دانشی که متکفل تبیین این سطوح از طبیعت است زیست شیمی و زیست شناسی میباشد. مسئله در مرحلهای به اوج میرسد که اندامهای مختلف در تلفیق با یکدیگر یک کل و پیکر را تشکیل دهند. این کل، فقط شامل ویژگیهای اندامها نیست بلکه خصوصیتهای متعدد دیگری نیز دارد و آن درک و شناخت خاص از خود و از محیط اطراف، اراده و توانایی تصمیم گیری، برقرار کردن رابطهای فراتر از موجودات دیگر با خود، طبیعت و دیگر موجودات زنده در شکل عاطفی و بسیاری از ویژگیهایی که نه در عناصر اولیه دیده میشود، نه در سلولهای متراکم و نه در اندامهای تشکیل یافته از توده سلولی. بی گمان دانشهای زیست شیمی و زیست شناسی هم توانایی تبیین این سطح از نوپدیدی در موجودات زنده را ندارند.[۹۹] تضارب و گستردگی آراء و مکاتب در باب روان شناسی انسان خود گواه مناسبی بر این مدعا میتواند باشد.
به عبارت دیگر میتوان گفت: در مورد رفتارهای هدفمند انداموارهها که نمیتوانیم توجیهی از زیست شناسی بیابیم شاید بتوان از آن به نظریه هدفمندی بدون هدف در عرصه نوپدیدی و رفتار انداموارهها تعبیر کرد. در حقیقت رفتار انداموارهها نظیر مغز، کبد، رشتههای عصبی و…. نمونهای است بارز میان دو سطح کاملاً متفاوت که یکی از عناصر شیمیایی نوپدیدار، مثلاً عناصرتشکیل دهنده سلول که هیچگونه رفتار هدفمندی را از خود بروز نمیدهد تشکیل شده و دیگری عوامل هوشمندی که کاملاً رفتارهای هدفمند و از روی قصد مرتکب میشود یعنی سطح بسیار پیچیده از نوپدیداری که از آن به هوش و نفس یاد میشود. در حقیقت تفاوت این سطوح به یک مثال یعنی رفتار انداموارهها ختم نمیشود بلکه میتوان سلسله مثالهایی میان سطح شیمیایی و سطح آگاهی یافت. انداموارههای اولیه به شیوه هوشیارانهای که عاملی از روی قصد، هدفی را به انجام میرساند اقدام نمیکنند. در عین حال اجزاء یک اندامواره یا اندام یا سلول جهت حفظ بقاء خود در تلاش هوشمندانه اند؛ رشد نمو، تغذیه و کارکرد باز تولیدی همه در این راستا صورت میگیرد و در نهایت سطحی از موجودات در جهان طبیعت بروز میکند که قادر به انجام اقداماتی به منظور اهداف هوشمندانه آشکار و واضح خواهند بود. این موفقیت تکاملی در طبیعت، بر اساس توسعههای تدریجی پیاپی، حاصل شده است.
به تدریج که سطح پیچیدگی موجود به حدی میرسد که توانایی انجام امور هوشمندانه در وی از سطح رفتارهای هوشمندانه انداموارهها فراتر میرود، انسان یعنی موجودی با هوشمندی مستقل نوپدید میشود که سازگار با قوانین فیزیکی، از موجودات دیگر تأثیر میپذیرد و بر آنها تأثیر میگذارد، این تأثیر گذاری در مواردی از حدود قوانین فیزیکی نیز فراتر میرود. نکته قابل دقت و تأمل در رابطه میان آگاهی و بدن همین تأثیری است که در محیط اطراف از خود برجای میگذارد و ما از آن به تأثیر علَی یاد میکنیم. به نظر کلایتون اگر اعتقاد به تأثیر علَی ویژگیهای نوپدید ذهنی در طبیعت، را کنار بگذاریم ناچار به مادهگرایی گرایش پیدا کردهایم زیرا یکی از وجوه تمایز میان اندیشه نوپدیداری و مادهگرایی عدم تقلیل پذیری ویژگیهای هوشمند ذهنی است که به واسطه تأثیر علَی آن در طبیعت قابل اثبات است. در صورتی که این تأثیر علَی را نپذیریم ویژگیهای ذهنی به ماده قابل تقلیل خواهد بود.[۱۰۰] بر این اساس، مغز، آنچنان که از طریق تجربه و فعل و انفعالات بشری در یافتیم نقش بسیار مهمی در درک جانوران از محیط اطرافشان و خصوصاً در مورد علائم مربوط به آگاهی اولیه از دیگر موجودات در برخی از تیرههای جانوران بالا دستی ایفا میکند.
به نظر کلایتون، اگر این محاسبه به نحو استواری به انجام رسد به ما اجازه خواهد داد از اندیشه و اغراض انسان (فعل و انفعالات سمبلیک) به عنوان سطح جدید و واقعیای از تجربه و رفتار بشر سخن به میان آوریم؛ همچنان که بشر پیشین از طریق فعالیت در زیست بوم شکل گرفت، اندیشه بشر نیز بر اساس قاعده مندیهای قوانین فیزیکی و به واسطه سطح شبه قصدی نقشهای زیست شناختی شمایل پذیرفت. اندیشه بشر برخاسته از تشخص و روان انسان است نه از این بابت که روح و روان ارتباط و همبستگی نزدیکی با حالات مغز انسان دارد بلکه از جهت موقعیتش در انداموارهای که به واسطه اشکال گوناگون کنشها در طول تاریخ تکامل به این شکل در آمده است؛ هرچند به وضوح این کنشها تأثیراتی را در مغز انسان به جای میگذارند. بسیاری از این تاریخ پیچیده در (DNA) انسان منعکس است. پس به وضوح پدیداری روان انسان و به تبع آن اندیشه انسان در این دیدگاه با مسیری که مجموعه اندامگان انسان برای رسیدن به این مرحله از تکامل طی میکنند همراه است.[۱۰۱]
به طور خلاصه میتوان دریافت که کلایتون از طرفی ویژگیهایی را در انسان میبیند که نمیتواند آن را به ماده تقلیل دهد و در عین حال این ویژگیها را به وضوح نشأت گرفته از ماده و ویژگیهای موجود در جهان مادی میبیند که بر اثر تعامل میان مواد و رسیدن به سطحی از پیچیدگی بروز یافته و نوپدید میشوند.
به نظر کلایتون آگاهی قابل درک در موجود زنده، در انسان به کمال میرسد. آگاهی انسان عمیقترین و پیچیدهترین نمونه چالش برانگیز از ویژگی پیچیدگی در سطحی از سطوح جهان طبیعت است. سلسله سؤالهای نوپدیدارگرایان در باب ماهیت هستی به اینجا میرسد که حقیقت درک و آگاهی که در انسان مشاهده میشود چیست؟ این آگاهی در چه سطحی از طبیعت نوپدید میشود؟ آیا میتوان با دانشهایی از قبیل فیزیک، شیمی و زیست شناسی که دانشهای پایهای در تبیین ماده و خواص آن هستند به تبیین هوش و استعداد انسان پرداخت؟ و این که آیا آگاهی انسان در حقیقت همان چیزی نیست که طی فرایند قابل مشاهده در فعل و انفعالات موجود در مغز رخ میدهد؛ آیا میتوانیم آگاهی انسان را همان فعل وانفعالات مغزی تفسیر کنیم؟
۱-۱۵٫ رابطه نفس و ذهن
نوپدیدارگرایان برای معرفی آنچه به عنوان سطح بسیار پیچیده نوپدید در انسان میخوانند کلمه ذهن[۱۰۲] را به کار میبرند. برای این سطح از حقیقت انسانی دو نام دیگر نیز به کار میرود، نفس[۱۰۳] و روح[۱۰۴]. کلایتون در نگرش خود به ماهیت انسان در جهان طبیعت سعی میکند تحت هر شرایطی به اصول سیر تکامل طبیعی پایبند باشد. از طرفی او حقیقت انسان را متشکل از مادهای قابل درک و شناخت در عالم ماده میداند و از طرفی با حقایقی خارج از حیطه مطالعات مادی صرف از قبیل فیزیک، شیمی و زیست شناسی رو به روست؛ حقایقی از قبیل گزارشات اول شخص نسبت به آنچه درک میکند یا میاندیشد یا عواطفی که احساس میکند و غیره.
همان گونه که در طول این نوشتار بارها به آن اشاره شد، مجموعه آنچه کلایتون در مسیر تبیین گری حقایق نوپدیدار در انسان در مکتب نوپدیدارگروی میپذیرد، در برابر دو دیدگاه مادهگروی محض که حقیقتی غیر مادی را در طبیعت نمیتواند ببیند و نیز دیدگاه دوگانه انگاری جوهری که حقیقت به طور کلی غیر مادی به عنوان جنبه دیگری برای انسان قائل است قرار میگیرد. نگرش کلایتون به حقیقت غیر مادی انسان هر چند از ماده آغاز میشود اما در ماده متوقف نمیشود و تا آنجا پیش میرود که حقیقتی با خواصی غیر مادی را ثابت میکند؛ چیزی که از ماده محض برخاسته اما دارای خواص مادی صرف نیست.
یکی از دلایلی که سبب میشود یک نوپدیدارگرای حداکثری همچون کلایتون برای این سطح مورد نظر از نام soul استفاده نکند این است که این نام تداعی کننده دوگانه انگاری جوهری است. نگاه کلایتون به حقایق نوپدید در انسان به او اجازه میدهد از ماده فراتر رود اما برای آن که فاصله خود را از دوگانه انگاری جوهری حفظ کند ناچار درباره آنچه به عنوان سطح بسیار پیچیده نوپدید در انسان با خواصی فراتر از ماده معرفی میکند، نمیخواهد یا نمیتواند از اصطلاحاتی به کار ببرد که در اندیشه دوگانه انگاری از آن به عنوان سطح کاملاً متفاوت به لحاظ جوهری یاد میشود. spirit[105] نیز دچار مشکل دوگانه انگاری است.
اگر یک نوپدیدارگرای حداکثری بخواهد به معنای حقیقی به اصول و مبانی سیر تکاملی موجود دارای حیات در طبیعت یعنی انسان دارای شعور، احساس و فکر پایبند باشد نمیتواند در مرحله اول از ویژگیهای نوپدید ماده فراتر رود و کلایتون بر اثر این پایبندی به سیر تکامل طبیعی بشر، ناچار است ذهن را که در تعامل مستقیم با مغز به عنوان مرکز فعل و انفعالات مادی و در عین حال ویژگیهای نوپدید غیر مادی میباشد به جای آنچه دوگانه انگاری به نام روح یا نفس مینامد قرار دهد. دلیل این ادعا که کلمه ذهن در عبارات نوپدیدارگرایان همان کارکرد نفس را دارد بیشتر مربوط به ویژگی تأثیر گذاری و عاملیت علَی غیر تقلیلی ذهن است که کلایتون به عنوان یک نوپدیدارگرای حداکثری بر آن تأکید میکند.[۱۰۶]
۱-۱۶٫ طرح مسئله ماهیت ذهن
مطالعات نوپدیداری مبتنی بر مطالعه روابط طبیعی مواد است که شامل موجودات زنده میشود و به عقیده اندیشمندان نوپدیدارگرا، بدون مطالعه اصول بینادین فیزیک که زیر بنای زیست شناختی پدیدههای زیستی را تشکیل میدهد نمیتوان به واقعیات آن پی برد. در عین حال نوپدیداری به ما گوشزد میکند که مطالعه تکامل زیستی چیزی غیر از نتایج مطالعات فیزیکی به ما نشان میدهد.[۱۰۷] نوپدیداری بر آن است که جهان طبیعت بسیار پیچیدهتر از آن است که به یک سطح مادی و یا دو سطح قابل تجزیه و تقسیم باشد؛[۱۰۸] بلکه این جهان تشکیل شده از سطوحی است که هر کدام از آن با قوانین و علل خاصی قابل شناخت و فهم میباشد.[۱۰۹] از این رو هر چند نوپدیدارگروان تمام هستی را دارای ویژگی نوپدیدی میدانند اما تمرکز آنان بر مسئله حیات، موجودات زنده و به ویژه بر انسان و ویژگی ذهنی و آگاهی اوست. نوپدیداری به طور دقیقتر مهمترین شاهد بر نوپدیدار بودن هستی و منحصر نبودن ویژگیهای موجود در طبیعت به ویژگیهای مادی را مسئله حیات و به طور دقیقتر ذهن انسان میدانند.
به نظر کلایتون، بر اساس مطالعات عصب شناسی، مغز بشر با بهره گیری از ۱۰ رشته ارتباط عصبی از بیشترین پیچیدگی برخوردار است و از این مسیر است که ما با جهان خارج ارتباط برقرار میکنیم. این عنصر دارای ویژگیهایی است که ما آن را (خصایص دماغی) مینامیم. خصایصی نظیر ترس از نزول ارزش بورس، امید به برقراری صلح در خاور میانه یا باور به وحی الهی. تصور این که این ویژگیها به طور کامل با به کارگیری اصطلاحات (و شیوه علمی) زیست شناختی درک خواهد شد دقیقاً مثل این است که در انتظار تحقق احتمال، پندار یا شرط بندیای در آینده باشیم.[۱۱۰]
ویژگیهای یاد شده مثالهایی است برای حالات ذهنی و دماغی انسان. این حالات در هیچ یک از موجودات زنده به پیشرفتگی انسان یافت نمیشود؛ در عین حال حالاتی نیستند که بدون ارتباط با سلسله شبکه عصبی موجود در مغز انسان رخ بدهند. سؤال کلایتون و دیگر نوپدیدارگرایان این است که این شناخت و آگاهی ذهنی، روحی یا به تعبیری دماغی چگونه نوپدیدار شد؟ کلایتون با پایبندی به سیر تکاملی طبیعت تلاش میکند به این سؤال پاسخی درخور بدهد.
نکتهای که مد نظر کلایتون است تفاوت میان در نظر گرفتن ذهن به عنوان ویژگی[۱۱۱] و ذهن به عنوان موضوع خارجی است. اگر ذهن را موضوعی خارجی فرض کنیم لاجرم باید انتظار مکتب دوگانه انگاری را نیز داشته باشیم. کلایتون، برای فرار از دوگانه انگاری جوهری ذهن و نیز ماده انگاری محض، خصوصیات روانی را ویژگیهای ذهنی[۱۱۲] معرفی میکند، زیرا اگر ذهن به عنوان شیئ خارجی تلقی شود یا به واسطه تفاوتهای بنیادینی که نسبت به بدن و مغز دارد به وسیله دوگانه انگاران به عنوان جوهری مجزا دیده خواهد شد و یا حقیقت آن توسط ماده گرایان انکار خواهد شد؛[۱۱۳] با این وجود کلایتون با مشکلی جدید مواجه میشود یعنی شناخت تفاوت میان ویژگیهای ذهنی و ویژگیهای مغزی. اگر به سیر تکامل طبیعی پایبند باشیم چگونه میتوانیم ویژگیهای ذهنی را چیزی غیر از ویژگیهای مغز بدانیم؛ در عین حال هم به لحاظ مفهومی و هم به لحاظ علَی شاهد تفاوتهایی میان آنها هستیم. به همین خاطر با وجود این که اندیشمندان نوپدیدارگرا، پدیده آگاهی را که از خصوصیات بارز ذهن قلمداد میشود، به عنوان نمونه نوپدیداری ارائه میدهند اما نگرشهای شکاکانهای در رابطه با نوپدیدار بودن ویژگیهای ذهنی وجود دارد. شکاکان علاقه دارند ویژگیهای ذهنی را به فعل و انفعالات درون مغزی تقلیل دهند و در مقابل نوپدیدارگرایان سعی در تفسیر و تبیین ابتناء زیستی تجربیات هوشی بر سیستم شبکههای مرکزی مغز دارند، تا رابطه شدیدی که هوشمندی انسان نسبت به سیستم شبکه عصبی انسان دارد موجب تقلیل ویژگیهای ذهنی به ویژگیهای عصبی یا مغزی نشود.. مشکلی که بیشتر به چشم میخورد از اینجا نشأت میگیرد که میتوان مغز را در عالم طبیعت به اجزاء طبیعی آن تحلیل کرد اما ذهن را نمیتوان با آن روشها و نتایج علمی بررسی کرد.[۱۱۴]
با وجود این، کلایتون بر این عقیده است که بدون در نظر گرفتن رابطه تکاملی میان مغز و ذهن که در بخش نو پدیداری و علوم طبیعی به آن پرداخته، نمیتوان به رابطه میان آن دو پی برد و نمیتوان نظریه نوپدیداری را سامان داد؛ این به وضوح در تقابل با اندیشه دوگانه انگاری[۱۱۵] است که اندیشه و فکر را امری به لحاظ کیفی متفاوت با مغز میداند و آن را عاملی غیر قابل تقلیل به ماده میبیند؛ نیز با فیلسوف مادی در تقابل است که مغز را صرفاً سامانهای زیستی میداند که کار آن شکل دهی ساختار فهم با به کار گیری قوانین و فرایندهای ریزمادی بنیادین است و هیچ گونه عاملیت نوپدیداری برای فکر قایل نیست.[۱۱۶]
به نظر کلایتون، با تفاصیلی که در تاریخ طبیعی از تنوع سطوح گوناگون حیات شاهد بودیم که از سطح سلولی آغاز میشد و تا ساختارهای پیچیده اعصاب مرکزی را شامل میشد، باید گفت: فلاسفه از افلاطون تا دکارت و نیز بسیاری از سنتهای دینی در تبیین دچار اشتباه بودند، زیرا به طور کامل میان نفس و بدن تفاوت قایل بودند و این دو را مجزای از هم میدیدند. در حالی که دیدیم نفس یا حالت آگاهی که توانایی انجام امور ارادی و هدفمند و از روی قصد را دارد، در نتیجهی فعل و انفعالات مادی و طی فرایند تکاملی و در شرایطی کاملاً سازگار با قواعد مادی و فیزیکی، از مادهای که روزی تنها عناصر شیمیایی صرف بود بروز میکند. در نتیجه جدا کردن نفس و بدن به این معنی که این دو در اصل دو جوهرند و تناسبی میان آن در پدیداری نیست صحیح نمیباشد. ما شاهدیم که رفتارهای آگاهانه، اغراض و اهداف بشر در رفتار شبه هدفمند انداموارههای اولیه تعبیه شده است؛ پس چگونه میتوان مجموع این رفتارها را به امری خارج از ماهیت همین انداموارها منتسب دانست؟
در نتیجهی روابط میان رفتار و اهداف پیش بینی شده در انداموارههای اولیه، قطعاً پیچیدگی و در نتیجه نوپدیداری سطح جدیدی از رفتار و هدفمندی را شاهد خواهیم بود، یعنی رفتار انسانی نوپدید؛ امّا این سطح از آگاهی هرگز قابل تقلیل به رفتارهای انداموارههای اولیه نخواهد بود و در عین حال چیزی غیر از همان رفتارهای پیش بینی شده در آنها نیز نیست، جز این که ویژگی پیچیدگی را با خود دارد. سخن در این است که با وجود پیچیدگی رفتارهای بشر نسبت به رفتار انداموارههای اولیه، آیا میتوان این رفتارها را برخواسته از امری به کلی متفاوت، مثلاً جوهری متفاوت از بدن دانست؟ پاسخ کلایتون به این سوال منفی است. به نظر وی اگر به انسان به عنوان موجودی دارای دوجوهر مجزی نگاه کنیم آنچنان که دوگانه انگارها میکنند، از عمق درک واقعیتی که تاریخ طبیعی به ما عرضه میکند محروم میمانیم.
۱-۱۷٫ ماهیت آگاهی به عنوان ویژگی ذهنی
از آنجا که نوپدیدارگرایی همچون کلایتون برای فهم چگونگی نوپدیداری در طبیعت به مطالعه سیر تکاملی طبیعت پایبندی نشان میدهد، برای فهم رابطه دقیق میان ذهن و مغز (آگاهی و شبکههای عصبی) باید ساختار چند سطحی قوانین و اسباب موجود در جهان را بررسی نماید. اوج پیچیدگی ساختاری از نظر سامانه طبیعی که از ویژگیها و الگوهای غیر منتظره برخوردار است را میتوان در آگاهی و ساختار علَی روحی روانی مشاهده کرد. سلسله اعصاب مرکزی هیچگاه با آگاهی مساوی دانسته نمیشود اما ارتباط زیستشناختی مستحکم آن دو را نیز نمیتوان نادیده گرفت. به نظر کلایتون با وجود چنین ارتباطی میان آگاهی و شبکه عصبی، هیچگاه نمیتوان تنها با دانستن وضعیت مغز از نظر فعل و انفعالات درونی، به معنای درک تجربه خوشی یا ناخوشی یا بینش فرد پی برد.[۱۱۷]
در عین حال که آگاهی بسیار برای ما آشنا و ملموس است، اما از منظر علم بسیار اسرار آمیز می کند، تا جایی که برخی ادعا کردهاند هیچ کس نمیداند چگونه امر مادی (مغز و سلسله اعصاب) تبدیل به آگاهی میشود و یا از خود آگاهی بروز میدهد. کالین مک گین[۱۱۸] (-۱۹۵۰٫م) درک آگاهی را از طریق شناخت مغز معما و سرَی حل ناشدنی عنوان می کند.[۱۱۹] این پیچیدگی آنگاه بیشتر میشود که آگاهی را امری نوپدید بدانیم که از لحاظ کیفی با دیگر امور نوپدید طبیعی تفاوت دارد. در باب آگاهی از نگاه نوپدیداری مقبولات اولیهای وجود دارد:
ویژگیهای روحی در ظرف تاریخ طبیعی پدید آمدهاند.
ادعای وجود ذهن به سادگی ادعای وجود سلول نیست.
کسی که مدعی وجود حقیقتی به نام ذهن است ناچار با تنگناهایی که مطالعات علمی اقتضا میکنند مواجه میشود. در مقابل کسی که منکر وجود این حقیقت میباشد نیز با مسأله حس مشترک مواجه است که دلیل محکمی بر وجود ذهن انسانی است.[۱۲۰]
۱-۱۷-۱٫ شبکههای عصبی آگاهی
هدف نظریه پردازی در باب آگاهی در این عرصه، یافتن ریشه اختلاف میان دیدگاه عصبشناسی علمی و توصیفات افراد به عنوان اول شخص از تجربه آگاهیشان است، تا معلوم شود آنچه اول شخص از تجربیات خود نسبت به آگاهی رائه میدهد طی چه فرایندی تحقق پیدا میکند. کلایتون نیز برای همین منظور به مطالعه شبکههای عصبی آگاهی میپردازد. نوشتار حاضر نیز هرچند به نحو تخصصی برای درک عمیق فرایند تحقق آگاهی تدوین نشده است اما برای تبیین دیدگاه کلایتون در باب نوپدیداری نفس یا ذهن و تمایز وجودی میان نفس و ذهن از طرفی و بدن و مغز از طرف دیگر نیازمند نتایجی است که کلایتون در بررسی آگاهی به عنوان ویژگی نوپدید فرایندهای تکامل یافته مغزی و عصبی میگیرد؛ از این رو در این نوشتار به این بخش پرداخته شده است.
کلایتون از میان دیدگاههای متنوع در باب آگاهی و ماهیت آن و نظرات اندیشمندان، با دیدگاهی که از ادلمن[۱۲۱] (- ۱۹۲۹٫م) و دیگران نقل میکند موافقت بیشتری نشان میدهد: آنچه آگاهی نامیده میشود حاصل رشد فزاینده پیچیدگی در روابط عصبی است و جستجوی ماهیت آگاهی از طریق بررسی تک یاختههای عصبی راهی به جایی نمیبرد.[۱۲۲] بدون شک این نگاه به ماهیت آگاهی با دیدگاه کلایتون در تعریف نوپدیداری در عرصه زیست شناسی، فیزیک و شیمی تطابق دارد. همان طور که در میدان مطالعات علمی (مثلا زیست شناسی) کلایتون قائل به وجود سطوح گوناگون نوپدیدار بود که هر کدام ویژگی خود را داشت و قابل تقلیل به سطوح پیشینی نیز نبود و این ویژگیها نیز در پی پیچیدگیهای نوپدیدار در پدیدهها رخ مینمود؛ در این بحث نیز کلایتون به هدف خود رسیده و آگاهی را محصول پیچیدگی روابط موجود در ارتباطات عصبی معرفی میکند.
۵- مفاد (مقررات) این ماده قابل اجرا در موارد ذیل نمیباشد: […]
بخش دو . تجارت الکترونیک در نواحی خاص
فصل ۱ . حمل کالا
ماده ۱۶ – اقدامات مرتبط با قراردادهای حمل کالا
بدون فسخ و ابطال شروط بخش اول این قانون، از این فصل برای انجام هرگونه اقدامی در ارتباط با قرارداد حمل کالا استفاده می شود، که شامل موارد زیر بوده اما به آنها محدود نمی شود:
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
الف)
(i) تجهیز علائم، عدد، تعداد و یا وزن کالا.
(ii) بیان ویژگی و ارزش کالا.
(iii) صدور رسید برای کالا.
(iv) تایید بارگیری کالا.
ب)
(i) مطلع ساختن فرد از شروط و مفاد قرارداد.
(ii) ارائه ی دستورالعمل های لازم به حامل.
ج)
(i) اعلام تحویل کالا.
(ii) ارائه ی مجوز ترخیص کالا.
(iii) اعلام ضرر و زیان و یا آسیب وارده به کالا.
د) ارائه ی هرگونه بیانیه و یا اطلاعیه ی مرتبط با اجرای قرارداد.
ح)به عهده گرفتن مسئولیت تحویل کالا به شخص نامبرده و یا مجاز برای اعلام تحویل کالاها.
و) اعطا، اکتساب، رد، واگذاری، انتقال و یا مذاکره در مورد حقوق مربوط به کالاها.
ز)کسب و یا انتقال حقوق و تعهدات مرتبط با قرارداد.
ماده ۱۷ – اقدامات مرتبط با قراردادهای حمل کالا
پیوست شماره ۴
قانون نمونه امضای الکترونیکی آنسیترال مصوب ۲۰۰۱[۱۹۵]
قطعنامه مصوب مجمع عمومی
براساس گزارش کمیته ششم (A/56/558)
۸۰/۵۶ قانون نمونه امضای الکترونیکی آنسیترال
مصوب کمیسیون حقوق تجارت بین الملل سازمان ملل متحد
مجمع عمومی،
با یادآوری قطعنامه ۲۲۰۵ (بیست و یکم) مورخ ۱۷ دسامبر ۱۹۶۶، که به وسیله آن کمیسیون حقوق تجارت بین الملل سازمان ملل متحد با حکم هماهنگ سازی تدریجی و یکنواخت سازی هرچه بیشتر حقوق تجارت بین الملل تاسیس شد و با عنایت به وجود منافع همه مردم، به ویژه کشورهای در حال توسعه، در پیشرفت گسترده تجارت بین الملل،
و با توجه به اینکه تعداد در حال افزایشی از معاملات در تجارت بین الملل با وسایل ارتباطی انجام می پذیرد که عموما با نام تجارت الکترونیکی از آنها یاد می شود و برای جایگزین شدن به جای روش های ارتباط و شیوه های ذخیره سازی و تایید اطلاعات مبتنی بر کاغذ به کار می رود.
و با یادآوری توصیه نامه ای که در رابطه با ارزش حقوقی سوابق رایانه ای توسط کمیسیون در جلسه هیجدهم در سال ۱۹۸۵ و همینطور بند ۱۵ (ب) از قطعنامه شماره ۷۱/۴۰ مجمع عمومی که در تاریخ ۱۷ دسامبر ۱۹۸۵ تصویب شد. و در آن مجمع از دولت ها و سازمان های بین المللی خواست، در مواردی که مناسب است مطابق توصیه کمیسیون، به منظور تضمینی امنیت حقوقی در زمینه امکان بیشترین استفاده از پردازش خودکار داده ها در تجارت بین المللی اتخاذ تصمیم و اقدام کنند،
و نیز با یادآوری این نکته که قانون نمونه تجارت الکترونیکی مصوب جلسه بیست و نهم کمیسیون در سال ۱۹۹۶ با افزودن ماده ۵ مکرر مصوب جلسه سی و یکم کمیسیون در سال ۱۹۸۸ تکمیل شد و پارگراف ۲ قطعنامه شماره ۱۶۲/۵۱ مجمع عمومی مورخ ۱۶ دسامبر ۱۹۹۶ که در آن مجمع توصیه کرد، با عنایت بر اینکه در خصوص قانون قابل اعمال در زمینه جایگزین
های روش های ارتباطی مبتنی بر کاغذ و ابزارهای ذخیره اطلاعات، نیاز به یکپارچگی وجود دارد، لازم است همه دولت ها در هنگام تصویب یا اصلاح قوانینی خود، توجه مطلوبی به قانون نمونه داشته باشند.
و با این اطمینان که قانون نمونه تجارت الکترونیکی در راستای توانمندسازی دولت ها و تسهیل استفاده از تجارب الکترونیکی کمک شایانی محسوب می شود چنانچه تصویب این قانون نمونه در برخی کشورها و شناسایی جهانی آن به عنوان یک مرجع اساسی در زمینه قانونگذاری تجارت الکترونیکی، نشان دهنده این مطلب است،
و با توجه به فایده عظیم فناوری های جدید مورد استفاده برای شناسایی افراد در تجارت الکترونیکی که عموما با عنوان امضاهای الکترونیکی مورد اشاره واقع می شوند،
و با آروزی تحقق اصول اساسی مورد تاکید در ماده ۷ قانون نمونه تجارت الکترونیکی نسبت به اجرای آثار امضا در یک محیط الکترونیکی به قصد ارتقا سطح اعتماد به امضاهای الکترونیکی برای ایجاد اثر حقوقی در جایی که امضای الکترونیکی به لحاظ آثار معادل امضای دستی است.
و با اطمینان به اینکه از طریق یکسان سازی قواعد معین مربوط به شناسایی حقوق امضای الکترونیکی بر پایه یک فناوری بیطرف و خنثی و از طرف ایجاد روشی برای ارزیابی قابلیت اعتماد عملی و مناسب بودن فناوری های امضای الکترونیکی به لحاظ تجاری، در یک وضعیت عادی به لحاظ فنی، اطمینان حقوقی به تجارت الکترونیکی ارتقاء می یابد،
و با اعتقاد به اینکه قانون نمونه امضای الکترونیکی یک ضمیمه بسیار مفید برای قانون نمونه تجارت الکترونیکی آنسیترال است و بطور چشمگیری دولت ها را در بهبود بخشیدن مقرراتشان که حاکم بر نحوه استفاده از فناوری های مدرن تایید اصالت است و در ایجاد یک چنین مقرراتی در جایی که فعلا وجود ندارد یاری می کند،
آیت الله مکارم:
مانع وضو است.
آیت الله سیستانی:
باید قبل از وضو آنچه را که مانع رسیدن آب به عضو وضوء باشد جدا کرد.
۶-۳-۴ به جاماندن اثر جرم در وضو
گاهی اثر اشیاء مانند گچ یا صابون، بعد از وضو گرفتن در اطراف ناخن های دست و پا مشاهده می شود که هنگام وضو دیده نمی شد، ولی بعد از فارغ شدن از وضو، سفیدی صابون یا گچ آشکار می شود. در حالیکه بعضی از افراد هنگام وضو به این مسأله جاهل هستند و یا توجهی به آن ندارند و با فرض وجود اثر گچ یا صابون یقین به رسیدن آب به زیر آن حاصل نمی شود. در این صورت مجرد وجود اثر گچ یا صابون که بعد از خشک شدن اعضا ظاهر می شود، ضرری به وضو یا غسل نمی رساند، مگر این که دارای جرمی باشد که مانع از رسیدن آب به بشره شود[۱۴۴].
۴-۳-۷ وجود اثر رنگ در دست هنگام وضو
شخصی در قسمتهای زیاد دست خود رنگ خودکار دارد، آیا برای وضو اشکال دارد؟
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
اگر جوهر دارای جرم بوده و مانع از رسیدن آب به پوست شود، وضو باطل است، و تشخیص این موضوع بر عهده مکلّف می باشد[۱۴۵].
ولی اگر جوهر، جرم (به اندازه ای که مانع باشد) نداشته باشد، اشکالی ندارد و فرقی بین کم یا زیاد بودن رنگ و جوهر خودکار نیست.
نظرات مراجع در این مسئله تفاوتی ندارد.
آیت الله مکارم در استفتائات خود آورده اند که:
در مورد رنگ خودکار تجربه کرده اند و به این نتیجه رسیده اند جوهر خودکار مانع آب نمی باشد و برای وضو اشکال ندارد[۱۴۶].
۴-۳-۸ تفاوت وضوی زن و مرد
لطفاً تفاوت وضوی زن و مرد را بیان فرمایید:
بین زن و مرد در افعال و کیفیت وضو فرقی نیست، جز اینکه برای مردها مستحب است که هنگام شستن آرنج از قسمت بیرونی آن شروع کنند و زنها از قسمت داخلی آن[۱۴۷].
در واجبات وضو، بین زن و مرد فرقی نیست، اما در مستحباتِ وضو در یک مورد فرق است، و آن عبارت است از: شستن دستها که بر مردها مستحب است آبِ شستن اول را در دستها از پشت دست بریزند و آبِ شستن دوم را از داخل دست اما زنها به عکس این عمل کنند، یعنی آبِ شستن اول را از داخل ریخته و آبِ شستن دوم را از پشت دست بریزند[۱۴۸].
۴-۳-۹ ترمیم ابرو یا مو در وضو
اگر شخص در سر و یا ابروی خود مو ترمیم کرده باشد، به گونه ای که مانع رسیدن آب به بدن و صدق مسح سر گردد، تکلیف چیست؟
آیات عظام امام، خامنه ای و نوری:
اگر برداشتن آن باعث عسر و حرجی شود که به طور معمول قابل تحمل نیست، مسح بر روی آن کفایت می کند. (امام و نوری، توضیح المسائل مراجع، م۳۳۸، آیت الله خامنه ای، اجوبه، س۱۰۱)
آیات عظام بهجت و تبریزی:
باید آن را برای وضو برطرف سازد و اگر ممکن نباشد، باید وضوی جبیره ای بگیرد. (استفتا از دفتر معظم له)
آیت الله صافی:
باید آن را برای وضو برطرف سازد و اگر ممکن نباشد، افزون بر وضوی جبیره ای تیمم هم بکند. (جامع الاحکام، ج۱، س۱۰۵)
۴-۳-۱۰ با یک وضو چند نماز می توان به جا آورد
آیا با یک وضو می شود هم نماز واجب و هم مستحب به جا آورد و تا چه میزان می شود با یک وضو نماز خواند؟
با یک وضو، تا زمانی که باطل نشده است می توانید نمازهای واجب یا مستحب خود را با آن به جا آورید تا هر میزانی که می خواهید[۱۴۹]
بعد از آنکه وضو به طور صحیح محقّق شد، تا زمانی که باطل نشده است، انجام هر عمل مشروط به طهارت، با آن جایز است[۱۵۰].
فصل پنجم: نتیجه گیری
فصل ۵:
نتیجه گیری
در پایان نکته ای را باید یادآور شویم که شناخت فلسفه احکام باید از روش مطمئن انجام گیرد و نمی توان در بررسی اسرار احکام به حدسیات و پندارها اکتفا نمود و آسمان و ریسمان را به هم ببافیم مثلا نماز را یک نوع ورزش سوئدی و اذان را وسیله ی برای تقویت تارهای صوتی و روزه را منحصراً رژیمی برای لاغر شدن و حج را وسیله ای برای کمک مالی به بادیه نشینان عرب و رکوع و سجود را دستوری برای بهداشت ستون فقرات و پیشگیری از بیماری سیاتیک بدانیم!
این فلسفه بافی های مضحک نه تنها کسی را به دستورات علاقه مند نمی سازد، بلکه وسیله خوبی برای از بین بردن ارزش و بی اعتبار جلوه دادن آنها خواهد بود. لذا لازم است از قرآن و حدیث، دلیل محکمی بر فلسفه حکمی داشته باشیم و اگر گوشه ای از اسرار حکم خدا را شناختیم، نباید گمان کنیم که بر همه ی اسرار واقف گشته ایم. و همچنین باید دانست برای فهم تمام حقایق لازم است به تمام منابع دسترسی داشته باشیم و توانمندی فهم از منابع را نیز داشته باشیم در حالی که در هر دو جنبه برای انسان محدودیت هست، لذا اگر به فلسفه حکمی از طریق برخی آیات و روایات راه پیدا کردیم، نباید تصوّر نمود آنچه به دست آمده تمام حکمت است. نکته ی قابل توجه هم این است که عمل کردن به احکام و دستورات الهی هیچ گاه متوقف بر دانستن فلسفه احکام نیست، « بحث از فلسفه و اسرار احکام و حق ورود در این بحث مطلبی ست و اطاعت از خدا و دستورات الهی مطلبی دیگر و هیچ گاه دومی مشروط به اولی نبوده و نیست. ما، درباره فلسفه احکام الهی بحث می کنیم تا به ارزش و اهمیت و آثار مختلف آن ها آشناتر شویم، نه برای اینکه ببینیم آیا باید به آن ها عمل کرد یا نه؟
این مسئله درست به این می ماند که از پزشک متخصص خود توضیحاتی درباره فواید داروهایی که برای ما تجویز کرده و چگونگی تأثیر آن ها بخواهیم تا آگاهی و علاقه بیشتری به آن پیدا کنیم، نه این که به کار بستن دستورات وی مشروط به توضیحات قانع کننده او باشد، زیرا در این صورت باید خود ما هم طبیب باشیم.[۱۵۱]»
در این مختصر راجع به نحوه ی کیفیت وضو در فقه امامیه به إجمال بحث شد، به نظر اینجانب، وظیفه هر بنده ی مسلمان و به خصوص شیعه یادگیری احکام شرعی و عمل کردن به آنها به طور صحیح می باشد احکامی که، جزو دستورات الهی ست و عمل کردن به آن واجب است و موجب سعادت و رستگاری انسان می گردد. هرکس موظف است این احکام را با توجه به فتاوای مرجع تقلید خویش، انجام دهد. که متأسفانه، در این رساله مجال ذکر نظر همه ی علما ممکن نبود. امیدوارم این مختصر مفید فایده واقع گردد.
با تشکر.
مراجع
مراجع
الف-کتب فارسی
قرآن کریم
بهجت فومنی، محمد تقی، توضیح المسائل، انتشارات شفق، قم، ۱۳۸۱
بهشتی، علی، سرود یکتا پرستی
خامنه ای، سید علی، رساله اجوبه الاستفتائات، انتشارات پیام عدالت، ۱۳۸۹
خراسانی، آیت الله وحید، توضیح المسائل
<< 1 ... 333 334 335 ...336 ...337 338 339 ...340 ...341 342 343 ... 477 >>